مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
متن
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل داستان «وداع»، اثر جلال آل احمد، با رویکرد شعرشناسی شناختی می پردازد. این تحلیل برمبنای نظریه جهان های متن (ورث، 1999) صورت می پذیرد. جهان های متن بازنمودهایی ذهنی اند که از جهان گفتمان پدید می آیند. چیدمان اصلی جهان متن به وسیله عناصرِ جهان ساز ایجاد می شود و موضوع گفتمان، به وسیله گزاره های نقشی و پیش برنده شکل می گیرد. وقتی مرزهای جهان ِ متن به وجود آمد، لایه های مفهومی دیگری قابل شناسایی است که جهان های فرعی نام دارند و بر سه نوع اند: جهان فرعیِ اشاره ای، جهان فرعیِ نگرشی و جهان فرعیِ معرفت شناختی. تحلیل داستان «وداع» براساسِ این نظریه نشان داد که هرچند بسط جهان های فرعیِ اشاره ای و نگرشی در داستان «وداع» بسیار محدود بود، ولی جهان های فرعیِ معرفت شناختی که لایه های معنایی عمیق تر ی را نشان می دهند، در این داستان به طورِ گسترده ای قابل شناسایی اند. این نتیجه نشان دهنده آن بود که داستان «وداع» متضمن لایه های عمیق معناست که به وسیله نشانه های مشخصِ متنی قابل دستیابی اند.
ماهیتِ دور هرمنوتیکیِ فهم، در زیبایی شناسیِ تأویلِ عکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هرمنوتیکِ کلاسیک، فرایندِ فهم، عملی ذهنی است که به وسیلة آن، تجربة انسان زنده درک می شود. فهم، گشایندة جهانِ خود و دیگران، به روی ماست. به بیان هایدگر اما، فهم، قدرتِ درک امکان های خود شخص است برای هستی و در متن زیست جهانی که وی در آن زندگی می کند. چگونگیِ حصولِ به فهم، لایه های فهم و مسئلة حلقوی بودنِ فهم، دغدغة متألهین هرمنوتیک و هستی شناسان بوده است. در این میان رولان بارت1در آخرین کتاب خود اتاق روشن2، در فهمی که از عکس به مثابه متن به دست می دهد، بنیانِ هستندگیِ متنِ عکس را در حلقة دوارِ رجوعِ مخاطب و متنِ زیسته اش، و ارتباطِ دیالکتیکیِ حلقوی میان مخاطب ویژة عکس می داند، متنِ عکس و سنتی که مخاطب و عکس از آن برخاسته اند. حلقوی بودنِ فهم، یکی از نکاتِ مهمی است که در هرمنوتیک شلایر ماخر مطرح می شود و امروزه به حلقة هرمنوتیکی شهرت دارد. شلایر ماخر3 که در تاریخ فلسفه از وی به عنوان پدر هرمنوتیک مدرن یاد می شود، حلقوی بودن فهم را برای توصیفِ فهمِ متون ارایه داد. در حالی که بعدها، مارتین هایدگر4 و شاگردِ بزرگش، هانس گئورگ گادامر5 ، در نظریة هرمنوتیکی خود، مسئله را مختص به فهمِ متون نمی دانسته و این حلقه را به اصل بنیادینِ فهمِ بشر از ماهیت و وضعیتِ خویش بسط و گسترش دادند. حلقة هرمنوتیک، در کل به توصیفِ این نکته می پردازد که چگونه جزء و کل، در فرایندِ فهم و تفسیر، به صورتی حلقوی به یکدیگر مربوطند : فهمِ اجزاء برای فهمِ کل ضروری است، در حالی که برای فهمِ اجزاء، باید کل را درک کرد. فهم ما از عکس نیز بسته و وابسته است به شرایط کنونی تأویل و تأویل گر؛ و تأویل عکس خود به جهانی هم بسته است که عکس سرِ توصیفش دارد. نمود چنین حلقة فهمی را می توان به خوبی در کنش ها و واکنش های عکاسی، در احوالاتِ رؤیتِ صادقانه آن، ملاحظه کرد. مقالة حاضر، بر پایة متنِ اتاقِ روشن، به بررسیِ ماهیتِ دورِ هرمنوتیکیِ فهم در تأویلِ آثارِ عکاسی پرداخته و سعی در واکاوی بازنمودهای دور فهم در متنِ عکس دارد.
