مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فرانظریه
حوزه های تخصصی:
مباحث فرانظری یکی از ابعاد نظریه پردازی در روابط بین الملل است که به طور ویژه در دهه های هشتاد و نود، با رشد جریان انتقادی یا بازاندیش گرا در این حوزه مورد توجه نظریه پردازان روابط بین الملل قرار گرفت. مکتب انگلیسی یا سنت خردگرایی به مجموعه آثار و نویسندگانی اشاره می کند که در برداشت از روابط بین الملل، آن را یک جامعه مرکب از دولتها می داند و قایل به اهمیت اهداف، قواعد، ارزشها و هنجارهای مشترک در آن است. یکی از ابعاد مهم در مکتب انگلیسی هستی شناسی است که جوهره سیاست بین الملل به عنوان عرصه ای خاص از عمل سیاسی است. هستی شناسی تعیین مرجع انضمامی یک گفتمان تبیینی است. هستی شناسی وجه تبیینی یک نظریه را هر چند تعیین نمی کند اما در آن محدودیت ایجاد می کند، در مباحث هستی شناسی، چیستی واقعیت اجتماعی، سرشت کنشگران، نوع واحدهای کنشگر و رابطه میان کنشگران و زمینه کلان اجتماعی که در آن عمل می کنند مورد مطالعه قرار می گیرد. در این مقاله، نگارنده قصد دارد تا ابعاد هستی شناسی را به طور مبسوط، تشریح نماید. مکتب انگلیسی نمایانگر تلاشی برای نظریه پردازی عملی است که هم با مسائل مرتبط با واقعیت تجربی سرو کار دارد و هم به اندیشه در مورد خیر بشری می پردازد. مکتب انگلیسی با تکیه بر ابعاد غیرمادی و گفتمانی روابط بین الملل، تاکید بر نقش فرهنگ، هنجارها و قواعد، نگاه تاریخی و تفسیری به واقعیت بین المللی، پرهیز از شیء انگاری در مطالعه روابط بین الملل و توجه به ابعاد هنجاری حیات سیاسی بین المللی، به موضعی میانه در مباحث فرانظری شکل می دهد که بستر مناسبی را برای مطالعات نظری در پژوهش در حوزه روابط بین الملل فراهم می سازد.
سازه انکاری به عنوان فرانظریه روابط بین الملل
حوزه های تخصصی:
چگونگی و چیستی نظریه اسلامی روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رویکردها و دیدگاه های مختلف و متعارضی در مورد امکان و امتناع نظریه اسلامی روابط بین الملل قابل طرح است. این اختلاف نظرها ناشی از رابطه علم و دین و به تبع آن انتظارات متفاوتی است که از دین اسلام در عرصه های اجتماعی و در زمینه علوم وجود دارد؛ ازاین رو، به رغم تلاش های فکری صورت گرفته هنوز نظریه منطقی، منسجم و ساختارمند اسلامیِ روابط بین الملل در دست نیست. در این مقاله استدلال می شود که امکان پردازش یک نظریه اسلامی روابط بین الملل بر مبنای پیش فرض های برخاسته از آموزه های اسلامی با کاربست منطق معتبر و موجه اسلامی و با ماهیتی تبیینی، تکوینی، انتقادی و هنجاری با هدف توصیف، تبیین، تفهم و تفسیر روابط بین المللِ موجود و توضیح چگونگی تکوین و تغییر آن و سپس تجویز نظم بین المللی مطلوب، امکان پذیر است.
