مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
کانت
حوزه های تخصصی:
هر مجموعه معرفتی، به ضرورت، از روش و منطقی تبعیت می کند. وبر از بنیان گذاران علم اجتماعی، مدعی است که از منطق تکوینی برای این علم استفاده می کند. از سویی وی را از جمله اندیشمندان نوکانتی به حساب می آورند، لذا پرسش اصلی مقاله این است که چگونه منطقِ استعلایی کانت در منطقِ تکوینی بازسازی شده است. برای پاسخ به پرسش مذکور، از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است. نتایج حاکی است؛ همان گونه که نسبت امرِ پیشینی؛ یعنی فلسفه، و امرِ پسینی؛ یعنی علم تجربی، در منطق کانت، معیت است، بدین معنا که فلسفه، امکان علم تجربی را فراهم می آورد، در منطقِ وبر نیز همین مسأله جاری است؛ البته با تحولات مفهومی که در منطق وبر شکل گرفته است. علم، گران بار از ارزش است. ارزش ها، بخشی از واقعیت را معنادار می سازد. در ذیل ایده های ارزش گذار، نوع مثالی شکل می گیرد؛ هم چون نومن های کانتی، تعیین حدود می کند، تا امر فوق، به واسطه مفهوم امکان عینی از دیدگاه معرفت تعمیمی، کافی؛ و نه ضرورت متافیزیکی، تحقق یابد.
تحلیل ابژکتیویته ماکس وبر در پرتو فلسفه استعلایی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال هجدهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
53 - 81
حوزه های تخصصی:
ماکس وبر حامل مهمترین پرسش فلسفیِ مجادلات روش شناختی قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بوده است: «معنا و ماهیت ”ابژکتیویته“ در علوم فرهنگی و اجتماعی چیست؟». او با گذر از دوگانه پوزیتیویستیِ ”آزادی ارزشی“ و ”حکم ارزشی“ و استفاده از اصطلاحِ ”ربط ارزشیِ“ طرح شده توسطِ مکتب نوکانتی جنوب غربی آلمان توانست مسیر ویژه ای برای تاسیس علوم فرهنگی و ابژکتیویته آن فراهم آورد. اما فهم و تبیین جایگاه ”ربط ارزشی“ برای دست یابی به ابژکتیویته در علوم فرهنگی و همچنین یافتن ضعف های آن، نیازمند تأمل و بازخوانی فلسفی است. ماکس وبر ”ربط ارزشی“ را به پشتوانه آباء فلسفی اش (از جمله ریکرت) با ”بازگشت به کانت“به سرانجام رساند؛ اما رجوع وبر به کانت در آثار روش شناختی اش به صورت مختصر و کاملاً جسته و گریخته بوده است. این مقاله، عهده دار بازطراحی منظم اندیشه وبر برای تبیین جایگاه ربط ارزشی در ابژکتیویته براساس فلسفه کانت به خصوص با تاکید بر وجه ”استعلایی“ این فلسفه است. تحلیل استعلایی و کانتیِ مسئله ابژکتیویته ماکس وبر، به لحاظ روشی از سنخ فلسفه علوم اجتماعی بوده و دارای دو بُعد تفسیری و انتقادی همزمان است. با تفسیر ابژکتیویته ماکس وبر براساس فلسفه استعلایی کانت روشن گردید که ” ارزش“ به مثابه حد و شرط ”پیشینی“؛</em> هم شرط شکل گیری و هم شرط فهم ابژه های فرهنگی است. از همین رو، هر چند ربط ارزشی شرط ابژکتیویته تحقیق است اما اساساً یک شرط سوبژکتیو است.
