مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
متکلمان امامیه
حوزه های تخصصی:
از آنجاکه بیشتر براهین امروزی بر عصمت امام، صورت تکاملیافته ای از براهین مطرح شده در قرون نخستین است، با هدف آشنایی با پیشینه این براهین به معرفی و بررسی آنها پرداخته میشود. اگرچه میتوان آغاز تسمک به براهین عقلی را در سخنان خود امامان شیعی و برخی صحابة ایشان جستجو کرد، ابتکارات دیگر متکلمان پس از عصر حضور ائمه^ در تکامل بخشیدن به آنها و نیز ارائه براهین دیگری دراین باره غیر قابل چشم پوشی است. نگارنده درمجموع و در آن حوزه زمانی، سیزده برهان عقلی بر عصمت امام× شناسایی کرده که از نظر اثبات میزان قلمرو عصمت متنوع هستند و این امر نشان از دقت فراوان متکلمان امامیه دارد.
نظریه های نفس شناسی متکلمان امامی سده های میانی و کارکرد آنها در تبیین آموزه معاد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال شانزدهم بهار ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
69 - 108
حوزه های تخصصی:
مسئله چیستی حقیقت انسان یکی از مسائل اختلافی در میان عالمان و متکلمان امامی است. در یک رده بندی کلی می توان گفت که سه نظریه درباره چیستی انسان درمیان متکلمان امامی وجود دارد. برخی از متکلمان امامی حقیقت انسان را عبارت از جوهر مجرد متعلق به بدن شمرده اند. برخی بر آن رفته اند که انسان عبارت از همین پیکر محسوس و مشهود است. و گروهی دیگر برآنند که حقیقت انسان اجزائی اصلی در بدن است که پایا و دگرگونی ناپذیر است. از نظر جایگاه بحث، متکلمان پیش از ابن میثم بحرانی، بحث حقیقت انسان و چیستی نفس را در بحث تکلیف و ذیل مباحث عدل الهی مطرح کرده اند ؛ زیرا مسئله ایشان، تعریف مکلف و صفات و شرایط وی بوده است. متکلمان پس از ابن میثم بحرانی با چرخشی آشکار، بحث از چیستی انسان را در مبحث معاد مطرح کرده اند. زیرا مسئله ایشان تبیین آموزه معاد بر پایه تعریف انسان بوده است.
امتداد جریان فکری هشام بن حکم تا شکل گیری مدرسه کلامی بغداد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هفدهم بهار ۱۳۹۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
91 - 110
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین ابهامات تاریخ کلام امامیه رابطه دوره نخست کلام امامیه (مدرسه کوفه) با کلام امامیه در مدرسه بغداد در سده چهارم و پنجم است. سرشناس ترین متکلم امامیه در دوره حضور هشام بن حکم است. در این مقاله سعی شده است تا امتداد جریان فکری وی و پیروانش را تا سده چهارم بررسی شود. در همین راستا در بخش نخست، با پی گیری امتداد شاگردان این جریان فکری به این نتیجه رسیدیم که آراء کلامی این جریان فکری از طریق افرادی مانند یونس بن عبدالرحمن، محمد بن عیسی بن عبید، فضل بن شاذان، ابراهیم بن هاشم، علی بن ابراهیم و کلینی به بغداد منتقل شده است. در بخش دوم نیز بدون توجه به سیر استاد و شاگردی به تأثیر اندیشه های هشام بن حکم در دیگر متکلمان امامیه در این بازه زمانی پرداخته شده و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که به مرور از میزان تأثیرگذاری اندیشه های وی کاسته شده و در افرادی مانند سید مرتضی به حداقل (مباحث مربوط به امامت) رسیده است.
ملاحظاتی بر خوانش مدرسی طباطبایی از ابن قبه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال هفدهم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
122 - 140
حوزه های تخصصی:
ابن قبه رازی از متکلمان برجسته و بلندآوازه امامیه در نیمه دوم سده سوم هجری است که در حوزه مسائل مربوط به امامت دیدگاه های درخور توجهی داشته است و از همین روی، از جایگاه ویژه ای در میان متکلمان امامیه برخوردار است. سید حسین مدرسی طباطبایی- شیعه پژوه معاصر- درکتاب مکتب در فرآیند تکامل با ارجاعات فراوان به آثار ابن قبه و بررسی رساله های به جا مانده از او در صدد تحلیل تحولات تاریخی اندیشه امامیه در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی برآمده است. در این مقاله به ادعاهای مدرسی طباطبایی و برداشت ها و خوانش او از آثار و اندیشه های ابن قبه پرداخته می شود.
