مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
نظریه زمینه ای
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶۴
۱۰۰-۸۵
حوزه های تخصصی:
دلبستگی به خانه، پیوند عاطفی مثبت میان انسان و خانه است که می تواند منجر به ایجاد احساس امنیت، آرامش و راحتی خاطر برای ساکنان و افزایش کیفیت زندگی آنان شود. همچنین ساکنان را به مراقبت و محافظت از مکان وا داشته و در حفظ و نگهداری محیط های مسکونی مؤثر خواهد بود. برای ایجاد چنین پیوندی حضور برخی مقدمات کالبدی و اجتماعی در خانه ضروری است. این مقاله با هدف دستیابی به عوامل مؤثر بر شکل گیری این پیوند، در پی شناخت ویژگی هایی از خانه است که نقش مؤثری در دلبستگی انسان به آن ایفا می نمایند. برای دستیابی به این هدف، این پژوهش رویکردی کیفی اتخاذ نموده است و از روش «نظریه زمینه ای» بهره می برد. داده های پژوهش با انجام مصاحبه عمیق با 30 نفر از ساکنان مجتمع های مسکونی واقع در محلات منتخب اصفهان در بازه سنی 25-65 سال گردآوری شده اند. یافته های این مطالعه نشان می دهد که هر دو دسته «ویژگی های مربوط به درون خانه» و«ویژگی های مربوط به بیرون خانه» نقش مهمی در شکل گیری دلبستگی ساکنان به خانه ایفا می نمایند. این پژوهش «مالکیت»، «کیفیات آسایشی و دوام کالبدی خانه»، «مبلمان و تجهیزات داخلی خانه» و «روابط عاطفی مثبت در خانه» را از جمله عوامل درونی و «جلوه بیرونی خانه»، «رضایت از همسایگی» و «کیفیت و خوشنامی محله» را از جمله عوامل بیرونی مؤثر بر شکل گیری دلبستگی ساکنان به خانه معرفی می نماید. همچنین «جلوه محیط مسکونی» را به عنوان مقوله هسته ای در برگیرنده مقولات مطرح شده معرفی می کند . لذا ارایه راهکارهایی برای اغنای این کیفیات در دو حوزه «درون» و «برون» خانه، می تواند منجر به ایجاد و یا ارتقای دلبستگی ساکنان شود. از آن جا که این عوامل و کیفیات رابطه تنگاتنگی با فاکتورهای فیزیکی فضا دارند، این پژوهش می تواند به عنوان یک پژوهش پایه، مبنایی برای ارایه راهکارهایی برای ارتقای دلبستگی انسان به خانه در حوزه های مختلف و از جمله معماری و شهرسازی باشد.
ارائه مدل تثبیت ساختار دانشگاه نسل سوم در حوزه علوم پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
مدیریت سلامت دوره ۲۲ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۶
۱۱۰-۹۹
حوزه های تخصصی:
مقدمه: لزوم اعمال تغییرات در دانشگاه ها از نسل دوم به نسل سوم، نیاز به انجام پژوهش های علمی و کاربردی در این زمینه را مشخص می سازد. پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی جهت تثبیت ساختار دانشگاه نسل سوم در دانشگاه علوم پزشکی صورت گرفت. روش ها: پژوهش حاضر یک مطالعه کیفی بوده که در آن از روش نظریه زمینه ای استفاده شد. ابتدا، تعداد 18 نفر از معاونین و کارشناسان ارشد دانشگاه های علوم پزشکی در استان های تهران و فارس به عنوان نمونه آماری و با روش اشباع نظری از بین 288 نفر انتخاب و سوال های مورد نظر پژوهش از آنها در قالب مصاحبه باز و در بازه زمانی دی و بهمن ماه 1397 پرسیده شد. با استفاده از نرم افزار Maxqda12 و طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تحلیل و مدل نهایی به دست آمد. یافته ها: مدل نهایی دارای شش مقوله اصلی نیازمندی های درونی و بیرونی، ساختار دانشگاه، تثبیت ساختار، موانع تثبیت ساختار، عوامل درون سازمان و کارآفرینی می باشد. بر اساس این متغیرهای مهم در زمینه تثبیت ساختار که در حقیقت نقطه اهمیت و نوآوری در پژوهش حاضر می باشد و در پژوهش های گذشته به صورت تخصصی مورد توجه نبوده است تعیین گردید. نتیجه گیری: بر اساس مدل نهایی به دست آمده نیازهای درونی و بیرونی دانشگاه بر ساختار دانشگاه نسل سوم تاثیر می گذارد و این موجب استفاده از استراتژی هایی در راستای تثبیت ساختار می گردد. استراتژی های تثبیت ساختار نیز تحت تاثیر عوامل درون سازمانی و موانع تثبیت ساختار قرار گرفته و در نهایت موجب کارآفرینی و مزایای حاصل از کارآفرینی می گردد.