بررسی و تبیین مقوله صلح در نظریه مدینه المسالمه (شهرصلح) فارابی و نظریه صلح پایدارکانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشمندان و مکاتب گوناگون بر اهمیت صلح و ضرورت تحقق آن به عنوان اصلی اساسی و ضرورتی بنیادی در حیات انسان، تاکید کرده اند. حکیمان مسلمان چون فارابی در جهان اسلام و فیلسوفان اخلاق گرای غرب معاصر چون کانت و پیروانش این موضوع را به صورت خاص مورد توجه قرار داده اند. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی و تبیین صلح پایدار در نگرش ابونصر فارابی و کانت به شیوه ای مقایسه ای است. پرسش اصلی تحقیق این است که با توجه به جهان نگری این دو اندیشمند، کدامیک از دو نظریه صلح کانت و فارابی در تبیین ماهیت صلح و تحقق آن در قالبی پایدار توانایی لازم را دارند؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که در بررسی مقایسه ای، اتکای هردو نگرش بر انسان است و هردو به نحوی نگرش اخلاقی را در باب تحقق صلح مطرح ساخته اند؛ اما فارابی با نگاهی فراگیر و کمال طلبانه و فضیلت گرا، انسان و جامعه و نیازهای او چون صلح و آرامش را موردتوجه قرار می دهد. به علاوه مبانی صلح مطرح در فلسفه سیاسی فارابی به دلیل الهی- انسانی و فطری بودن، به عنوان یکی از سرچشمه های هویت انسانی و امنیت وجودی بشر، به مراتب قابلیت امکان و تحقق بالاتری در مقایسه با مبانی صلح پایدار موردنظر کانت در عرصه عمل دارد.
تبیین نیازمندی عقل عملی به عقل نظری در اعتبار و استقلال در ادراک(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۳
155 - 180
حوزه های تخصصی:
مسئله منشأ اعتبار گزاره های اخلاقی و حقوقی، که از سنخ مدرکات عقل عملی اند، یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق و حقوق است. تنها راه اعتباربخشی به این گزاره ها ارجاع آنها به بدیهیات عقل نظری است. اما آیا این امر امکان پذیر است؟ هیوم و کانت و برخی دیگر از اندیشمندان این ارجاع را غیرموجه دانسته اند. گروهی دیگر اصلِ نیازمندی مدرکات عقل عملی به ارجاع به عقل نظری را انکار کرده و مدرکات عقل عملی را به دو دسته بدیهی و غیربدیهی تقسیم نموده اند و اعتبار بدیهیات را به دلیل بداهت و اعتبار غیربدیهیات را به دلیل ارجاع آنها به بدیهیاتِ همین عقل دانسته اند. این مقاله، پس از پذیرش ضرورت ارجاع احکام عقل عملی به عقل نظری، یعنی ضرورتِ یافتن ریشه ای از «هست ها» برای اعتبار «بایدها» و پس از ارائه راه های ارجاعِ هست ها به بایدها، بر این نکته تأکید می کند که اگرچه عقل عملی در اعتبار خود به عقل نظری محتاج است، در ادراک احکامش مستقل عمل می کند، به این معنا که ما واقعاً دو گونه ادراک داریم که از دو سنخ اند، اما در اعتبار معرفتی، یکی به دیگری محتاج است، چنان که حواس ظاهری پنج حس مستقل در ادراک اند، اما همگی در اعتبارشان به عقل محتاج اند.