مقدمه ای بر فرانظریه ها، نظریه ها و الگوها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف فراهم نمودن مقدمه ای کلی درباره برخی مفاهیم نظریِ اساسی و مورد استفاده در پژوهشهای علوم کتابداری و اطلاع رسانی، نگارش یافته است. ابتدا، سه اصطلاح «فرا نظریه»، «نظریه» و «الگو» که در عنوان این نوشته آمده، تعریف و بررسی شده و سپس، مثالهای بیشتری از موقعیتی که پژوهشگر ممکن است الگو یا نظریه های گوناگون موجود در پژوهشهای اطلاع جویی را مورد توجه و آزمایش قرار دهد، فراهم آمده است. به دنبال آن، فرا نظریه ها در چشم انداز گسترده ای مورد توجه قرار گرفته و فرانظری که به صورت گسترده در کتابداری و اطلاع رسانی مورد استفاده قرار میگیرند، توصیف شده، متون پایه مورد ارجاع قرار گرفته و مثالهایی از کاربرد هر یک از این رویکردها ارائه شده است. مباحث تا آنجا که ضرورت ایجاب نموده، ساده و خلاصه شده است
پیش فرضهای معرفت¬شناختی علم¬سنجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش فرضهای معرفتشناختی، امور مفروضی هستند که به صورتی کم و بیش آگاهانه یا ناآگاهانه و اعم از اینکه پژوهشگران و استفادهکنندگان از نتایج پژوهشها، نسبت به آنها آگاه باشند یا نباشند، در ورای فعالیتهای نظری و عملی حضور دارند و حتی بدیهی فرض میشوند. ریشه بسیاری از اختلاف نظرها، انتقادها و مسائلی که امروزه درباره استفاده از روشها، شاخصها و فنون علمسنجی در ارزیابی فعالیتهای علمی وجود دارد و باعث تردید در مبانی و چارچوب نظری و کاربردهای عملی آن گردیده است، به نبود توافق بر پیش فرضهای بنیادین معرفتشناختی باز میگردد. از این رو، در راستای ایجاد اجماع هر چه بیشتر در بین پژوهشگران و توجه جامع به ابعاد مختلف ارزیابی فعالیتهای علمی ـ و نه سنجش ناقص و یک سویه علم و پژوهش ـ باید با شناسایی و به پرسش گرفتن پیش فرضها، به بررسی مجدد آنها و فراهم نمودن زمینهای برای تحلیل پیش فرضهای بنیادین پرداخت. این کار به ادراک بهتر وضعیت کنونی در این حوزه میانجامد و جایگاه واقعی این حوزه را روشنتر خواهد ساخت. از طرفی، استحکام مبانی نظری و عملی علم سنجی، مستلزم معماری و بازسازی پایههای آن بر اساس پیش فرضهایی معتبر است. از این رو، تحلیل پیش فرضهای معرفت شناختی علمسنجی، مبانی مستحکم تری برای آن فراهم خواهد کرد، و زمینههای نظریهپردازی و حتی عملیاتی شدن نتایج پژوهشها را تسهیل مینماید. پژوهش حاضر در این راستا و برای نخستین بار به صورت نسبتاً جامع، به شناسایی، دستهبندی، تبیین و تا حد امکان تحلیل پیش فرضهای معرفتشناختی علمسنجی پرداخته است.
هم فراخوانی تحولات تاریخی و سیاسی دهه های 1950 تا 2000 میلادی و نظریات اخیر جامعه شناسی غرب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر با بهره گیری از اصل هم فراخوانی تلاش دارد ارتباط متقابل میان نظریات اخیر جامعه شناسی غرب و از جمله نظریات چهار جامعه شناس برجسته آنتونی گیدنز، ارونیگ گافمن، میشل فوکو و اریک فروم را با تحولات تاریخی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی دهه های 1950 تا 2000 میلادی نشان دهد.
کاوشی در فرانظریه های علوم اجتماعی و انسانی؛ ملزومات رفتن به سوی فرانظریه ورزی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظریه ها در علوم اجتماعی و انسانی بی طرف نیستند و با مطالعه آن ها و کاوشِ مبناهای مختلف ماقبل نظری که بر آن استوار اند، می توان به فرانظریه های آن ها پی برد. فرانظریه شاکله ای مشتمل بر مؤلفه های فرانظری است که همان پیش فرض های ماقبل نظری هستند. پیش فرض های فرانظری اغلب پنهان اند و با فرانظریه ورزی و مطالعه نظریه ها که خود منجر به معرفتی درجه دوم می شود، آشکار می شوند. فرانظریه ورزان از پیش فرض های فرانظری مختلفی یاد می کنند که می توان در مجموع آن ها را این گونه نام برد: پیش فرض های فراطبیعی، جهان شناختی، منطقی، هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی، ارزش شناختی، رویه شناختی، علت شناختی، اخلاقی، و زیبایی شناختی. فرانظریه ورزان همچنین، با توجه به اختلاف میان نظریه پردازان در پیش فرض های مذکور و به طور کلی، با توجه به نحله ها و جهت گیری های فلسفی شاخص و نافذ در علوم، از چند فرانظریه اصلی نام برده اند که می توان آن ها این گونه برشمرد: فرانظریه های اثبات گرایی، پسامدرنیسم، واقع گرایی انتقادی، هرمنوتیک و فرانظریه انتقادی. هر فرانظریه، فرانظریه ورزی خاص خود را نیز دارد؛ یعنی درباره جنبه های روشی که برای ساختن و پیدا کردن فرانظریه ها استفاده می شود نیز موضع خاص خود را دارد. این مقاله فرانظریه ورزی را به مثابه راهی به سوی نظریه های دینی در علوم اجتماعی و انسانی از رهگذر یافتن فرانظریه(های) اسلامی این علوم مطرح می کند.
