مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
نگارگری
حوزه های تخصصی:
تصویر زبانی بین المللی است، یعنی مردم با هر ملیّت، نژاد و زبانی می توانند با آن ارتباط برقرار کنند و به ترجمان نیازی ندارد. قلعه الموت از مهم ترین قلاع اسماعیلیه است اما برای بررسی آن عمدتاً به منابع تاریخی رجوع شده و منابع تصویری، به طور اخص نگاره ها، مورد توجّه قرار نگرفته است. با توجه به اینکه تصویر روشنی از قلعه الموت پیش از حمله مغول و تخریب آن در دست نیست، این پژوهش قصد دارد بر مبنای نگاره ها موقعیّت و جایگاه الموت را بررسی کند و نشان دهد چگونه از این تصاویر می توان برای بازسازی قلعه مدد جست؟ جستار حاضر در تلاش برای یافتن تجسمی از قلعه الموت، نگاره های سه متن تاریخی کهن یعنی جهانگشا ، چنگیزنامه و جامع التّواریخ را بررسی می کند. موقعیت جغرافیایی الموت، کاشی های زرین فام قلعه، تصویر هلاکو خان و... از جمله مواردی است که از رهگذر این نگاره ها به دست می آید. حاصل پژوهش نشان می دهد نگاره ها به ارائه تجسّمی از قلعه پیش از تخریب و در هم شکستن عظمتش کمک کرده و در واقع روایت متنی را به روایت تصویری تبدیل می کنند.
نگرشی تطبیقی به ارتباط متن و زبان تصویری دست در نگاره های شاهنامه طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارگران شاهنامه طهماسبی برای به تصویر کشیدن متنِ لبریز از داستانِ شاهنامه، با بهره گیری از زبان تصویری دست، تلاش داشته تا عواطف و هیجانات را به مخاطب منتقل کنند. با توجه به کثرت کاربرد این نوع از ارتباطات غیرکلامی در حالت های مختلف، امکان داشت نقاش تحت تأثیر عوامل مختلف نظیر دستور دربار، تغییراتی در قسمت هایی از اثر به وجود آورده باشد که با متن هم خوانی ندارد. در این رابطه، پرسش اصلی مقاله این گونه مطرح می شود که نگارگران شاهنامه طهماسبی، چه وصف ها و حالت هایی را برای نمایش متن با حرکات دست برگزیده و در این راه تا چه میزان به متن کتاب وفادار بوده اند؟ و پرسش فرعی مقاله این است که به چه دلیل در بعضی از نگاره ها زبان تصویری "دست" به صورت اغراق و زیاده روی به چشم می خورد؟ هدف اصلی این تحقیق، شناخت مهارت های نقاشیِ هنرمندان شاهنامه طهماسبی در به کارگیری زبان تصویری "دست" و میزان توجه آنها به متن است. اشراف نسبت به ایجاد خلاقیت در نگارگری گذشته ایران، ضرورت پژوهش را دوچندان کرده و نیز با پرداختن به این موضوع که رفتارهای انسان از محیط کسب می شوند، از طریق مطالعه این نوع زبان تصویری می توان به قسمتی از آداب و رسوم گذشتگان پی برد. این مقاله، به شیوه توصیفی، تحلیلی بر پایه تطبیق داده ها و با استناد به نگاره های موجود در شاهنامه، از طریق منابع کتابخانه ای انجام شده است. نتیجه تحقیق نشان داد که نگارگران شاهنامه طهماسبی در نگاره های خود، از حرکات دست در جهت نشان دادن صحنه های عاطفیِ داستان مانند؛ پیروزی و شکست، اندوه و افسوس، رقص، شگفتی و انتظار استفاده می کردند. آنان خلاقانه از ارتباطات غیرکلامی دست در جهت نمایش متن بهره برده و موفق به بازنمایی داستان و بخشی از فرهنگ دوران خود شده اند و نیز در پاره ای موارد تحت تأثیر سبک شعری اصفهان که مکتب ادبی رایج در عهد صفویان بود، از زبان تصویری "دست" به صورت اغراق در احساسات و تکرار در نگاره های خود استفاده نموده و بدین طریق، بخشی دیگر از آیین دوره خود را به صورت نمایش هم بستگی میان شعر و نگارگری، ارائه کردند.
شیوه نامۀ ارائۀ شاخصی کمّی برای تبیین پیچیدگی روابط میان پیکره های انسانی و عرصۀ معماری در نگاره های شاهنامۀ شاه طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نسخه شکوهمند شاهنامه شاه طهماسبی در مکتب تبریز دوم صفوی (907 تا 938 ق) کتابت و مصورسازی شده است. بنا بر تحقیقات نگارندگان از میان 258 نگاره موجود در آن، 74 نگاره شامل تصویر بناهایی هستند که با درجات متفاوتی از جزئیات، عرصه زیست و تعامل انواع گوناگونی از پیکره ها را به تصویر می کشند. هدف این پژوهش ارائه روشی برای کمّی کردنِ مقدار پیچیدگی روابط میان پیکره های انسانی و عرصه معماری به لحاظ فرمی در این نسخه بوده است؛ به این منظور پس از وضوح بخشیدن به مفهوم «پیچیدگی»، عوامل موثر بر آن شامل تعداد و تنوع پیکره ها از منظر جنسیت و سن، تعداد اجزاء و مساحت عرصه معماری و ارتباط و تعامل آنها با پیکره ها در نظر گرفته شدند و تابع مبیّن شاخص «پیچیدگی» بر اساس آنها ارائه شد. محاسبه مقدار شاخص در نگاره های این نسخه نشان می دهد که نگاره «کابوس ضحاک» دارای بیشترین مقدار پیچیدگی معادل 392، نگاره «خان هفتم اسفندیار» دارای کمترین مقدار پیچیدگی معادل 66، و شاخص پیچیدگی 74 درصد از نگاره های این نسخه مقداری بین 124 تا 266 است. به دنبال رویکردهایی که تا کنون در جهت شناخت هنر نگارگری وجود داشته است، این شیوه نامه راهکاری نوین برای بررسی نگاره ها از جنبه های فرمی و ساختاری را پیش می نهد. با ارائه چنین شاخص هایی می توان نسبت به ارزیابی و دسته بندی نگاره ها از جنبه های گوناگون اقدام نمود، راه حلی مناسب برای انتخاب، مطالعه، و همچنین قیاس آنها با نگاره هایی از دیگر نسخه ها در اختیار داشت و به شناخت بهتری از این میراث گران بها دست یافت. این پژوهش از منظر ماهیت داده ها از نوع کمّی و به لحاظ هدف، کاربردی است و گردآوری اطلاعات با روش کتابخانه ای صورت پذیرفته است.
