مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۲۱.
۲۲۲.
۲۲۳.
۲۲۴.
۲۲۵.
۲۲۶.
۲۲۷.
۲۲۸.
۲۲۹.
۲۳۰.
۲۳۱.
۲۳۲.
۲۳۳.
۲۳۴.
۲۳۵.
۲۳۶.
۲۳۷.
۲۳۸.
۲۳۹.
۲۴۰.
نشانه شناسی
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
33 - 64
حوزه های تخصصی:
یکی از منابع مهم اطلاع رسانی در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و ... در جهان رسانه ای شده امروز، تبلیغات است که تأثیر بسیاری در شکل گیری الگوهای فکری، احساسی و رفتاری مخاطبان و تغییر ارزش ها و نگرش های آنان دارد. این مقاله با هدف بررسی جایگاه بدن در گفتمان رسانه (تبلیغات بازرگانی) به بررسی نشانه ها و رمزگان موجود در آگهی ها پرداخته و بدین منظور با استفاده از دیدگاه فیسک و رولان بارت، آگهی های بازرگانی تحلیل شده است. جامعه هدف تحقیق، آگهی های پخش شده از شبکه یک سیمای ملی در سال 96 بوده که به روش نمونه گیری هدفمند و غیرتصادفی انتخاب و پس از جمع آوری تبلیغات، 72 پیام بازرگانی تحلیل شد. مبنای نظری بحث، آرای برخی از صاحبنظران جامعه شناسی بدن همچون فوکو، گافمن، گیدنز و ... است. نتایج نشان می دهد که دو گفتمان «جنسی» و «جنسیتی» در حوزه بدن در تبلیغات بازنمایی می شود.
تحول برتری طلبی در بازنمایی روابط «سیاه» و «سفید» در هالیوود (مطالعه موردی فیلم های «تولد یک ملت»، «حدس بزن چه کسی برای شام می آید» و «هشت نفرت انگیز»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ بهار ۱۳۹۹ شماره ۳۳
89 - 114
حوزه های تخصصی:
سیاه پوستان نه تنها در جامعه امریکا، بلکه در هالیوود نیز اقلیت نژادی محسوب می شوند. چگونگی و چرایی تغییرات روابط سیاه و سفید در این نظام رسانه ای با تمرکز بر عنصر برتری جویی، مسئله این مقاله است. بدین منظور سه فیلم نژادمحور تولد یک ملت (1915)، حدس بزن چه کسی برای شام می آید (1967) و هشت نفرت انگیز (2015) به صورت هدفمند انتخاب شدند. برای کشف سازوکارهای دلالت گر معنایی در فیلم های مذکور از روش نشانه شناسی و الگوی رمزگان پنج گانه روایی بارت بهره گرفته شد. برای فهم تغییرات روندی بازنمایی ها، از مفهوم اسطوره نزد بارت و کلیشه سازی و طبیعی سازی نزد هال استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از این است که اشکال بازنمایی سیاهان در این فیلم ها، متناسب با بافت تاریخی، اجتماعی و سیاسی زمان تولید آنها، در راستای معانی مرجّح ایدئولوژی حاکم، دستخوش تغییر شده است. فیلم اولی با برساخت کلیشه های منفی، لزوم به انقیاد کشاندن سیاهان را طبیعی جلوه می دهد. فیلم دومی نظم نژادی مرسوم را به چالش کشیده و الگوی تقابلی و تعاملی جدیدی از گفتمان مسلط سفید و گفتمان مبارز سیاه ارائه می دهد. در فیلم سومی، شخصیت سیاه به نمایندگی از سیاهان زجر کشیده تاریخ نژادپرستی در امریکا، در کنشی انتقام جویانه، سفید فرادست را تبدیل به فرودست و از برتر بودن او اسطوره زدایی می کند.
بازنمایی مردانگی در آگهی های تبلیغاتی مجلات خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش مطالعه سبک زندگی مردان در آگهی های تبلیغاتی مجلات خانوادگی می باشد. از اینرو با استفاده از نظریه گیدنز در حوزه سبک زندگی و روش نشانه شناسی بارت در پی پاسخ به این پرسش است که: آگهی های تبلیغاتی مجلات خانوادگی معاصر سبک زندگی مبتنی بر کلیشه های جنسیتی مردانه را روایت می کنند؟ در این راستا هویت فردی، هویت اجتماعی، کالا پرستی، مدیریت بدن و شور و شعف به عنوان مولفه های نظری سبک زندگی در مجلات خانوادگی می باشد میدان پژوهش مجلات خانوادگی و واحد مشاهده تصاویر تبلیغاتی موجود در این مجلات می باشد. یافته های پژوهش بر مبنای نمونه آماری که همانا چهار نشریه سیب سبز، زندگی ایده ال، زندگی ایرانی و زندگی مثبت است، دلالت بر آن دارد که آگهی های تبلیغتاتی سبک های زندگی نوینی از مردانگی بر مبنای مصرف برساخت می کنند. مردان بیشتر در حالت خرید و اوقات فراغت بازنمای می شوند، محصولات ارایشی و بهداشتی مصرف می کنند و تلاش می کنند که به نقش های که تا پیش از این در حوزه سبک زندگی زنان قرار داشت، نزدیکتر شوند. در این میان مفهوم نوین مردانگی با بدن مردانه درهم آمیخته شده است.
