مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
هزار و یک شب
ولادیمیر پراپ، فولکلورشناس روسی می اندیشید که در بررسی قصه عامیانه باید از اسلوب مطالعاتی علوم طبیعی استفاده کرد. وی معتقد بود که طبقه بندی قصه ها حاصل کارهای پژوهشی بسیاری است که در پایان مطالعه به دست می آید، ولی عموم محققان ابتدا موضوع را دسته بندی می کنند، سپس مواد کار را در قالب این طبقه بندی تحمیلی می گنجانند. پراپ خود به بررسی ریخت شناسیک صد قصه از مجموعه ای از قصه های روسی پرداخت که آفاناسی یف آنها را جمع آوری کرده بود. وی دریافت که تمامی کارهای موجود در قصه به سی و یک عملکرد محدود می شود. او می پنداشت که در زیر ظاهر آشفته روایات، قوانینی بر زایش و تکامل این نوع قصه حاکم است که باید فرمول بندی شود و این دستاورد آغازگاه علم روایت شناسی به شمار می آید. پراپ برای هر یک از این عملکردها نمادی تعیین می کند و با در کنار هم قرار دادن آنها فرمول نهایی ساخت قصه های پریان را به دست می آورد. کاربرد مدلهای روش شناختی نقد مدرن در ادبیات کلاسیک همیشه با دشواریهایی روبه رو بوده است. این نوشته با توجه به اینکه جزو اولین نمونه های به کارگیری روش ریخت شناسی است، سعی دارد علاوه بر آزمایش این مدل در حوزه ادبیات تطبیقی از دشواریهای این کار درگذرد. مواد کار این نوشته یکی از حکایتهای جامع هزار و یک شب است که افزون بر حکایت اصلی، سه حکایت دیگر را نیز در بر دارد. در تحلیل این حکایت علاوه بر استفاده از نمادهای ریخت شناسی پراپ، بنا به مقتضای تحلیل، نمادهای دیگری به آن مجموعه افزوده، و در پایان هم نمودار ریخت شناسی حکایت به دست داده شده است. به کارگیری این روش علاوه بر اینکه آزمونی برای نظریه ریخت شناسی به شمار می رود، می تواند با توجه به مدل ساختاری به دست آمده، حکایات الحاقی را از اصلی جدا کند.
در جستجوی شهرزاد هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با گذری کوتاه بر آرایی که خاستگاه های هزار و یک شب را بر اساس شواهد داستانی، تاریخی، بوم شناسانه و منطقه ای مورد تفحص قرار داده اند، به هزار و یک شب – و به ویژه قهرمان محوری آن، شهرزاد – از منظر بن اندیشه و خاستگاه بنیادین اسطوره ای آن پرداخته شده است. در این جا کهن ترین صورتها و الگوهایی که شهرزاد بر ساخته آنهاست و بر اساس آنها عمل می کند، به عنوان بن اندیشه های سازنده شخصیت عمل کننده و اندیشمند هزار و یک شب، مورد جستجو قرار گرفته اند. در فرآیند این جستجو در می یابیم که شهرزاد، تجلی دو بن اندیشه کهن ایرانی است: «هستی برای نبرد» و «فرجام اندیشی معاد شناسانه»
حکایات زاهدان و صوفیان در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هزار و یک شب مجموعه ای از داستانهاست که از زمانی نامعلوم مخاطبان فراوانی به خود جلب کرده است. تصور عمومی بر این است که آنچه در این مجموعه آمده جملگی هزل و مایه سرگرمی برای عده ای عاطل و باطل است. اما در هزار و یک شب می توان داستانهایی یافت که مخاطب را به پرهیزگاری و شریعتمداری فرا می خواند. همچنین حدود سی داستان را می توان نشان کرد که علاوه بر دعوت به زهد و پرهیزگاری متشرعانه، حال و هوایی صوفیانه دارند. مقاله حاضر به بررسی بخشی از این حکایات صوفیانه و جستن ماخذ آنها و تا حد امکان سیر تحول و تطورشان پرداخته است. جستجو در این مراحل تغییر و تحول علاوه بر اینکه پژوهنده را در پیدا کردن زمان مطمئن تری برای تاریخ الحاق برخی از حکایات هزار و یک شب یاری می رساند، روانشناسی عوام را که احتمالا مخاطبان اصلی این گونه داستانها بوده اند و در پیدایش آنها نقش و تاثیر بسزایی داشته اند، بهتر بر آفتاب می افکند.