مفهوم سازی تجربه خاطره انگیز گردشگران داخلی و بین المللی از مقصد شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری و توسعه سال یازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
243 - 260
حوزه های تخصصی:
مفهوم سازی تجربه گردشگری و بررسی ابعاد تجربه و قصدهای رفتاری حاصل از آن، نه فقط از منظر علمی، بلکه برای کسب و کار ها و سازمان های گردشگری اهمیت بسزایی دارد. پژوهش حاضر، با هدف بررسی تجربه خاطره انگیز گردشگران داخلی و بین المللی از مقصد گردشگری شهر شیراز و با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای انجام شده است. به همین منظور، با ده گردشگر داخلی و یازده گردشگر خارجی مصاحبه های نیمه ساختاریافته انجام شد و داده ها گردآوری و تجزیه وتحلیل شدند. گفتنی است نمونه گیری به صورت نظری، هدفمند و گلوله برفی بوده است. در این راستا، تجربه گردشگری آن ها در سه مرحله قبل از سفر، طی سفر و بعد از سفر بررسی شد. تجربه های خاطره انگیز گردشگران در مقصد شیراز را می توان به چهار دسته طبقه بندی کرد: ۱) محیط؛ ۲) فرهنگ؛ ۳) روابط میان فردی؛ ۴) عوامل فردی و روانی. نتایج حاکی از آن است که افرادی که به مقصد دل بسته شده اند دوباره از این مقصد بازدید خواهند کرد و انگیزه ای برای بازدید دوباره دارند. همچنین گردشگر ها، با توجه به تجربه خود، ازطریق بازاریابی دهان به دهان و تولید محتوا در فضای مجازی بازدید از مقصد را توصیه می کنند. شیوع ویروس کرونا عامل مداخله گر در تجربه خاطره انگیز گردشگران از مقصد شناسایی شده است. مفهوم سازی ابعاد تجربه های خاطره انگیز گردشگران می تواند در سیاست گذاری و توسعه و مدیریت کسب و کارها و محصولات گردشگری به شدت تأثیر گذار باشد.
بهبود وضعیت سرمایه اجتماعی در محله های شهری با رویکرد برنامه ریزی محله محور(مورد مطالعه: محله قنات کوثر، منطقه چهار کلان شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برنامه ریزی محله محور رویکرد نسبتاً جدیدی است که خدمات عمومی را در مدیریت شهری بهبود می بخشد. به کارگیری این رویکرد در فرآیند برنامه ریزی بیش از هر چیز نیازمند سرمایه اجتماعی مناسب، انسجام و یکپارچگی ساکنین در یک اجتماع محله ای و تقویت بسترها و زمینه های هویت ساز محله ای است. بر این مبنا پژوهش حاضر به بررسی نقش رویکرد محله محوری در جهت ارتقاء سرمایه اجتماعی در محله قنات کوثر واقع در منطقه 4 شهر تهران پرداخته است. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و از نظر هدف کاربردی بوده و با بررسی متون مرتبط، شاخص ها و زیرشاخه های مفهوم برنامه ریزی محله محور استخراج شدند. مبتنی بر شاخص های مذکور سؤالات موردنیاز طرح شد و با انجام مصاحبه عمیق با 16 نفر از افراد ساکن در محله و رسیدن به اشباع نظری، داده های موردنیاز به منظور تحلیل به دست آمدند. با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای و انجام سه مرحله کدگذاری (باز، محوری و گزینشی) مقوله های نهایی استخراج شدند و در چارچوب شرایط علی، زمینه ای، مداخله ای، تعاملات/راهبردها و پیامدها جای گرفتند. مبتنی بر این موارد، نمودار پارادایمی ازنظریه زمینه ای ارائه شد و نظریه نهایی به منظور بهبود سرمایه اجتماعی با رویکرد برنامه ریزی محله محور به دست آمد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که افزایش کیفیت فضاهای شهری و بهبود وضعیت فعلی محله، توزیع عادلانه امکانات خدماتی و رفاهی، افزایش تعاملات، توانمندسازی شورای محله و جلب اعتماد و مشارکت ساکنین، از مهم ترین راهبردها به منظور افزایش سرمایه اجتماعی و فراهم کردن زمینه دستیابی به توسعه پایدار محله ای در محله قنات کوثر هستند.
