مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
تعریف
حوزه های تخصصی:
آیا نقدهای سهروردی بر نظریه مشائیِ تعریف، و تأسیس نظریه اشراقیِ تعریف به دست او، یک واگرایی تند و تیز از منطق تعریف ابن سیناست؟ پاسخ ضیائی و والبریج مثبت است؛ پاسخ این جستار، اما، منفی ست. سهروردی در حکمة الإشراق سه نقد اساسی بر نظریه حدّ تامّ دارد، که برخی از آن ها به حد ناقص و رسم نیز قابل تعمیم است: (1) مغایرت با کاربرد متعارف زبان؛ (2) شناخت ناپذیری فصول حقیقی؛ (3) احتمالِ همیشگیِ غفلت از یک یا چند ذاتی. رگه های پررنگی از این هر سه نقد را می توان در رسالة الحدود و التعلیقاتِ ابن سینا، همراه با دو نقد دیگر، پی جُست: (4) احتمال همیشگی اخذ لازم به جای ذاتی؛ و (5) احتمال همیشگی اخذ جنس بعید به جای جنس قریب. سهروردی تنها تعریفِ ممکن را تعریف ماهیت از راه ترکیب اعراض عامّی می داند که جملگی با هم به آن ماهیت اختصاص دارند؛ مشروط بر این که تعریف در داد و ستدی معرفت شناختی میان تعریف گر و تعریف جو، و بر پایه علم حضوری و تواتر پیش رود. این نظریه نیز امتداد خطّی است که ابن سینا در التعلیقات و الإشارات رسم کرده است. بنابراین، منطق تعریف سهروردی مکمّل منطق تعریف ابن سینا است.
واکاوی اهداف دانش کلام از منظر متکلمان امامیه، با تأکید بر دیدگاه فیاض لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به طورکلی اهداف دانش کلام را می توان از سه طریق بازشناسی نمود: بررسی تعریف های اغراضی کلام؛ بازخوانی اهداف و کشف اهداف. در این تحقیق، روش اول و دوم در آثار لاهیجی بررسی شده است. لاهیجی با توجه به دو دوره متکلمان متقدم و متأخر، اهداف هر دوره را بیان داشته و پنج هدف این دانش و نیز هدف نهایی از آن را به تفکیک مطرح نموده است. اگرچه تألیفات کلامی متعددی که از ایشان باقی مانده، هماهنگی کاملی در زمینه بیان اهداف دانش کلام ندارد، اما از مجموع آثار ایشان هردو هویت «دفاعی» و «معرفت زایی» دانش کلام قابل برداشت است و خود وی نیز کلام متأخران را مشتمل بر هر دو حیثیت مزبور دانسته است. اهدافی نیز که در شوارق الإلهام بیان شده، در عین جامع گرایی نسبی و توجه به ابعاد مختلف تاثیرگذاری این دانش، مبتلا به اشکالاتی است که مهم ترین آنها عبارتند از: فقدان جامعیت کامل، بی دلیل بودن اختصاص برخی اهداف به بعضی گروه ها، درج کارکردهای ثانویه و نهایی در زمره اهداف اصلی، استفاده از واژگان مختلف در بیان اهداف و عدم تصریح به منظور از این واژگان.