بازخوانی و تحلیل دیدگاه هنرپژوهانۀ کوماراسوامی دربارۀ کتاب بدیع الزمان جزری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب «فی معرفت الحیل الهندسیه» اثر بدیع الزمان جزری، مهندس، طراح و هنرمند سده ششم هجری تمدن اسلامی است که در آن پنجاه دستگاه خودکار به شیوه ای دقیق و مشابه فرایند طراحی محصول، همراه با مصورسازی شرح داده شده است. یکی از معدود پژوهش های هنری که درباره این کتاب صورت گرفته، «رساله جزری درباره دستگاه های خودکار» است که در سال 1924 میلادی توسط کوماراسوامی تألیف شده است. این کتابچه که هنوز ترجمه ای به فارسی از آن منتشر نشده، هم به واسطه رویکرد هنرپژوهانه تحقیق و هم جایگاه مؤلف آن، دارای ارزش والایی در تاریخ هنر است که در این پژوهش، بازخوانی و واکاوی شده است. روش این تحقیق، توصیفی – تحلیلی و تاریخی است و در طی آن، متن کتابچه کوماراسوامی پیرامون رساله جزری به فارسی ترجمه شد و به همراه برخی داده های کتابخانه ای دیگر مورد مطالعه و تحلیل قرار گرفت. سئوال اصلی در این تحقیق آن است که کوماراسوامی به عنوان یک هنرپژوه بر کدام ویژگی های کتاب جزری تأکید می کند؟ بنابراین هدف این پژوهش یافتن ویژگی های هنری کتاب جزری از نگاه کوماراسوامی بود که در 7 مورد از متن کتابچه مذکور استخراج گردید. به طور کلی می توان گفت کوماراسوامی کوشیده با توجه به اطلاعات محدود زمان تألیف متن، با بهره گیری از استدلال های بصری و تصویری، برخی ابهامات و اشتباهات را پاسخ دهد و ویژگی های هنری و خصوصا وجوه مرتبط با تاریخ این اثر هنری و علمی، مانند نوشته ها، نام سلاطین، نشانه گذاری ها، ویژگی های خاص سبک شناسی و غیره را بررسی نماید، اما اکثر نکات کوماراسوامی، بیش از آن که مبتنی بر زیبایی شناسی و سبک شناسی باشد، بر پایه دانش تاریخ هنر است و این کتابچه را شاید بتوان نخستین تاریخ نگاری هنر از کتاب جزری دانست؛ نکته قابل توجه آن است که کوماراسوامی، جزری را ابتدا یک هنرمند و نهایتا در درجه دوم یک اندیشمند می خواند و این استنباط از سوی یک تاریخ دان هنر می تواند بسیار پراهمیت باشد.
تبارشناسی رزم افزارهای فلزی عصر تیموری از ظفرنامۀ شرف الدین علی یزدی (مطالعۀ موردی نگاره های مکتب شیراز 839 ه.ق و هرات 872 ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کتاب ظفرنامه تیموری به تقاضای پسر شاهرخ - ابراهیم سلطان- توسط شرف الدین علی یزدی نگارش شده که در باب زندگی، لشکر کشی ها و فتوحات تیمور گورکانی بوده و همواره مورد توجه نگارگران در مکاتبی همچون مکتب شیراز به سال839ه.ق و مکتب هرات 872ه.ق قرار گرفته است. درواقع نگارگری، بازتاب دهنده ی هنرها و صناعات مختلف دوره ی خویش است. زیرا نگارگران همواره برای رساندن مفهوم موضوع مورد نظر خود از جمله رزم و پیکار، در کنار تمام عناصر طبیعت، از اشیاء دست ساخته بشر همانند ابزارآلات فلزی نیز بهره گرفته اند. بنابراین، آثار هنری هر دوره تاریخی، جهان بینی هنرمندان و برداشت آنها از هستی و پیرامون آن است که شناخت این آثار و تحلیل عناصر به کار رفته در آن ها را، باید با در نظر گرفتن شرایط تاریخی و فرهنگی همان دوره مورد پژوهش قرار داد. و تبارشناسی، روشی است که پدیده ها را در تطور تاریخی شان بررسی می کند و با شناسایی صورت بندی های تاریخی پدیده ها، جایگاه انتقادی مناسبی برای فهم آنها پدید می آورد. پژوهش حاضر در تلاش بوده است تا با تکیه بر رویکرد تبارشناسی، به تحلیل تبار ادوات فلزی شناسایی شده و صورت بندی آنها در نگاره های رزم مکتب شیراز و هرات تیموری برگرفته از کتاب ظفرنامه شرف الدین علی یزدی بپردازد و به این پرسش پاسخ دهد که ساختار و تنوع کارکردی ادوات فلزی تصویرشده در نگارگری دوره تیموری براساس کتاب ظفرنامه یزدی بر چه اساسی است؟ بنابراین، هدف از انجام این پژوهش، تحلیل، دسته بندی و تبارشناسی ادوات فلزی تیموری در نگارگری از جنبه کالبدی و کارکردی آنها می باشد. یافته های حاصل از این پژوهش که به روش تاریخی انجام شده، بیان می کند رویکرد تبارشناسی که همانا تاریخی دیدنِ پدیده مورد مطالعه است، می تواند کمک بسیاری به شناخت ادوات رزم عصر تیموری نماید. و بیان می کند تمامی رزم افزارهای فلزی، کاربردی برای رزم و اقتدار حکومت تیموری داشته اند که به فراخور زمانی، تعدد آنها جهت کاربرد متغیر بوده است. از لحاظ کالبدی نیز رزم افزارها احتمالاً اشکالی بوده اند که در گذشته و حتی اعصار بعدی نیز با اندک تغییراتی مورد استفاده قرار می گرفتند.
