مطالب مرتبط با کلیدواژه
۵۸۱.
۵۸۲.
۵۸۳.
۵۸۴.
۵۸۵.
۵۸۶.
۵۸۷.
۵۸۸.
۵۸۹.
۵۹۰.
۵۹۱.
۵۹۲.
۵۹۳.
۵۹۴.
۵۹۵.
۵۹۶.
۵۹۷.
۵۹۸.
۵۹۹.
۶۰۰.
عرفان
حوزه های تخصصی:
اساطیر،ادیان ،ادبیات وآیین های باستانی ایران یکی از خاستگاه های عقاید عرفانی است.دردوره اسلامی امتدادفرهنگ باستانی ایران ازسویی درفرهنگ عظیم اسلامی وازسوی دیگربراندیشه عرفا ،تاثیر گذارد.روح تفکرزردتشتی باتفکرعارفان ایران درهم آمیخت ودرمسلک اشراقی سهروردی احیاشدودرشعر عارفان بزرگی چون عطار ومولانا متجلی گردید.اصطلاح متناقض نمای «نورسیاه»یکی ازاین مفاهیم است که درحوزه اندیشه های عرفانی جایگاه ویژه دارد وریشه در باورهای اسطوره ای، ادیان و آیین های باستانی داشته با درآمیختن با باورهای عرفانی تغییراتی در آن ایجاد شده در مقاله حاضربه تحلیل رابطه میان باورهای اسطوره ای و تعابیر صوفیانه درباره نور سیاه پرداخته شده است.بررسی های انجام شده نشان می دهد باورهای اسطوره ای درباره اهریمن با نگاهی هنرمندانه و ساختارشکنانه در نگاه عارفانه به پارادوکس نور سیاه منجر شده است واین نوع نگاه هنرمندانه تغییرات ساختاری را در نگاه به ابلیس رقم زده است که ریشه آن در باورهای اساطیری است.
تخیل عرفانی، و محرک الگوی «عروج» در عبهرالعاشقینِ روزبهان شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر درعالم عرفان هویتی متعالی می یابد. در همین راستا ژیلبرت دوران Gilbert Durand ادیب واسطوره شناس فرانسوی، معتقد است تصویر مقدم بر فکر است و هر تعقّلی بر پایه تخیّل زاییده و پرورده می شود. در ادبیات عرفانی، تصاویر حقیقی و حاصل «تخیّل فعال» و زائیده عالم مثال اند. در این مقاله، نگاه تحلیلی به صور خیال در عبهرالعاشقین، اثر روزبهان بقلی شیرازی، با رویکرد «الگوشناسی تخیل» ژیلبرت دوران، و در سایه نظرات هستی شناختی سهروردی پیرامون عالم مثال، شناختی جدید از برخی مفاهیم نزد عارف مذکور بدست داده است: نشان داده ایم چگونه در عبهرالعاشقین، محرک الگوهایی همچون «عروج» در قالب نمادهایی آمده اند که در آن ها ترس از زمانِ ماندگی تلطیف شده، و «محرکه های وضعیتیِ» تخیل جای خود را به «محرکه های حرکت رو به پایین» و یا «ریتم دار» داده اند، بگونه ای که ترس از مرگ در فنائی عاشقانه پنهان گردیده، و یا اصولاً از ترس خالی شده است. رژیم روزانه تخیل با ارزشگذاری مثبت به سمت رژیم شبانه تخیل گذر کرده و ساختار دوقطبی آن به ساختاری ترکیبی رسیده است و اینچنین دوگانگی وجودی عروج انسانی، از عالم ماده به عالم ماورایی با حسی از خوف (ترس از گذر زمان) و رجاء (آرامش مهار زمان) آمیخته شده است.
