مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
بی رمقی زناشویی
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت پایداری رابطه میان زوجین در زندگی مشترک، هدف این پژوهش بررسی تأثیر وابستگی خاص به همسر و جنسیت بر احساس گرفتاری و بی رمقی زناشویی در دانشجویان متأهل دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم است. آزمودنی ها دربرگیرنده 350 نفر از دانشجویان زن و مرد متأهل دانشگاه آزاد قم بود که در سال 95–94 در این دانشگاه مشغول به تحصیل بودند. این افراد به صورت نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. درنهایت 80 نفر از آنان به خاطر داشتن ملاک لازم وارد تحلیل شدند. داده های پژوهش با به کارگیری پرسشنامه های وابستگی خاص به همسر راتوس و اولیری 1998، احساس گرفتاری گیلبرت و آلن، 1998 و سنجه بی رمقی زناشویی پاینز،2006 گردآوری شده و با نرم افزار spss18 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان گر از آن بود که وابستگی خاص به همسر و جنسیت بر بی رمقی زناشویی دانشجویان تأثیر هم زمان داشت که نقش وابستگی خاص به همسر بر بی رمقی زناشویی در دانشجویان زن متأهل بیشتر از دانشجویان مرد متأهل بود (F=4/2, P<0/05). بی رمقی زناشویی دانشجویان متأهلی که وابستگی بالایی به همسر داشته اند بیشتر از دانشجویانی بود که تراز وابستگی به همسر در آنان پایین بود. جنسیت به تنهایی تأثیری در بی رمقی زناشویی نداشتF=0/02, P=0/9)). وابستگی خاص به همسر و جنسیت بر احساس گرفتاری دانشجویان تأثیر هم زمان نداشت (F=0/21, P=0/65). جنسیت به تنهایی نقشی در تغییرات احساس گرفتاری دانشجویان نداشت F=1/8, P<0/18))؛ ولی وابستگی خاص به همسر به طور مستقل بر احساس گرفتاری دانشجویان تأثیر دارد (F=5/6, P<0/05)؛ بنابراین نتیجه می گیریم که وابستگی خاص به همسر در بروز احساس گرفتاری وبی رمقی زناشویی تأثیر دارد.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر بخشایشگری و بی رمقی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی
حوزه های تخصصی:
زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی، با آسیب های روان شناختی و هیجانی گوناگونی رویارو می شوند. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر بخشایشگری و بی رمقی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی انجام گرفت. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، دربرگیرنده همه زنان آسیب دیده خیانت زناشویی شهر اصفهان در سال 1395 بود. در این پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند با جایگزینی تصادفی استفاده شد. بدین صورت که از میان زنان آسیب دیده خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز گل محمدی، تماشا و طوبی، تعداد 30 نفر به صورت هدفمند و به صورت گمارش تصادفی در گروه های آزمایش و گروه گواه گمارده شدند. گروه آزمایش مداخله آموزشی را طی دو ماه و نیم در 10 جلسه 75 دقیقه ای دریافت نمودند. این در حالی بود که افراد حاضر در گروه گواه این مداخله را در طول فرایند انجام پژوهش دریافت نکردند. پرسشنامه های مورداستفاده در این پژوهش دربرگیرنده بخشایشگری ( ری، لویاکونو، فلوک، السزکی، هیم و مدیا ، 2001) و پرسشنامه بی رمقی زناشویی (پانیز، 1996) بود. داده های برآمده از پژوهش به شیوه تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار آماری SPSS 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. برآیندهای برآمده از تحلیل داده ها نشان داد که روان درمانی مثبت نگر بر بخشایشگری ( f=68/52, p<0/0001 ) و بی رمقی زناشویی ( f=99/62, p<0/0001 ) زنان آسیب دیده خیانت دیده زناشویی کارساز بوده است. بر پایه یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که روان درمانی مثبت نگر می تواند به عنوان یک درمان کارآمد جهت تأثیر بر بخشایشگری و بی رمقی زناشویی زنان آسیب دیده خیانت زناشویی مورداستفاده گیرد.
اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر روان درستی، بخشش و بی رمقی زناشویی زنان در معرض طلاق
حوزه های تخصصی:
بروز اختلافات زناشویی و طلاق، مؤلفه های روان شناختی، هیجانی و ارتباطی زنان را با آسیب جدی مواجه می سازد. بر این اساس هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روان درمانی مثبت گرا بر روان درستی، بخشش و بی رمقی زناشویی زنان در معرض طلاق زنان شهر اصفهان بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش دربرگیرنده همه زنان درخواست کننده طلاق مراجعه کننده به دادگستری شهر اصفهان در سه ماهه تابستان 1397 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه گواه (15 نفر) و آزمایش (15 نفر) قرار گرفتند. در این پژوهش از سه پرسشنامه روان درستی، پرسشنامه گرایش به بخشش و پرسشنامه بی رمقی زناشویی استفاده شد. داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. برآیندها نشان داد روان درمانی مثبت گرا بر روان درستی، بخشش و بی رمقی زناشویی زنان در معرض طلاق شهر اصفهان تأثیر دارد ( f= 83/96, p<0/001 ). بر این اساس که این درمان توانسته منجر به بهبود روان درستی و بخشش زنان در معرض طلاق و کاهش بی رمقی زناشویی آن ها شود. با توجه به برآیندهای به دست آمده می توان نتیجه گیری نمود که روان درمانی مثبت نگر می تواند با آموزش مفاهیمی همچون امید و خوش بینی به عنوان یک درمان کارآمد برای بهبود روان درستی و بخشش زنان در معرض طلاق و کاهش بی رمقی زناشویی آن ها به شمار آورده شود.
رابطه احقاق جنسی و نارضایتی جنسی با بی رمقی زناشویی: نقش واسطه ای تعارض زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رضایت جنسی می تواند تأثیر شایانی در رابطه زناشویی و رضایت از آن داشته باشد. این پژوهش با هدف شناسایی رابطه میان احقاق و نارضایتی جنسی با بی رمقی زناشویی با نقش واسطه ای تعارض زناشویی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی و مبتنی بر روش تحلیل مسیر در چارچوب مدل سازی معادلات ساختاری بود. ابزار مورداستفاده پرسشنامه های احقاق جنسی هالبرت (1992)، نارضایتی جنسی هادسون (1981)، تعارض زناشویی براتی (1375) و بی رمقی زناشویی پاینز (1996) بود. جامعه آماری پژوهش همه زنان مراجعه کننده به مراکز خدمات مشاوره ای شهرستان زاهدان (320 نفر) در زمستان سال 94 که با روش نمونه گیری خوشه ای شمار 150 نفر انتخاب شدند، بود. داده ها با به کارگیری دو نرم افزار SPSS20 و LISREL8.8 تحلیل شد. یافته های پژوهش گویای این است که تعارض زناشویی نقش واسطه ای میان احقاق جنسی و بی رمقی زناشویی (05/0 P
تفحص کیفی در عوامل مؤثر بر بی رمقی زناشویی: مطالعه موردی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه آمار رسمی طلاق به طور کامل نشان دهنده میزان ناکامی همسران در زندگی زناشویی نیست؛ زیرا در کنار آن آماری بزرگ تر، اما کشف نشده به طلاق های عاطفی اختصاص دارد. یکی از نابسامانی های زندگی، بی رمقی زناشویی است که اگر به موقع به آن رسیدگی نشود زوجین را به سمت جدایی عاطفی سوق می دهد؛ بنابراین پژوهش حاضر به هدف شناسایی عوامل مؤثر بر بی رمقی زناشویی که یکی از دلایل مؤثر بر افزایش طلاق در جامعه است، انجام شد. این پژوهش با استفاده از روش کیفی و با تأکید بر رویکرد پدیدارشناسانه صورت گرفته است. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان و مردان متأهل ساکن شهر تهران بود و نمونه گیری به روش هدفمند از بین افراد با تجربه بی رمقی زناشویی که به کلینیک مشاوره مراجعه کرده بودند، صورت گرفت. جمع آوری داده ها از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته بود و تجزیه وتحلیل داده ها بر اساس نظریه داده بنیاد انجام شد و نهایتاً 227 کد باز، 21 مفهوم و 4 مقوله به دست آمد. مقولات اصلی به دست آمده در این پژوهش دربرگیرنده ویژگی های ارتباطی نامطلوب، مشکلات شخصیتی، عوامل تشدیدکننده و درگیری با پیامدهای نامطلوب بی رمقی زناشویی بود که هرکدام از آن ها شامل مفاهیمی نیز می شدند. برآیند یافته ها حاکی از درگیر بودن ابعاد فردی، ارتباطی و خانوادگی در شکل گیری این پدیده در روابط زناشویی بود و مقوله محوری یافته های پژوهش «عدم مهرورزی مستمر و مراقبت از رابطه» بود. به طورکلی نتایج نشان داد که بی رمقی زناشویی فرآیندی است که پیامدهای ناگواری در زمینه جسمی، روانی-عاطفی و اجتماعی دارد و پیشنهاد می شود که مشاوران و روانشناسان بیش ازپیش بر روی بی رمقی زناشویی و عوامل رشد دهنده آن اقداماتی انجام دهند.
