مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
سکنی گزیدن
حوزه های تخصصی:
مکان به عنوان یکی از مفاهیم پایه در معماری و شهرسازی از طریق معماری به عنوان هنر آشکار می شود. مبنای نظری این مقاله اندیشه «مارتین هایدگر» فیلسوف و پدیدارشناس آلمانی (1976-1889) است. بر این اساس برآنیم تا دریابیم مکان چگونه آشکار می شود و هنر (در اینجا معماری) اساساً چه نقشی درآشکارگی مکان ایفا می کند؟ در روزگار مدرن توجه به گوهر مکان به فراموشی سپرده شده و مکان به امری کمی تنزل یافته است. با استفاده از روش تحقیق پدیدارشناسی هرمنوتیک برای آشکار کردن و رسیدن به حقیقت مکان سراغ هنر می رویم. از دیدگاه هایدگر در هنر حقیقت آشکار می شود؛ چرا که هنر یکی از طرق اساسی تحقق حقیقت به معنای نامستوری است. بر همین اساس هنر معماری هنری است که می تواند مکان را به عنوان یکی از ارکان خود، نامستور و آشکار کند. معماری به واسطه «ساختن»، خصوصیات یک محیط را عینی می سازد و فضای خالی را به مکانی غنی برای رسیدن به هدفی به نام سکنی گزیدن، تبدیل می کند. معماری به عنوان هنر چیزی را بازنمایی نمی کند، بلکه حقیقت مکان را حاضر و دیدنی می سازد. هدف اصیل معماران این است که مکان را در نسبت با نوع هستی آدمی به عنوان وجود در جهان آشکار کنند و بی مکانی روزگار مدرن را کمرنگ نمایند. در این مقاله ابتدا دیدگاه هایدگر پیرامون کار هنری تبیین می شود و سپس در یک مطالعه تطبیقی تأثیر این دیدگاه در آشکار شدن مکان در معماری در مقام هنر مورد بررسی قرار می گیرد.
حفاظت بنیادین از محیط زیست و زمین با تکیه بر مفهوم سکنی گزیدن در اندیشه هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
65 - 91
حوزه های تخصصی:
نحوه ی تعامل ما با محیط زندگی مان بستگی وثیقی دارد به تلقی و نگرشی که درباره ی آن داریم. این تعامل گاهی نسبتی است سلطه جویانه میان انسان و محیط زیست و موجودات ، چنانکه در تفکر سوبژکتیو مدرن شاهد آن هستیم. نسبتی که زمینه ساز ایجاد و تشدید بحران های زیست محیطی شده و حیات زمین و موجودات را با تهدیدات جدی مواجه ساخته است. در مقابل، می توان نسبت دیگری را در نظر آورد که بر اساس آن آدمی در برابر جهان و درباره ی آن واجد نسبتی از سر خویشاوندی است. در میان متفکران معاصر تفکر هیدگر مشیر به نسبتی با محیط زیست است که بر اساس آن می توان بر بحران های زیست محیطی غلبه کرد. تفکری که در عین حال به مباحث این حوزه اعتباری عقلانی اعطا می کند. در این مقاله نشان داده می شود اندیشه ی هیدگر درباره ی وجود و سکنی گزیدن می تواند نگاه ما را در خصوص نسبت آدمی با خود و جهان تغییر دهد. بنابراین بر پایه ی مفهوم سکنی گزیدن و معنی زمین و طبیعت در اندیشه ی وی ، شیوه ی دیگری از مواجهه ی انسان با محیط زیست و زمین مورد بررسی قرار می گیرد، شیوه ای مبتنی بر ذات سکونت که مطابق آن انسان در مقام نگهدارنده و وارث زمین و موجودات، با آنها نسبت برقرار می کند.
تفسیر تفکر کنفوسیوسی با تمرکز بر پدیدارشناسی هایدگری با تاکید بر دلالت های تعیلم و تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله سعی شده تا بر اساس تفکر هایدگر یک راهِ شرقی؛ یعنی کتاب مکالمات، تفکرکنفوسیوس مورد واکاوی قرارگیرد. بنابراین چند موضوع محوری در اندیشه ی هر دو متفکر را برگزیده ایم و با رویکرد پدیدارشناسانه به آنها می پردازیم. پدیدارشناسی-هرمنوتیکی هایدگری را برای رفتن به سوی "فهمِ هستیِ چیزها" و مجالِ بروز دادنِ به آنها در نظر گرفتیم، تا که "هستیِ" هستنده ها بتواند آشکار شود. با واکاوی چند مفهوم محوری در متن"مکالماتِ" کنفوسیوس نشان می دهیم که چه گونه ارزش ها در اندیشه ی کنفوسیوسی به مثابه ی یک راه شرقی، به دستگاه اخلاقی تبدیل شده اند و لذا هستی هستنده ها محصور به هستیِ اخلاقی آنها شده (به این معنا که سیستم اخلاقی مشخص و معینی در جای هستی قرار گرفته و لذا امر انتیکی به جای انتولولوژی اش نشسته است) و توانش، زیست جهان و موقعیت های متکثر را به مخاطره انداخته و گشودگی های انتولوژیکی را از میان برداشته است. و نهایتاً در حیطه ی تعیلم و تربیت سبب شده، گشودگی و راه های دیگرگونه مجال بروز نیابند و راه های گونه گون و نو فروبسته شوند. [i] . استفاده از واژه ی تفکر کنفوسیوسی به این دلیل بوده است که واژه ی آیین کنفوسیوسی، برای مذهب رسمی در چین -قبل از دوران جدید به کار برده می شد، اما تفکر کنفوسیوسی برای آموزه ها و فضایلی که کنفوسیوس قصد تعلیم آنها را داشت به کار می رفته است.
