مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۴۱.
۶۴۲.
۶۴۳.
۶۴۴.
۶۴۵.
۶۴۶.
۶۴۷.
۶۴۸.
۶۴۹.
۶۵۰.
۶۵۱.
۶۵۲.
۶۵۳.
۶۵۴.
۶۵۵.
۶۵۶.
۶۵۷.
۶۵۸.
۶۵۹.
۶۶۰.
عرفان
منبع:
مطالعات ایرانی سال نوزدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۸
101 - 132
حوزه های تخصصی:
ظهور شعر عارفانه در ایران و انگلستان در یک بازه زمانی یکسان صورت نگرفته است. در ایران شعر عرفانی از اوایل قرن ششم هجری به بعد با ظهور سنایی شکلی گسترده می یابد و با عطار، مولوی و حافظ تا قرن هشتم به اوج شکوفایی خود می رسد. در انگلستان نیز با شکل گیری رنسانس در قرن هفدهم میلادی شعر مذهبی و عرفانی با جان دان آغاز می شود و با شاعران متافیزیک چون بلیک، وردزورث و براونینگ در قرن هجدهم و نوزدهم به اوج می رسد و در اواخر قرن نوزدهم با توجه به تغییرات ساختاری در نظام کلیسا و رواج بی دینی، بیشتر به شعر مذهبی نزدیک می شود. وجوه مشترک شاعران عارف ایران و شاعران متافیزیک انگلستان در این است که هردو گروه معتقد بودند که شاعر مترجم اسرار ملکوتی است و شعر و سخنان شیوای شاعر می تواند این رموز الهی را به بهترین شکل ملموس و نمایشی کند. مقاله حاضر، که حاصل یک پژوهش کتابخانه ای-توصیفی است، به طور مشخص به معرفی شاعرانی می پردازد که سروده هایشان ریشه در عرفان و گرایش با یکی شدن با مبدأ هستی دارد. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که محوری ترین موضوعات شعری عارفان این بخش از ادبیات فارسی و انگلیسی شامل خودشناسی برای رسیدن به کمال انسانی در پرتو فیض و رحمت الهی، عشق الهی از طریق تجربه بی واسطه و داشتن ارتباطی آگاهانه از جلوه های خداوند در طبیعت و تأمل در آفرینش، رسیدن به حیاتی معنوی و دیدن جمال بی انتهای خداوندی از این شاعران است.
نسبت عرفان و سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۹۸
177 - 202
حوزه های تخصصی:
در عالَمِ معرفت «عرفان» و در عالَمِ قدرت «سیاست» از اهمیت فراوانی برخوردار بوده اند و هماره شناخت نسبتِ «عرفان وسیاس ت» موضوع تفکر و خاستگاه آرا و انظار اصحاب اندیشه و معنا و ارباب حکمت و حکومت بود که با دو رویکرد «درون عرفانی» و «برون عرفانی» تبدیل به میدان برخوردِ نظریه ها و چالش های معرفتی شد و هرگز طراوت و تازگی مسئله بودنش را نیز از دست نداد. آیا عرفان که دانش تولدیافته از سلوک باطنی و درون گرا از مقوله خل وت و خل سه، جذب ه و سلوک است، با سیاست که دانش برون گرا و متناظر به اجتماع و مرتبط با زندگی مردم و معیشت آدمیان است، قابل اجتماع است؟ بنابراین سؤال اصلی مقاله این است که عرفان و سیاست چه نسبتی باهم دارند؟ در نوشتار پیش روی دو دیدگاه سلبی و ایجابی مورد تحلیل و تعلیل و سنجش و ارزیابی قرار گرفت که ب ا توجه به مؤلفه و عناصر درون ذاتی هر کدام از عرفان و سیاست و چگونگی ارتباط «ولایت باطنی» در عرفان و «ولایت ظاهری» در سیاست از منظر «عرفان ناب اسلامی» و سنت و سیره پیامبر اعظ م و عت رت طاه ره و برخ ی ش اگردان مک تب قرآن و عترت ضمن نقد دیدگاه سلبی به دیدگاه ایجابی رسیده و به این نتیجه رسید که در عرفان اصیل اسلامی سلوک و سیاست، معنویت و مدی ریت، س یر م ن الخل ق ال ی الح ق و س یر م ن الح ق الی الخلق بالحق، درد خدا و خلق، درون گرای ی و ب رون گرایی ممکن الاجتماع اند نه مانعهالجمع.
