تئاتر

تئاتر

تئاتر دوره 11 پاییز 1403 شماره 3 (پیاپی 98) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

تحلیل زمان کانتی-دلوزی در نمایشنامه «اتاق روشنی به نام روز» اثر تونی کوشنر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ژیل دلوز تونی کوشنر اتاق روشنی به نام روز مفهوم زمان بی نظمی حواس عدم بازنمایی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳ تعداد دانلود : ۲۰
پژوهش حاضر تحلیل بینارشته ای نمایشنامه اتاق روشنی به نام روز اثر تونی کوشنر بر اساس خوانش دلوز از فلسفه کانت است. بر اساس این تحقیق بی چفت و بست بودن زمان طبق قاعده اول کانتی و همچنین بی نظمی حواس طبق قاعده چهارم آن، منتج به بوطیقایی پسامدرن می شود که شاید بتوان آن را نمایشنامه روابط به هم ریخته نامید. مطالعه حاضر اتاق روشنی به نام روز را طبق قواعد کانتی از دو جهت بررسی می نماید: اول آنکه، تلاش شخصیت ها برای ایجاد محوری تحت عنوان لولا در بافت زمانی از لولا گریخته دلوزی امری محال است. به عبارت دیگر، تقلای آنها برای رسیدن به یک زمینه مشترک ذیل مفهوم کمونیسم محکوم به شکست است. دوم آنکه، از چهارچوب دررفتگی زمان و به تبع آن بی نظمی حواس، روابط هنری-ادبی میان حوادث را نیز هم به هم می ریزد. به طوری که وحدت و یکپارچگی ویژه به مفهوم کلاسیک در این اثر وجود ندارد. ازاین رو می توان نتیجه گرفت بی چفت وبستی زمان که کنش های بدون توالی و ازهم گسیخته را به دنبال دارد و به هم ریختگی قوا که ماحصل بی نظمی حواس است مقوله بازنمایی را امری محال و غیرممکن می سازد.
۲.

کارکرد دراماتیک مکانیزم های دفاعی در نمایشنامه های «ملکه زیبایی لی نین»، «جمجمه ای در کانه مارا» و «غرب غمزده» اثر مارتین مک دونا، با تأکید بر آرای زیگموند و آنا فروید(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روانکاوی مکانیزم های دفاعی زیگموند فروید آنا فروید نمایشنامه مارتین مک دونا ملکه زیبایی لی نین جمجمه ای در کنه مارا غرب غم زده

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۳۷
بررسی های روانکاوانه آثار روایی، و به ویژه ادبیات نمایشی، اغلب بر تجزیه و تحلیل کنش شخصیت های این آثار متمرکز است؛ اما این بررسی ها اغلب در سطح ظاهری گفته ها و رفتار پرسوناژها محدود می ماند. درحالی که می توان، انگیزه های پنهان و به ویژه امیال سرکوب شده پرسوناژها را- امری که در روانکاوی فروید مورد توجه قرار می گیرد- علتِ ریشه ای گفته ها و رفتار دانست و با بررسی آن ها به چگونگی کارکردشان در جهت دراماتیک شدن اثر پی برد. این بررسی، به ویژه در آثاری اهمیت می یابد که به اصطلاح پرسوناژمحور هستند تا رویدادمحور. مارتین مک دونا، نمایشنامه نویس ایرلندی، توجهی خاص به درونیات و چگونگی بروز عواطف و غرایز شخصیت هایش دارد. شخصیت هایی که در یک برهه بحرانی تاریخی، در میان انبوهی از شکست ها، ناکامی ها و کمبودها زندگی می کنند. به همین دلیل، واکاوی پرسوناژ های این نویسنده می تواند در یافتن کارکردهای دراماتیک درونیات آن ها، ثمربخش باشد. در پژوهش حاضر، با استفاده از نظریات زیگموند و آنا فروید درباره مکانیزم های دفاعی روان، چگونگی تعامل شخصیت های مک دونا در سه نمایشنامه ملکه زیبایی لی نین، جمجمه ای در کنه مارا و غرب غم زده با تکانه های مخرب درونی شان بررسی شده است. این پژوهش در پی پاسخ این سؤال است که کارکرد مکانیزم های دفاعی در آثار مک دونا چیست و نویسنده در قالبِ شخصیت پردازی پرسوناژهایش، وضعیت جامعه سنتی ایرلند را چگونه ترسیم می کند؟ یافته های پژوهش نشان می دهد آشنایی با مکانیزم های دفاعی، در خلق و تحلیل شخصیت های نمایشی مؤثر است و در نمایشنامه های مورد بررسی نیز، با استفاده از مکانیزم های دفاعی (عمدتاً انکار، فرافکنی و توجیه) جامعه ای تصویر می شود که به جای حل مشکلات، آن ها را می پوشاند و به همین دلیل هیچ امیدی به رستگاری اش نیست.
۳.

