مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
اسطوره
حوزه های تخصصی:
بدر شاکر السیاب شاعر عراقی و خلیل حاوی شاعر لبنانی، هر دو نسبت به زندگی و وضعیت نابسامان جامعه خویش که در گرداب عقب ماندگی، جهل و استبداد غرق بوده، به شدت بدبین بوده اند. به کارگیری هنرمندانه میراث گذشته و اسطوره ها و از آن جمله، وصف افسانه سفرهای ماجراجویانه سندباد در شعر این دو، ابزاری مناسب برای بیان واقعیت های تلخ جامعه آن روز بوده است.
سیاب، هرچند در آغاز امیدوار بود و اسطوره را برای بیان مقاصد انقلابی خود به کار می برد، اما طولی نکشید که روحیه یاس بر او غالب شد. قصایدی که در آن نقاب سندباد را بر چهره زده، متعلق به این دوره است. سندباد در واقع، توصیف دردهای جسمی و روحی شاعر و پژواک صدای عراق معاصر است که تغییرات سیاسی و اجتماعی آن، با ناکامی روبرو شده است.
اما خلیل حاوی با استفاده از این اسطوره، از یک سوی مانند سیاب به بیان دردها و رنج های خود و ملت خویش می پردازد و از سوی دیگر، سندباد نزد او بعدی دیگر نیز می یابد و تبدیل به نماد تمدنی جدید می گردد. بنابراین، سندبادِ خلیل حاوی با انجام سفرهای مخاطره آمیز و موفقیت در آنها، به اهدافی دست می یابد که سندباد سیاب از عهده آنها برنیامده است. در یکی، رویارویی بین امید و نوامیدی آشکار است و در دیگری، یاسی مطلق بر همه جا سایه افکنده است.
تصحیح و تحلیل چند تصحیف در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرزبان نامه دربردارنده داستان ها و حکایتهای بسیار کهن است و باور بر این است که این کتاب در اصل به یکی از گویش های فارسی میانه و آن طوری که وراوینی می گوید به زبان طبری کهن تألیف شده بوده است که دو بار به طور جداگانه توسط سعدالدین وراوینی و محمد بن غازی ملطیوی به نثر فنی فارسی دری برگردانده شده است. با بررسی درونمایه داستان های آن مشخص می شود که طبق گفته وراوینی اصل کتاب از سابقه ای کهن و حتی کهن تر از آنچه وی ادعا می کند، برخوردار بوده است. این کهنگی اثر را در محتوا و درون مایه بسیاری از حکایتهای اصلی و فرعی و اشارات کنایی و لفظی آن بروشنی می توان دید. این مقاله با تحلیلی تاریخی- اسطوره ای و اجتماعی - فرهنگی از محتوا و زبان مرزبان نامه وراوینی و روضه العقول ملطیوی بر آن است تا ضمن یافتن ریشه بسیاری از داستان ها و حکایت های این اثر در باورهای کهن ایران و ملل همسایه ای که فرهنگشان بر فرهنگ ایران تأثیر گذاشته است و با استناد به آداب و رسوم اجتماعی، فرهنگی و دینی ایرانیان قبل از اسلام، تاریخ تقریبی تألیف این اثر را که مسلماً به ایران پیش از اسلام و به احتمال زیاد به اواسط روزگار ساسانیان می رسد، مشخص کند.
نوجویی در فلسفه سهروردی و گوناگونی تعریف علم در آثار او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره سیاوش، با در نظر گرفتن جز به جزء ساخت مایه های آن، یکی از اصلی ترین و محوری ترین بخشها در زنجیره اسطورهای ایرانی است. این اسطوره یکی از پشتوانههای ساختاری شاهنامه به شمار می آید؛ بهطوری که بیشتر داستانهای پیش از این، در بُنمایه با آن یگانهاند و نقش زمینهساز آن را دارند. سیاوش دارنده والاترین شخصّیت انسانی در اساطیر ایرانی؛ بویژه در شاهنامه است. زایش، زندگی و مرگ او، مایه اسطورهای کهن را در خود دارد و شخصیّت او آیینی و رازناک است.