نسبت تاریخ نگاری با مسئله مرجع در عکاسی نزد رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
273 - 296
حوزه های تخصصی:
تاریخ نگاری عینی، به تعبیر دیگر، عینیت گرایی در تاریخ نگاری و مسئله وجود مرجع واقعی در عکاسی به ظاهر پیوند آشکاری با هم ندارند، چنان که بیشتر جستارهای معاصر که درباره نسبت تاریخ و عکاسی نگاشته شده اند با توجه به تعاریف جدید از قابلیت بازنمایی عکاسی و بدون توجه صریح به جریان های تاریخ نگاری نوشته شده اند؛گرچه همگی در نقد بازنمایی عکاسانه به آثار رولان بارت و دیگر هم عصرانش، به عنوان متون کلاسیک این حوزه، ارجاع داده اند. اما نکته ای که کمتر بدان پرداخته شده است آن است که توجه بارت به مسئله مرجع در عکاسی فراتر از ساختارگرایی صرف است و بازخوانی آراء بارت در دو حوزه به ظاهر متفاوت تاریخ نگاری و عکاسی نشان می دهد که نگرش انتقادی او به سنت تاریخ نگاری عینی در تمام مسیر فکری اش، از ساختارگرایی تا پساساختارگرایی، در حوزه های مختلف از جمله عکاسی حاضر بوده است. به عبارت دیگر، آنچه بارت در واکاوی مسئله مرجع در عکاسی جستجو می کند در اصل همان مسئله تاریخ نگاری عینی و نسبت آن با واقعیت است، همان واقعیتی که از نگاه او قابل بازنمایی نیست. بارت، که در واکاوی ساختار روایت های تاریخی بر امکان عینی گرایی در تاریخ نگاری تردیدهای جدی وارد می کند، در جستجو برای یافتن مرجع عکس ها در حوزه نشانه شناسی، اسطوره «عکس مساوی با واقعیت است» را به چالش می کشد و بدین ترتیب رویکرد واقع گرایی را در تاریخ و عکاسی از منظر نشانه شناسی به پرسش می گیرد.
بررسی نشانه شناختی خوانش متن و تصویر در جذب مخاطبان بیلبوردهای تبلیغاتی با توجه به متغیر جنسیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تکنون تبلیغات از منظر رشته های گوناگون از قبیل انسان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی، نقد ادبی و مطالعات رسانه مورد مطالعه قرار گرفته است. متون تبلیغاتی از نوع متون دیداری ثابت هستند. به عبارت دیگر، در متون تبلیغاتی دیداری دست کم دو نظام تصویری و زبانی در کنار هم عمل می کنند و لایه های متن را شکل می دهند. هدف پژوهش حاضر، بالا بردن سطح دانش مردم و ایجاد تغییر در نگرش آن ها نسبت به امر ارتباطات و تبلیغات و همچنین، ایجاد تغییر در محتوای متن و تصویر در تبلیغات بیلبوردی در سطح شهر تهران به منظور بالا بردن سطح کیفی تبلیغات در اقناع مخاطبان برای استفاده از کالاهای تجاری و همچنین، تلاش در راستای شناساندن عوامل زبانی و عوامل غیرزبانی مؤثر در تبلیغات و نیز به کارگیری یافته های نظری گفتمان و کاربردشناختی در ایجاد تبلیغات مؤثرتر برای مؤسسات تجاری و فرهنگی است. این پژوهش به صورت میدانی و از طریق مصاحبه و پرسش نامه انجام گرفت. این مقاله شامل پیکره 200 نفره ای شامل 100 زن و 100 مرد است که در جواب دادن به پرسش نامه کیفی مشارکت کردند. روش تحقیق توصیفی تحلیلی است. در این مجال، نگارندگان بر آنند تا نشان دهند که تبلیغات بیلبوردها در سطح شهر تهران با بهره گیری از عوامل زبان شناختی، از جمله نوع متن، ساختار آن و نوع جملات انتخابی و عوامل کاربردشناختی نظیر نوع نقش های زبانی، پیش انگاشت ها و همچنین، عوامل نشانه شناختی از قبیل نشانه های زبانی، نشانه های تبلیغاتی، قراردادهای زبانی و نظایر آن، می تواند در تغییر نگرش و رفتار خرید مخاطبان و به عبارتی اقناع آن ها تأثیرگذارتر باشد
تحلیل ساختار نشانه شناسی گفتمان سیاسی علمای مشروعه خواه با کاربست کلام جدید
منبع:
پژوهش های سیاسی سال پنجم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۵
54 - 76
حوزه های تخصصی:
سامانه مفصل بند ی گفتمان سیاسی علمای مشروعه خواهان عصر مشروطیت به گرد نشانه مرکزی «شریعت» سامان یافته است. این گفتمان، کل گرا، نخبه گرا، امنیت محور، دگرسازانه و محافظه کار است. مشروعه خواهان نمایندگان اخباری گری در این عصر بوده و روش شناسی آنان در چارچوب علم کلام، به ویژه کلام جدید، خوانش پذیر است. در کلام جدید، کوشیده می شود تا در درجه نخست بی اعتباری گفتمان های رقیب اثبات گردد و از سوی دیگر سامانه ای معناشناسانه، استوار بر هستی شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی و روش شناسی ویژه به دست داده شود. کلام جدید، دیگرسان از کلام سنتی که استوار بر وجهی غالبا تخریبی و سلبی بود، رهیافتی موسس و موجد است. نوشتار پیش رو بر آن است تا با واکاوی سامانه نشانه شناختی این علما، با محوریت شیخ فضل الله نوری، در کنار نمایش نشانگان گفتمانی آنان، مرزهای اندیشگی و هویتی شان را نیز بازنمایی کند. برپایه فرضیه این مقاله، این علما، هرچند ناآگاهانه، به سیاق متکلمین جدید با کاربست خوانشی حداکثری از دین و باور به اصالت نصوص در عین کاربرد عقل ملتزم به اصول، در پی آن بودند تا در برابر امواج فکری و فناورانه تمدن غرب، به استوارسازی جایگاه شریعت در ساختار نظام سیاسی- اجتماعی بپردازند. علمای مشروعه خواه عصر مشروطیت، با بهره گیری از این اسلوب، به دگرسازی و خصومت سازی با علمای مشروطه خواه و متجددین پرداخته و از رهگذر این امر افزون بر حاشیه رانی آن ها، سامانه ای از ایستارها و معانی را تحت عنوان «حکومت مشروعه» مفصل بندی نمودند.