نقد و بررسی دیدگاه پیش شناختی و چندشناختی در بحث از هماهنگی آزاد خیال و فاهمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲۳
37 - 50
حوزه های تخصصی:
علت اصلی طرح مفهوم هماهنگی آزاد از سوی کانت، تبیین کلیت احکام ذوقی است. او مدعی است که احساس سوبژکتیو دخیل در داوری زیباشناختی، خود ناشی از حالتی ذهنی به نام بازی آزاد یا همان هماهنگی آزاد قوای شناختی است. از آن رو که او معتقد است تنها شناختْ انتقال پذیر است، می کوشد تا با دخالت دادن قوای شناختی در داوری ذوقی، ادعای اعتبار کلیِ آن را توجیه و تبیین کند. تلاش کانت برای روشن کردن مفهوم هماهنگی آزاد و نسبت آن با شناخت چندان قانع کننده نیست؛ از همین رو برخی از شارحان تلاش می کنند تا با زدودن قاطعانه داوری ذوقی از هرگونه مفهوم و لحاظ کردن خصوصیت طبیعی و ناآگاهانه برای تجربه زیباشناختی، به نوعی به شباهت این حوزه با حوزه شناخت، اذعان و از این طریق، کلیت احکام زیباشناختی را تبیین کنند (تفسیر پیش شناختی). تفسیر دوم (تفسیر چندشناختی) با اعتقاد به دخالت مفاهیم (و نه مفهوم متعیّن) درصدد ارائه شباهتی سرْراست میان حوزه شناخت و زیباشناسی است تا از این محمل دغدغه ای برای کلیت احکام زیباشناختی احساس نشود. نبود دلایل استنادی کافی نقص مشترکِ هردو دیدگاه محسوب می شود. دیدگاه اول با اعتقاد به نوعی تجربه ناخودآگاه در داوری زیباشناختی تمایز دقیقی میان اعیان معمولی و زیباشناختی ترسیم نمی کند. تفسیر دوم با اعتقاد به دخالت مفاهیم نامتعیّن در داوری زیباشناختی، دغدغه کلیت احکام زیباشناختی را از بین نمی برد و نادیده می انگارد.
بررسی انقلاب کپرنیکی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت برای پاسخ به اشکالات شکاکان و ایدئالیست ها پیشنهاد کرد که در عالم فلسفه، انقلابی کپرنیکی به راه اندازیم و به جای اینکه به دنبال شناختِ مطابق با جهان واقعی (عالم عین) باشیم، به دنبال شناخت واقعیتی باشیم که مطابق ذهن و قوای ادراکی ما ساخته شده باشد. او مدعی شد که تنها راه فرار از شکاکیت و ایدئالیسم همین است که صرفاً به دنبال شناخت واقعیتی باشیم که به ذهن آمده و ذهنی شده است؛ یعنی به شناخت دنیای خودساخته (عینِ ذهنی) بسنده کنیم و تصور ذهنیِ یک شیء را خود شیء (خود واقعیت) در نظر بگیریم. او می پنداشت که اگر انسان به جای «واقعیت مستقل از خود» به دنبال شناختنِ «واقعیت ساخته شده توسط قوای ادراکی خود» باشد، یقینی بودن ادراکاتش تضمین می شود و اعتراض های امثال بارکلی و هیوم پاسخ مناسبی می گیرند. در این مقاله، با بررسی انقلاب کپرنیکی کانت و پیامدهای منطقی آن، نشان داده ایم که فلسفة کانت، به رغم تلاش فراوان و ستودنی او، در دفع شبهات موفق نبوده و نسخه دیگری از شکاکیت است و منطقاً به ایدئالیسم محض می انجامد.
آزادی اجتماعی از دیدگاه علامه طباطبایی(ره) و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هشتم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
55 - 80
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است که به بررسی تطبیقی آزادی اجتماعی از دیدگاه دو فیلسوف و متفکر جهان اسلام و جهان غرب، علامه طباطبائی و کانت بپردازد. در دو بخش نخست دیدگاه علامه و سپس دیدگاه کانت مطرح می شود و در بخش آخر مقایسه و تطبیق نظرگاه ای دو بیان می گردد. علامه آزادی حقیقی را آزادی از همه قیود، جز عبودیت الهی می داند اما کانت آزادی حقیقی را آزادی اراده معرفی می کند. نظر این دو فیلسوف این است که انسان در ابتدا برای تشکیل زندگی اجتماعی مقاومت نشان می دهد اما نهایتا آن را می پذیرد و برای دوام جامعه و برخورداری از آزادی در اجتماع، قانون وضع می کند. علامه معتقد است قانون باید بر اساس توحید، معاد، اصول اخلاقی و مراعات جانب عقل باشد اما کانت اساس آن را اراده انسان و خویشتن راستین او می داند. این دو فیلسوف معتقدند قانون به تنهایی نمی تواند انسان را در برقراری آزادی اجتماعی یاری کند. علامه توحید و ایمان مبتنی بر اخلاق را پشتوانه قانون می داند و کانت قوانین اخلاقی نشات گرفته از عقل محض را لازمه آن معرفی می کند.