این مقاله در پی آن است تا با تحلیل بُنمایههای اسطورهای شخصیّت سیاوش در شاهنامه، پاره ای از ویژگیهای بارز شخصیّتی او را موشکافی کند تا از این رهگذر اثبات کند: الف) سیاوش، آفریده ای اهورایی و شخصیتی پریزاده است؛ ب) شخصیّت او، منطبق بر الگوی «نخستین انسان» است و در نهایت به این پرسش اساسی پاسخ دهد که علّت رازگونگی گوهر سیاوش در چیست؟ پاسخ مقدّر به این فرضیهها، سیاوش را به عنوان شخصیّتی همهجانبه و تأثیرگذار معرفی می کند؛ شخصیّتی که دارای پویایی و کمال است.
بررسی ساختار اسطوره ای در داستان سام نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از داستان های کهن حماسی و عامیانه زیر بناهایی اساطیری دارند. شخصیت ها، موجودات و حوادث این گونه داستان ها غالباً در لایه ای اساطیری پیچیده شده اند، چنان که گاهی تمیز واقعیت از افسانه دشوار می نماید.
سام نامه منظومه ای نیمه حماسی- نیمه غنایی است که داستان سفر سام را برای یافتن معشوقش بیان می کند. این منظومه که شامل تعداد زیادی داستان های تو در توی کوتاه است، از برخی جهات دارای الگوها اساطیری است. ریشه برخی از این الگوها را در اسطوره های ایرانی؛ بخصوص در اوستا و شاهنامه می توان یافت و ردپای بعضی دیگر را در اساطیر ملل غیر ایرانی می توان جستجو کرد. سام، قهرمان سام نامه قابل قیاس با انسان خدایان اسطوره های غیر ایرانی و پهلوانان اسطوره ای ایرانی است. همچنین شخصیت های زن سام نامه دارای وجوه تشابه فراوانی با ایزدبانوان اسطوره ای است. آنچه در این پژوهش کوتاه مورد نظر است، یافتن بن مایه های اساطیری در برخی از حوادث پیش روی سام و مقایسه قهرمان و برخی شخصیت های این منظومه با الگوهای اساطیری است.
عبدالوهاب البیاتى اسطوره اى زنده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عراق سرزمین آکنده از شعر و مالامال از شاعران است وکمتر شهر و روستایى در آن یافت مى شودک شاعرى از آنجا برنخاسته باشد. از آنجاکه در محیط هاى عربى اسلامى تحت استعمار درگذشته، هماره فضایى از بازگشت و عقب گرد، ارتجاع گرایى، تحریم نمودن نداهاى جدید و جرم شمارى هر صداى تازه اى حاکم بوده است؟ نوگرایى پیوسته جرمى بزرگ و حرکتى پا عواقب و پیامدهاى ناشناخته، همراه با نا ایمنى شمرده مى شد. از این رو با وجود آنکه اروپا در سایهء آرامش خویش و در اضطراب نگهداشتن دیگرکشورهاى مستعمره، از نعمت فرهنگى وسیع و میدان هاى نوگرایى متنوع و افکارى باز برخوردار بود و پیوسته به تلاش هاى نویى در امور تجربى و علمى و نیز در ادبیات و هنر و سنت دست مى یازید، سرزمین هاى تحت استعمار در آتش جهل و عقب ماندگى و استبداد مى سوختند و عراق یکى از سرزمین هاى زخم دیده از ستم استعمار بود و""بیاتى "" یکى از طلایه داران حرکت جدید و پویاى ادبیات و شعر بودکه ققنوس وار در عصر سخت شعله کشیدن حرکت هاى انقلابى از خاکستر خویش دوبار سر بر آورد.