طراحی الگوی تحول فرهنگ سازمانی با رویکرد افزایش بهره وری برای نظام آموزش و پرورش ایران به شیوه ی نظریه ی زمینه ای(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال شانزدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۶
49 - 63
مقدمه و هدف پژوهش: این پژوهش، با هدف ،طراحی الگوی تحول فرهنگ سازمانی با رویکرد افزایش بهره وری برای نظام آموزش وپرورش ایران انجام شد. روش پژوهش: در این پژوهش، روش پژوهش کیفی با رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد.جامعه آماری پژوهش صاحب نظران آموزش وپرورش بودند که به صورت هدفمند برای مصاحبه انتخاب شدند. یافته ها: در مرحله اول کدگذاری باز،334 مفهوم به دست آمد.داده های مرحله دوم کدگذاری باز،در قالب 229 مفهوم و53 مقوله عمده طبقه بندی شد.در مرحله کدگذاری محوری، در قالب کدگذاری نظری،11 مقوله نظری تعیین شد. سپس، برحسب ویژگیهای شرایطی، تعاملی/فرایندی و پیامدی طبقه بندی شد.در مرحله کدگذاری انتخابی، مقوله فرهنگ تعالی بخش،به عنوان مقوله مرکزی انتخاب شد. نتیجه گیری: از نظر خبرگان آموزش و پرورش سازمان های بالنده وطلایه دار همواره در تلاش اند تا با ایجاد انگیزه،رفتارهای مطلوب، دستیابی به اهداف سازمانی،افزایش بهره وری و در نهایت نیل به تعالی از طریق ایجاد فرهنگ سازمانی مطلوب بهره جویند.الگوی طراحی شده در پژوهش حاضر،داری مفهومی پیچیده و چندبعدی است .این الگو در صورتی کارکرد مثبت خواهد داشت، که به صورت یک کلیت واحد به تمامی ابعاد آن به طور یکسان توجه شود.
تجربه هیجان خشم در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشفتگی هیجانی به عنوان یک ویژگی مرکزی آسیب شناسی در اختلال های گوناگون به ویژه اختلال وسواسی اجباری است. خشم یکی از این هیجان های اصلی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و همین یافته های اندک نیز تناقض های متعدد و آشفتگی زیادی دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف ایجاد یک مدل یکپارچه برای تجربه خشم در این افراد صورت گرفت. این پژوهش کیفی و از نوع نظریه برخاسته از زمینه بود. شرکت کنندگان 29 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، مصاحبه روایتی و تصویرسازی ذهنی صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از طرح نظام مند اشتروس و کوربین (1990) استفاده شد. سپس مقوله ها در یک مدل پارادایمی برخاسته از زمینه سازمان دهی شد. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر شرایط علّی، زمینه، شرایط میانجی، چگونگی تجربه خشم، راهبردهای مدیریت و پیامدهای آن در این افراد است. این یافته ها بر لزوم برنامه های پیشگیرانه با تکیه بر متغیرهای علّی و طراحی برنامه های درمانی بر این اساس تاکید دارند.
چالش های جامعه پذیری سیاسی دانشجویان دختر (ارائه یک نظریه زمینه ای)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۳ بهار ۱۳۹۴ شماره ۱
53 - 72
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی و با هدف بررسی فرایند جامعه پذیری سیاسی دختران دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی شیراز و اصلی ترین کارگزاران این فرایند اجرا شده است. اهمیت فرایند جامعه پذیری سیاسی از آن روست که همه تفکرات و ایستارهای سیاسی افراد جامعه از خلال همین فرایند شکل می گیرند. روش استفاده شده، کیفی و از نوع گراندد تئوری است و داده ها با کمک تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته گردآوری شده اند. بر اساس روش نمونه گیری هدفمند و نیز با در نظر گرفتن اشباع نظری، 20 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی شیراز در این مطالعه شرکت کردند و مصاحبه های عمیق با آن ها انجام شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که در فضای فرهنگی ای که حوزه جامعه پذیری سیاسی در حاشیه قرار گرفته و در شرایطی که نهادهای آموزشی، رسانه، و گروه های دوستی نقش کارآمدی در جامعه پذیری سیاسی دانشجویان دختر ندارند، نهاد خانواده به منزله نهادی مورد اعتماد، وظیفه فرایند جامعه پذیری سیاسی دختران دانشجو را به دوش می کشد و سایر کارگزاران جامعه پذیری در این عرصه ناکارآمدند.
آسیب شناسی تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار (مطالعه کیفی شهرستان شاهین شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۴ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
431 - 450
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناخت آسیب های تعاملات اجتماعی زنان سرپرست خانوار شاهین شهر در رویکرد کیفی و با روش نظریه زمینه ای انجام شده است. به این منظور، با 35 نفر از زنان سرپرست خانوار مصاحبه های نیمه ساختاریافته و عمیق انجام شد که برای گزینش آن ها روش نمونه گیری هدف مند و نظری به کار گرفته شد. داده های حاصل از مصاحبه با روش کدگذاری نظری تجزیه و تحلیل شد. در کدگذاری باز، 49 مفهوم و در کدگذاری محوری 8 مقوله به دست آمد. مقوله «حریم ناامن» به منزله پدیده اصلی ظهور یافت. یافته های تحقیق نشان داد زنان سرپرست خانوار در تعاملات اجتماعی روزمره خود با مسائل و کلیشه های منفی روبه رو هستند که تجربه حریم ناامن را برای آنان به همراه دارد. کنش آنان در مقابل آسیب ها به صورت سازگاری نابهنجار رخ می دهد و از پیامدهای آن ها می توان به فرزندان آسیب دیده اشاره کرد. در نهایت، مدل نظری «مرزهای ناامن ساز» مفهوم محوری حاصل از این پژوهش است.