بن مایه های افسانه شهرزاد ایرانی در نمایشنامه شهرزاد توفیق الحکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افسانه شهرزاد، مشهورترین افسانه هزار و یک شب ، الهام بخش آثار ادبی فراوانی در ادبیات عرب گشته است. توفیق الحکیم با الهام از این اثر، نمایشنامه زیبای خود را با نام شهرزاد آفرید که ارزیابان ادبی آن را شاهکاری در نمایشنامه نویسی دانسته اند. تحلیل این نمایشنامه و مقایسه آن با افسانه شهرزاد هزار و یک شب براساس روش ادبیات تطبیقی، بیانگر آن است که حکیم شخصیت شهرزاد را ژرف ساخت نمایشنامه خود قرار داده است و با تصرفی ادیبانه در آن، به نمایشنامه خود صورت نمادین و عرفانی بخشیده است و هزار و یک شب را در حد اعتلای عظمت فکری نشان داده است. مقایسه این دو نوع رویداد ادبی و فرهنگی، نه تنها تاثیر فرهنگ ایرانی بر ادبیات جهان را نشان می دهد، بلکه برخی تشابه ها و تفاوت های فرهنگی ایران و عرب را نیز آشکار می نماید. برای روشن شدن این موضوع، در این مقاله به روش تطبیقی و تحلیل مضامین، مشابهت ها و تفاوت های محتوایی و ساختاری دو اثر نشان داده می شود.
بررسی وجوه روایتی در روایتهای هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه روایتی تودوروف (Todorov) و روش او در بررسی روایتهای اسطوره ای از جمله پژوهش هایی است که در روشن کردن سازوکار روایتها و به طور خاص قصه های عامیانه به موفقیتهای چشمگیری دست یافته است. وی این نوع قصه ها را از جنبه های مختلف مورد توجه قرار داده و در بحث از وجوه روایتی قصه ها به ارتباط میان شخصیتهای قصه پرداخته است. منظور از وجوه روایتی در نظریه تودوروف، جنبه های مختلف حاکم بر روابط میان شخصیتهای قصه است. از آنجا که شخصیت یکی از عناصر اساسی هر قصه ای است، درک ارتباط متقابل شخصیتهای داستان در شناخت سازوکار قصه و چگونگی شکل گیری آن بسیار ضروری است. این نوشته ضمن برشمردن ویژگیهای روایتهای اسطوره ای، هزارویک شب را به عنوان روایتی اسطوره ای و از جنبه وجوه روایتی آن بررسی می کند. به این منظور ابتدا درباره نظریه تودوروف و وجوه روایتی مورد نظر او شرحی مختصر داده می شود و سپس چگونگی ارتباط شخصیتها در روایتهای هزارویک شب، مورد توجه قرار می گیرد و در نهایت بر اساس شکل و کارکرد وجوه روایتی در چگونگی آغاز شدن قصه و تداوم و پایان آن، روایتهای هزارویک شب در شش گروه طبقه بندی می شود.
روند قصّه گویی شهرزاد در توالی قصّه های هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هزار و یک شب یکی از متون ادبی چند ملیتی است که زنان در آن حضوری روشن و فعّال دارند. قهرمان قصّه ها زنی با تدبیر و هوشیار است که با نقل قصّه هایی هوشمندانه، پادشاهی خودکامه و مستبد را به پایگاه خودآگاهی می رساند. روند قصّه گویی شهرزاد در طی هزار و یک شب و مقایسه مضامین قصّه ها با توجه به ریخت شناسی و اجزای سازای آنها نشان می دهد که وی در اجرای این حرکت بشر دوستانه و ایثار در جهت نجات جان خواهران سرزمینش کاملاً هوشمندانه قدم گذاشته است. بررسی قصّه ها بر اساس همبستگی این سازه ها با یکدیگر کمک شایانی به درک شگردهای قصّه گویی شهرزاد نموده است. این پژوهش نشان می دهد که سیر قصّه های هزار و یک شب، تکرار دو بخش قصّه مدخل هزار و یک شب و یا همان قصّه شهریار و برادرش شاهزمان است؛ امّا این فرافکنی سیری تکاملی به خود می گیرد؛ بدین ترتیب که بعضی قصّه ها بازتاب خیانت زنان (مانندزنان خائن شهریار و شاهزمان)، برخی دیگر قصّه گویی یکی از شخصیت های حکایت ها برای نجات جان دیگران (مانند قصّه گویی شهرزاد) است. کنشمندی زنان با نشان دادن زنان قدرتمند، مکّار و جادوگر در لفاف قصّه ها از زبان شهرزاد و یا راویان قصّه ها تناسبی هوشمندانه در روند قصّه گویی ایجاد می کند و وضعیت زنان بعد از گذشت و هزار و یک شب بتدریج بهبود مییابد. حتی نحوه برخورد شهرزاد و گفتگوهای کوتاه او با شهریار در پایان قصّه ها نیز از روندی هوشمندانه برخوردار است که با اصول روانشناسی در درمان بیماران مطابقت می کند.
