مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
اسطوره
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها، رؤیاهای جمعی بشر؛ و نمادهای اساطیری ، زبانِ هنری و رازناکِ اسطوره ها هستند که با پای نهادن به ساحت شعر، ایجازگونگی ، فشردگی و ژرفایی معنایی آن را دو چندان می کنند. نمادها با ماهیت سیال، شکل پذیر و منعطفِ خود، به مقتضایِ شرایطِ زمان و مکان، قادرند مفاهیم و موضوعات عمیق و ریشه داری را به شیوه ای جامع و گسترده آینگی کنند، از صورتی واحد، معانی و کاربردهای گوناگونی را ارائه دهند و با رویندگی و پویایی مداوم، تازگی و ماندگاریِ خود را استمرار ببخشند.
البتّه شاعران و هنرورانِ نمادگرا به فراخور پشتوانه های فرهنگی، دغدغه های ذهنی و نیازهای اصیل فردی و اجتماعی خود، ممکن است توجه و اقبال ویژه ای به بهره گیری از نمادهایی خاص در آثار هنریِ خویش از خود نشان دهند. نگارنده در این مقاله بر آن است تا ضمن پرداختن به مبانی تئوریک کاربرد نمادها و موضوعات مرتبط با آن، به گونه ای محوری ، مهم ترین عوامل روی آوریِ شاعران به کاربستِ اسطوره های گیاهی و نمادهای نباتی را مورد پژوهش و مداقّه علمی و مستند قرار دهد و در این رهگذر نیم نگاهی هم به بازتاب مضامین و کاربردهایی از این دست در اساطیرِ اقوام و ملل گوناگون داشته باشد تا امکان مقایسه و تطبیق و تطابقی روشن و حقیقت نما فراهم شود.
از اسطوره تا ادبیات: منطق داستان در گذار از باورهای شفاهی به متون ادبی مکتوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره یکی از مباحث مطرح در ادبیات تطبیقی است. پیوند اسطوره و ادبیات، با توجه به اینکه اولی شفاهی و در گسترهٔ باورهای انسانی و دومی نوشتاری و در قلمرو زیباشناسی است، اندکی گنگ می نماید. اما با بررسی بیشتر آشکار می شود که همانندی های بسیاری میان آن دو وجود دارد و هر دوِ این مقولات از منطق یکسانی پیروی می کنند که همان منطق داستان است. از سوی دیگر، منطق داستان خود دارای ساختاری است که ریشه در قواعد خیال دارد. گذار از اسطورهٔ شفاهی به متن ادبی روندی کند و بلندمدت داشته است که طی آن سراینده، شنونده، بیننده و مضمون جای خود را به شاعر (یا نویسنده)، خوانندهٔ منفرد و داستان ادبی داده اند. جهان اسطوره و جهان ادبیات در دنیای بزرگ تری به نام دنیای داستان جای می گیرند.
کیخسرو در آیینه ادبیات شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیخسرو، شاه آرمانی ایرانیان، حضوری بس گسترده در اساطیر، تاریخ، حماسهٔ ملی، افسانه ها و باورهای عامیانه، و نیز فلسفهٔ اشراق و عرفان ایران زمین دارد، تا جایی که به یک «تیپ شخصیتی» بدل شده است. جستار حاضر، بر مبنای مطالعات اسنادی، در گام نخست در پی یافتن نمونه های این تیپ شخصیتی در ادبیات و فرهنگ دیگر اقوام به این نتیجه می رسد که در ریگ ودا، مهابهاراتا و افسانه های پهلوانی و دینی چین باستان نمونه هایی مشابه با کیخسرو یافت می شود. کیخسرو همچنین شباهت های قابل ملاحظه ای با برخی شخصیت های ادبی و تاریخی - اسطوره ای دیگر دارد. گام دوم یافتن علت همانندی هاست. مطالعات تطبیقی در وهلهٔ نخست این گمان را به وجود می آورد که شاید این شاکلهٔ واحد به ریشهٔ مشترکی در اساطیر هند و ایرانی بازگردد. به عبارت دیگر، شاید بتوان خاستگاهی شرقی برای اسطوره قائل شد که از طریق آیین مهرپرستی مسیری طولانی پیموده، و در هر مکان رنگ فرهنگ میزبان را به خود گرفته و سرانجام در مغرب زمین چهره ای غربی و در دوران متأخرتر سیمایی مسیحی یافته است. اما با تأمل بیشتر این احتمال قوی تر به ذهن متبادر می شود که علت وجود همانندی ها کهن الگوهایی است که زاییدهٔ ناخودآگاه جمعی بشر و در نتیجه نزد تمام اقوام مشترک است.