پارادایم اسلامی روش شناختی علوم انسانی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تحقق علوم انسانی براساس دو رکن اصلی است: یکی، رکن روش شناختی؛ یعنی تنظیم مدل و تدوین پارامترهای پارادایمی علوم انسانی از دیدگاه اندیشة اسلامی و دوم، نظریه پردازی که برای فهم و تبیین واقعیت اجتماعی لازم است. در این مقاله به رکن اول از دیدگاه اسلام پرداخته شده است.
باتوجه به روش شناسی علوم انسانی، هر علمی یک سری مفروض ها و پیش فرض های هستی شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و رو ش شناختی بنیادینی دارد. نظام معرفتی این مجموعه از پیش فرض ها که در اصطلاح پیکرة نظری، یا دیدگاه نظری یا «پارادایم» نامیده می شود، یکی از مباحث جدی در روش شناسی هر علمی است. حال پرسش این است که چه جایگاه و نقشی پارادایم می تواند در روش شناسی علوم انسانی داشته باشد؟ پارادایم اسلامی علوم انسانی، چگونه پارادایمی است؟ الگو و پارادایم اسلامی علوم انسانی با الگوی و پارادایم غیردینی علوم انسانی چه تفاوت یا تفاوت هایی دارد؟
روش این مقاله براساس تفسیر موضوعی، تحلیل متن است. مبنای کار براساس روش تحلیل متن، این گونه است که ابتدا پرسش هایی طرح می شود و بعد به جستجوی پاسخ آن در متن پرداخته می شود. در روش تحلیل متن ارتباط بین رجوع به متن و نتیجه گیری دربارة هر مطلب، دو سویه و مکرر است؛ یعنی با طرح پرسش، جستجو در متن آغاز می شود و پس از مطالعة متن ممکن است، برخی از قسمت های آن معنای قسمت های دیگر را عوض کند. نتیجه اینکه مؤلفه های پارادایمی علوم انسانی از دیدگاه آیات در دو بُعد تنظیم می شود: بُعد نخست، جهان بینی است که شامل مؤلفه ها و مفروض های هستی شناختی و انسان شناختی است و بُعد دوم، فرانظریه است که مؤلفه ها و مفروض های معرفت شناختی و روش شناختی را در بردارد.
نزاع فرگه و هیلبرت: روش صحیح پرداختن به فراقضیه ها در دستگاه های اصل موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«منطق به صورت نامحدود ... صوری نیست. اگر چنین بود، بدون محتوا می بود ... هیچ علمی کاملاً صوری نیست» (Frege, 1971:109).
در ۱۸۹۹، دیوید هیلبرت نظام اصلِ موضوعیِ منقحی برای هندسة اقلیدسی عرضه کرد و با اثبات مشروط فراقضیه های سازگاری و استقلال برای این نظام، راه حلی برای یکی از مسائل دیرپای ریاضیات (مشهور به مسئلة خطوط موازی) ارائه داد. گوتلوب فرگه، پایه گذار منطق صوری جدید، مخالفت های بنیادینی با رویکرد فرمالیستی هیلبرت و برهان های او برای فراقضیه های سازگاری و استقلال ابراز داشت. بررسی دلایل این مخالفت نشان می دهد که دیدگاه فرگه نسبت به صوری بودن منطق و قضیه های فرانظریه ای به کلی متفاوت از دیدگاه پذیرفته شدة امروزی است. در این مقاله پس از شرح مختصر روش اثبات هیلبرت برای فراقضیه های سازگاری و استقلال و همین طور انتقادهای اصلی فرگه به آن، به روش پیش نهادی خود فرگه برای پرداختن به این مسائل اشاره خواهم کرد و سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا در نهایت ریاضی دانان و منطق دانان، به پیروی از هیلبرت، به نکته سنجی های فرگه وقعی ننهادند و منطق جدید با معرفی نظریة مدل گام در راهی نهاد که از نگاه فرگه به هیچ وجه قابل قبول نبود. در پایان نتیجه ای که از این بررسی می گیرم این است که در واقع، فرگه و هیلبرت، هر یک بر اساس اندیشه ها و علایق خود، برداشت های متفاوتی از مفاهیمی مانند سازگاری و استقلال در دستگاه های اصل موضوعی داشته اند، جایی که فرگه به دنبال «سازگاری اندیشه ای» است هیلبرت صرفاً «سازگاری نحوی» را اثبات می کند. برداشت سخت گیرانة فرگه از مفهوم سازگاری و استقلال دامنة پژوهش های بعدی را به شدت محدود می ساخت، حال آن که برداشت هیلبرتی امکانات وسیع و جذابی برای انجام بحث های فرانظریه ای فراهم می آورد.