جستارى در ساحت هاى زبانى قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فهم قرآن کریم افزون بر دانش هاى رایج پایه، مبتنى بر شناخت قواعد زبانى است. قرآن به لحاظ محتوا، مشتمل بر انواع معارف عقیدتى، اخلاقى و تربیتى، فقهى و حقوقى و تاریخى است و به لحاظ ساختار لفظى، سرشار از زیبایى هاى بیانى، فصاحت و بلاغت و محسنات لفظى و معنایى. به همین سبب، سبک بیانى قرآن در انتقال معانى، منحصر در یک وجه و الگوى بیانى خاص نیست، بلکه به تناسب هر موضوعى از سبک بیانى خاصى نظیر زبان عرفى، کنایى، استعارى و رمزى استفاده کرده است. در مجموع، زبان قرآن زبان عرفى و عقلایى است. مقصود از زبان عرفى تنها کاربرد الفاظ در معناى موضوع له حقیقى آنها نیست، بلکه زبان عرفى گستره اش انواع استعمالاتى است که عقلا در محاورات خود به کار مى گیرند. راز استفاده از سبک هاى بیانى متنوع، تأثیرگذارى آن در معرفت بخشى و هدایت گرى است. نوشتار حاضر با روش توصیفى تحلیلى به بررسى این موضوع مى پردازد.
تبیین تفاوت های متن روایی و غیرروایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گفتار روزمره، «داستان» و «روایت» را به جای هم به کار می بریم و کمتر میان آن دو تفاوت قائل می شویم، حال آنکه چنین نیست و اشتباه است و «داستان» با «روایت» و نیز «متن روایی» و «متن غیرروایی» تفاوت هایی با هم دارند. داستان، چیزی است که اتفاق می افتد، در حالی که روایت، نحوة بیان آن رخداد است؛ چنان که اگر بخواهیم داستانی واحد را یک بار برای کودکان و بار دیگر برای بزرگسالان تعریف کنیم، هر بار از شیوة بیان متفاوتی استفاده می کنیم، بدون اینکه پیام و درونمایة داستان تغییر کند. همچنین، بین «متن» و «متن روایی» نیز تفاوت هایی وجود دارد. «متن»، یک شیء، اعمّ از تصاویر، واژگان و... است، در حالی که «متن روایی»، متنی است که داستانی را نقل می کند؛ مثلا اسناد مربوط به جنگ سرد، متن روایی نیست، در حالی که یک داستان کوتاه، متن روایی است؛ زیرا بین عناصر سازندة آن رابطة علّی و معلولی وجود دارد. می توان چنین گفت که هر روایتی یک گفتمان است، اما همة گفتمان ها روایت نیستند. پژوهش حاضر به شیوة توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، به تبیین تمایزهای «متن روایی» و «غیر روایی» می پردازد.
نقد و بررسی روایات اسباب نزول سوره ضحی(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در آثار گوناگون، برای بسیاری از آیات و سوره ها، سبب نزول گزارش شده است. اما ازآنجاکه تمام روایات اسباب نزول به صحت نپیوسته است، محققان را بر آن داشته تا به ارزیابی سند و محتوای آن ها همت گمارند. سوره ضحی نیز، آکنده از روایات اسباب نزولی است که دچار ضعف از ناحیه سند و متن است که تاکنون تحقیقی بایسته و شایسته در این زمینه انجام نشده است. در این نوشتار تمامی روایات این بخش، از هر دو جنبه سند و متن نقد و بررسی شده است. در بررسی ها مشخص شد روایات از برخی جهات همچون ضعف های رجالی و یا فهم الحدیثی مانند ارسال سند، راویان ضعیف، عدم استناد روایت به صحابی شاهد نزول، ضعیف هستند و از جهت متن نیز به دلیل اشکالاتی مانند: ناسازگاری با سیاق سوره، عدم مطابقت با دیگر آیات قرآن، مخالف بودن با روایات ترتیب نزول، هم زمان نبودن قصه با نزول آیات، ناسازگاری با جایگاه پیامبر(ص)، وجود اضطراب و اختلاف روایات ذیل سوره، مخدوش هستند. درنهایت حتی با فرض صحت این گزارش ها حداکثر می توان گفت اغلب آن ها اجتهاد و تطبیق راوی بر آیات قرآن است.