هم سنجیِ روایت «جم» در اسطوره و حماسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه به لطف پیشرفت مطالعاتِ ساختارگرا و نظریه های روایت شناسی، امکانِ بازشناسی گونه های مختلف روایی به شکل دقیق تری فراهم آمده است. شناخت قوانین روایی حاکم بر هریک از گونه ها و تفاوت های ساختاری میان آن ها، به درک بهتر تمایزهای میان ژانرهای گوناگون کلام کمک شایانی خواهد کرد. «حماسه» گونه ای است که بر اثر تکامل جنبه هایی از روایت اسطوره ای به وجود آمده است. هدف ما در این جستار، هم سنجیِ یک روایت اسطوره ای مشخّص (در اوستا و متون پهلوی) با ساخت همان روایت در شاهنامه است. مقصود از چنین مقایسه ای، بررسی این مسأله است که ساختِ این روایت اسطوره ای پس از انتقال و بازسرایی در شاهنامه، چه تفاوت هایی کرده است. با وجود شباهت برخی رئوس اصلی داستان جمشید در اسطوره و حماسه، تفاوت های مهمی نیز میان این دو وجود دارد که در این مقاله تلاش می کنیم به بررسی برخی از آن ها بپردازیم.
تقابل نمادهای خیر و شرّ در دوره ی اساطیری شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تقابل خیر و شرّ از مضامین اصلی شاهنامه است. اعتقاد به وجود دو قطب اهورایی و اهریمنی، ریشه در باورهای اساطیری ایرانیان دارد و این عقیده در سرتاسر شاهنامه نیز انعکاس یافته است. در شاهنامه هر جا که نیروهای خیر، مانند فریدون و ایرج که نماد خرد و خیر هستند، حضور دارند، نیروهای تاریکی، مانند ضحاک و تور نیز، که نماد شرّ و نابخردی هستند، به ستیزه با آنان مشغولند. دیوها نماد ضدّ ارزش ها، و قهرمانان نماد ارزش ها هستند. این دو نیرو همواره در حال جدالند. نیروی شرّ به اندازه ی نیروی خیر تواناست، تا جایی گاه گاهی غلبه با این نیروست؛ امّا سرانجام نیروی خیر بر شرّ سیطره مییابد. با وجوداین، ستیز میان روشنایی و تاریکی در هزارهی سوّم هرگز پایانی نخواهد داشت، زیرا این ستیز، سبب تداوم هستی است و اگر چنان چه یکی از این دو نیرو به طور مطلق بر دیگری غلبه یابد، هستی پایان خواهد پذیرفت.
اعتقاد به منجی، بر اساس «ضمیر ناخودآگاه جمعی» یونگ؛ با بررسی اسطوره کهن سیمرغ و تبیین اسطوره مدرن بشقاب پرنده
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، «اعتقاد به منجی» را با بررسی سیر تحولی اسطوره کهن سیمرغ (منجی) در مشرق زمین (ایران) و پیوند آن را با اسطوره مدرن بشقاب پرنده (منجی) در مغرب زمین (ایالات متحده امریکا) به واسطه مفهوم ناخودآگاه جمعی یونگ و در قالب کهن الگوی رستگاری تبیین می کند.
در بخش نخست، ابتدا به بررسی بحث ناخودآگاه جمعی، مفاهیم اسطوره، کهن الگو و غریزه از دیدگاه یونگ پرداخته و سپس در بخش دوم، به بررسی پیشینه اسطوره کهن سیمرغ و سیر تحولات آن در ایران می پردازیم و ارتباط آن را با ناخودآگاه جمعی بر مبنای روان شناسی تحلیلی یونگ بیان می داریم. سومین بخش این نوشتار درباره پرداخت به اسطوره مدرن بشقاب پرنده به واسطه دیدگاه یونگی و تبیین آن با مفهوم ناخودآگاه جمعی است و در پایان، نحوه پیوند اسطوره کهن سیمرغ و اسطوره مدرن بشقاب پرنده را با بیان برخی اشتراکات و تعریف ناخودآگاه جمعی یونگ برای نیل به رستگاری در قالب اعتقاد به منجی بیان خواهیم نمود.