چشم انداز رهایی بشر در نظریه اسلامی و نظریه انتقادی روابط بین الملل: رویکردی تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تطبیقی چشم انداز رهایی بشر در نظریه اسلامی و نظریه انتقادی روابط بین الملل می پردازد. نگارنده از رهگذر مقایسه اصول فرانظری و مباحث محتوایی نظریه اسلامی و نظریه انتقادی روابط بین الملل می خواهد دریابد چه نقاط قرابت و افتراقی میان این دو رویکرد نظری در خصوص آرمان رهایی بشر وجود دارد. در پاسخ به پرسش اصلی مقاله، مدعای نگارنده این است که هرچند نظریه اسلامی و نظریه انتقادی، هر دو آرمان رهایی بشر را در کانون توجه خویش قرار داده اند، لکن برداشت و تعریفشان از آن اساساً مغایر است و چشم انداز رهایی را به گونه ای متفاوت ترسیم می کنند که ریشه اصلی این مغایرت و تفاوت را باید در سطح فرانظری و در اختلافات بنیادین هستی شناختی آنها سراغ گرفت.
گونه شناسی مفهومی عدالت در نظریه های برنامه ریزی شهری در چهارچوب رویکردی میان رشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
عدالت یکی از اصلی ترین اهداف برنامه ریزی شهری محسوب می شود؛ ازاین رو مفهوم کلی عدالت نزد متخصصان و اندیشمندان در طول دوره های مختلف از پذیرش و محبوبیت چشمگیری برخوردار بوده و حاصل آن نیز مجموعه ای بزرگ از نظریه های مختلف و متنوع بر مبنای مفهوم عدالت در عرصه شهر است؛ اما به دلیل ماهیت میان رشته ای عدالت، برداشت ها از این مفهوم، تبیین و شیوه پیاده س ازی آن در برنامه ریزی شهری، نه تنها یکسان نبوده، بلکه حتی گاهی متناقض نیز بوده است؛ بنابراین مقاله حاضر به دنبال گونه شناسی نظریه های عدالت در بستر مطالعات شهری و سنخ شناسی مفهومی و معرفت شناسانه این نظریه ها با هدف تبیین مفهومی خط سیر نظریه های برنامه ریزی شهری (نظریه های درون زا) است. این مهم با مرور نظام مند آرای عدالت محور در شهر و با بهره گیری از چارچوب «فرانظری آلمندینگر» در عرصه عدالت پژوهی و در قالب پنج محور موضوعی محقق شده که می تواند علاوه بر مشخص کردن چارچوبی برای حرکت، زمینه نظریه پردازی در این عرصه را نیز فراهم کند. در این راستا از روش شناسی کیفی به عنوان راهبرد پژوهش و از تکنیک های متن پایه ای چون مرور نظام مند، مطالعه ثانویه و گونه شناسی، به منظور جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است. بهره گیری از گونه شناسی در راستای سنخ شناسی و طبقه بندی مفهومی عدالت، و درنهایت کمک به درک و شناخت بهتر این مفهوم میان رشته ای است. به این منظور پس از نقد و بررسی گونه شناسی های موجود برنامه ریزی شهری، سنخ شناسی نظریه های عدالت بر مبنای گونه انتخاب شده تبیین شده اند. نتیجه این مقاله ارائه یک «الگوواره مفهومی» برای فهم بهتر و جامع تر پیچیدگی های اصل عدالت در برنامه ریزی شهری است؛ چارچوبی که می تواند راهنمای پژوهش های گوناگون عدالت پژوهی در حوزه برنامه ریزی شهری باشد.
