مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر

مطالعات تطبیقی هنر سال چهارم پاییز و زمستان 1393 شماره 8 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

نمادهای انسانی و حیوانی موجود در سفالینه های مکشوفه در سه منطقه تل باکون فارس، تپه سیلک کاشان و تپه گیان نهاوند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ایران باستان تپه سیلک تپه گیان تل باکون سفال نماد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۱۳ تعداد دانلود : ۲۴۱
با توجه به خلل نسبی علمی- تحقیقاتی در زمینه شناخت و بررسی نمادهای به کار رفته روی سفالینه های مناطق باستانی و تاریخی تمدن ایران و برای یافتن پاسخ این سؤال که نمادهای به کار رفته در سفالینه های مناطق مختلف در دورهای تاریخی از نظر ترسیم و مفهوم بکارگیری آنها روی ظروف دارای چه وجوه مشترکی هستند، این پژوهش انجام گرفته است. آنچه به عنوان هدف در این مقاله دنبال میشود، بررسی تصویری و مفهومی نمادهای انسانی و حیوانی موجود در سفالینه های مکشوفه در سه منطقه تل باکون فارس، تپهسیلک کاشان و تپه گیان نهاوند با رویکردی تطبیقی است. روش تحقیق در پژوهش حاضر، تحلیلی- توصیفی است. اطلاعات آن نیز با انجام تحقیقات میدانی و مطالعات کتابخانهای جمعآوری شده است. حاصل این پژوهش، بازنمایی تحلیلی وجوه اشتراک و افتراق نمادهای مشترک در این سه منطقه است که نشان میدهد از نظر ترسیمی نمادهای موجود در سفالینه های تل باکون بسیار پیچیده، متنوع و ماهرانه و نمادهای موجود بر سفالینه های تپه سیلک مسبک و نزدیک به طبیعت ترسیم شدهاند. همچنین نمادهای سفالینه های تپه گیان حدفاصل نمادهای سیلک و باکون هستند و از نظر مفهوم بکارگیری، بیشتر نمادها ریشه در فرهنگ و تمدن مردمان این مرز و بوم دارند. بطور کلی نمادهای به کار رفته در سفالینه های تل باکون فارس و تپه های سیلک کاشان و گیان نهاوند با وجود فواصل جغرافیایی این سه منطقه، از نظر ترسیم و مفهوم بکارگیریشان روی ظروف دارای اشتراکات فراوانی هستند.
۲.

مطالعه تطبیقی ساختار بصری ماسک های آفریقایی و نقاب در آثار جیمز اِنسور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ماسکهای آفریقایی هنر آئینی و رمزپردازی جیمز انسور گروتسک و ماسکارون بالماسکه و کارناوال

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۳ تعداد دانلود : ۱۶۶
هدف از نگارش این مقاله، آشکارساختن شباهتها و تفاوتهایی است که در ساختار بصری ماسکهای آفریقایی و نقابهایی که در آثار جیمز اِنسور، هنرمند بلژیکی، شکل گرفتهاند. بدین منظور، در پژوهش حاضر صورتکهایی بررسی میشوند که در زمینه های گوناگون هنری همچون مجسمهسازی، نقش برجسته و برخی از نقاشیهای نمادینِ آفریقایی از یک سو و آثار جیمز اِنسور در زمینه نقاشی، گراوورسازی و صورتکهای تندیسهوار از دیگر سو، به کار رفتهاند. صورتکهایی که بیتردید، خاستگاهشان به علت اختلاف زمانی و مکانی، نژادی و فرهنگی و دیدگاه های اجتماعی، همچنین رویکردهای اعتقادی، آئینی و مذهبی ضمن داشتن مختصر شباهتهایی، کاملاً با یکدیگر متفاوتاند. بنابراین، برای راهیافتن به کُنه مفاهیم و معانی نمادینِ چنین آثاری، ابتدا به سؤال اصلی این تحقیق پاسخ داده میشود: بهکارگیری نقاب در آثار اِنسور از همان بینشی سرچشمه میگیرد که در ماسکهای آفریقایی قابل رؤیت است یا اینکه از بستر فرهنگی، دیدگاه های اعتقادی و مذهبی و تمایلات اجتماعی دیگر با سودجستن از اسطوره های کهن، گروتسک و ماسکارون، بالماسکه، کارناوال و ... برمیخیزد. سپس درباره یافته ها و نتیجه بهدستآمده از این پژوهش، باید گفت اگر شکلگیری ماسکهای آفریقایی به گذشته های دور و تمدنهای اولیه بشری باز میگردد و از فرهنگ، نژاد و اعتقادات قبیلهای آنان تأثیر میپذیرد، بهرهگیری از نقاب در آثار انسور به مکانی اروپایی و تمدنی غربی، کشور بلژیک، و از لحاظ زمانی به اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم میلادی تعلق دارد. بیتردید، در زمینه های یادشده تفاوتهایی آشکار و انکارناپذیر دیده میشود که در این واکاوی، ضمن اشاره به وجوه اشتراک و افتراق آنها، به نمایش گذاشته میشوند. روش تحقیق بهکار گرفتهشده توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری منابع، کتابخانهای است.
۳.

