مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
تفرد
منبع:
فنون ادبی ۱۳۸۸ شماره۱
حوزههای تخصصی:
سلامان و ابسال قصه ای رمزی است که در قرن سوم هجری به دست حنین بن اسحاق از یونانی به عربی ترجمه شد. در روایت حنین بن اسحاق، سلامان، شاهزاده یونانی که گرفتار عشق دایه خود ابسال شده بود، به سبب ملامت شاه و اطرافیان به همراه ابسال به جزیره ای دور دست گریخت و پس از آن که شاه سلامان را به ترک ابسال وادار کرد، سلامان دست در دست ابسال در دل دریا فرو رفت، اما به فرمان پادشاه سلامان زنده ماند و دریا ابسال را در کام خود فرو برد. سلامان که پس از مرگ ابسال بشدت بی قرار و آشفته شده بود، به تدبیر مشاور حکیم شاه و با تعالیم او از عشق ابسال رهایی یافت و شایسته پادشاهی شد. تاویل رمزهای این قصه از همان آغاز ذهن اندیش مندانی، همچون ابن سینا، فخر رازی، خواجه نصیر طوسی، جامی و. . . را به خود مشغول ساخت و هریک به تحلیل برخی از رمزهای آن پرداختند. ما در این مقاله برآنیم که با توجه به کهن الگوهای مطرح شده در روانشناسی یونگ، تحلیلی متفاوت از این قصه ارایه دهیم. کارل گوستاو یونگ، بنیانگذار روانشناسی تحلیلی بود که دیدگاه های روانشناسانه خود را با اندیشه های هرمسی، گنوسی و باورهای هندی پیوند زد. از آنجا که اصل داستان سلامان و ابسال یونانی است و احتمال تاثیر اندیشه های هندی نیز در آن وجود دارد، کهن الگوهای یونگ در تحلیل رمزهای این قصه بسیار راه گشاست.
تحلیل کهن الگویی حکایت «پادشاه و کنیزک » مثنوی بر اساس دیدگاه یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن نمونه اصطلاحی یونگی است برای محتویات ناآگاه جمعی؛ یعنی افکاری غریزی یا میلی که به سازمان دهی تجربیات بنا بر الگوهای از پیش تعیین شده ی فطری در انسان می پردازد. این تصاویر نخستین در طول روزگاران به اشکال گوناگون بروز کرده است ازجمله در قالب اسطوره و داستان چنانکه یونگ اسطوره ها وافسانه های پریان را تجلی کهن نمونه ها می داند.
نمونه ی بارز این کهن نمونه ها را در ادب فارسی می توان در حکایت ها و داستان های مثنوی معنوی مشاهده کرد. یکی از داستان های آموزنده ی مثنوی که بیان گر توجه عمیق مولوی به مسائل روانی است، حکایت پادشاه و کنیزک در دفتر اول مثنوی است که اگر با دیدی تحلیلی و از منظر نقد روانشناسانه توجه شود، برخی از مسائل روانشناسی تحلیلی یونگ، از جملـه تـوجـه به نـاآگاه جمعی و برخی کهن نمونه های آن و خواب و رویا را می توان مشاهده کرد که پرداختن به آن ها در تحلیل اندیشه های مولوی راه گشا می باشد. در این مقاله سعی برآن است که حکایت پادشاه و کنیزک مثنوی از نظرگاه روانشناسی تحلیلی یونگ بررسی شود.
نمادپردازی معراج در خسرو و شیرین نظامی بر اساس نظریه کهن الگوی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معراج سفری روحانی از دنیای ناسوت به جهان لاهوت است و در ادبیات شرق و غرب، خاستگاه های کهن الگویی عمیقی دارد. مهم ترین رکن اساطیری در معراج، کهن الگوی صعود است. معراج روایت نمادین سیر انسان به سوی کیهان و سفری درونی، از کثرت خودآگاه به سوی وحدت ناخودآگاه جمعی است. در این سیر و سفر، ادراک جزئی انسان تبدیل به ادراک کلی می شود. در بازگشت از این سیر و سفر، فرد پالایش یافته و به کمال رسیده با پشت سر گذاشتن مراحل مرگ ارادی و تولد دوباره و دست یافتن به رستاخیزی نو به انگاره انسان کلی یا کهن الگوی خود دست می یابد.