فرانظریه به عنوان ابزاری برای فهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرانظریه یکی از جدیدترین تحولات در نظریه پردازی است. در حالی که نظریه پردازان، جهان اجتماعی را به عنوان مسئله موضوعی شان قلمداد می کنند، فرانظریه پردازان به مطالعه نظام مند ساختار اساسی خود نظریه می پردازند. فرانظریهپردازی در ادبیات علوم اجتماعی، تحت عناوین مختلفی با عنوان فراجامعهشناسی، جامعهشناسی بازاندیشانه و جامعهشناسیِ جامعهشناسی ظهور پیدا کرده است. هر چند این مدل در حوزه جامعه شناختی گسترش یافته است ولی می تواند در دیگر حوزه های تحقیق نیز به کار گرفته شود. فرانظریه به عنوان ابزار رسیدن به فهم عمیقتر نظریه بوده و هدف آن تشریح و نقد فرانظری فرض های تشکیل دهنده شالوده نظریه ها و نیز تدوین اصول ارزیابی نظریه هاست. بسیاری از نظریهپردازان بر لزوم پیشرفت و توسعه نظریهی اجتماعی تأکید کردهاند. از آنجا که فرانظریهپردازی گام مؤثری در غنیتر ساختن نظریهها است، بایستی به این حوزه توجه بیشتری معطوف گردد. هدف اصلی در این مقاله ارائه پارامترهای اساسی این رویکرد است. این مقاله ابتدا زمینه های رشد مطالعات فرانظری و ماهیت فرانظریه می پردازد و سپس انواع فرانظریه و تکنیکهای تحلیل فرانظریه با تاکید بر رویکرد فرانظری ریتزر را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
جایگاه نظریه، فرانظریه، روش و روش شناسی در مطالعه حقوق بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوقی بین المللی سال ۳۶ بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۶۰
161 - 184
حوزه های تخصصی:
روابط انسان ها با یکدیگر و با محیط پیرامونی، در طول تاریخ، پیوسته تغییر کرده است. ازاین رو تحول، ویژگی جداناشدنی حیات انسان است. این تحولات به خلق و محو پدیده های مختلف اجتماعی و مناسبات میان آن ها، به عنوان موضوع علم حقوق منجر می شود. علما و اندیشمندان حقوقی با درک این وضعیت، وظیفه خود را تدوین ایده ها و نظریاتی می دانند که هرچه بهتر بر این پدیده ها انطباق داشته و به بهترین نحو با طراحی و توسل به بهترین فنون، بتواند نظم میان آن ها را توصیف و راهبری کرده یا در صورت فقدان نظم، به تنظیم مناسبات این پدیده ها کمک کند و هم زمان به افق های مطلوب پیش رو هدایت نماید. مسائل نظری حقوق بین الملل به مثابه آوردگاه برخورد دیدگاه های متمایز در قلمرو زندگی و مناسبات انسانی، امروزه بیش از پیش محتاج هدفمندشدن و انسجام یافتن است. باید ابزارها، اسلوب و فنون حقوقیِ این مهم را در محتوا و روش مطالعه حقوق بین الملل دنبال کرد. بر همین اساس در این مقاله، چهار مفهوم نظریه، فرانظریه، روش و روش شناسی با هدف برداشتن قدمی ولو اندک در راستای آگاهانه کردن مبادی دانش ورزی در قلمرو مسائل پژوهشی در حقوق بین الملل مطالعه خواهد شد و به این ترتیب، اهمیت مسائل نظری و روش های نظریه پردازی حقوقی در ساحت حقوق بین الملل با تأکید بر فایده و ضرورت مطالعه چندروشی در قلمرو حقوق بین الملل، با کمک گرفتن از فنّ فرانظریه پردازی حقوقی بازاندیشی می شود.