مطالعه تطبیقی نقوش سفالینه های کلپورگان با نقوش سوزن دوزی بلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقوش سفال کلپورگان سراوان سوزندوزی بلوچ

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰۲ تعداد دانلود : ۱۵۲
تأثیرپذیری و رابطه هنرهای گوناگون یک سرزمین، میتواند موضوع ارزشمندی برای تحقیقات پژوهشگران باشد. سفالینه های تولیدشده در روستای کلپورگان واقع در شهرستان سراوان و سوزندوزیهای مناطق مختلف سیستان و بلوچستان، در دوره معاصر با نقوشی تزئین میشوند که با تکیه بر اصالت گذشته هنر این سرزمین، از ساختاری هندسی و منحصر به فرد بهره میگیرند. این نقوش که در هر دو هنر نام برده، به دست زنان ترسیم میگردد، جزء جداییناپذیر هنر بلوچ محسوب میشود. بر این اساس، در مقاله پیشرو با هدف بررسی رابطه میان نقوش هنر سفالگری کلپورگان و سوزندوزی بلوچ که از یک بافت فرهنگی مشترک بهره میگیرد، اشتراکات و وجوه افتراق احتمالی این دو هنر مدنظر قرار خواهد گرفت. سؤال عمده این است چه ارتباطی میان نقوش سفالینه های کلپورگان و سوزندوزی بلوچ وجود دارد. این ارتباط چه حوزه هایی را شامل میشود. در این مقاله با بهکارگیری روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی نقوش دو هنر قوم بلوچ مطالعه تطبیقی شده است. در جمعآوری اطلاعات هم از روش کتابخانهای، مشاهده میدانی و مصاحبه با هنرمندان پیشکسوت استفاده شده است.با پژوهش انجامشده روشن شد، الهامگیری نقوش سفال کلپورگان از طبیعت، باورها و اعتقادات بلوچ درکنار نقوش سوزندوزی که با الهامگیری از طبیعت، فرهنگ و باورهای قوم بلوچ شکل میگیرد، زمینهساز اشتراکاتی در نقوش این هنرها شدهاند. از جمله وجوه مشترک این دو هنر، وجود نقوش هندسی با بیانی انتزاعی و نمادین برگرفته از طبیعت و باورهای قوم بلوچ، نقوش ساده و ترکیبی، ساختار مشابه در نامگذاری و انتخاب نقوش برمبنای پدیده های طبیعی بلوچستان است. همچنین با مطالعه نقوش سفالگری کلپورگان و سوزندوزی بلوچ به وجود عناصر بصری مشترک مانند تکرار، ریتم، حرکت، نظم و ترکیببندیهای متقارن برمیخوریم که در قالب فرمهای هندسی و ساختار مشابه، ارتباط میان نقوش این دو هنر را پر رنگتر خواهد کرد. در مسیر پژوهش حاضر نظر به گستردگی و تنوع نقوش سوزندوزی، با دستهبندی نقوش در قالب ساده و ترکیبی، نمونه هایی از نقوش گزینش شده است که بیشترین کاربرد را در سوزندوزی مناطق مختلف سیستان و بلوچستان دارند و از بررسی نمونه های مشابه خودداری شده است.
۴.