رمزگشایی اسطوره در نظام های نشانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله، ضمن معرفی روش نشانه شناسی به عنوان یکی از جدیدترین روش های تحلیلی در مطالعات فرهنگی، با استفاده از آراء رولان بارت، به واکاوی جایگاه اسطوره در نظام های نشانه ای و قرائت رمزگشایانة اسطوره می پردازد. در این مقاله، مروری بر نظریه های سوسور، پیرس و امبرتو اکو صورت گرفته و وجوه تمایز و اختلاف نظرهای کالر، چندلر و فیسک در مورد آراء سوسور و بارت تشریح شده است. در پایان، انحاء مختلف قرائت اسطوره و قرائت مورد نظر برای شناخت و رمززدایی از اسطوره بیان شده و چند پرسش پیش روی تحلیلگران اسطوره مطرح شده است.
شکل گیری فرم چلیپایی باغ بر اساس مفاهیم نمادین
حوزه های تخصصی:
اقلیم گرم و خشک ایران و همچنین خاستگاه اولیه ی اقوام آریایی، باعث شده که باغ در ایران همیشه مکانی مقدس به حساب آید؛ در نتیجه طرحی بر اساس تفکرات مقدس را نیز طلب می نموده است. مفاهیم پنهانی که در طراحی باغ ایرانی نقش داشته اند شامل عالم هستی و اعتقاد به چهار بخشی شدن آن توسط چهار رود، درخت زندگی و قرار گیری آن در ناف جهان، بهشت وعده داده شده و اشاره به خارج شدن چهار رود از باغ عدن در روز ازل است. همچنین توجه به این نکته نیز لازم است که باغ در ایران اغلب جایگاهی برای شاهان و حاکمان بوده است. تأثیر عوامل ذکر شده در شکل گیری فرم چلیپایی به این صورت است که شاه، نظمی جهانی را برای جایگاه خود برمی گزیند تا بدین وسیله حاکمیت خود را به همه نشان دهد. به همین دلیل نظمی جهانی را انتخاب و آن را به چهار قسمت تقسیم می کند. باور به اسطوره ی درخت زندگی، باعث انتقال کوشک به مرکز باغ شده و مفهومی از مرکزیت و همچنین ارتباط با آسمان را در طرح باغ منعکس می کند. ایجاد مکانی شبیه به بهشت نیز همیشه در ذهن انسان وجود داشته، که این ذهنیت در ایران با ساخت باغ تحقق پیدا کرده است.
خویشکاری آتش در اساطیر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایرانیان از کهن ترین دوران برای آتش اهمیت، قداست و خویشکاری های خاصی را قائل بوده اند. به طوری که نه فقط امور زندگی دنیوی خویش، بلکه سرنوشت اخروی را نیز به نوعی تحت تأثیر خویشکاری آتش می دانسته اند. به اعتقاد ایشان آتش به دلیل برخورداری از گونه های مختلف، در خویشکاری های خود با دو حالت متضاد مادی (مانند حضور در مراسم دینی) و مینوی (حضور در اجزائ جهان) تجلی کرده و موجب سامان دهی اوضاع جهان می گردد. آنگونه که از آموزه های گات ها برمی آید، به نظر می رسد که خویشکاری های آتش حاصل عقیده ایرانیان باستان نسبت به ارتباط نزدیک بین آتش و اشه باشد؛ چرا که به اعتقاد ایشان از آنجا که اردیبهشت موکل بر آتش ها است، پس می توان آتش را نماد مادی و این جهانی اشه دانست و از دیگر سوی نیز چون اشه دارای همه صفات نیک اهورائی است، پس می توان آن را به عنوان نماد صفات درونی اهورمزدا و نیز نظام حاکم بر جهان هستی دانست. در این مقاله سعی شده است به نقش خویشکاری آتش در اساطیر ایرانی پرداخته شود. این مسئله در قالب این فرضیه که خویشکاری آتش بُن مایه اساطیر ایرانی را تشکیل می دهد، به روش تحلیلی ـ توصیفی در تاریخ اساطیری ایران و به ویژه براساس متون دینی ایران باستان مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله مهمترین یافته های این پژوهش می توان به خویشکاری آتش با دو رویکرد مینوی و مادی اشاره کرد.