نظامی با بیان شاعرانه معراج پیامبر در پایان منظومه خسرو و شیرین، نقش همین بازگشت را نمادینه کرده است. در این مقال ضمن بررسی فرایند تحول مزبور، به تحلیل معراج پیامبر در خسرو و شیرین نظامی و نمادهای موجود در آن از دیدگاه نقد کهن الگویی یونگ پرد اخته شده است.
تأثیرات میراث اخلاقی ایرانیان بر اخلاق اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در اواخر حکومت اموی و آغاز حکومت عباسی، دبیران و کاتبان به دربار حاکمان وارد شده و با توجه به اصالت ایرانی و آشنایی آنان با سنت اخلاق فارسی، این میراث کهن را به دنیای اسلام منتقل کردند. آنان علاوه بر استفاده از آموزه های اخلاق فارسی در نامه نگاری های خود، به ترجمه و تألیف کتب فراوانی که متأثر از اخلاق فارسی بود پرداختند. آثار نگاشته شده آنان بعدها به عنوان یکی از منابع اخلاقی شناخته شد و نویسندگان بعدی تلاش کردند با استفاده از آیات و روایات، میراث برجای مانده از دبیران را مشروعیت ببخشند. بدین ترتیب اخلاق فارسی جزء منابع اخلاق پژوهان مسلمان قرار گرفته و نظام اخلاقی آنان را تحت تأثیر قرار داد. اما کدام یک از خصوصیت ها و آموزه های اخلاق فارسی به اخلاق اسلامی رسوخ کرد؟ این مقاله برآن است تا با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی، به این پرسش پاسخ داده و پنج خصوصیت استقرا شده که عبارتند از: تفرد پادشاه، نظام طبقاتی، اطاعت از پادشاه، عدالت و ارزش های اخلاقی متفاوت، را شرح دهد. ورود اخلاق فارسی در دنیای اسلام بازتاب های متفاوتی داشته و سه رویکرد متفاوت در قبال آن بوجود آمد؛ برخی آن را بتمامه پذیرفتند و برخی دیگر تلاش کردند آن را تعدیل کنند و گروهی دیگر نیز با توجه به دیدگاه عقل واحد و خرد جاودان، آن را در کنار دیگر نظام های اخلاقی جای داده و از برخی آموزه های آن بهره بردند.
فرآیند فردیت یابی همای در منظومه همای و همایون بر اساس نظریه تفرد یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه از مهم ترین و پرکاربرد ترین روش های نقد ادبی معاصر، نقد کهن الگویی یا نقد اسطوره ای است، که به بررسی ماهیت و ویژگی و کهن الگوها و نقش آن ها در ادبیات می پردازد. نقد بر مبنای اسطوره از بحث های یونگ سرچشمه گرفته است و با استعانت از آرای او انجام می شود. در این مقالله سعی شده است منظومه همای و همایون خواجوی کرمانی بر اساس نظریه تفرد یونگ مورد نقد و بررسی قرار گیرد، به این صورت که همای قهرمان داستان، برای رسیدن به همایون سفر خود را به سوی سرزمین چین آغاز می کند. سفر قهرمان داستان به سوی چین نمادی از جست وجوی وی در خودشناسی و روند فردیت روانی است، که اساس داستان این منظومه را پی ریزی می کند؛ قهرمان داستان که در آغاز شاهزاده ای جوان و بی تجربه بود با فعال شدن کهن الگوی آنیما و ارسال فراخوان پیوستگی و یگانگی به قلمرو خودآگاه روان قهرمان، روند فردیت یابی وی آغاز می شود و با هدایت پیرخردمند و گذر از مشکلات و سایه های درون و انعطاف پذیری پرسونا، بین خودآگاه و ناخودآگاه اش هماهنگی ایجاد شده و در نهایت فرآیند فردیت و خودشناسی را با موفقیت به پایان می رساند.