نقد نشانه شناختی نگاره بهرام گور در گنبد سپید براساس رمزگان تصویری امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نشانه شناسی رمزگان تصویری اکو نقد نگارگری خمسه نظامی هفتپیکر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۹ تعداد دانلود : ۱۸۲
از اوایل قرن بیستم نشانهشناسی به مثابه "روشی از نقد متون"، بستری مناسب را در بررسی سازوکار تولید و ادراک معنا پیش مینهد. رمزگان، از مفاهیم بنیادین در نشانهشناسی است. هر نظام نشانهای تنها به واسطه آگاهی مخاطب از رمزگان حاکم بر آن، امکان معنامندی مییابد. دستهبندی دهگانه امبرتو اکو از رمزگان تصویری، یکی از روشهای کارآمد را در بررسی متون تصویری ارائه داده که از طریق آن میتوان جوانب متنوع یک تصویر را حتی در پیوند با متونی وابسته به دیگر نظامات نشانهای ملاحظه کرد. نگارگری ایرانی عمدتاً در پیوند با ادب فارسی، با کارکرد تصویرگری، ظاهر میشود. هفتپیکر نظامی گنجوی، به لحاظ کیفیت روایی و موضوع غنایی خود موضوع تصویرسازیهای بسیاری قرار گرفته است. مقاله پیشرو، با هدف تبیین روشی مناسب در نقد نگارگری ایرانی با قابلیت پرداخت به وجوه بینامتنی نگاره ها در پیوند با متون ادب فارسی، در عین تمرکز بر ویژگیهای متنی اثر، نگاره بهرام گور در گنبد سپید را از نسخه خمسه موزه متروپولیتن با بهرهمندی از دستهبندی رمزگان اکو، تحلیل کرده است. روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی بوده و منابع به صورت کتابخانهای، جمعآوری شده است. محتوای انسانگرایانه مشهود در نگارگری مکتب بهزاد ممکن است تضادی را در انتقال محتوای نمادین داستان نظامی ایجاد کند. اینکه موفقیت نگارگر در انتقال محتوای نمادین متن ادبی چه میزان بوده و این محتوا از نظام نشانهای زبان به نظام نشانهای تصویر چگونه انتقال یافته است، از سؤالاتی است که در این مقاله بررسی شده است. پرسشهای دیگر مقاله، به میزان پیروی نگارگر از توصیفات متن ادبی و علت سرپیچی احتمالی وی از توصیفات متن، توجه دارد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان میدهد باوجود برخی محدودیتهای خاص رسانه تصویری، نگارگر در انتقال فحوای نمادین داستان بسیار دقیق عمل کرده و واقعگرایی نوظهور در نگارگری آن زمان نیز مانعی در انجام این مهم نبوده است. پیام نمادین متن ادبی از یک سو به یاری تدابیر صوری، شامل کاربست نقوش راستخط و ترکیببندی متقارن، پرداخت ظریف به تزئینات هندسی دوّار و انتظام فضای معماری کشیده و از سوی دیگر بهرهمندی از برخی استعارات ادبیِ دالّ بر مفاهیم کمال و آگاهی که درونمایه اصلی داستان هفتپیکر است، در نگاره به نمایش درآمده است. در برخی موارد نیز جزئیاتی خارج از توصیفات متن مرجع خلق شده است.
۵.

بررسی تطبیقی نخستین پیکرک های انسانی در داسه بارور (لوانت، میانرودان، آناتولی و غرب ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تندیس گری پیکرک های انسانی هنر دوره نوسنگی داسه بارور

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۱ تعداد دانلود : ۱۷۰
این نوشتار درپی آن است تا با نگاهی به دوران آغاز ساخت پیکرکهای انسانی در داسه بارور (لوانت، میانرودان، آناتولی و غرب ایران)، در یک بررسی تطبیقی دلایل ساخت و مفاهیم آنها را کنکاش کند. این امر به دیگر پژوهشگران یاری میرساند تا با پیگیری مسیر زمانی ساخت پیکرکها آنها را با یکدیگر مقایسه کنند. گستره تاریخی آثار موزهای بررسیشده، پایان فراپارینه سنگی تا پایان نوسنگی را در بر میگیرد. مقاله چهار هدف نهایی را پیگیری میکند: بررسی نظریات و تفاسیر پژوهشگران درباره کارکرد پیکرکهای انسانی دوره نوسنگی، بررسی تپه های نوسنگی داسه بارور که پیکرکهای انسانی ساختهاند به تفکیک مناطق و با ترتیب زمانی، طراحی نقشه پیکرکهای انسانی نوسنگی داسه بارور و پیجویی دلایل آغاز ساخت پیکرکهای انسانی در تغییرات بافت اقتصادی منطقه. داده های پژوهش در یک بررسی کتابخانهای و موزهای گردآوری شدهاند. روش پژوهش، مقایسه تطبیقی ساختار پیکرکها و بررسی تحلیلی ارتباطشان با یکدیگر بوده است. این نوشتار براساس هدف از گونه پژوهشهای بنیادی و از حیث ماهیت و روش، تاریخی است. تجزیه و تحلیل اطلاعات در این پژوهش از نوع کیفی بوده است.برجستهترین نتیجهای که به دست آمد، برتری مطلق پیکرکهای زنانه بر مردانه از دیدگاه شمار و گوناگونی بود. از سوی دیگر به نظر میرسد غرب منطقه یادشده با فاصلهای نزدیک به یک هزاره زودتر از شرق آن، ساخت پیکرکهای انسانی را آغاز کرده و درست با همین تفاوت زمانی، زودتر به کشاورزی روی آورده است، درحالی که آغاز دامپروری در شرق منطقه بوده است. بر پایه اسناد باستانشناختی میتوان بیان داشت که فرایند ساخت پیکرکهای انسانی همبستگی بسیار نزدیکی با آغاز به کشاورزی و رویآوردن به اقتصاد مبتنیبر برزیگری و کشت زمین دارد.
۶.

