آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن


(التدوین فى اخبار قزوین) از کاملترین و بهترین کتابهاى تاریخ رجالى و محلّى ایران است. مؤلف خود در رساله مفصّلى موسوم به (الفصل فى فضل ابوالفضل)1 ـ که شرح احوال و آثار پدر اوست ـ سلسله نیاکان خود را شناسانده و گفته: (نیاى بزرگ ایشان مردى با نام رافع یا ابورافع یا ابراهیم بن على رافعى از تبار تازیان بوده که در قرن یکم هجرى به قزوین و همدان کوچیده در آنجا سکونت گزیده است. پس از وى فرزندان او به رافعیان مشهور گشته اند که اکثراً اهل علم و حدیث بوده و برخى از ایشان در قزوین و همدان به منصب قضاوت هم رسیده اند.)2
اثر بزرگ رافعى همین کتاب (التدوین فى اخبار قزوین) است که در سالهاى اخیر به شکلى زیبا و مطلوب در بیروت به چاپ رسیده است. البتّه رافعى در مقدمه کتاب از آن با عنوان (التدوین فى ذکر اهل العلم بقزوین) نیز نام برده (ج1, ص3), و گاهى نیز آن را (التدوین فى علماء قزوین) نامیده است.
نگارش کتابهایى از این دست در کشور ما سابقه اى طولانیتر دارد, از جمله:
ـ تاریخ قزوین و فضائلها و معجم شیوخه, از ابویعلى حافظ خلیل بن عبداللّه بن احمد خلیلى (446ق).3
ـ تاریخ سمرقند و تاریخ استرآباد, از ابوسعد عبدالرحمن بن محمّد ادریسى استرآبادى (405ق).4
ـ تاریخ قم, از حسن بن محمّد قمى (378ق).
ـ طبقات الهمدانیین, از ابوالفضل صالح بن احمد همدانى (303ـ384ق).5
ـ تاریخ خراسان و ولاة خراسان, از ابوعلى حسین بن احمد سلامى (350ق).6
ـ تاریخ هرات, از ابواسحاق احمد بن محمّد الحدّاد هروى (334ق).7
ـ تاریخ مرو, از ابوالحسن احمد بن سیّار (198ـ268ق).8
رافعى در مقدمه کتاب (ج1, ص2) کتابهاى تاریخى را به سه دسته تقسیم کرده است:
1ـ کتابهاى تاریخ عمومى, مانند تاریخ ابن نمیر, احمد بن حنبل و تاریخ بخارى.
2ـ کتابهاى ویژه تاریخ سرزمین ها و کشورها, مانند تاریخ شام.
3ـ کتاب هاى ویژه تاریخ شهرها و بلاد, مانند تاریخ بغداد خطیب بغدادى, تاریخ هراتِ ابن اسحاق و….
هدف وى از تألیف (التدوین) نگارش یک کتاب تاریخ محلّى کامل براى قزوین بوده, تا مشتمل بر اخبار قزوین و ساکنان, ذکر رجال و دانشمندان (شهرستان قزوین) (ج1, ص93) و فواید دیگر باشد. (ج1, ص3).
رافعى التدوین را به زبان عربى نگاشته و مقدّمه آن را به چهار فصل تقسیم کرده است:
یکم: در فضایل قزوین و خصوصیات آن.
دوم: درباره نام قزوین.
سوم: در کیفیّت بناى قزوین.
چهارم: درباره مساجد, مقابر و مدارس شهرستان قزوین (ج1, ص3ـ4).
پس از این به ذکر کسانى از صحابه رسول خدا(ص) و تابعین پرداخته که به قزوین وارد شده اند; از جمله: براءِ بن عازب انصارى صحابى (ج1, ص60), سعید بن عاص اموى (ج1, ص60), سلمان فارسى (ج1, ص78), اباهریره (ج1, ص78), سلمان بن ربیع تمیمى باهلى (ج1, ص79), ولید بن عقبه بن ابى معیط (ج1, ص84) و سعید بن جبیر) (ج1, ص100).