اشکال حضور زبان و ادب فارسی در فرآیند تولید نگاره ها در نقاشی ایرانی
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره اول پاییز ۱۴۰۱ شماره ۱
99 - 105
حوزه های تخصصی:
فاصله گرفتن نقاشی معاصر ایران از زبان و ادبیات فارسی، با توجه به تاریخ طولانی پیوند این دو مدیوم، موضوعی در خور توجه است. قابلیت های تصویری و نمایشی زبان فارسی، چنان است که دستمایه ی بسیاری از مهم ترین هنرهای کاربردی و میراث تجسمی و بصری ایران قرار گرفته است. پژوهش ها اغلب حضور زبان و ادب فارسی در نگارگری را، به برگردان تصویری متن ادبی توسط نگاره، تقلیل داده و حضور زبان و ادب فارسی را در کل فرآیند تولید یک نگاره نادیده می گیرند. اما واقعیت این است که برای درک حضور زبان و ادب فارسی در نقاشی ایرانی، باید این حضور را در سراسر فرآیند تولید نقاشی ایرانی، جستجو کرد. این مقاله که با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و آرشیوی انجام شده، در ابتدا اجزای سه گانه ی فرآیند تولید نگاره در کتابخانه ها، یعنی جزء اول: «نگارگر، نگارگران و شاگردانشان»، جزء دوم: «نگاره به عنوان محصول» و جزء سوم : «عمل فنی نگارگر بر روی نگاره»، از یکدیگر تفکیک شد. سوال این است که زبان و ادب فارسی در نقاشی ایرانی، به چه اشکالی در نقاشی ایرانی حضور یافته است؟ یافته ها نشان می دهد که پیوند میان زبان و ادبیات فارسی و نگارگری را می توان به شکل صور سه گانه وحدت ذهن نگارگر و نویسنده متن ادبی، ادبیات به عنوان واسطه میان نگارگر و عرفان، ارتباط درونی متن و تصویر، نگاره به مثابه بازنمایی امر ظاهری و باطنی در ادبیات و عرفان، تهیه مضمون از ادب غنایی و حماسی، القای غیر مستقیم احساسات و جنبه های روانشناسانه از طریق نشانه ها و همچنین کارکرد اسلوب کنایی در نقاشی ایرانی مشاهده نمود. نتایج پژوهش حاضر و اهمیت حضور زبان و ادب فارسی در تمامی مراحل تولید نقاشی ایرانی، می تواند راهگشای نقاشی معاصر ایران که از ادبیات و زبان فارسی، دور افتاده است، قرار گیرد.
ارتباط ترنج و سرترنجِ قالی ایرانی با حقیقت محمدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تأویلی و حکمی طرح های قالی ایرانی با ابتنا به اندیشه و آرای حکما و عرفای مسلمان، یکی از مهم ترین روش های تحلیل صورت و محتوای این آثار است. هنرمندان ایرانی به سبب نوع آموزش استادشاگردی، روابط صنفی بر مبنای اصول فتیان، زیست و باورهای مذهبی، همواره متأثر از تفکرات عرفانی و صوفیانه ای بوده اند که در جامعه ایرانی به ویژه در عصر صفوی شکل گرفته است. مغفول ماندن این وجه از هنرهای اسلامی سبب شده است که در بسیاری منابع، رأی بر صرفاً تزیینی و خالی از مفهوم بودن آن ها داده شود. در این پژوهش با روشی توصیفی تحلیلی و به کمک مطالعه و جمع آوری مطالب اسنادی و کتابخانه ای در حوزه نگارگری، قالی و عرفان، به تأثیر اندیشه های صوفیانه بر نگارگران عصر صفوی و بازتاب آن در طراحی قالی ایرانی و به خصوص در این جستار نقش ترنج و سرترنج با حقیقت محمدیه پرداخته شده است. یافته های به دست آمده از این پژوهش بیانگر آن است که هنرمندان نگارگر عصر صفوی که در واقع طراحان قالی های این دوره نیز به شمار می آمدند، به دلیل ارتباط و تعامل از طریق نظام آموزشی، صنفی و اجتماعی آن دوران با متصوفه، تحت تأثیر باورهای عرفانی و صوفیانه بوده اند. همین امر سبب شده است که انعکاس مقوله حقیقت محمدیه را که یکی از مهم ترین ارکان عرفان اسلامی و ولایت تکوینی است، در هیئت ترنج و سرترنج به صورتی رمزی به تصویر کشند و همچنین گردش های دورانی و رفت وبازگشتی نقوش اسلیمی و ختایی را می توان رمزی از دوری بودن زمان در عرفان و تصوف دانست. ازاین روی این مهم در تغییر نگرش درباره صرفاً تزیینی خواندن و باور به فقدان معنا و محتوا در قالی های ایرانی نیز می تواند مؤثر واقع شود.
