مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۲۱.
۶۲۲.
۶۲۳.
۶۲۴.
۶۲۵.
۶۲۶.
۶۲۷.
۶۲۸.
۶۲۹.
۶۳۰.
۶۳۱.
۶۳۲.
۶۳۳.
۶۳۴.
۶۳۵.
۶۳۶.
۶۳۷.
۶۳۸.
۶۳۹.
۶۴۰.
توانمندسازی
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
3 - 18
حوزه های تخصصی:
مسکن یکی از مهم ترین نیازهای انسان به شمار می رود و سکونتگاه های حاشیه ای، راه حل اقشار کم درآمد جامعه به مسئله مسکن بوده و به تدریج منجر به معضلات گوناگونی شده و این سکونتگاه ها را با چالش های جدی روبه رو کرده است. البته رهیافت های مختلفی برای حل این معضل ارائه شده که توانمندسازی یکی از به روزترین و کارآمدترین آنهاست؛ مهم ترین محور آن هم کسب قدرت کنترل و تسلط بر نیروهای تأثیرگ ذار ب ر حیات انسانی است. بنابراین هدف پژوهش بررسی رابطه حیات پذیری فضاهای سکونتی قشر کم درآمد با توانمندسازی ساکنان آن بوده و در پی پاسخ به این پرسش است که کدام عوامل بیشترین تأثیر را بر حیات پذیری فضاهای سکونتی و توانمندسازی ساکنان آن دارد؟ و هریک از این عوامل چگونه بر شکل گیری رابطه بین این دو در صورت وجود، اثر می گذارند؟ براساس ادبیات موجود الگویی از مؤثرترین ابعاد و معیارها برای حیات پذیری فضاهای سکونتی و توانمندی ساکنان آن استخراج گردید. به منظور ارزیابی الگوی نظری، چهار محله مسکونی در چهار پهنه حاشیه نشین شهر تبریز (محلات سیلاب، ابوذر، زمزم و آخماقیه) انتخاب و با روش پرسشنامه در بستر مطالعات میدانی اقدام به بررسی شد. شیوه پژوهش پایه ای این پژوهش، همبستگی است که با تبیین الگوی معادله های ساختاری، حیات پذیری به عنوان متغیر مستقل و توانمندسازی به عنوان متغیر وابسته مورد ارزیابی قرار گرفت. سپس بارعاملی هر سنجه و جایگاه هریک از متغیرهای الگوی نظری تعیین شد. یافته های پژوهش بر اهمیت ابعاد حیات پذیری فضاهای سکونتی در توانمندسازی ساکنان آن دلالت دارد و نشان می دهد، توانمندسازی ساکنان در راستای تحقق معیارهای حیات پذیری فضاهای سکونتی قرار دارند. همچنین مؤثرترین بعد در حیات پذیری فضاهای سکونتی بعد ادراکی_معنایی و مؤثرترین بعد در توانمندسازی ساکنان، بعد روانی(شناختی) است؛ که معیارهای ادراکی_معنایی حیات پذیری بیشترین تأثیر را بر توانمندی روانی ساکنان دارد. در پهنه های حاشیه نشین شهر تبریز، پهنه شمالی نسبت به سایر پهنه ها از حیات پذیری و توانمندسازی پایینی برخوردار بوده و نیازمند توجه ویژه است.
نقش تعاونی های صنایع دستی در توانمندسازی زنان ژئوپارک جهانی قشم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
31 - 48
حوزه های تخصصی:
هدف: ژئوپارک جهانی قشم به عنوان یک مقصد گردشگری که همکاری با فعالین اقتصادی جامعه محلی را از اهداف خود بیان کرده است توانسته فرصت های زیادی را برای اشتغال زنان ایجاد کند. با توجه به این موضوع، پژوهش حاضر بررسی می کند که آیا توسعه گردشگری در روستای برکه خلف باعث توانمندشدن زنان روستا به واسطه مشارکت فعال آنها در تعاونی های تولید صنایع دستی شده است و چه شواهد و مستنداتی در رابطه با توانمندسازی زنان در روستای برکه خلف می توان شناسایی کرد.
روش : روش مورد استفاده در این پژوهش ترکیبی از روش های مشاهده، مصاحبه کیفی و پروتکل حافظه است. مکان اجرای پژوهش روستای برکه خلف در جزیره قشم می باشد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که توسعه فعالیت های زمین گردشگری در ژئوپارک قشم در میزان توانمندسازی زنان در ابعاد مختلف اقتصادی اجتماعی روانی و سیاسی تاثیرگذار بوده است.
ارائه چارچوبی برای توانمندسازی زنان در حکمرانی بر اساس مطالعات حوزه علوم شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در توسعه و سیاست دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
747 - 773
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی زنان از موضوعاتی است که در طیف گسترده ای از برنامه ها و سیاستگزاری های نهادهای مختلف در سرتاسر جهان جای می گیرد، ولی با این حال، توجه به ویژگی های شناختی و پژوهش های حوزه علوم شناختی و اساسا مساله شناخت و توانمندی های شناختی در بسیاری از این سیاستگزاری ها مغفول مانده است. در این راستا، پژوهش حاضر با استفاده از روشی دو مرحله ای مبتنی بر مرور دامنه و تحلیل محتوا به ارائه چارچوبی برای توانمندسازی زنان در حکمرانی براساس مطالعات حوزه علوم شناختی می پردازد. خروجی های این پژوهش از جمله 18 عنصرکلیدی توانمندسازی زنان براساس مطالعات شناختی در کنار چارچوب مفهومی ارائه شده، می تواند بسیاری از متخصصین، پژوهشگران و علاقه مندان مطالعات حوزه توانمندسازی، حکمرانی و زنان را در مسیر رسیدن به پاسخ هایشان برای سیاستگزاری و تصمیم گیری در حوزه های مربوطه و انجام پژوهش های کاربردی و همچنین ایجاد شبکه ای از مفاهیم مرتبط یاری دهد. پژوهش حاضر همچنین در خصوص ایجاد طرحواره هایی از پژوهش های کاربردی با هدف ایجاد ارتباط مابین حوزه های مختلف مطالعات حکمرانی و همچنین مطالعات علوم شناختی از این جهت حائز اهمیت است که می تواند خلاءهای مفهومی و همچنین مسیرهایی برای مطالعات بیشتر برای علاقه مندان مطالعات بینارشته ای در طیف گسترده ای از موضوعات و مفاهیم فراهم آورد.