معماری بومی ایران د ر خوانشی نوین از د هه چهل خورشید ی تا کنون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم مرداد ۱۳۹۹ شماره ۸۶
51 - 64
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بی هویتی و عد م تعلق به مکان د ر کنار عد م توجه به اقلیم، طبیعت و تاریخ، معماری مد رن را با مشکلات اساسی روبه رو کرد . همین مسئله معماران معاصر را بر آن د اشت تا به جست وجوی راه حلی برای مشکلات برآمد ه از معماری مد رن برآیند . چگونگی برقراری ارتباط بین معماری، تاریخ و طبیعت به گونه ای که محصول طراحی توانایی پاسخگویی به نیازهای امروز را د اشته و د ر عین حال بهره مند از تکنولوژی پیشرفته باشد ، مسئله اصلی این پژوهش است. هد ف پژوهش: یافتن اید ه های اصلی د ر معماری بومی با تمرکز بر معیار اقلیمی است که قابلیت ترکیب با فناوری جد ید را د اشته، مبنایی د ر شکل گیری کانسپت های معاصر باشد و راه را برای رسید ن به معماری پاید ار بگشاید . امکان یافتن خوانش های مختلف از متن معماری بومی منتهی به آفرینش زبانی جد ید مبتنی بر ارجاع مستقیم یا برد اشتی نشانه شناسانه (سمبولیک) از متن نیز از جمله سؤالاتی است که یافتن پاسخ آن د ر مسیر رسید ن به هد ف اهمیتی ویژه د ارد . روش پژوهش: د ر این مطالعه روشی ترکیبی از تحقیق تفسیری-تاریخی و تحقیق کیفی به کار گرفته و د ر بررسی نمونه های مورد مطالعه از مطالعه کتابخانه ای استفاد ه شد . د ر بخش پایانی نیز از روش تطبیقی د ر بررسی شباهت ها و تمایزات نمونه ها بهره گرفته شد . نتیجه گیری: نتایج حاکی از آن است که معماران معاصر، با شناخت ویژگی های اصلی معماری بومی-سنتی، نقشی ویژه د ر شکل گیری زبانی و محتوایی معماری پاید ار معاصر د اشته اند . د ر اکثر نمونه های مورد بررسی، الگوهای اولیه معماری بومی و سنتی د چار د گرگونی اساسی د ر زمینه فرم و کارکرد د ر روند انتقالی شد ه و د ر بسیاری از موارد د ر کنار پاسخگویی به مسائل اقلیمی از ویژگی های نشانه شناسانه معطوف به بیان سمبولیک برخورد ار شد ه اند و این امر به نوعی پاید اری فرهنگی د ر کنار پاید اری محیطی منجر شد ه است. د ر سطحی د یگر، ترکیب تکنولوژی پیشرفته با محتوای بومی و سنتی د ر برخی نمونه ها، امکان تجلی روح زمانه و بیانی نوگرایانه از کانسپت سنتی را به وجود آورد ه است.
کارکردهای روایی المان «دست» به عنوان یک عنصر نشانه شناسی در فیلم های انیمیشن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بسیاری از آثار انیمیشن و سینما نماهایی وجود دارد که دستِ کاراکتر، به تنهایی، یا بخش قابل ملاحظه ای از فضای فیزیکی کادر را به خود اختصاص داده است و یا سهم عمده ای از کنش دراماتیک پلان را در اختیار دارد. هدف از این پژوهش، بررسی کارکردهای نشانه شناسیِ دست در پلان های فیلم های انیمیشن است؛ تا امکاناتی که این کارکردها برای روایت داستان فراهم می کنند، مشخص شود. پرسش اصلی این مقاله آن است که: آیا با تکیه بر نظریه های روایت و اصول نشانه شناسی، و در کنار این دو با مشاهده و تحلیل پلان های آثار انیمیشن، می توان به الگوهایی کاربردی دست یافت که در آن ها، استفاده از دست کاراکتر در پلان به پیش برد روایت ماجرا کمک کند؟ پژوهش پیش رو، ابتدا، با استفاده از منابع موجود و روش مطالعه کتاب خانه ای، تعریفی متناسب با موضوع از روایت و نشانه ارائه می دهد و سپس، کارکرد دست را به عنوان یک نشانه در روایت مشخص می کند. بعد از آن، با تکیه بر این تعاریف و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه موردی پلان های آثار انیمیشن پرداخته می شود و کارکردهای روایی مختلف دست در این پلان ها استخراج می شود. رویکرد اصلی این پژوهش، نشانه شناسی روایی از منظر بوردول است. نتایج به دست آمده، به عنوان کارکردهای دست، عبارتند از: 1) دست، نشانه قدرت؛ 2) دست، نشانه ضعف؛ 3) دست، نشانه مالکیت؛ 4) دست، ابزار ارتباط، شناخت و صمیمیت؛ 5) دست، ابزار تاکید بر گفتار و حالت چهره؛ 6) دست، نماینده خواسته درون؛ 7) دست، وسیله انتقال پیام.