تأثیر مکاشفات عرفانی ابن عربی بر اندیشه های حکمی ملاصدرا(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی سال ششم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۲۰)
129-164
حوزه های تخصصی:
بسیاری از نوآوری های ملاصدرا در حکمت متعالیه، همچون "اصالت وجود"،"تشکیک در وجود"،"وحدت وجود"،"اصل علیت"،"حرکت جوهری"،"حدوث و قدم عالم" و"معاد جسمانی و روحانی" رنگ و بوی مکاشفات عرفانی دارد. بررسی هر یک از این مسائل مهم، تأثیرگذاری مکاشفات عرفانی ابن عربی را بر اندیشه های حکمی ملاصدرا به خوبی نشان می دهد. در جای جای آثار و نوشته های ملاصدرا، سخنان ابن عربی به عنوان مؤید بیان می شود.مهم ترین تحول فکری ملاصدرا فروگذاردن نظریه اصالت ماهیت، و اثبات اصالت وجود است. این تحول فکری و گرایش او به اصالت وجود، وام دار عوامل گوناگونی بود که بیشتر این عوامل به جنبه های مختلف عرفان و شخصیت های عرفانی هم چون ابن عربی بازمی گردد.دیدگاه فکری و مشرب ذوقی ملاصدرا، در مسئله وحدت وجود و عدمی بودن ممکنات، به مکاشفات ابن عربی بسیار نزدیک است.البته اثبات مراتب مختلف هستی در مقام بحث و تعلیم، با مسئله وجود و موجود منافاتی ندارد.ملاصدرا قائل به وجود ذهنی است و برای اثبات آن از سخنان ابن عربی بهره می برد. وی در مسئله حرکت جوهری، نخست در برابر مخالفان برهان می آورد و سپس به آیات قرآن استناد می کند؛ آن گاه سخنانی از ارسطو نقل کرده و سرانجام برای تأیید مطالب خود نمونه هایی از ابن عربی می آورد.این موارد نمونه هایی از تأثیرگذاری ابن عربی بر اندیشه های فلسفی عرفانی ملاصدرا است که در این مقاله مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد.
استعاره تربیتی سفر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، تبیین و تحلیل استعاره «تربیت، سفر است» با نگاهی عرفانی استعاری و به تبع عینی تر به حوزه انتزاعی تربیت است. چرا که یکی از اصلی ترین ویژگی های استعاره، ظرفیت استنباطی بسیار آن است که با تکیه بر آن می توان حوزه ای انتزاعی از دانش های بشری را در ظرفی عینی قرار داد و بازتعریف کرد. برای دست یافتن به این هدف، از روش تحلیل منطقی فرارونده بهره گرفته شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که استعاره «تربیت، سفر است» باتوجه به مبنای انتخابی در این پژوهش دو مبنای عرفان اسلامی و عرفان اومانیستی معرفی شده دو مسیر جداگانه برای تربیت تعریف می کند که با وجود اشتراکات فراوان میان این دو مسیر، سرانجام متفاوتی برای آن ها تصور می شود. طرح کلی سفر تربیتی بر مبنای نگاه استعاری عرفانی به حوزه تربیت نیز شامل دو رکن اصلی «رهرو» و «راهبر» و پنج رکن فرعی «مقصد نهایی»، «مراحل»، «ره توشه، مسیریابی و ملزومات»، «راهبرد» و «رهاورد» است. همچنین بر پایه نتایج پژوهش حاضر می توان ادعا کرد که به کارگیری استعاره «تربیت، سفر است»، گامی مهم جهت دست یافتن به تعریفی برای تربیت و رسیدن به اشتراک بین الاذهانی میان صاحب نظران این حوزه خواهد بود.