روان تحلیل گری کهن الگوهای رشد در تاییه کبرای ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناخودآگاه جمعی، دربردارنده احساسات، اندیشه ها و رفتارهایی است که حاصل اندوخته های اجداد کهن انسان به شمار می رود. این اندوخته ها و تجارب فراشخصی، در شکل کهن الگو ظاهر می شود. برخی از کهن الگوها که یونگ با نام کهن الگوهای رشد از آنها یاد می کند، از چنان اهمیتی برخوردارند که می توانند با داده های فراشخصی خود، فرد را در مسیر رشد و خود شکوفایی یاری دهند. شعر عرفانی به عنوان یک محصول روانی، عناصر و تصاویری دارد که فراتر از قلمرو تجارب شخصی شاعر بوده و ترجمان ناخودآگاه جمعی اوست. در چکامه عرفانی تاییه کبرای ابن فارض نیز که از خودکاوی های شاعر در ناخودآگاه جمعی اش تراوش نموده، کهن الگوهای رشد به خوبی نمایان است. جستار کنونی بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، شخصیت ابن فارض را با توجه به کارکرد این کهن الگوها، روانکاوی نماید. کهن الگوهای رشد مانند «سایه»، «آنیما» و «خویشتن» شخصیت ابن فارض را به دلیل «همانندسازی»، «فرافکنی» و... تحت تأثیر قرار داده اند؛ اما ابن فارض به وسیله فرایند «فردیت» و توجه آگاهانه به ارزش این انگاره ها، از آنها در مسیر تمامیت و خودشکوفایی بهره جسته است.
بررسی تطبیقی فلسفه اخلاق آلن بدیو و اندیشه های کی یر کگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هشتم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳ (پیاپی ۳۱)
99 - 120
حوزههای تخصصی:
این مقاله در نظر دارد ابتدا توصیف مختصری از فلسفه اخلاق آلن بدیو کند و پس از آن با توجه به نکات اساسی ای که در این توصیف روشن می شود تطبیق و مقایسه ای میان آراء بدیو در زمینه اخلاق و اندیشه های کی یر کگور صورت گیرد. هر دو فیلسوف زندگی انسان را از نظر امکانی به ساحاتی مجزا تقسیم می کنند. چیستی اخلاق از نظر این دو فیلسوف و جایگاهی که برای اخلاق در ساحات مختلف زندگی در نظر گرفته اند موضوع خاص این پژوهش است.
ماهیت شهود و ویژگی های آن در معرفت شناسی کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
147 - 196
حوزههای تخصصی:
فلسفه کانت بر تمایز میان دو قوه شناخت، یعنی شهود و تفکر یا حس و فهم استوار است. این دو قوه برای معرفت ضروری اند و هیچ یک را نمی توان به دیگری تحویل کرد. از این دو قوه، شهود اهمیت بسزایی دارد؛ زیرا محتوای معرفت درنهایت از طریق آن حاصل می شود و عینیت معرفت از رهگذر آن ممکن می گردد. کانت برای شهود به دو ویژگی تفرد و بی واسطگی اشاره می کند و آنها را در مقابل دو ویژگی کلیت و با واسطگی مفاهیم قرار می دهد. کانت پژوهان در خصوص معنا و اهمیت این ویژگی ها و نسبت آنها با یکدیگر قرائت های متفاوتی دارند. در این مقاله پس از بیان معنای شهود و ویژگی های آن بر اساس نظریه معرفت کانت، قرائت های متفاوت در خصوص نسبت این ویژگی ها مورد بررسی و نقد قرار می گیرد و در پایان به نظر مختار نویسنده اشاره می شود. این مقاله با حمایت دانشگاه بین المللی امام خمینی و از طرح تحقیقاتی دوره فرصت مطالعاتی در دانشگاه تگزاس در آستین امریکا استخراج شده است. نویسنده بر خود لازم می داند از مسئولان هر دو دانشگاه، به ویژه پرفسور ایان پروپس و پرفسور دیوید سوسا، استادان محترم گروه فلسفه دانشگاه تگزاس تشکر نماید.