در این گونه موارد رافعى گاه راه افراط پیموده و مواردى را نقل کرده که سند معتبر تاریخى ندارد; مثلاً اویس قرنى را از جمله تابعین برشمرده که به قزوین آمد و در جنگ منطقه دیلم به شهادت رسید و در همان جا دفن شد (ج1, ص98). درصورتى که مى دانیم اویس قرنى در جنگ صفین و در رکاب حضرت على(ع) به شهادت رسیده است. در جاى دیگر به ورود حضرت على بن موسى الرضا ـ علیه السلام ـ امام هشتم شیعیان به قزوین و اختفاى آن حضرت در آنجا اشاره کرده است (ج3, ص428). خوشبختانه مصحّح فاضل کتاب به این موارد اشاره کرده و این اقوال را غیرمستند دانسته است (ج3, ص428).
پس از این مقدّمات, رافعى به متن اصلى کتاب و ذکر رجال منطقه قزوین پرداخته است.

روش شناسى التدوین
رافعى در فهرست بندى نام رجال دو عامل اصلى را ملاک کار خود قرار داده است. نخست: ترتیب الفبایى نام شخص. دوم: ترتیب الفبایى نام پدر او.
استثنایى که در این مورد وجود دارد تنها مربوط به رجالى با نامهاى محمّد است که رافعى به خاطر احترام به نام مبارک رسول گرامى اسلام(ص), این اسامى را در فصل اوّل قرار داده و همین افراد را براساس ترتیب الفبایى نام پدر آنها طبقه بندى کرده است; به این شکل که ترتیب الفبایى را با عنوان (المحمّدون حرف الالف فى آبائهم) آغازیده و تا (حرف الیاء فى الآباء) پیش رفته است.
فصل بعدى با عنوان (القول فى مَن سوى المحمّدین) (ج2, ص97) آغاز شده که در آن به فهرستبندى نامهاى دیگر به جز محمّد از حرف الف تا حرف یاء پرداخته است; براى نمونه در بخش (اسم الابراهیم): ابراهیم بن احمد, ابراهیم بن بینمان, ابراهیم بن جبرییل, ابراهیم بن حجاج… تا ابراهیم بن یوسف را فهرست نموده و به همین شکل به فهرستبندى نامهاى احمد, ادریس, اسحاق, اسعد, اسفندیار, اسماعیل تا یحیى بن زکریا (ج4, ص208), پرداخته است.
به نظر مى رسد در روش فهرستنگارى رافعى پاره اى ایرادها و نواقص وجود داشته باشد:
یکم, اینکه همه نامهاى رجال در هر فصل, در این سیستم قرار نگرفته است و رافعى مجبور شده در پایان برخى از فصلها به ذکر استدراکات آن بپردازد; براى نمونه فصل (زیادات المحمّدین من غیر رعایة الترتیب فى الآباء) (ج2, ص66) و (زیادات حرف العین) (ج4, ص1), به این دلیل نوشته شده است.
دوم, ترتیب الفبایى نام پدران رجال در همه جا بدقّت رعایت نشده; مثلاً در جایى احمد بن حجازى قبل از احمد بن حارث قرار گرفته که بایستى بعد از آن قرار مى گرفت.
سوم, براى یافتن نام یکى از رجال بایستى نام پدر او را نیز دانست, و این خود باعث دیریاب شدن فهرست رافعى شده است.
چهارم, از اسامى مشهورتر رجال در فهرست نویسى استفاده نشده است; مثلاً صاحب بن عبّاد (اسم اشهر) در فصل اسماعیل بن عبّاد (ج2, ص293) ذکر شده و یا رافعى (پدر مؤلف) در فصل محمّد بن عبدالکریم ذکر شده است (ج1, ص328).
منابع و مآخذ التدوین
رافعى در نگارش التدوین از منابع کتبى یا شفاهیِ فراوانى سود جسته است که اکثر آنها را کتابها و اخبار اهل سنت تشکیل مى دهد. زیرا او خود سنّیِ شافعى مذهب بوده است و عقاید خود را ـ همچنانکه خواهیم گفت ـ در نگارش التدوین تأثیر و دخالت داده است.