بررسی دیدگاه های رایج متکلمان معتزله و امامیه درباره تعریف حُسن و قبحِ اخلاقی و نقش خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اخلاق وحیانی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
83 - 110
حوزه های تخصصی:
بسیاری از متکلمان مسلمان، هنگام بحث از افعال الاهی، به بررسیِ چیستی حُسن و قُبح اخلاقی پرداخته اند. در این میان، عموم متکلمان معتزله و امامیه، تلاش کرده اند حسن و قبح اخلاقی را بر اساس مفاهیمی دیگر که به زعم آنها دست کم پایه ای تر بوده است، تعریف کنند. پرتکرارترین تعاریف حَسن و قبیح در آثار معتزله و امامیه را می توان به سه گروه کلی تقسیم کرد: تعاریف سلبی، تعاریف ایجابی و تعاریفِ مشتمل بر عناصر ثواب یا عقاب الاهی. در «تعاریف سلبی» حَسَن با استفاده از ادات سلب تعریف می شود (ما لایستحق فاعله الذمّ)؛ اما در تعاریف ایجابی چنین نیست. بررسیِ تحولات تاریخیِ تعاریف معتزله و امامیه نشان می دهد که خواجه نصیرالدین طوسی در این زمینه از سه جهت نقطه عطف است. نخست اینکه متکلمان پیش از وی، به جز ابوالصلاح حلبی، حَسن و قبیح را به نحو سلبی تعریف کرده اند، درحالی که بیشتر متکلمان پس از خواجه، از تعاریف سلبی روی گردانده ، برای ارائه تعریف ایجابی یا تعریف مشتمل بر ثواب و عقاب کوشیده اند. دوم اینکه در میان معتزله و امامیه، خواجه نخستین متکلمی است که در یکی از تعاریف خود، از عناصر ثواب یا عقاب الاهی استفاده کرده است؛ و این تعریف زمینه ساز اختلاف نظری جدید میان متکلمان پس از وی شده است. و سوم اینکه پیش از خواجه عموم متکلمان معتزله و امامیه از عنصر «استحقاق» استفاده کرده اند در حالی که خواجه نخستین متکلمی است که در یکی از تعاریف خود عنصر «استحقاق» را حذف و به جای آن از عنصر «ایجاب» استفاده کرده است.
بازخوانی نظریه نیابتِ ذات از صفات در هستی شناسی اوصاف الهی و نسبت آن با مسئله نفی صفات و نظریه عینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرسش درباره اینکه آیا خدای تعالی صفت دارد و اگر آری، دارای چه نسبتی با ذات الهی است، مجموعه ای از مباحث را در اندیشه اسلامی فراهم کرده است که معمولاً زیرعنوان توحید صفاتی دسته بندی می گردند و امروزه با عنوان «هستی شناسی اوصاف الهی» شناخته می شوند. این مباحث به لحاظ تاریخی از همان قرن اول هجری در میان اندیشمندان مسلمان مطرح بوده اند و هریک براساس مبانی و پیش فرض های دستگاه فکری خود، به نظریه پردازی درباره آنها پرداخته اند. یکی از مهم ترین نظریه ها در این زمینه، نظریه نیابت است که واکنش های مختلفی را به خود دیده است. در این مقاله با نگاهی تحلیلی تاریخی، به بازخوانی نظریه نیابت و شناخت ارکان آن پرداخته ایم و ضمن اثبات وجود چنین نظریه ای در میان معتزله، باورمندان به آن را از معتزله و دیگر مذاهب بازشناسی کرده ایم. براین اساس به این نتیجه رسیده ایم که این نظریه تبیینی برای نفی صفات است و تحویل آن به نظریه عینیت صدرایی درست نیست.
