مفهوم جدید تمدن در غرب را باید از قرن هجدهم و نقطه ارتباط بین تمدن و مدرنیته دنبال کرد. لفظ تمدن در نیمه دوم قرن 18 در فرانسه مفهو مسازی شد و به معنای «طراحی جامعه که در آن حقوق و قوانین شهری جایگزین قوانین نظامی شود » به کار رفت. در قرن 18 با توجه به ایده های پیشرفت و با تکیه بر ایده روشنگری و مفهوم مدرنیته، مفهوم جدیدی از تمدن شکل می یابد که در آن بر تحول دنیوی و البته غیردینی و بر پیشرفت خودبنیاد انسانی تأ کید م یشود. مفهوم اخلاقی تمدن در قرن 18 که به معنای ادب در رفتار بوده و بر جنبه فردی و نه اجتماعی تمرکز داشته، در قرن 19 تغییر م ییابد و جامعه و نظم اجتماعی و معرفت نظام یافته در مفهوم واژه تمدن ملحوظ می شود. در قرن بیستم که کاستی های نظریات قرن هجدهم و بیستم آشکار شد، تلا شهای جدیدی در نسبت میان فرد و جامعه و تمدن و فرهنگ پیدا شده و مسائل نوظهوری مطرح گردید. نویسنده نوشتار حاضر را با هدف بررسی تبارشناسی مفهوم تمدن در غرب جدید به رشته تحریر درآورده است. از جمله مباحثی که در مقاله به چشم می خورد بدین شرح اند: تطورات مفهومی تمدن در تفکر نظریه پردازان قرن بیستم تفکیک مفهومی تمدن از اخلاق در غرب جدید تطورات مفهومی تمدن (الحضاره) در دنیای جدید اسلام (بعد از مدرنیته)