اسلام و مطالعات اجتماعی
اسلام و مطالعات اجتماعی سال ششم زمستان 1397 شماره 3 (پیاپی 23) (مقاله پژوهشی حوزه)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، دیدگاه برساخت گرایانه تبارشناسی درباره شکل گیری معانی از منظر حکمت اسلامی بررسی و نقد شده است. بنابراین، ابتدا توصیفی از دیدگاه تبارشناسی درباره معانی ارائه شده و نقش قدرت و عملکردهای گفتمانی در برساخت معانی تحلیل شده است. در ادامه با بهره گیری از مبانی رایج حکمت اسلامی، نقدها و اشکالات رویکرد برساخت گرایانه تبارشناسی در دو بخش؛ نقدهای مبنایی و پیامدها و تبعات معرفت شناختی در علوم انسانی تبیین گردیده است. تقلیل گراییِ هستی شناختی، ذات انکاری از معانی، تاریخی گریِ غایت انکار، تقدم اراده بر ادراک و نفی روابط ضروری در شکل گیری نظام های معنایی از مهم ترین نقدهای مبنایی بر این رویکرد هستند. سپس پیامدها و تبعات این دیدگاه در علوم انسانی را برشمردیم. مهم ترین آن ها عبارت بودند از: تحویل گرایی ناموجه و تسری ویژگی معانی برساخته به تمامی معانی، اجتماع گرایی نامعقول در شکل گیری معانی، نسبی گرایی و فقدان معیار و ملاک سنجش و ارزیابی، مرگ حقیقت و نفی تطابق معانی با واقعیت فی نفسه اشیاء و قداست زدایی از علم.<br /> در پایان نیز دیدگاه حکمت اسلامی درباره معانی و انواع آن بیان شده است و امکان برساخته بودن معانی از منظر حکمت اسلامی در معانی اعتباری بررسی شده و تمایز این دیدگاه با قرائت برساخت گرایانه تبارشناسی تبیین شده است.
ماکس وبر و بازسازی منطق استعلایی کانت در منطقِ تکوینیِ علم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هر مجموعه معرفتی، به ضرورت، از روش و منطقی تبعیت می کند. وبر از بنیان گذاران علم اجتماعی، مدعی است که از منطق تکوینی برای این علم استفاده می کند. از سویی وی را از جمله اندیشمندان نوکانتی به حساب می آورند، لذا پرسش اصلی مقاله این است که چگونه منطقِ استعلایی کانت در منطقِ تکوینی بازسازی شده است. برای پاسخ به پرسش مذکور، از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شده است. نتایج حاکی است؛ همان گونه که نسبت امرِ پیشینی؛ یعنی فلسفه، و امرِ پسینی؛ یعنی علم تجربی، در منطق کانت، معیت است، بدین معنا که فلسفه، امکان علم تجربی را فراهم می آورد، در منطقِ وبر نیز همین مسأله جاری است؛ البته با تحولات مفهومی که در منطق وبر شکل گرفته است. علم، گران بار از ارزش است. ارزش ها، بخشی از واقعیت را معنادار می سازد. در ذیل ایده های ارزش گذار، نوع مثالی شکل می گیرد؛ هم چون نومن های کانتی، تعیین حدود می کند، تا امر فوق، به واسطه مفهوم امکان عینی از دیدگاه معرفت تعمیمی، کافی؛ و نه ضرورت متافیزیکی، تحقق یابد.
فرایند شکل گیری و کارکرد هنجارهای اجتماعی از منظر قرآن و علم النفس فلسفی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هنجارها، از مهم ترین و بارزترین مولفه های فرهنگی و از مؤثرترین عوامل شکل گیری هویت فردی و جمعی می باشند. نوشتار پیش رو، فرآیند پیدایش هنجارها و نیز مهم ترین کارکرد های آن ها را با استفاده از روش تحلیلِ علم النفس (روان شناسی) فلسفی و استنطاق از قرآن کریم بررسی می کند.<br /> در این نوشتار، با تحلیل فرآیند صدور افعال اختیاری و آثار فکری و روحی آن، روشن شده که بر اساس علم النفس فلسفی و نیز آیات الهی، اولاً، آن عاملی که باعث می شود تا جامعه یا فرد، برخی رفتارها یا قالب های رفتاری را بهنجار به حساب آورده و بر دیگر قالب های رفتاری ترجیح دهند، اصول و مبانی ارزش شناختی بوده که خود نیز مبتنی بر جهان بینی و مُنتَجّ از آن هستند.<br /> ثانیاً، مهم ترین کارکرد هنجارها، تقویت و تثبیت همان مبانی ارزش شناختی و اندیشه های جهان شناختی است و البته این کارکرد اساسی، خود، واجد خُرده کارکردهایِ دیگری مانند؛ تثبیت ارزش ها در جامعه، رفع اختلافات و تحقق همبستگی است.