رهیافتی بر تأثیر باورهای کلامی بر ارزیابی سند و متن حدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حدیث در میان مسلمانان همواره از جایگاه مهمی برخوردار بوده زیرا پس از قرآن کریم، دومین منبع و خاستگاه فکری مسلمانان و همچنین تنها واسطه میان آنان و سنت معصومان است. از سوی دیگر، میان رشته ای بودن دانش حدیث اقتضا می کند که رابطه آن را با دانش های مرتبط بررسی کنیم. در این میان، دانش کلام یکی از دانش هایی است که ارتباط وثیقی با دانش حدیث دارد زیرا راویان و مؤلفان کتاب های حدیثی هریک قالب فکری خاصی دارند که بر اساس آن به حدیث می نگرند. در این میان، باورهای کلامی نقش بسزایی در شکل گیری قالب فکری افراد دارد لذا بررسی تأثیر باورهای کلامی بر حوزه حدیث ضروری است و بدین ترتیب، مقصد اصلی پژوهش های حدیثی یعنی نقد و فهم حدیث را بهتر می توان سامان دهی کرد. نوشتار حاضر پاسخ این پرسش را بررسی می کند: آیا باورهای کلامی بر حوزه حدیث تأثیر گذاشته است؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا این تأثیر سلبی بوده یا علاوه بر آن، تأثیر ایجابی هم داشته است؟ با این بررسی روشن شد که باورهای کلامی آثار سلبی گوناگونی از خود در سند ومتن حدیث بر جای گذاشته است که حاکی از لزوم توجه به تأثیر باورهای کلامی بر حدیث است.
تحلیل روابط معنایی واژگان به کاررفته در ادبیات داستانی کودکان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن، حاصل هم نشینی نظام مند و بافت مدار سازه های زبانی در کنار یکدیگر است. بین واژگانی که یک متن را به وجود می آورند، روابط مختلفی برقرار است. از آنجا که بافت زبانی تأثیر زیادی بر درک مخاطبان از متن دارد، گزینش روابط مناسب بین واژه ها که بر معنای یکدیگر تأثیر می گذارند، می تواند از دشواری متن کاسته و به درک مطلب کمک کند. گزینش مناسب واژه و روابط واژگانی از اهمیت زیادی برخوردار است و اگر رعایت نشود، نه تنها از جذابیت متن می کاهد، بلکه مخاطب را در درک آن نیز دچار مشکل می کند. این تحقیق بر اساس مبانی نظری متکی بر روابط واژگانی، به بررسی میزان کاربرد هر یک از روابط معنایی در ده داستان کودکان متعلق به دو گروه ”الف“ و ”ب“ پرداخته است. در این تحقیق که داده های آن به روش توصیفی جمع آوری گردیده، پنج کتاب گروه سنی ”الف“ و پنج کتاب گروه سنی ”ب“ به لحاظ بسامد رخداد هر یک از انواع روابط واژگانی بررسی و با یکدیگر مقایسه شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که از میان انواع روابط واژگانی، نویسندگان کودک در هر دو گروه سنی تمایل دارند از دو رابطه تکرار و با هم آیی بیش از روابط دیگر استفاده کنند. همچنین بر خلاف تصور، رابطه هم معنایی در هر دو گروه کمترین بسامد را داشته است. نتایج این تحقیق برای نویسندگان و ویراستاران کتاب ها و مجلات کودکان قابل استفاده بوده و به شناخت بیشتر نسبت به آثار کودکان می انجامد.
اقتدار نظریه در پژوهش های ادبی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسبت منطقی میان نظریه پژوهش و متن، نکته ای است که پژوهشگران ایرانی کمتر بدان توجه کرده اند چراکه در غالب پژوهش های انتشار یافته (البته پژوهش هایی که نظریه محور هستند) این نظریه است که بر متن سلطه داشته، در صورت عدم تطابق و ناسازگاری، متن با جرح و تعدیل هایی با آن سازگار شده است. به تعبیر دیگر در این دسته از پژوهش ها نظریه در جایگاه اقتدار ایستاده، متن به سکوت واداشته می شود. در مقاله حاضر کوشیده شده است تا با بررسی دسته ای از این پژوهش ها (پژوهش هایی که اساس آنها نظریه منطق مکالمه باختین بوده است) با نگاهی آسیب شناسانه از نسبت منطقی (و نه اقتدار گرایانه) میان نظریه و متن سخن گفته شود. به باور نویسنده مقاله حاضر نسبت میان نظریه و متن زمانی نسبتی منطقی (غیر اقتدارگرایانه) خواهد بود که اولاً استقلال متن در مقابل نظریه حفظ گردد و ثانیاً انتخاب متن صرفاًبرای تایید نظریه نبوده، تنها برای تصدیق درستی و اعتبار نظریه نباشد بلکه برعکس انتخاب متن باید به گونه ای باشد که با ابطال نظریه امکان اصلاح و ارائه نظریه ای تازه تر که توان تبیین متون بیشتری را داشته باشد را فراهم سازد.