نظریه مکان، محمول و تفرّد در فلسفه ژاپنی از نیشیدا تا ایزوتسو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویّت انسان امری است نه جوهری و نه صلب بلکه متغیّر. فلسفه غربی، در دوره گذار خودشناسی، به ژاپن معرفی شده است و این عامل که سبب دگرگونی بنیادی در خودآگاهی و بازنمایی در ژاپن شده است، نقش مهمی ایفا کرده است. به یقین، اندیشمندان ژاپنی جهانبینی خود را به شیوه مدرن متفاوت از گذشته درک و اظهار می کنند. به عبارت دیگر، ایشان با بازاندیشی مصطلحات در سنت خود در دوران مدرن شدن در چارچوبی کلی تر زمینه را برای اندیشه متناسب با روزگار خود فراهم کردند. برخی از نمایندگان این مکتب، که از این منظر فلسفه ورزی می کنند، مسائلی نظیر مکان، محمول و تفرّد را به شیوه ای نوین مفهوم سازی کردند. با تمرکز بر چالش فیلسوفان ژاپنی نسبت به مدرنیته، در پژوهش حاضر به بررسی آراء چهرههای برجسته ای نظیر کیتارو نیشیدا، دائیستسو سوزوکی، شینیچی هیساماتسو، جوئیچی سوئه تسونا، کیجی نیشیتانی و توشیهیکو ایزوتسو می پردازم. از این میان، تأکید ویژه بر نیشیدا، سوزوکی، نیشیتانی و ایزوتسو خواهم داشت چرا که ایشان اندیشمندانی پرنفوذ هستند و گفتمان های فلسفی گسترده تری را در قلمرو فلسفی ژاپن پدید آوردند
مواجهه دیدگاه صورت گرایان توماسی با اشکال جفت شدن نظریه دوگانه انگاری جوهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
5 - 26
حوزههای تخصصی:
صورتگرایان ارسطو-توماسی معتقدند که صورت دانستن نفس در برههای از زمان با اشکال عدم تفرد و نحوه تعلق نفس به بدنی خاص روبرو نخواهد بود. طبق نظر ایشان، چون اولا صورت با ماده رابطه ضروری دارد و بدینوسیله متفرد است، ثانیا نفس ادامه صورت پیشین است، پرسش از چرایی تعلق نفس به بدنی خاص از اساس مطرح نمیشود. ما در این مقاله ابتدا اشکال جفت شدن کیم بر دوگانهانگاری دکارتی را توضیح دادهایم. طبق این اشکال، چون هیچ رابطه ضروری بین نفس و بدن وجود ندارد، دوگانه انگار دکارتی نمی تواند توضیح دهد که چرا هنگام تعلق نفس به بدن، نفس به این بدن خاص تعلق گرفته است نه به بدن دیگر. سپس با تمرکز بر نظریه صورتگرایان مذکور درخصوص نفس و اثبات عدم اینهمانی بین صورت و نفس استدلال کردهایم که این نظریه ترجیحی نسبت به دوگانهانگاری دکارتی نداشته و همچنان با اشکال جفت شدن و عدم تفرد روبرو است. برای این کار بین دو تغییر جوهری و عرضی تمایز گذاشتیم و با توجه به اینکه تغییر صورت به نفس از سنخ تغییر جوهری است، نشان دادیم که اینهمانی بین صورت پیشین و نفس وجود ندارد
الگوی تفرد قهرمان زن در افسانه های پریان ایرانی (بر اساس چرخه روان شناختی مورداک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفرد اصطلاحی است که در روان شناسی تحلیلی برای یکپارچه شدن روان آدمی استفاده می شود. مورداک با تکیه بر تجربه های بالینی و نیز شواهدی از افسانه ها و اسطوره های شناخته شده جهان، یک الگوی سفر روانی دایره وار برای تفرد زنان شناسایی کرده است. پژوهش حاضر، گام های چرخه روانی وی را با رویدادهای سفر تفرد قهرمان زن در افسانه های پریان ایرانی مقایسه و میزان مطابقت آن را بررسی کرده است. نتایج