مطالعه تطبیقی فضای معماری کاروانسراهای صفوی شاخص در بازار اصفهان؛ مطالعه موردی کاروانسراهای شاه، ساروتقی و مادرشاه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کاروانسراهای صفوی بازار اصفهان گونه شناسی و معماری کاروانسرا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲۱ تعداد دانلود : ۱۸۵
توجه به رفاه و امنیت کاروانیان در طول تاریخ ایران باعث بنیان بناهای کاروانسرا و عناصر وابسته آن، برای برطرفکردن نیازهای ارتباطی و اقتصادی شد. کاروانسراها به دو گونه؛ برون شهری و شهری تقسیمبندی میشوند. شکوفایی کاروانسراهای ایران در دوره صفویه مرهون ایجاد امنیت، گسترش ارتباطات با کشورهای اروپایی و هند از طریق زمینی یا دریایی و توسعه تجارت داخلی و خارجی است. در این دوره رونق تولید و بازرگانی به خصوص در اصفهان، پایتخت صفویان، سبب استقرار کاروانسراهای شهری به عنوان عنصری منسجم در ساختار بازار اصفهان شد. براین اساس، بازار و کاروانسراها در پیوندی تنگاتنگ با یکدیگر قرار گرفته و تنوع فضایی گستردهای را به وجود آوردند. ازاینرو، مطالعه درباره کاروانسراها که با گذشت زمان نقش اولیه خود را به تناسب نیازهای بازار و خدمات آن از دست دادند، از اهمیت خاصی برخوردار است. پژوهش حاضر درپی پاسخ به این پرسش است که چه تغییراتی در کاروانسراهای صفوی بازار اصفهان رخ داده است. براین اساس، با بهرهگیری از مطالعات کتابخانهای و میدانی و استفاده از روش قیاسی گونه هایی از این کاروانسراها را بر پایه پاسخدهی به نیازهای فردی و اجتماعی تاجران و کاروانیان بررسی و مقایسه و الگوهای رایج در کاروانسراها را با توجه به کارکردهای اقامتی- تجاری آنها بازشناسی کرده است. بازشناسی این ایده ها میتواند در طراحی فضاهای تجاری متناسب با نیازهای امروزی بازار کمک کند. این کاروانسراها از نظر دوره ساخت به سه گونه؛ آغازین، میانی و پایانی تقسیم شدهاند. باوجود مشابهتی که کمابیش در بیشتر گونه های کاروانسراهای صفوی بازار اصفهان دیده میشود، تفاوتهایی نیز در این آثار ازلحاظ ارتباط ساختاری با بازار و عناصر شهری آن، ترکیب فضایی کاروانسراها، وسعت، فرم خارجی و نوع ورودیها، میانسراها، ایوانها، ایوانچه ها، رواقها، حجره ها و نیز تنوع فضایی کاروانسراها دیده میشود.
۷.