نقش واسطه ای بخشودگی زناشویی در رابطه میان نستوهی روان شناختی با بی رمقی زناشویی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی نقش واسطه ای بخشودگی زناشویی در رابطه میان نستوهی روان شناختی با بی رمقی زناشویی بود. طرح پژوهش، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، همه زنان متأهل مراجعه کننده به سرای محله شهرداری منطقه 12 شهر تهران بودند. نمونه پژوهش، تعداد 239 نفر بودند که از راه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، سنجه بی رمقی زناشویی پانیز (1996)، سنجه نستوهی روان شناختی اهواز، کیامرثی (1377) و پرسشنامۀ سنجش بخشش در خانواده پولارد و همکاران (1998) بود. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل ساختاری، نرخ همبستگی پیرسون و رگرسیون استفاده شد و با به کارگیری نرم افزارهای Amos و spss-20 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که میان بی رمقی زناشویی با بخشودگی زناشویی (442/0-) و همچنین میان بی رمقی زناشویی و نستوهی روان شناختی (492/0) همبستگی معنادار و منفی وجود دارد . این معنی که هرچه میزان بخشودگی زناشویی بیشتر باشد به همان اندازه میزان بی رمقی زناشویی به طرف پایین تر سیر می کند و هرچه میزان نمرۀ نستوهی روان شناختی، بیشتر باشد، میزان بی رمقی زناشویی کمتر می گردد. همچنین، نتایج نشان داد نستوهی روان شناختی و بخشودگی زناشویی پیش بینی کنندۀ بی رمقی زناشویی هستند و متغیر نستوهی روان شناختی نقش مهم تری را در این میان دارد. نتایج برآمده از تحلیل ساختاری نشان داد که بخشودگی زناشویی، نقش واسطه ای در رابطۀ میان نستوهی روان شناختی و بی رمقی را ایفا نمی کند.
نقش بی رمقی زناشویی، بی ثباتی زناشویی و نارسایی شناختی در پیش بینی میل به طلاق زوجین
حوزه های تخصصی:
ازآنجاکه خانواده مهم ترین نهاد جامعه و منشأ جامعه ی سالم است، وارد شدن هر آفت و زوالی به این نهاد و کارکردهای آن از امور مهم و شایسته ی کنکاش تحقیقات است. هدف این مطالعه بررسی نقش بی رمقی زناشویی، بی ثباتی زناشویی و نارسایی شناختی در پیش بینی میل به طلاق زوجین بود. پژوهش از نوع توصیفی – همبستگی و جامعه آماری شامل 120 نفر زن و 120 نفر مرد در سال 1398 بود. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های مقیاس بی رمقی زناشویی پاینز (1996)، بی ثباتی ازدواج ادواردز، جانسون و آلن (1987)، پرسشنامه نارسایی های شناختی برادبنت، کوپر، فیتزجرالد و پارکز (1982) و پرسشنامه میل به طلاق روزلت، جانسون و مورو (1986) استفاده شد. نتایج نشان داد که بین طلاق و بی رمقی زناشویی ( 01/0> P ؛ 86/ 0 r = ) و بین طلاق و بی ثباتی زناشویی (01/0> P ؛ 79/ 0 r = ) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، ولی بین طلاق و نارسایی شناختی (01/0> P ؛ 006/ 0 r = ) رابطه ای برقرار نیست. نتایج ضریب رگرسیون نیز نشان می دهد بی رمقی زناشویی (67/26= t ؛ 01/0> p ) و بی ثباتی زناشویی (89/19= t ؛ 01/0> p ) می توانند طلاق را پیش بینی کنند، ولی نارسایی شناختی (11/0= t ؛ 01/0> p ) قادر به پیش بینی طلاق نیست. ازاین رو با توجه به یافته های پژوهش از کاهش بی رمقی و افزایش ثبات زناشویی می توان برای غنی سازی روابط بین فردی همسران و کاهش میل به طلاق استفاده کرد.