پژوهش، ضمن تأیید تطابق کلی افسانه ها با چرخه روانی مورداک، به شناسایی سه زیرمجموعه مختلف از افسانه های پریان ایرانی با محوریت یک قهرمان زن نائل آمده است. زیرمجموعه نخست با بیش از پنجاه درصد افسانه های مورد مطالعه، داستان هایی هستند که چرخه روانی مورداک را به طور کامل برای قهرمان زن رعایت کرده اند، زیرمجموعه دوم فقط با بخش نخست چرخه مورد بحث مطابقت کرده است و درنهایت، زیرمجموعه سوم، صرفاً با نیمه دوم چرخه روانی مورداک تطابق می یابند. تلویحات روان شناختی مربوط به این سه زیرمجموعه و نتیجه کلی پژوهش نیز در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
تفرد در آثار سعدی در پیوند با سایه، نقاب و آنیما
حوزههای تخصصی:
آثار سعدی به عنوان پاره ای از شاهکار های ادب فارسی، ریشه در اندیشه ها و باورهای کهن دارد و از آبشخوری به نام ناخودآگاه جمعی بهره مند است. هدف این مقاله آن است که نشان دهد آثار سعدی از زاویه دید نقد کهن الگویی، مجموعه ی گسترده ای از مفاهیم نمادین و آرکی تایپ هاست. در این مقاله بر روی کهن الگوهایی چون سایه، نقاب و آنیما تامل شده است. این مقاله بر آن است که ابعاد متنوع و پیچیده ی بازتاب یافته از شخصیت سعدی، در آثارش، نتیجه ی تفرد و بزرگ شدن روانی اوست؛ به واقع سعدی ، در آثارش نشان می دهد که چگونه در فرایند پختگی روانی خویش، جنبه های مثبت و منفی روان خود را شناسایی کرده و با آنها برخوردی منطقی داشته است. در پایان، این مقاله به این نتیجه می رسد که این خودشناسی در سعدی منجر به صداقت و شجاعت او ،در بیان ابعاد متنوع روانی اش گشته است. این مقاله با روش تحقیق تحلیلی-توصیفی به انجام رسیده است.
تحلیل روانکاوانه از مرگِ «انسانِ کیهانی» در اساطیر
حوزههای تخصصی:
انسان کیهانی، اولین آفریده نیمه بشری است، با بذل تن و جان، جهان را از نیستی رهایی میبخشد. مرگ بزرگ مرد، که خلاصه و عصاره هستی است، آغاز آفرینشی دوباره است که با تجزیه عناصر وجود او آغاز می گردد. مرگ برای وی تنها تغییر هیأتی است برای ورود دوباره به جهان. گاه این ورود در قالب گیاه، جانور یا یکی از پدیده های طبیعت نظیر رود و کوه و آسمان صورت میگیرد و گاه حیات جاودانه ای است در قالب تمام هستی. در این مقاله به اساطیری که خاستگاه آفرینش جهان و انسان را «جسد انسان کیهانی» می دانند، پرداخته شده است. بررسی روانکاوانه این اساطیر نشان می دهد کهن الگوی بزرگ مرد، قدرت بالقوه مادرزاد و پیش آگاهانه ای است که در زمینه برقراری ارتباط فردی با سایر افراد و با نوع بشر از آن برخورداریم. در داستان آفرینش انسان، این الگوی اولیه بشر، گاه به اعماق تاریکی ها سقوط می کند و تجزیه می شود. سپس تکه ها جمع آوری می شوند تا به خاستگاه اصلی رهنمون گردند. یونگ این فرایند بالندگی را «تَفَرّد» می نامد. تلاشی که طی آن بشر سعی دارد از حالت پیشین (هویت باستانی) خارج شود و از کلیت و انتزاع به جزئیت و عینت دست یابد و در مقابل شخصیت گروهی، به شخصیت فردی برسد. در عین حال، قصد دارد، فارغ از قیود جنسیت یا طبقه اجتماعی، طبق اندیشه ای وحدت وجودی، برای نیل به مقصود نهایی که خدایی شدن یا یکی شدن با طبیعت است، گام بردارد.