نشانه شناسی عنصر آب در آثار تارکوفسکی
منبع:
پیکره دوره هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۸
48 - 63
حوزه های تخصصی:
سینما یکی از فراگیرترین رسانه ها برای بیان و انتقال مفاهیم و دلالت های ارتباطی هنرمند با مخاطب است. در این میان، فیلم های تارکوفسکی بازنمایی عمیق بصری جوشش های فکری و احساسی او هستند. به طور کلی نظریات تارکوفسکی، نوع سینما و فیلم سازی او سرشار از مفاهیم سمبلیک و شاعرانه است. با بررسی آثار وی می توان دریافت که عناصر در فیلم های او از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در این پژوهش، ابتدا مبانی فکری و نظری تارکوفسکی بررسی و سپس با توجه به مفاهیم نظام نشانه شناسی به تحلیل عنصر آب در آثار او پرداخته می شود. سؤالی که در این پژوهش مطرح می شود، این است که نشانه آب به عنوان یکی از عناصر طبیعت چه مفهومی در آثار تارکوفسکی دارد ؟ هدف این پژوهش، آشنایی مخاطبان با بیان نشانه شناسانه عنصر آب در آثار «آندری تارکوفسکی»است. این پژوهش کیفی است که با تحلیل نشانه شناسانه و به صورت توصیفی به ارائه موضوع می پردازد. در پاسخ به سؤال پژوهش باید گفت؛ آثار تارکوفسکی به طریق زیستن او اشاره دارند. زبان بصری فیلم های او رازآمیز و شعرگونه اند و حقایقی را به شکل الهام گونه و شهودی به مخاطب خویش منتقل می کنند. تارکوفسکی با نگاهی منحصر به فرد و شاعرانه به عناصر چهارگانه طبیعت ، در این پژوهش که به طور اخص عنصر آب در فیلم های تارکوفسکی مورد تحلیل قرار گرفت، می توان گفت وی با بهره گیری از عنصر آب ورای نگاه زیبایی شناسانه، معناهای متفاوتی هم چون زندگی، مرگ، شادی، نا امنی، قداست، ترس، انزوا و مانند آن را به بهترین شکل بازنمایی کرده است و به فراخور اثر و در راستای آن دست به آفرینش زده است.
سیمیائیه العنوان فی قصیدتی "شب گیر" لأحمد شاملو و"لیل یفیض من الجسد"لمحمود درویش (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
اهتم السیمیائیون فی النقد الحدیث بعنوان النص الأدبی اهتماماً واسعاً إذ أنّه الإشاره الأولى التی تواجه المتلقی، کما أنّه قد یکون مفتاحاً دلالیاً یختزل بناء النص فی کلمه أو عده کلمات، ومن خلاله یلج القارئ إلى أعماق النص لکشف دلالاته واستکناه معناه وفک شفراته ورموزه. ویمکّن القارئ من معرفه هویه ومضمون النص الذی یعنونه. لقد کان ل لیوهوک، وجیرار جینیت، وهنری میتران، وشارل غریفل و روجر روفر وغیرهم من النقاد الغربیین أثر کبیر فی فتح هذا المجال أمام النقاد المعاصرین لدراسه العنوان تعریفاً وتحلیلاً؛ حیث تناولت الدراسات المعاصره العنوان بالتحلیل والنقد بشکل ملفت للنظر وخاصه فی الآونه الأخیره. وقد قمنا فی هذا المقال بدراسه عنوان قصیده "شب گیر" للشاعر الإیرانی أحمد شاملو، وعنوان قصیده "لیلٌ یفیض من الجسد" للشاعر الفلسطینی محمود درویش، ومقارنه دلاله کلمه "لیل" فی عنوان کلا القصیدتین. ویتبع المقال المنهج الوصفی – التحلیلی، فی ضوء الأدب المقارن وضمن المدرسه الأمریکیه. إنّ نتائج دراسه وتحلیل هاتین القصیدتین تظهر أنّ مفردات "لیل" جاءت کدلاله رمزیه على سوء وتدهور الأوضاع فی المجتمعین الذین یعیش فیهما کلا الشاعرین.