حماسه، اسطوره و تجربه عرفانی خوانش سهروردی از شاهنامه
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله نشان دادن نگاه تأویلی سهروردی است به روایات،عناصر و مؤلفه های اثر حماسی بزرگ ایران یعنی شاهنامه فردوسی. مقاله به دو بخش تقسیم می شود: در بخش نخست بنیان های متفاوت تأویل در نزد فردوسی و سهروردی بررسی می گردد و نشان داده می شود که اسطوره و حماسه چگونه در اندیشه فردوسی و در پرتو اصول و قواعدی که او برای فهم و تأویل آنها به دست می دهد، به مثابه اموری معقول و خردپذیر جلوه می کنند حال آن که در نزد سهرودی آنچه مهم است نه به دست دادن تفسیر و تبیینی معقول از حماسه و اسطوره بلکه فهم آنها به مثابه رمزها و نمادهایی است که در پرتو نوعی تجربه زیسته عرفانی و باطنی فهم و تفسیر می شوند. در بخش دوم هم با واشکافی تحلیلی عناصر حماسی و اسطوره ای شاهنامه که در حکایات عرفانی سهروردی بدل به رمزها و نمادهای عرفانی و گنوسی می شوند، دگردیسی اسطوره و حماسه به عرفان یا گذر از حماسه تاریخی- ملی به حماسه معنوی مورد تأمل و مداقه قرار می گیرد.
رویکردی به عنصر آب در اساطیر و فرهنگ اقوام مختلف(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت و نقش «آب» در فرهنگ ایرانی، این مقاله سعی بر آن دارد تا عنصر حیاتی «آب» را از نظر مفاهیم رمزی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد....
نمادشناسی حکایت «بوف و زاغ» کلیله و دمنه بر پایه ی اساطیر ایران و هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها با زبانی پیچیده و رازآمیز با انسان سخن می گویند و مفاهیمی عمیق و رازناک را با زبان خاص خود، نماد، بیان می کنند. نمادها علاوه بر بیان مفاهیمی ژرف که کشف آن ها به شناخت بیش تر بشر از خود مدد می رساند، اغلب نشان دهنده ی تضادها و پیوندها در دنیای اساطیری، افسانه ها، قصه ها و حماسه ها هستند. در برخی از اسطوره ها، تضاد و تقابل خیر و شر، روشنی و تاریکی، زمین و آسمان، باران و خشکی، خورشید و ماه و... به گونه ای نمادین، مانند جنگ خدایان و اهریمنان، زاغ و بوم، مار و پرنده، قهرمان و اژدها و... نمایان می شود. تقابل روشنی و تاریکی نمونه ای از این تضادهاست که از اصول بنیادین فرهنگ ایران باستان نیز به شمار می رود.در باب «بوف و زاغ» کلیله و دمنه نیز خویشکاری بوف و زاغ را می توان بر اساس تقابل روز و شب بررسی کرد. با توجه به داد و ستدهای فراوان فرهنگی ایران و هند به ویژه در حوزه ی اساطیر، در این پژوهش با رویکرد اسطوره ای و روش تطبیقی، تفاوت ها و شباهت های عناصر متن بوف و زاغ در اساطیر ایران و هند جست وجو، بررسی و تحلیل شده است. در این باب، بوف می تواند نماد شب، تاریکی و ماه، و زاغ نماد روز، روشنایی و خورشید باشد و حکایت پیروزی زاغان بر بومان، غلبه ی مهرپرستی را بر ماه پرستی، نشان دهد.
آمیزش اسطوره و حماسه در روایتی دیگر از بانوگشسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بانوگشسب تنها زن پهلوان ایرانی است که درباره او و کردارهای پهلوانی اش، منظومه ای مستقل شکل گرفته است. در میان منظومه های پهلوانی که پس از شاهنامه فردوسی به نظم درآمده اند، دو منظومه برزونامه و بانوگشسب نامه در منطقه کوهمره سرخی رواج یافته است. روایت شفاهی موجود در این منطقه، آمیزشی از حماسه و باورهای اساطیری ساکنان آن است که واکاوی آن، افزون بر ثبت روایتی که پیش از این در هیج منبع و ماخذی بررسی و ثبت نشده است، بخشی از باورهای اساطیری مردم این منطقه کهن مسکونی را نشان می دهد.