شناسایی متغیرهای تبیین کننده آموزش و توانمندسازی کارکنان در هیئت های ورزشی استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۱۶ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۷
195 - 203
هدف از این پژوهش، شناسایی متغیرهای تبیین کننده آموزش و توانمندسازی کارکنان در هیئت های ورزشی استان گلستان بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه کارکنان هیئت های ورزشی استان گلستان بود و حجم نمونه آماری با استتفاده از روش تمام شمار 215 نفر برآورد شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های استاندارد گوناریس (2008) و توانمندسازی میشرا (2010) استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون t تک نمونه ای و تحلیل عاملی تاییدی استفاده شد. نتایج نشان داد در حال حاضر آموزش و توانمندسازی کارکنان در هیئت های ورزشی استان گلستان از شرایط نسبتا مطلوبی برخوردار است. آموزش ضمن خدمت، قوی ترین تبیین کننده آموزش کارکنان و احساس شایستگی در شغل قوی ترین تبیین کننده توانمندسازی کارکنان در هیئت های ورزشی استان گلستان بود. در نهایت، هیئت های ورزشی استان گلستان با توجه به محیط متغیر و رقابتی ورزش باید دائما آموزش و توانمندسازی کارکنان خود را جدی بگیرند.
تاثیر هنر رزمی ترکیبی بر اصلاح رفتار نابهنجار و سازگاری اجتماعی کودکان بدسرپرست و بی سرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی ورزش و جوانان دوره ۲۰ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۲
253 - 276
این پژوهش با هدف تاثیر هنر رزمی ترکیبی بر اصلاح رفتار نابهنجار و سازگاری اجتماعی در کودکان بدسرپرست و بی سرپرست 8 تا 18 سال شهر تهران جهت توانمندسازی آنها به صورت مطالعه موردی(مرکز نوباوگان محمدعلی مظفری) انجام شد. روش پژوهش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. نمونه آماری شامل کودکان 8 تا 18 سال بود که تعداد 20 نفر از آنها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به دو گروه کنترل (n=10) و گروه آزمایش (n=10) تقسیم شدند. چهار پرسشنامه خشم، افسردگی اضطراب استرس، اعتماد به نفس و خودپنداره ها طی سه مرحله با فاصله زمانی یک ماه بعد از هر مرحله آموزش به کودکان جهت بررسی مولفه های مختلف ارائه شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. نتایج به دست آمده کاهش خشم و پرخاشگری، افسردگی، اضطراب و استرس و همچنین افزایش اعتماد به نفس را در کودکان گروه آزمایش نشان داد که تفاوت معنی داری با گروه شاهد داشت. نتایج این پژوهش نشان داد استفاده از روش مداخله ای مانند هنر رزمی ترکیبی در کودکانی که به دلایل مختلف در معرض آسیب های اجتماعی قرار گرفته اند می تواند تاثیر چشمگیری در تغییر رفتارهای نابهنجار این کودکان و همچنین سازگاری اجتماعی بهتر داشته باشد و موجب توانمندسازی این کودکان برای حضور فعال در اجتماع و دریافت سهم خود از زندگی سالم و عاری از مشکلات رفتاری شود.
تدوین مدل کمی توانمندسازی ملی برنامه های آموزشی منجیان غریق(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف از تحقیق حاضر، تدوین مدل کمی الگوی توانمندسازی ملی برنامه های آموزشی منجیان غریق است. پژوهش حاضر از نوع مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) است. شرکت کنندگان متشکل از رؤسای هیئت های استانی، افراد متخصص در کمیته های تخصصی، مدرسان درجه 1 و ناجیان درجه 1 کشور بودند. نمونه پژوهش به تعداد 90 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. روایی صوری و محتوایی آن توسط 11 تن از متخصصان ورزشی و روایی سازه آن با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده های تحقیق با استفاده از روش حداقل مربعات جزئی با نرم افزار Smart PLS انجام شد.
نتایج آزمون مدل پژوهش نشان می دهد که از نظر نمونه های پژوهش، مؤلفه های فناوری، تجهیزات و امکانات و انگیزه شغلی به ترتیب با بارهای عاملی 830/0، 774/0 و 721/0 بیشترین تأثیر را بر توانمندسازی برنامه های آموزشی منجیان غریق دارند. مؤلفه ها ی نظارت و ارزیابی، رشد و توسعه و عوامل مدیریتی به ترتیب با بارهای عاملی 315/0، 254/0 و 235/0 دارای کمترین اثر بر توانمندسازی برنامه های آموزشی منجیان غریق هستند. با توجه به اینکه مؤلفه های فناوری، انگیزه شغلی و تجهیزات و امکانات دارای بیشترین تأثیر بر توانمندسازی برنامه های آموزشی هستند، پیشنهاد می شود با ارتقای زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات، فراهم نمودن وسایل و تجهیزات امدادی و کمک آموزشی نجات غریق و افزایش حقوق پرداختی به منجیان زمینه پیشرفت برنامه های آموزشی ناجیان غریق فراهم شود.