واکاوی عرفان کیهانی از منظر فریقین
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
189 - 161
حوزه های تخصصی:
در دنیای کنونی، برای مقابله با دین و اسلام و از طرفی در اثر رسیدن دنیای غرب به بن بست و احساس خلأ معنویت، عرفان های نوظهور فراوانی ظهور کردند تا از سویی به این واسطه متدینان را از دین و مذهب دور سازند و از سوی دیگر احساس خلأ معنویت در غرب را پاسخ گویند که یکی از آن، عرفان کیهانی است. بنابراین باید بحث نمود که هر یک از تصدّی گری و ترویج مکتب عرفان حلقه، جذب شدن و پیوستن به عرفان حلقه و نشر و حفظ و مطالعه آثار عرفان کیهانی از نظر فقهی چه حکمی دارد؟ مکتب عرفان کیهانی و یا عرفان حلقه در دهه هشتاد در ایران راه اندازی شد و به همین جهت تاکنون پیرامون بررسی فقهی آن چندان بحث نشده است و می طلبد پیرامون حکم هر یک از حفظ و نشر و چاپ آثار و جذب شدن به چنین مکتبی و همچنین ترویج آن بحث گردد که تصدی گری و ترویج مکتب عرفان کیهانی، به دلیل حرمت بدعت و تشریع و قاعده نفی سبیل، حرام است و جذب شده و پیوستن به عرفان حلقه نیز حرام است و سه دلیل: قاعده حرمت تشبه به کفار، ادله لزوم کسب اعتقادات صحیح و ادله لزوم کسب رفتارهای صحیح، بیانگر حرمت آن است. همان گونه که قاعده حرمت حفظ کتب ضاله، هر گونه حفظ و نشر و مطالعه آثار عرفان کیهانی را حرام می شمارد.
موسیقی عرفانی: گستره معنایی و مصادیق در متون سنتی(مقاله علمی وزارت علوم)
موسیقیِ عرفانی اصطلاحی است که می تواند طیف گسترده ای از معنا را دربر بگیرد و در طول تاریخ پس از اسلام، مصادیق بسیاری از موسیقی به وصف عرفانی متصف شده اند و برخی از آن ها تا امروز موجودند. این تحقیق برآن است معنیِ موسیقی عرفانی را نه از طریق واکاوی معانی لغوی یا ریشه شناسی، بلکه از طریق معناداریِ آن در زیست جهان فرهنگی و پیدا کردن مصادیق این اصطلاح بیابد و سپس افق معنایی موسیقی عرفانی را به جای تک معنای آن بنشاند. در این راستا گستره معانی اصطلاحات موسیقی، عرفان و بعد نحوه ارتباط موسیقی و عرفان در متون سنتی بررسی شده و در چهار قسم طبقه بندی می شود. اول ارتباط موسیقی و هستی، دوم ارتباط باطنی موسیقی با جنبه های باطنی فرهنگی، سوم موسیقی با تأثیر عرفانی و انواع آن در ادبیات عرفانی و چهارم موسیقی به عنوان آداب تصوف. درمجموع بیست ویک مصداق برای موسیقی عرفانی با شرحی مختصر ذکر می شود. این مصادیق که هریک خود نمونه های دیگری را نمایندگی می کنند، طیفی را تشکیل می دهند که افق معنای اصطلاح موسیقی عرفانی در فرهنگ ایرانی-اسلامی در آن قابل مشاهده خواهد بود.
نقد رابطه سینمای ایران با ادب کلاسیک عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۰ شماره ۸۷
88 - 114
حوزه های تخصصی:
«سینما» هنری نوین است که هنرها و دانش های پیشین را درهم آمیخته و آن ها را با جذبه فراوان پیش روی مخاطبان قرار داده است. اندیشه های بازتاب یافته در آثار به جا مانده از گذشته مشرق زمین و به خصوص ادبیات کلاسیک کشورمان نیز برخوردار از پیرنگی معنوی است. بازتاب مضامین عرفانیِ ادبیات کلاسیک در آثار سینمایی می تواند وسیله ای برای پیوند فرازمانی اندیشه و هنر ملّی باشد. در این پژوهش ضمن ارائه یک تقسیم بندی تاریخی- مضمونی به اختصار اندیشه های عرفانی و معنوی کارگردان های سینمای کشورمان مرور می شود. سپس موانع ساخت فیلم هایی با مضامین عرفانیِ ادبیات کلاسیک در کشورمان بررسی و پیشنهادهایی برای استحکام ارتباط سینما با ادب کلاسیک ارائه می شود. این بررسی نشان می دهد میان اندیشه های روحانیِ بازتاب یافته در ادبیات کلاسیک عرفانی سرزمینمان با هنر سینما، پیوندی فرازمانی و تکاملّی برقرار نشده است. عوامل گوناگونی در این مسأله مؤثر بوده است که مهم ترین آن ها عبارتند از: نگاه مشکوک سیاست به طریقت در ایران، وجود دیدگاه های متفاوت و متضاد نسبت به اندیشه ها و زندگی عارفان، گرایش مفاهیم عرفانی به ذهنیت و گریز آن ها از عینیت، ضعف ابزاری سینمای ایران برای ساخت باورپذیر آثار خیال انگیز و مخالفت طیف های کلاسیک و روشنفکری منتقدان سینمای ایران با ساخت آثار عرفانی.