در این جستار، نخست روایت شفاهی رایج در منطقه کوهمره سرخی را براساس تحقیقات میدانی گزارش کرده ایم و سپس به واکاوی شباهت ها و تفاوت های آن با روایت مکتوب پرداخته ایم. علاوه بر این، کوشیده ایم تاثیر باورهای اساطیری و افسانه ای بومیان منطقه را در سیر روایت بررسی کنیم.
بررسی و تحلیل کهن الگوی آنیما در غزل های مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، به معرفی کهن الگوی آنیما و بازنمود آن در ناخودآگاه یونگ در برخی از اساطیر و ادبیات جهان و ادبیات معاصر ایران پرداخته، و با درنظرگرفتن دو نقش مثبت و منفی آنیما، برخی از ویژگیهای آن در پهنة جهان و نمود آن ها را در غزلیات شمس ذکر کرده ایم. با توجه به شواهد حاضر در متن، آنیما در غزل های مولوی، ویژگیهایی مثل تسخیرکنندگی و فریبندگی، سرچشمة زندگی بودن، نومنی و تقدس و میانجیگری بین خودآگاه و ناخودآگاه دارد و با نمادهای پرندگان طوطی و طوطیبچه و سیمرغ، و دیگر رموز مثل پری، آهو، ماه، هما، آب و باد و واژگانی مثل صنم و بت نمودار شده است.
نقش و درفش: جستاری در روابط زیرساختی پهلوان، رنگ و نگاره در داستان رستم و سهراب
حوزه های تخصصی:
زیرساخت هر اثر ادبی یا هنری را مجموعه روابط معنایی پنهان و چندسویه میان عناصر مختلف سازنده آن تشکیل می دهد. این روابط در سطح اثر بُعدِ زیبایی شناختی آن را می آفرینند، اما مفاهیم بنیادی و معانی نمادین اثر را باید در سلسله روابط پیچیده درونی آن جست وجو کرد.
شاهنامه از آن جمله آثار ادبی است که ژرفای غنی و عمیق و روابط زیر ساختی پیچیده و وسیعی دارد. تنوع و تعدد عناصر سازنده این اثر آن را از زوایای گوناگون مستعد پژوهش و تحلیل می کند. این مقاله سعی دارد تا از میان عناصر مختلف به کار رفته در ساخت شاهنامه دو عنصر رنگ سراپرده و نگاره درفش را در بخشی از داستان رستم و سهراب بکاود تا با آشکار ساختن روابط پنهان میان این دو عنصر پرکاربرد شاهنامه، گوشه ای از دنیای رنگین و رازآلود این اثر را بازشناساند و نشان دهد که چه میزان از مفاهیم گوناگون و معانی گسترده آن تنها از طریق این دو عنصر منتقل شده اند.