نقد دیدگاه پیناک در مسئله «تشخّص خداوند» از منظر متکلمان امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تشخّص» از محوری ترین صفاتی است که پیناک برای خداوند قائل است. از دیدگاه او به شواهد منطقی و روایی، خداوند موجودی متشخّص است؛ چرا که به لحاظ فلسفی، هر موجودی تنها در صورت برخورداری از تشخّص می تواند با دیگران ارتباط برقرار کند (صغری). بر مبنای تعابیر کتاب مقدّس، خداوند همواره با انسان ها در ارتباط بوده است (کبری). پس خداوند موجودی متشخّص است (نتیجه). بر مبنای این استدلال، پیناک «متشخّص» بودن را مستلزم برخورداری از اوصافی که برخی کمالی و برخی غیر کمالی هستند دانسته و آن را بدون استثناء برای هر موجودی (حتی خداوند) لازم می شمارد. در مقابل، از آنجا که در نظر متکلمان امامیه مبحث تشخّص حوزه وسیع تری دارد، اگرچه برخی از مدعیات پیناک مورد تأیید ایشان است، لکن آنها در عین متشخص دانستن خداوند، اساساً وجود او را بری از هر گونه نقص و محدودیتی می دانند. در این پژوهش با هدف دستیابی به تبیینی دقیق از مسئله تشخص خداوند، با روش توصیفی - تحلیلی به نقد دیدگاه پیناک از منظر متکلمان امامیه پرداخته شده است.
چگونگی مواجهه متکلمان امامیه با بخش فیزیک هیئت قدیم در مسائل مربوط به عالم آخرت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم هیئت قدیم که به دلیل شهرت بطلمیوس، با نام هیئت بطلمیوسی نیز از آن یاد می شود، از دو بخش هیئت ریاضی و هیئت فیزیک تشکیل شده است. طرح مباحثی مانند ازلی بودن افلاک، کروی بودن آسمان، امتناع خرق و التیام افلاک و بحث امتناع خلأ در عالم افلاک، دربخش هیئتِ فیزیک باعث شده بود تا آموزه های دینی همچون اصل وجود عالم دیگر، معاد جسمانی، مکان بهشت و جهنم و فرجام دنیا به چالش کشیده شود؛ بنابراین ضروری بود که مکاتب کلامی و متکلمان مسلمان دیدگاه خود درباره تطبیق یا عدم تطبیق دیدگاه این هیئت با آموزه های اسلامی درباره مباحث عالم آخرت را اعلام کنند. پژوهشِ حاضر با تبارشناسی میان رشته ای و با رویکردی تاریخی به روابط دوعلم هیئت قدیم و کلام اسلامی پرداخته و با روش توصیفی-تحلیلی، به تبیین چگونگی مواجهه متکلمان امامیه با هیئت فیزیک قدیم در مسائل مربوط به عالم آخرت پرداخته و به این نتیجه رسیده است که متکلمان امامیه با توجه به رویکرد فلسفی یا غیر فلسفی خود، در برابر این چالش یکی از سه نوع مواجهه یعنی سکوت، قبول چالش و دفاع از عقاید دینی و استفاده از داده های هیئت برای توجیه آموزه های کلامی را برگزیده اند.
اثبات وجوب بعثت بر اساس حرکت جوهری اشتدادی و نقد برهان های متکلمان امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۶۱
39 - 62
حوزه های تخصصی:
با توجه به تعریف علم کلام، اثبات وجوب بعثت برای متکلم ضروری است. در این میان، متکلمان امامیه نیز از این قاعده مستثنی نیستند، اما با بررسی و تحلیل عقلی استدلال های متکلمان امامیه، این نتیجه به دست آمد که برخلاف ادعای آنان، استدلال هایشان عقلی محض نبوده و مبتنی بر یک گزاره تجربی است. اثبات این فرضیه، که فرضیه اول این مقاله است، ارزش معرفت شناختی استدلال آنان را از مرتبه عقلی (پیشینی) به مرتبه تجربی (پسینی) تنزل می دهد. پس از نقد آن استدلال ها با بررسیِ تحلیلیِ برهان حرکت جوهریِ اشتدادی در آراء ملاصدرا و مقدمه قراردادن مبانی او، به وجوب بعثت پرداختیم؛ با این فرضیه که با استفاده از مبانیِ ملاصدرا، می توان برهانی پیشینی بر وجوب بعثت عرضه کرد. رسیدن به این نتیجه، ره آوردِ پیگیریِ فرضیه دوم است.