بررسی رابطه تسامح و قدرت سیاسی در اندیشه صوفیان عصر ایلخانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر پیرامون این سوال مقوم می شود تساهل به مثابه یک تئوری اجتماعی چه وضعیتی در گفتمان عرفانی قرون هفت و هشت دارد. به زعم مقاله حاضرمعادلات سیاسی و استراتژی های قدرت در قرن هفتم و هشتم شرایطی تمهید نمود که موجب نزدیکی دیدگاههای فرق مسلمان با هم و حتی مسلمانان با غیر مسلمانان شد. از جمله این شرایط بی تفاوتی مغولان ملحد حاکم نسبت به ادیان که از به هم خورده شدن توازن سیاسی به نفع مذهبی خاص می کاست، اعتقاد آنها به اینکه دعای هر یک از اتباع از هر دینی که باشد در حق خان بزرگ مصیب است و در کنار آن جابجایی های بزرگ که نتیجه تهاجم مغولان و رومیان در جغرافیای اسلام بود شرایطی برای تساهل دینی ، فرهنگی که معماران آن صوفیان و عارفان بودند فراهم نمود. امکان ها و مقتضیات جدید باعث شد ارزش های صوفیانه در باب تساهل و مدارای با «دیگران» پذیرش اجتماعی بیابد و واجد اعتبار و دسترسی گردد.در واقع اندیشه تساهل جایگاهی والا در اندیشه عارفان دارد ولی پذیرش اجتماعی آن در این زمان ناشی از استراتژی های خواسته و ناخواسته قدرت است.
بررسی ارتباط میان «از خودبیگانگی مثبت» و مسئله فنا در آثار عرفانی - حکمی اسلامی
منبع:
الاهیات قرآنی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۳
47 - 67
حوزه های تخصصی:
«از خودبیگانگی» یا الیناسیون (alienation) از بحث های مهم انسان شناسی، در طول سده های اخیر بوده است. غالب اندیش مندان اخیر، بر جنبه منفی آن تمرکز داشته اند، لیکن می توان جنبه های مثبتی نیز در آن فهم نمود. در سنت عرفانی و حکمی اسلامی، تبیین هایی برای «از خود بیگانگی مثبت» در مقابل خداوند، در مورد کلید واژه فنا مطرح ده است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که ارتباط میان «از خودبیگانگی مثبت» و «مسئله فنا» در آثار عرفانی-حکمی اسلامی چگونه قابل تبیین است؟ روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی است. عرفا و حکمای اسلامی متقدم و متاخر، با اقتباس از برخی آیات قرآنی (هم چون قصص آیه 88، بقره آیه 156، غافر آیه 16، محمد آیه 19 و ...) نظریاتی را در این زمینه مطرح کرده اند. در این آثار (از دو منظر توصیفی و توصیه ای)، فنای در خدا، با فراموش کردن خود (از خودبیگانگی مثبت) همگام شده است. بررسی ها نشان می دهد که نوعی ارتباط مستقیم و معنادار میان «از خود بیگانگی مثبت»، «فنای در خداوند»، «غیبت از خود و ماسوای خداوند» و میان «مراتب کمال» وجود دارد. مرتبه نهایی فنا که توام با بقاست، مستلزم از خودبیگانگی کامل می باشد؛ بر همین اساس، وجوه توصیه به «فنا و از خودبیگانگی مثبت»، بر محور «سیر مراتب کمال» و «بقای نهایی» قابل فهم است.