بررسی بلاغی التفات معرفه و نکره در کلمات مشابه و متضاد قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
مبحث تعریف و تنکیر همواره مورد توجه اهل بلاغت قرار گرفته و برای این مبحث علاوه بر اغراض اصلی، اغراض فرعی نیز ارائه شده است. در این پژوهش سعی شده است تا با روش توصیفی – تحلیلی و با استناد به تفاسیر و کتب بلاغی و لغوی، بحث التفات تعریف و تنکیر در کلمات مشابه (اشتراک لفظی) و کلمات متضاد موجود در یک آیه، از دریچه علم بلاغت در قرآن کریم بررسی گردد. این پژوهش نشان می دهد که در آیات بررسی شده، معرفه و نکره در اغراض فرعی خود بیش تر به کار برده شده اند. کلمات نکره در بین اغراض فرعی خود، بیشتر بار معنایی کثرت و تعظیم و تقلیل را به دوش می کشد و کلمات معرفه که در این آیات، تماماً با (ال) تعریف همراه هستند، بیشتر بار معنایی کمال و تعظیم را به همراه دارد. در مواردی التفات میان معرفه و نکره بیانگر نوع نگرش موجود در یک مسأله است به این معنی که خداوند متعال با به کارگیری بجای مباحث زبانی و ادبی و التفات معرفه و نکره میان کلمات متضاد، از نگرش و اعتقاد درست پرده برداشته و نگرش و عقیده نادرست دیگران را نیز افشا نموده است.
بررسی انتقادی ده تعریف مدیریت و ارائه تعریف مختار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مدیریت تعریف های گوناگونی ارائه شده است و در این میان همین امر باعث نوعی ابهام در مفهوم مدیریت شده است. در این نوشتار سعی شده تا با انتخاب ده تعریف که جامعیت بیشتری در پوشش به گونه گونی تعریف ها را داشته اند به بررسی و نقد آن ها به وسیله عرضه آن ها به منطق و فرهنگ مدیریت پرداخته شود.
نسبت فقه و اخلاق در مفهوم و منبع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم فقه و اخلاق از قدیمی ترین علوم اسلامی هستند که در رفتار انسان تأثیر مستقیم داشته و همچون گذشته، زنده و بالنده، به نقش آفرینی پرداخته و به توسعه و گسترش قلمرو خود ادامه می دهند، همانگونه که فقه، مجموعه ای از قوانین وآیین زندگی انسان است اخلاق نیز مجموعه ای از صفات روحی و باطنی بشمار می رود. از این رو شناخت فقه و مکاتب فقهی و در مقایسه با آن، دانستن اخلاق و مکاتب اخلاقی، به عنوان دو دانش رفتاری، ما را در مسیر عمق بخشی به فهم تعاملات و روابط آن دو یاری می رساند و با طرح مباحث گوناگون و مقایسه ای از جمله تعریف دقیق و منبع شناخت فقه و اخلاق، می توان به چگونگی نسبتِ میان آن دو دست یافت. بدین جهت این مقاله برآن است، تا با بررسی مفهوم و منابع معرفتی آن دو، چگونگی رابطه علمی و منطقی و یا تمایز میان آن دو را بیان کند.که باتوجه به وجود نوعی همپوشانی بین آن دو، قطعاً در مقام تعارض و تباین یک دیگر نیستند
استعاره در گذر زمان؛ بررسی، تحلیل و نقد تطوّر تعریف استعاره در آثار بلاغی عربی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۶)
63 - 72
حوزه های تخصصی:
تعریف استعاره ازجمله موضوعات نخستین آثار بلاغی عربی و فارسی است. کثرت تعاریف موجب شده است برخی تصوّر کنند وجه مشترکی میان آنها نیست یا اینکه تعاریف استعاره بسیار پریشان است؛ در حالی که بررسی تعاریف در بیشتر کتاب های بلاغی فارسی و عربی حاکی از وجود مؤلفه های مشترک بین آنهاست. از طرفی باید این موضوع را در بستر زمان و شرایط فکری و فرهنگی در نظر گرفت. گسترش حوزه مطالعات بلاغی، ساختار فکری و فرهنگی زمینه ساز دریافت هایی از استعاره شده است که با دریافت آن در زمینه فکری دیگر متفاوت خواهد بود. می توان با دسته بندی تعاریف بر مبنای مؤلفه های برجسته و مشترک، علاوه بر تبیین عناصر مشترک آنها، مراحل تطوّر استعاره را نیز نشان داد. در پژوهش حاضر با بررسی و تحلیل تعاریف استعاره در بیشتر متون بلاغی عربی و فارسی، مؤلفه های کانونی آنها استخراج و در هفت گروه دسته بندی شدند: ۱) تکرار کامل تعاریف ۲) تکرار بخشی از تعاریف ۳) تلفیق چند تعریف. از میان هشت گروه تعریفی که در هفت طبقه دسته بندی شده، چهار تعریف یک مؤلفه ای است که از میان آنها سه تعریف تکراری است؛ دو تعریف نیز دومؤلفه ای است که بخشی از آنها تکرار تعاریف یک مؤلفه ای است؛ همچنین یک تعریف سه مؤلفه ای و یک تعریف چهارمؤلفه ای است که همه از ترکیب تعریف های یک یا دومؤلفه ای حاصل شده اند.