تاریخ، زبان و روایت
حوزه های تخصصی:
تاریخ بر اساس شواهد و رویدادهای واقعی زندگی انسانی شکل می گیرد و تاریخ نگار با مشاهده این رویدادها یا بر اساس نقل شاهدان سعی می کند توصیف ها و تحلیل هایی علمی از آنها ارائه دهد. این توصیف و تحلیل البته در مطالعه بعد فرهنگی یک جامعه سهم بسزایی دارد. آنچه در این مقاله به آن پرداخته می شود این است که سرانجام، این توصیف ها و تحلیل ها از وقایع تاریخی بیشتر به صورت متونی زبانی (کتب و مقالات) برای آیندگان باقی می مانند. به عبارت دیگر، حاصل تقریبا تمام این مشاهدات و تحلیل ها، به یک نظام ارتباطی زبانی یعنی «متن» (به ویژه کلامی) تغییر یا تقلیل می یابد. بنابراین اسناد و متون تاریخی تابع توان ها و محدودیتهای زبان هستند. سوال های این مقاله از این قرارند: آیا تاریخ نگاری مانند ادبیات داستانی تنها از طریق بازنمایی زبانی ممکن می شود؟ متون تاریخی چه محدودیت های زبانی دربردارند؟ تا چه اندازه متن تاریخی می تواند عینیت داشته باشد؟ آیا می توان سرشت تاریخ را متنی خواند؟ آیا روش های روایت پردازی تاریخ نگاری با روش های روایت پردازی داستان تفاوت ماهیتی دارد؟
بررسی آموزه تحدی قرآن با حوزه مطالعات نشانه شناسی متن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزه ی تحدی، پیوندی ناگسستنی با متن قرآن و قابلیت های ذاتی آن دارد. لذا دور از واقع نیست اگر راز تحدی ناپذیری قرآن به عناصر درون متنی نسبت داده شود. در این رهیافت، متن بنا بر یافته های حوزه نشانه شناسی، نظامی از نشانه ها یا مجموعه ای از دال ومدلولهاست که در پیوند با یکدیگر به متن ویژگی جامعیت، اختلاف ناپذیری و مانند ناپذیری داده اند. با روش تحلیل و تطبیق محتوای آموزه ی تحدی با داده های علمی به ویژه حوزه ی نشانه شناسی متن این نتایج به دست می آید که اوّلا مسئله تحدی و راز اعجاز قرآن متعلق به نظام نشانه ای حاکم بر متن و شبکه پیچیده ارتباطی آیات است، ثانیا متن در سطح مطلوبی از نظم و انسجام درونی، ساختار و اسلوب بیانی، روابط جانشینی وهمنشینی، شبکه تولید معنا، نظام نشانه ها و همگرایی دلالتها و... قرار دارد که همه این قابلیت ها، اساس نظریه ی استواری متن در تحدی را تشکیل می دهند. نظریه ای که در همه حال بازنمود این واقعیت است که متن و سازه های آن هر مخاطبی را به گفتگو فرا می خواند و در عین دعوت مستمر و همگانی به تحدی قادر است در کنشگرمخالف خود واکنش هایی چون تسلیم، اعتراف و انصراف از معارضه ایجاد کند.
متن گرایی در مقابل حداقل گرایی در سمانتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متن گرایی، رقیب اصلی حداقل گرایی است. نزاع میان این دو رویکرد سمانتیکی، ریشه در نزاع قدیمی تعیین مرز میان سمانتیک و پراگماتیک دارد. متن گرایان مدعی اند که جملات زبان طبیعی، قبل از غنی سازی پراگماتیکی، قابل ارزش دهی نیستند. در مقابل، از نظر حداقل گرایان، محتوای سمانتیکی حداقلی وجود دارد که معنای قابل ارزش دهی جمله را به دست می دهد که متن اظهار، اثر محدودی روی آن دارد. این تقابل ناشی از شیوه و اندازه ای است که متن بر محتوای سمانتیکی تأثیر می گذارد. در این مقاله، پس از معرفی این دو رویکرد، استدلال های اصلی متن گرایان علیه حداقل گرایان را مطرح می کنیم. سپس نشان می دهیم که سمانتیک های حداقل گرایانه از قبیل سمانتیک اشاره ای کاپلان، با تفسیر عینی از متن نمی تواند مدل مناسبی حتی برای جملات حاوی ارجاع اول شخص ارائه کنند و برپایه ی تفسیری ذهنی از متن، تمایز نمایه ای از غیرنمایه ای واضح نیست و سایر عبارت های زبان نسبت به متن ها، به معنای عام می توانند نمایه ای باشند.