بررسی و تحلیل نمادهای بخش اساطیری شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
لازمه شناخت نمادهای شاهنامه، شناخت بستر و نحوه آفرینش و پیدایش نماد، اسطوره و حماسه است. نماد با ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه روان آدمی در ارتباط است و سازنده زبان اساطیر، افسانه ها و حماسه هاست و زبان آثار اسطوره ای و حماسی نمادین است. مسأله اصلی در اساطیر ایرانی، سرشت دوگانه خلقت است و در جریان گذر از اسطوره به حماسه، نبرد دو نیروی نیک و بد در جنبه های مختلف هستی نمایان می شود و برخی از شخصیت ها که بیش از سایر عناصر، بیان گر مفاهیم رمزی و نمادین هستند، نماد تحول ایزدان به شاهان می باشند و در برابرآنان پادشاهان اهریمنی که نماد خشکسالی(اَپوش) اند، قرار دارند. از دیگر عناصر نمادین که در این پژوهش به آن ها پرداخته شده است: شخصیت های نمادین، موجودات موهوم اساطیری، خواب های نمادینِ شاهان و قهرمانان، نمادینگی آب و آتش و فرّه می باشد. و شخصیت های نمادین؛ بویژه پادشاهان مثل سایر عناصر، واجد ارزش نمادین هستند و بخشی از عناصر سازنده نمادهای اساطیری را در شاهنامه تشکیل می دهند و به عنوان محوری ترین بن مایه های شخصیت اعتبارشان به میزان بهره مندی آن ها از""فره ایزدی"" است. شاهانی چون افراسیاب و ضحّاک به دلیل عدم بهره مندی از آن در شمار بد نام ترین شاهان و فریدون و کیخسرو به دلیل بهره مندی مستمر از آن در رأس خوشنام ترین شاهانند. این تحقیق، به روش توصیفی - تحلیلی و بر پایه ی منابع کتابخانه ای نگارش شده است.
تحلیل چهارمین خوان از هفت خوان های حماسه ملی ایران بر بنیاد اسطوره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هفت خوان رستم به طور اخص و هفت خوان های دیگر ایرانی، همچون هفت خوان اسفندیار یا شبه هفت خوان گرشاسپ، نوعی جستجوی جاودانگی است. نوعی نبرد با نفس درون و با هدف آسان کردن دشواری هاست، دشواری های راه تکامل و عروج انسان. پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل هفت خوان های ایرانی بر آن است که در خوان چهارمِ همه هفت خوان ها، با وجود آنکه ظاهراً بن مایه آن ها مواجهه پهلوان با زن است؛ اما در پس این مواجهه باید نمادهای اسطوره ای دیگری را جستجو کرد. خوان چهارم که در ظاهر نبرد میان مرد (پهلوان، قهرمان) و زن است در اساس و ریشه نبردی میان آتش و آب است. آتش پسر اهورامزدا است و آب دشمن آن است. آب که روزگاری نماد تقدّس و پاکی اهورا بود، در عصر ساسانی و پس از تسلّط افکار زروانی بر دستگاه دینی عصر، به عنصری اهریمنی تبدیل گشت. با تجزیه و تحلیل خوان چهارم رستم، اسفندیار، گرشاسپ، هراکلس و نیم نگاهی به داستان های زال و رودابه، سام نامه خواجوی کرمانی، خسرو و شیرین نظامی و کلیدر محمود دولت آبادی به اثبات این نظریه پرداخته ایم.
موجودات و الهگان متکثر الاعضا در تمدن هند(مقاله علمی وزارت علوم)
سرزمین هند که دارای قدمتی 6000 ساله است، انباشته از اسطوره های بیشماری می باشد که واکاوی هر یک از آنها، دریچه هایی از آگاهی را به ذهن بشریت باز خواهد نمود. هنر و تمدن این سرزمین را همچون سایر ملل باید در دل اساطیر و خدایان آن بررسی نمود دراویدیان که نیای ساکنان این سرزمین محسوب می شوند، طبیعت پرستانی بودند که به خلق تمدن درخشان دره سند دست زدند. اعتقادات آنان خاستگاه بارز خدایان و کیش های بعدی هند گردید. دوران بعدی در تاریخ هند هجوم آریاییان جنگ جوست که با ورود خود مرحله ای را تحت عنوان عصر ودایی رقم زدند. در فرهنگ اساطیری هند خدایان بسیاری می توان بر شمرد که دارای اعضای متکثر هستند: چندین سر، چندین چشم، چند بازو، چند خرطومی و غیره. هر عضو نماد مفهومی خاص است برای مثال خدای سه سر، سه وجه از قدرت خود را به نمایش می گذارد. سرها مراکز تعقل و نیروی فرمان روایی هستند؛ یا اینکه تعدد چشمان، دوری از اشتباه و احاطه بیشتر به جهان را به همراه دارد و تعدد گوش ها، دریافت بهتر کلام الهی را می رساند. وارونا هزار چشم، میترای هزار گوش، آگنی سه صورت، شیوای سه چشم از جمله خدایان متکثر الاعضا هستند که مفهوم خارق العادگی و نیروی الهی را به همراه خود دارند.