ویژگی تعریف و مؤلّفه های آن از دیدگاه سقراط و ارسطو(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال یازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۰
153 - 174
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درصدد است با اشاره به جایگاه بنیادین «تعریف» در اندیشه سقراط و ارسطو، به این پرسش پاسخ دهد که: ویژگی و مؤلفه های تعریف از نظر این دو فیلسوف چیست؟ ازآنجاکه این تحقیق، پژوهشی بنیادی است، این مقاله با روش استناد به منابع اصلیِ دو فیلسوف در راستای پاسخ بدین پرسش اساسی، ویژگی و مؤلفه های آن را بررسی می کند. بدین منظور، ابتدا بارزترین ویژگی تعریف را که همان «کلیت» آن است، مورد بحث قرار داده، سپس مؤلفه های تعریف را از دیدگاه این دو اندیشمند تحقیق و بررسی می کند. نهایتاً نظر آن دو متفکر درباره اینکه کدام یک از علل چهارگانه باید بنیاد تعریف قرار گیرد، مورد ارزیابی قرار گرفته، ضمن تحقیق در مغایرت دیدگاه های سقراط در رساله های گوناگون افلاطون، اختلاف نظر او با ارسطو مورد پژوهش و نقادی قرار گرفته است
پژوهشی در مسئله تصور و تصدیق خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۴۰)
411 - 432
حوزه های تخصصی:
از لحاظ نظری لاادری گرایان مدعی هستند که هیچ تصوری از خدا نداریم بمانند آنچه منون فیلسوف قرون وسطی در مناظره اش با سقراط گفته است، انسان راجع به آنچه دانایی و تصوری از آن ندارد، نمی تواند تحقیق یا جست وجو کند و اگر هم یافت، معلوم نیست همانی باشد که به دنبالش بوده است، لذا بنا بر قضیه مقبول و بدیهی «اگر چیزی غیرقابل تصور تلقی گردد، بی تردید تصدیق آن غیرممکن خواهد بود» نتیجه گرفته اند که خدایِ تصور ناپذیر، قابلِ تصدیق و اثبات نیست. در این جستار با واکاوی و بررسی مفهوم تصور و تصدیق و تعریف به رسم برای خدا با صفات ثبوتیه ای که لازم ذات است، تصور و سپس تصدیق خدا به واسطه علم حصولی بررسی و اثبات خواهد شد.
مغالطه طبیعت گرایانه از منظر جورج مور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیستم پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
32 - 57
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بررسی و نقد دیدگاه جورج مور در مورد تعریف مفهوم «خوب» است. از نظر وی، وصف خوب به هیچ وصف دیگری قابل تحویل نیست. به زعم مور مفهوم خوب یک مفهوم بسیط و از این رو تعریف ناپذیر است. مور افزون بر اینکه مفهوم خوب را تعریف ناپذیر می داند، آن را یک کیفیت غیرطبیعی تلقی می کند. وی هرگونه اندیشه ای را که خوب را با کیفیات طبیعی یکسان بداند، مخدوش دانسته و آن را مغالطه طبیعت گرایانه می شمارد. از این رو، بیان می کند که خوب صفتی است که نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد، اما استدلال سؤال گشوده مور در نهایت تباین مفهومی خوب و لذّت را می رساند و این غیر از تباین مصداقی آنهاست. بیان مور هرگز این احتمال را نفی نمی کند که محکی خوبی و لذّت یک وصف باشد نه دو وصف که به دو اعتبار، این دو مفهوم از آن انتزاع گردد.