برداشت های عرفانی مولوی از عناصر قصص قرآنی پیامبران اولوالعزم در مثنوی
حوزه های تخصصی:
جایگاه عرفان در شعر شهریار
حوزه های تخصصی:
بررسى توبه در شعرعطار نیشابوری
حوزه های تخصصی:
پرتو امر ونهی آیات قرآنی واحادیث نبوی در دیوان حکیم سنایی غزنوی
حوزه های تخصصی:
شرح احوال و اصول فکرى ابوعلی دقاق
حوزه های تخصصی:
در فایل اصلی مقاله موجود است
«بررسی و مقایسه ی مفهوم "عادت ستیزی" در اندیشه ی عین القضات همدانی و سهراب سپهری»
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری از معدود شاعران تأثیرگذار معاصر ایران است که تمایلات عارفانه در اشعارش دیده می شود. برخی اندیشه های وی را متأثر از عرفان خاور دور و تعالیم ذن و بودا می دانند و عدّه ای بر این باورند که آراء و نظریات وی به آراء و نظریات عارفانی چون مولوی، ابوسعید و... نزدیک است. یکی از مفاهیم عرفانی مطرح شده در شعر سهراب سپهری، مفهوم «عادت ستیزی» است. «عادت ستیزی» به این معناست که عارف سعی می کند با به کارگیری شگردهایی، غبار عادت را از چهره ی حقیقت بزداید. وی می خواهد ذهن مخاطب را از قیود عادت، تقلید و تعصب آزاد سازد و با شکستن بت های ذهنی و تقدس زدایی از برخی مفاهیم موروثی، به مخاطب اجازه دهد بدون واسطه ببیند و حقایق را درک کند. این اندیشه ی عادت ستیزانه را در نوشته های عین القضات همدانی نیز می توان یافت. در این جستار به شیوه توصیفی-تحلیلی به مقایسه ی عقاید عین القضات و سپهری درباره ی عادت ستیزی پرداختیم و مشخص شد که این مفهوم در اندیشه ی آن ها یکسان مطرح شده و نظریاتشان بسیار به هم نزدیک است. بنابراین شاید بتوان گفت عرفان سپهری، ادامه ی عرفان اصیل ایرانی است و سهراب در بیان تفکرات خود، اندیشه های عارفان بزرگ ایرانی، از جمله عین القضات را پیش چشم داشته است
بررسی رابطه ی خلوت و تفکر در آثار و سیره ی اولیاء و عرفا به روایت متون زبان و ادبیات
حوزه های تخصصی:
در نظام معرفتی اولیا و اهل سلوک، خلوت نشینی و تفکر در آفاق و انفس، به وضوح دیده می شود. این سلسله، در طیّ طریقت و نیل به معرفت، از دو عنصر خلوت و تفکر، استفاده نموده اند. در این جستار، با امعان نظر در متون و سیره ی عارفان، لطایف و نکات کشفی و ذوقی ارباب معرفت، در باره ی دو ساحت خلوت و تفکر، مورد واکاوی قرار گرفته است. از نگاه عارفان و عرفان پژوهان، طیّ منازل روحانی و کسب مقامات معنوی، بدون توسل به این دو عنصر، میسر نمی باشد. در این نوشتار، مؤلفه های زیر مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است: چیستی خلوت و تفکر، جایگاه خلوت و تفکر در نظام هندسی معرفتی عرفا، نسبت خلوت با تفکر،(این ساحت به تفصیل مورد مداقه قرار گرفته است) و سیره ی اولیا و عرفا در خلوت و تفکر.
بررسی و تحلیل نقش جلوه سیمرغ در آینه متون عرفانی با تکیه بر منطق الطیر عطار و مثنوی مولانا
حوزه های تخصصی:
با بررسی داستان ها و افسانه ها در میان ملت های مختلف می توان به حضور عناصر و ویژگی های مشابهی دست یافت که هر یک از آن ها از زوایای مختلف قابل توجه و بررسی است. در این میان نام سیمرغ به عنوان یکی از نمادهای ادب پارسی در اساطیر و متون عرفانی امری قابل توجه است که در فرهنگ ایرانی به دوره پیش از اسلام می رسد. تجلی این پرنده نخستین بار در قلمرو حماسه و سپس در عرفان مشاهده شده و جلوه ای خاص به ادبیات حماسی و عرفانی بخشیده و نمود بارز این امر در آثار شعری فردوسی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ به گونه ای خاص نمایان است. بطوریکه با بررسی سیمرغ در شاهنامه جلوه های ایزدی و اهریمنی آن و همچنین با تفحص در آثار عرفانی بُعد روحانی آن مورد توجه قرار می گیرد که رموز جاودانگی، وحدت وجود و ذات مطلق را نمایان می سازد. با عنایت به آنچه ذکر شد در این مقاله بر آن شدم که ابعاد گوناگون وجود این مرغ اسطوره ای را با تکیه بر دو شاهکار عرفانی، مثنوی معنوی و منطق الطیر مورد مداقه قرار دهم که در وهله نخست به بررسی نقش اساطیری سیمرغ و سپس به جایگاه عرفانی آن با توجه به نمادها و ویژگی های منحصر به فرد این پرنده در آثار یاد شده خواهم پرداخت.