«دیگری» و «تفرد» در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
99 - 111
حوزههای تخصصی:
مسئله «دیگری» در فلسفه غرب نخستین بار توسط ایمانوئل لویناس و بعنوان موضوع و کلیدواژه اصلی فلسفه او مطرح شد. کارکرد این مسئله در توجیه بسیاری از اصول اخلاقی انکارناپذیر است و بنظر میرسد عمده مشکلات و معضلات کنونی در روابط اجتماعی و بین المللی با نظر عمیق در این مسئله قابل حل باشد. بنظر میرسد گرچه این بحث، در دوران معاصر شکل گرفته اما بسیاری از آراء و اندیشه های فلسفی متقدم توان پاسخگویی به مسائل در اینباره را دارند که ازجمله میتوان به نظام فلسفی ملاصدرا اشاره کرد که متشکل از مبانی و اصولی است که بر پایه» تفکر وجودشناسانه او بنا شده است. بکارگیری مبانی حکمت متعالیه در متن زندگی بعنوان روشی برای زیستن، دست کم حامل تغییراتی در نگرش، برای ما خواهد بود. بعنوان مثال از کنار هم قراردادن چند اصل فلسفی همچون اصالت و تشکیک وجود در کنار نظریه» مظهریت موجودات، به تعریفی جدید از اصل «تفرد» دست خواهیم یافت. همچنین با مقایسه» اصل «فردیت» با اصل «وحدت وجود» صدرایی میتوان به نتایچ قابل توجهی در این بحث دست یافت
روان اسطوره شناسی داستان کودکانه «بوقی که خروسک گرفته بود»: بر اساس نظریه فرایند تفرّد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یونگ روان کاوی را باستان شناسی در بستر گونه های انسانی می داند. از همین رو اصطلاح «کهن الگو» (آرکی تایپ) که زیربنای نظریه فرایند تفرّد است، حاصل اشتقاق دو واژه باستان شناسی (آرکیولوژی) و گونه شناسی (تایپولوژی) است. تفرّد، کهن الگوی رشد روانی است که غیرارادی، تدریجی، منظم و نیرومند است. این کهن الگو متشکل از زنجیره کهن الگوهایی همچون سایه، نقاب، پیر خردمند، آنیما و خویشتن است. غایت فرایند تفرّد چیزی جز یکپارچه سازی آگاهانه تمام حلقه های این زنجیره کهن الگویی نیست. در همین راستا، پژوهش پیشِ رو با روش تحلیلی توصیفی در پی بازشناسی زنجیره کهن الگوهای تفرّد و چگونگی فرایند یکپارچه شدن آنها است. از آنجا که در خوانش یونگیِ کتاب های کودک ایرانی، نشانه های تصویری همواره مغفول واقع شده اند؛ کتاب تصویری «بوقی که خروسک گرفته بود» برای موضوع پژوهش اختیار شده است. کتاب مذکور اثر حامد حبیبی و به تصویرگری علی رضا گلدوزیان است. نتیجه پژوهش نشان می دهد: شناخت شکاف های میان خودآگاه و ناخودآگاه و پذیرش بخش تاریکِ وجود، لازمه شکل گیری هویت یکپارچه انسان است.