آرایه تشخیص از نگاهی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدون شک تشبیه، قلب ادبیات است. ازآنجاکه آرایۀ «تشخیص» زیرساختی تشبیهی دارد، پرداختن به ابعاد گوناگون این آرایۀ ادبی همواره ارزشمند است. بلاغیون گذشته و معاصر همواره به گونهای و هریک بهاندازهای دربارة «تشخیص» بحث کردهاند؛ اما چنانکه خاصیت علوم ادبی است، هرگز نمیتوان بر در این پژوهشها قفل اختتام زد و ادعا کرد آخرین نظر کاملترین نظر است؛ ازاینرو نگارنده نیز دانستههای اندک خود را دربارة آرایۀ تشخیص گردآوری کرده و در مقالۀ حاضر به چند موضوع تازه در این باب پرداخته است؛ موضوعاتی چون: اشکال در نامگذاری واژۀ «تشخیص»، شمولناپذیری واژۀ «تشخیص»، تقسیمبندی جدیدی از عناصر این آرایه، انتخاب نامی تازه برای این آرایه، خطای بلاغیون در انتخاب واژۀ دارای «تشخیص»، تعریفی جدید از آرایۀ تشخیص و در آخر یک مبحث تازه در ارتباطِ آرایۀ «تشخیص» و اِسناد مجازی.
امکان سخن از نسبت معماری و دین در عصر جهانی شدن
حوزه های تخصصی:
جهانی اندیشیدن، برای هر حوزه فکری، مستلزم تعامل میان ساحت درونی اندیشه و دیگر ساحت های بیرونی است. این تعامل، متکی بر بنیان های اندیشه درونی است و در عین حال به تناسب مقیاس تعامل بیرونی، نیازمند نظرگاه و اندیشه گسترده تری است. خروج از قلمرو درونی و ورود به محیط گسترده بیرونی، نیازمند توانایی گفتگو و مفاهمه است. گفتگو شاید با زبان مشترک امکان پذیر باشد، اما مفاهمه، بر پایه مفاهیم و پیش فرض های مشترک و بین الاذهانی امکان پذیر است. سخن گفتن و اندیشیدن درباره معماری اسلامی، در مقیاس جهانی، از این قاعده مستثنی نیست. تأمل بر مفهوم معماری و مفهوم اسلام، می تواند زمینه ساز مفاهمه بهتری در جهان امروز شود. این تأمل، از روش های مختلفی چون تصاویر ذهنی، رسانه های جمعی، مصادیق آشنا، امکان پذیر است. از جمله این روش ها مراجعه به تعریف است که در این مجال، با مراجعه به تعریف لفظی معماری، در دو زبان فارسی و انگلیسی، زمینه های ارتباط مفهومی آن با دینِ اسلام بررسی می شود. نتیجه تحقیق حاکی از آن است که این تعاریف، معماری را فرایندی نظری- عملی در تعامل انسان و هستی می دانند که به دستاورد انسانی سازوار و متناسب با زندگی انسان می انجامد. از آنجا که زندگیِ واقعیِ انسان بر مبنای نظام باور اوست، نوعِ زندگیِ انسان، دین دارانه است و ضرورتاً معماری و معمار، نه تنها مفاهیمی در نسبت با دین، بلکه ماهیتاً دینی اند.