بادهای اهریمنی در شاهنامه فردوسی و نمونه های همانند آن ها در اسطوره ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باد درشاهنامه فردوسی، دارای دونقش وکاربرد مثبت ومنفی وبه گونه ای «ایزدی» و«اهریمنی» است. بادهای اهریمنی دررویدادهای شاهنامه، درتضاد با نورو روشنی و پاکی و درمقابله با نیروهای ایزدی می وزند. گاهی این بادها، ابزار اهریمن قرار گرفته وبا جادوگر ی دشمنان، برایرانیان فرو فرستاده شده اند وگاهی نیز دشمن یا «دیو»در شکل وهیئت باد موجب فریب یا آسیب پهلوانان گشته است. وزش تند وناگهانی این بادها، مانع پیشروی وحرکت سپاه ولشکر است. بادهای اهریمنی با برف وسرمایی کشنده نیز جلوه گر می شوند. مرگ وناخوشی نیزازپی آمدهای شوم این بادهای پلید است .
بادهای اهریمنی درشاهنامه از نظر شکل وکارکرد، با بادهای ویرانگر دراسطوره های ایرانی ودیگر ملت ها، شباهت هایی دارند .
مقایسه ابعاد فانتزی جادو در بهمن نامه و گرشاسپ نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فانتزی و فرایندهای آن در ادبیات یکی از مباحث نو و قابل بررسی در گستره ادبیات فارسی به خصوص آثاری است که در ارتباط تنگاتنگ با اسطوره ها و حماسه ها قرار دارند ، از جمله مولفه های حیاتی در فضای وهم انگیز ، فانتزی جادو و جادوگریست . این مقاله تلاشی است برای دستیابی به نقاط تشابه و تفاوت کاربرد این مولفه در دو متن حماسی گرشاسپ نامه و بهمن نامه و سعی دارد ابتدا تعریفی اجمالی از فانتزی ارائه کند، پس از آن، مشخصات گرشاسپ و بهمن در دو منظومه مذکور بررسی شود و در نهایت، با ذکر شواهد مربوط، به مقایسه بسامد کاربرد جادو در دو منظومه بپردازد.
بیدل دهلوی و اسطوره های ایرانی
حوزه های تخصصی:
قرن یازدهم هجری دوران افول اسطوره های ایرانی است. اگرچه در عصر صفوی پرچم وحدت ملی ـ که قرن ها بر زمین افتاده بود ـ برافراشته می شود، ولی از «اسطوره های ملی» به عنوان مرکز ثقل این اتحاد، اثری در میان نیست. دو شاخة ایرانی و هندیِ شعر عصر صفوی به مسأله اسطوره نگاهی مشابه دارند، با این تفاوت که در شاخة ایرانی، شاعران با میراث ادبی، فرهنگی و تاریخی ایران هم از طریق متون و هم از طریق روایات شفاهی آشنایی کامل دارند، ولی در شاخة هندی، این میراث از طریق متون فارسی و با واسطه، به ذهن شاعران آن دیار راه یافته است.
بیدل دهلوی به عنوان نماینده تمام عیار شاخة هندی شعر قرن یازدهم و دوازدهم هجری در سلب ماهیت ملی از اسطوره های ایرانی، در سایة یک جبر فلسفی ـ تاریخی، بسیار جدی عمل کرده است. در این تحقیق به چگونگی این دگرگونی توجه شده و در پایان این نتیجه به دست آمده است که آشنایی بیدل با اساطیر ایرانی از راه مطالعه در آثار ادیبان و عارفان فارسی زبان بوده است.