نسخه مصور «ورقه و گلشاه» و تصویرگری یک زن آرمانی؛ تحلیل آیکونولوژیک یک نگاره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
55 - 70
حوزه های تخصصی:
نسخه مصور ورقه و گلشاه از نمونه های برجسته نگارگری دوره سلجوقی است. این منظومه که سروده عیوقی است توسط محمد مومن خویی مصور شده است. این داستان روایتگر ماجراهای دو دلداده به نام ورقه و گلشاه است. گلشاه به عنوان شخصیت مهم این روایت نقشی محوری در پیش برد داستانی دارد. از اقدامات مهم گلشاه می توان به مبارزه او با دشمنان ورقه، آزاد سازی ورقه و مبدل پوشی برای رفتن به میدان جنگ اشاره کرد. این مراحل در نگاره ها به تصویر درآمده است. در این پژوهش این پرسش مورد نظر است که از منظر آیکونولوژی نقش گلشاه در نگاره «مبدل پوشی گلشاه و آشکار شدن چهره او در مقابل ربیع» چگونه تحلیل و تفسیر می شود؟ هدف آن است تا طبق الگوی آیکونولوژی اروین پانوفسکی، خوانش نگاره در مراحل سه گانه ی آن انجام شود تا از طریق این روش لایه های معنایی اثر شناسایی شود. توصیف پیشا شمایل نگارانه، تحلیل شمایل نگارانه و تفسیر شمایل شناسانه این مراحل سه گانه را تشکیل می دهند. این پژوهش که با روش تحلیلی- توصیفی و شیوه گردآوری اطلاعات کتابخانه ای و اسناد مکتوب انجام شده است، به دنبال آن است تا ویژگی های تصویر گلشاه را در این نگاره بررسی کند. این مطالعه نشان می دهد تصویر گلشاه در این نسخه نوعی تصویر آرمانی از یک پهلوان زن است که کمتر در منابع فارسی دیده می شود. آنچه از تصویر گلشاه برمی آید این است که گلشاه با نشان دادن شجاعت خود و اقدامتی مانند مبدل پوشی در میدان جنگ مناسبات اجتماعی و فرهنگی زمانه خود را به چالش گرفته است. در نسخه مصور شده این تصویر آرمانی ارائه شده است.
کارکرد ایدئولوژیک نگاره های خاوران نامه مکتب شیراز با تکیه بر نظریه ایدئولوژی لویی آلتوسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
165 - 179
حوزه های تخصصی:
خاوران نامه ابن حسام یکی از آثار شاخص مصور قرن نهم ه.ق مکتب ترکمانان شیراز است. این کتاب حماسی و دینی، مزین به نگاره های متنوعی از شرح دلاوری های حضرت علی(ع) است. هدف از پژوهش حاضر مطالعه کارکرد ایدئولوژیک نگاره های خاوران نامه است. با توجه به تساهل مذهبی حکومت در مواجه با گرایش های شیعی جامعه ایران مساله اصلی پژوهش شناسایی چگونگی مواجه و بهره برداری سیاسی و ایدئولوژیکی حاکمان ترکمان از موضوعات مصور این کتاب است. از این رو سوالات پژوهش عبارتند از: 1- سازوکارهای ایدئولوژیکی نگاره های خاوران نامه کدامند؟ 2-ایدئولوژی مستتر در نگاره های خاوران نامه چگونه توانسته است در خدمت اهداف حکومت باشد؟ چهارچوب نظری و تحلیلی پژوهش را نظریه ایدئولوژی لویی آلتوسر تشکیل داده است. تحلیل یافته ها به شیوه کیفی و به صورت توصیفی-تحلیلی، با استفاده از منابع کتابخانه ای به انجام رسیده است. انتخاب نگاره ها جهت تحلیل به صورت هدفمند و مبتنی رویکرد نظری پژوهش بوده است. نتایج نشان دادند نگاره های خاوران نامه در بازتولید ایدئولوژی غالب یعنی ظل الله بودن پادشاه و تبدیل افراد به سوژه های ایدئولوژیک موثر بودند، به طوری که این سوژه ها ناخودآگاه در خدمت ایدئولوژی حاکمان بوده و مطابق با نظریه آلتوسر به بازتولید آن کمک کرده اند.
بررسی تأثیر مذاهب ایرانی و بیزانسی در نگاره های دوره ایلخانی، مطالعه موردی: شاهنامه بزرگ ایلخانی (دموت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال نهم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
195 - 208
حوزه های تخصصی:
نگارگری در دوره ایلخانی از جمله هنرهایی است که بسیار مورد توجه قرار گرفت تا جایی که کتابخانه-کارگاه های سلطنتی شکل گرفتند و کتاب ها و متون ارزشمندی همانند شاهنامه بارها در این کارگاه ها کتابت، تذهیب و مصور شدند. اهمیت یافتن نگارگری موجب شد تا هنرمندان و متصدیان هنر در این دوره مضامین و مفاهیم ارزشمندی را به واسطه این هنر بیان کنند. هدف از این پژوهش مطالعه و شناخت نگارگری دوره ایلخانی و عناصر و مفاهیم تاثیرگذار بر آن است تا بتوان بر اساس آن چرایی و چگونگی بیان مفاهیمی همچون مفاهیم مذهبی و آیینی در نگارگری این دوره را بازشناخت. با مطالعه و بررسی متون و آثار به جامانده از دوره ایلخانی و با شناختی که از گفتمان اندیشه ایرانشهری حاصل شد؛ در این پژوهش مشخص گردید که مفاهیم مذهبی در نسخه ای مانند شاهنامه ایلخانی، به صورت ضمنی و با اشاره به مفهوم اندیشه ایرانشهری قابل رهگیری است. گردآوری مطالب این تحقیق به روش اسنادی است و این پژوهش به روش رهیافت تاریخی- تحلیلی انجام پذیرفته است.