اتیسم
حوزه های تخصصی:
یکی از چالش انگیزترین اختلال های مطرح شده در راهنمای آماری و تشخیصی اختلالات روانی اختلال طیف اتیسم می باشد. اختلال طیف اتیسم یک اختلال جدی در زمینه رشد است که معمولاً قبل از سه سالگی تشخیص داده شده است. اتیسم اختلالی با نقص در ارتباط و تعامل اجتماعی، همراه با الگوهای رفتاری و علایق تکراری یا محدود کننده است. این افراد در ارتباطات و تعاملات اجتماعی خود در زمینه های مختلف چون تبادل ارتباط عاطفی - اجتماعی با افراد مختلف، پاسخ دادن مناسب در مکالمه، مشارکت در بازی های نمایشی و مشارکتی با دوستان و در ایجاد دوستی های مناسب متناسب با سن خودشان مشکل دارند. تعداد کودکان مبتلا به اتیسم در حال رشد است. هر چند درمان قطعی برای اتیسم وجود ندارد، اما درمان جدی و به موقع اتیسم تغییرات بزرگی در زندگی کودکان مبتلا به این بیماری ایجاد می کند. بازی درمانی می تواند در درمان کودکان اتیسم نقش بسزایی داشته باشد. بازی باعث شکوفا شدن توانایی های کودکان اتیسم می شود. از طریق بازی می توایم فرآیند سازگاری با اجتماع و جامعه را در این کودکان به وجود آوریم. این تحقیق با هدف بررسی مسأله اتیسم و نقش بازی های جدی در یادگیری آنها انجام شده است.
تعریف و سطوح شایستگی فرهنگی در دانش آموختگان علوم پزشکی: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: امروزه شایستگی فرهنگی از مباحث مهم در حوزه سلامت است زیرا از مهم ترین عوامل در رشد و توسعه نظام سلامت برخورداری از نیروهای انسانی با شایستگی فرهنگی لازم در کنار سایر شایستگی های تخصصی است. به رغم اهمیت این واژه به نظر می رسد بعلت فقدان هم اندیشی در مفهوم شایستگی فرهنگی در آموزش پزشکی، تعریف یکسان و مشخصی از آن ارائه نشده است. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی جامع مفهوم شایستگی فرهنگی و تعیین سطوح آن در آموزش پزشکی است. روش ها: در این مطالعه کیفی در ابتدا با روش کتابخانه ای به مرور مقالات و اسناد بین المللی پرداخته شد. سپس در گام دوم مصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 نفر از مطلعین کلیدی حوزه شایستگی فرهنگی دانش آموختگان علوم پزشکی انجام شد و در گام سوم نتایج حاصله در جلسه گروه کانونی با حضور 5 نفر از متخصصان به بحث و بررسی رسید و یافته های زیر به دست آمد. یافته ها: در تعریفی که با استفاده از تحلیل نتایج مصاحبه ها و نیز با الهام از پیشینه پژوهش و جمع بندی نهایی جلسه کانونی اساتید ارائه گردید بیان شد که" دانش آموخته شایسته علوم پزشکی از حیث شایستگی فرهنگی کسی است که توانایی تعامل مؤثر با افراد دارای فرهنگ های متفاوت (شامل بیمار، همراهان وی و همکاران) برای ارائه خدمات اثر بخش تر بهداشتی و درمانی را دارا باشد". بر این اساس شایستگی فرهنگی در 3 سطح فردی (انسانی)، دانشگاهی (فارغ التحصیل دانشگاهی) و حرفه پزشکی (درک چند فرهنگی برای فارغ التحصیل دانشگاهی) طبقه بندی می شود. نتیجه گیری: از آنجا که در ایران شایستگی فرهنگی می تواند پاسخی مناسب به تنوع قومیت و فرهنگ موجود در جامعه باشد پیشنهاد می شود ضمن ارائه مفهوم جامع از شایستگی فرهنگی در برنامه های آموزش پزشکی به هم اندیشی جهت ارائه الگوهای مناسب شایستگی فرهنگی در دانش آموختگان علوم پزشکی نیز پرداخته شود.