در جست و جوی معنی
حوزه های تخصصی:
پژوهش های علوم اجتماعی به طور عام و تحقیقات انسان شناختی به طور خاص، به ویژه در نیم قرن اخیر و از منظر روش شناسی، مورد بحث هایی اساسی واقع گردیده اند. بسیاری از این مباحث را باید حول آنچه تحت عنوان چرخش تفسیری در علوم اجتماعی مطرح شد، مدنظر قرار داد؛ چرخش تفسیری، پیش از هر چیز، پرسش از فلسفه علوم اجتماعی و مشخصا روش شناسی آن بود. در نگاه جدید، بر رسالت روش شناختی علوم اجتماعی، نه برای تبیین علی واقعیت های اجتماعی شیء انگاشته شده، بلکه به منظور دستیابی به فهمی از زندگی مردم آن گونه که براساس ادراک ایشان بنا شده است، تأکید شد. انسان شناسی به عنوان یکی از رشته های ممتاز به لحاظ درگیری انسانی با اجتماعات فرهنگ محور، همواره از پیش برندگان پیشتاز چنین نگاهی در پژوهش های خود بوده است. رهیافت تفهمی- تفسیری در روش شناسی انسان شناختی، مبتنی بر مبانی اندیشه ای ویژه و نیز شیوه های عملی انعطاف پذیری است که پژوهشگر را در جستجوی معنی، هدایت می کند. مقاله حاضر، تأملی بر این مبانی و شیوه ها با تکیه بر آرای اندیشمندانی چون کلیفورد گیرتز و ویلهم دیلتای می باشد.
بررسی امکان تفسیر نهج البلاغه از رهگذر روش شناسی اسکینر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایند تفسیر متون کلاسیک با بهره گیری از روش های تفسیری مدرن مساله ای حائز اهمیت است که شایسته است بطور جدی از سوی متفکران علوم میان رشته ای، برای رسیدن به فهم بین الاذهانی (inter subjectivity) مد نظر قرار گیرد. با توجه به ضرورت نوآوری در بازخوانی سنت، موضوع این نوشتار بررسی اجمالی این نکته است که چگونه می توان مبانی هرمنوتیک روشی را با تاکید بر روش شناسی اسکینر می توان به مثابه رهیافتی نظری در خوانش تحلیلی-تفسیری نهج البلاغه بکار گرفت و از رهگذر آن به برخی نیات مولف پی برد؟ در پاسخ به این پرسش، ابتدا کلیات نظری در هرمنوتیک قصد گرایانه اسکینر را طرح کرده و سپس به نسبت سنجی این کلیات با فرازهایی از نهج البلاغه پرداخته ایم. برآمد نهایی از مقاله پیش رو ما را به این فرضیه می رساند که قواعد و الگوهای اصلی در مراحل پنج گانه هرمنوتیک اسکینر به شاخصه هایی می انجامد که امکان تفسیر معنایی از نهج البلاغه را میسر نموده و با غبارروبی از زمینه های زمانی، مکانی و استعاری این متن، اهداف اصلی حضرت امیر را از فحوای کلام ایشان آشکار می سازد.
نقد و بررسی متنی و سندی احادیث باب پنجم کتاب الغیبه نعمانی
حوزه های تخصصی:
کتاب الغیبه نعمانی (متوفی360ق) کهن ترین کتاب روایی در باب \"مهدویت\" در اندیشه های شیعه اثنی عشری است که به دست ما رسیده است. روایات این کتاب در بیست و شش باب، جمع وتدوین شده است. اکنون این سوال مطرح است که احادیث الغیبه نعمانی از لحاظ سند در چه سطحی از اعتبار قرار دارند؟ این مقاله به بررسی متنی و سندی احادیث باب پنجم که پیرامون مدعیان دروغین امامت و قیام هایی که قبل از قیام قائم(ع) رخ می دهد، پرداخته است. از سیزده حدیث نقل شده در این باب، سه حدیث در مورد قیام های قبل از قیام آن حضرت و بقیه احادیث در مورد مدعیان امامت منتصب از سوی خداوند می باشد. در این احادیث، چنین کسانی در ردیف \"کافر\" و \"مشرک\" معرفی شده اند. دربررسی احادیث باب مزبور روشن شد که 9 حدیث، ضعیف و 4 حدیث حَسَن است. به نظر می رسد که نعمانی خواسته است با آوردن احادیث ضعیف، متن احادیث ضعیف را به وسیله یکدیگر و احادیث معتبر در همان موضوع، تقویت کند. سه حدیث از احادیثِ ضعیف مربوط به قیام های قبل از قیام قائم است که از لحاظ متنی مورد مناقشه اند. در تحلیل متنی این احادیث روشن شد که همه قیامهای قبل از قیام قائم(ع) نکوهیده نیستند و قیامهایی که در طول و روند قیام قائم(ع) هستند، مورد تائید امامان معصوم(ع) هستند. مقاله حاضر با روش توصیفی _تحلیلی به بررسی ونقد متنی و سندی این احادیث پرداخته است.