تدوین الگوی مفهومی توانمندسازی حرفه ای مدیران زن در سازمان های ورزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توانمندسازی مدیران ورزشی زن بر عملکرد سازمان های ورزشی موثر است. هدف از این پژوهش تدوین الگوی مفهومی توانمندسازی حرفه ای مدیران زن در سازمان های ورزشی بود. جامعه آماری شامل دو بخش منابع انسانی (مدیران، اساتید و...) و منابع اطلاعاتی (کتاب ها، مقالات، اسناد و...) مرتبط به موضوع پژوهش بودند. نمونه گیری به تعداد قابل کفایت و با روش قضاوتی بر مبنای رسیدن به اشباع نظری (17 نفر) با ابزار پژوهش شامل مطالعه کتابخانه ای نظامند و مصاحبه های اکتشافی ساختارمند بود. روایی ابزار براساس اعتبار حقوقی و علمی نمونه، نظر خبرگان و توافق بین مصححان ارزیابی و تایید گردید. مدل مفهومی شامل سه سطح متوالی از زمینه ای، ساختاری-فرایندی و کارکردی (89 مولفه، 22 بُعد و 10 منظر) بود. سطح زمینه ای در دو منظر مدیریت ملی و محیط ورزش؛ مولفه ای سطح ساختاری- فرایندی نیز شامل پنج منظر، راهبردپذیری، ظرفیت سازی سیستمی، تامین اطلاعاتی، بسترسازی سازمانی و آماده سازی شغلی؛ سطح کارکردی هم شامل منظرهای توانمندسازی، حرفه ای سازی و نتایج توانمندسازی حرفه ای بودند. بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت سیستم توانمندسازی حرفه ای برای مدیران ورزشی زن، جریانی نظامند از عوامل زمینه ای تا پیامدی است و پیاده سازی آن علی رغم وجود شرایط سازمانی پیچیده، می تواند اثر قابل توجهی بر عملکرد و تعیم عدالت جنسیتی در سازمان های ورزشی بگذارد.
طراحی مدل توسعه سواد پژوهشی معلمان تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در ورزش تربیتی (دانشگاهی) زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
61 - 78
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر باهدف طراحی مدل توسعه سواد پژوهشی معلمان تربیت بدنی وزارت آموزش وپرورش طراحی گردید. تحقیق حاضر ازجمله تحقیقات آمیخته بود که به صورت روش های کیفی و کمی انجام شد. در بخش کیفی مشارکت کنندگان شامل 15 نفر از خبرگان آگاه به موضوع تحقیق بودند. در بخش کمی نیز جامعه آماری شامل کلیه معلمان تربیت بدنی در شهر همدان بود که تعداد آنان شامل 350 معلم بود. بر اساس جدول مورگان تعداد 186 نفر به عنوان نمونه مشخص گردیدند. ابزار تحقیق حاضر شامل مصاحبه و پرسشنامه محقق ساخته 37 سؤالی بود. روایی این پرسشنامه به وسیله نظرات برخی اساتید دانشگاهی موردبررسی و تأیید قرار گرفت. پایایی این پرسشنامه نیز میزان 85/0 مشخص شد. به منظور تحلیل داده های تحقیق حاضر از نرم افزارهای SPSS و PLS استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که در میان عوامل شناسایی شده، بانک اطلاعاتی با میزان تأثیر 896/0 مهم ترین عامل مشخص گردیده است. همچنین نتایج تحقیق حاضر مشخص نمودند که عامل جریان های مدیریتی با میزان تأثیر 890/0 و همچنین عامل مسائل فنی با میزان تأثیر 840/0 از عوامل شناسایی شده می باشد. به عبارتی توجه به مسائل مربوط به بانک اطلاعاتی، مدیریتی و فنی می تواند زمینه جدی جهت بهبود سواد پژوهش را فراهم نمود.
مانع ها و چالش های توانمندسازی سیاسی زنان افغانستان در سال های 2001 تا 2020(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به وجودآمدن نظام سیاسی جدید در افغانستان بعد از رویداد 11 سپتامبر در سال 2001 سبب شد موضوع توانمندسازی سیاسی زنان در این کشور مطرح شود. در این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش هستیم که چه عامل هایی سبب شده است زنان افغانستان در سال های 2001 تا 2020 موفق به توسعه توانمندسازی سیاسی نسبیِ در مسیر تحقق دموکراسی نشوند؟ فرضیه نوشتار به عامل های روانشناختی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی براساس نظریه توانمندسازی سارا لانگه اشاره می کند. هدف این نوشتار بررسی مانع ها و چالش های توسعه توانمندسازی سیاسی زنان افغانستان در مدت 20 سال و تبدیل آن به موضوعی مستمر و عادی است. برای این منظور از روش کیفی از نوع اسنادی و مصاحبه بر اساس نظریه توانمندسازی سارا لانگه برای گردآوری داده ها استفاده کرده ایم. یافته های این نوشتار نشان می دهد تأثیر متقابل عامل های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و روانشناختی موجب شده است زنان افغانستان در دوره های کرزای و غنی به توسعه نسبی توانمندسازی سیاسی نرسند. همچنین فرصت ازمیان بردن فشارها و تبعیض های بیرونی به زنان داده نشد، تا بتوانند حقوق از دست رفته خود را به دست آورند و وضعیت اجتماعی شان را بهبود و ارتقا دهند.