برهان در فلسفه کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و پنجم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۹۸)
82 - 105
حوزه های تخصصی:
در اندیشه کانت، برهان به معنای واقعی کلمه در شناخت فلسفی وجود ندارد و تنها در شناخت ریاضی جاری است. وی دلیل این امر را در شهودی بودن دلایل ریاضی می داند و معتقد است که یک دلیل یقینی، تنها تا آنجا که شهودی است، برهانی می باشد؛ بنابراین باید دید شهود از نظر کانت چیست و چه نسبتی با برهان واقعی در اندیشه وی دارد؟ بنابراین مقاله حاضر با روش توصیفی_تحلیلی در صدد است نخست روشن کند که منظور کانت از شهودی که یک دلیل یقینی تنها با تکیه بر آن وصف برهان را می پذیرد چیست و سپس چنین شهودی چه نسبتی با برهان دارد؟ آیا شهود مورد نظر بر ساختار برهان نیز ربط پیدا می کند یا تنها به مبادی برهان مربوط می شود؟ بررسی حاضر نشان داد اولاً شهود مورد نظر کانت در بحث برهان، شهود محض است و او مصداق آن را زمان و مکان می داند که عامل پیوند دهنده شهود تجربی در فاهمه می باشند و همین دو شهود هستند که همه شناخت های برهانی و ضروری ریاضیات بر آنها مبتنی است؛ ثانیاً از نظر وی در نهایت تنها اصول متعارف و مبادی برهان شهودی هستند و بنابر این تمایز برهان از استدلال فلسفی تمایز ماهوی نخواهد بود؛ بلکه به شهودی بودن مقدمات استدلال قیاسی مربوط می شود نه ساختار برهان.
بررسی دیدگاه های رایج متکلمان معتزله و امامیه درباره تعریف حُسن و قبحِ اخلاقی و نقش خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اخلاق وحیانی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
83 - 110
حوزه های تخصصی:
بسیاری از متکلمان مسلمان، هنگام بحث از افعال الاهی، به بررسیِ چیستی حُسن و قُبح اخلاقی پرداخته اند. در این میان، عموم متکلمان معتزله و امامیه، تلاش کرده اند حسن و قبح اخلاقی را بر اساس مفاهیمی دیگر که به زعم آنها دست کم پایه ای تر بوده است، تعریف کنند. پرتکرارترین تعاریف حَسن و قبیح در آثار معتزله و امامیه را می توان به سه گروه کلی تقسیم کرد: تعاریف سلبی، تعاریف ایجابی و تعاریفِ مشتمل بر عناصر ثواب یا عقاب الاهی. در «تعاریف سلبی» حَسَن با استفاده از ادات سلب تعریف می شود (ما لایستحق فاعله الذمّ)؛ اما در تعاریف ایجابی چنین نیست. بررسیِ تحولات تاریخیِ تعاریف معتزله و امامیه نشان می دهد که خواجه نصیرالدین طوسی در این زمینه از سه جهت نقطه عطف است. نخست اینکه متکلمان پیش از وی، به جز ابوالصلاح حلبی، حَسن و قبیح را به نحو سلبی تعریف کرده اند، درحالی که بیشتر متکلمان پس از خواجه، از تعاریف سلبی روی گردانده ، برای ارائه تعریف ایجابی یا تعریف مشتمل بر ثواب و عقاب کوشیده اند. دوم اینکه در میان معتزله و امامیه، خواجه نخستین متکلمی است که در یکی از تعاریف خود، از عناصر ثواب یا عقاب الاهی استفاده کرده است؛ و این تعریف زمینه ساز اختلاف نظری جدید میان متکلمان پس از وی شده است. و سوم اینکه پیش از خواجه عموم متکلمان معتزله و امامیه از عنصر «استحقاق» استفاده کرده اند در حالی که خواجه نخستین متکلمی است که در یکی از تعاریف خود عنصر «استحقاق» را حذف و به جای آن از عنصر «ایجاب» استفاده کرده است.