اسطوره های ترکیبی پیکرگردانی در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره های ترکیبی پیکرگردانی موجوداتی هستند که انسان در تماس با حیوانات، گیاهان، طبیعت و حتی انسان های دیگر و به تجربه یا تخیل خود، خلق می کند. موجوداتی با سر ماهی و تن پلنگ و برخی با پای گور و تن پلنگ و یا موجوداتی که نیمة پایین تن شان اسب یا بز و نیمة بالای تن شان انسان است. داستان های هزار و یک شب منبعی گران قدر برای حفظ انواع این موجودات به شمار می رود. حضور همیشگی این غول ـ انسان ها، عفریت ـ اجنه ها، پریان خاکی و آبی، دوال پایان و موجودات دوجنسیتی در داستان ها، دلیلی بر نیاز بشر به بازنمایی تخیل فعال وی است که در گروه ناخودآگاهی جمعی گرفتار است. بررسی و طبقه بندی این دسته از شخصیت های داستان های هزار و یک شب با تکیه بر روان شناسی قصه هدف مقالة پیش ِ رو است
نام گزینی زنان در داستان های هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هزار و یک شب کتابی چند ملیتی است که در طی سالیان متوالی نگارش یافته و چندین زبان و فرهنگ را تجربه کرده و از جایگاه ویژه ای در میان سرزمین های زادگاهش و چه بسا کشورهای غربی برخوردار است. راویان و نقالان این اثر آگاهانه یا ناآگاهانه نام های شخصیت های داستان را به گونه ای گزینش نموده اند که با کنش و شخصیت آنان بسیار همانندی دارد. در این اثنا نام گزینی زنان در کتابی که با کنش و حضور پررنگ زنان نقش گرفته است و با دنیایی رمزی و سمبولیک پیوندی ناگسستنی دارد بسیار مهم و ارزشمند تلقی می شود. مطالعة نام ها در این کتاب به شناخت بیشتر این اثر و افشای هویت زنان در تاریخ گمشده شان یاری می رساند. در این مقاله کوشش شده است تا با رویکردی زن مدارانه و با توجه به طبقة اجتماعی زنان نام های زنان و ارزش توصیفی آنان در هزار و یک شب نشان داده شود. جامعة آماری مورد بررسی، حکایت های جلد اول هزار و یک شب ترجمة عبداللطیف تسوجی (نشر هرمس) است. نتایج نشان می دهد نام گزینی زنان در این کتاب از جایگاهی ویژه برخوردار است و از نظر آوایی، معنایی و رمزی با شخصیت و کنش آنان پیوندهای ناگسستنی و معناداری دارد. مثال های مختلف در بهره گیری راویان از شیوه های مختلف، این نظر را تأیید می کند.