شاهنامه بینافرهنگی: بررسی نسخه مصوّر شاهنامه بزرگ ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
325 - 353
حوزه های تخصصی:
شاهنامه بزرگ ایلخانی یکی از شاهکارهای عصر مغول و مکتب تبریز است. این نسخه مصوّر به خوبی روایت شاهان ایلخانی و ارتباطات فرهنگی و هنری آن روزگار را با زبان تصویر بیان می کند. این شاهکار ایلخانی از دست حوادث روزگار مصون نمانده و به خاطر طمع صاحبانش شیرازه آن گسسته شده است، اما همان اوراق برجای مانده به خوبی اوج هنر ایلخانی را به نمایش می گذارد. این پژوهش نگاره های این نسخه را از منظر شاخصه های تصویری بررسی می کند و نشان می دهد که چگونه هنر ایران و شرق دور در این نسخه با هم گره خورده است. این پیوند در نمایش چهره های چینی – مغولی و شیوه تصویرگری طبیعت (درخت، کوه و ابر) مشهود است. علاوه بر این شاخصه های تصویری دیگر این نسخه نظیر نمادپردازی فرهمندی شاهان، شیوه تصویرگری صحنه های نبرد و سوگ نگاری نیز بررسی می شود. در برخی موارد نیز نگاره های این نسخه با نسخه جامع التواریخ که هر دو در یک دوره و یک سبک به تصویر درآمده اند قیاس می شود. حاصل بررسی نشان می دهد که در نگاره های شاهنامه بزرگ ایلخانی اسلوب هنری فرهنگ های مختلف با هم درآمیخته است: از سویی تأثیرپذیری از نقاشی چینی در چهره پردازی و منظره سازی به چشم می خورد، از سوی دیگر فرهنگ مغولی بر نگاره ها غلبه دارد، علاوه بر این بن مایه نگاره ها در تصاویر ایران باستان ریشه دارد، حتّی این تأثیرپذیری تا فرهنگ های دوردست نظیر هنر بیزانس هم پیش رفته است. از این رو می توان این نسخه را شاهنامه ای بینافرهنگی دانست که چندین سنّت فرهنگی (مغول، چین، ایران باستان، بیزانس) را در یک نسخه واحد تلفیق کرده است.
کلاه قزلباشی، شاخصی پنهان در هنر نظامی محور صفویه
منبع:
رهپویه هنرهای صناعی دوره اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱
103 - 111
حوزه های تخصصی:
معمولاً تصور می شود که نگارگری هنری است صِرفاً درباری و جدا از حیات اجتماعی. همچنین این گزاره زیاد به گوش می رسد که نگارگران اسیر عالم خیال و حتی تخیل و توهم خود بوده و هستند و اصولاً کاری با جهان واقع ندارند و در پی خلق جهان مثالی- در معنای افلاطونی و اشراقی- خویش اند. اما شواهد و قرائنی وجود دارد که احکام فوق را به چالش کشیده و حتی آن ها را ابطال می نماید. مقاله حاضر در صدد است با واکاوی یک عنصر ویژه تصویری در نگاره های نیمه اول عصر صفوی که کلاه قزلباشی نام دارد اثبات کند نقش مذکور نماد نظامی محورانه خاص صفویه بوده و ظهور و بروز آن با تحولات اجتماعی و ساختاری نیروی نظامی این دوره ارتباط مستقیم دارد. اهمیت پژوهش پیش رو در این است که می توان از طریق واکاوی آثار هنری، مسیری به میان تفکرات اجتماعی مرسوم دوره ای خاص- که اغلب منابع مکتوب مربوط به آن زمان، درباره آن تفکرات خاموشی اختیار کرده اند- گشود و به نتایجی جدید دست یافت. هدف مقاله نیز پرتو افکندن بر اندیشه پنهانی است که در نگاره های نُسَخ مصور نیمه اول عصر صفوی مستتر بوده و به زعم نگارنده می توان از آن به نوعی هنر نظامی محور یا میلیت اریستی تعبیر کرد. حوزه موضوعی نوشتار حاضر نیز جامعه شناسی هنر بوده و به این موضوع اصلی می پردازد که چگونه تمایلات نظامی محورانه در هنر نگارگری صفوی نمود یافته است. این مقاله با روش کتابخانه ای و شیوه توصیفی- تحلیلی تألیف شده و کوشیده مستندات تاریخی را با نحوه نمودیافتن نقش کلاه قزلباشی در نگاره های نیمه اول دوره صفوی (نگاره هایی از شاهنامه شاه تهماسبی، خمسه نظامی 954 ه .ق، شاهنامه 984 ه .ق و شاهنامه رشیدا) تطبیق داده و نشان دهد توجه نگارگران در میزان استفاده از این نقش، کاملاً معطوف به شرایط واقعی و حیات اجتماعی و نظامی دوره خود بوده است.
تأثیر گفتمان اجتماعی حاکم بر عصر صفویان در آثار تصویری دارای صحنه های موسیقی آن دوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
51 - 62
حوزه های تخصصی:
هر رشته از دانش، مجموعه ای از قواعد و قانون های ایجابی و سلبی را دارد که معین می کند درباره چه چیزهایی می توان بحث کرد و درباره چه چیزهایی، نمی توان. همین قواعد و قانون های نانوشته، ،"گفتمان" آن رشته خاص هستند. تلاقی مذهب و ملیت در گفتمان صفوی باعث شد تا پس از ساسانیان، دوباره وحدت دینی مبنای وحدت سیاسی قرار گیرد و هویت ملی در ایران پررنگ شود . گفتمانی که با برجسته کردن، طرد و گاه به حاشیه راندن، تفکر غالب خود را به عنوان حکومتی قدرتمند گسترش داد. در این پژوهش تلاش شده تا تأثیر گفتمان اجتماعی این عصر -که علاوه بر اندیشه های سیاسی حاکم، به سه بخش مذهب شیعه، حکمت ایران باستان و عرفان اسلامی قابل تقسیم است- بر نگاره های دارای صحنه های موسیقی بررسی شود. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، برای تحلیل داده ها از نظریه گفتمان "میشل فوکو" استفاده شده است. پررنگ ترین نتیجه ای که می توان از این بررسی گرفت این است که، با تمام نفوذ و قدرتی که مذهب شیعه و فلاسفه و عرفای اسلامی در عصر صفوی داشتند، تأثیر مستقیم اندیشه های سیاسی دولت بر نگارگری و استفاده دیداری از واقعیت های اجتماعی در طراحی صحنه های دارای موسیقی مشهود است.