شیوه های انتقال ارزش های اجتماعی از منظر قرآن و حدیث(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
ارزش ها، از مهم ترین مباحثی است که در برقراری نظم اجتماعی، توجه جامعه شناسان را به خود جلب کرده است. متولیان اجتماعی با هدف حفظ ارزش های موجود جامعه، سعی می کنند شیوه هایی را برای انتقال آن ها به نسل های آینده، بیان نمایند. این مهم در جوامع اسلامی به ویژه از طریق آموزه های دینی قرآن و حدیث دو چندان خواهد بود. این نوشتار با روش تحلیل نقلی - تفسیری به دنبال پاسخ به این پرسش است که شیوه های انتقال ارزش ها در جامعه چگونه است؟ نتایج نشان می دهد؛ ارزش ها، از طریق یادگیری و پیروی، همانندسازی ازگروه های مرجع و قانون، هنجارسازی، ایجاد محبت، احساس تعلق، همسرگزینی و ازدواج انتقال می یابد. بیان یک گفتمان اسلامی در رابطه با علم و دین از نوآوری های مقاله است که در عرصه انتقال ارزش ها، در قرآن و حدیث بیان شده است.
بررسی تطبیقی جامعه پذیری سیاسی در حکومت صفوی و نظام جمهوری اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار با موضوع بررسی تطبیقی جامعه پذیری سیاسی در حکومت صفویه و نظام جمهوری اسلامی، به روش مقایسه ای و از طریق مراجعه به منابع و مدارک موجود، الگوها و فرایند جامعه پذیری سیاسی در دو دوره زمانی از تاریخ سیاسی کشور را مورد مطالعه و ارزیابی قرار داده است. جامعه پذیری سیاسی که فرایند کسب شناخت و پذیرش باورها، ارزش ها، نگرش ها و تفکرات نظام سیاسی حاکم تلقی می شود، ضرورتی اجتناب ناپذیر برای مشروعیت بخشی به قدرت در نظام حاکم است و در هر دو نظام حکومتی صفویه و جمهوری اسلامی با استمداد از ابزارها و شیوه های گوناگون برای تحقق این امر تلاش گردیده است. با توجه به ماهیت دینی و شیعی حاکمیت در هر دو دوره، بهره گیری از ظرفیت نظام باورها، ارزش ها، نظام فکری و معرفتی، مشارکت سیاسی و تبلیغات سیاسی سازوکارهای مهمی بوده که هر یک به شیوه خاص خود توانسته است برای جامعه پذیری سیاسی اعضای جامعه از ظرفیت آنها بهره ببرد.
صورت بندی و تحلیل موقعیت سازهای کلیدی هرمنوتیکی در سیاست گذاری فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در حوزه خانواده(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هر موضع گیریِ سیاست گذار، یک موقعیت هرمنوتیکی را برای وی رقم می زند و فهم های بعدیِ او متأثر از این انتخاب است. چنین موقعیت هایی، موقعیت سازهای هرمنوتیکی هستند که برخی از آن ها کلیدی است و با هر انتخاب در این موقعیت ها، زنجیره ای از موقعیت های هرمنوتیکی به وجود خواهد آمد. در این پژوهش با بهره گیری از راهبرد تحلیل مضمون، موقعیت های تقابلی در حوزه خانواده، بر اساس شش منبع شامل: اسناد بالادستی، بیانات امام خمینی و رهبر معظم انقلاب، راه کارها و سیاست های اتخاذشده از سوی دولت ها، اظهارنظر مسئولین، نخبگان و فرهیختگان، مُدل ها و الگوهای سیاست گذاری عمومی، الگوهای سیاست گذاری فرهنگی و نیز 21 دوراهی شورای اروپا، استخراج شده و طی 11 مرحله با بهره گیری از روش ISM، موقعیت سازهای کلیدی هرمنوتیکی مشخص و تبیین شده است. در پایان مهم ترین چالش های هرمنوتیکی حوزه خانواده مبتنی بر روابط موقعیت سازهای کلیدی هرمنوتیکی در یک سطح «کلی» و چهار سطح موقعیت سازهای کلیدی هرمنوتیکی در حوزه خانواده واکاوی شده است.
تحلیل پدیدارشناختی نمایش مصرف و سبک زندگی در شبکه های اجتماعی آنلاین (مطالعه موردی: کاربران اینستاگرام)(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
با سیطره یافتن وجه تکنولوژیک در زیست جهان معاصر، ساحت تعاملات اجتماعی و شیوه های هویت یابی و هویت سازی نیز تغییر یافته اند؛ چنان که شبکه های اجتماعی آنلاین از بسترهای مهم خودابرازی، ساخت هویت شخصی و نمایش منش اجتماعی و سبک زیستی هستند. این پژوهش با استفاده از آرای نظری جامعه شناختی مرتبط با سبک زندگی و رسانه های اجتماعی به تحلیل چگونگی بازنمایی و نمایش زیست روزمره در فضای اینستاگرام پرداخته است. روش پژوهش از نوع کیفی است و حجم نمونه با اتکاء بر منطق اشباع نظری شامل 23 نفر است. تحلیل داده ها با استفاده روش تحلیل درون مایه ای کلارک و براون انجام شده است. نتایج پژوهش بیان گر آن است که کُنش گران ایرانی در فضای مجازی، شبکه اینستاگرام را بستری برای نمایش زندگی روزانه، اشتراک گذاری جنبه های جذاب بدنی و ارائه گزارشی از تفریحات و لذت های فردگرایانه می دانند. بنابراین، استراتژی های نمایشی کُنش گران در شبکه اجتماعی اینستاگرام، بیشتر در جهت بازنمایی سبک زندگی مدرن است.