صحاح بخارى و مسلم بیش از منابع دیگر در نقل اخبار و روایات مورد استفاده رافعى قرار گرفته اند. پس از آن مُسند و کتاب الامّ شافعى, مسند احمد بن حنبل, تاریخ کبیر محمّد بن اسماعیل بخارى, سنن ابن ماجه, تاریخ طبرى, اخبار الطّوال احمد بن داوود دینورى, الجرح والتعدیل ابن ابى حاتم رازى, معارف و اصلاح الغلطِ ابن قتیبه دینورى, فضائل الصحابه احمد بن محمّد زهرى, معرفة الحدیثِ حافظ ابونعیم, طبقات اصحاب الشافعى یا طبقات الفقهاء الشافعین از ابومحمّد عبداللّه بن یوسف جرجانى, تتمّه یتیمة الدهر واللّمع الفضّه ابومنصور ثعالبى, مجموعه آثار جاحظ, مجموعه آثار عبدالرحمن سُلمى و مجموعه آثار ابوالقاسم قشیرى و بسیارى دیگر مورد استفاده رافعى قرار گرفته اند.
برخى کتابهاى تاریخ محلّى نیز مورد استفاده او قرارگرفته اند, و از آنجا که اکثر این کتابها بدبختانه تا امروز برجاى نمانده اند, یکى از ارزشهاى والاى (التدوین) استفاده از این منابع مهم تاریخى است. از آن جمله اند:
ـ کتاب تاریخ قزوین و فضائلها و معجم شیوخه از ابویعلى خلیل بن عبداللّه بن احمد خلیلى (ج2, ص501).
ـ فضایل قزوین ابن ثابت.
ـ فضایل قزوین, ابومنصور یمینى.
ـ احوال البلدة القزوین, امام هبة بن زاذان (ج1, ص3).
ـ تاریخ اصبهان, حافظ ابونعیم حمزه بن حسن اصفهانى (ج1, 254, 185, 128).
ـ تاریخ اصبهان, ابن مردویه, (ج1, ص2).
ـ طبقات اهل اصبهان (یا تاریخ اصبهان) از یحیى بن عبدالوهاب بن منده (ج2, ص308).
ـ تاریخ همدان از شیرویة بن شهردار ابوشجاع همدانى (ج1, ص292) و (ج3, ص85).
ـ طبقات الهمذانیین یا (طبقات اهل همدان) از شیرویة بن شهردار همدانى (ج3, ص370).
ـ تاریخ رى از ابوسعد آوى (ج2, ص295).
ـ تاریخ همدان از صالح بن احمد همدانى (ج1, ص2).
ـ تاریخ رى از شیخ منتجب الدین.
ـ تاریخ موصل (ج1, ص2).
ـ تاریخ مصر از ابى سعد بن یونس (ج1, ص2).
ـ تاریخ هرات از ابن اسحاق بن معین (ج1, ص2).
ـ تاریخ بلخ از ابى اسحاق مستعملى (ج1, ص3).
ـ تاریخ مرو از عباس بن مصعب و احمد بن سیّار (ج1,ص3).
ـ تاریخ بخارا, از ابى عبداللّه غنجار (ج1, ص3).
ـ تاریخ سمرقند از ابى سعد ادریسى (ج1, ص3).
ـ تاریخ نیشابور از ابوعبداللّه حافظ (ج1, ص52).
ـ تاریخ بغداد از ابوبکر خطیب بغدادى (ج1, ص431).
ـ تاریخ الیمن واحوال رواتها از ابى محمّد عبید بن محمّد کشورى (ج3, ص389).
ـ تاریخ خوارزم, از شیخ امام محمود بن محمّد بن عباس خوارزمى (ج1, ص189).
ـ مجموع التواریخ, از ابوعبداللّه محمّد بن ابراهیم رازى (ج1, ص132).
*.*.*
پیشتر گفتیم که رافعى سنّى شافعى مذهب بوده و عقاید دینى خود را در نگارش التدوین دخالت داده است:
الفقه فقه الشافعى وانّما
من بحره کل بقدر یغرف
لَو لاضیاء علومه ونجومه
ماکان للتحقیق وجه یعرف
(ج3, ص315)
در اینجا باید گفت که رافعى به واسطه عقاید مذهبى خود در مواردى از جاده اعتدال و بى طرفى که لازمه تحقیقات علمى است خارج شده و برخى روایات را یکجانبه نقل کرده است. از جمله در جلد نخست درباره کیفیت صلوات بر رسول خدا روایتى را از حضرت رسول اکرم(ص) نقل کرده و شکل صلوات را چنین آورده: (اللّهمّ صل على محمدٍ وعلى آل محمد) آنگاه درباره این که آل محمّد چه کسانى هستند, بحث کرده و گفته (وَفى الحدیث مَن آل مُحمّد؟ قال عباس وعقیل وجعفر وعلى رضى اللّه عنهم) (ج1, ص151). وى از روایات فراوان موجود درباره آل محمّد(ص) مثل روایات پیرامون آیه مباهله و جز آن که بوضوح آل محمّد(ص) را على(ع) و فاطمه و حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ معرفى کرده اند, سخنى نگفته است.