بازسازی معنایی تجربه زیسته دختران از تجرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۵ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
403 - 426
حوزه های تخصصی:
دختران مجرد در زمره گروه هایی محسوب می شوند که به دلیل جایگاه شکننده و آسیب پذیر در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی در معرض طرد قرار دارند. هدف این پژوهش، بازسازی معنایی تجربه زیسته دختران از تجرد، کشف زمینه ها، پیامدها و نحوه مواجهه دختران با تجرد از طریق ادراک و معنای ذهنی دخترانی است که درگیر این فرایند شده اند. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای میان دختران مجرد شهر ایوان به انجام رسید. برای انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری هدفمند و حداکثر تنوع و برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساخت یافته استفاده شد. در نمونه پژوهش، 28 نفر از دختران مجرد مشارکت داشتند که به لحاظ بهره مندی از سرمایه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی متفاوت بودند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که زمینه هایی چون تثبیت دال های پذیرفته شده، ازدواج به مثابه نهاد حمایتی، جنسیتی شدن فضای عمومی و تقدیرگرایی در تجرد زنان نقش دارند. در این میان، محدودیت های پذیرفته شده به مثابه زمینه تسهیل گر و بازنمایی وابستگی در رسانه به منزله شرایط مداخله گر عمل کرده اند. بازسازی معنایی تجربه و درک دختران مجرد از تجرد بر الزام های استتار، مکان های مذهبی به مثابه پناهگاه، سیاست حضور و روی آوردن به مشاغل زنانه، بازاندیشی و مجازی شدن روابط دلالت دارد. بر اساس مطالعه حاضر، تجربه تجرد برای دختران، خشونت روانی، انزوای مضاعف، آینده مبهم و احساس سرباری و ابژه های حقارت در پی داشته است. مقوله هسته نیز بر دسترس ناپذیر بودن موقعیت ها دلالت دارد.
واکاوی نقش خیریه ها در تولید و تداوم فقر زنانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۶ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱
27 - 49
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی بررسی مفهوم زنانه شدن فقر از خلال تجربه های مراجعان به خیریه های شهر اصفهان و فهم تأثیر این گونه انجمن ها یا سازمان ها در بازتولید این مفهوم در جامعه است. با استفاده از نظریه زمینه ای مورد نظر چارمز در روش شناسی کیفی، سعی برآن بوده تحلیلی پیرامون این سؤال به دست آید که چگونه خیریه ها در بازتولید فقر زنانه مؤثرند؟ اطلاعات این پژوهش، که از طریق انجام دادن 20 مصاحبه عمیق با زنان سرپرست خانوار یا زنان نیازمند کمک جوان و تنها که برای درخواست کمک به خیریه های شهر اصفهان مراجعه کرده اند گرد آمده است، در مرحله اول با رویکردی تفسیرگرایانه از تجارب مراجعه زنان نیازمند کمک به خیریه ها طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشیِ روش نظریه زمینه ای، 6 مفهوم اولیه، 2 مقوله مرکزی و نهایتاً یک مقوله هسته ای استخراج شد که مؤید مقولات عمده «اصرار بر تسلط اقتصادی» و «ابقای انفعال اجتماعی» از سوی خیریه ها بر زنان بود. در مرحله دوم، با نگاه نقادانه فمنیستی برآمده از دیدگاه هاردینگ، هریک از مفاهیم و مقولات به طور جداگانه و در تحلیلی نهایی بررسی شد. درنهایت، در مدل نظری ای که برآمده از یافته های تحقیق بود، مکانیسم «نابرابری مضاعف» از واکاوی روابط بین مقولات به دست آمده در توضیح سؤال اولیه به دست آمد. همچنین، بخشی یا هریک از مفاهیم اولیه به دست آمده در جریان کدگذاری ها به عنوان «متعین های زمینه ای، مقوم، پشتیبان و تأثیرگذار» بازشناسایی شدند که در تولید، تداوم و بازتولید فقر زنانه از طریق فعالیت های مبتنی بر خیریه و امور خیر نقش دارند. براساس این پژوهش، می توان مدعی شد که فعالیت های مبتنی بر کمک رسانی در خیریه ها نه تنها بر بنیانی مردسالارانه وضع شده اند، بلکه با قراردادن زنان نیازمند کمک در وضعیت نابرابری مضاعف، شرایط فقیرتر شدن این زنان و تداوم چنین وضعیتی و درنهایت بازتولید فقر در زنان را فراهم می کنند. در واقع، طبق یافته ها می توان بدین نظر رسید که خیریه ها برای زنان در جامعه طبق الگوی کمک رسانیِ فعلی خود، «بازتولید انقیاد» می کنند.