مواجهه آیسخولوس با حکایت اساطیری کهن در نمایشنامه «آگاممنون»؛ بررسی تطبیقی حکایت بازگشت از تروا تا قتل آگاممنون و کاساندرا در منابع پیشینی و نمایشنامه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آیسخولوس آگاممنون اورستیا جنگ تروا اقتباس دراماتیک

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸ تعداد دانلود : ۲۱
حکایت بازگشت آگاممنون به همراه کاساندرا بعد از ده سال جنگ در سرزمین تروا به آرگوس و سپس قربانی شدن آنها به دست کلوتمنسترا و با یاری آیگیستوس دستمایه آیسخولوس در تراژدی آگاممنون است. بازگفت های دیگری از این حکایت اساطیری که قدمت آنها از نمایشنامه آیسخولوس هم بیشتر است، امروزه در دست است. در این مقاله کوشیده ایم ابتدا بازگفت های کهن را بررسی کنیم و سپس در یک مطالعه تطبیقی ببینیم آیسخولوس در روایت خود از حکایت اساطیری چه نوآوری هایی داشته، بر کدام عناصر تأکید کرده و چه برداشتی ارائه داده است و به این ترتیب راهبرد او در اقتباس دراماتیک برای به صحنه آوردن یکی از مهم ترین مقاطع در سرگذشت خاندان شاهی آرگوس را روشن کنیم. منابع پیشینی این حکایت که آنها را بررسی کرده ایم عبارت اند از کتاب ادیسه، بازگشت یونانیان، اشعار غنایی و تصاویر کهن. سپس در بررسی رویکرد اقتباسی آیسخولوس بر چهار وجه ویژه در نمایشنامه انگشت گذاشته ایم: اول دلالت معنایی کاخ شاهی با تکیه بر کاربست واژه daimon (روح اهریمنی)؛ دوم غیاب آیگیستوس در بخش اعظم نمایشنامه؛ سوم تصویر یگانه ای که آیسخولوس از کلوتمنسترا در هیأت زنی قدرتمند و قدرت طلب، کینه جو، عاشق و حسود به دست داده؛ و چهارم امکانی که آیسخولوس فراهم کرده است تا مخاطب بتواند رخدادهای نمایشنامه را در چارچوب کلی تر حکایت های اساطیری بازگشت سرداران یونان از تروا بعد از پیروزی بزرگ درک کند. به این ترتیب درخواهیم یافت چگونه آیسخولوس داستانی کهن را دستمایه خلق نمایشنامه ای چندوجهی کرده که در پیوند با بافت فرهنگ اساطیری و مذهبی یونان باستان معناهای تازه ای پیش می کشد که در بازگفت های پیشین از آنها اثری نیست و این گونه از روایت ساده پی رنگ خود فراتر می رود، در عین آن که معناهای سیاسی و اجتماعی تولید می کند، اثرگذار است و نیز یکی از به یادماندنی ترین شخصیت ها در تراژدی های برجامانده از یونان باستان را به صحنه می آورد.
۴.