در جاى دیگر هنگام بحث از فضایل علمى صاحب بن عبّاد, او را در عالى ترین درجات علمى مورد ستایش قرار داده, سپس افزوده که تنها نقص و ایراد بزرگ صاحب بن عبّاد اعتقاد او به مذهب تشیع بوده است! (ج2, ص293).
البته ناگفته نماند که در بعضى موارد رافعى ضمن مباحث خود روایاتى را نیز در شأن امامان بزرگوار شیعه نقل کرده است. از جمله در جایى قول ابن عباس را نقل کرده که در آیه شریفه (اَفَمن کان مؤمناً کَمَن کانَ فاسقاً) منظور از مؤمن, على بن ابى طالب و منظور از فاسق, عقبة بن ابى معیط است (ج3, ص163). در جاى دیگر به اسناد خود از ابوهریره روایت کرده که از رسول خدا(ص) شنیده که گفت: (مَن اَحَبَّ الحسن والحسین فَقَد اَحَبَّنى وَمَن أبغضهُما فقد أبغَضنى) (ج3, ص326).

برخى فواید در (التدوین)
همانگونه که پیش از این نیز گفته شد یکى از فواید مهم این کتاب ذکر نام و استفاده از کتابها و منابعى است که به هر مناسبت از آنها یاد کرده است. اکثر این کتابها امروز در دست نیستند و در منابع کتابشناختى دیگر هم ذکرى از آنها نیست. بنابراین چنانچه این کتابها به طور دقیق و کامل از التدوین استخراج شود, خود رساله کتابشناختى مستقل و با اهمیّتى را تشکیل خواهد داد که در رشته هاى مختلف علوم قرآنى, کلام, حدیث و عرفان حاوى اطلاعات سودمند و مفیدى تواند بود. براى نمونه برخى از کتابهاى مربوط به علوم قرآنى, کلام, ادبیات, اخلاق, عرفان و تصوّف را که از التدوین استخراج شده, ذکر مى کنیم.
الف. علوم قرآنى
کتاب التلخیص فى القراآت از ابى معشر عبدالکریم بن عبدالصمد طبرى (ج1, ص200).
کتاب القراآت از ابى حاتم سجستانى (ج1, ص221).
نکت علم القرآن که تلخیص محمّد بن یوسف بن بندار از کتاب ابى الحسن على بن عیسى بغدادى است (ج1, ص59).
حروف اهل المکّه از ابى محمّد اسحاق بن احمد خزاعى که درباره حذف همزه (قرآن) سخن گفته است (ج1, ص250).
کتاب الوافى فى القراآت از محمّد بن سلیمان ابوجعفر مقرئى قزوینى (ج2, ص68).
الواضح فى القراآت از ابى الحسن احمد بن رضوان بن محمّد مقرئى [حدود 422ق] (ج2, ص249).
ـ شفاء الصدور فى التفسیر وکتاب القراآت السبع از ابوبکر محمّد بن حسن بن زیاد نقّاش (ج1, ص254).
ـ اعراب القرآن از احمد بن یحیى ثعلب (ج1, ص191).
ـ مشکل القرآن از ابن قتیبه دینورى (ج1, ص194).
ـ فضائل القرآن ابى عبید. [قبل از 407ق] (ج1, ص225).
ـ المنتهى فى اداء القرات از ابى الفضل خزاعى (ج2, ص3).
ـ کتاب الاقناع فى القراآت از ابى على حسین بن محمّد بن حسن مقرى قزوینى, 378ق (ج2, ص93).
ـ کتاب الحیره شامل مباحثه بین عبدالغرین بن یحیى و بشر هریسى درباره خلق قرآن (ج2, ص95).
ـ کفایة الانوار فى القراآت از ابوسلیمان داود بن مختار بن عباس مقرئى قزوینى (ج2, ص6).