برساخت معنایی تأخیر سن ازدواج بر اساس نظریه زمینه ای (مطالعه موردی دانشجویان دختر شهر مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۷ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
43 - 69
حوزه های تخصصی:
تجرد، بالا رفتن سن ازدواج و خیل عظیم دختران مجرد بالای 30 سال، آمار بالای تحصیل کرده های مجرد و گفتمان عمومی جامعه در رابطه با کاهش شدید ازدواج به نظر می رسد پژوهش گران و اندیشمندان را مجاب کرده باشد تا این موضوع را مسئله ای اجتماعی بدانند. هدف پژوهش حاضر کشف معنا و علت های بالا رفتن سن و تأخیر ازدواج در میان دختران است. در بخش روش شناسی، از روش شناسی کیفی و راهبرد نظریه زمینه ای استفاده شد. تعداد 33 دانشجوی دختر به صورت هدفمند به مدت بیش از یک سال بررسی شدند. پانزده مقوله اصلی و یک مقوله هسته از خلال کدگذاری داده ها استخراج شد: تحصیلات و بازاندیشی فرصت های فردگرایانه، ادامه تحصیل مشغولیتی بازدارنده، تجربه رابطه با دیگری مهم، واکاوی شکست دیگران (خاطرات منفی)، ترس از طلاق، اعتماد ناپذیری و متعهدنبودن مردان، محدودیت شغلی و جبر تحصیلی، سرزنش، تحقیر و اعمال فشار بر دختران مجرد، تحکم و نادیده انگاری نظر دختر، انگیزه های دوران تجرد، دوران رهایی و مسئولیت ناپذیری، جهاز، بازتولید فرهنگی مشقت بار، درآمد و تمکن مالی عاملی مهم برای تشکیل خانواده، روابط عاشقانه مدرن: سبک زندگی غربی، جمود و وسواس ناشی از افزایش سن و بزرگ پنداری دافعه های ازدواج. «تجربه تجرد، تأخیری معنادار» به عنوان مقوله نهایی انتخاب شد و در پایان مدل پارادایمی مستخرج از داده ها طرح شد.
خشونت علیه زنان: حاکمیت ایدئولوژی مردسالار و هژمونی سلطه مذکر (مطالعه موردی: زنان شهر بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۱۹ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
545 - 572
حوزه های تخصصی:
خشونت علیه زنان، هر نوع رفتار خشن وابسته به جنسیت است که موجب آسیب جسمی، جنسی، روانی و رنج زنان می شود. چنین رفتاری می تواند با تهدید، اجبار و سلب مطلق اختیار و آزادی به صورت آشکار و یا پنهان انجام شود. در این راستا پژوهش حاضر به دنبال بررسی خشونت علیه زنان در بین زنان شهر بوشهر با استفاده از روش کیفی و با رویکرد روش نظریه زمینه ای می باشد. مشارکت-کنندگان در پژوهش حاضر ۱2 نفر از زنان شهر بوشهر بوده اند که به صورت نیمه ساختاریافته با آنها مصاحبه شده است و سپس داده-های حاصل از آن با استفاده از کدگذاری سه مرحله ای باز، محوری و گزینشی تحلیل گردیده است. یافته ها نشان از وجود پنج مقوله محوری «فرهنگ مردسالار و نابرابری جنسیتی نهادینه شده»، «کیفیت تعاملات زوجین»، «مشروعیت بخشی سیستم فرهنگی به خشونت»، «استراتژی زنان در مقابله با خشونت» و «بازتولید نگرش های مردسالاری نسبت به زنان» می باشد. مقوله هسته پژوهش نیز «حاکمیت ایدئولوژی مردسالار و هژمونی سلطه مذکر» می باشد؛ خشونتی که از سوی مردان علیه زنان اعمال می شود در هر وضعیتی متأثر از جایگاه قدرتمند مردان در روابط بین فردی و اجتماعی است. مردسالاری به عنوان یک عامل قوی در خشونت علیه زنان تأثیر دارد و خشونت متأثر از نظام مردسالار است.
مطالعه کیفی تغییرات در سبک زندگی و صورت بندی هویت ی زنان در کردستان ایران (مطالعه موردی: شهر مریوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
327 - 344
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی کیفی تغییرات سبک زندگی در کردستان ایران شهر مریوان و پیوند آن با صورت بندی هویتی در میان زنان آن شهر می پردازد. مناطق مرزی شهرستان مریوان به دلیل موقعیت جغرافیایی و سیاسی اقتصادی خاص درگیر رشد اقتصادی فزاینده و بحران های فرهنگی خاص ناشی از آن شده است؛ به گونه ای که شکل جدیدی از سبک زندگی و صورت بندی هویتی در این شهر آغاز شده و پیوسته در حال گسترش است. مطالعه حاضر درصدد است به منابع، مجاری، فرایند، و پیامدهای تغییرات در سبک زندگی و شکل بندی هویتی جدید در میان زنان این شهر بپردازد. روش شناسی این مطالعه کیفی است و در آن از روش اتنوگرافی و نظریه زمینه ای برای گردآوری و تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. با 53 نفر از زنان و دختران این شهر مصاحبه های عمیقی انجام شده است. نمونه گیری با روش هدفمندِ اکتشافی و زنجیره ای انجام گرفته است. یافته های تحقیق حکایت از گسترش فزاینده تغییرات در ابعاد گوناگون سبک زندگی و هویتی مشارکت کننده ها دارد که در اکثر موارد با ساختار فرهنگی عام و سنتی و ارزش ها و هنجارهای شهر مریوان در تضادی بنیادین و همه جانبه است. بر اساس روش نظریه زمینه ای با تحلیل داده های متنی مصاحبه ها و برخی یافته های مشاهده ای، مجموعه ای از مقولات به منزله شرایط بسترساز تغییرات سبک زندگی، تعاملات شکل گرفته در این بستر و پیامدهای ناشی از آن ها استخراج شده اند که درنهایت به یک مقوله هسته با عنوان هویت تنش زا ختم شده است.