ویتگنشتاین، کانت و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین در تفکر متقدم خود فلسفه را نقد زبان و هدف رساله منطقی فلسفی را مرز نهادن میان گفتنی و ناگفتنی ( نشان دادنی) و یا به تعبیری میان علم تجربی از یک سو و اخلاق از سوی دیگر قرار داده است. و این بخش اخیر را مهمتر می داند. چنین هدف گذاریی شباهت رساله را پروژه کانتی در نقد عقل محض نشان می دهد. پرسش اصلی این مقاله این است که آیا با توجه به مشابهت های کلی این دو پروژه، می توان گفت ویتگنشتاین در حوزه اخلاق نیز از کانت متاثر است؟ اگر بله، این تاثیر تا چه حد است؟ برای ورود به بحث، من یا سوژه و همچنین اراده به عنوان مدخل بحث مطرح می شوند، سپس با پرداختن به غایت اخلاق و امر راز آمیز به پاسخ پرسش اصلی مقاله خواهیم پرداخت.
ماهیت شهود و ویژگی های آن در معرفت شناسی کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
147 - 196
حوزه های تخصصی:
فلسفه کانت بر تمایز میان دو قوه شناخت، یعنی شهود و تفکر یا حس و فهم استوار است. این دو قوه برای معرفت ضروری اند و هیچ یک را نمی توان به دیگری تحویل کرد. از این دو قوه، شهود اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا محتوای معرفت درنهایت از طریق آن حاصل می شود و عینیت معرفت از رهگذر آن ممکن می گردد. کانت برای شهود به دو ویژگی تفرد و بی واسطگی اشاره می کند و آنها را در مقابل دو ویژگی کلیت و با واسطگی مفاهیم قرار می دهد. کانت پژوهان در خصوص معنا و اهمیت این ویژگی ها و نسبت آنها با یکدیگر قرائت های متفاوتی دارند. در این مقاله پس از بیان معنای شهود و ویژگی های آن بر اساس نظریه معرفت کانت، قرائت های متفاوت در خصوص نسبت این ویژگی ها مورد بررسی و نقد قرار می گیرد و در پایان به نظر مختار نویسنده اشاره می شود. این مقاله با حمایت دانشگاه بین المللی امام خمینی و از طرح تحقیقاتی دوره فرصت مطالعاتی در دانشگاه تگزاس در آستین امریکا استخراج شده است. نویسنده بر خود لازم می داند از مسئولان هر دو دانشگاه، به ویژه پرفسور ایان پروپس و پرفسور دیوید سوسا، استادان محترم گروه فلسفه دانشگاه تگزاس تشکر نماید.
خودآیینی کانت و نسبت آن با خودآیینی شخصی، اخلاقی و سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت اصل خودآیینی اراده را اصل اعلای اخلاق می داند. به باور وی، اگر اصولی که اراده می کنیم صرفاً برساخته موجودی باشد که واضع قوانین عام است، «اراده یا خواست» ما نیز خودآیین و مستقل عمل می کند. بر این اساس، نه تنها انسان خود قوانین اخلاقی را وضع کرده است بلکه خود را ملزم می کند تا به قوانینی که وضع کرده، عمل کند. ازاین رو کانت خودآیینی را در حوزه عمل و عاملیت موردتوجه قرار می دهد. مقاله حاضر با این نگاه، این اصل را بر پایه سه تفسیر از خودآیینی، یعنی خودآیینی شخصی، اخلاقی و سیاسی تحلیل می کند و ضمن توضیح آن ها و اشاره به میزان قرابتشان با خودآیینی کانت، درنهایت به این نتیجه می رسد که اگرچه این سه نوع خودآیینی زمینه های متفاوتی دارند، اما به خاطر اشتراک در دو معنای آزادی از وابستگی و قابلیت وضع قانون، با خودآیینی اراده کانت تمایزی ندارند. به باور کانت خودآیینی اراده نوعی از خودآیینی اخلاقی تلقی می شود، فرد برای اعمال خودآیینی شخصی باید تابع اقتضائات اخلاق باشد و خودحاکمیت سیاسی نیز درنهایت به خودآیینی کامل می رسد.