ـ تفسیر کبیر قرآن از ابویوسف عبدالسلام بن محمّد بن یوسف بن بندار قزوینى که مباحث و مقالات معتزله در آن فراوان یافت مى شود (ج3, ص178).
ـ تفسیر القرآن فى الحلال والحرام از مقاتل بن سلیمان که شامل تفسیر 500آیه از قرآن کریم است (ج3, ص230).
ـ تفسیر قرآن از بکر بن سهل دمیاطى (ج2, ص3).
ـ التحصیل فى التفسیر التنزیل, ابوالفضل رافعى پدر مؤلف, در 30مجلّد, (ج1, 377).
ب. کلام
ـ کتاب التوحید والمعرفة از محمّد بن جعدویه خلقانى (ج1, ص238).
ـ کتاب کفایه فى الکلام از ابوعبداللّه حسین بن نصر معروفى (ج1, ص239).
ـ هدم الاعتزال از ابومضر ربیعه بن على عجلى (ج4, ص1).
ـ کتاب الداعى الى التفکر فى الدنیا از ابوسعید اسماعیل بن على بن مثنى استرآبادى (ج4, ص46).
ج. اخلاق
ـ حلیة الاولیاء, حافظ ابونعیم اصفهانى (ج1, ص219).
ـ اخلاق العلماء, ابى بکر آجرى (ج1, ص263).
ـ آداب المریدین فى شرح مقامات السالکین, ابوبکر قزوینى محمّد بن احمد بن على واعظ (ج1, ص190).
ـ کتاب الریاضه, شیخ ابى محمّد ابهرى (ج1, ص101).
ـ کتاب الارشاد از حافظ خلیل خلیلى (ج1, 115, 118).
د. ادبیات و عرفان
ـ کتاب الحماسه فى اختیار شعر شعراء العصر از ابومحمّد ضریر قزوینى (ج2, ص85).
ـ کتاب الاربعین از ابوالقاسم قشیرى (ج4, ص88).
ـ کتاب التلویح فى شرح الفصیح و کتاب فصل العقود و حل العقود در شرح ابیات کتابهاى مشهور از مجمع بن محمّد بن احمد عجلى ابوالحسین قزوینى (ج4, ص61).
ـ شرح المزارات به فارسى از عبدالرحمن بن حسن صوفى قزوینى (ج3, ص144).
ـ الاربعین فى الرباعى از ابى العباس مراغى (ج3, ص293).
ـ بثّ الشکوى, ابومحمّد طاهر بن احمد بن محمّد معروف به نجار (ج3, ص96).
ـ الکافى فى العروض والقوافى, خطیب تبریزى (ج3, ص98).
ـ معجم الشعراء, ابوعبیداللّه محمّد بن عمران مرزبانى (ج3, ص294).
هـ. تصوّف
با استفاده از التدوین رافعى مى توان فهرست مفصّلى از کتابهاى اهل تصوّف که تا زمان حیات او تألیف شده سامان داد. تنها براى نمونه اگر فهرست استخراج شده آثار ابوعبدالرحمن سُلَمى را از التدوین با مجموعه آثار او که اخیراً از سوى مرکز نشر دانشگاهى در دو جلد به چاپ رسیده,9 مقایسه کنیم, مشاهده خواهد شد که جاى بسیارى از آثارِ مسلّمِ عبدالرحمن سُلَمى در آن مجموعه همچنان خالى است. برخى از این آثار عبارتند از:
ـ مقامات الاولیاء (ج2, ص465; ج3, ص322).
ـ سنن صوفیه (ج1, ص173)
ـ کتاب الاطعمه (ج2, ص89)
ـ شرح الاغانه (ج3, ص45)
ـ المواعظ والوصایا (ج3, ص227)
ـ امالى (ج3, ص384)
ـ حکایات المشائخ واشعارهم (ج1, ص254).
*.*.*
(یکى دیگر از فواید التدوین ذکر خاندانهاى کهن چون اسماعیلیان, دیلمیان, لنگریان, مسافریان, خاندان هاى کرجى, جستانیان, سالاریان کاکویان جبال, ترکان, خزران و جز اینهاست. همچنین ذکر مشاهیر حکمت و عرفان و ادب چون: ابوحامد غزالى, ابن فارس لغوى (و کتابخانه معروف او), فخرالدین رازى, ابوسعید ابى الخیر, خاقانى شاعر, ابوحامد غرناطى سیّاح مشهور اندلسى, حافظ ابوالعلا عطار همدانى, مسولیان, اعلام و محدثان سده ششم و جز اینهاست.)10
همچنین ذکر اسامى بسیارى از بلاد, روستاها, مساجد, مدارس, رودها, و فتوات منطقه قزوین که در جاى خود مهم و سودمند است.