آثار خطی سعدالدین احمدکابلی بره کی انصاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعه،تصحیح و بررسی دقیق نسخ خطی، جنبه های مختلف ادبی و فکری هر دوره را آشکارتر خواهد کرد. با توجه به مشترکات فرهنگی و همسایگی ایران و افغانستان، بررسی نسخ خطی شاعران و عارفان فارسی زبان این خطه، دارای اهمیت بسیار است. به علت تشابهات فرهنگی و تاریخی گذشته،کشوری چون افغانستان به عنوان بخشی از مناطق فرهنگی زبان و ادب فارسی، سرشار از نسخه های خطی ارزشمندی است. یکی از شاعرانی که آثار شعر و نثر عارفانه اش ،نقش مؤثری در ترویج زبان و ادبیات فارسی و مفاهیم عرفانی داشته ،سعدالدین احمد انصاری است که در قرن دوازدهم هجری در توابع کابل می زیسته است. کتاب شعر «شور عشق» اثر سعدالدین احمد انصاری، از نسخه های خطّی و ارزشمند قرن دوازدهم هجری محسوب می شود که تا کنون مورد پژوهش مستقل قرار نگرفته است، بی شک این پژوهش در روشن شدن وجوه مبهم و ارزش و بهای این کتاب عرفانی موثر واقع خواهد بود.
مؤلفه های زندگی معنادار از دیدگاه بایزید بسطامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش از معنای زندگی و تلاش برای پاسخ گویی به آن، یکی از مهم ترین دغدغه های فکری آدمی از گذشته های دور تاکنون است؛ متفکران و اندیشمندان در مکتب ها و حوزه های مختلف به بررسی چیستی این پرسش و راه های رسیدن به آن پرداخته اند. عرفان اسلامی ایرانی یکی از حوزه هایی است که به صورت ویژه به زندگی، هدف و راه های رسیدن به آن توجه داشته است؛ البته در حوزه های دیگر، به این موضوع کمتر توجه شده است؛ اما با توجه و بررسی این موضوع می توان به بسیاری از پرسش های امروزی پاسخ داد. نویسندگان این مقاله با رویکردی توصیفی تحلیلی به مسئله معنای زندگی از منظر بایزید بسطامی تکیه می کنند و با واکاوی کتاب دفتر روشنایی، درپی یافتن پاسخی برای چیستی معنای زندگی و مؤلفه های معنادار زندگی در باور این عارف بزرگ اند. براساس یافته های این پژوهش، هدف از زندگی در باور بایزیدْ فانی شدن از خود و باقی شدن در خداوند است و این هدف، محرکی برای بایزید است تا الگوها و مؤلفه های خاصی مانند مبارزه با نفس، ترک انانیّت، نوع دوستی، تساهل و تسامح در رفتار با دیگران، نگاه عاشقانه و غیره را اصل و اساس زندگی خود قرار دهد.