تقابل هویت جنسیتی فردی و اجتماعی در تک زیستی دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
۳۰۶-۲۸۱
حوزه های تخصصی:
متن حاضر بر آن است تا با بهره گیری از نظریه زمینه ای، تجربه زیسته دخترانی را که به شیوه تک زیستی و مستقل از خانواده در شهر تهران زندگی و کار می کنند، در بزنگاه هایی که به نظر می رسد هویت جنسیتی فردی و هویت جنسیتی اجتماعی آن ها در مقابل هم قرار گرفته اند، واکاوی کند. نظر به اینکه تقابل می تواند در انواع تفاوت، تضاد، تعارض، تناقض و تقارن نمایان شود، پاسخ به این پرسش مهم که خروجی نهایی تقابل این دو مجموعه از تعاریف برای این گروه از دختران چه خواهد بود، محور اصلی پژوهش حاضر است. به منظور دستیابی به این هدف،13 مصاحبه عمیق انجام شده است. یافته ها از وجود تعارض هویت جنسیتی در بین مشارکت کنندگان حکایت می کند. افراد در مواجهه با موقعیت های مختلف بسته به شرایط زمینه ای و مداخله گر، ترکیبی از راهکارهای هم نوا با الگوی هویت جنسیتی فردی (الگوهای مدرن تر هویتی) و استراتژی های همسو با الگوی هویت جنسیتی اجتماعی (الگوهای سنتی تر هویتی) را اتخاذ می کنند.
عوامل تداوم بخش وسوسه، تحقق بخش لغزش و سرکوب کننده لغزش در زنان مصرف کننده مواد در شهر تهران: یک مطالعه نظریه زمینه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وسوسه و لغزش از عوامل مهم دخیل در عود مصرف مواد است و زنان، تجارب وسوسه برانگیز بیش تری نسبت به مردان دارند. از این رو هدف این پژوهش، شناسایی عواملی بود که سبب تداوم وسوسه، تحقق و یا سرکوب لغزش در این گروه خاص می شوند. روش این پژوهش، روش کیفی و از نوع نظریه زمینه ای بود. شرکت کنندگان در پژوهش ، 40 نفر از زنان مصرف کننده مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد زنان بهبودگستران همگام در سال های 97 تا 98 بودند که با روش نمونه گیری نظری انتخاب شدند و با این تعداد نمونه اشباع حاصل شد. ایزار پژوهش، مصاحبه ی نیمه ساختاریافته بود و داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی رویکرد استراوس و کوربین تحلیل شدند تم های اکتشافی پژوهش حاضر به شرح زیر است: 1- عوامل فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه (متشکل از مقوله های عوامل شناختی خانوادگی و 4 گام عوامل شناختی فردی: 1. تردید، 2. کسب مجوز لغزش،3. توجیه مصرف مجدد، 4. مصرف مجازی. مقوله عوامل عاطفی- هیجانی و رفتاری فردی و خانوادگی تداوم بخش وسوسه. 2- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی تحقق بخش لغزش، و 3- عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی سرکوب کننده لغزش. پژوهش حاضر نشان داد شناسایی عوامل دخیل در وسوسه و لغزش در درمان اعتیاد زنان ضروری است و به نظر می رسد به کارگیری این عوامل در درمان و آگاهی بخشی به زنان، احتمال پیشگیری از عود را امکان پذیرتر خواهد کرد.
ادراک احساس گناه انتقال یافته از پدرومادر: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
احساس گناه انتقال یافته پدیده ای است که با توجه به نقش ها و وظایف تعریف شده در بستر خانواده و پویایی های ارتباطی روابط والد-فرزندی، کم وبیش در همه تعاملات خانوادگی مشاهده می شود، ولی حالت فراگیر آن موجب الگوهای هیجانی و رفتاری ناسازگار می گردد. ازاین رو هدف پژوهش حاضر بررسی ادراک فرزندان از احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر بود. پژوهش حاضر از دید روش شناسی از نوع کیفی و به روش نظریه زمینه ای و از راه نمونه گیری هدفمند و در دسترس صورت گرفت. جامعه موردپژوهش را خانم های 29 تا 38 سال ساکن تهران در زمستان 1398 در تهران تشکیل دادند. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته جمع آوری گردید و به منظور تحلیل داده ها از روش نظریه زمینه ای استفاده شد. تحلیل برآمده از داده های مصاحبه به صورت کلی در سه محور چگونگی ادراک احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر، زمینه های ایجاد احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر و سازوکارهای کاهش احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر دسته بندی شد. برآیندهای برآمده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی نشان داد ادراک احساس گناه دربرگیرنده هیجان های آزاردهنده، شناخت ناسازگار و کنشگری ناکارآمد است. عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی در ایجاد احساس گناه نقش داشته و سازوکارهای کاهش احساس گناه دربرگیرنده بینش یابی، جبران و گسلش می شود. نتایج حاصله افزون بر افزایش بینش درباره پدیده احساس گناه انتقال یافته از پدر و مادر و زمینه های ایجاد آن، می تواند زمینه ساز پژوهش های بعدی و نیز طراحی برنامه های آموزشی و درمانی باهدف تسهیل و بهبود در روابط والد- فرزندی شود.