ساخت و طراحی الگو و مدل جامع مهارت های اجتماعی درایران
حوزه های تخصصی:
مهارت های اجتماعی به عنوان مهارت های لازم برای تطبیق با نیازهای اجتماعی و نیز حفظ روابط بین فردی رضایتبخش تعریف می شود. برخورداری افراد از مهارت های اجتماعی شاخص کارکرد (عملکرد) اجتماعی آنان بوده و نارسائی درآن موجب بروز مشکلات در حوزه های مختلف فردی، خانوادگی، شغلی و اجتماعی افراد می شود. مهارت های اجتماعی به افراد کمک می کند تا به کمیت و کیفیت زندگی اجتماعی خود و دیگران غنای بیشتری ببخشد. اهمیت مهارت های اجتماعی به عنوان مهم ترین عامل اجتماعی شدن و سازگاری اجتماعی را هیچ گاه نمی توان از نظر دور داشت. آنچه باعث عملکرد مناسب اجتماعی افراد خواهد شد، مهارت های اجتماعی است. برخورداری از مهارت های اجتماعی نشانه های رشد اجتماعی، مسئولیت پذیری اجتماعی و همچنین کفایت و شایستگی اجتماعی افراد بوده و موجب ارتقاء رضایت از زندگی، بهداشت روانی و سلامت اجتماعی خواهد شد. بر این اساس ضروری خواهد بود که به ساخت و طراحی مدل جامع مهارت های اجتماعی در ایران پرداخته شود. مدل جامع نشان دهنده ابعاد اهمیت و هم چنین زوایای گوناگون مهارت های اجتماعی به مثابه موضوعی اساسی در جامعه شناسی ایران معاصر خواهد بود. تا بدینوسیله بتوان به صورتی کارآمد از آن در برنامه ریزی های فرهنگی-اجتماعی ایران بهره جست. بعلاوه می توان از طریق مدل جامع به شناسائی زمینه های بروز آسیبهای اجتماعی و هم چنین کاهش مسائل اجتماعی در ایران معاصر نائل آمد. بر این اساس پژوهشی بر اساس "فراترکیب" به تحلیل مقالات مجلات علمی پژوهشی بیست ساله در ایران خواهد پرداخت. اطلاعات تحقیق با استفاده از سه منبع اینترنتی پایگاه "اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی"، پایگاه اطلاع رسانی "نشریات علمی ایران" و پایگاه های اختصاصی الکترونیکی برخی مجلات علمی پژوهشی مصوب وزارت علوم گردآوری شده است. بررسی تاریخی نشر مقالات طی بیست سال (سال های 1378 تا بهمن ماه 1397) نشان ازروند افزایشی تحقیقات مهارت های اجتماعی درایران داشته است. در مجموع 253 مقاله تولید دانش و پژوهش مهارت های اجتماعی در ایران طی بیست سال نشر یافته است. بر اساس بررسی کلیه تحقیقات موجود، مدل یکپارچه مهارت های اجتماعی در ایران طراحی شده است. نتایج نهائی نشان داده که تحقیقات مهارت های اجتماعی در ایران به ترتیب اختصاص به پیشایندهای مهارت های اجتماعی (116 مقاله و 79 متغیر)، پسایندهای مهارت های اجتماعی (102 مقاله و 56 متغیر)، کلیات، وضعیت و مقایسه مهارت های اجتماعی (38 مقاله)، بررسی و تحلیل محتوای مهارت های اجتماعی درکتاب های درسی ایران (7 مقاله)، همبسته های مهارت های اجتماعی"(5 مقاله) و بررسی روایی و پایایی ابزارهای سنجش مهارت های اجتماعی درایران (5 مقاله) داشته است. البته 136 مقاله به ابعاد گوناگون موضوع "اثر بخشی آموزش مهارت های اجتماعی" پرداخته اند که در دو بخش پیشایندها و پسایندهای مهارت های اجتماعی گزارش شده اند.