تحلیل مبانی هستی شناختی بحران زیست محیطی معاصر و شروط امکان غلبه بر آن بر اساس تفکر مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
113 - 134
حوزه های تخصصی:
زندگی انسان به گونه ای اجتناب ناپذیر با محیط زیست و طبیعت پیوند خورده است؛ انسان بر زمین اقامت دارد و بنابراین وابستگی و تعلق او به زمین و موجودات دیگر پیش فرض همه نسبت های دیگر او محسوب می شود. اما عمدتاً این نسبت به تدریج به صورت نادیده گرفتن یک طرف؛ یعنی محیط زیست و بهره وری از آن در جهت خواستِ طرف دیگر، انسان، درآمده است. این نسبت، نسبتی مبتنی بر تفکر سوژه-ابژه و دیگر بودگی محیط زیست است. ادامه این وضعیت به حیات زمین و همه موجودات آن آسیب جدی خواهد رساند. هیدگر که تاریخ تمدن غرب را تاریخ غفلت از وجود می داند، ریشه های عمیق نسبت کنونی بشر با طبیعت و در نتیجه بحران زیست محیطی را در تلقی خاصی از موجودات می داند که بر اساس آن موجودات به متعلقات صرف شناسایی بشری، جهت تسلط بر آنها تنزل یافته اند. هیدگر چنین نسبتی با موجودات و کل طبیعت را نسبتی سوبژکتیو دانسته و می کوشد با طرح مسأله وجود و در-جهان-بودن و هم جواری آدمی با موجودات و سکنی گزیدن او در زمین براساس دوستی و نفی دوگانه انگاری، تقابل انسان با طبیعت را منتفی سازد.
محله دولت آباد: خانه ای برای بودن در جهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
103 - 125
حوزه های تخصصی:
تلقی ساکنان یک محله از زندگی شان در آنجا ممکن است حکایت از «بی قراری» و تنش و یا «قرار» و آرامش آنان داشته باشد. نقطه عزیمت مطالعه حاضر، تجربه زیسته یکی از نگارندگان و مشاهده اکتشافی دو نگارنده دیگر در محله دولت آباد شهر کرمانشاه است. چنین استنباط شده بود که احساس عمومی ساکنان محله یادشده از سکونت در آنجا، قرین «قرار» و حس تعلق بدانجاست. مقاله حاضر به دنبال آن است که عوامل ایجاد چنین حسی در ساکنان دولت آباد را واکاوی کند. در ضمن این واکاوی، درستی گزاره کمابیش شهودی گفته شده نیز محک خورده است اما ثقل کار، یافتن عناصری بوده است که زندگی در دولت آباد را برای ساکنانش کمابیش مقبول کرده است. بنای نظری این مطالعه نگاهی روایت شناسانه، و به طور مشخص مفهوم خرد روایت بژه، بوده و از مسیر فنون مصاحبه، مشاهده و البته داده هایی مبتنی بر تجربه زیسته، دو عنصر مهم در ساحت زندگی ساکنان محله برجسته شدند و این دو معنای مقبولیت محله برای ساکنانش را هویدا ساختند: مسجد و بازارچه محلی، نمادهایی از دین و دنیا. اما آنچه این دو کالبد را به عناصر مهم ایجاد حس تعلق و مقبولیت محله در نزد ساکنانش بدل کرده است، چگونگی درهم تنیدگی آنها با زندگی روزمره و البته جای گرفتن ابعادی از این نمادها در حافظه جمعی است. مقاله حاضر شرحی از توصیف و تحلیل این واقعیت ها است.
نسبت هنر با زندگی در تفکّر هیدگر: هنر به مثابه راه نجات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۰
419 - 447
حوزه های تخصصی:
نسبت هنر با زندگی همواره از مهمّ ترین مسائل مورد توجّه فیلسوفان هنر بوده است. مارتین هیدگر از فیلسوفان بزرگی است که هنر در اندیشه اش نقشی محوری به عهده دارد و، بنابراین، در جستار حاضر به کاوش در باب نسبت هنر با زندگی در اندیشه او پرداختیم و کوشیدیم با استفاده از تحلیل فلسفی، هرمنوتیک و تحلیل گفتمان دریابیم که هیدگر قائل به چه نسبتی میان هنر و زندگی بوده است.باری، هیدگر هنر را به مقام راه نجات آدمی آدمی برمی کشد و معتقد است که هنر می تواند در مواجهه ما با مسائل وجودی مان کمک کار ما باشد. و به گمان او، البتّه، این نجات بخشی تنها از عهده هنر بزرگ برمی آید، هنری که بتواند از پس وظایفی در قبال زندگی بشر بربیاید.کار دوم این جستار کشف و احصاء این وظایف از دل فلسفه هنر هیدگر بود. به نظر می رسد که هنر این وظایف را در قبال زندگی بشر دارد: برگشودن عالم، تقدیس آن، فهم چگونه زیستن، آفریدن قوم، آزادی، بیرون کشیدن از روزمرّگی، ایجاد تفاوت وجودشناسانه، و زایش عالم معنادار از دل یک زمینه بی معنا و رازآمیز.و در نهایت، کار سومی که بدان پرداختیم این بود که، از نظر هیدگر، هنر چگونه و از چه راه هایی می تواند این وظایف را به انجام برساند و، به تعبیری، آدمی را نجات دهد. بر طبق آراء او، هنر از طریق موضوع قراردادن، تکرار، نشان دادن وجه دیگر امور، فراهم آوردن تجربه شورمندی، پرداختن به جزئیّات، نشان دادن خطوط ساده و اساسی عالم، و فاصله گرفتن از امور می تواند از عهده وظایف پیش گفته بربیاید.