تبیین فرایند شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یک خانواده موفق، سازگار و سالم بر پیوندها، تعاملات و ارتباطات هیجانی و اعتماد میان زن و شوهر و اعضا به همدیگر بناشده که آرامش و آسایش اعضای خانواده در گرو آن است. پژوهش حاضر با هدف بازگفت فرایند شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی با رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد. پژوهش حاضر به روش کیفی، نظریه زمینه ای انجام شد. در این پژوهش، جامعه آماری دربرگیرنده زنان با دامنه سنی 25 -45 سال و دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی از مشتقات خشخاش (صنعتی و سنتی) شهرستان قروه در سال های 1400 و 1401 مراجعه کننده به درمانگاه نیکو سلامت قروه بود. انتخاب نمونه ها به روش نمونه گیری هدفمند بود، اندازه نمونه در این پژوهش با 17 نفر به اشباع رسید و مصاحبه نیمه ساختاریافته جهت گردآوری داده ها انجام شد. به منظور تسهیل در فرآیند کدگذاری و تحلیل از نرم افزار MAXQDA استفاده گردید. عوامل تأثیرگذار در شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی دربرگیرنده عوامل زمینه ساز دربرگیرنده عوامل فردی، روانی و میان فردی؛ عوامل آشکارساز دربرگیرنده عوامل خانوادگی، شخصیتی و ارتباطی؛ عوامل تداوم بخش دربرگیرنده عوامل اجتماعی، فرهنگی و عوامل محیطی؛ و عوامل تشدیدکننده دربرگیرنده عوامل هیجانی، عوامل مربوط به سبک زندگی و جنسی شناسایی و استخراج گردید. عوامل فراوانی در فرایند شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی نقش دارند که می توان با شناسایی آن ها در محیط ها، فرهنگ ها و جوامع گوناگون اقدامات کارسازی در راستای کاهش بی رمقی زناشویی و حتی پیشگیری از وابستگی به مصرف مواد تنظیم و تدوین نمود و زمینه آگاهی عمومی را ایجاد نمود.
بررسی کیفی نقش عوامل آسیب زای خانواده در شکل گیری سازوکارهای دفاعی غیر سازشی افراد دچار اختلال شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی عوامل کارساز در شکل گیری کارکردهای اختلال شخصیت مرزی همواره مورد توجه درمانگران و پژوهشگران بوده است و خانواده همچون بخش جدایی ناپذیر عوامل تأثیرگذار اهمیت بسزایی در پژوهش های این گستره دارد. هدف پژوهش حاضر بررسی کیفی نقش عوامل آسیب زای خانواده در شکل گیری سازوکارهای دفاعی غیر سازشی افراد دچار اختلال شخصیت مرزی بود. برای انجام این پژوهش کیفی، از میان مراجعین بیمارستان رازی تبریز 10 فرد دچار اختلال شخصیت مرزی به شیوه نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. این افراد توسط روان پزشکان بیمارستان تشخیص اختلال شخصیت مرزی دریافت کرده بودند. روش اصلی جمع آوری داده ها، مصاحبه های نیمه ساختارمند با سؤالات باز بود. اطلاعات برآمده از مصاحبه ها پس از پیاده سازی، با بهره گیری از مدل استراوس و کوربین در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری گزینشی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. درستی و اعتبار پژوهش حاضر ریشه در چهار محور «باورپذیری، انتقال پذیری، تصدیق پذیری و اطمینان پذیری» داشت. یافته های برآمده از مصاحبه با شرکت کنندگان در گستره آسیب های خانواده و شکل گیری سازوکارهای دفاعی غیر سازشی با به کارگیری مطالعه نظریه داده بنیاد، در سه مقوله اصلی «عوامل آسیب زای خانواده»، «آسیب های دوران کودکی» و «سازوکارهای دفاعی غیر سازشی» و چندین خرده مقوله خلاصه گردید و سرانجام به استخراج یک مدل پارادایمی در شکل گیری سازوکارهای دفاعی غیر سازشی افراد دچار اختلال شخصیت مرزی انجامیده شد. به صورت کلی نتایج پژوهش حاضر نشان داده است، عوامل آسیب زای خانواده در شکل گیری سازوکارهای دفاعی غیر سازشی افراد دچار اختلال شخصیت مرزی نقش دارند.