مطالعه تطبیقی تصوف در دو نگاره از صوفیان اثر بهزاد و سلطان محمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
97 - 107
حوزه های تخصصی:
هنرنگارگری ایرانی ریشه در اعتقادات دینی ومذهبی دارد و بسیار تحت تأثیر عرفان قرارگرفته است. نقش کردن اعمال صوفیان یکی ازمشترکات نقاشی های دوهنرمند، بهزاد(نگارگر مکتب هرات)و سلطان محمد(نگارگر مکتب صفوی) می باشد. شباهت این دونگاره از هنرمندان در ترسیم صوفیان این گمان را تقویت می کند که سلطان محمد نگاره سماع درویشانِ بهزاد را ازنظر گذرانده و با دیدگاه خود نگاره متفاوتی را ترسیم کرده است. هدف این پژوهش مقایسه ی تطبیقی آثار این دوهنرمند با نگاه به صوفی گری درنگارگری ایرانی می باشد. سوال پژوهش این است که چه تحولات تجسمی در نگاره صوفیان با فاصله اندک زمانی دیده می شود؟ و چه شباهت و تفاوت هایی تجسمی بین این دونگاره وجود دارد؟ این پژوهش بنیادین بوده و به روش تطبیقی، باماهیت تاریخی و به صورت کیفی انجام شده است. روش جمع آوری اطلاعات بااستفاده ازمنابع کتابخانه ای صورت گرفته و درج تصاویر به روش اسکن وبارگیری ازنسخه های اینترنتی می باشد. جامعه آماری این پژوهش دو نگاره از صوفیان می باشد که بهزاد در سماع درویشان و سلطان محمد در مستی لاهوتی و ناسوتی به تصویر کشیده اندو این آثار و ویژگی های بصری آنها مورد تطبیق قرارمی گیرد. نتایج این پژوهش نشان می دهد سلطان محمد درترسیم صوفیان به نگاره ی بهزاد وفاداربوده ولی با توجه به درآمیزی تصوف و سیاست درروزگار صفوی و فاصله گرفتن صوفیان ازعالم عرفان، جنبه طنزی به اثر اضافه شده است.
تحلیل بصری چگونگی شخصیت سازی قهرمان در نگارگری شاهنامه طهماسبی
ادبیات را می توان مهم ترین منبع الهام نگارگران ایرانی دانست. شاهنامه نیز نزد ایرانیان جایگاهی والا دارد که آثار نگارگری بی شماری که با مضمون داستان های شاهنامه خلق شده اند، خود گواه این توجه هستند و از همین رو، تأثیر ادبیات بر هنر به خصوص نگارگری قابل انکار نیست. از طرفی، حاکمان ایرانی در دوره های مختلف نسبت به تهیه نسخه های مصور از شاهنامه تمایل داشتند و در مسیر تهیه این اثر حامی هنرمندان بودند. شاهنامه طهماسبی به سفارش و با حمایت شاه اسماعیل پدید آمد و به دلیل کثرت تعداد نقاشی ها، نسبت به سایر نسخه ها برتری پیدا کرد. شخصیت های قهرمان در شاهنامه به سبب خلق نیکو و عموماً زور بازویشان شناخته می شوند. اما این شخصیت ها تنها در ادبیات خلق شده و در نهایت، به آثار نگارگری راه می یابند و شناخت از آن ها بسیار سطحی است. از این رو، در این پژوهش، مسئله اصلی، تحلیل بصری چگونگی شخصیت سازی قهرمان در نگارگری شاهنامه طهماسبی است. این پژوهش با تمرکز بر آثار شاهنامه طهماسبی به مطالعه خصوصیت های بصری شخصیت های قهرمان خواهد پرداخت تا به الگویی برای طراحی یک شخصیت با ویژگی های ایرانی دست یابد و مورد پژوهشی نیز چهار نگاره از شاهنامه طهماسبی است. پژوهش حاضر با رویکرد واقع گرایانه و به شیوه کیفی به تجزیه و تحلیل داده ها پرداخته است و برای گردآوری داده ها از روش کتابخانه ای و ابزار فیش برداری استفاده شده است. پژوهش از لحاظ ماهیت نیز کاربردی به شمار می آید. نتایج این پژوهش نشان می دهد که در آثار شاهنامه طهماسبی، شخصیت قهرمان در نهایت سادگی و بدون پیچیدگی خاصی به نمایش درمی آید. از سایرین متمایز نبوده و حتی بزرگ تر یا برجسته تر از دیگر افراد نیستند. آرامش چهره، رعایت تناسب اندام ها، استواری و ایستایی بدن، چشم های ریز و صورت کوچک برخی از ویژگی های ظاهری ایشان است. این ویژگی های ظاهری تجسم عینی ویژگی هایی هستند که فردوسی در متن اصلی به شخصیت های خود بخشیده است که نشان از وفاداری نگارگران به متن اصلی دارد.