مبانی و مسائل فرانظریه سیاسی پوزیتیویستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲
51 - 67
حوزه های تخصصی:
فرانظریه سیاسی پوزیتیویستی برپایه اصل وحدت روشی میان علوم، فروکاست موضوعات سیاسی را به طبیعی و در نتیجه مطالعه تجربی نظم های علّی حاکم بر پدیدارهای آنها را مورد تأکید قرار می دهد.بر این اساس، عمل سیاسی به صورت تجربی تابع نظمی علّی تلقی شده و فرانظریه پوزتیویستی معطوف به تبیین و پیش بینی آن در قالب ساختار قیاسی نظریه علمی و الگوی قیاسی قانون شناختی است. پوزیتیویسم با تأکید بر بی طرفی ارزشی و ضرورت تفکیک واقعیت - ارزش، ارزش های سیاسی را فاقد معیارهای عینیّت، معناداری و علمی بودن در نظر می گیرد. بدین ترتیب، مطالعه نظم تجربی اعمال در قالب نظریه هایی همچون انتخاب عقلایی و کارکردگرایی سیستمی با پیش فرض انفعال فاعل شناسا در مقابل واقعیت و بی طرفی ارزشی نسبت به آن که معطوف به شناخت و کنترل ابزاری در قالب سیاستگزاری های کلان است، مورد تأکید قرار می گیرد.
طبیعت گرایی انتقادی و فرانظریه اجتماعی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۴
39 - 58
حوزه های تخصصی:
نظریه های اجتماعی و سیاسی بر پایه مبادی فرانظری خود که دلالت بر هستی شناسی اجتماعی و نتایج معرفت روش شناختی حاصل از آن دارد، بویژه در تاریخ معاصر به اردوگاههای مختلف عینیّت گرایانه و ذهنیت گرایانه تقسیم شده و بدین ترتیب، قرائتهای مختلف از رابطه فرد جامعه و ساختار و کارگزار را عرضه کرده اند. درمقابل فرانظریه های انتقادی که درصدد فرارفتن از تقابل عینیت گرایی ذهنیت گرایی در مورد رابطه فرد جامعه و ساختار کارگزار بوده اند، به ارائه رویکردهایی انتقادی پرداخته اند که همزمان ضمن توجّه به قابلیتها و نکات مثبت جریانهای رقیب در باب واقعیت اجتماعی سیاسی، به دور از جوانب نقص آنها در باز نمودن واقعیت اجتماعی سیاسی باشد.
تحلیلی فرانظری از نسبت بعد تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
571 - 592
حوزه های تخصصی:
در یک قرائت عام یا موسع از نظریه سیاسی که کانون آن شامل دیدگاه های مختلف درباره سیاست و امر سیاسی است، دو وجه از معرفت (معرفت تبیینی و معرفت هنجاری) به صورت همزمان در یک نظریه سیاسی، چه اینکه آن نظریه توصیفی-تبیینی باشد یا هنجاری-ارزشی، خودنمایی می کند. مسئله این است که رابطه عناصر تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی چیست؟ چگونه برقرار می شود و آیا از همدیگر تفکیک پذیر است؟ ابعاد تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی به صورت مختلف و گریزناپذیری با همدیگر مرتبط اند، چنانکه این درهم تنیدگی، مرزهای نظریه سیاسی با ایدئولوژی سیاسی را مبهم ساخته و منازعه بر سر جهان شمولی در نظریه سیاسی را موجب شده است. تحلیل فرانظری معطوف به بررسی این مسئله در نظریه سیاسی به شیوه ای تأملی است. یکی از مسائل مهم فرانظری معاصر در نظریه سیاسی چگونگی جمع میان هدف سنتی سیاست به مثابه هدفی هنجاری ناظر بر ضرورت برقراری آرمانشهر با هدف مدرن و پست مدرن سیاست به مثابه هدفی تبیینی یا توصیفی بوده است که صرفاً مدعی بازنمایی واقعیت عینی یا برساخت های ذهنی یا زبانی است. از رویکرد سنتی به سیاست در قالب الگوی فلسفه سیاسی تا رویکردهای مدرن و پست مدرن به سیاست در قالب نظریه سیاسی تجربه گرا و رفتارگرا از یک سو و نظریه های سیاسی هرمنوتیک، پدیدارشناختی، ساختارگرا، پساساختارگرا و پراگماتیست از سوی دیگر، این درهم پیچیدگی بعد تبیینی و هنجاری نقش مهمی در مجادلات بر سر اعتبار نظری و عملی در نظریه های سیاسی داشته است. مقاله حاضر درصدد ارائه تحلیلی فرانظری در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی از مسائل مرتبط با این درهم پیچیدگی بعد تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی و نتایج ناشی از آن است.