نقد جامعه شناختی رمان «زمستان 62» اثر اسماعیل فصیح با رویکرد ساخت گرایی تکوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۹شماره ۸۶
215 - 240
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر آن است تا اصطلاح کلیدی جذبه را در متون ادبی و عرفانی بر پایه نظریه تعریف در منطق و فلسفه، بررسی کند تا به ویژگی های ماهیتی جذبه که متون گذشته از بسیاری از آن ها در تعریف این اصطلاح غفلت ورزیده اند، دست یابد. مقاله حاضر با روش پژوهش توصیفی- تحلیلی تلاش کرده است تعاریف و سخنان عرفا را درباره «جذبه» در مهم ترین متون عرفانی و ادبی فارسی و عربی تا پایان قرن هشتم هجری بررسی کند. هیچ کدام از تعاریف متون به صورت جامع، ویژگی های ماهیتی آن را بیان نکرده است. این تحقیق براساس متون اصیل انجام گرفته و اطلاعات مربوط به «جذبه» و اصطلاحات هم خوشه را گردآوری کرده و توانسته است به ویژگی های ذاتی و ماهیتی جذبه دست یابد و تعریف کامل تری از آن به دست دهد. این شیوه می تواند در حوزه دیگر اصطلاحات عرفانی و ادبی کاربرد داشته باشد.
تحلیل ضرورت تعریف عناوین فقهی با تکیه بر دیدگاه صاحب کفایه
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
143 - 122
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی بررسی ضرورت «مبحث تعریف عناوین فقهی است» به این معنا که آیا تعریف عناوینی همچون طهارت،عبادت ،صلوه و صوم و... در علم فقه دارای ثمره عملیه ای است؟ و اینکه آیا صِرف ثمره علمیّه در پرداختن به این مباحث کفایت می کند؟از نظر صاحب کفایه ،تعریف حقیقی اشیاء ممکن نبوده و تعریف عناوین فقهی از قبیل تعاریف لفظی و شرح الاسم می باشند که ضرورتی برای پرداختن به این تعاریف و پاسخ به اشکالات وجود نداشته و حتی بدون این تعاریف لفظی ما به موضوعات احکام علم داشته و تمییز این عناوین از یکدیگر منوط به تعریف آنها از سوی علما نیست.نگارنده با رویکرد توصیفی – تحلیلی به این نتایج دست یافته که ثمره اصلی تعریف، شناخت مفاهیم است و چون عناوین فقهی در نزد مخاطبین آشکار است نیازی به تعریف نداشته و اصل اولیه عدم ترتّب ثمره عملیه بر تعریف است. البته درمواردی که بر تعریف ثمره عملیه بار است {مانند تعریف قتل} باید تعریف به بهترین وجه مورد بررسی و اجتهاد قرار گیرد.بنابراین شایسته است که بجای پرداختن به این مباحث به بهانه ثمره علمیّه (که فی الواقع در علم فقه و اصول،ثمره هم نمی باشد) و تضییع وقت و از دست دادن فرصت ها، به موضوعات و مسائل کاربردی متناسب با زمان و مکان جامعه کنونی پرداخته شود.
بازخوانی تعریف نفس براساس اصول نفس شناسی حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفس شناسی صدرالمتألهین به جهت نوآوری هایی خاص مانند حرکت جوهری و حدوث جسمانی نفس به گونه ای متمایز تکون نفس و ارتباط با بدن و بقای نفس پس از بدن را تبیین کرده و از بسیاری چالش های نفس شناسی فلسفی دوگانه انگارانه عبور کرده است. نگاه به نفس در نفس شناسی حکمت متعالیه صدرالمتألهین هم از حیث ذات و هم از حیث تعلق به بدن بوده است. تعریف ناظر به حیث تعلقی نفس به بدن به طور کامل تبیین شده است، اما این تعریف را نمی توان برای نفس شناسی از حیث ذات نیز در نظر گرفت. تعریف برآمده از نفس شناسی مبتنی بر ذات چیزی شبیه به حدود اشیاست؛ میزان دور شدن از ماده به معنای فقدان ها و میزان تحقق ادراک در هر موجودی معرف نفس هر موجود و ویژگی های ممیزه آن نوع است که شامل همه موجودات جهان می شود و مبتنی بر سریان حیات و علم در همه اجزای جهان است. این نوع هویت بخشی به نفس هماهنگی کاملی با محتوای وحدت تشکیکی وجود، یگانه انگاری غیرفیزیکالیستی نفس و بدن، شواهد آیات و تجربه های بشر در علوم گوناگون دارد.