رهیافتِ میان فرهنگی به گیاه و درخت در اساطیر و ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گیاهان و درختان به اعتبار نوع، کارکرد و معنایی که در سبک های زندگی و الگوهای معیشتی اقوام و ملل، فرهنگ ها، فولکلور، اساطیر و ادیان و به تبعِ آنها در ادبیّات (شعر و داستان و آیین ها و مراسم نمایشی) دارند با رنگ بندی های دینی، اسطوره ای، ایدئولوژیک، نظام های مفهومی- تصویری گیاهان و درختان به اعتبار نوع، کارکرد و معنایی که در سبک های زندگی و الگوهای معیشتی گوناگون را رقم می زنند. حیات آدمی در هر ساحتی؛ باز بستة حضورِ نباتات است. نمادها و نشانه هایِ این حضور را می توان در روایات اسطوره ای و انواع مناسک جادویی، شعائر دینی، جشن های دینی و ملی و در مظاهر تمدن (بناها، هنرهای تجسّمی، اشیاء تزیینی یا وسایل زندگی روزمره) مشاهده کرد. این پژوهش برآنست که با درنگ بر ریشه شناسی، نظریة استعاره مفهومی و جهانی هایِ معطوف به گیاهان، طرحی در مطالعة میان فرهنگی گیاهان ارائه دهد
تحلیل جایگاه زن و شاه به عنوان نمادهایی از کهن نمونة «مرکز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«مرکز» بهعنوان یک کهننمونه، از دیرباز زندگی فردی و اجتماعی بشر را سامان داده و هر گاه مورد غفلت و بی توجهی واقع شده، موجب گسستگی و پریشانی روانی گردیدهاست. این کهننمونه در حماسه های اسطوره ای نیز جایگاهی ویژه دارد؛ قهرمان داستان های حماسی، برای رسیدن به مرکز یا حفظ آن، همة نیرو و قوای خویش را صرف می کند تا به جایگاهی متعالی دست یابد و در اصطلاح روان شناسی ژرفا، به «فردیت» برسد. از جملة مهم ترین نمادهای مرکز در حماسه های اسطوره ای، می توان به زن و شاه اشاره کرد که بسیاری از اعمال پهلوانانة قهرمانِ حماسی بر گردِ آنان رخ می دهد. در این مقاله، به یاری روان شناسی ژرفا، به تحلیل این دو نماد می پردازیم.
اسطوره در شعر أدونیس و شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان نمادین و اسطوره ای، در شعر معاصر جایگاهی درخور یافته است. اسطوره ها در هر سرزمینی بخشی از هویت، تمدن و فرهنگ آن سرزمین به شمار می روند و شاعران با بهره گیری از آنها، افزون بر اینکه شعر خود را هنرمندانه تر می سرایند، می توانند دغدغه ها، دل مشغولی ها و خواسته های خود را از طریق آنها با زبانی غیرمستقیم به جامعه منتقل کنند. شاعران معاصر ایرانی و جهان عرب نیز از به کارگیری اسطوره ها غافل نبوده و کوشیده اند از این طریق اهداف خود را بیان کنند. از میان این شاعران، أدونیس و احمد شاملو در شعر خود به اساطیر و افسانه ها توجهی ویژه داشته اند. در این مقاله با بررسی اسطوره در شعر این دو شاعر، به این نتیجه می رسیم که افزون بر گرایش این دو به بهره گیری از اسطوره، أدونیس به بازآفرینی اسطوره ها می پردازد و شاملو خود به خلق اسطوره دست می زند.