الگوی داده بنیاد برساخت امید اجتماعی در رسانه ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امید در دنیای مدرن را می توان یکی از مسائل مهم در حوزه علوم اجتماعی تلقی کرد. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر خود را نشان می دهدکه مفهوم پیش گفته شده نه به طور مجرد و تنها بلکه در تناسب با رسانه ها مورد واکاوی قرار گیرد. هدف پژوهش حاضر واکاوی بستر های رشد امید اجتماعی در رسانه ملی بود. روش شناسی حاکم بر این پژوهش کیفی و رویکرد آن نظریه زمینه ای است. جامعه هدف، 21 نفر از مدیران رسانه ملی کشور و شبکه های استانی (تهران و ایلام) بودند که با استفاد از نمونه گیری نظری و هدفمند، برای مصاحبه عمیق انتخاب شدند و فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع کامل اطلاعات ادامه یافت. داده های به دست آمده پس از تبدیل به متن با استفاده از کد گذاری باز، محوری و گزینشی مورد تحلیل قرار گرفتند که نتایج حاصل از آن در قالب 12 مقوله اصلی و 1 مقوله هسته به همراه خط داستان و مدل پاردایمی ارائه شد. نتایج به دست آمده نشان دهنده آن بود که «امید اجتماعی رسانه محور» به عنوان پدیده مرکزی پژوهش به دنبال مجموعه ای شرایط عِلی، از جمله عملکرد های تخصصی در رسانه، توسعه کیفی برنامه ها، بازتعریف شادی در رسانه، بسط آگاهی اجتماعی، ارائه درک مشترک از اهداف، حمایت از خانواده ها به همراه مجموعه ای از شرایط زمینه ای و مداخله گر برساخته می شود. امید اجتماعی برساخته شده، حامل استراتژی هایی چون اقدامات ترمیمی از سوی رسانه ملی بوده و به دنبال خود پیامد هایی نظیر توسعه و اعتمادآفرینی و رشد و توسعه فردی را به همراه دارد. مدل پارادایمی و خط داستان درک بهتری از نتایج فوق بدست می دهند.
پارادایم نقش کتابخانه های عمومی در اطلاع رسانی به معلولین: رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کتابداری و اطلاع رسانی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۱)
143 - 166
حوزه های تخصصی:
هدف: رفتار و نیاز اطلاعاتی معلولان، به عنوان بخش عظیم و توانمندی از جامعه که به علت محدودیت های جسمی نیاز اطلاعاتی بیشتر و با امکانات متفاوت و خاصی دارند، حائز اهمیت است. دسترسی به اطلاعات حق مسلم هر فرد و لازمه بقا در هزاره سوم است؛ بنابراین، تأمین نیازهای اطلاعاتی بدون آگاهی از نیازهای واقعی این گروه از جامعه امکان پذیر نیست و اگر بدون در نظر گرفتن آن اقدام به اطلاع رسانی و تأمین امکانات شود، این اقدامات مفید فایده نخواهد بود. هدف از انجام این پژوهش تبیین مدل پارادایم نقش کتابخانه های عمومی در اطلاع رسانی به انواع معلولین است.روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش نظریه زمینه ای انجام گرفت. شیوه گردآوری اطلاعات مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته بود که پس از گفتگو با 11 نفر از کارشناسان خبره و محققان در حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی اشباع نظری، تحقق یافت. برای تحلیل داده ها از روش کدگذاری باز، ثانویه و گزینشی مصاحبه ها استفاده شد.یافته ها: یافته ها مشتمل بر پدیده اصلی، شرایط على، زمینه ها، راهبردها، مداخله گرها و پیامدهاست. شرایط علی نقش کتابداران نابینا، کمبود منابع و نقش انگیزه های معلولین در دسترسی به اطلاعات است. مهم ترین عوامل مداخله گر نقش الگوی اطلاع رسانی و نقش دانشگاه هاست. مهمترین زمینه ها در شاخص های دسترسی به منابع، دسترسی به اطلاعات معلولین خاص و امکانات فناوری هستند. راهبردها شامل شناسایی نیازها، همکاری نهادهای علمی، لزوم تدوین قوانین جدید و لزوم طراحی الگوی اطلاع رسانی برای معلولین است. مهمترین پیامدها موارد بهبود وضعیت معلولین و هماهنگی سازمان ها هستند.نتیجه گیری: برای استفاده از کتابخانه های عمومی و دسترسی معلولین به اطلاعات مورد نیاز، باید خدمات و امکاناتی فراهم شود. مهمترین این امکانات شامل دسترسی به فضای کتابخانه و منابع، برگزاری دوره های آموزشی و تفریحی متناسب با نیاز معلولان، داشتن منابع انسانی و کتابدار آموزش دیده است. همچنین، مأموریت اصلی کتابخانه های عمومی را می توان نقش آن ها در رفع موانع ارائه خدمات به معلولین دانست.