مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
شخصیت پردازی
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۴۴)
43 - 62
حوزه های تخصصی:
ریمون کینان در بوطیقای روایت، برای تجزیه و تحلیل گونه های مختلف روایت، چارچوب و الگویی نظری - کاربردی از دیدگاه روایت شناسان ساختارگرا فراهم آورده است. جستار حاضر، این چارچوب را با تکیه بر دو عنصر زمان و شخصیت پردازی در مجموعه داستان جایی دیگر گلی ترقی واکاوی کرده است. هدف آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، قابلیت های الگوی ساختاری - کاربردی روایت شناسی در شناسه های زمان (عناصر زمانی نظم، تداوم و بسامد)، شناسه های مکان (مکان داستان، مکان متن) و شخصیت پردازی (کنش،گفتار، وضعیت ظاهری، اسامی قیاس پذیر، قیاس میان اشخاص) از کتاب بوطیقای روایت ریمون کینان در بازخوانی دو داستان بازی ناتمام و جایی دیگر واکاوی و شناسایی شود. یافته های پژوهش نشان داد در دو شناسه زمان (تحلیلی براساس نظر ژنت) و شخصیت پردازی، رخداد سفر با زمان پریشی گذشته نگر در سطح داستان در داستان بازی ناتمام، باعث گشایش عقده های روحی شخصیت اصلی داستان می شود که سال ها کنش های او را تحت تأثیر قرار داده بوده است. در شخصیت پردازی داستان جایی دیگر نیز، شخصیت اصلی داستان به تحول روحی در حوزه خودشناسی و پیوند با علایق روحی خویش رسیده است؛ درنتیجه مخاطب، اقناع شده، او و داستان هم بوم می شوند؛ آنچه روایت شناسی شناختی هم اکنون در حوزه روایت شناسی پساکلاسیک در پی آن است.
کاربرد پیرنگ و شخصیت پردازی در دو رمان مرشد و مارگاریتا از بولگاکوف و کافکا در کرانه اثر موراکامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
615 - 641
حوزه های تخصصی:
بولگاکوف نویسنده روس «مرشد و مارگاریتا» را در سبک ادبی رﺋﺎﻟیﺴﻢ جادویی ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ است که از لحاظ فرم اثر، ترکیب بندی و شیوه روایت، ساختاری مدرن دارد. از سوی دیگر، در حال حاضر موراکامی از مطرح ترین نویسندگان جهان است و «کافکا در کرانه» را در سبک سوررئالیسم نگاشته است. سؤال اصلی پژوهش این است که دو رمان مرشد و مارگاریتا و کافکا در کرانه، ﭼﮕﻮﻧﻪ و ﺗﺎ ﭼﻪ ﻣیﺰان ﺑﺎ ﺗﻌﺮیﻒ ﭘﺮاپ از روایﺖ ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ دارند و اصلی ترین شخصیت ها برای تولید معنا در این دو اثر کدامند و به چه صورت با یکدیگر مطابقت دارند؟ نگارندگان مقاله، ضمن رجوع به آن دسته از منابعِ علمی-پژوهشی که درباره این آثار نگاشته شده است، از روش سندی، کتابخانه ای و فیش برداری از کتاب های دو نویسنده به همراه بررسی تحلیلی-توصیفی محتوای آثارشان نیز استفاده کرده اند. نگارندگان مقاله به این نتیجه رسیدند که هر دو اثر از چهارچوپ نظریه ریخت شناسی پراپ پیروی می کنند و بر یک ابرساختار پایه ریزی شده اند؛ همچنین در هر دو اثر به منظور نمایش سرنوشت انسان، نویسندگان با خلق شخصیت های پویا در کنار شخصیت های ایستا و به کارگیری موجودات فرازمینی در کنار انسان هایی با ویژگی های زمینی برای توصیف جامعه دوران خود به تولید معنا پرداخته اند.