دلایل پیکرگردانی در داستان های هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از موتیف های رایج افسانه ها و داستان های کهن، پیکرگردانی (Metamorphosis) یا تغییر شکل ظاهری موجودات با استفاده از نیرویی ماوراءالطبیعی یا جادو است. بسیاری از پیکرگردانی ها در داستان ها حامل بار معنایی اسطوره ای-روان شناختی هستند و تبیین آن ها مستلزم گوش فرادادن به امواج «ناخودآگاهی جمعی» در ژرفای تاریک-روشنِ افسانه ها است. در بررسی حکایت های هزار و یک شب با گستره ی وسیعی از فرافکنی های روان انسان در قالب موجودات و اشیاء مواجه هستیم که تا حدودی بیانگر اضطراب و آلام روح آدمی در مسیر زندگی است. کارکردهای مشترک پیکرگردانی در داستان های هزار و یک شب را باید در شباهت های بیرونی و کارکردهای غیرمشترک آن را در حقایق متفاوتی که شخص از آن آگاه می شود جست و جو کرد؛ حقایقی که به صورت مکاشفه وار موجب غلبه بر ترس، ایجاد حس پرستش و رسیدن به آگاهی قهرمان از ماهیت زمان و اندیشه و ناخودآگاهی می شود. دلایل به دست آمده برای پیکرگردانی در پژوهش حاضر، یافته های حاصل از بررسی داستان های هزار و یک شب با نگاهی رمزپردازانه است که در سه سطح داستانی، روانکاوی- فردی و تأویل های رازآموزانه ظهور و بروز می-یابد. در این مقاله فرآیند فردیت به عنوان مهم ترین عامل روان شناختی پیکرگردانی مورد بحث قرار می گیرد؛ همچنین میل به جاودانگی مهم ترین عامل اسطوره ایـ دینی، و طنز، پنهان کاری، سرگرمی و نیرنگ نیز از دلایل دیگر شگردهای داستانی دگردیسی است.
بررسی تطبیقی و بینامتنی مثنوی خموش خاتون و هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر، بازیابی حضور متنی دیگر و آگاهی از چگونگی بازتولید آن در متن پیش رو، موجب غنای تحلیل می شود. امروزه پیوند ادبیات تطبیقی و بینامتنیت دستاوردی جدید است که تحلیل اثر در چارچوب الگوها و روش های آن آسان می شود. از مهم ترین عوامل تحلیل در حوزة ادبیات تطبیقی بررسی شباهت ها و تأثیرگذاری آثار بر یکدیگر و چگونگی تحقق یا انتقال یک موضوع و درون مایه است ولی خوانش بینامتنی دغدغة فرا رفتن از بررسی منابع مشابه و تأثیر و تأثر را دارد؛ یک متن بر پایة گفتمانی از پیش موجود بنا می شود و سپس آن گفتمان را از آن خود می کند و حتی موجب دگرگونی معنای متن محوری می شود. مقالة حاضر با تأکید بر این معنا و پیوند اصول نقد تطبیقی و بینامتنی بر آن است تا ضمن معرفی مثنوی خموش خاتون(که اصلی هندی دارد) به مهم ترین عناصر درون متنی که زمینه را برای ارجاع به هزار و یک شب فراهم می کند، بپردازد. پس از بررسی تطبیقی ( شباهت ها و تأثیرگذاری ها)، به چگونگی جذب و دگرگونی هزار و یک شب در گسترة مثنوی خموش خاتونپرداخته و با تأکید بر عناصری چون تعلیق، نقیضه، جایگشت و ... به بررسی بینامتنی می پردازد. این عناصر موجب معنا بخشیدن به روایتی دیگرگون شده و متنی دیگر را فرآوری کرده است. پیوند ساختار و عناصر نوین در این مثنوی با ساختار ابتدای هزار و یک شب (آغاز قصة شهرزاد) بستری دیگر را برای خوانشی تطبیقی- بینامتنی فراهم می کند.