بررسی تطبیقی هنر در آئینهای فتوت اسلامی و ذن بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فتوت فتوتنامه هنر شرقی ذن سلوک نفسانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۵ تعداد دانلود : ۱۶۱
پژوهش پیشرو تلاشی در راستای مقایسه هنر در ساحت دو جریان شرقی مهم و پردامنه دینی، "فتوت" بالیده در دامان تصوف و عرفان اسلامی و "ذن" برآمده از تعالیم بودایی است. بنابر آنچه بیان شد پرسش اصلی یا قابل طرح این است: مشابهت آئینهای ذن بودایی و فتوت اسلامی به یکدیگر در عرصه هنر و هنرورزی به چه میزان و در چه ساحتهایی است. درجهت پاسخگویی به پرسش بیانشده، این پژوهش با روشی تحلیلی- تطبیقی سامان یافته است. هدف این نوشتار را میتوان توجهدادن به رویکردی متفاوت و بسیار ضروری نسبت به هنر دانست. دستاورد این بررسی آن است که مشابهت چشمگیری بین هنر و هنرورزی در این دو آئین وجود دارد، اگرچه تفاوتهایی نیز در این میان دیده میشود. درکل میتوان گفت در شرق همواره بر این مهم تأکید شده است که هنر، یک فضیلت نفسانی است و این جز در سایه تهذیب و تمرکز با عنایت به اختلاف رویکردها به دست نمیآید. در این رهیافت، اشراف بر فرم و قالب نیست که هنرمند میسازد بلکه اشراق درونی است که لبّ و لباب این حقیقت را شکل میدهد.
۸.

بررسی نقش الگوهای هویت پرداز در هویت معماری معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: معماری هویت فرهنگ پارادایم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۱ تعداد دانلود : ۱۷۶
با نگاهی اجمالی به ادبیات معماری معاصر ایران بیشتر مواقع، نشانه هایی از نارضایتی منتقدین از وضع موجود همراه با اذعان به «بیهویتی» آن دیده میشود. برخی از منتقدین مسئله بیگانگی مردم و معماری را با یکدیگر بررسی کرده و از اینکه هیچیک دارای اعتبار و احترام نبوده، ابراز نگرانی میکنند. برخی نیز شباهت بین شهرهای گوناگون کشور را از علایم یک بیماری واحد میبینند که بدان مبتلا شدهاند. ازاینرو، در حال حاضر در بخش وسیعی از جامعه معماری ایران "دستیابی به یک معماری با هویت به عنوان آرزویی مشترک" مطرح است. با این همه، کمتر نظریه یا نظریاتی یافت میشود که به این پرسشها پاسخ گویند: هویت چیست، مؤلفه ها و بسترهای دخیل در شکلگیری آن و رابطه میان هویت و معماری چیست. در این راستا، نوشتار حاضر با مرور ادبیات موضوعی که درباره نظرات اندیشمندان حوزه فرهنگ و معماری است، درباره هویت و فرایند شکلگیری آن در بستر جامعه جستجو میکند. همچنین با تکیه بر نقش بیبدیل فرهنگ، به عنوان روح حاکم بر جامعه، در این فرایند ساختار هویت را شناسایی کرده و آن را در چهار سطح بررسی و بازشناسی مینماید. این سطوح در این پژوهش با عناوین "پارادایم"، "سنت"، "الگو" و "دستاوردهای فرهنگی" معرفی گردیدهاند و به نقش آنها در فرایند شکلگیری هویت و برعکس آن، بروز بحران هویت اشاره شده است. نهایت در بخش نتیجهگیری، با بهرهگیری از شیوه تحلیلی نسبت میان معماری و سطوح چهارگانه بالا و نقشی که معماری در این فرایند میتواند برعهده گیرید یا باید از آن انتظار داشت، بررسی شده است.
۹.