معرفی روش تحقیق ترکیبی برای تحلیل فرهنگ تصویری شهر؛ مورد مطالعه، نقاشی دیواری میدان ونک تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علیرغم وجود حجم زیاد مباحث نظری در خصوص فرهنگ تصویری، کمابیش با کمبود در روش های تحقیق و تحلیل متون تصویری به ویژه از نوع شهری آن مواجه هستیم. در مقاله حاضر روش تحقیق ترکیبی برای تحلیل، خوانش و تفسیر متون فرهنگ تصویری شهری معرفی شده است. برای دقیق ترشدن این معرفی، یکی از نقاشی های دیواری برجسته در شهر تهران، در قالب یک مطالعه موردی انتخاب و تحلیل شده است. تحلیل در دو سطح تحلیل نشانه شناختی و تحلیل گفتمان انجام گرفت: در سطح اول، از روش نشانه شناسی اُتول، و در سطح دوم، از نظریه گفتمان لاکلو و موف استفاده شد. یافته های این روش ترکیبی نشان داد که نخست در سطح خرد در این نقاشی دال هایی نظیر طبیعت، شهر، مرد و زن به عنوان گره گاه های متن شناسایی و روابط تقابلی آنها به شکل دوگانه های طبیعت (روستا)/شهر و مرد/زن را برجسته کرده است؛ دوم، گفتمان های اصلی و رقیب شناسایی شده در متن عبارتنداز گفتمان حفاظت از محیط زیست در برابر گفتمان رشد شهری و گفتمان مردسالاری در برابر گفتمان برابری طلبی جنسیتی (فمنیسم) که از طریق دال های ویژهٔ خود در حال نزاع و تخاصم و اعمال هژمونی بر یکدیگر هستند. گفتمان حفاظت از محیط زیست و گفتمان مردسالاری به کمک بازنمایی مثبت دال های کلیدی شان، نقش گفتمان های مسلّط و غالب را در این متن بازی می کنند.
بازنمایی دینداری در سریال های تلویزیونی (مطالعه موردی: سریال مادرانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف مطالعه دینداری بازنمایی شده در تلویزیون، مورد سریال مادرانه، نگاشته شده است. در این سریال که در ماه رمضان سال 1392 از شبکه سوم سیما پخش شد و بیشترین میزان بیننده و رضایت را جلب کرد، ارائه نوع دینداری، نمود خاصی دارد. این مطالعه، مبتنی بر نظریه بازنمایی انجام شده است که بر اساس آن، رسانه ها نه به انتقال که به خلق معنا می پردازند و جهان را از طریق بازنمایی می سازند و بازنمایی می کنند. روش پژوهش، نشانه شناسی بوده است که بر مبنای آن، معانی نهفته در متن آشکار می شوند. بر این اساس، نشانه های دینی موجود در این سریال، استخراج و یافته ها، مطالعه و تجزیه وتحلیل شده اند. مبتنی بر نتایج به دست آمده، در این سریال، گونه ای از دینداری عرفانی (شهود گرا) با بن مایه های مریدی و مرادی، همراه با رویکرد اخلاقی و ارتباط با یک روحانی اخلاق گرا، به منزله دینداری مرجح، بازنمایی شده است. دو گونه دینداری اخلاقی (اخلاق گرا) و مناسکی و شعائری (تکلیف گرا) نیز با محوریت اصلی دینداری شهودگرا مرتبط شده اند.
نشانه های معرفتی و جامعه شناختیِ جدایی نادر از سیمین
منبع:
علوم خبری سال هفتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۸
141 - 160
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر بازشناسی نشانه های جامعه شناختی و معرفت شناختی فیلم سینمایی جدایی نادر از سیمین برنده جایزه اسکار فیلم غیر انگلیسی زبان 2012، ساخته اصغر فرهادی کارگردان ایرانی بوده است. این پژوهش از نوع کیفی و با تکیه بر روش نشانه شناسی در پی رمزگشایی از لایه های گاه ناپیدا و ناآشکار فیلم است. نتایج این بررسی نشان داد که در این فیلم پیامِ ایران جای زندگی نیست در بافتی دراماتیک و با ظرافتی هنری به مخاطب القا شده است. استدلال های چیده شده در خدمت این مضمون و برای تجهیز مخاطب برای همراهی با آن است. مضمون مذکور بازتابی از مشکلات معرفتی و جامعه شناختی ایران امروز است که با استفاده از شگردهای فیلم سازی نظیر محدودیت نمای لانگ شات، استیلای فضای بسته و فقدان موسیقی طبیعی نمایانده می شود. در واقع یکی از کارکردهای هنرهای تصویری، طبیعی جلوه دادن وضعیت های برساخته شده به وسیله رمزها و نشانه ها در جامعه هستند. در این فیلم مضامین اخلاقی در جامعه ایرانی به عنوان وضعیتی رو به اضمحلال تصویر می شود، که زمینه های معرفت شناختی دارند.