هنر شرقی، هنر مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگرش ادیان و مکاتب گوناگون به زیبایی و جمال، نقشی بسزا و تعیین کننده در شکل و محتوای آثار هنری آنها دارد. در تمدن های شرقی، هنر از دیرباز در اکثر مواقع با دیدی شاعرانه، آیینی - عرفانی و یا اساطیری همراه بوده و هدفش نزدیک کردن هرچه بیشتر انسان به زیبایی مطلق بوده است. با بررسی جنبه های فرهنگی و آیینی رویکرد هنری در مشرق زمین، همچنین مطالعه اندیشه ها ، دیدگاه ها و جهان بینی های متفاوت و طبقه بندی آرا و نظریه های گوناگون، می توانتعریفی قابل قبول از هنر ارائه داد و با نگاهی عرفانی ادبی به هنر مقدس و دینی که حاصل تمدن شرق است ، نگریست. در مقاله حاضر که به روش کتابخانه ای و به شیوه تحلیلی – توصیفی انجام شده سعی بر آن بوده که ضمن معرفی جلوه های اصیل هنر، نشان داده شود که هنر واقعی حقیقت زیبایی، خالق زیبایی و محور کمال، وارستگی و اصالت است.
نقد، بررسی و تحلیل تقابل حیرت و یقین در غزلیات عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای عرفان، مملو از تقابل هاست؛ این عناصر متقابل که برگرفته از ویژگیِ کلِ هستی و جلوه های متفاوت آن و نیز حالات و تجربیات روحانی شدید و متفاوت عرفا در شرایط روحی مختلف می باشد، زبان عرفان را برای بیان این حالت متناقض، به سوی تقابل سوق داده است. حیرت و یقین، از جمله تقابل های عرفانی و یکی از مراحل سیر و سلوک عارفانه است که در آثار شعرا و عرفا به گونه های مختلف تجلّی یافته است. عطار نیز به عنوان شاعری عارف، با کوله باری سرشار از تجارب عرفانی این دو موضوع مهم را به گونه ای صریح و روشن در آثارش منعکس کرده است. این مقاله کوشیده است تقابل حیرت و یقین را در انواع غزلیات عطار به تصویر بکشد. حاصل جستجو این است که نزد عطار، حیرت و یقین دارای حرکتی دایره وار است که در سیر از یقین به حیرت، یقین حاصل شده برای عارف، در نهایت او را به حیرت می کشاند. زیرا، آخرین مرتبه یقین الهی، اعتراف به حیرت در برابر آن هستی مطلق و بی بدیل می باشد. داده های پژوهش به شیوه کتابخانه ای گرد آمده و با روش تحلیلی و توصیفی پردازش شده است.
جلوه های فروغمند مزدیسنایی و بازتاب آن در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اندیشه های ایران باستان و مزدیسنا، به ویژه فلسفه خسروانی در آثار ادبی و عرفانی پس از اسلام بیش و کم تأثیر گذاشته است. این مقاله با هدف بررسی گستردگی حکمت و فلسفه نور در ایران باستان و خدامحوری در «آتش (نور)، فره و امشاسپندان» از نگاه متون مزدیسنایی و بازتاب آن در اندیشه ی مولوی بر پایه ی مثنوی معنوی به نگارش در آمده است. از این رو، به شیوه توصیفی، تحلیلی، اسنادی و ارزیابی کمّی کوشش شده، برجسته ترین جلوه های فروغمند اهورامزدا در یسنا و ردّپای آن در مثنوی مولوی جستجو و معرفی شود. آتش، فره و امشاسپند، به عنوان سه فروغ و صفت نورانی اهورامزدا جایگاه مقدسی در باور ایرانیان کهن و زرتشتیان امروز دارد. این جلوه ها به ویژه عنصر «آتش و نور» در دیدگاه زرتشتیان و متون مزدیسنایی و نیز در دیدگاه مثنوی معنوی مولوی، همه به سرچشمه «نور الهی» پیوند پیدا می کند. فروغ یا نور آتش با پرتوهای بالارونده اش نماد تجلّی خداوند به شمار می آید؛ نیز امشاسپندان با نور و صفات نورانی خداوند ارتباط دارد و خویشکاری آیینی و اجتماعی آن برکشیدگی جایگاه انسان از دنیای مادی و فرودینه به جهان مینویی و آرامش راستین است. مولانا در جای جای مثنوی از اندیشه ها و مؤلفه های عرفانی ِآیین زرتشتی تنها برای تمثیل و بیان و شرح اندیشه های عرفانی خود بهره گرفته است.