طبقه بندی و ریشه یابی داستان های عاشقانة هزار و یک شب با رویکرد نقد ساختارگرایی تکوینی لوسین گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گستردگی مضمون در هزار و یک شب کم نظیر است؛ یکی از این مضامین، عشق است. از آن جا که عشق مضمونی است که تقریباً در سراسر این کتاب ردپایش به چشم می خورد، بررسی در این زمینه ضروری می نماید. منظور از داستان های عاشقانه، داستان هایی است که موضوع اصلی آن ها از آغاز تا فرجام، عشق و ماجرای عاشق و معشوق است. در این پژوهش نخست، هزار و یک شب از لحاظ مضمونی بررسی و سپس، داستان های عاشقانة آن بازشناخته می شود. در ادامه، به نقد این اثر از دیدگاه جامعه شناسی با رویکرد ساخت گرایی تکوینی گلدمن پرداخته می شود و با توجه به آن، قصه های عاشقانة هزار و یک شب طبقه بندی و تحلیل می شوند. این طبقه بندی در واقع، گونه شناسی داستان های عاشقانة هزار و یک شب است. از دیدگاه گلدمن، ساختارهای اثر با ساختارهای اجتماعی پیوندی وثیق دارند و باید جهان بینی پنهان اثر دریافت و ارتباطش با جهان بینی عام تری که همان اجتماع و ذهن فرافردی است آشکار شود. بنابراین، انتظار است پس از این تحقیق، به چگونگی شکل و ساختار داستان های عاشقانة هزار و یک شب دست یابیم و تعداد و گونه هایش را بشناسیم، خاستگاه داستان های هر طبقه را نشان دهیم و نقش تفاوت های فرهنگی و اقلیمی مردم گروه و طبقه ای اجتماعی را در شکل گیری این داستان ها مشخص کنیم.
نقد و تحلیل تعدیلات ساختاری در ترجمه طسوجی و اقلیدی از هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به تفاوت های ماهیتی و ساختاری زبان مبدأ با زبان مقصد و سایر عوامل فرهنگی و سبکی، مترجم ناگزیر به اعمال تغییراتی در متن مبدأ است؛ لذا مقصدگرایانی نظیر لادمیرال مترجم را به اعمال تغییرات در حوزه های مختلف ساختاری فرا می خوانند تا سلاست وخوانایی متن ترجمه افزایش یابد و خصیصه بازآفرینی در ترجمه پدید آید. پژوهش پیش رو می کوشد تعدیلات ساختاری ترجمه طسوجی و اقلیدی از هزار و یک شب را از چهار منظر تعدیل در ساخت نحوی کلام، تعدیل در شیوه خطاب، تعدیل بلاغی و تعدیل آوایی مورد نقد و تحلیل قرار دهد. برآیند پژوهش نشان می دهد که طسوجی و اقلیدی رویکردی مقصدگرا در جابه جایی و تعدیل ساختار جمله دارند. در ترجمه اقلیدی نمونه های فراوانی را می توان یافت که تعدیلات ساختاری مناسبی در آن صورت گرفته و در پاره ای از موارد عدم ایجاد تعدیلات ساختاری به ویژه در بخش آوایی موجب زیبایی ترجمه او نسبت به ترجمه طسوجی شده است. طسوجی نیز تعدیلات عمده ای در هر چهار لایه یادشده اعمال نموده و این رویکرد، نقش عمده ای در خوانایی ترجمه او ایفا نموده هر چند که لطمه ای سبکی نیز به اصل کتاب وارد کرده است. در نتیجه طسوجی بیش از اقلیدی به تعدیلات ساختاری روی آورده و ترجمه او از شیوایی و جذابیّت بیشتری برخوردار است.
فیلم هزار و یک شب در آیینة بازآفرینی ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترة مقالة حاضر، بررسیِ تفسیر خاصّ استیو بارون از کتاب هزار و یک شب در شکل بازآفرینی آن در فیلم هزار و یک شب است. مسئلة تحقیق این است که فیلم هزار و یک شب، چقدر به متن هزار و یک شب نزدیک و چقدر از آن فاصله گرفته و آیا امکان افزودن تفاسیر جدید به متن هزار و یک شب را دارد؟ هدف از این مقاله، اثبات این نکته است که بازآفرینی، اخذ است ولی گرته برداری نیست، بلکه یک اثر فرهمند فرهنگی تازه است که دارای شأن و شوکت هنری خاصّ خود است. در این مقاله، فیلم هزار و یک شب، ساخت سال 2000 م، به کارگردانی بارون با متن عربی و فارسی هزار و یک شب انطباق داده شده است. نتیجة انطباق فیلم با متن این بود که بارون، هزار و یک شب را مِلک کِلک خویش ساخته و تغییراتی را در آن ایجاد کرده است و به طبع خویش، جهان بینی خود را بر فیلم هزار و یک شب سوار کرده و از متن فاصله گرفته و به بازنمایی شرق پرداخته است. روش تحقیق این مقاله، با استناد به نظریّة اقتباس ادبی لیندا هاچن می باشد که قائل به اصالت اقتباس است.