بررسی جنبه های نمادین و نشانه ایِ فیلم سینمایی رنگ انار به کارگردانی سرگئی پاراجانف
مقاله حاضر میکوشد به بررسی تحلیلی و نماد شناختی فیلم سینمایی رنگ انار، اثر سرگئی پاراجانف، کارگردان ارمنی، از منظر انسان شناسی نمادین بپردازد. انسان شناسی نمادین، که در امتداد نظریه های دهه 1970 و با تلاش اندیشمندانی چون گیرتز، ترز و داگلاس در علوم انسانی ایجاد شده، فرهنگ را مجموعهای از معانی میداند که از طریق نمادها و نشانهها درک و تفسیر می شود. سینما نیز به عنوان رسانهای متنی، جهت انتقال معانی فرهنگی مورد استفاده قرار میگیرد. یکی از ابزارهای مناسب برای تحلیل متون سینمایی، استفاده از روش نمادشناسی است، که روشی منسجم و پربار در مطالعات سینمایی محسوب میشود. رنگ انار، فیلمی با اقتباس از زندگی صایات نوا (شاعر ارمنی قرن هجدهم)، آمیزهای از نمادهای انجیلی، تصویرپردازیهای مذهبی، هنر بومی و معماری قوم ارمن است. این مقاله، به روش تحلیل محتوای کیفی و شیوهی کتابخانهای، با رویکرد انسان شناسی نمادین، مبتنی بر دیدگاه کلیفورد گیرتز، مورد مداقه قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهدکه پاراجانف از سینما گران مردم شناس ارمنی است که عناصر بومی و قومی ارمنیان را به خوبی شناخته، و شاهد تحولات نمادها و نشانههای بومی، به مذهبی، در دوران حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی در زندگی قوم ارمن بوده است. این مقاله به بازشناسی ده نماد و نشانه در فیلم رنگ انار می پردازد.
تأملی بر مناسبت فرهنگ، زبان و آموزش زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال نهم بهار ۱۳۹۲ شماره ۳۰
11 - 32
حوزه های تخصصی:
رابطه فرهنگ با زبان از دیر باز مورد بحث بوده و مطالب موافق و مخالف زیادی درباره آن نوشته شده است. درباره تعریف فرهنگ، نظریات متعدد و گاه متناقضی وجود دارد. اکتسابی بودن، راه و رسم زندگی جامعه بودن و برخی به عنوان عاداتی که یک انسان به عنوان عضو جامعه اخذ می کند، تأکید دارند. از سوی دیگر زبان به عنوان یک پدیده اجتماعی باعث رشد شاخه ای از زبان شناسی به نام «جامعه شناسی زبان» شده است. در این دیدگاه، یادگیری یک زبان جدید به فراگیری دستور زبان، واژگان و نظام آوایی آن زبان محدود نمی شود؛ بلکه، یادگیری زبان جدید به «تلاش برای مشارکت اجتماعی در فرهنگ جدید» تبدیل شده است. یعنی، راهبردهای اجتماعی در زبان آموزی اهمیت دارند. زبان یک فرایند شناختی و اجتماعی است و ما از طریق هم کنشی با دیگران و تلاش ذهنی آگاهانه آن را فرا می گیریم. در این مقاله بیش تر به نوعی دیگر از زبان می پردازیم که به یادگیری، آموزش و فرهنگ سروکار دارد. زبان به عنوان جزء ضروری و سازنده فرایندهای آموزشی در کلاس درس و جامعه شناخته می شود و از عمده ترین ابزارهای تهیه و تنظیم محتوا در همه موضوعات درسی است. به عبارت دیگر می خواهیم بدانیم آموزش و یادگیری زبان چگونه با مسئله فرهنگ مرتبط است و مناسبت این دو چیست؟ می توان نتیجه گرفت که مطالعه فرهنگ با مطالعه زبان، قابل مقایسه است چرا که زبانی را که زبان آموزان می خواهند بیاموزند ممکن است به دلیل علاقه به فرهنگ آن زبان باشد. امّا این باور که شناخت به وسیله زبان گفتار و یا نوشتار از شخصی به شخص دیگر منتقل می شود، زبان را به پدیده ای منفعل و غیرقابل انعطاف تبدیل می کند. در حالی که امروزه مفاهیم شناخت و زبان از حالت منفعل خود خارج شده و به مفاهیمی قابل تغییر و تحول تبدیل شده است. در این صورت است که روند آموزش و یادگیری زبان طبیعی تر به نظر می رسد؛ و این به معنای تغییر از فرایندی ساختارگرایانه به مفهومی کنشی می باشد که در آموزش زبان دوم رواج بیشتری یافته است.
موانع ارتقای زنان در نظام پزشکی ایران: مطالعه ای موردی کیفی در جامعه شناسی آموزش و پرورش پزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال نهم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۳۱
11 - 42
حوزه های تخصصی:
صرف نظر از اینکه در یک دهه گذشته سهم زنان در آموزش عالی، به ویژه در مقاطع کارشناسی و عمومی افزایش یافته است و بارقه هایی از گسترش حضور زنان در موقعیّت های شغلی بالاتر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دیده می شود، امّا حضور ایشان در مقاطع بالای تحصیلی و شغلی نظام آموزش پزشکی همچنان اندک و کمرنگ بوده و نابرابری ها و تحریم های اجتماعی مبتنی بر جنسیت در این حوزه چشمگیر است. در این مقاله، با اتخاذ رویکرد روش شناختی کیفی و با استفاده از تکنیک « مصاحبه با مطلعین کلیدی» تلاش شده است فهم شماری از مطلعین کلیدی نظام آموزش پزشکی ایران درباره این موضوع مورد مطالعه قرار گیرد. یافته های این واکاوی نشان می دهد که مشارکت کنندگان، پنج مقوله یا عامل مهم مرتبط با عاملیت و ساختار را به مثابه موانع عمده در مشارکت جدّی و واقعی زنان در مقاطع و مدارج بالای علمی و دانشگاهی نظام آموزش پزشکی مشخص کرده اند. این پنج عامل بازدارنده عبارتند از: « وارد شدن به حوزه ازدواج و خانواده»، « مردسالاری یا پدرسالاری موجود در فرهنگ جامعه ایرانی»، « مسائل مالی و اقتصادی»، « تفاوت های روانشناختی موجود میان دو جنس» و « مسأله رعایت حدود شرعی و عرفی در روابط بین دو جنس». همچنین از نظر مشارکت کنندگان، اگرچه نقش مسئولین و تصمیم گیران نظام آموزش پزشکی در عدم دستیابی زنان به پست های مدیریتی پررنگ است، اما نمی توان نقشی بازدارنده در خصوص ادامه تحصیل زنان برای ایشان قائل شد. من حیث المجموع، می توان عامل « خانواده مردسالار و مبتنی بر کلیشه های جنسیتی» را در صورت بندی تحریم های اجتماعی مبتنی بر جنسیت و سلب فرصت های برابر پیشرفت از زنان در حوزه نظام آموزش پزشکی ایران به عنوان عاملی بسیار مؤثر معرفی نمود.