عروج و رجعت عیسی از منظر اسطوره و عرفان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عیسی بن مریم، زندگی شگرفی دارد که نقش عرفانی و اسطوره ای مسیح در عروج و رجعت برای وصل به اصل خویش، از کهن الگوهای گردونه مقدس(ماندالا) است. در این جستار، عروج و رجعت، با هدف الگو پذیری انسان از زندگی زاهدانه مسیح به روش توصیفی- تحلیلی، تبیین، شده است. همچنین با نگاهی اساطیری(اسطوره دایره، اسطوره انسان کامل، اسطوره نوزایی، اسطوره آب و...) و با بینشی عرفانی، رجعت گذر از تاریکی جسم دانسته شده که در قوص صعود، نفس در تلاش برای اتصال به عالم نور، خود را از حصار ظلمت (مغرب تن)می رهاند و پله پله خویشتن را با راهنمایی انسان کامل و الگوپذیری از مسیح، مجرد گونه، به انوار ایزدی ( مشرق جان) و به یقین که منزل اول و آخر سالک است، می رساند تا از آبِ حیات عشق بنوشد. این پژوهش، راز عروج را دست یابی به جاودانگی معرفی می کند و جایگاهِ جاودانگی (عشق) را نیز با پیروی از عقل(پیرِخردمند) می شناساند که این سفر روحانی از همان مبدأ تنها در سایه درد، آغاز و طلب می شود و در فرجام به رجعت و قرب (مبدأ/ مقصد)می انجامد.
خلافت الهی در آیات قرآنی از منظر ابن ترکه اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش دینی دوره ۱۸ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۸
207-229
حوزه های تخصصی:
خلافت الهی یکی از مباحث عمیق علمی و معرفتی در علوم الهی و انسانی است و نقش عرفای الهی در این زمینه بسیار اساسی است. دو بحث بنیادین در عرفان اسلامی وجود دارد، نخست بحث توحید یا خداشناسی است و با توجه به آیه: « علم آدم اسماء کلها » موضوع آن مقام ربوبیت و اسمأ و صفات اوست و دیگری بحث انسان شناسی است که با توجه به آیه: « انی جاعل فی الارض خلیفه » به انسان در مقام خلیفه الله می پردازد. یکی از مهم ترین حکیمان و عارفان که در زمینه بحث انسان کامل قلم زده است صائن الدین ابن ترکه می باشد که در این تحقیق با توجه به آراء توحیدی و انسان شناسانه وی، سعی شده سیمای انسان کامل و با ولایت، انسانی که صاحب خلافت الهی می باشد به تصویر کشیده شود. ابن ترکه کتاب مهم خود یعنی " تمهید القواعد " را به این دو بخش اساسی تقسیم کرده است و در هر بخش به این مباحث پرداخته است، در بخش دوم نظرات دقیق و لطیفی را در زمینه خلافت الهی انسان بیان نموده است . در این مقاله بحث از مقام خلافت الهی انسان با توجه به تفاسیر عرفانی از آیات قرآن و با نظر ویژه به آراء صائن الدین ابن ترکه مورد توجه قرار خواهد گرفت.