ریخت شناسیِ حکایت های عاشقانه بخشِ «مَکرِ زنان» در «هزار و یک شب» برپایه نظریّه رواییِ پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی رویکردی ست ساختار گرا که به دنبالِ یافتنِ نظامِ حاکم بر انواعِ روایی و ساختارِ بنیادینِ روایت است. یکی از بر جسته تر ین پژوهش ها در زمینه روایت شناسی، پژوهشِ پراپ روی صد قصّه فولکلورِ روس است که به صدورِ حکم هایی در موردِ ساختِ بنیادینِ قصّه های پریان و رده بندیِ آن ها انجامیده است. پژوهشِ حاضر، با نگاه به نظریّه پراپ، به دنبالِ بر رسیِ وجود یا عدمِ ساختارِ رواییِ کلّی در حکایت های عاشقانه بخشِ «مَکرِ زنان» در «هزار و یک شب» و بر رسیِ کار آمدی یا نا کار آمدیِ نظریّه رواییِ پراپ در تبیینِ ساختار های رواییِ این حکایت ها بر آمده است. بدین منظور ابتدا روایت و برخی عناصرِ ساختاریِ آن تعریف شده و پس از مروری بر تاریخچه روایت شناسی و مهمّ تر ین آراءِ روایت شناسان، نظریّه روایتیِ پراپ و برخی نقد های صورت گرفته به آن بیان شده است. سپس تک تکِ قصّه ها تحلیل و به قصدِ مقایسه، جدول بندی شده است. نتایجِ برآمده از جدول بندیِ قصّه ها نشان داده است حکایت های بر رسی شده، از نظرِ نوعِ خویشکاری ها، ساختارِ مشابهی منطبق بر الگوی پراپ دارند، امّا از نظرِ توالیِ خویشکاری ها، از توالیِ موردِ نظرِ پراپ پیروی نمی کنند.
اهمیت «ساختار» و «درونمایه» در اقتباس های سینمایی و تلویزیونی هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینماگران، برنامه سازان تلویزیون، کارشناسان ادبیات و مخاطبانی که با سطح متوسطی از سواد ادبی و سینمایی- تلویزیونی، فیلم های اقتباسی را می بینند، معیارهایی متفاوت برای ارزیابی دارند. به همین قیاس، مبانی نظری مختلفی در مطالعات تطبیقی اقتباس وجود دارد. بررسی فیلم های اقتباسی و مقایسه آن ها با منابع ادبی می تواند با رویکرد مطالعات فرهنگی انجام گیرد که سرشتی بین رشته ای دارد و بیشتر بر بازخوردهای فرهنگی تکیه می کند. یکی از اهداف پژوهش های بین رشته ای کمک به بازسازی فرهنگ است که با تعامل علوم و هنرها تسریع می گردد. بررسی مناسبات سینما و تلویزیون با مجموعه قصه های هزار ویک شب نشان می دهد اقتباس هایی که توانسته اند این اثر را با همان نقش فرهنگی- تاریخی خود بازتولید کنند، موفقیت بیشتری داشته اند. این اقتباس ها به ساختار اثر وفادار بوده اند. دلیل موفقیت اقتباس های وفادار به هزار و یک شباین است که درونمایه از ساختار برمی آید و حذف الگوی درونمایه در فیلم های اقتباسی، مخاطبان مشترک کتاب و فیلم را راضی نمی کند. روش این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. کنارهم گذاری تحلیل های ساختاری و دریافت های معنایی هزار و یک شب، همراه با رجوع به نظریه هایی که بین اندیشه و ساختار به یک رابطة بلاغی قائل هستند، نشان می دهد چگونه اقتباس های وفادار از هزار و یک شب به بازتولید تأثیر فرهنگی این متن می پردازند.