هم سنجی اثربخشی زوج درمانی شناختی-رفتاری و زوج درمانی پذیرش و تعهد بر بی رمقی زناشویی و تنیدگی پس ضربه ای زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به کارگیری مداخلات فراخور برای کاهش اثرات منفی خیانت زناشویی ارج فراوانی دارد. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر هم سنجی کارایی زوج درمانی شناختی رفتاری و زوج درمانی پذیرش و تعهد بر بی رمقی زناشویی و تنیدگی پس ضربه ای زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. جامعه آماری این پژوهش دربرگیرنده همه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی منطقه غرب تهران در سال 1398 بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در سه گروه زوج درمانی شناختی رفتاری، زوج درمانی پذیرش و تعهد و گروه گواه گمارش شدند. آزمودنی های گروه شناختی رفتاری و گروه پذیرش و تعهد هرکدام به صورت جداگانه طی دوازده جلسه و یک بار در هفته به مدت 90 دقیقه تحت آموزش قرار گرفتند. طی این مدت گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. همه آزمودنی ها قبل و بعد از پژوهش به پرسشنامه بی رمقی زناشویی ((Pines, 1996 و تنیدگی پس ضربه ای (Foa, Riggs, Dancu, & Rothbaum, 1993) پاسخ دادند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد که هر دو درمان تأثیر معناداری بر بی رمقی بدنی (64/ 7 ;F=002/ 0P=)، بی رمقی هیجانی (07/ 19 ;F=001/ 0P=)، بی رمقی روانی (42/ 16 ;F=001/ 0P=) و تنیدگی پس ضربه ای (72/ 65 ;F =001/ 0P=) داشتند. همچنین نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی نشان داد که تفاوت معنی داری بین دو گروه در بی رمقی زناشویی وجود نداشت (05/0<p) ولی در تنیدگی پس ضربه ای تفاوت دو گروه معنادار بود و نتایج به نفع گروه زوج درمانی پذیرش و تعهد بود (05/0p <). بر اساس نتایج حاضر، می توان دریافت که زوج درمانی شناختی رفتاری و زوج درمانی پذیرش و تعهد بر بی رمقی و تنیدگی پس ضربه ای زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مؤثر است؛ بر این اساس پیشنهاد می شود متخصصین مشاوره روان شناختی خانواده از این روش های زوج درمانی برای کاهش اثرات خیانت زناشویی بهره بگیرند.