الف: اسامى بلاد و روستاها: دستبى یا دشتبى (ج1, ص47, 48 و120) که شاید بغ دشت= دشت خدا باشد. رامند (ج1, ص48), سلقان رود (ج1, ص47), قرقسین (ج1, ص48, 196), اسفقنان (ج1, ص47), بویین زهرا (ج1, ص48), عمران (ج1, ص48), جیرندق (ج1, ص57), خرقان (ج1, ص47), سهرورد (ج1, ص49), سجائن (ج1, ص49), قصر البراذین (ج1, ص49), قلعه شروین (ج1, ص109), رودبار (ج1, ص161), اهراز جرد (ج1, ص48).
اهواز (ج1, ص36), صامغان, دستجرد, دزج, جیکان, باجرون, زنجان, طالقان, ابهر, زراره, اندرمان, مندرستان (ج1, ص49), خیارج, فارسجین, جوران, اندجن, (ج1, ص48), اران, بردعه, تفلیس, گرگان (ج1, ص37), شهرزور, بحرین, شام, بلغار (ج1, ص36), قاقزان (ج1, ص120), قریه شرف آباد (ج1, ص154), تومجین از قراى قزوین (ج1, ص138), دهک (ج1, ص42), ساوه (ج2, ص56), نیشابور (ج1, ص222ـ223), کرج ابودلف عجلى (= اراک کنونى) (ج4, ص44, 45),کاشغر (ج1, ص136), طزرک, اشنستان, شاذسابور, کهنبر (ج1, ص57), سجستان (ج1, ص36), اسفرائن (ج2, ص500), فاراب (ج2, ص504), طبرستان, آمل (ج2, ص459), کرمان, جیرفت, بردسیر (ج1, ص291), هرمزدان (ج1, ص291), مأمونیه زرند (ج3, ص88) و بسیارى دیگر.
پ. مساجد قزوین
مسجد توت (ج1, ص27), مسجد بنى مرار قزوین (ج1, ص55), مسجد طیبین قزوین (ج1, ص55), مسجد جامع اصحاب ابى حنیفه در روستاى قطن (ج1, ص54), مسجد محمّد بن مسعود قزوین (ج1, ص55), مسجد قاضى اسماعیل مالکى در راه صامغان (ج1, ص55), مسجد ابراهیم, سال332ق, (ج2, ص12), مسجد عزیز درشنستان (ج1, ص57), مسجد بنى مارا در راه دزج (ج1, ص55), مسجد الکتاب در راه جوسق (ج1, ص55), مسجد دهک, مسجد ابى الغریب (ج1, ص55), مسجد مدینه المبارک (ج1, ص56), مسجد حوض النبى, مسجد باب المدینه, سال 414ق (ج1, ص55ـ56) و….
ج. مدارس دینى قزوین
مدرسة العنبریه, ج1, ص130, مدرسه خلیلیه (محمّد بن ابراهیم خلیلى) 554ق, (ج1, ص137), مدرسة الامیر, 508ق, (ج2, ص12), مدرسه قاضى عمر بن عبدالحمید ماکى (ج3, ص234).
د. خانقاهها
خانقاه جوهر خاتون (= گوهر خاتون) (ج1, ص130), خانقاه برش انکوران در راه ابهر که متوّلى آن محمّد بن حسن بن یوسف بن لاءلاء زنجانى بوده است. (ج1, ص258), خانقاه شهرهیزه در محلّه ابن مراد قزوین (ج1, ص57).
هـ. سدّها و قنوات
سد دهل بند (= شاید دلف بند منسوب به ابودلف عجلى) در راه ابهر (ج1, ص49), قنات طیفوریه, خمارتاشیه, زراریه, سیدیه, خاتونیه, (ج1, ص51), و قنات حاجب حسن, سال 570ق (ج1, ص52).