خوانش اگزیستانسیالیستی نمایشنامه «افول» اثر اکبر رادی با تمرکز بر آرای اروین یالوم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روان تحلیل وجودی نمایشنامه افول موقعیت اکبر رادی اروین یالوم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۲۲
الگوی روان تحلیلی وجودی، به دغدغه ها و مسائل وجودی خصوصاً مسئله تقابلی وجود/عدم وجود با تأکید بر مسئله مرگ می پردازد که درواقع نحوه پاسخ به این مسائل وجودی، کنش ها، روابط، روایت ها، جریانات و طرح واره های زندگی آدمی را تعیین می کند. روایت ها، عناصر نمایشی و الگوهای داستانی از ظرفیت ها و مفاهیم وجودی ریشه می گیرند که در بستر خوانش روان تحلیلی وجودی واجد بررسی هستند. به نظر می رسد نمایشنامه افول در تمامی سطوح روایتی و عناصر داستانی خود، اساساً درامی اگزیستانسیالیستی است. این مقاله سعی دارد تا با توجه به نظریات فلسفه وجودی خصوصاً نظریات روان تحلیلی وجودی و رویکرد اگزیستانسیالیستی اروین یالوم، در اصل روابط اشخاص نمایش، طرح، رویدادها و رخداد اصلی نمایشنامه، کنش ها و واکنش های شخصیت ها را مورد واکاوی قرار دهد. سؤال اساسی پژوهشی این است که در نمایشنامه افول اثر اکبر رادی، تعارض های بنیادین وجودی و مسئله وجود / عدم وجود به عنوان یک ابرروایت، رخداد اصلی و امر واقع، چگونه روابط بین اشخاص داستان، کنش ها و واکنش های آنها، کشمکش درام و طرح و سایر عناصر درام را تحت تأثیر قرار می دهد؟ در مسیر پژوهشی مقاله، فرض این است که تظاهرات وجودی و نحوه واکنش به مسائل و بحران های وجود، اساسی ترین روایت در نمایشنامه های اکبر رادی به عنوان پدر نمایشنامه نویسی نوین ایران است که این الگوی روایتی در محور نتایج در موقعیت های داستانی، وضعیت های نمایشی، روابط شخصیت ها، کنش ها و واکنش های جامعه نمایشی و کشمکش های اصلی نمایشنامه افول قابل ردیابی است. ازاین رو این مقاله مبتنی بر منابع کتابخانه ای، نخست کارکرد مباحث اگزیستانسیالیستی و اصول و زوایای دید و روایتی وجودی را در روابط، کنش ها، واکنش ها، کشمکش ها و بحران های اساسی زیسته آدمی مطرح می کند، سپس با روش توصیفی _ تحلیلی به خوانش وجودی از نمایشنامه افول می پردازد.
۵.

تحلیل ظرفیت های قصه های عرفانی به مثابه راهبردی در آفرینش درام ایرانی (با بهره گیری از مطالعات قاسم هاشمی نژاد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قصه های عرفانی روایت درام ایرانی معنا فرم ساختار قاسم هاشمی نژاد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶ تعداد دانلود : ۱۵
مروری بر آثار تولیدی در عرصه ی درام ایرانی، نشان از تلاشی مستمر در پرداخت روایت های نو دارد اما آنچه مشهود است اینکه محصول این تجربیات چون در پی یافتن مصادیق در جایی بیرون از جغرافیای فرهنگی-ادبی ایران بوده اند؛ و مهم تر از آن، سعی در گزینش چارچوب نظری اصطلاحاً غیربومی و سوارکردن آن بر داستان سرایی ایرانی داشته اند، نسبت تامی با اهداف خود ندارند. بر مبنای این مسئله، پژوهش حاضر بنا دارد، در راستای ارائه راهبردی نو در آفرینش روایت و درام ایرانی، برخلاف آسیب های برشمرده فوق گام بردارد. لذا با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی، نخست چارچوب نظری خود را برگرفته از آراء یکی از صاحب نظران بومی، قاسم هاشمی نژاد، استوار خواهد ساخت که در صورت بندی یک دستگاه تحلیلی ایرانی در مواجهه با هر دو حوزه امر داستانی و نمایشی تلاش کرده و دوم در عرصه مصادیق، فرض بنیادین خود را به «قصه های عرفانی» و ارائه تمهیدات و مصادیقی برگرفته از سنت روایت در ادبیات عرفانی معطوف خواهد داشت. یافته های تحقیق نشان می دهند که با نگاه به جوهره ادبیات فارسی، ویژگی ها و تجلیات آن می توان به عمق ظرفیت های شگرفی دست یافت که توأمان در تحلیل و مصادیق مشهود است. ماهیتی که خصیصه بودشی هنرش در برابر ویژگی نمودشی هنر غرب، پوشاندن ردای غیر ایرانی را بر آن بدقواره می سازد. کمینه های عرفانی جدای ماهیت وحدانی و هدف باطنی آن در شناخت محبوب ازلی، واجد کیفیت های بیانی، روایی و حتی نمایشی هستند که به مثابه راهکاری برای خلق روایت های نو، ظرفیت فراوانی برای پرداخت درام ایرانی داشته و می تواند دریچه ای به سوی درام ملی در این عرصه بگشاید. درامی که نسخه بدلی هیچ فرهنگ دیگری نبوده، از هویت این سرزمین بیرون آمده و ازجمله کیفیت های نمایشی آن ها تمهیدات به کاررفته در گشایش، ساختار روایت، خلق موقعیت، سیاق دیالوگ پردازی، ایجاز، الگوهای بیان مضمون، مستندسازی، باورپذیری و درنهایت وجه انفجاری پایان بندی است.
۶.