تحلیل کارکرد اسطوره ای معدن الدرر شمس الدین محمد مرشدی، براساس نظریه جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
247 - 275
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مضامین معدن الدرر منطبق با مفاهیم اساطیری است و باورهای اساطیری نقش بارزی در شکل گیری مطالب این تذکره عرفانی دارد. این پژوهش به روش تحلیلی تطبیقی به بررسی تجربه عرفانی و مراحل سیر و سلوک شیخ حاجی ناصرالدین عمر مرشدی بر مبنای نظریه جوزف کمپبل پرداخته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان سنخیّت مضامین معدن الدرر با نظریه جوزف کمپبل و موارد انطباق عرفان با اسطوره است. نتایج تحقیق نشان می دهد که قداست اسطوره ای قهرمان معدن الدرر، همانند ایزدان و دیرینه الگوها است. مطابق با نظریه تک اسطوره کمپبل، سفر قهرمان معدن الدرر در سه مرحله: عزیمت، تشرف و بازگشت قابل تبیین است. شیخ مرشدی به عنوای قهرمان جستجوگر برای تحقق فردانیت، سفر انفسی خود را با ندای آهو آغاز، و با گذر از آستان و خروج از زهدان غار، تولدی دوباره را تجربه می کند و با گذراندن آیین تشرف و بازگشت، به تجلّی مقدّس دست می یابد. در پایان سفر انفسی، قهرمان به مقامی فراتر از تضادها دست می یابد و خداوند در همه چیز برای او متجلی می شود. شیخ مرشدی در تجربه عرفانی خود، الگوهای اساطیری را تکرار می کند. بسیاری از حکایت های معدن الدرر با مؤلفه های سفر قهرمان کمپبل همخوانی دارد و تنها در برخی از مؤلفه ها جابه جایی دیده می شود.
نقد اسطوره ای تذکره های عرفانی مناقب العارفین، معدن الدرر، فردوس المرشدیه و صفوه الصفا براساس نظریه جرج فریزر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسطوره شناسی تلاشی برای شناخت ریشه های کهن و قوی بنیاد فرهنگ مردم است. در این پژوهش به روش توصیفی تطبیقی تکرار و بازتاب آیین های اساطیری در جامه ای نو به صورت اعمال و مناسک عرفانی بررسی می شود. تمرکز برای این بررسی بر چهار تذکره عرفانی مناقب العارفین، معدن الدرر، فردوس المرشدیه و صفوه الصفا با استفاده از نظریه جیمز فریزر است. رسم سپردن بدن به نیش گزندگان مراسم دینی و آیینی است که در رازآموزی و تشرف، جنبه اسطوره ای دارد. عارفان مانند انسان خدایانِ متون اسطوره ای با تسخیر نیروهای طبیعت، باران می بارانند و در نقش انسانِ بلاگردان، بار گناهان، بلایا و محنت های عموم مردم را به دوش می کشند. مراسم وفات عارفان نیز برپایه دیدگاه فریزر با چرخه طبیعت مطابقت دارد و روح ملکوتی آنها در وجود فردِ زنده مجسم می شود. واژگان در زبان رمزی عارفان براساس افسون هومیوپاتیک سبب تداعی معانی مشابه دیگر می شود. بنابر افسون واگیردار نیز پاره های جداشده از وجود عارفان مانند آب دهان، تار مو، تبرک، جامه و خرقه و امثال اینها از راه دور اثر همدلانه را به هم انتقال می دهند و عارف می تواند با اینها اراده خود را در شفای مریض یا پیروزی در جنگ تحمیل کند. همچنین براساس این نظریه، ازجمله دلایل پرهیز اهل عرفان از خوردن گوشت آن است که تصور می شود زیان ها و حالات نامطلوبی در خوراک ها وجود دارد و خوردن آن باعث می شود این زیان ها دامنگیر افراد شود.
تبیین فضای عرفانی سماع و تلفیق آن با هنر نقاشی مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در ایجاد تناسب بین فضای عرفان و هنر همان گونه که سالک در مقام شهود، به دیده های خویش مؤمن است؛ هنرمند نیز در خلق اثر بدیع با چنین حالتی روبرو خواهد بود و این توفیق نیز مستلزم نیل به یک حقیقت ثابت و یک محبوب است که در ابداع اثر هنری، حقیقت به ظهور رسیده در این مجال، به صورت تابلو نقاشی جلوه گر شده است. تحقیق در مفهوم عرفانی سماع و صورت شناسی آن در عناصر زیبایی رنگ و نقاشی، زمانی گویاتر می گردد که به سیر تلفیقی آن با نقاشی مدرن پرداخت و این مجال، که به روش توصیفی – تحلیلی نگاشته شده است؛ زیبایی شناسی را تا جایی پیش می برد که می توان یک محور کاربردی تری را ارائه داد. این پژوهش، با ایده پردازی آمیخته با تخیل نویسنده و با راهنمایی رسام جهت نقش پردازی افکار و ایده های نوین وی، برای نخستین بار همراه با تصاویری که مخلوق ذهن خلاق نویسنده است به نمایش گذاشته شده. هدف غایی این جستار مدعی است که نقاش هنرمند بتواند با تلفیق یکی از سنت های سلوک (سماع) که آن را از نگارگران سَلَف اخذ کرده است؛ با استناد به ظواهر طبیعت به صورت نمادین و با خلط رنگ های مذهبی، همراه با نگرشی عرفانی به اصل و مبدأ، آن را به تصویر بکشد.