مقایسه ایزدان آب در اسطوره های ایران و ویتنام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی و تحلیل جهان اسطوره، پیوسته در میان محققان جایگاهی ویژه داشته و گذشت زمان هرگز از اهمیت و جذابیت آن نکاسته است. یکی از اجزای تشکیل دهنده جذابیت اسطوره، نوع نگاه و باور به خدایان در اقوام و ملت ها است. این پژوهش تنها به بررسی و مقایسة خدایان آب و ویژگی های آن در اساطیر ایران و ویتنام می پردازد. در اساطیر ایرانی ـ در مقایسه با اساطیر ویتنام- ایزدان آب بسیار قدرتمند و آرمانی تر و کاملاً مطلق هستند و صفت فرشته گو نگی در وجودشان انکارناپذیر است. در اساطیر ویتنامی، صفت خدایی یا بهتر بگوییم فرشته گونگی در وجود خدایان کمتر است؛ خدایان ویتنامی هرچند همچون خدایان ایرانی فراطبیعی اند، صفات آنها مطلق و یک سویه نیست. خدایان آب ویتنامی گاه مظهر لطف و مهربانی و گاه مظهر خشونت و خشم و تباهی اند.
بررسی ژرف ساخت اساطیری تشبیه زلف به مار و لب به شفاخانه در بیتی از دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو به بررسی ریشه های اسطوره ای تشبیه زلف به مار و لب به شفاخانه در بیت «دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست / از لب خود به شفاخانه تریاک انداز» از حافظ می پردازد. این جستار بر مبنای دیدگاه یونگ نوشته شده است؛ دیدگاهی که به وجود تصویرهای اصلی و آغازین (کهن الگو) در ضمیر ناخودآگاه جمعی افراد بشر اشاره دارد. یونگ معتقد به انتقال موروثی افسانه ها و اسطوره ها بود و آن را علت مشابهت افسانه ها و رؤیا و حتی وجود نمادهایی مانند نمادهای باستانی در بیماران روانی عصر ما می دانست. این کهن الگوها معمولاً در آثار شعرا و نویسندگان و هنرمندان نابغه تجلی پیدا می کنند؛ بنابراین وجود فواصل تاریخی و جغرافیایی، مانعی برای تجلی اسطوره های ملل مختلف در رؤیا، هذیان و هنرهای تصویری ایجاد نمی کند.
بررسی کهن الگوی انسان نخستین و نمودهای آن در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی بر مبنای اسطوره شناسی تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آفرینش نخستین نمونة انسانی- انسان مثالی نخستین- از مهم ترین مراحل کهن الگوی آفرینش در فرهنگ های مختلف بشری است. نمونة بنیادین انسان نخستین، الگویی کهن است که در شکل انسان غول آسا یا خداگونه یا جفت اولیه پدیدار می شود. هدف این جستار، تشریح نمودها و کیفیت های اسطوره شناختی کهن الگوی انسان نخستین در فرهنگ های اساطیری و اساطیر ایران باستان، به ویژه در بخش پیشدادی شاهنامة فردوسی است. روش تحقیق کیفی و رویکرد تحلیل ها، اسطوره شناسی تحلیلی است. از این دیدگاه سه شاخصة اصلی کهن الگوی انسان نخستین، ابتدا خاستگاه لاهوتی، سپس داشتن نمونة همزاد و بالاخره خویشکاری تمدن سازی و ایفای نقش قهرمان فرهنگی در تاریخ نمادین یک قوم است. در شاهنامه، این خویشکاری های سه گانه بین مجموعه ای از شاهان پیشدادی که هر کدام می توانند نمونه ای از نخستین انسان به شمار آیند، توزیع شده است که در این جستار، با رویکردی تحلیلی و تطبیقی، نمودهای هر یک از این خویشکاری ها در مورد کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، فریدون و منوچهر بررسی شده است.