تحلیل و برسی رنگ و محتوا در آثار کمال الدین بهزاد و دیوید هاکنی
کمال الدین بهزاد بزرگ ترین و ماهرترین نقاش ایرانی بود که تحولی شگرف در نقاشی ایرانی به وجود آورد. در نقاشی های بهزاد، احساس و تعقل به طوری ظریف وهنرمندانه متعادل شده که هیچ گاه از چارچوب کلی زیباشناسی نگارگری ایرانی خارج نمی شود. دیوید هاکنی نیز یکی از مهم ترین نقاشان قرن بیستم است. او یکی از بزرگ ترین هنرمندان انگلیسی تبار معاصر به شمار می رود که با نگاهی متأثر از نقاشی شرقی، دست به آفرینش هنر شرقی زده است. او درباره هنر شرق می گوید که ما غربیان فضا را به یک نقطه دید محدود کرده ایم و از در باز به آن نگاه می کنیم، در حالی که شرقیان فضای نامحدود را وارد هنرشان نموده اند. در این پژوهش، با بهره گیری از مطالعات تطبیقی در آثار این دو هنرمند، به دنبال تحلیل و برسی رنگ و محتوا و همچنین نقاط اشتراک و افتراق در آثار این دو هنرمند هستم. این پژوهش نشان می دهد که رنگ مورد علاقه هاکنی، آبی بوده و در بیشتر نقاشی های خود به ترسیم دو فرد پرداخته است. موضوعات آثار هاکنی، جنبه خانگی و خصوصی دارد، اما موضوعات آثار بهزاد جنبه اجتماعی و مفهومی دارد. در آثار هاکنی، گویی همه چیز در حالت سکون و بی روح است و گویی در تصاویر چهره ها، آرامش درونی نهفته است. در صورتی که در آثار بهزاد، همه چیز زنده و پرحرکت و پویا به چشم می خورد و تمام این پویایی و حرکت در آثار بهزاد، برگرفته از جهان بینی اسلامی او است. آثار بهزاد برگرفته از هنر ایرانی - اسلامی و ترکیبی از هنر نگارگری ایرانی و تفکرات اسلامی او است. از شباهت های آثار این دو هنرمند، می توان به عدم بعد در نگارگری ایرانی و وجود فضای چندساحتی در آثار بهزاد، استفاده از سطوح رنگی خالص، ایجاد پلان های جداگانه رنگی و اهمیت بخشیدن به جنبه نمادگرایانه رنگی، ایجاد ریتم رنگی و به وجود آوردن توهم فاصله ها با استفاده از رنگ می توان اشاره کرد.
تحلیل زیباشناختی نگاره «مجنون به خیمه گاه لیلی می رسد»
هنر نگارگری ایران همواره در پیوند ناگسستنی با ادبیات غنی و آکنده از تعبیرات عرفانی و حکیمانه قرار داشته است و نگارگران نیز تلاش نموده اند تا معانی را به زبان تصویر متجلی سازند. یکی از مهم ترین منابع مصورسازی برای نگارگران ایرانی در طول دوره های مختلف، خمسه نظامی است.در این نوشتار، نگاره «مجنون به خیمه گاه لیلی می رسد» تحلیل و بررسی می شود. هدف از گشودن سطوح معانی در تناسب با ویژگی فرمال اثر مجنون به خیمه گاه لیلی می رسد، این است که قاعده های تصویری و امکاناتی که تصویر مذکور برای هنر آینده می گشاید را برجسته نمایند. در نتیجه، کانون های روایی و ترکیب بندی نقاشی به طور کامل همخوان نیستند و معنا میان این دو به وجود آمده است. معنادار به مجموعه ای از ترکیب خطوط و رنگ ها گفته می شود که در شخص ایجاد انگیزش زیبایی شناسی می کند. به گفته رولان بارت، «تصویر روایت دارد چه برسد به این که تصویر خود نوعی شعر نگاری و نگارگری برای شعر باشد». فضاسازی و ترکیب بندی انگار از ویژگی های شاخص آن است که ارتباط بین ساختار تصویر و اثرپذیری از شرایط عصر صفوی را نشان می دهد. در حقیقت، برای بررسی معنایی که در اثر وجود دارد بایستی معنای سریع و ضمنی آن ها را مورد بررسی قرار دهیم. معنی عینی معانی مورد انتظار یک مخاطب از چیزهای دیده شده است، معنای فرهنگی معانی است که توسط ارزش های ویژه یک جامعه یا فرهنگ تعیین می شود. بنابراین روابط بین فرم و سطوح معنای تفسیر و ارزیابی وجود دارد. نشان دادن تطابق فرم و محتوا حسی از وحدت را در مخاطب به وجود می آورد و بررسی آن است که ما را به ارزیابی اثر هنری قادر می سازد.
گونه شناسی و طبقه بندی فرش های تصویرشده در نگاره های نسخه شاهنامه طهماسبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۳
95 - 111
حوزه های تخصصی:
شاهنامه شاه طهماسب یک اثر هنریِ بی بدیل اوایل مکتب نگارگری صفوی (تبریز دو) است؛ که مشتمل بر 258 نگاره بوده و نگاره های این شاهنامه حاصل درهم آمیختگی دو مکتب مهم نگارگری پیش از خود یعنی مکاتب هرات و ترکمانان می باشد. عناصر موجود در طراحی هر یک از نگاره های منعکس شده در شاهنامه شاه طهماسب شامل مناظر طبیعی، صحنه های بزم و رزم، داستان های اسطوره ای، بناهای معماری ایرانی و فرش به عنوان جزء شاخص در نقش پردازی این شاهکار هنری محسوب می شود. مسأله اصلی در این پژوهش مطالعه طرح کلی و طبقه بندی فرش های تصویرگری شده در نگاره های نسخه شاهنامه شاه طهماسب و نیز بررسی نقوش و اجزای به کار رفته در آن ها است که با هدف دست یابی به مجموعه ای از اطلاعات طبقه بندی شده از این فرش ها در حوزه ساختارشناسی طرح و نقش فرش ایرانی اجرا شده که در نهایت زمینه ای برای مقایسه دست آوردهای این پژوهش با فرش های بازمانده از دوره صفوی را فراهم آورد. بنابراین سوالات اصلی این پژوهش عبارتند از: 1- ویژگی های نقوش و اجزای فرش های بازتاب یافته در نگاره های نسخه شاهنامه شاه طهماسب چگونه است؟ 2- تنوع و طبقه بندی طرح ها در فرش های بازتاب یافته در نگاره های نسخه شاهنامه شاه طهماسب چگونه است؟ روش تحقیق ، توصیفی تحلیلی با رویکرد ساختارشناسی طرح و نقش بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات به شیوه کیفی انجام گرفته است. جمع آوری اطلاعات به منظور دست یابی به پیشینه و سوابق تاریخی و شناسایی نگاره های شاهنامه، کتابخانه ای است. جامعه آماری مربوط به نگاره های نسخه شاهنامه شاه طهماسب که دارای طرح فرش می باشند، 80 نمونه را شامل می شود که از این میان تعداد 5 گروه از طبقه بندی طرح و نقش قالی که شامل 3 نمونه از گروه فرش های افشان، 2 نمونه طرح لچک ترنج، 3 نمونه طرح ترنج دار، 3 نمونه طرح قابی، 3 نمونه فاقد طرح و نقش متن به صورت هدفمند و بر اساس تنوع و کامل بودن طرح، برای تحلیل اطلاعات، به عنوان جامعه نمونه انتخاب و بررسی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که ظهور طرح های افشان و گردان، حاصل میل و شور هیجان نگارگران مکتب ترکمانان و اجرای طرح های قابی و واگیره ای دقیق محصول فعالیت نگارگران مکتب هرات (دو مکتب تاثیرگذار و پایه اصلی مکتب نگارگری تبریز دوره صفوی) می باشد و با توجه به نحوه اجرا، دقت و پردازش طرح و نقش قالی های نقاشی شده در نگارگره ها، به نظر می رسد فرش های موجود در این نگاره ها بیشتر جنبه تزئینی داشته و در ترکیب بندی و فضاسازی کلی موضوع بکارگرفته شده اند.