امکان سنجی پیوند عرفان و سیاست در سبک زندگی مؤمنانه انقلابی
حوزه های تخصصی:
سبک زندگی ناظر است بر سلوک فردی و اجتماعی افراد یک جامعه که بسته به نوع ایدئولوژی و جهان بینی مکتب غالب در آن، می تواند متفاوت باشد. عرفان و سیاست برخلاف ظاهر نامتجانس خود می تواند در برخی مکاتب از درهم آمیختگی شدیدی برخوردار باشد که ساحت های مختلف زندگی را دربر گرفته، حکمت را در آن جاری کند و ظاهر و باطن حیات انسان را با نظام احسن الهی هماهنگ کند. سبک زندگی پاسداری همان سبک زندگی مؤمنانه انقلابی است که خداوند حکیم در قرآن حکیم به عنوان الگو معرفی می کند و به طور کامل تداعی کننده پیوند هم زمان عرفان و سیاست در متن زندگی مؤمنانه و قرآنی است. در این تحقیق از روش توصیفی- تحلیلی و با مطالعه کتابخانه ای با بهره گیری از آیات قرآنی استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که قرآن کریم برخلاف دیدگاه سلبی، با تائید دیدگاه ایجابی، ضرورت پیوند میان ملک و ملکوت و زمین و آسمان و ظاهر و باطن را اثبات می کند و این موضوع در ترسیم های قرآنی از سیمای مؤمنین قابل احصاء است که در سبک زندگی مؤمنانه انقلابی قابل مشاهده می باشد.
عارفان مسلمان، علم ستیز یا الگو سازان تمدنی در عرصه دانش و معنویت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از گذشته های دور نقد و نگارش ردیه برضد عارفان مسلمان جریان داشته است. اتهام های وارده، عمدتا معطوف به سه محور شریعت گریزی، عقل و علم ستیزی بوده است. بر اساس دو محور اخیر به ویژه محور سوم – علم ستیزی که مسئله این پژوهش است، عارفان مسلمان عامل رکود و بلکه انحطاط تمدن اسلامی قلمداد شده اند. این پژوهش می کوشد از خلال گزاره های تاریخی، منابع و میراث مکتوب عرفان، حقیقت امر را تبیین و مورد تحلیل قرار دهد. مروری بر گزارش های دقیق تاریخی معطوف به مسئله پژوهش، از یک سو، نشان از خدمات ارزنده این جریان در سه ساحت دانشمندان و مولفین، رویکردهای علمی اخلاقی و درنهایت کارکردهای علمی تمدنی آن دارد، حقیقتی که نه فقط در حلقه های خرد و کلان آموزشی خانقاه ها، بلکه در نهان بی نهایت طلب عارفان بلندآوازه در گستره تاریخ عرفان اسلامی متجلی شده ومیراثی فاخر را به ودیعت نهاده است. چنان که ویژگی قرین بودن دانش در عرفان با اخلاق وعلم با معنویت، ضمن مانا کردن کارنامه علمی آنان از سوی دیگر، الگوی دانش در طراز تمدن اسلامی را به ظهور رسانده است.