واژه ها و عبارات فارسى در التدوین
یکى از موارد جالب توجّه در التدوین وجود واژه ها, عبارتها و اشعار فارسى در آن است. با آنکه رافعى به مقتضاى حال و هواى زمان خود, کتاب را به عربى نگاشته, امّا از به کار بردن واژه هاى فارسى ناگزیر بوده است.
واژه هایى مانند خسروماه (ج1, ص249), دهک و مرزبان (ج1, ص49), ابن بلبل (ج3, ص50), حوران دشت (ج3, ص201), ابا مسعود کوتاه (ج3, ص123), ابوالقاسم خوارى المعروف بچهارماهه (ج3, ص117), خدادوست دیلمى (ج4, ص41, 46). فضل اللّه بن سرهنگ (ج4, ص36), ابن خاموش (ج2, ص38, ج3, ص355), شاهپور خواست (نام روستا), (ج2, ص63), ابى الخیر باغبان ج1, ص185. ج2, ص4), ابوعبداللّه خوبکار (ج1, ص176), ابن کوچک قزوینى (ج1, ص181), ابن خداداد (ج1, ص184), خورشید بن مردهین الدیلمى (ج2, ص488), خودآمد. بن مسافر بن شافعى (ج2, ص488), شیروان شاه (ج2, ص75), توران شاه (ج2, ص70), ابوعبداللّه محمّد بن حسن دهخداى قزوینى (ج1, ص246).
عبارات فارسى مانند (محمّد بن ماجة القزوینی… سنه تسع و تسعین و مأتین یقول ثنابندار ثنا مخلّد بن یزید ثنا مجالد عن الشعبى قال: ندیدم وندانم هزار سالى (ج1, ص253) وقال فلمّا دخلت على ادریس, قال لى سعیدا چه بوزرعه پیام بمن موجار؟ قلت: لم (ج3, ص440).
و اشعار فارسى:
آزادى و عشق چون بهم نامدراست
بنده شدم و نهادم از یک سو خواست
زین پس چنانکه داردم دوست رواست
گفتار و خصومت از میانه برخاست
(ج1, ص410)
.*.
یار ما را به هیچ برنگرفت
وآنچه گفتیم هیچ برنگرفت
(ج1, ص414)
.*.
پرده ما دریده گشت و هنوز
پرده کار هیچ برنگرفت
(ج1, ص414)
و این مصراع کهن:
مشک شده اى همى ندانى پس و پیش
(ج1, ص410)
هر کدام در جاى خود جالب توجه و قابل بررسى و تحقیق تواند بود.
مباحث ادبى و فقهى در التدوین
التدوین در عین حال که یک اثر رجالى و تاریخى بزرگ به شمار مى رود, در عین حال از فواید ادبى و فقهى و روایى نیز خالى نیست. براى مثال رافعى در جایى از التدوین ـ از قول شیخ ابوالحسن بن فارس در تفسیرش ـ به بحث درباره واژه هایى مانند ابراهیم, اسماعیل, اسرافیل, جعفر, جفر, جفار, اجفر و… پرداخته که در جاى خود مهم و خواندنى است. در این بحث آمده که ابراهیم (ابراهام, ابراهم, ابراهم) اسامى فارسى هستند و سیبویه تصغیر آنها را بریهیم و مبرّد, آبیره نوشته است (ج1, ص158).
بحث لغوى درباره کلمه (فواق) در گویش هاى مختلف کوفى, حجازى و نجدى هم از این دست است (ج2, ص240).
مباحث فقهى نیز به بهانه هاى مختلف در التدوین مطرح شده است; مثلاً در جایى بحثِ فقهى مفصلّى به نقل از صحیح بخارى و منابع دیگر درباره غسل و غسل جمعه و مسائل مربوط به آن مطرح کرده است (ج1, ص156). مسائل فقهى درباره کفّاره روزه ماه مبارک رمضان (ج3, ص350), و امام و مأموم در نماز جماعت (ج1, ص281) به عنوان نمونه هاى دیگر یاد کردنى است.
پاره اى ایرادها و نواقص در تصحیح
درباره تصحیح و تحقیق التدوین باید گفت مصحح فاضل و سختکوش آن شیخ عزیزاللّه عطاردى11 تمام کوشش خود را براى پاک و مهذب کردن کتاب به کار برده است و ـ انصاف را ـ بخوبى از عهده این مهم برآمده است. تنها در چند مورد نواقص و کاستیهایى مشاهده مى شود که در چاپهاى بعدى ـ ان شاءاللّه ـ جبران خواهد شد.