بازنمایی مطالعات بازنمایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال نهم پاییز ۱۳۹۲ شماره ۳۲
119 - 142
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نوعی مطالعه انتقادی بخشی از تحقیقات مطالعات فرهنگی در دانشگاه ها با تاکید بر پایان نامه های حوزه مطالعات بازنمایی است. میدان مطالعه، محدود به دپارتمان های مطالعات فرهنگی در دانشگاه ها نبوده، بلکه از سایر گرایش های علوم اجتماعی به ویژه ارتباطات و جامعه شناسی نیز نمونه هایی استخراج شده است. پرسش این است که چگونه تحقیقاتی که به بازنمایی های متفاوت در متون فرهنگی یا رسانه ای توجه کرده اند، خود می توانند از دریچه همان نوع مطالعات مورد بررسی قرار گیرند؟ آیا می توان رد پای قدرت را در مطالعاتی که خود نقد قدرت هستند جست وجو کرد؟ نتایج نشان داده است که مطالعات بازنمایی یا به تعبیری مطالعات فرهنگی در ایران به دو طریق به عنوان بخشی از سازوکار قدرت عمل می کنند. نخست با کلیشه سازی مجدد کلیشه های فرهنگی و دوم با غفلت و بی توجهی به (عدم بازنمایی) موضوعاتی که مورد علاقه فرهنگ فرادست در جامعه نیستند. در مورد اول می توان افزود که مطالعات بازنمایی در ایران، گروه های فرودست (همچون زنان، جوانان، کردها و...) را که پیش از این توسط رسانه ها به کلیشه بدل شده بودند برای بار دوم به کلیشه تحقیقاتی بدل می کنند. مورد دوم به موضوعاتی برمی گردد که اساسا در مطالعات بازنمایی مورد توجه قرارنگرفتند؛ مانند افغانی ها (اقلیت مهاجر)، کردها و بلوچ ها (اقلیت های قومی)، سنی ها (اقلیت مذهبی) و... . اینها موضوعاتی هستند که نه تنها به لحاظ فرهنگی بی اهمیت فرض می شوند بلکه مطالعات فرهنگی در ایران به عنوان بخشی از سازوکار فرهنگ مسلط آن ها را مجدد به حاشیه می راند. در نتیجه، این شیوه از بازنمایی در مطالعات بازنمایی خود موجب به عقب راندن، برجسته کردن و کلیشه کردن برخی موضوعات و گروه ها در جامعه ایران شده اند.
حیات اجتماعی گونه متأخر موسیقی خیابانی به عنوان پدیده ای شهری در تهران: پژوهشی کیفی روی نوازندگان گونه ای نوظهور از موسیقی خیابانی با استفاده از استراتژی داستان زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال یازدهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۸
63 - 87
حوزه های تخصصی:
موسیقی خیابانی پدیده ای شهری است. در این معنا برای فهم معنای آن به مثابه کنشی اجتماعی باید تولیدکنندگان آن موسیقی را در ارتباط با شهر به عنوان زمینه تولید آن کنش مورد بررسی قرار داد. در شهر تهران به عنوان شهری با ساختار فرهنگی آمیخته، گونه ی متفاوتی از این پدیده شکل گرفته است که با گونه قدیمی تر تفاوت هایی دارد. در این موسیقی خیابانی نوظهور علاوه بر آن که پدیده ای شهری است، هنری خیابانی در معنای مدرن نیز محسوب می شود، سازها و آواهایی نواخته می شود که تا پیش از آن سابقه نداشت و برای نواختن آن نیز به تخصص نیاز است. به نظر می رسد این برداشت که پیدایش این گونه ی نوظهور که ما در این مقاله از آن به گونه متاخر نوازندگی خیابانی یاد کرده ایم، نتیجه ی تحول گونه ی متقدم است، نیاز به بررسی عمیق تری دارد. این مقاله در جریان این بررسی عمیق که با توصیف شرایط وجودی این گونه آغاز شده و با تحلیل تأملی داده های ناشی از روایت داستان زندگی برخی نوازندگان خیابانی گونه متأخر پایان می یابد، سعی دارد به این سوال پاسخ گوید که آیا میان موسیقی و نوازندگی خیابانی گونه ی متقدم و گونه ی متأخر نسبتی وجود دارد؟ به عبارت دیگر، آیا گونه ی متأخر این پدیده، گونه ی تحول یافته ی نوازندگی خیابانی به شیوه ی گذشته است؟ نتایج تحقیق نشان می دهند این گونه تفاوت های عمیق و ماهوی با گونه متقدم دارد. سعی در منحصر به فرد بودگی، توجه به مخاطب و محتوای موسیقایی، تجربه ی حرفه ای در زمینه ی موسیقی و مقاومت در مقابل ترحم دیگران در گونه ی متأخر همگی نشانگر تفاوت های بنیادین میان این دو گونه از موسیقی و نوازندگی خیابانی در شهر تهران است.