واکاوی تبلور نظریه اسفار اربعه در معماری میدان نقش جهان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۵ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۱۰۴)
107-122
حوزه های تخصصی:
تاکنون تحقیقات زیادی پیرامون میدان نقش جهان انجام شده است اما پرداختن به چرایی و چگونگی شکلگیری آن، جای کار فراوانی دارد؛ اینکه چرا ابعاد میدان نقش جهان، به اندازه های کنونی است؟ چرا چیدمان عناصر میدان به این صورت است؟ فلسفه استفاده از رنگها و طرحهای متفاوت در گوشه های مختلف میدان چیست؟ و سؤالات بسیاری که نیاز به بحث و تحقیق دارد. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و تاریخی تفسیری تلاش میکند به اندیشه ها و انگیزه های طراحی معماری و ساخت میدان نقش جهان بپردازد و در این راه، با مطالعه کتابخانه یی و اسنادی، به گردآوری اطلاعات و تحلیل آنها پرداخته است. یافته ها نشان میدهد، میدان نقش جهان، علاوه بر دولتخانه صفوی، در قالب یک بیانیه اعتقادی سیاسی است که اندیشه های عرفانی شیعی را که قرنها در ضمیر ناخودآگاه ایرانیان نهفته بوده، نشان میدهد. این میدان، تمثیلی است از شب معراج پیامبراکرم(ص) و با تداعی منزلگاههای مختلفِ اسفار اربعه، سیر و سلوک عرفانی را برای سالکان متجسم میکند. از زمان ابن عربی به بعد و بالاخص در اندیشه های ملاصدرا، چهار منزلگاه برای این سفر عرفانی بیان شده که «اسفار اربعه» نامیده میشود. یافته های تحقیق نشان از تناظر این چهار سفر با چهار عنصر اصلی میدان دارد. این سیر و سلوک، تمثیل و تجسمی است از سفر پیامبر در شب معراج که از مکه به بیت المقدس مشرف شدند و سپس به آسمانها رفت. محیط 1300 متری میدان نقش جهان تمثیلی است از مسافت 1300 کیلومتری مکه تا بیت المقدس. نقش و نگارهای بازار قیصریه نماد زندگی روزانه و حیات دنیوی است. مسجد شیخ لطف الله حیاط و شبستان ندارد و سالک با حضور در زیر گنبد، تنها مظاهر حق تعالی را میبیند. مسجد جامع عباسی نماد منزلگاه «جمع» در سلوک عرفانی است. سفر دوم با سیر در مقام خفیّ و اَخفی طی میشود و سالک از این مقام فانی میگردد. مرحله سوم از سلوک که نوعی شریعت در بطن خود دارد نیز تأیید اندیشه ولایت است. در انتهای سفر، دوباره به سردر قیصریه باز میگردد. اما این یک دور و تسلسل باطل نیست بلکه سالک با تجربه مراحل گذشته، به خویشتن خویش بازگشته است.
بررسی تأثیر عرفان یهودی- مسیحی بر تفاسیر عرفانی اسلامی
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال اول بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
52-67
حوزه های تخصصی:
خاستگاه و منشأ تفاسیر عرفانی که به نحوی با مکتب عرفان اسلامی پیوند خورده است، یکی از مباحث مهم در شناخت سبک و شیوه تفسیر عرفانی و عناصر بنیادین آن و به ویژه تأثیر و تأثر های این مکتب و شیوه تفسیر قرآنی از آموزه ها و منابع غیراسلامی است. این نوشتار با روش تحلیلی و توصیفی، ضمن تحلیل و بازخوانی اندیشه های عرفانی در یهود و مسیحیت، در پی پاسخ به پرسشِ «رابطه تفاسیر عرفانی با مکاتب عرفانی یهودی مسیحی» می باشد. مهم-ترین حاصل بررسی این تحقیق آن است که اثرگذاری آموزه های مکاتب عرفانی از جمله عرفان مسیحی و یهودی بر عرفان اسلامی و تفاسیر عرفانی، تنها در جهت تکمیل یا غنی تر ساختن آموزه های این مکتب و شیوه تفسیری بوده است. همین طور، فرض این مسئله که عرفان و تفسیر عرفانی ناگزیر باید یک منشأ و سرچشمه غیراسلامی داشته باشد، سخنی غیرموجّه و نامقبول است، اگرچه در طول سالیان، اندیشه های فلسفی و دینی گوناگونی در این جریان وارد گردیده است.