مضامین اساطیری و نمادهای آیینی در نگاره های سقانفارهای بابل (مطالعه موردی: سقانفارهای کیجاتکیه، شیاده، کبودکلا، کبریاکلا، چمازکلا)
حوزه های تخصصی:
مازندران سرزمینی است که از جمله خاستگاه های اولیه شیعیان علوی می باشد و نیز بناهای ارزشمند ایرانی ـ اسلامی را در خود به یادگار دارد و از این منظر شُهره گشته است. سَقانِفارها گونه ای از معماری بومی و مذهبی منطقه شمالی دریای مازندران می باشند که پس از مسجد، در کنار تکیه از اهمیت و اعتبار فرهنگی تاریخی برخوردار می باشند. بیشتر این بناهای مذهبی در دوره قاجار تصویرگری شده اند. این پژوهش با توجه به ماهیت آن؛ به بررسی و شناختِ مضامین نمادهای آیینی و نقوش به کار رفته در سقف های پنج سقانفار بابل (شامل: کیجا تکیه، شیاده، کبودکلا، چمازکلا، کبریا کلا)پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که این نقوش از دو منبع مهم دینی و اسطوره ای نشأت می گیرند و از تصویرگری برای انتقال و ثبت آموزه های دینی و مضامین اسطوره ای- آفرینش انسان؛ نقوش خیالی از نخستین پیش نمونه های گیتی، نخستین زوج انسانی (مشی و مشیانه)، تقسیم بندی مضامین خیر و شر (اورمزدی و اهریمنی)، ضحاک مار دوش، نبرد رستم و دیوسفید، اژدها و پهلوان اژدهاکش و نیز صور فلکی- بهره گرفته اند. این نقوش اگر چه از مضامین اعتقادی قبل از اسلام نشأت می گیرد اما در حال حاضر فقط ازجنبه موتیفی و تزیینی در هنر اسلامی برخوردار می باشند.
جایگاه درفش کاویانی در شاهنامة فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درفش کاویانی همواره در کشاکش جنگهای ایران و انیران، جایگاه بسیار حیاتی و والایی داشت. اهمیّت این درفش تا حدّی بود که گاه ادامة نبرد بدون افراختن آن ممکن نبود و ایرانیان حتّی اگر به دندان هم شده، می کوشیدند تا آن را در جنگ افراخته نگه دارند. از دیگر سو، تورانیان نیز به خوبی با جایگاه خطیر آن آشنا بودند و با دیدن حتّی پاره ای از آن، آشکارا فریاد برمی آورند «که نیروی ایران بدو اندر است» و از این رو در پی آن برمی آمدند که با تصاحب درفش پاره، ایرانیان را کاملاً شکست دهند. به راستی درفش کاویانی چه اهمیّتی داشته که حتّی پاره ای از آن، سرنوشت جنگ را دگرگون می کرده است و ایرانی و انیرانی در تصاحب آن به جان می کوشیدند. در این جُستار، نگارنده ضمن بررسی شواهد مختلف در گسترة اساطیر جهان بدین نتیجه رسیده که تواند بود که درفش کاویانی پیوندی با کاوة آهنگر نداشته است و چیزی فراتر از یک درفش صِرف بود و به عنوان توتِم ایرانیان، با گذشته های بسیار دورتری پیوند دارد که انسان های بَدَوی جان خود را در یک شیء خارجی به ودیعه می گذاشتند و بدیهی بود تا زمانی که آن شیءِ خارجی پا برجا بود، آن انسان ها نیز از مرگ بیمی نداشتند، امّا به محض کوچک ترین آسیب بدان شیءِ خارجی، انسان های جان به ودیعت گذاشته در آن نیز می-پنداشتند که شکست و مرگ آنها محتوم است. از همین رو، پیروزی یا شکست ایرانیان در جنگ، در گِرو افراشتگی یا سرنگونی درفش کاویانی بود.