متن بر پرده ذهن : دو نسخه از یک روایت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پر واضح است که نظریات «تصویر شناسی» و «بینامتنیت» که بر قاعده قیاس استوار هستند، به ترتیب با مفاهیم «نویسنده» و «نوشتار» پیوند خورده اند. به همین ترتیب، می توان نوعی مقایسه را متصور شد که این بار متوجه بعد «خواننده» است و در نتیجه به مسأله «فهم» مرتبط می شود. در واقع، پایه بحث پیش رو اعتقاد به این امر است که، صرف نظر از نوع ادبی که یک اثر متعلق به آن است، درک آن نوعی «دریافت حسی» است که بواسطه نوعی «برابرسازی دیداری» توسط خواننده شکل می گیرد. در واقع، فهمیدن یک متن، جدا از اینکه متن موردنظر چه اندازه در برانگیختن تصاویر ذهنی نزد خواننده تواناست، به طور اجتناب ناپذیری با نوعی ارجاع دهی به جهان خارج پیوند دارد. به بیان ساده، می توان گفت خوانش نوعی اقتباس تصویری است، بطوریکه هر لحظه از آن یک لحظه یا سکانس از یک فیلم تصنعی می باشد. با توجه به این امر که هر خواننده، بنابر داشته (داده )های روانی-اجتماعی-فرهنگی خود نسخه خاص خود را از رمان ایجاد می کند (می بیند)، ما بر این باوریم که این امکان وجود دارد که به عنوان یک نظریه در حوزه مطالعات تطبیقی ادبیات این بار مقایسه را میان متن و بازنمودهای ذهنی گوناگونی که از آن نزد خواننده های مختلف ایجاد می شود درنظر بگیریم. در نتیجه، در این نوشته قصد داریم تا از ورای یک تحقیق نشان دهیم چه عناصری در این مقایسه، یا به بیان بهتر «انطباق»، دخیل هستند و چگونه خواننده های مختلف تصاویر ذهنی متفاوتی در برخورد با یک متن واحد می سازند، یعنی چه اصولی نزد همه آنها مشترک است
چالشی بر چیرگی بی چون و چرای حقیقت در مکتب ساختگرایی
منبع:
هنر و تمدن شرق سال سوم بهار ۱۳۹۴ شماره ۷
3 - 10
حوزه های تخصصی:
ساختگرایی (structuralism)، به عنوان شیوه ای در نقد ادبی و هنری در دهه های نخستین قرن بیستم در شرق اروپا پدید آمد و در نیمه دوم آن سده در اروپای غربی به نقطه اوج خود رسید. این شیوه نقد، همواره می کوشید به روش خود، شکل و رنگی علمی ببخشد. تمرکز بر ساختارِ آثار ادبی و هنری، این امکان را به ساختگرایان می داد که از دیدگاه خود قواعدی ابطال ناپذیر و فرمول هایی ثابت و لایتغیّر برای بررسی آثار ادبی و هنری وضع کنند. ساختگرایی اگرچه در آغاز، به زبان شناسی متکی بود ولی عرصه های گوناگونی همچون مردم شناسی، فلسفه، روان شناسی، تاریخ و نهایتاً زمینه های مختلفی از علوم انسانی را در برگرفت. این مقاله شامل بازنگری نقادانه و تأملی است بر مجموعه رویکردهایی که تحت عنوان ساختگرایی در نقد ادبی و هنری و علوم انسانی پدید آمد. آنچه ساختگرایی نامیده می شد، امروز به عنوان یک روش زنده، منسوخ شده است و اگرچه به جنبه هایی از آن در پژوهش های مربوط به علوم انسانی می توان استناد کرد، اما ساختگرایی را باید به منزله آخرین تلاش منتقدان برای تولید «حقیقتی» مطلق و غیر قابل نقض به شمار آورد.
«عشق خریدنی»: بازتاب نقش و هویت همسری در مصرف تظاهری مدیریت بدن زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه انتخاب های مصرفی برای مدیریت بدن بویژه در بین زنان ، دلالت های نمادین متنوعی یافته وعرصه ای برای ابراز هویت و معناسازی اجتماعی گردیده است. هم دربافت های کلان شهری که رکن آن گمنامی و روابط زودگذر است، «بدن» از مهم ترین حامل های هویت است، و هم در بافت های اجتماعی که در آنها پیوندها و انتساب های خانوادگی اهمیت ویژه دارند. چنانکه در جامعه ایران بخش مهمی از مصارف تظاهری در چارچوب مناسبات خانوادگی و خویشاوندی ظهور پیدا می کند. هدف پژوهش حاضر این است که نشان دهد زنان متأهل ایرانی ساکن یک کلان شهر، در مواجهه با نقش و هویت همسری خود، از خلال مصارف تظاهری مدیریت بدن چه چیز را تجربه ی می کنند، و چه معانی ای را بر می سازند و مبادله می