عقل و تقابل آن با عشق و جنون در مثنوی و غزلیات شمس
حوزه های تخصصی:
یکی از مضامین عرفان سازی که از دیر باز در پهنه ادب عرفانی فارسی مطرح بوده و باعث شکل گیری آثار بدیعی در این زمینه گردیده است، موضوع عقل وتقابل وتعارض آن با عشق وجنون عارفانه یا مکتب مشائی ارسطوئی (فلسفه واستدلال) با مکتب اشراقی افلاطونی (عرفان و شهود) است.عقل وخردی که عارف شاعری، همچون مولانا با آن در افتاده است ،و در دو اثر ماندگار خود؛یعنی: مثنوی وغزلیات شمس به تحقیر ونکوهش آن می پردازد، عقل یونانی است که پیرو نفس وخیال بوده و به مانند حجاب ومانعی در راه رسیدن به سر منزل مقصود است وبه تعبیر خود مولانا:«عقل جزوی است که منکر عشق است» [1] و منظور از آن عقل کلّی نیست که در آیات وروایات دینی و در سخنان عرفایی همچون مولانا، با عنوان «عقلِ عقل» مورد تمجید وتکریم فراوان واقع گردیده است. این مقاله به بحث و بررسی در زمینه تقابل وتعارض چنین عقلی با عشق وجنون عارفانه در مثنوی وغزلیات شمس، همراه با ذکر شواهدی از دیگر اشعار و متون عرفانی پرداخته است.3- عقل جزوی عشق را منکر بود گرچه بنماید که صاحب سر بود (مثنوی،دفتر اول،1384: 88).
درس هایی از مولانا
حوزه های تخصصی:
نگاه به زندگی عملی مولانا و یا به قول عارفان، در معامله با مردم، همچون آثار او امری استثنایی، قابل عنایت و آموزنده است. مطالعه و دقت در رفتارهای وی با قشرهای گوناگون مردم، اعم از فرادستان و فرودستان، خانواده و غیرخانواده و گروه هایی که به هر دلیلی از منظر اهل غرور، فاقد ارزش های انسانی اند، و همچنین نگاه وی به اهل قدرت و ثروت و شیوه اختصاصی تربیت مریدان، هرکدام می تواند حتی برای اهل روزگار ما نیز مفید فایده باشد.
این مقاله سعی می کند، موارد مذکور را با ذکر شواهد لازم بازکاوی کند.
بررسی مفهوم فقر در اشعار خاقانی
حوزه های تخصصی:
خاقانی شروانی، سخنور بزرگ ادب فارسی در قرن ششم از شاعران گران مایه و از استادان درجه اول سخن پارسی می باشد؛ که در بسیاری از جنبه های سخنوری ممتاز محسوب می شود. معانی به کار رفته در شعر خاقانی تا سالیان دراز به دلیل استفاده وی از استعارات، آرایه های هنری و به کار بردن اصطلاحات علمی که سبک خاص وی را رقم می زند مورد غفلت واقع شده بود. پیداش افکار و مفاهیم عارفانه در شعر فارسی، سبب شد تا بسیاری از شاعران در این زمینه طبع آزمایی و نظریات خود را بیان کنند.
از جمله مسائلی که در اشعار وی، نمود فراوانی دارد و وی بارها بدان پرداخته است، مفاهیم عارفانه و صوفیانه می باشد. بررسی کلی و همه جانبه ی افکار وی از این منظر، مسلماً در خور یک مقاله نیست. لذا در این مقاله سعی شده است تا مفهوم فقر که وی خود را در این زمینه نظریه پرداز می داند مورد ارزیابی واقع شود.
ابلیس در شعر اقبال لاهوری و عطار نیشابوری
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۳ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۸
141 - 153
حوزه های تخصصی:
«ابلیس»، یکی از چهره های سرشناس تاریخ آفرینش است که در متون دینی و ادبی به ویژه ادبیات تعلیمی و عرفانی به او توجه شده است.
شاعران و عارفان نامداری چون احمد غزالی، عین القضاه، سنایی، عطار و مولانا، با نگرشی عارفانه، گناهش را توجیه نموده و آن را برخاسته از عشق توحیدی او به پروردگارش دانسته اند.
اقبال لاهوری، شاعر پارسی گو و فیلسوف آشتی جوی مسلمان، ابلیس را به گونه ای متفاوت در اشعارش مطرح نموده است.
در این مقاله، نگارنده به معرفی دو چهره ی متفاوت «ابلیس» در اشعار اقبال لاهوری و عطار نیشابوری پرداخته است.