مطالب مرتبط با کلیدواژه

فرهنگ رستگاری بخش ادبی


۱.

انگیزه های سیاسی تفکر فلسفی رورتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نئوپراگماتیست پسامدرن فرهنگ رستگاری بخش ادبی حقیقت همبستگی لیبرال دموکرات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۰ تعداد دانلود : ۸۰۵
رورتی با به چالش کشیدن کل سنت فلسفی غرب که به عقیده او باعث دوگانه انگار ی های مختلف بیفایده نظری در طول تاریخ فلسفه شده است،درصدد است در بستر"فرهنگ رستگاری بخش ادبی"به ساختار شکنی مسائل مختلف فلسفه و رفع این دوگانه انگاریها مبادرت ورزد.به عقیده او فیلسوفان سنتی با باور به واقعیت های فراانسانی و فراتاریخی به انسان ها به مثابه خادمان و کاشفان آن واقعیت بیرونی نگاه می کردند.اما رورتی با ایجاد خط انشقاقی میان حوزه ی خصوصی وحوزه ی عمومی می خواهدسهم و دخالت فیلسوفان را در ارائه دیدگاه های نظری و فلسفی مشخص کند و ادعا کند حوزه سیاست نیازی به آن ندارد که مبانی خود را از معیارهای فردی حوزه ی خصوصی کسب نماید؛چیزی که زمینه بلندپروازیهای متافیزیکی فیلسوفان را فراهم میآورد.به منظور مقابله با چنین تفکری،رورتی به جای مفهوم سنتی حقیقت(مفهوم حقیقت به مثابه محور اندیشه سنت فلسفی)،بحث همبستگی را پیش می کشد؛یعنی توافق بر سر مسائل گوناگون که نتیجه ی نگاه پراگماتیکی ما به امور و متاثر از هنجارهای جامعه ی خاص و استفاده ابزاری ما از واژگان ها است.به عقیده رورتی انسانها با خلق واژگان جدید که ابزارهای سازگاری با زیست بوم هستند درصدد ایجاد همبستگی هرچه بیشتر و به تبع در مسیر جامعه ای عدالت محور و آزاد و به دور از هر گونه تبعیض و رنج گام برمیدارند.در چنین جامعه ای است که حقیقت خود را از طریق پویایی های آن جامعه نشان خواهد داد.فرض ما اینست که اندیشه ی فلسفی(یا به تعبیر بهتر،پسافلسفی)رورتی پیش از هر چیز در راستای یک اندیشه ی سیاسی و اتخاذ رویکرد شووینیستی اوست.به عبارت دیگر، مهیا ساختن زمینه برای برقراری یک جامعه ی لیبرال-دموکرات باعث اندیشه های فلسفی وی شده است.
۲.

تحلیل و واکاوی دیدگاه رورتی در خصوص تفکیک حوزه ی خصوصی از حوزه ی عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرهنگ رستگاری بخش ادبی حوزه ی خصوصی حوزه ی عمومی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۴ تعداد دانلود : ۲۳۱
رورتی با به چالش کشیدن کل سنت فلسفی غرب که به عقیده او باعث دوگانه انگاریهای مختلف بی فایده نظری در طول تاریخ فلسفه شده است، درصدد است در بستر"فرهنگ رستگاری بخش ادبی"به ساختار شکنی مسائل مختلف فلسفه و رفع این دوگانه انگاریها مبادرت ورزد. رورتی با ایجاد خط انشقاقی میان حوزه ی خصوصی وحوزه ی عمومی می خواهدسهم و دخالت فیلسوفان را در ارائه دیدگاه های نظری و فلسفی مشخص کند و ادعا کند حوزه سیاست نیازی به آن ندارد که مبانی خود را از معیارهای فردی حوزه ی خصوصی کسب نماید؛ چیزی که زمینه بلندپروازیهای متافیزیکی فیلسوفان را فراهم می آورد. گویی رورتی با تقلیل فلسفه به ادبیات می خواهد مانع از بلندپروازیها و دخالتهای فیلسوف با نظریه پردازی شویم. درواقع، او با تفکیک بین دو حوزه خصوصی و عمومی یا سیاست معتقد است، ابزار فیلسوف تخیل و حوزه فکری وی فرهنگ ادبی و جایگاه او حوزه خصوصی است. در اینجا سوال و ابهام اساسی قدعلم می کند اینکه آیا با فرض قبول معیارهای پراگماتیستی این تفکیک فرد در دو حوزه کاملا مختلف از وی شخصیتی دوگانه نمی سازد آیا این موضع گیری فکری می تواند معقول و قابل قبول باشد. این نکته مهمی است که در جای جای این پژوهش سراغ جوابی برای آن هستیم