دیدگاه استاد مهدی حائری یزدی درباره برهان وجودی در فلسفه غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دکتر مهدی حائری از جمله فیلسوفان مسلمانی است که برهان وجودی را معتبر می داند. وی تقریر آنسلم را قبول دارد اما تقریر دکارت را نمی پذیرد و انتقادات گوناگونی به آن وارد می کند، مانند اینکه دکارت، ذات و ماهیت خدا را مغایر با وجود او می داند؛ در حالی که ماهیت خدا عین وجود او است. همچنین دکارت ضرورت وجود، برای خدا را همانند ضرورت های ریاضی دانسته است. این مقایسه درست نیست زیرا ضرورت های ریاضی، وجود موضوعات آنها را ثابت نمی کند؛ اما ضرورت وجود برای خدا، وجود او را اثبات می کند. توماس آکوئیناس نیز برهان آنسلم را نادرست دانسته است زیرا برهان آنسلم وجود خدا را بدیهی می داند، ولی چون ما ذات خدا را نمی شناسیم، وجود او ذاتاً بدیهی است اما برای ما بدیهی نیست. دکتر حائری این انتقادات را وارد نمی داند و به آنها پاسخ می گوید و برخلاف آکوئیناس عقیده دارد که اولاً قضایای بدیهی یک نوع اند نه دو نوع، و ثانیاً برای صحت برهان آنسلم، شناخت ذات خدا لازم نیست بلکه فهمیدن تعریف لفظی واژه خدا کافی است. افزون بر این، استاد حائری برخی انتقادات کانت را نه به تقریر آنسلم بلکه به تقریر دکارت وارد می داند. این مقاله به معرفی نظرات دکتر حائری درباره تقریرهای آنسلم و دکارت و انتقادات آکوئیناس و کانت به این برهان اختصاص دارد.
تحلیل و بررسی نقد ارسطویی السدیر مکینتایر برکانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
السدیر مکینتایر از جمله فیلسوفان منتقد لیبرالیسم و نهضت روشنگری است. وی از موضعی ارسطویی به نقد اندیشه اخلاقی کانت و لیبرالیسم پرداخته است. کانت بر عقل عملی محض در تعیین وظایف اخلاقی تاکید دارد. به نظر مکینتایر، عقل عملی محض نمی تواند در این راستا کارگشا باشد و در برابر، از موضعی ارسطویی، از نقش شخصیت و عقل عملی ساخته شده در سنت و اجتماع در تشخیص وظایف اخلاقی دفاع می کند. در این مقاله نقد مکینتایر بر روش اخلاقی کانت توضیح و مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت. به اعتقاد نگارنده، رویکرد اخلاقی ارسطویی و کانتی هرکدام مزایا و محدودیتهای خاص خود را دارند. رویکرد کانتی امکان ارزیابی تعهدات اخلاقی موجود را فراهم می سازد و رویکرد ارسطویی فرایند تکوین شخصیت اخلاقی و لزوم مصلحت سنجی به موقع در عمل اخلاقی را توضیح می دهد. نگارنده سعی دارد به الگویی برسد که در ضمن توجیه اصول اخلاقی عام مجالی برای تمایزهای فرهنگی و اخلاقی باقی گذارد. در این الگو، تمایزهای فرهنگی در مقام کاربست و حدود و ثغور اصول عام ایفای نقش می کنند. با این روش می توان موضعی بین عام گرایی کانتی و خاص گرایی ارسطویی اتخاذ کرد، طوریکه نه به مطلق گرایی اخلاقی و نه به نسبی گرایی منتهی شود. بدین منظور، نگارنده از رویکردی کارکردگرا استفاده می کند.