نقد دیدگاه کلارک پیناک در باب «علم پیشین خداوند به آینده» از منظر متکلمان امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
کلارک پیناک (از مؤسسین الهیات گشوده) معتقد است، اگرچه همه الهی دانان (اعم از سنتی و گشوده) متفق اند که خداوند دارای «علم مطلق» است و بر مبنای علم به گذشته، اکنون و آینده است که می داند چه خواهد کرد، لکن الهی دانان گشوده معتقدند که هیچ موجودی (حتی خداوند) نمی تواند به نحو «پیشین» بداند که انسان آزاد دقیقاً در آینده چه فعلی انجام خواهد داد؛ زیرا: اول، علم به آینده منطقاً ناممکن است (چون یا ناموجود است یا بکلی مبتنی بر امکان است)؛ دوم، «از پیش دانستن فعل اختیاری» در تعارض با آزادی انسان و خداست؛ سوم، این امر در تعارض با دو آموزه «تدبیر الهی» و «اعتماد به خداوند» است. در مقابل، با نگاهی بر آثار متکلمان امامیه درمی یابیم که نقدهایی جدی بر دیدگاه پیناک وارد است؛ ازجمله به دلایل متعدد منطقی و روایی، خداوند عالم به خود و غیر خود است و این علم موجب سلب اراده او و انسان نیست و با دیگر آموزه های وحیانی، ازجمله «تدبیر» و «اعتماد»، تعارضی ندارد. در این مقاله، مؤلف با روش توصیفی تحلیلی درصدد نقد دیدگاه پیناک درباره «علم پیشین خداوند به آینده» از منظر متکلمان امامیه است.
نقد دیدگاه کلارک اچ. پیناک در باب «رابطه عاشقانه خداوند با انسان» از منظر متکلمان امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
25 - 41
حوزه های تخصصی:
از مهم ترین ویژگی هایی که پیناک برای خداوند برمی شمارد «عشق» است. به بیان او الهی دانان سنّتی مسیحی متأثر از اندیشه یونانی با قرار دادن صفت عشق ذیل «ویژگی های اخلاقی خداوند» و پس از بحث در باب مابعدالطبیعه، آن را به حاشیه رانده اند؛ حال آنکه بر مبنای کتاب مقدّس «عشق» از اوصاف ذاتی خداوند بوده و او اساساً یک فرد عاشق (و معشوق) است. بدین جهت توجّه به این مسئله در مسیحیت بسیار محوری است. از دیدگاه متکلمان امامیه اگرچه عقیده پیناک در باب رابطه عاشقانه خداوند با انسان دارای امتیازاتی نسبت به الهیات سنتی است، لکن بر لازمه هایی که او برای این ارتباط برمی شمارد نقدهایی وارد است. ایشان معتقدند اولاً آن ابعاد از رابطه که حاکی از تأثر و ضعف است بر خداوند صادق نمی باشد، و دوم، کمال مطلق خداوند مخلّ برقراری این امر نیست. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به نقد دیدگاه پیناک از منظر متکلمان امامیه پرداخته می شود.
چگونگی مواجهه متکلمان امامیه با مفاد فیزیک هیأت قدیم درباره معجزات کیهانی(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
حدیث و اندیشه بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
5-24
حوزه های تخصصی:
علم هیأت قدیم که به دلیل شهرت بطلمیوس، با نام هیأت بطلمیوسی نیز از آن یاد می شود، از دو بخش هیأت ریاضی و هیأت فیزیک تشکیل شده است. در بخش هیأت فیزیک، طرح مباحثی مانند: امتناع خرق و التیام افلاک، ماهیت فسادناپذیری و جاودانگی افلاک، فرورفتگی و محکم شدن کواکب در افلاک باعث شده بود تا معجزات کیهانی مانند معراج، ردّ الشمس و شقّ القمر به چالش کشیده شود. بنابراین ضروری بود که مکاتب کلامی و متکلمان مسلمان، دیدگاه خود درباره تطبیق یا عدم تطبیق دیدگاه این هیأت با آموزه های اسلامی درباره معجزات کیهانی را اعلام کنند. پژوهشِ حاضر با تبارشناسی میان رشته ای و با رویکردی تاریخی به روابط دو علم هیأت قدیم و کلام اسلامی پرداخته و با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین چگونگی مواجهه متکلمان امامیه با فرضیه هیأت بطلمیوسی درباره معجزات کیهانی، پرداخته است و به این نتیجه دست یازیده است که متکلمان امامیه با توجه به رویکرد فلسفی یا غیر فلسفی خود در برابر این چالش، یکی از چهار نوع مواجهه را یعنی «سکوت»، «قبول چالش و دفاع از عقاید دینی»، «جمع بین آموزه های علم کلام و هیأت با تصرف در مباحث علم هیأت» و در نهایت «جمع بین آموزه های علم کلام و هیأت بدون تصرف در دیگری» برگزیده اند.