نقش اجتماعی، موقعیت و مقام زن در شاهنامه ی فردوسی و هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان در دو کتاب «شاهنامه فردوسی» و «هزار و یک شب»، نقش های اجتماعی گوناگون، گاهی مثبت و گاهی منفی، به عهده دارند؛ نقش و جایگاه زن در این دو اثر تا حدودی متفاوت است. بیشتر حکایت های هزار و یک شب، خلاف شاهنامه، با بیزاری از زنان آغاز می شود. در آغاز حکایت ها، چنین به نظر می رسد که زن مغلوب است، ولی این گونه نیست؛ او در پایان ماجرا با زیرکی زنانه ای که به خرج می دهد، برنده می شود. این مقاله با روش توصیفی_ تحلیلی، جایگاه و نقش اجتماعی زنان در این دو اثر بزرگ را بررسی و با هم مقایسه کرده است. در این مقاله، بیشتر داستان هایی مطالعه شده که نقش محوری آنان را زنان خوب بر عهده دارند. نتایج این پژوهش گویای آن است که در افسانه های هزار و یک شب، خلاف شاهنامه، نقش زنان بیشتر منفی و گاهی آمیخته با خباثت های شیطانی است.\n.
بازکاوی ترجمة عبداللّطیف تسوجی از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس الگوی ژان رنه لادمیرال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژان رنه لادمیرال نظریه پرداز نامدار فرانسوی، مؤلّفه هایی را برای رویارویی با مشکلات ترجمه برمی شمارد که مترجم باید آن ها را بشناسد و به آن ها عمل کند. این نظریه پرداز مقصدگرا معتقد است که محدود نمودن ترجمه به رمزگردانی ساده نادرست است و ترجمه باید با بازنویسی همراه باشد و مترجم در آن به تولید معنا یا آفرینش مجدّد بپردازد. جستار پیش رو می کوشد که با روش توصیفی تحلیلی، ترجمة تسوجی را از داستان بنیادین هزار و یک شب بر اساس نظریة کاربردی لادمیرال نقد و بررسی نماید و نحوة عملکرد مترجم را در برگردان متن مبدأ ارزیابی نماید. نگارندگان این مقاله با پذیرش این اصل که مناسب ترین شیوه برای برگردان کتاب هزار و یک شب، شیوة مقصدگرا و آزاد است که به معنا و مفهوم توجه می کند نه به واژگان و عبارت ها، نظریة لادمیرال را منطبق ترین نظریه با این اصل دانسته اند. بنابراین، مؤلفه هایی را که لادمیرال برمی شمارد، معیار اصلی بررسی و سنجش نقاط ضعف و قوّت ترجمة تسوجی قرار داده اند. نتیجة پژوهش نشان می دهد که ترجمة تسوجی مطابق با این اصل، هم سویی چشمگیری با نظریة لادمیرال دارد و مترجم توانسته ضمن توجه به بازآفرینی و زایش معنا جز در موارد اندکی اثری زیبا و متناسب با بافت فرهنگی زبان مقصد ارائه نماید.
بررسی مقابله ای فرآیند حذف یا آنتروپی در ترجمه های فارسی هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از سده های نخست هجری که داستان های هزار و یک شب به عربی برگردانده شد تا دوران معاصر که با خیل عظیمی از مترجمان به زبان های مختلف جهان روبه رو گردیده، شاهد ورود سلایق گوناگون در ترجمه این کتاب بوده ایم که نتیجه آن از میان رفتن اصل، تعدد نسخه ها و اختلافات عمده میان ترجمه ها است. یکسان بودن نسخه اساس ترجمه طسوجی و اقلیدی و مرعشی پور (چاپ بولاق مصر) زمینه مناسبی را برای بررسی نحوه تعامل این سه مترجم با متن اصلی فراهم می کند. حذف یکی از مؤلفه های مهم نقد ترجمه بر اساس نطریه ژان رنه لادمیرال نظریه پرداز مقصدگرای فرانسوی به شمار می رود. او معتقد است که مترجم گاه می تواند به حذف گزاره ای متنی روی آورد. این فرآیند در عملیات ترجمه بنابر الزامات فراوانی نظیر الزامات فرهنگی، زبانی، سبکی و غیره رخ می دهد. مبحث پیش رو می کوشد مؤلفه حذف را در سه مقوله بیان حالات عشقی، برگردان اشعار و نشانه های عربی-اسلامی در ترجمه های فارسی ألف لیلة و لیلة همورد ارزیابی و سنجش قرار دهد.