اخلاق و دین از نگاه شلایرماخر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار ابتدا به اهیمت جایگاه «شلایر ماخر» به عنوان بنیانگذار الاهیات جدید مسیحی و سپس به تاثیر «کانت» بر اندیشه وی اشاره می شود. در ادامه به تعریف دین در تفکر وی پرداخته می شود؛ در این باره گفته خواهد شد که مهمترین کار شلایرماخر مستقل ساختن دین از همه حوزه های تجربه انسانی است. بر همین اساس این نکته برجسته می شود که بین دین و اخلاق به عنوان مجموعه ای از باید و نبایدها ی انسانی، هیچ نسبت علت و معلولی برقرار نیست و فروکاستن دین به اخلاق آن چنان که در اندیشه «کانت» آمده است، از نظر «شلایرماخر» مردود است.
نژادپرستی در فلسفة اخلاق کانت با تکیه بر امر مطلق کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نژادپرستی در معنای فراگیر خود به معنای برتری برخی انسان ها بر برخی دیگر به واسطه نوع نژاد آن هاست. موضوع نژادپرستی در علوم مختلفی از جمله سیاست، جامعه شناسی، حقوق، روان شناسی و به ویژه علم اخلاق مورد توجه قرار گرفته است. در برخی سیستم های اخلاقی، همچُون دستگاه فلسفه اخلاق کانت، موضوع نژادپرستی، همانندِ بسیاری از موضوعات موردیِ دیگری، مورد توجه خاص قرار نگرفته است. اما این امر بدین معنا نیست که نتوان بر اساس آن سیستم، نژادپرستی را بررسی کرد. در این نوشتار سعی بر آن است تا بر اساس دستگاه اخلاقی کانت و با شرح و توضیح سه تنسیق مشهور او از امر مطلق، به استخراج و استنتاج نظر کانت در باب بحث نژادپرستی پرداخته شود. در فرجامین تحقیق، این نتیجه رُخ خواهد نمود که کانت، بر اساس دستگاه اخلاقی خود، نمی تواند نژادپرستی را موجّه بداند. در نظر کانت، فضیلت اخلاقی عبارت است از ادای تکلیف یا فعل مطابق تکلیف، که این امر نمی تواند ارتباطی با نوع نژاد فاعلِ فعل داشته باشد. این امر در حالی است که برخی، پاره ای از نظرات او، از جمله امر مطلق متعیّن، را موجب بروز عقاید نژادپرستانه می دانند.
معانی سه گانه ی سعادت در اندیشه ی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت در نظریه ی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که می توان آن ها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. به رغم آنکه به نظر می رسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت در اندیشه ی وی وجود دارد. این نوشتار بر آن است تا ضمن نشان دادن این وحدت، اهمیتی را که کانت برای سعادت اخلاقی قائل است آشکار سازد. علاوه بر این، نشان می دهد با اینکه در نظریه ی اخلاق کانت، سعادت، فروتر و کم اهمیت تر از فضیلت لحاظ شده، عهده دارِ دو نقش مهم است؛ با این توضیح که سعادت در ابتدای مسیر اخلاقی زیستن، با ممانعت از وسوسه شدن برای سرپیچی از تکلیف اخلاقی، به فضیلت مندی فاعل اخلاقی مدد می رساند و در پایان این مسیر، پاداش فضیلت مندی او به شمار می رود. از این رو کانت تلاش برای سعادت مند شدن در چارچوب اخلاق را، تلاشی فضیلت مندانه و تکلیف غیر مستقیم عقل معرفی کرده است که می توان از آن با عنوان سعادت اخلاقی نام برد.