هومای ایرانی و سومای هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هومای ایرانی و سومای هندی، از کهن ترین عناصر اسطوره ای مشترک میان تمدن های ایران و هند باستان هستند. هوما یا همان سوما در اساطیر کهن، نام گیاه مقدسی بود که ایرانیان و هندوان از عصاره ی آن شربتی شفابخش می ساختند. در ریگ ودا و اوستا از آن با نیایشی شیوا و پرشور سخن رفته و به دست آوردن عصاره ی این گیاه نیز، جزو نیکوترین کردارها محسوب می شده است؛ اما به تدریج اعتقاد به شفا بخشی و خواص سحرآمیز گیاه هوما (سوما) سبب گسترش نقش آن در میان اقوام هند و ایرانی گردید و تفاوت های قابل ملاحظه ای در ماهیت هوما و سوما پدیدار شد. با توجه به آن که این تحول در ماهیت سومای هندی، بسیار چشمگیرتر از هومای ایرانی است، در این پژوهش که مبتنی بر شیوه ی توصیفی و تحلیلی است، جایگاه سوما در تمدن هند مورد بررسی قرار گرفته است. برای تبیین بهتر این مسأله، در ابتدا هوما به اختصار در تمدن ایرانی معرفی شده و سپس به جلوه های گوناگون سوما در تمدن کهن هند پرداخته شده است. نتیجه ی این بررسی ضمن آن که از وجود اشتراکاتی در بین سومای هندوان و هومای ایرانی حکایت دارد، بیانگر این نکته است که تغییرات ماهیتی اسطوره ی سوما، بسیار بیش تر از هوما بوده و سومای هندی به تدریج دچار استحاله شده و در نقش یک ایزد، مرد و حتی ماه آسمانی پدیدار شده و تفاوت های قابل ملاحظه ای با هومای ایرانی یافته و شکل اساطیری تری پیدا کرده است.
بررسی تطبیقی اهریمنان خشکی در شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو ملت ایران و هند سابقه مشترک قومی و نژادی دارند و در طول زمان از یکدیگر بسیار تأثیر پذیرفته اند. این اشتراکات و تأثیرپذیری ها در آثار ادبی دو ملت نیز بازتاب یافته است. پژوهش پیش رو با فرض وجود مضامینی مشترک میان شاهنامه فردوسی و حماسه رامایانا، به مقایسه تطبیقی دو شخصیت منفی کلیدی شاهنامه، ضحاک و افراسیاب، با راوانا، شخصیت منفی حماسه رامایانا، پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از وجود اهریمنان خشکی و کم آبی در این دو حماسه است؛ علاوه بر آن، کارکردهای مشابهی که میان این شخصیت ها دیده می شود، از ماهیت یکسان، اما تحول یافته اساطیر موجود در شاهنامه و رامایانا حکایت می کند.
معنی بر ره رمز (تأویل و تفسیر اسطوره ها و رویکرد مطهّر بن طاهر مقدسی به اساطیر ایرانی در کتاب آفرینش و تاریخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جستار حاضر در دو بخش تنظیم شده است: بخش نخست نگاهی مختصر به تاریخ تأویل و تفسیر اساطیر است و بخش دوم، به مسأله تأویل و تفسیر اساطیر ایرانی در کتاب آفرینش و تاریخ اثر مطهر بن طاهر مقدسی اختصاص یافته است. با پیدایش علوم و ظهور ادیان تک خدایی، اساطیر رو به زوال رفتند. دانشمندان آن ها را دروغ نامیدند و دین ورزان کفر و شرک. نخستین هجوم ها به اساطیر در قالب تأویل آن ها صورت گرفت. تأویل اساطیر هم از سوی مخالفان اساطیر به عنوان نخستین مرحله برای نابود کردن آن ها و هم از سوی باورمندان به اسطوره ها برای تطبیق دادن آن ها با باورهای علمی و نظام های عقیدتی جدید صورت گرفته است. در بخش نخست این جستار، به تأویل، تاریخچه، شیوه ها و اسباب کلّی آن پرداخته شده است. نهضت فرهنگی شعوبیه، با هدف احیای فرهنگ ایرانی در قرن چهارم به اوج خود رسید. از جمله فعالیت های شعوبی گردآوری و تنظیم تاریخ ملّی ایران بود که بعضاً شامل اساطیر، موجودات و کردارهای شگفت بود؛ عده ای از شعوبیه برای جلوگیری از ردّ و انکار آن ها از سوی معاندان به تأویل و تفسیر اساطیر و خوارق عادات پرداختند. مقدسی مؤلّف کتاب آفرینش و تاریخ (البدأ و التاریخ) نخستین کسی است که با هدف حفظ و گسترش فرهنگ ایرانی به شیوه ای خاص دست به تأویل اساطیر برده است. در بخش دوم این جستار، ضمن اشاره به زمینه های فرهنگی و اجتماعی مساعد برای تأویل در قرن چهارم، به بررسی نوع و شیوه تأویل-گری های مقدسی از اساطیر ایرانی پرداخته شده است.