ریخت شناسی شخصیت های حکایت علاءالدّین ابوشامات از هزار و یک شب بر مبنای الگوی «شاخص» و «وضعیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه بررسی های ریخت شناسی بخش درخور توجهی از پژوهش های ادبیات داستانی را در معنای عام، به خود اختصاص داده است. عنصر شخصیت یکی از مهم ترین عناصر در بررسی حکایت ها و داستان هاست که در ریخت شناسی، بیشتر بر کنش یا خویش کاری شخصیت ها متمرکز شده است؛ بررسی ویژگی های شخصیت ها، در پژوهش های مربوط به شخصیت پردازی بررسی می شود. در این جستار، ریخت شناسی شخصیت های حکایت علاءالدّین ابوشامات از هزار و یک شببر اساس الگویی ابداعی به نام «الگوی شاخص و وضعیت» بررسی می شود. این پژوهش ازنظر موضوع و روش با پژوهش های ریخت شناسی موجود، اندکی متفاوت است. گمان نگارنده بر آن است که شخصیت ها نیز مانند خودِ داستان ها و حکایت ها می توانند ریخت شناسی شوند. به همین سبب تلاش می شود برپایة چند شاخص و تعدادی وضعیت وضعیت ها در هر شاخص ازنظر تعداد و مفهوم متفاوت هستند یکی از حکایت های هزار و یک شببا بهره گیری از یک نظام شناسه گذاری ساده و کارآمد ریخت شناسی شود. بدیهی است نتایج این روش که در قالب رسالة دکتری پژوهشگر در حجمی گسترده تر و فراگیرتر، نمونة همة شخصیت های هزار و یک شب،تهیه و تنظیم شده است، کارآمدی آن را معرفی خواهد کرد. با توجه به روش استقرایی تام این الگو در بررسی شخصیت های هر حکایت و بهره گیری از نظام شناسه گذاری دقیق در شناخت آنها و تجزیه و تحلیل داده های رقمی، می توان گفت برپایة این طرح، شکل ها و ویژگی های مشترک و معیّن در شخصیت های این اثر و نیز آثار مشابه شناخته می شود. شخصیت ها، باتوجه به وضعیت هایی که برای هر شاخص تعریف شده است، در شاخص های متعددی مانند نام، بوم، نوع، جنس، سن، طبقه، کُنش، باور، خُلق، فرجام، با یکدیگر ارتباط معناداری دارند و هم چنین از شکل ها و ویژگی های محدود و مشخصی پیروی می کنند؛ ""الگوی شاخص و وضعیت"" می کوشد آنها را کشف کند.
تحلیل تکنیک توازی در حکایت ملک شهرمان و پسرش قمرالزمان در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توازی یکی از شگردهای روایت است که داستان پرداز در موقعیت های مختلف ناگزیر از به کارگیری آن است. این تکنیک در انسجام بخشی به ساختار روایت، شخصیت پردازی، القاء اندیشه ها و معانی ضمنی اثر، آماده سازی پیرنگ و غیره به نویسنده کمک شایانی می کند. پژوهش حاضر انواع توازی و کارکردهای آن را در یکی از قصه های هزار و یک شب با عنوان ملک شهرمان و پسرش قمرالزمان در چهار محور مختلف توازی رویداد، شخصیت، وصف و اندیشه، با هدف شناخت چگونگی به کارگیری توازی در این قصه مورد مطالعه قرار داده تا از این رهگذر به شناختی از چگونگی به کارگیری این تکنیک توسط پردازندگان هزار و یک شب دست یابد. برآیند پژوهش نشان می دهد که اگر چه این تکنیک را نمی توان به تمامی قصه های هزار و یک شب و قصه های افسانه ای کهن تعمیم داد؛ اما از آنجا که افسانه ها معمولاً از نظامی واحد و کلّی تبعیت می کنند و ساختاری متناظر و تکراری در بسیاری از قصه ها تکرار می گردد می توان گفت توازی از شگرد های مهم پردازندگان هزار و یک شب بوده است که با به کارگیری ساختار فرمولی در افسانه ها و قصه های پریان تناسب زیادی دارد. در این قصه، توازی برای القاء ایده های مرکزی کتاب نظیر سیطره تقدیر، زن محوری، عشق مداری، قیاس مندی و اصل تناظر میان پدیده ها به کار رفته است.