شناسایی فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه: تلاشی در جهت دستیابی به معیشت پایدار روستایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
83 - 108
حوزه های تخصصی:
مقدمه: رویکرد معیشت پایدار در طول سال های گذشته بهترین روش برای پرداختن به مسائل فقر و توانمندسازی فقرا بوده و سعی دارد مشکل فقر و آسیب پذیری نواحی روستایی را به شکلی همه جانبه نگر و بر محوریت توسعه منابع انسان حل کند. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی فرصت هایی برای راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه در راستای دستیابی به معیشت پایدار روستاییان شهرستان مهاباد طراحی و انجام گرفت.
روش شناسی: برای رسیدن به هدف مورد نظر، از رویکرد ترکیبی (کیفی-کمی) و روش های دلفی و تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید. جامعه موردمطالعه در این پژوهش، متخصصان، صاحب نظران، خبرگان و افراد باتجربه در حوزه کارآفرینی روستایی و کشاورزی در شهرستان مهاباد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 24 نفر از آنان به عنوان اعضای پانل دلفی انتخاب گردیدند. در این پژوهش، پس از سه دور بررسی، نسبت به فرصت های راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه، اجماع حاصل شد. ابزار اصلی پژوهش در دور اول دلفی، پرسشنامه ای با پرسش های باز پاسخ، در دورهای دوم و سوم، پرسشنامه با پرسش های بسته و باز پاسخ و در مرحله تحلیل سلسله مراتبی، ابزار پژوهش پرسشنامه مقایسات زوجی بود. داده ها با استفاده از کدگذاری، تحلیل محتوا و آماره های توصیفی در محیط نرم افزارهای SPSS، Excel و Expert Choice تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: براساس نتایج، توسعه باغات مکانیزه (سیب، انگور، گردو، هلو وغیره)، توسعه واحدهای دامی (سبک و سنگین) کوچک و تولید و فروش لبنیات محلی، احداث واحدهای سردخانه چندمنظوره جهت نگهداری محصولات کشاورزی و دامی و توسعه صنایع فرآوری و بسته بندی محصولات کشاورزی، باغی و دامی، به عنوان مناسب ترین فرصت ها برای راه اندازی کسب وکارهای کارآفرینانه در نواحی روستایی شهرستان مهاباد، شناسایی گردیدند. فرصت هایی که اهمیت کمتری داشتند، عبارت بودند از: احداث کشتارگاه مکانیزه دام سنگین و سبک، توسعه تولید قارچ و حل مشکل بازاریابی، توسعه کاشت گیاهان دارویی و ایجاد کارگاه بسته بندی و عصاره گیری و توسعه صنایع تبدیلی جهت کاهش خام فروشی محصولات کشاورزی و باغی. همچنین، براساس ظرفیت ایجاد اشتغال، فرصت های مرتبط با بخش کشاورزی، براساس سهولت بهره برداری از فرصت، فرصت های مرتبط با بخش صنایع دستی و مشاغل خانگی و براساس تناسب فرصت با قابلیت های منطقه، فرصت های مرتبط با بخش کشاورزی، بالاترین اولویت را در بین فرصت های کارآفرینی در نواحی روستایی شهرستان مهاباد، داشتند.
نتیجه گیری/ دستاوردها: به طورکلی نتایج پژوهش حاکی از آن بود که فرصت های کسب وکار بسیاری در منطقه موردمطالعه وجود دارد که به صورت کشف نشده و یا بلااستفاده، باقی مانده اند و یافتن این فرصت ها، باعث اشتغال زایی، رشد اقتصادی ملی و منطقه ای و بهبود معیشت پایدار روستاییان می گردد که بیانگر الزام به نیازسنجی و برنامه ریزی توسعه ای محلی و منطقه ای در این زمینه است.
تحلیلی بر وضعیت موجود کیفیت آموزش در آموزش عالی ایران: درآمدی بر راهبرد توانمندسازی هیات علمی از طریق آموزش پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش عالی ایران سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
1 - 19
مقدمه و هدف: شرایط آموزشگری در آموزش عالی ایران از حیث شادابی و نوآوری مطلوب نیست و آموزش حال مساعدی ندارد. در عین حال، آموزش برای استادان و مدیران آموزش عالی کشور، مساله قابل ذکری نیست. از این جهت می توان گفت آموزشگری در آموزش عالی با گونه ای از جهل مرکب مواجه است و برهوت نوآوری و شادابی چه بسا به چشم نیامده و به رسمیت هم شناخته نمی شود. این"نسیان جمعی" نیاز به رمزگشایی و ارانه راه حل دارد. تجربه آموزش پزشکی کشور از این جهت با آموزش عالی تفاوت های اساسی دارد و دانشگاه های زیرمجموعه وزارت عتف علاوه بر تجربیات جهانی در این زمینه از تجربه بومی دانشگاه های علوم پزشکی می توانند بهره ببرند. "آموزش پژوهی" راهبردی است که هم در سطح جهانی و هم در آموزش پزشکی این سرزمین تجربه شده است و برای توانمندسازی استادان سایر رشته ها می تواند به منزله راهبرد برتر موردتوجه قرار گیرد. روش شناسی: این مقاله از حیث روش شناسی به ترکیبی از "سنتز پژوهی" و "جستار نظرورزانه" متکی بوده است. بدین معنا که نگارنده با شناسایی متون و منابعی که از آغاز جریان آموزش پژوهی به مثابه رویکرد توسعه ی حرفه ای استادان در جهان تاکنون به رشته تحریر درآمده با نگاهی غربالگرانه، سنتزی نظرورزانه متناسب با شرائط موجود آموزشگری در آموزش عالی ایران ارائه کرده است. در سنتز نظرورزانه تجربیات زیسته نگارنده و همچنین تاملات شخصی تخصصی، به ویژه در حوزه ی معرفت شناسی دانش تدریس و اخلاق آموزشگری، نیز موردتوجه قرار گرفته تا بدین ترتیب در عرصه ی دانش آموزش پژوهی توسع هم اتفاق افتاده باشد. یافته ها و نتیجه گیری: علاوه بر بحث های مبنایی، درباره ی آموزش پژوهی، برای استقرار آن در دانشگاه های ایران سیکل توانمندسازی برای استادان شامل مراحل سه گانه عمومی، تکمیلی و تخصصی ارائه شده است.