تألیف و تفرُّد در نقاشی مکتب اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
29 - 39
حوزههای تخصصی:
در این مقاله از رویکردی جامعه شناختی و با تمرکز بر مناسباتِ تولیدیِ هنر به مسئله امکانِ پیدایش نقاش در مقام «مؤلف» در نگارگری مکتب اصفهان پرداخته شده است. با اتخاذ روش توصیفی-تحلیلی، ازیک سو اسنادِ تاریخیِ شیوه تولید نقاشی در آن دوران و از سوی دیگر مضامین و فرم آثار نگارگران صاحب سبک آن مکتب موردبررسی قرارگرفت. مطابق شواهد تاریخی در کتابخانه های درباری این دوران همچنان مزد به شکلی بی واسطه در ازای مدتِ خدمت به نیرویِ کار نقاشِ ماهر تعلق می گرفت. بنابراین در این زمینه «تألیف» بیش از آفرینش خلاقانه به معنای تجمیع و تکمیل بود. از میانه های عهد صفوی با افزایش حامیان و کاهش انحصار در تولید نقاشی و شکل گیری وساطتی محدود میان «عرضه» و «تقاضای» هنر، جریانی در نقاشی ایرانی تقویت شد که می توانست به صورت نسبی شرایط را برای رشد استقلالِ رسانه ای و خلاقیت فردی فراهم کند. در این جریان دیدِ فردی و «اینجا و اکنون» نقاش اهمیت بیشتری یافت و «چهره ها» و «رقم ها» بیش ازپیش در آثار ظاهر شدند. برخی آثار برجامانده به این سبک در کارستانِ نقاشانی چون صادقی بیک افشار، رضاعباسی و معین مصور نشان دهنده بارقه هایی از تعریفِ نقاش به مثابه «مؤلف» است، بارقه هایی که اگرچه در زمینه اقتصادِ هنر آن دوران امکان تعمیق نیافت، اما امکان پیدایش سبکی متمایز را در سنت نگارگری مجسم ساخت.
تحلیل آنیما و تأثیر آن بر تفرّد و کامیابی امیرهوشنگ ابتهاج در غزل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۴ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
143 - 167
حوزههای تخصصی:
معشوق در ادبیّات غنایی به ویژه غزل، تجلّی گاه آنیماست؛ تصویر زمینی آن، نمودی از عنصرِ دگرجنس انسانِ دوجنسی است و نمود آسمانی آن بر ایزدان و ایزدبانوان مطابقت می یابد. تصویری اشباع شده از موجودی غریب؛ فرازمانی، ازلی و ابدی، خداگونه، با زیبایی بی حد، مهربان و پرستار و مجموعه همه خوبی ها، که به گونه ای ناهشیار بر آمیزه ای از معیارهای زیبایی شناختی تمام دوران ها و تمام اقوام بشری تطبیق دارد. آنیما از اساسی ترین کهن الگوهای ناخودآگاهِ جمعی یونگ است که در تکوین شخصیّت مرد، کارکردی اساسی دارد؛ نیمه زنانه در مردان، که به خاطر ملاحظات نظام مردسالاری، عموماً با سرکوب، مانعِ ابراز وجود او می شویم، غافل که هرچیزی را که سرکوب می کنیم، خاموش نمی شود، بلکه با انرژی بیشتری در زمان و شکلی نامناسب از ناخودآگاه فوران می کند. برای پیشگیری از طغیان آنیما، مرد لازم است یاد بگیرد که چگونه در ارتباط با نیمه زنانه بکوشد و او را در زیستِ خودآگاهی شرکت دهد، تا از موهبت های آن برای شکوفایی و تعالی خود بهره مند شود. پژوهش پیشِ رو به شیوه توصیفی تحلیلی و آماری، مطالعه و مطابقت کهن الگوی «آنیما» بر غزل هایی از هوشنگ ابتهاج است که هم خوانی و قابلیّت تفسیر آنیمایی داشتند؛ میزان کامیابی «سایه» با کوشش او در شناسایی عنصر زنانه روان، رابطه ای مستقیم دارد، امّا به نظر می رسد شاعر در ارتباط پایدار با عنصر زنانه کامیاب نبوده و در بخش قابل توجهی از غزل های او غلبه با آنیمای منفی باشد، ولی در برخی از غزل هایش ناهمواری های تفرّد را کم وبیش پیموده است.