پیش بینی بی رمقی زناشویی بر پایه خود-تمایزیافتگی و باورهای ارتباطی با میانجیگری ساماندهی هیجانی در زنان درخواست کننده طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه زناشویی و عوامل مؤثر بر آن نقش برجسته ای در خوشنودی زوجین از زندگی مشترک و دوام پیوند زناشویی ایشان دارد، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی ساماندهی هیجانی در رابطه میان خود-تمایزیافتگی و باور های ارتباطی با بی رمقی زناشویی زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی و جامعه ی آماری پژوهش حاضر دربرگیرنده همه ی زنان درخواست کننده طلاق مراجعه کننده به دادگاه شهر کرمانشاه در سال 1398 بود که از میان آن ها به صورت در دسترس 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند ابزار گردآوری داده ها در این پژوهش، پرسشنامه خود-تمایزیافتگی Skowron & Friedlander, 1998)( ، پرسشنامه بی رمقی زناشویی Pines & Nunes, 2003))، سنجه ساماندهی هیجان (Garnefski, Kraaij & Spinhoven, 2001) و پرسشنامه باورهای ارتباطی Eidelson & Epstein, 1982 ) ) بود. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل مسیر استفاده گردید تا روابط علی میان متغیرها مشخص شود. نتایج نشان داد که متغیرهای مهارت ارتباطی و خود-تمایزیافتگی به طور معنادار قادر به پیش بینی بی رمقی زناشویی بودند. همچنین هیجانات مثبت و منفی نیز به طور معنادار قادر به پیش بینی بی رمقی زناشویی بودند. همچنین یافته های تحلیل مسیر نشان داد هیجان مثبت و منفی دارای نقش میانجی گر جزئی در رابطه میان خود-تمایزیافتگی و مهارت ارتباطی با بی رمقی زناشویی است. به عبارت دیگر، نقش میانجی گری هیجانات مثبت و منفی مورد تائید قرار گرفت. درمجموع، به نظر می رسد بی رمقی زناشویی پدیده ای است که ضمن درگیر کردن بسیاری از زوج ها، از عوامل فراوانی ازجمله خود-تمایزیافتگی، باورهای ارتباطی و ساماندهی هیجان تأثیر می پذیرد. بنابراین نیاز است در مداخله های درمانی، خانواده درمانی و آموزش های خانواده توجه ویژه ای به خود-تمایزیافتگی، باورهای ارتباطی و همچنین ساماندهی هیجان صورت پذیرد.
بررسی نقش میانجی مهارت های ارتباطی در رابطه میان سبک های دل بستگی با بی رمقی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سازوکار رابطه سبک های دل بستگی با بی رمقی زناشویی در پژوهش های پیشین مورد غفلت واقع شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجی مهارت های ارتباطی در رابطه بین سبک های دل بستگی با بی رمقی زناشویی انجام شده است. روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش همه افراد متأهل شهر همدان در سال 1399 بود. افراد نمونه بر اساس فرمول کوکران به تعداد 327 نفر متأهل به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های دل بستگی (Collins & Read, 1990)، مهارت های ارتباطی (Queendom, 2001) و بی رمقی زناشویی (Pines, 1996)، پاسخ دادند. به دلیل شیوع ویروس کرونا، پرسشنامه ها به صورت الکترونیکی تهیه شد و در گروه ها و کانال های شبکه های اجتماعی مجازی قرار داده شد. داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS تجزیه وتحلیل شدند. نتایج همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر نشان داد سبک دل بستگی ایمن با مهارت ارتباطی (60/0β=)، سبک دل بستگی اضطرابی با مهارت ارتباطی (29/0-β=) مهارت ارتباطی با بی رمقی زناشویی (34/0β=)، سبک دل بستگی اجتنابی با بی رمقی زناشویی (99/0β=) و سبک دل بستگی اضطرابی با بی رمقی زناشویی (52/1β=) رابطه معنی داری داشتند (01/0> P). همچنین، یافته ها نشان داد مسیر غیرمستقیم سبک دل بستگی ایمن و اضطرابی با میانجی گری مهارت ارتباطی با بی رمقی زناشویی معنی دار است (01/0> P). از سوی دیگر اثر غیرمستقیم سبک دل بستگی اجتنابی با میانجی گری مهارت ارتباطی معنی دار نبود. نتایج نشان می دهد در یک رابطه زناشویی میزان مهارت ارتباطی هر یک از زوجین و نوع سبک دل بستگی که در افراد شکل گرفته، در بی رمقی زناشویی زندگی مشترکشان مؤثر است.