تعریف فرهنگ ورزش و مؤلفه های آن با تکیه بر آرای متخصصان، ورزشکاران و دست اندرکاران ورزش ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ههدف تحقیق تعریف فرهنگ ورزش و مؤلفه های آن بود. روش تحقیق از نظر استراتژی کیفی، ازنظر مسیر اجرا دلفی بود. جامعه تحقیق شامل متخصصان مدیریت ورزشی، مجریان و مدیران بخشهای فرهنگی ورزشی، مدیران سازمان های ورزشی، متخصصان جامعه شناسی آشنا با حوزه ورزش، مربیان باسابقه، پیشکسوتان، افراد آشنا با فعالیتهای فرهنگی در ورزش (111N=) در مرحله اول دلفی بودند که در چهار مرحله دلفی تعداد آنها کاهش یافت.. در این تحقیق از نمونه گیری استفاده نشد و تمام افراد جامعه به طور کل شمار در نحقیق مورد توجه قرار گرفتند. یافته های تحقیق منجر به ارائه تعریف فرهنگ ورزش و مؤلفه های آن بر اساس مدل شاین به این قرار گردید: فرهنگ ورزش یعنی مجموعه باورها و مفروضات انسانی مورد انتظار جامعه در ورزش و رفتار بر اساس ارزش ها و هنجارهای مطلوب جامعه شامل رفتار محترمانه با رعایت اخلاق و تکریم فرهنگ سایر ملل و اقوام و ایجاد عادت به ورزش از طریق مدیریت منابع برای خلق شرایط و امکانات ورزش کردن و نمایش نمودهای ملموس زیبایی شناختی و هنرمندانه به عنوان مصنوعات ورزش در جامعه. یافته فوق با چارچوب مدلها و نظریات فرهنگی معروف جهان از ابعاد مختلف همخوانی دارد و علاوه بر آن بر ارزشهای اسلامی-ایرانی نیز توجه داشته و همچنین عامل مدیریت نیز به عنوان رکن مهمی در تعریف لحاظ شده است.
بررسی مقایسه ای مبانی معرفت شناسی سهروردی و ملاصدرا
سهروردی برای نشان دادن تعارض ساختار ارسطویی و گام نخست در تدوین حکمت اشراق، ابتدا ساختار «تعریف» ارسطویی را نقد کرده است. او محدودیت و نارسایی تعریف را در نیل به یقین نشان داد. نزد وی، نظریه های علم اگرچه انسان را به جنبه ای از حقیقت رهنمون کرده و کاملاً نامعتبر نیست؛ اما هیچ یک منتهی به یقین نشده و از امکان وقوع علم سخن نگفته است. سهروردی کوشیده برای «تعریف» ضابطه ای صوری و متفاوت از مشائیان ابداع کند. تلقی او از «تعریف»، جزء اساسی نظریه اشراقی از علم است. این اختلاف مبین دیدگاه کاملاً متفاوت در اصول منطق و معرفت شناسی در فلسفه است. در حکمت اشراق، برتری برای شهود و بر مبنای مشاهده اشراق بوده و بر اساس علم حضوری تدوین می شود. ملاصدرا مبانی معرفت شناسی سهروردی را بررسی کرده است. او به نظریه «تعریف» سهروردی انتقاد دارد و ضمن پذیرش برخی از مبانی معرفت شناسی وی، آن را با دیدگاه و اصول خویش ارزیابی و انتقاد کرده است. نوشته حاضر این موارد را به تفصیل نشان می دهد.