شخصیت پردازی در رمان «طوق الحمام» با چینش مکانی از مکّه تا مادرید
حوزه های تخصصی:
شخصیت های هر داستانی توسط نویسنده آن انتخاب شده و در جای جای داستان نقش ایفا می کنند، به طور کلّی می توان گفت که داستان برشی از واقعیت و خیال ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است. بخش مهمی از شخصیت پردازی، وام دار مجموعه ای از عناصر است که نویسنده داستان به فراخور اثر مورد نظرش از آن بهره می گیرد. رمان «طوق الحمام» اثر رجاء عالم رمان نویس زن عربستانی بازتابی اجتماعی- دینی دارد که حوادث آن در دو شهر مکّه و مادرید اتّفاق می افتد. این رمان، از نظر شخصیت پردازی جایگاه هنری والایی دارد. رجاء عالم در شخصیت پردازی و معرّفی اشخاص رمان خود از شیوه گفتگو و توصیف استفاده کرده است و شخصیت های داستان اکثراً شخصیت هایی مکمل هستند. فضای دینی و خیالی داستان، ساختار آن را جذّاب و تعقیب و گریز و جدال، رغبت خواننده را برای ادامه داستان حفظ کرده است. ترتیب زمانی، مکانی و نظم منطقی رویدادها در معرّفی شخصیت ها به صورتی کم و بیش پایدار است که گاه حوادثی غافلگیرکننده یک شخصیت، چینش زمانی و مکانی داستان را بر هم می ریزد. ساختار صوری داستان، به دو قسمت با دو مکان مجزّا امّا شخصیت های تکراری و گاه جدید، تنها با هویّت متفاوت «عزّه»، تشکیل شده است. در بررسی شخصیت پردازی در این رمان، نویسنده با قرار دادن کانون روایت در مکّه و اتّفاقاتی که در مورد این فضای مقدّس صورت می گیرد حفظ هویت این مکان را دغدغه اصلی روایت می داند. این پژوهش بر آن است تا با روشی تحلیلی- توصیفی به بررسی این مطلب بپردازد که انواع شخصیت پردازی چگونه باعث نظم، تداوم و چینش قسمت های مختلف داستان «طوق الحمام» شده است. از جمله نتایج این پژوهش اینکه ذهن راوی و شخصیت داستان و موضوع پیوندی هماهنگ و منسجم با هم دارند و این هماهنگی به منظور تحقق و تثبیت اهداف اصلی است و محتوای اصلی آن که درباره تاریخ مکه و آداب ورسوم مردمان آن است با این پیوندها تقویت و تأکید می شود. اندیشه ها و تصاویر ذهنی داستان اغلب دارای یکپارچگی و ساختار مشخص هستند. از ویژگی های بارز این رمان می توان به توجه به عنصر زمان، ارتباط نویسنده با خواننده و شخصیت محوری به جای حادثه پردازی اشاره کرد.
جایگاه زنان در منتخبی از داستان های کردی کرمانجی خراسان شمالی(مقاله علمی وزارت علوم)
نقش زنان در داستان های عامیانه، جایگاه اجتماعی زنان در فرهنگ عمومی مردم هر منطقه را آشکار می کند. مقاله حاضر با هدف بررسی نقش و شخصیت زنان در داستان های عامیانه کرمانجی خراسان نگاشته شده است. در این پژوهش بیست و شش داستان کرمانجی خراسان گردآوری و با رویکردی توصیفی تحلیلی تجزیه وتحلیل شده است. در این داستان ها، شخصیت های فعال و منفعل زن بررسی شده اند. زنان با شخصیت های فعال مثبت با صفت های مقاومت، جنگاوری، خردمندی، پاکدامنی، فداکاری با قبول ازدواج نامتعارف، حافظ زندگی مشترک، مدافع همسر یا خواستگار در برابر پدر، تغییردهنده سرنوشت، سازنده زندگی آرمانی، وابسته و شیفته فرزندان و ... معرفی شده اند. زنان با شخصیت های فعال منفی، اغلب نقش هایی چون نامادری، خواهر، زن عمو و مادرشوهر دارند. شخصیت های منفعل زن نیز با صفت تسلیم در برابر خواست همسر و سرنوشت شوم معرفی شده اند یا جایزه ای برای قهرمان هستند. در این داستان ها شخصیت فعال مثبت مرد نوزده درصد و زن هفده درصد است. شخصیت های فعال منفی مرد ده درصد و زن، هفت درصد است. شخصیت های منفعل مرد 20% و زن 15% است. با توجه به کمتربودن جمعیت زنان منفی نسبت به مردان منفی و زنان منفعل نسبت به مردان منفعل، می توان نتیجه گیری کرد که در فرهنگ خراسان شمالی، زنان جایگاهی برابر با مردان دارند.