کنند. پژوهش با رویکرد کیفی انجام شده که طی آن ۳۸ مصاحبه عمیق با زنان ساکن مشهد در سال های ۹۴ و ۹۵ صورت گرفته است. متن مکتوب مصاحبه ها به روش تحلیل تماتیک تحلیل شده است. در نهایت سه معنای اساسی در مصرف تظاهری زنان در نقش همسری حاصل شده است: تسری منزلت ، کالانَمایی عشق، خود ابرازی مناسکی. به مدد مصرف تظاهری، منزلت بین زنان و همسران و حتی خانواده همسران شان و نیز سایر خویشاوندان تسری می یابد. مصرف تظاهری همچنین محمل نمایش مطلوبیت و محبوبیت زن در نقش خانوادگی خود است. مناسک و روابط ازدواجی نیز فرصتی مهم است که زنان همزمان خودابرازی و الزام را در قالب مصرف تظاهری در چارچوب امکان های آن تجربه می کنند. یافته های این پژوهش دلالت های تازه ای درباره ی تعامل بستر اقتصادی-اجتماعی ایرانی معاصر و معانی رفتارهای مصرفی
از متن تا اجرا: نگاهی به شیوه های مدرن تفسیر و اجرای نمایشنامه ها
این مقاله به بررسی عقاید و عملکرد برخی از کارگردانان و نویسندگان درباره درجات وفاداری به متن و یا ساختارشکنی٬ وارونه سازی٬ و استفاده از متن به عنوان پیش متنی برای ارائه دغدغه های هنری اجرا کنندگان می پردازد. میزان وابستگی تئاتر به متن و نویسنده این پرسش را برانگیخته است که آیا کارگردان را باید خالق اثر دانست یا تحقق بخش آن. این مقاله نشان می دهد که صاحب نظران تئاتر مدرن رابطه بین متن نوشته شده و اثر تئاتر اجرا شده را به صورت های مختلفی تفسیر کرده اند. درحالی که برخی کارگردانان کار خود را خدمت به نویسندگان دانسته اند و رضایت آنان را در اولویت قرار داده اند٬ برخی دیگر خود را خالق اثر دانسته و متن را تنها یکی از عناصر قابل حذف تئاتر می دانند. کنستانتین استنیسلاوسکی٬ جرزی گروتوسکی٬ وزولد میرهولد٬ ایلیا کازان٬ و گروه ووستر ازجمله مشاهیری هستند که نظرات آن ها در این مقاله به اختصار بررسی می شود. آنچه در این بررسی مشخص خواهد شد کمرنگ شدن نقش نویسنده به عنوان تنها خالق اثر و پیشروی تئاتر به سوی ابداعات٬ تنوع در فرم٬ و کار گروهی است. در پایان این مقاله ابداع در ارائه متن نه به معنای مرگ نویسنده بلکه نوعی ادامه دادن به متن و جان دوباره بخشیدن به ابعاد مختلف آن در نظر گرفته می شود.
قرآن به مثابه گفتار، نه متن؛ نقد آخرین دیدگاه ابوزید در باب وحی و قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هجدهم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
2 - 30
حوزه های تخصصی:
ابوزید در سال های آخر حیات خود دیدگاه جدیدی درباره وحی و قرآن ارائه داد. وی دیگر قرآن را کلام خدا نمی داند، بلکه آن را کلامِ خطاپذیر پیامبر می داند که پاسخ های متناسبی به پرسش های مردمان آن عصر تلقی می شود. از نظر ابوزید قرآن حاصل گفت وگوهای پیامبر در مواجهه با اعراب و در واقع، روایت است، آن هم روایتی که راوی آن را بازپرداخته و تفسیر کرده است. قرآن نه چونان متنِ واحد و منسجم، بلکه مجموعه ای از گفتارها به شمار می آید. در این نظریه، قرآن حاصل رابطه دیالکتیکی پیامبر با حوادث اجتماعی و نتیجه پرسش ها و پاسخ های اعراب از پیامبر است و همه اینها در فرایند تولید قرآن نقش داشته اند. چون در نظریه گفتار به شرایط مختلفِ بیان مطالب توجه می شود، باید پذیرفت که پیامبر برخی مطالب و یا نظرات خود را در طول زمان تغییر داده و حتی آنها را حک و اصلاح کرده است. قرآن به مثابه گفتار متنی پاره پاره تلقی می شود که اختلافات آن توجیه پذیر و تناقضات آن قابل رفع است، زیرا هر گفتاری متناسب با شرایط و مقتضیات و برای مخاطبان خاصی بیان شده است. در این نظریه، قرآن هیچ گاه به عنوان یک متن قانون گذاری در نظر گرفته نمی شود تا یک سلسله احکام ابدی را بیان کند. در این مقاله، ضمن تبیین دیدگاه ابوزید به ارزیابی و نقد آن پرداخته ایم و کوشیده ایم کاستی های نظریه او و نیز دلایل طرح چنان دیدگاهی را نشان دهیم.