اثربخشی زوج درمانی رفتاری یکپارچه شده و زوج درمانی با الگوی گاتمن روی بی رمقی زناشویی و تاب آوری زوجین دارای تعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انتخاب روش درمانی کارآمد در بهبود کارکردهای خانواده همواره موردتوجه مشاوران و روان درمانگران بوده است. هدف پژوهش حاضر آشکار ساختن اثربخشی رویکردهای زوج درمانی رفتاری-یکپارچه شده و زوج درمانی گاتمن بر بی رمقی زناشویی و تاب آوری زوجین متعارض بود. روش پژوهش، طرح آزمایشی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهم زمان بود. جامعه آماری دربرگیرنده همه زوجین مراجعه کننده به مرکز مشاوره شمیم در زمستان سال 1399 بود. نمونه با به کارگیری روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند که دربرگیرنده 6 زوج از مراجعین به این مرکز بودند، که با توجه به نتایج پرسشنامه کیفیت روابط زناشویی (Fletcher et al, 2000; citing Madani, 2017) جزء زوج های متعارض قرار گرفتند و به صورت تصادفی در دو گروه جایگزین شدند. پروتکل های درمانی گاتمن (Gottman & Gottman, 2015) و رفتاری یکپارچه شده (Poursardar, 2021) در دو تا چهار مرحله خط پایه، مداخله 14 و 16 جلسه ای و پیگیری دوماهه اجرا گردید. مشارکت کنندگان به پرسشنامه های بی رمقی زناشویی (Paniz, 2015) تاب آوری زوجین (Connor & Davidson, 2003) پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی تجزیه وتحلیل گردید. یافته ها نشان داد روش گاتمن در هم سنجی اثربخشی با روش رفتاری-یکپارچه شده از دید اندازه تغییر، فراگیری و پایداری، فراگیری و پایداری بیشتری داشته و تراز بهبود زوج های متعارض در روش گاتمن و رفتاری یکپارچه شده در مرحله پس از درمان و پیگیری به ترتیب، بی رمقی زناشویی (55/44) و (14/37) و تاب آوری زوجین (69/45) و (79/38) درصد بود. بر پایه نتایج به دست آمده می توان گفت به رغم اثربخشی دو روش مداخله، روش گاتمن، نقش کارسازتری در بهبود و کاهش بی رمقی زناشویی و تاب آوری زوجین داشته است.
تبیین فرایند شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یک خانواده موفق، سازگار و سالم بر پیوندها، تعاملات و ارتباطات هیجانی و اعتماد میان زن و شوهر و اعضا به همدیگر بناشده که آرامش و آسایش اعضای خانواده در گرو آن است. پژوهش حاضر با هدف بازگفت فرایند شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی با رویکرد نظریه زمینه ای انجام شد. پژوهش حاضر به روش کیفی، نظریه زمینه ای انجام شد. در این پژوهش، جامعه آماری دربرگیرنده زنان با دامنه سنی 25 -45 سال و دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی از مشتقات خشخاش (صنعتی و سنتی) شهرستان قروه در سال های 1400 و 1401 مراجعه کننده به درمانگاه نیکو سلامت قروه بود. انتخاب نمونه ها به روش نمونه گیری هدفمند بود، اندازه نمونه در این پژوهش با 17 نفر به اشباع رسید و مصاحبه نیمه ساختاریافته جهت گردآوری داده ها انجام شد. به منظور تسهیل در فرآیند کدگذاری و تحلیل از نرم افزار MAXQDA استفاده گردید. عوامل تأثیرگذار در شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی دربرگیرنده عوامل زمینه ساز دربرگیرنده عوامل فردی، روانی و میان فردی؛ عوامل آشکارساز دربرگیرنده عوامل خانوادگی، شخصیتی و ارتباطی؛ عوامل تداوم بخش دربرگیرنده عوامل اجتماعی، فرهنگی و عوامل محیطی؛ و عوامل تشدیدکننده دربرگیرنده عوامل هیجانی، عوامل مربوط به سبک زندگی و جنسی شناسایی و استخراج گردید. عوامل فراوانی در فرایند شکل گیری بی رمقی زناشویی در زنان دارای همسر وابسته به مصرف مواد افیونی نقش دارند که می توان با شناسایی آن ها در محیط ها، فرهنگ ها و جوامع گوناگون اقدامات کارسازی در راستای کاهش بی رمقی زناشویی و حتی پیشگیری از وابستگی به مصرف مواد تنظیم و تدوین نمود و زمینه آگاهی عمومی را ایجاد نمود.