نقد تطبیقی اسطوره آفرینش در شاهنامه فردوسی و مهابهاراتای هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شباهت های فراوانی که در باورهای باستانی دینی و حماسی ایران و هند یافت می شود، نشانگر هم ریشه بودن فرهنگ و تمدن ایرانی و هندی است. بیشترین شباهت را میان ایران و هند می توان در حماسه مهابهاراتا و شاهنامه فردوسی یافت. حتی در آیین زردشت نیز شباهت هایی فراوان با آیین هندو به چشم می خورد. خوردن گیاه هوم و قربانی کردن ها همه به یکدیگر شباهت دارد. در دو حماسه ایرانی و هندی، بسیاری از شخصیت ها شبیه به یکدیگرند. زبان ایرانیان نیز با سنسکریت تفاوت های کمی دارد. در این پژوهش مسئله آفرینش در شاهنامه و مهابهاراتا مورد بررسی و تطبیق قرارگرفته است. آفرینش جهان، زمین، موجودات وانسان، که محور اصلی این پژوهش است، شباهت ها و هم ریشه بودن دو فرهنگ را به خوبی نشان می دهد.
در اسطوره های آفرینش، جهان با تقابل نیکی و بدی آغاز می شود و پایان جهان نیز با پیروزی نیکی همراه خواهد بود. این تقابل در شاهنامه و مهابهاراتا به خوبی تصویر شده است.
اسطوره های ترکیبی پیکرگردانی در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های ترکیبی پیکرگردانی موجوداتی هستند که انسان در تماس با حیوانات، گیاهان، طبیعت و حتی انسان های دیگر و به تجربه یا تخیل خود، خلق می کند. موجوداتی با سر ماهی و تن پلنگ و برخی با پای گور و تن پلنگ و یا موجوداتی که نیمة پایین تن شان اسب یا بز و نیمة بالای تن شان انسان است. داستان های هزار و یک شب منبعی گران قدر برای حفظ انواع این موجودات به شمار می رود. حضور همیشگی این غول ـ انسان ها، عفریت ـ اجنه ها، پریان خاکی و آبی، دوال پایان و موجودات دوجنسیتی در داستان ها، دلیلی بر نیاز بشر به بازنمایی تخیل فعال وی است که در گروه ناخودآگاهی جمعی گرفتار است. بررسی و طبقه بندی این دسته از شخصیت های داستان های هزار و یک شب با تکیه بر روان شناسی قصه هدف مقالة پیش ِ رو است
اسطوره سیمرغ عطار در آینة مرغ بزرگ باخ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با توجه به نقشی که عطار و باخ در بازآفرینی مفاهیم عمیق عرفانی در قالب داستانی سمبلیک، در ادبیات جهان ایفا کرده اند، سعی شده است تا نوع قرائت آن دو دربارة جست وجوی کمال انسانی، با بررسی نمادهای به کار رفته در دو اثر رمزگونه شان، بیان، و شباهت ها و تفاوت های آنها در هنگام خوانش وقایع (متن) نشان داده شود. مهم ترین وجه اشتراک عطار و باخ در زمینه گذر از سطوح ظاهری واقعه در رسیدن به حقیقت است، که حاصل نگاه ویژه آن دو در ساحت دینی و فراتر رفتن از ساحت ظاهری عمل است. در این جستار به صورت تطبیقی به واکاوی نمادهای مشترک دو اثر و چرایی به کارگیری و چگونگی ادراک آنها خواهیم پرداخت. تصاویری که از همگونی های موجود یافته می شود، باوجود فاصله بسیار زمانی دو اثر، مفاهیم یکسانی را به مخاطب منتقل می کند که بر وجود نمادهای فطری و ذاتی بشر در چارچوب های فکری عطار و باخ دلالت دارد.