بررسی شاخص های مفهوم بیگانگی اجتماعی در شعر فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال یازدهم زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴۱
152 - 172
حوزه های تخصصی:
با پیدایش انقلاب صنعتی در غرب و به موازات آن نهضت مشروطه در ایران، تحول عظیمی در زمینه های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... به وجود آمد، که شعرا و نویسندگان و نیز آثارشان، از این جریان بی تاثیر نبوده اند. شعر در آغاز مشروطه نقش مهمی را ایفا کرده است به طوری که جریان های سیاسی را رونق می داده و گهگاه مردم را به سمت و سوی خاص هدایت می کرده است. رشد و رواج شعر سیاه (شعری که احساسات و افکار منفی انسان نسبت به خود و اجتماع را بیان می کند) بامعنای نوینش درایران، از دوره ی مشروطه شروع شد و با پیدایش شعر نو شدت گرفت و در شعر اغلب شاعران نوپرداز مطرح گشت. البته جریان حضور این نوع شعر را می توان به دو دوره ی قبل از کودتا ( از انقلاب مشروطه تا کودتای 28 مرداد 1332) و بعد از کودتای 28 مرداد 1332 تقسیم کرد به طوری که پس از کودتای 28 مرداد 1332 ، شعرهای بیانیه ای، فرمایشی و دستوری تعطیل گردید و نوعی احساس جدایی و بیگانگی از جامعه در شعر برخی از شاعران ایران نمود پیدا کرد. با توجه به اینکه فروغ فرخزاد (1345-1313) نیز از شاعران نوپرداز معاصر محسوب می شود، در این نوشتار سعی شده است به این پرسش پاسخ داده شود که مهمترین شاخص های بیگانگی اجتماعی در شعر فروغ فرخزاد کدامند؟ روش این پژوهش از نوع، اسنادی- تحلیلی بوده است که زمینه ها و شرایط اجتماعی، خانوادگی زندگی فروغ، درکنار مولفه های بیگانگی اجتماعی ( احساس تنهایی، پوچی و بی معنایی، افسردگی، بی هنجاری، انزوای اجتماعی، دورویی، یاس و ناتوانی و... ) در شعر وی مورد مطالعه قرار گرفته است که در این بین، شاخص های احساس تنهایی (انزوا)، ناتوانی ( بی قدرتی) و یاس بیشتر از سایر شاخص ها تکرار شده است.
نشانه شناسی تبلیغات در شبکه های ماهوارهای و داخلی(با تاکید بر دیدگاه اسطوره شناسی بارت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مطالعه حاضر، نشانهشناسی تبلیغات در شبکههای ماهوارهای فارسی زبان و داخلی بر اساس دیدگاه رولان بارت است. تحقیق حاضر با رویکردی کیفی صورت گرفته است و جامعهی هدف پژوهش حاضر، آگهیهای پخش شده از شبکه سه سیما و جم تیوی از کانال ماهوارهای فارسی زبان در دو ماههی اول تابستان 94 بوده که از هر دو شبکه، دو پیام متجانس به روش نمونهگیری هدفمند و غیرتصادفی جهت تحلیل نشانهشناختی انتخاب گردید. پس از جمعآوری تبلیغات بازرگانی در مدت معین، از شبکه 3 سیما تعداد 112 پیام بازرگانی و شبکه جم تی وی 48 پیام جمعآوری و در هشت طبقه موضوعی دستهبندی و مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بود که تبلیغات بررسی شده در هر دو بستر فرهنگی منطبق با دیدگاه بارت از نوع پیامهای مخدوش بودند که دارای معانی ضمنی فراوانی بودند و با استفاده از نشانهها سعی در اسطورهسازی جهت تحریف واقعیت را داشتند. نتایج همچنین حاکی از این بود که، تبلیغات شبکه ماهوارهای نه تنها موازین اخلاقی و فرهنگی موجود در کشور مخاطب را نادیده میگیرند بلکه در کنار تبلیغ کالا، سعی در تحریف فرهنگ و تغییر آن، ایجاد سبکی جدید در زندگی مردم ایران و جایگزینی برای اسطورههای ملی مذهبی ایرانی بودند. در تبلیغات داخلی نیز با وجود رعایت برخی موازین اخلاقی و توجه به بسترهای فرهنگی موجود در جامعه، باز هم تبلیغات در خدمت نظام سرمایهداری عمل کرده و هدف اساسی آن بیشتر صرف تبلیغ و اسطورهسازی بود. به طوری که این رویداد در شبکههای ماهوارهای اخلاق را نیز در خدمت سودآوری و تحریف فرهنگ جامعه هدف قرار داده است.