بسترها و راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
277 - 286
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی بسترها و راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن بود.روش : مطالعه حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه پژوهش اسناد و متون توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی و خبرگان دانشگاهی، مدیران ارشد و مدیران آموزشی موفق استان گلستان در سال تحصیلی 400-1399 بودند. نمونه پژوهش شامل 27 سند مکتوب و 19 نفر از خبرگان دانشگاهی، مدیران ارشد و مدیران آموزشی موفق بودند که طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری اطلاعات شامل فیش برداری از اسناد و متون و مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان بود. داده ها با روش تحلیل محتوا در نرم افزار MAXQDA-2020 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که بسترهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن شامل سه مقوله اصلی، پنج مقوله فرعی و 14 مفهوم بود که مقوله های اصلی شامل انسانی (با دو مقوله فرعی خودتنظیمی و برون تنظیمی)، اجتماعی (با دو مقوله فرعی بسترسازی محیطی و حمایت جامعه) و مدیریتی (با یک مقوله فرعی سابقه مدیریتی) بودند. همچنین، راهبردهای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن شامل چهار مقوله اصلی، هفت مقوله فرعی و 16 مفهوم بود که مقوله های اصلی شامل توسعه مدیریت (با دو مقوله فرعی فعالیت های عمومی و فعالیت های تخصصی)، پتانسیل های فردی (با دو مقوله فرعی روانشناختی و انسانی)، محیطی و سیاسی (با دو مقوله فرعی دیدگاه جامعه و نگاه حاکمیتی) و اعتبارات (با یک مقوله فرعی سرمایه گذاری مالی) بودند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر و با استفاده از بسترهای و راهبردهای شناسایی شده می توان زمینه را برای توانمندسازی و ارتقاء جایگاه مدیران آموزشی زن فراهم کرد.
طراحی مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
371 - 382
حوزه های تخصصی:
هدف: توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان از طریق آموزش های ضمن خدمت می تواند نقش موثری در بهبود کیفیت آموزش آنان داشته باشد. بنابراین، هدف این مطالعه طراحی مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت بود.روش شناسی: در یک مطالعه کاربردی از نوع کیفی، پژوهش حاضر بر روی 10 نفر از اساتید و خبرگان حوزه های مدیریت آموزش و آموزش ضمن خدمت و توانمندسازی که طبق اصل اشباع نظری و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده بودند، انجام شد. ابزار پژوهش حاضر مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که در فصل های فروردین تا شهریور 1401 انجام و روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 92/0 به دست آمد. داده های حاصل از اجرای مصاحبه نیمه ساختاریافته با روش تحلیل محتوا طبق نظریه داده بنیاد در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که مدل خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت دارای 174 شاخص، 31 مولفه در شش زمینه شرایط علّی، پدیده محوری، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله ای، راهبردها و پیامدها بود. در این پژوهش شرایط علّی شامل 13 شاخص و 3 مولفه نیازهای اجتماعی، تغییر در نیازهای آموزشی و ایجاد نیاز فردی در معلمان، پدیده محوری شامل 11 شاخص و 3 مولفه آموزش علمی و عملی، حل کننده مشکلات و ارزش آفرین، شرایط زمینه ای شامل 18 شاخص و 5 مولفه اجرای درست دوره ها، غنای محتوای دوره ها، محیط شایسته، برنامه ریزی درست و ذهنیت معلمان، شرایط مداخله ای شامل 59 شاخص و 6 مولفه مدیران غیرمتعهد و غیرمتخصص، ارزیابی عملکرد نادرست، نیازسنجی نادرست، عدم کیفیت تدریس دوره، روش های آموزش غیرمرسوم و ضعف سیستم انگیزشی، راهبردها شامل 46 شاخص و 10 مولفه الگوبرداری موفق، بهبود محتوای دوره ها، برنامه ریزی منطقه محور، نیازسنجی دقیق و علمی دوره ها، رفع موانع فردی معلمان، تغییر در سیستم های آموزشی، بهبود شرایط فیزیکی، به کارگیری مدرسین مجرب و متخصص، فراهم آوردن بسترهای انگیزشی و نظام ارزیابی مناسب و پیامدها شامل 27 شاخص و 4 مولفه پیامدهای اجتماعی، بهبود عملکرد آموزشی معلمان، بهزیستی شغلی معلمان و پیامدهای روانی معلمان بود. در نهایت، مدل داده بنیاد خط مشی گذاری به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت طراحی شد.بحث و نتیجه گیری: مدل خط مشی گذاری داده بنیاد طراحی شده به منظور توانمندسازی و ارتقای حرفه ای معلمان با تکیه بر آموزش های ضمن خدمت می تواند توسط متخصصان و برنامه ریزان آموزش وپرورش برای طراحی برنامه هایی جهت بهبود و توانمندسازی حرفه ای معلمان از طریق آموزش های ضمن خدمت مورد بهره برداری قرار گیرد