بررسی تطبیقی دو شبیه نامه از شهادت امام رضا (ع)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بررسی تطبیقی شبیه نامه تعزیه نامه شبیه نویسی امام رضا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰۷ تعداد دانلود : ۱۰۵
شبیهنامه های امام رضا (درودش باد) در اصل به دوره دوم شبیهنویسی و پس از آن مربوط میشوند؛ دورهای که مقتلنویسان، اندکی از وقایع اصلی عاشورا و شهادت حضرت علی (درودش باد) دور شده و تلاش برای بررسی زندگی دیگر معصومین را آغاز کردهاند. این دوره، کمابیش از زمان حکومت فتحعلیشاه قاجار آغاز میشود. شبیهخوانی یگانه هنر نمایشی منسجم ملی/ مذهبی ایران در اصل، هنری عمومی بود و استقبال همه طبقات جامعه را درپی داشت. ازاینرو، معمولاً روایتهایی گوناگون از مجلسی یگانه برای مناطق متفاوت پدید آمده است که رویارویی آنها ضمن بازشناسی خلاقیت در چارچوب مشخص روایت، میتواند مخاطب را با نگرش و عقاید طیف گستردهای از مردم ایران آشنا سازد. با توجه به بهرهگیری شبیهنویسان از روایتهای تاریخ شیعیان، روایتها در شبیهنامه های همنام که به موضوع همانندی میپردازند، چگونهاند؟ آیا شبیهنویسان چنان وابسته روایتهای گذشته بودهاند که توان یا امکانی برای نوآوری نداشتهاند؟ این پرسشها، مهمترین زمینه های شکلگیری نوشته پیش رو هستند. گردآوری داده های این مقاله به روش کتابخانهای انجام شده و با بهرهگیری از روش توصیفی و استنتاج داده ها در مطالعه موردی، نگارش یافته است. این نوشته پس از بررسی دوره شکلگیری و نگارش شبیهنامه های شهادت امام رضا به رویارویی دو تعزیهنامه متفاوت از آنها میپردازد تا همانندیها و ناهمانندیهای آن دو دریافته شوند. با خوانش بینامتنی این شبیهنامه های متفاوت، ضمن بررسی و درک تکنیکهای گوناگون شبیهنویسان برای پرداخت نمایشی مناسب از یک رویداد مشخص تاریخی، با تفاوتهای نگرش و درک عمومی مردم دو منطقه از آن رویداد نیز آشنا میشویم. سنجش شبیهنامه های همنام، نشان میدهد شبیهنویسان درپی تکرار شیوه های گذشته نبودهاند و کوشیدهاند تا راه های تازهای را در رابطه با روایت، تماشاگران و جامعه هر دوره بیازمایند.
۱۰.

بررسی تطبیقی اسطوره آفرینش در کیش زروانی و اساطیر بومیان استرالیا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اسطوره آفرینش زروان بومیان استرالیا خواهران واویلاک اهورامزدا اهریمن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹۸ تعداد دانلود : ۱۹۴
اساطیر آفرینش، بازتابی از اعتقاد انسان به آفرینش جهان، انسان و سرانجام آنهاست که در باور کیش زروانی در ایران نیز نمود این تفکر دیده میشود. از آن روی که اندیشه خلقت جهان در میان همه ملتها نمود دارد، چنین به نظر میرسد که اسطوره آفرینش در دو فرهنگ ایرانی و استرالیایی دارای نقاط مشترک متعددی باشد. به منظور بررسی این فرضیه برآنیم تا به مطالعه تطبیقی- توصیفی اسطوره آفرینش در این دو فرهنگ مبادرت ورزیده شود و نمادهای مطرح در آنها با هدف یافتن اشتراکات و تفاوتهایشان بررسی گردند. شباهت آشکار در دو فرهنگ، اعتقاد به نیرویی برتر است که در ایران، "زروان" و میان بومیان استرالیا، نیاکان اساطیری، "خواهران واویلاک" نام گرفتهاند. بهرهگیری از عناصر نمادین از جمله اشاره به "زمان بیکرانه" دیگر وجه مشترک آنهاست. بدان صورت که زروان در زمانی بیکرانه، "اهورامزدا" و "اهریمن" را آفرید. خواهران واویلاک نیز در "عصر رؤیاها"، نمودی از زمان بیکران، جهان و موجودات آن را خلق کردند. در آئین زروان، به اهورامزدا و اهریمن به عنوان دو نیروی خیر و شر که نمود آن در مفرغهای لرستان دیده میشوند و همچنین مار که نیرویی اهریمنی است، اشاره شده است. در اسطوره خواهران واویلاک، به نمادهایی چون مار و گودال آب مقدس اشاره شده که در نقوش صخرهای و نقاشیهای پوست درختی دیده میشوند. همچنین مار، مار رنگینکمان، موجودی نیایی است که جایگاه او در آسمان و هم در اعماق زمین در گودال آب مقدس است. زروان با بخشیدن "برسم" به اهورامزدا قدرت آفرینش جهان و موجودات را به وی میدهد. اهورامزدا نیز آفرینش را به یاری "وای نیکو" و خواهران نیایی با "ابزار حفاری" یا "نیزه های سنگی" خلق میکند. در دو اسطوره علاوهبر آفرینش جهان تأکید بر زایش نیز شده است.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۶