با ورود به عصر دانش، الگوهای رهبری سازمانی نیازمند نوزایی بنیادین می باشند. علیرغم تلاش های فراوان در این مسیر، هم چنان تئوری ها در سطح خرد باقی مانده و از مفاهیم استراتژیک و سازمان گستر عاری هستند. این مقاله با تلفیق رویکرد ایجابی و سلبی برای رفع این شکاف تلاش می کند. الزامات پدیدارشده در ادبیات مدیریت مانند "ضرورت های رهبری در عصر دانش"، "ضرورت توجه به مفاهیم استراتژیک"، و "رهبری در سیستم پیچیده انطباقی" در کنار انتقاداتی که بنابه "اصول اخلاقی کانت" نسبت به تئوری های موجود و "هستی شناسی سه رکنی سنتی در تئوری ها" مستند شده اند، مبانی مدل این مقاله را تشکیل میدهند. مدل مقاله از طریق "حس گری" بر شکل گیری باورهای مستقلانه کارکنان و مدیران سازمان تأکید می کند. سپس با اقدامات و بسترسازی ِ "رهبری توانمندساز"، "ارتباط موثر" در سازمان شکل گرفته و باورهای کارکنان و مدیران تبدیل به "باورهای جمعی" می شود. در مسیر رسیدن به باورهای جمعی، "رهبری انطباقی" که الگویی از رهبری پویا و فراگیر بر پایه دانش است، نقش حیاتی ایفا می کند. در نهایت با تکیه بر باورهای جمعی میتوان به سه پیامد "مسیر، یکپارچگی، و تعهد" در استراتژی رهبری دست یافت.