ارزیابی تأثیر گردشگری اجتماع محور بر توانمندسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان (مورد مطالعه: روستاهای ساحلی استان بوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی فضایی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۳)
125 - 162
حوزه های تخصصی:
دستیابی به توسعه پایدار روستایی بدون مشارکت تمامی ذی نفعان این نواحی در تمامی عرصه ها اعم از عرصه های اقتصادی و اجتماعی امکان پذیر نیست. به همین جهت، از مهم ترین مؤلفه های دستیابی به پیشرفت و توسعه در جوامع روستایی «توسعه مهارت های نیروی انسانی» است. حضور فعّال زنان روستایی در فعالیت های تولیدی روستا، رشد گردشگری در این منطقه ها و ایجاد حوزه جدیدی برای مشارکت آنها در توسعه اهمیت توجه به توانمندسازی زنان را بیشتر آشکار می کند. امروزه توانمند سازی به یکی از مسائل اساسی توسعه پایدار تبدیل شده است. توسعه گردشگری با افزایش قدرت زنان و کنترل آنها بر منابع می تواند نقش مهمی در توانمند سازی زنان داشته باشد. هدف از پژوهش حاضر ارزیابی نقش گردشگری اجتماع محور در توانمندسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان روستاهای ساحلی استان بوشهر است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر ساکنان روستاهای ساحلی استان بوشهر است. نمونه آماری این پژوهش با فرمول کوکران به تعداد400 نفر تعیین و از آزمون تی تک نمونه ای با استفاده از نرم افزارAMOS وSPSS استفاده شده است. دیدگاه نظری پژوهش و نتایج تحلیل های آماری به کار رفته در این پژوهش نشان داد که توسعه گردشگری در توانمندسازی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زنان روستاهای ساحلی استان بوشهر مؤثر است.
نقش مزارع پرورش میگو در توانمندسازی و توسعه اقتصادی روستاهای ساحل شرقی دریای خزر (نمونه موردی: روستاهای شهرستان گمیشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۲
123 - 150
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های مناسب برای فعالیت های تولیدی در بخش آبزی پروری، گسترش مزارع پرورش میگو است. این اقدام ضمن تولید پروتئین سالم، برای ایجاد اشتغال، ارزآوری با حضور در بازارهای بین المللی و توسعه اقتصادی روستاهای ساحلی حاشیه دریای خزر، اهمیت فراوانی دارد. نوع تحقیق کاربردی و روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و میدانی است. پایایی ابزار تحقیق(پرسش نامه)، با استفاده از ضریب آلفای کرون باخ برای مؤلفه های مورد بررسی تحقیق برابر با 76/0 به دست آمده است. جامعه آماری تحقیق حاضر، سرپرستان خانوار در 6 روستای شهرستان گمیشان است که برابر با 9232خانوار می باشد و از بین آنان 469 نفر در بخش آبزی پروری اشتغال دارند. جهت انتخاب نمونه های تحقیق، از روش نمونه گیری نصادفی ساده استفاده شده و به منظور تعیین حجم نمونه، از فرمول کوکران بهره گرفته شده است. ابتدا تعداد 211 خانوار به عنوان جامعه نمونه انتخاب شد، سپس داده های مستخرج از پرسش نامه، با بهره گیری از نرم افزار«Spss» و با استفاده از آزمون های؛ تحلیل همبستگی گاما، مقایسه میانگین فریدمن و کروسکال والیس مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج ماتریس تحلیل همبستگی گاما نشان می دهد که اکثر شاخص های توسعه اقتصادی، با گسترش مزارع پروش میگو رابطه 99 درصدی و معناداری دارند. همچنین نتایج آزمون فریدمن بیانگر میزان اهمیت هر یک از شاخص های توسعه اقتصادی بوده و تفاوت معنادار و 99 درصدی را نشان می دهند. آزمون مقایسه میانگین کروسکال والیس نیز میزان تأثیرگذاری مزارع پرورش میگو در شش روستای مورد مطالعه را مشخص می کند. پرورش میگو به عنوان یکی از منابع مهم تامین غذای سالم محسوب می شود و در حال حاضر در زمین های ساحلی لم یزرع شمال شرقی دریای خزر که مناسب سایر فعالیت های اقتصادی نیست، قابل گسترش است. این اقدام مهم، باعث توانمندسازی و بهبود کیفیت زندگی و معیشت پایدار روستاییان شاغل در مزارع پرورش میگو شده است.