بررسی و نقد راه حل کانت در تعارض ضرورت علّی و اختیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانت فیلسوفی ناسازگارگراست که به ناسازگاری تعین علّی و اختیار باور دارد. او می کوشد تا رهیافتی ارائه کند که به وسیله آن بتوان هم به تعین علّی و هم به اختیار توأمان معتقد بود. برای این منظور، او هریک از اختیار و ضرورت علّی را در موطنی خاص و جدا از موطن دیگر تبیین می کند تا این دو مؤلفه ناسازگار، از یکدیگر جدا باشند و با هم مواجه نشوند. در این مقاله، دیدگاه کانت و راه حل او درباره تعارض ضرورت علّی و اختیار تبیین شده است. در بررسی دیدگاه کانت این نتیجه به دست آمد که پنج اشکال به راه حل کانت وارد است و با فرض پذیرفتن ناسازگاری ضرورت علّی و اختیار، راه حل کانت، راه حل مناسبی برای باور به اختیار نیست.
چگونگی پیوند اخلاق با دین در فلسفه استعلایی کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و سوم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۹۲)
78 - 100
حوزه های تخصصی:
کانت در زمره فیلسوفانی است که به دلیل موضع گیری ویژه اش در رابطه اخلاق و دین جایگاه ممتازی یافته است. این موضع کانت که اخلاق، مستقل از دین می تواند تکالیف اخلاقی را شناسایی کند و همین اخلاق خودبنیاد لزوماً به دین رهنمون می شود، سبب گردیده است متهم به تناقض گویی شود و حکم به وجود تعارض میان الهیات و اخلاق در فلسفه وی داده شود. نگارنده در نوشتار حاضر ضمن گزارش، شرح و تبیین چگونگی پیوند اخلاق و دین در چارچوب فلسفه استعلایی، کوشیده است نشان دهد که چنانچه موضع کانت در این زمینه در چارچوب نظام فلسفی ویژه وی و با در نظر گرفتن برخی ملاحظه های دیگر تحلیل و ارزیابی شود، رویکرد به ظاهر دوگانه کانت در قبال رابطه اخلاق و دین به موضعی واحد و سازگار مبدّل می گردد؛ به بیان دیگر، وی با دادن معنای جدید به دین و قائل شدن به منشأ واحدی برای اخلاق و دین می کوشد دغدغه های دینی، اخلاقی و معرفت شناسی خود را در یک نظام فلسفی جمع کند.
تحلیل و بررسی تفاسیر رایج و جدید از فلسفه دین کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۹
179 - 214
حوزه های تخصصی:
پاسخ به این پرسش که آیا دین، نقشی سازنده و مهم در نظام فلسفی کانت ایفا می کند یا تنها مسئله ای فرعی است، از دیرباز مورد اهتمام کانت پژوهان بوده است. آنها گرچه رویکرد یکسانی در تفسیر مدعیات الاهیاتی و دینی کانت نداشته اند، اما عموماً با تمرکز بر محتوای نقد عقل محض و نتیجه طبیعی آن که همانا نفی امکان معرفت نظری به خداست، اثر او بر این حوزه را منفی برآورد کرده اند. با این وجود، ازحدود سه دهه گذشته، در کشورهای انگلیسی زبان، موج تفسیری جدیدی ظهور کرده است که سعی در به چالش کشیدن این نگاه رایج دارد. طرفداران این موج جدید، برخلاف مفسران سنتی، دیدگاه یا حتی روش واحدی در مطالعه آثار کانت ندارند، اما همگی بر این واقعیت متفق اند که بررسی نظام مند و همه جانبه آثار کانت، اعم از فلسفی و غیر فلسفی برای به دست آوردن دیدگاه واقعی او درباره دین و الاهیات ضرورت دارد. آنان همچنین تأکید ویژه ای بر بازخوانی کتاب دین در حدود عقل محض داشته اند. نتیجه مشترک تلاش های تفسیری آنان این مدعاست که رویکرد کانت به دین و الهیات ایجابی و اصلاحی بوده است. ما در این نوشتار، ضمن معرفی نحله های اصلی تفاسیر سنتی، به معرفی اجمالی موج جدید تفسیری از طریق تبیین رویکرد و بررسی بعضی آثار شاخص آنان خواهیم پرداخت