تحلیل روان زخم حاصل از جنگ در رمان «زمین سوخته»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۰
53 - 82
حوزه های تخصصی:
روان زخم، آسیبی روان تنی- اجتماعی است که در اثر عوامل مختلفی بر ذهن فرد وارد می شود؛ تأثیری عمیق بر آن می گذارد و چه بسا زندگی و سرنوشت او را به سمت و سوی دیگری سوق می دهد. یکی از حوادثی که تأثیر طولانی مدّت بر روان فرد می گذارد، حوادث جنگ است. از این روی به واسطه جنگ های متعدّدی که همواره در طول تاریخ گریبانگیر کشور ما بوده، به ویژه جنگ تحمیلیِ هشت ساله، روایت ادبیِ روان زخم در آثار برخی نویسندگان ایرانی راه یافته است. پژوهش حاضر به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده و بر آن است که نمودهای بیان ادبی این ضایعه روانی را در رمان «زمین سوخته» احمد محمود بررسی کند و آسیب واردشده بر روان هر یک از شخصیّت ها را تحلیل نماید. برای همین، نخست به مباحث نظری درباره روان زخم پرداخته ، سپس تأثیر آن را بر شخصیّت های رمان یادشده تحلیل و بررسی کرده است. در پایان، این نتیجه حاصل شد که واکنش هر یک از شخصیت ها، با دیگری متفاوت است؛ بدین ترتیب که بر اثر روان زخم های واردشده بر آنان، شخصیّت «شاهد» در آسایشگاه روانی بستری می شود؛ «ننه باران» از شخصیّت پیشین خود فاصله می گیرد؛ «نرگس» دچار افسردگی حاد می شود و «گلابتون» مشاعر خود را به کلّی از دست می دهد. بدیهی است در کنار آثار درخشان داستانی در ستایش از قهرمانی های ظهور یافته در دفاع مقدس این رمان از منظر چارچوب نظری مختار نیز در خور مطالعه می تواند باشد.
بررسی و تحلیل کارکرد عناصر داستانی در متون روایی (مطالعه موردی مکالمات حسنیه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات و به خصوص ادبیات داستانی، ابزاری است که از دیرباز به عنوان بستری برای انتقال اندوخته های فکری، فرهنگی و عقیدتی ادیان و تمدن های مختلف بشری استفاده شده است. از سوی دیگر در قرن اخیر و به موازات پیشرفت علوم بشری، تلاش های بسیاری از سوی اندیشمندان مسلمان برای بهرمندی هرچه بیشتر از منابع حدیثی در حوزه هایی مانند طب، اقتصاد، روانشناسی و.. صورت پذیرفته است. در این بین موضوعاتی مانند داستان کوتاه و رمان با توجه به ماهیت مدرنی که دارند در نگاه ابتدایی مباحثی غریبه با متون حدیثی به نظر می رسند؛ حال آنکه نوشته هایی را می توان یافت که ضمن دارا بودن وجه حدیثی و روایی، در قالبی داستان محور و رمان گونه ارائه شده اند. رساله موسوم به مکالمات حسنیه از جمله این نوشته ها است. در نوشتار پیش رو که با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای سامان پذیرفته، در پی پاسخ این پرسش است که: ابعاد و شئون تعامل عناصر داستانی و داده های روایی موجود در مکالمات حسنیه، در چه گستره ای قابل توصیف است؟ در این مسیر ضمن برشمردن جنبه های فنی حوزه داستان نویسی مدرن در این متن، میزان گسترش مفاهیم روایی موجود در این نوشته، در پرتو جلوه های هنری وابسطه به دانش داستانویسی، ارزیابی شده است که این مهم در نوع خود می تواند جهت بازتولید ادبی و هنری چنین نوشت هایی، به صاحبان ذوق و اصحاب قلم راهکاری ارئه کند.
مطالعه تطبیقی شخصیت پردازی در فیلم سینمایی هفت و فیلم گناهکاران با نگاهی بر هفت گناه کبیره
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷
63 - 74
حوزه های تخصصی:
هفت گناه کبیره جزئی از اندیشه های دینی مذهب کاتولیک محسوب می شود که همواره به عنوان یک ابزار داستان پردازی در جهت تجلی سیرت انسانی در اشکال مختلف ادبی مورد استفاده قرار گرفته است. حضور این اندیشه نه اساسا به واسطه اعتقادات مذهبی بلکه برای نمادپردازی و نگاهی متفاوت به پرداخت شخصیت های داستانی در ادبیات و رسانه های داستان محور در جهان مورد ستایش قرار گرفته است. نویسندگان در این مقاله به تحلیل و تطبیق شخصیت پردازی دو فیلم سینمایی ایرانی و آمریکایی در ژانر پلیسی-جنایی با نگرش بر هفت گناه کبیره و نحوه استفاده از این اندیشه در خلق شخصیت های این آثار پرداخته اند. داستان فیلم هفت مستقیما بر اساس اندیشه هفت گناه کبیره بنا شده است و مقتولین داستان هر کدام نمادی از یک گناه کبیره هستند. در فیلم گناهکاران لزوما بطور آشکارا از این نمادپردازی استفاده نمی شود اما مظنونین داستان هر کدام دارای گرایشات و صفات شخصیتی خاص مطابق با اندیشه هفت گناه کبیره هستند. در این مطالعه تطبیقی از اندیشه های توماس فِلتی در باب هفت گناه کبیره استفاده شده است. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و در مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی انجام می پذیرد. نمادپردازی هفت گناه کبیره در این فیلم ها به شیوه مستقیم و غیر مستقیم کمک کرده است تا شخصیت ها از پردازش تک بعدی خارج و لایه های روان شناختی و اجتماعی عمیقی پیدا کنند.