براى نمونه, مصحّح در موارد زیادى در پانوشتهاى کتاب خواننده را به تعلیقات و تحقیقات خود در پایان کتاب ارجاع داده است (ج1, ص4, 15,28,29,43 و…) که متأسفانه در هیچ جاى دوره چهار جلدى, چنین تعلیقاتى درج نشده است!
در پایان جلد چهارم (ص408ـ210), مصحح اعلام اصلى کتاب را براساس فهرست رافعى تنظیم نموده است. چنانچه همه اعلام متن کتاب نیز فهرست مى شد بر ارزش تحقیق او, دوچندان افزوده مى گشت. جز این, جاى فهرستهاى فنّى دیگر, چون فهرست آیات, روایات, نام کتابها, نام جایها, و قبایل خالى است. درچند مورد نیز اشتباهات چاپى در کتاب رخ داده که در چاپهاى بعد تصحیح خواهد شد; از جمله: کتاب التبیان تألیف احمد بن عبداللّه برقى (ج1, ص38), در مواضع دیگر به شکل (البنیان) چاپ شده (ج1, ص44, 47, 48) است.
داور بن بندار (ج3, ص11) که صحیح آن داود بن بندار است. آداب الققرا که صحیح آن آداب الفقرا (تألیف شیخ ابومحمّد جعفر ابهرى) است (ج3, ص367). ابوسعد الآلى که صحیح آن ابوسعد آوى است (ج2, ص295). ابى محمّد الانهرى (ج4, ص94) که صحیح آن (الابهرى) است. حدیثه عن ابى عبدالله الحسین بن احمد (ج4, ص87), که (حدِّثه) صحیح است. تلیقات (ج1, ص200) که صحیح آن تعلیقات است. وخبرنى (ج1, ص209) که صحیح آن اخبرنى است.
…صرف نظر از این موارد جزئى, (التدوین فى اخبار قزوین) با تصحیح و تحقیق شیخ عزیزاللّه عطاردى کتابى سودمند, زیبا, مهذّب و براى اهل تحقیق کارآمد تواند بود. توفیق او و اولیاى محترم انتشارات (دارالکتب العلمیه) بیروت را در ارائه چنین خدمات ارزشمندِ علمى از خداوند بزرگ خواهانیم. الحمدللّه اولاً وآخراً.
پاورقی :
1. التدوین فى اخبار قزوین, عبدالکریم بن محمّد رافعى, تحقیق شیخ عزیزاللّه عطاردى, بیروت, دارالکتب العلمیه, 1408هـ. 1908م, ج1, ص329.
2. التدوین فى اخبار قزوین, ج1, ص1ـ330.
3. التدوین, ج2, ص501.
4. تاریخ التراث العربى, فؤاد سزگین, قم, کتابخانه آیت اللّه العظمى مرعشى نجفى , طبع دوم, 1412هـ, جلد دوّم (از التدوین تاریخى), ص227.
5. همان منبع, ص226.
6.همان منبع, ص225.
7. همان منبع, ص224.
8. همان منبع, ص223ـ224.
9. مجموعه آثار عبدالرحمن سُلَمى, گردآورى نصراللّه پورجوادى, جلد اوّل, چاپ مرکز نشر دانشگاهى, 1369و جلد دوم چاپ همانجا, 1372. کتابگزارى جلد اوّل این کتاب به قلم علیرضا ذکاوتى قراگزلو در مجلّه آینه پژوهش, سال اوّل, شماره سوّم, مهر و آبان 1369 (صص45ـ46) و جلد دوّم به قلم همو در آینه پژوهش, سال چهارم, شماره چهارم, آذر و دى 1372 (صص81 ـ 82) به چاپ رسیده است.
10. رافعى قزوینى و کتاب التدوین (خلاصه مقاله), دکتر پرویز اذکایى, مندرج در خلاصه مقالات اولین سمینار رشد و توسعه قزوین, قزوین, مهرماه 1371, ص9.
11. شیخ عزیزاللّه عطاردى در سال 1251 در قریه بگلر از توابع شهرستان خبوشان یا قوچان امروزى در استان خراسان متولد شده است (التدوین, ج3, ص).

تبلیغات