بررسی نظریه امر الهی از دیدگاه ویلیام جی. وین رایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
157 - 183
حوزه های تخصصی:
از دیرباز دین و اخلاق دو عنصر مهم و اساسی در زندگی آدمی تلقی شده اند و نسبت بین این دو نیز، همیشه مسئله بحث برانگیزی بوده و هست. از این رو مسئله اصلی و عمده این مقاله نیز بر محور این مسئله اساسی استوار است و برآنیم که دیدگاه وین رایت در زمینه این پرسش را بررسی کنیم. در همین زمینه نظر وی را درباره نظریه اخلاقی کانت، به ویژه نظر کانت در خصوص خودآیینی بیان و بررسی خواهد شد و سپس ارزیابی وین رایت در باب دلایل له و علیه نظریه امر الهی را شرح خواهیم داد. سپس روشن می شود که از دیدگاه وین رایت نقدهای وارد بر نظریه امر الهی را می توان پاسخ داد و دلایل بسیاری در دفاع از نظریه امر الهی وجود دارد. در نهایت وین رایت از طریق مقایسه نظریه امر الهی با سایر نظریه های موجود در باب تبیین رابطه دین اخلاق و مسائل اخلاقی، به این نتیجه می رسد که نظریه امر الهی با وجود کاستی هایش، در حال حاضر بهترین نظریه برای تبیین مسائل اخلاقی است. به طور کلی چنین به نظر می رسد که نظریه امر الهی نسبت سایر نظریات اخلاقی، از عینیت بیشتری برخوردار است.
واکاوی و شرح نقش نماد در فلسفه و زیباشناسی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۶
1-24
حوزه های تخصصی:
مسئله این پژوهش پرسش از چیستی عملکرد و جایگاه نماد در مکانیسم شناخت کانتی است. در نمادگرایی کانتی نوع متفاوتی از تصور یا قاعده تأمل القا می شود که روی انواع مفاهیم اثر تازه ای می گذارد. برای اثبات کردن چنین ادعایی، پیشروی تحقیق با تکیه به برخی از جنبه های چارچوب نظری دلوز در درسگفتارهایش درباره کانت و به دو روش ایجابی و سلبی صورت گرفته است. در اولین مرحله به معرفی انواع روابط و تصورات یا حالت های ارایه بین انواع شهود و مفهوم می پردازیم. در این میان به دلیل قرابت های معنای شاکله و نماد به توضیح شاکله سازی مبادرت می کنیم. در ادامه برای فهم ابعاد نماد به زیباشناسی و هنر تکیه می شود. در نتیجه چگونگی تکوین نماد با تأکید بر دو نوع نمادگرایی طبیعی و هنری روشن می گردد. به علاوه رابطه نمادین زیبایی و اخلاق در زیباشناسی کانت به بحث گذاشته می شود. نتیجه مطالعه بخش های مختلف مقاله نشان می دهد، نماد؛ نشانه، نمونه و شاکله نیست. نماد نوعی تصور یا حالت نمایش و قاعده ی تأمل است که از بن بست و ورای شاکله سازی در تفکر کانت زاده می شود. ایده های عقل، ایده های زیباشناختی و امر والا و هنر بازنمودی با واسطه نماد به توسع معنایی مفاهیم منجر می شوند و در مواردی مصادیق بیشتری از شهود اولیه به واسطه آنها فراخوانده می شود. نمادهای کانتی بنیاد مکانیسم شناخت را تشکیل نمی دهد به این دلیل که شاکله سازنده این بنیاد است. کانت به نقش نمادها با توجه به شاکله مفاهیم و بن بست شاکله سازی در شناخت پرداخته و در نمادگرایی طبیعی و هنری با تکیه به ایده زیباشناختی به نقش نمادها اشاره کرده است. در تفکر و زیباشناسی این فیلسوف نماد، نحوه ای از نمایشیا تصور است که بر اساس قاعده تأمل و اصل تقویم گر بر ابعاد اندیشیدن به انواع مفهوم می افزاید.