ارائه الگوی مدیریتی برای توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی با رویکرد پدافند غیر عامل (مورد مطالعه: شهر شهریار تهران)
حوزه های تخصصی:
شهر شهریار به عنوان یکی از مراکز مهاجرپذیر استان تهران، با گسترش فیزیکی و شکل گیری سکونتگاه های غیررسمی مواجه شده است. بر همین اساس هدف پژوهش حاضر، ارائه الگوی مدیریتی مناسب برای ساماندهی و توانمندسازی این محله ها و پیشگیری از تشکیل آنها در شهر شهریار با رویکرد پدافند غیرعامل است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و روش آن توصیفی-تحلیلی است. اطلاعات پژوهش به صورت میدانی و اسنادی جمع آوری شده است. جامعه آماری شامل محدوده قانونی شهر شهریار در سال 1401 است. حجم نمونه مشتمل بر 322 نفر از ساکنان و 10 نفر از خبرگان است. از روش هایی نظیر AHP، TOPSIS، آزمون خی دو، آزمون کای اسکوار تک متغیره، ضریب همبستگی اسپیرمن، ضریب تعیین رگرسیون و واریانس رگرسیون (ANOVA) برای تحلیل داده های پژوهش استفاده شده است. از نرم افزارهای GIS و SPSS برای تحلیل داده های پژوهش استفاده شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که درصد محله های دارای کیفیت مناسب، نسبتاً مناسب، متوسط، نسبتاً نامناسب و نامناسب به ترتیب مشتمل بر 9درصد، 22درصد، 32درصد، 26درصد و 11درصد است. بنابراین، بیش از 37درصد بافت شهر شهریار به برنامه ریزی پدافند غیرعامل نیازمند است. نتایج آزمون خی دو (06/70) و سطح معناداری آن (00/0) بر عدم اعتماد ساکنان شهر شهریار نسبت به مدیریت شهری در کاهش مشکلات سکونتگاه های غیررسمی صحه می گذارد. براساس نتایج ضریب همبستگی اسپیرمن (567/0) و ضریب تعیین رگرسیون (37/0)، الگوی مدیریت شهری مبتنی بر هسته های مدیریت محلی و دفاتر توسعه محله با رویکرد پدافند غیرعامل بر ساماندهی و توانمندسازی سکونتگاه های غیررسمی شهر شهریار و پیشگیری از تشکیل آنها بیشترین تأثیر را دارند. نتایج تحلیل واریانس رگرسیون و تحلیل رگرسیون خطی ساده، نیز بر این امر صحه گذاشته اند. افزون بر این، رویکرد پدافند غیرعامل از طریق ساماندهی و توانمندسازی محله ها، ایجاد تأسیسات و تجهیزات برای کاهش آسیب پذیری، ایجاد مکان های اسکان اضطراری، ضریب امنیت و ایمنی شهر شهریار را ارتقا می بخشد.
بازآفرینی فرهنگی- اجتماعی بافت پیراشهری با رویکرد توانمندسازی اجتماع محلی (مورد مطالعه: شهر نیشابور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بهبود کیفیت و شرایط زیستی بافت های ناکارآمد شهری، نیازمند ارائه راهبردهای متناسب با وضعیت و ویژگی های هر بافت است. در این پژوهش، راهبردهای بازآفرینی فرهنگی- اجتماعی بافت های پیراشهری نیشابور با رویکرد توانمندسازی اجتماع محور، موردمطالعه قرار گرفت. تحقیق، از نوع کاربردی و روش آن، توصیفی– تحلیلی می باشد. با استفاده از تکنیک SWOT و مدل QSPM راهبردهای اولویت دار مداخله در بافت، تعیین گردید. همچنین برای شناسایی مطلوبیت راهبردهای اولویت دار بازآفرینی، از روش ACCEPT بر اساس نظرات متخصصان، بهره گیری شد. نتایج بیانگر آن است که راهبردهای بازآفرینی فرهنگی- اجتماعی بافت پیراشهری نیشابور با رویکرد توانمندسازی اجتماع محلی در موقعیت رقابتی قرار دارد. به عبارتی گرچه نقاط ضعف آن بر نقاط قوت غلبه دارد، اما فرصت های خوبی در آن وجود دارد که برای غلبه بر نقاط ضعف موجود، می توان از آن بهره گرفت. براساس خروجی نهایی مدل، سه راهبرد شامل "ترویج فعالیت های فرهنگی و هنری و حمایت از طرح های مرتبط در این زمینه"، "ارائه برنامه هایی برای اوقات فراغت خانواده ها و جوانان" و "آموزش و تشویق به تحصیل و یادگیری و بالابردن سطح مهارت های اجتماعی ساکنین" به عنوان اولویت های مطلوب بازآفرینی فرهنگی- اجتماعی با تأکید بر توانمندسازی، تعیین گردید. لذا مدیران و مسئولان شهری، باید ضمن بهره گیری از نقاط فرصت و توانمندی های این بافت ها، برای برطرف کردن نقاط ضعف آن تلاش نمایند.
نقش تسهیلگری فرآیندهای اجتماع محور در توانمند سازی اقتصادی محلات پیرا شهری زابل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
79 - 94
حوزه های تخصصی:
تسهیلگری اجتماع محور به مثابه یک فرآیند و به عنوان ابزاری در ارتقای مشارکت و حکمروایی مردم سالارانه در زمینه های اقتصادی می باشد. هدف مقاله،نقش تسهیلگری فرآیندهای اجتماع محور در توانمند سازی اقتصادی محلات پیراشهری زابل است.این پژوهش از نظر هدف کاربردی- توسعه ای و از نظر ماهیت توصیفی-تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و پیمایشی است. جامعه آماری شامل خانوارهای ساکن در پنج محله حاشیه شهر (9244 خانوار) است. با توجه به تعداد خانوارهای موجود، 369 خانوار به عنوان حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران به دست آمد.جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون T تک نمونه ای و آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) استفاده شد. نتایج بیانگر آن است که بالاترین میانگین در مؤلفه اقتصادی در بین محلات را محله معصوم آباد با میانگین 33/3 و کمترین میانگین را محله حسین آباد با میانگین 16/3 به خود اختصاص داده است. در ادامه میانگین تسهیلگری فرایندهای اجتماع محور در بُعد اقتصادی با هم مقایسه شد. نتایج بیانگر آن است که از بعد اقتصادی تفاوتی بین محلات پیراشهری زابل وجود ندارد. از عمده دلایل عدم تفاوت از بعد اقتصادی بین پنج محله این است که با ورود دفاتر تسهیلگری به محلات اقداماتی برای بهبود اوضاع اقتصادی همه محلات با همکاری ادارات و نیز نهادهای غیر دولتی انجام گرفته است که تا حدودی باعث بهبود اوضاع اقتصادی این محلات شده است. از جمله شروع به کار خانه های مهارت، افتتاح کارگاه سوزن دوزی در محله اسلام آباد و نیز افتتاح کارگاه جمع آوری ضایعات برای افراد بهبود یافته از مواد مخدر در محله حسین آباد زابل اشاره کرد.