اسفار اربعه در حکمت متعالیه، عرفان و قرآن
منبع:
الاهیات قرآنی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۶
89 - 109
حوزه های تخصصی:
اسفار اربعه همان سفرهای چهارگانه ای است که از آن به سفر الی الله تعبیر کردند. گرچه در زمینه اسفار اربعه از دیدگاه عرفا مقالاتی نگاشته شد اما از آنجا که تحقیق منسجمی در خصوص حکمت متعالیه ملاصدرا و قیصری و اشارات قرآنی ارائه نشده است هدف این پژوهش ارائه مطالعه تطبیقی میان سفرهای چهارگانه فوق الذکر است. بررسی ها نشان داده است اسفار عقلیه ملاصدرا با سفرهای چهارگانه قیصری در برخی از سفرها قابل تطبیق نیست اما باید توجه داشت که نمی توان فعالیت ملاصدرا را کاملاً عقیم دانست، بلکه تلاش وی در این مسیر، خود نوعی سلوک در راه حق است. هم چنین همان طور که ملاصدرا از قرآن ملهم شده است، در آیات متعدد قرآن نیز به اسفار اربعه اشاره شده است.
صلح و دوستی از دیدگاه مولانا
منبع:
شفای دل سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶
123 - 134
حوزه های تخصصی:
واژه های صلح، دوستی و آشتی از آغاز تاریخ بشر تا کنون جزء پرکاربردترین واژگان به شمار آمده اند؛ چنان که درکتاب های آسمانی مانند قرآن مجید، انجیل، تورات و کتاب های عرفانی، فلسفی، حکمی و ادبی نیز به فراوانی از آن یاد شده و در اندیشه های عارفان، ادیبان، حکیمان، شاعران و عالمان گوناگون جا گرفته است. در ادبیّات عرفانی نیز، عارفان به وصف کردن واژه های صلح و آشتی و دوستی اهمّیّت زیادی داده و در متون عرفانی خود، مکرّر انسان ها را به صلح و دوستی دعوت کرده اند. مولانا جلاالدین رومی یکی از این مهم ترین و معروف ترین عارفان قرن سیزدهم میلادی می باشد که با آثار گران بها و افکار ارزشمند عرفانی خود در همه جهان نور عرفانی، آشتی، و دوستی را پراکنده است. مولانا در آغاز مثنوی، وجود انسان را به نی ای مانند کرده که از نیستان و اصل خود جدا افتاده و به سبب این جدایی، فریاد شکایت سرداده است. پس انسان باید تلاش کند تا از قید و بندهای دنیایی ببُرد و سرانجام به اصل خود بازگردد. چنین انسانی در طول زندگی خود فردی بی آزار و صلح جو خواهد بود. با توجّه به این نکته، نگارنده در این مقاله سعی کرده است نظر و اندیشه های مولانا را در سروده هایش درباره صلح و دوستی بررسی کند.
واکاوی وجوه تعاملی عرفان و سیاست در اندیشه های نجم الدین رازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه عرفان و سیاست در اندیشه سیاسی اسلام، از گذشته های دور مطرح بوده است و برخی از عرفای مسلمان، همچون نجم الدین رازی در حوزه سیاست صاحب نظر بوده اند (تاریخچه). در این راستا، آثاری از موافقان و مخالفان درباره رازی ارائه شده است؛ ولی هنوز جای طرح مباحث جدید، احساس می شود (پیشینه). با این وصف، همچنان درباره چگونگی این رابطه در دیدگاه اندیشمندی چون رازی، اختلاف نظر وجود دارد! (مسئله) ازاین رو، در واکاوی رابطه عرفان و سیاست در اندیشه او، با این پرسش مواجهیم که چه رابطه ای میان عرفان و سیاست از دیدگاه وی وجود دارد (سئوال). گمان این مقاله آن است که رازی به ادغام عرفان و سیاست قائل است و ازاین رو، به ارتباط وثیق عرفان و سیاست و نسبت تساوی از نسب اربعه میان این دو رسیده است (فرضیه). مقاله حاضر با کاربست شیوه تحلیلی تفسیری (روش)، به دنبال نشان دادن این ارتباط است (هدف). نتیجه به دست آمده این است که رازی دستیابی انسان به عرفان حقیقی، کمال معنوی، و سعادت دنیوی و اخروی را در گرو تدبیر امور دنیوی یا همان سیاست قرار می دهد که در راستای عرفان یا همان حقیقت اسلام است (یافته).