بررسی تحلیلی تکنیک گریم و تأثیر نمادین رنگ ها در شخصیت پرداز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گریم شخصیت پردازی تئاتر چهره پردازی بازیگر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۲۷
بخش قابل توجهی از تأثیرگذاری کنش بازیگر بر مخاطب از طریق حالات چهره منتقل می شود. تماشاگران با مشاهده چهره بازیگر، هیجانات، امیال و خواسته های شخصیت نمایش را که بازیگر قصد القای آن ها را دارد، درک می کنند. گریم نقش مهمی در ارتقای کیفیت این انتقال داشته و تعاملات فرازبانی میان تماشاگر و نمایش را تقویت می کند. هدف این پژوهش، توصیف، تحلیل و تفسیر عناصر فرازبانی مؤثر در هنر چهره پردازی است. در این پژوهش، عملکرد تکنیک های گریم و تأثیرات نمادین رنگ ها در چهره پردازی و خلق شخصیت در تئاتر بررسی می شود. همچنین، شاخصه های چهره پردازی و روان شناسی رنگ در ایجاد شخصیت تحلیل شده و نتایج حاصل از کاربرد این عناصر تفسیر می گردد. این پژوهش از نوع کیفی و کاربردی است و فرضیه آن بر این مبنا استوار است که گریم و تأثیر نمادین رنگ ها، به عنوان یکی از عوامل اجرایی (در کنار نورپردازی، صحنه پردازی، صدا و لباس)، تأثیر مستقیمی بر بیان و انتقال مفاهیم نمایشی دارد. چهره پردازی با ظهور مکاتب مختلف هنری در هنرهای نمایشی دستخوش تغییرات زیادی شده و امروزه با بهره گیری از روان شناسی رنگ به خلق و پرورش شخصیت ها می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد گریم می تواند تأثیر بصری نمایش را برای مخاطب افزایش داده و درعین حال، خواسته های کارگردان را به شکلی ملموس در اجرا متبلور سازد. با استفاده از امکانات متنوعی که گریم در ظاهر بازیگر ایجاد می کند، انتقال هیجانات، امیال و ویژگی های اخلاقی و رفتاری شخصیت نمایش به شکلی مؤثرتر و شفاف تر صورت می پذیرد. همچنین، گریم در باورپذیری شخصیت نزد مخاطب و جلب توجه او به نمایش تأثیرگذار بوده و نقش آن در گذر زمان با پیشرفت های چشمگیری همراه بوده است. این تأثیرگذاری، به واسطه خلاقیت گریمور در استفاده از رنگ ها و ایجاد تغییرات ظریف و نمادین در چهره بازیگر، محقق می شود.

آرشیو

آرشیو شماره‌ها:
۳۲