تحلیل تاریخی نقاشی افغانستان از دوران ماقبل تاریخ تا آغاز اصلاحات امانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال دهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۸
29 - 40
حوزه های تخصصی:
افغانستان، کشوری در حوزه تمدنی جهان اسلام و ایران است که از نظر سیاسی و فرهنگی اهمیت خاصی دارد. متون تاریخی و نیز کاوش های باستانی از سال های زمامداری شاه امان الله خان و پس از آن در مناطق مختلف افغانستان، شواهد زیادی مبنی بر وجود نقاشی از دوران ماقبل تاریخ و نیز دوران تاریخی در اقصی نقاط افغانستان به صورت پراکنده ارائه کرده است. سؤال این است که شکل گیری تاریخی نقاشی افغانستان، از زمان پیشاتاریخ تا استقلال افغانستان به چه صورت تبیین و تحلیل می شود؟ هدف پژوهش حاضر، تبیین تاریخی سیر نقاشی افغانستان از دوران پیشاتاریخی تا زمان استقلال افغانستان است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استخرج از متون تاریخی و بررسی مستندات باستان شناسی با استفاده منابع کتابخانه ای و آرشیوی به انجام رسیده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که آثار دوران کهن سنگی قدیم و میانه، فاقد نقوش و آثار دوران کهن سنگی جدید دارای نقاشی های خطی زیگزاگ هستند. در عهد برنز روی سفال های منقوش با شیوه طراحی هندسی و ترسیمات شامل اشکال هندسی نظیر لوزی، مربع و نیز خطوط موازی بوده و طراحی گل عشق و حیوانات نظیر بز، با رعایت تناسبات واقعی و به شیوه خطی انجام شده است. در آثار عهد نوسنگی نیز شامل طراحی های واقع گرایانه و یا سمبولیک از حیوانات، گیاهان و همچنین نقوش انتزاعی هندسی، در شیوه یونانو باختری لوح سیبل را می توان به عنوان یک نقش برجستل رنگ آمیزی شده ملاحظه کرد. در عصر کوشانیان، نقاشی ها بر روی عاج و شیشه با فیگورهای خلاصه شده و در دو مکتب گانداهارا و ماتورا نیز می توان نقاشی بودا و موضوع حیات او را مشاهده کرد. نقاشی های دیواری عهد غزنوی در کاخ ها و برج و باروها نیز از زیبایی شناسی خاص منطقه بهره می برد. در عهد تیموری با ظهور اساتیدی چون بهزاد، شاهد نقطه اوجی از نظر زیبایی شناسی فرمی و محتوا هستیم که رفته رفته افول کرد و نشانی از نگارگران دوران بعدی وجود ندارد. اما از زمان شاهان درانی تا اصلاحات امانی، نقاشانی چون محمد عظیم ابکم، میرحسام الدین، محمدرضا نقاش، محمد حیدر و علی احمد ظهور کردند که رهروان سنت های نقاشی افغانستان تا پیش از ورود زیبایی شناسی نقاشی آکادمیک غرب بودند.
هنر شیعی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تلاش شده است با رویکرد جامعه شناسی هنر نگاهی به عناصر شیعی در هنرهای متفاوت ایرانی اسلامی افکنده شود و تاریخ و نحوه ی ظهور آنها و نیز عوامل اجتماعی موثر بر این ظهور مطالعه شود. یافته های مقاله نشان می دهد به تناسب نوع حکومت های اسلامی، اعم از شیعی و غیر شیعی در دوره های گوناگون، شیوه نمایش عناصر شیعی در هنر تغییر کرده است. هنگامی که شیعیان دچار محدودیت بودند این عناصر کمتر بوده و هنگامی که خود حکومت را به دست گرفته اند، این عناصر افزایش داشته اند. مقاله با تکیه بر عناصر محتوایی هنر شیعی نشان می دهد که چگونه باورها و آموزه های مذهب شیعه در هنر آن، به خصوص معماری و کتیبه نگاری، متجلی شده است. در پایان پیشنهاد می شود برای شناخت هنر شیعی یا هنر ملهم از شیعه، هم هنرهای رسمی و هم هنرهای مردمی و عامه پسند شیعی بررسی شود.