آینده پژوهی فقر شهری در بافت های تاریخی با تأکید بر رویکرد توانمندسازی، مورد پژوهی: بافت تاریخی شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
117 - 132
حوزه های تخصصی:
مسئله ی فقر شهری یکی از مشکلات اصلی در بافت های تاریخی می باشد که در ابعاد مختلفی چون عدم امنیت در مالکیت، فقر درآمدی ساکنان، آسیب پذیری معیشت شهروندان، فقر حقوقی و محرومیت اجتماعی و ... ظهور یافته است. در این بین، نقش و اثرات توانمندسازی می تواند در برنامه ریزی برای مقابله با فقر شهری در بافت های تاریخی بسیار تعیین کننده باشد. هدف این پژوهش شناسایی پیشران های کلیدی مؤثر بر کاهش فقر شهری در بافت تاریخی شهر یزد به منظور توانمندسازی این بافت و تدوین سناریوهای محتمل برای افق 1422، می باشد. این پژوهش ازلحاظ هدف، کاربردی، ازنظر ماهیت پژوهش، تحلیلی-اکتشافی، ازنظر روش گردآوری داده ها به صورت توصیفی-پیمایشی و تجزیه وتحلیل داده ها به صورت آمیخته (کمی-کیفی) می باشد. جامعه آماری پژوهش گروه 30 نفری از خبرگان متخصص میان رشته ای در زمینه های بافت فرسوده و تاریخی، فقر شهری و رویکرد آینده پژوهی هستند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند .در این پژوهش ابتدا با تکنیک پویش محیطی و دلفی طی دو راند، 35 عامل اولیه در سه حوزه مختلف اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی استخراج شده و با تحلیل ساختاری در نرم افزار میک مک، ده عامل اصلی به-عنوان پیشران های کلیدی مؤثر بر کاهش فقر شهری با رویکرد توانمندسازی مورد شناسایی قرارگرفته اند. بر اساس نتایج حاصل از ماتریس اثرگذاری عوامل، از مجموع 2213 رابطه اثرگذاری مستقیم عوامل، متغیر های بخش اجتماعی با کسب امتیاز 938، بیشترین تأثیر را در راستای کاهش فقر شهری با رویکرد توانمندسازی در محدوده موردمطالعه داشته اند.
بررسی چیستی انقلاب اقتصادی در نیروهای مسلح و شناسایی عوامل مؤثر در شکل گیری آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد دفاع و توسعه پایدار سال ۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳۳
9 - 39
حوزه های تخصصی:
در دنیای امروز کشورهای درحال توسعه با هدف مقابله فعال با نظام سلطه، الزاماً بایستی در مسیر استحکام و توسعه دائمی بُنیه های دفاعی و مقاومت در برابر فشارهای همه جانبه رقیبان برای حفظ هویّت، آرمان ها و ارزش های خود اقدام نمایند. عدم کفایت منابع بودجه ای دولت ها جهت تامین نیازمندی های بخش دفاعی و امنیتی و افزایش کارآیی و اثربخشی راهبردهای دفاعی کشور در زمینه توسعه قدرت دفاعی و بازدارندگی فعال در برابر نظام سلطه جهانی از یک طرف و پایین بودن بهره وری دارایی ها و ظرفیتهای اقتصادی در اختیار نیروهای مسلح از طرف دیگر موجب طرح موضوع انقلاب اقتصادی در نیروهای مسلح به منظور درآمد سازی و تامین منابع بخش دفاع، کارآمد سازی اقتصاد نیروهای مسلح و توانمندسازی اقتصاد ملی شده است. در این راستا پژوهش حاضر به دنبال بررسی چیستی انقلاب اقتصادی در نیروهای مسلح و شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر در شکل گیری انقلاب اقتصادی در بخش دفاع است. روش تحقیق توصیفی- پیمایشی است و روش گردآوری داده ها، کتابخانه ای و میدانی بوده و از ابزارهای مصاحبه و پرسشنامه، جهت گردآوری داده ها استفاده گردیده است. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، روش های آماری از جمله آزمون «تی استیودنت» و تحلیل واریانس و برای تعیین اوزان عوامل از رویکرد تحلیل سلسله مراتبی استفاده گردید.نتایج این پژوهش نشان داد که به ترتیب درجه اهمیت، مؤلفه های درآمد سازی و تامین منابع بخش دفاعی، کارآمدسازی اقتصاد نیروهای مسلح و توانمند سازی اقتصاد ملی، متغیرهای اثرگذار بر شکل گیری انقلاب اقتصادی نیروهای مسلح هستند.