پیوستگی معنایی ابیات غزلی از حافظ بر بنیاد تحلیل روانکاوانه با رویکرد به عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
1 - 20
حوزههای تخصصی:
اگر به شخصیت های دیوان حافظ از حوزه روانشناسی نگریسته شود، حضور کهن الگوها به ویژه «آنیما» در آن ها دیده می شود. در ابتدای غزل هایی که آنیما نمود دارد معشوق معمولاً زمینی و غزل عاشقانه است و به ابیات پایانی که نزدیک می شویم، حس روحانی و معنوی بر ابیات غالب می شود و معشوق جلوه های آسمانی پیدامی کند. غزل شماره 26 با مطلع (زلف آشفته وخوی کرده و خندان لب و مست ....) نیز چنین خصوصیتی دارد. اختلافات و تناقضات در ابیات این غزل برای مفسران مسئله چالش برانگیزی است و باعث سردرگمی در تفسیر اشعار شده و در نهایت شعر را دوگانه و ابیات را مستقل فرض می کنند. درحالی که علت این نوسانات و تحولات در تبدیل کهن الگو آنیما به کهن الگوی پیر فرزانه و همچنین خودشناسی و تفرد شاعر است و کل غزل فرآیند این گذار را روایت می کند. استفاده از تفسیر روانشناسی تحلیلی در غزل مورد بحث دریچه ای به دیدگاه مفسر بازمی کند و او را مجهز می کند فراتر از تفاسیر سنتی با دیدی عمیق تر به اشعار شاعر بنگرد و ارتباط بنیادی و مستحکم در محور عمودی کلام که در زیر غباری از پیش داوری های خودآگاه ذهن پوشیده شده را دریابد، ضمن آنکه این نگرش درونی محمل مناسبی برای برداشت های عرفانی از غزل مورد بحث حافظ نیز هست.
پیامدهای نظریه تفرد ژیلبر سیموندون برای دانش سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«فرد» از دیرباز موضوع مشاجره آمیز دانش های گوناگون بوده و این امر نوعی دانش مستقل را شکل داده که تحولات آن، پیامدهای مهمی برای دیگر دانش ها ازجمله سیاست داشته و دارد. تکنولوژیست فرانسوی، ژیلبر سیموندون (89-1924)، ازجمله کسانی است که در این حیطه، تلاش فکری سرسختانه و تأثیرگذار داشته است. هدف کلی مقاله توضیح مجمل ارکان نظریه «تفرد» سیموندون و برشماری امکاناتی است که برای علوم اجتماعی مهیا می کند. با توجه به اهمیت خاص دانش سیاست برای ما، پرسش اصلی این است که نسخه متأخر نظریه تفرد، چه امکانات جدیدی برای دانش سیاست فراهم می کند؟ سیموندون با طرد «اصل» تفرد و رویارویی با نسخه های گوناگون هایلومورفیسم، به ویژه روانشناسی تحلیلی یونگ، و حفظ فاصله انتقادی با سیبرنتیک و بدنه پدیدارشناسی، «فرایندِ» تفرد را محور بحث قرار داد و «شدن» را فرایندی بی پایان تعریف کرد. افزایش اعتبار سیاسیِ جمع، اصل زدایی، تحلیل فاز، بازگشت بدن تکنیکی به تحلیل سیاسی و تأمین لوازم بازخوانی نظریه سیاسی رادیکال، ازجمله پیامدهای نظریه او برای دانش سیاست است. نظریه سیموندون، ابزار گذر به «ترافرد» را به تحلیل سیاسی می دهد و این گذر، امکان رادیکال کردنِ مفهوم «فرد» و به چالش کشیدنِ معنای مسلط آن را فراهم می کند.