تدوین فرآیند خلق فضاهای شهری قرائت پذیر و عوامل مؤثر بر آن مبتنی بر فهم و واکاوی نظریه های ترجمه؛ رهیافتی فرانظری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت خلق فضاهای واجد معنی (یا توجه به معنای فرهنگی فضاها) که آن ها را قرائت پذیر می نماید، امری پذیرفته شده است. در واقع از آنجا که انسان در دایره ی معنایی متولد می شود و از آن طریق خود را باز می یابد؛ چنانچه در محیط های فاقد معنی یا واجد معانی غیرفرهنگی قرار گیرد، ضمن عدم ارتباط با آن، هویت وجودی خود را نیز از دست خواهد داد. در این میان، بر عهده ی طراح شهر است که در خلال تولید متن کالبدی، نقش ترجمانی مطلوبی را ایفا نموده و در فضای شهری دست به کدگذاری فرهنگی بزند. هدف مقاله ی حاضر، تدوین فرآیند گام به گام طراحی فضاهای شهری قرائت پذیر و شناسایی عوامل مؤثر بر ایجاد چنین فضاهایی است. به این منظور، از نظریه ی زبان شناختی (به عنوان یکی از پارادایم های نظری پسامدرن) استفاده خواهد شد. دلیل انتخاب این پارادایم، قابلیت های آن در پاسخگویی به مسئله ی افول معنی در معماری و شهرسازی است. در این مقاله، از مطالعات ترجمه به عنوان یکی از عرصه های دانشی و نظری مرتبط با پارادایم منتخب، بهره برده شده است. در واقع این نوشتار بر آن است تا با بهره گیری از نظریه های مطرح در مطالعات ترجمه، و بررسی و فهم دقیق آن ها، به هدف غایی پژوهش دست یابد. با توجه به موارد بیان شده، پژوهش حاضر در مرحله ی بررسی نظریه های مطرح در مطالعات ترجمه، از رهیافت فرانظریه بهره برده است. به این معنی که با واکاوی نظریه ها (نظریه های سنتی و مدرن در مطالعات ترجمه)، مبتنی بر تکنیک های این رهیافت، چون تحلیلِ تاریخی و مقایسه ای، آن ها را واکاوی نموده و از خلال این بررسی، نحوه ی کاربست آنها را در تدوین فرآیند مورد نظر در طراحی شهری (براساس روش استدلال منطقی) تدوین نموده است. نتایج تحلیل فرانظری نشان می دهد، نظریه ی مدرن ترجمه و رویکرد ترجمه ی فرهنگی، که به ترجمه ی ارتباطی منجر می شود، رویکردی مطلوب در تولید یک متن فرهنگی در شهر است. با انطباق فرآیند ترجمه در نظریه ی مدرن ترجمه، با فرآیند طراحی فضاهای شهری واجد معنا، روند گام به گامِ خلق فضاهای شهری قرائت پذیر تدوین شده است. بر این اساس، طراح شهر لازم است، ضمن شناسایی حیطه ی فرازبانی فضا و شهر، زبان مبدا را تجزیه و تحلیل نموده و با در نظر گرفتن فیلتر فرهنگ و گفتمان های قدرت و ایدئولوژی، نشانه ها و معانی نهفته و قابل درک در فضا را شناسایی کرده و دست به ترجمه ی فرآیندمحور در محیط بزند.
تحلیل فرانظری دیرینه شناسی فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال بیستم اسفند ۱۳۹۹ شماره ۱۲ (پیاپی ۸۸)
197-220
بنیان های نظری فوکو، بارها با چرخش های قابل توجهی همراه بوده است. اما آنچه که تقریبا همه ی شارحان فوکو بر سر آن اتفاق نظر دارند، تقسیم بندی دوگانه ی دیرینه شناسی- تبارشناسی که به نوعی مکمل یکدیگر به حساب می آیند یا تقسیم بندی سه گانه ی دیرینه شناسی-تبارشناسی- اخلاق است. در این نوشتار، دیرینه شناسی فوکو با رویکردی فرانظری و براساس یک مدل تلفیقی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است.این مدل ، منتخبی از منطق فرانظری ریتز مشتمل بر تحلیل برونی-اجتماعی، درونی-اجتماعی، برونی-فکری و درونی فکری نظریه و برنامه پژوهش نظری چلبی مشتمل بر چهار عنصر تحلیلی نظریه شامل لوازم ساخت نظریه، دامنه ی مدعیات نظری، کارکردهای نظریه و ساخت نظری) است. نتایج تحلیل فرانظری نشان می دهد که دیرینه شناسی، هرچند کمتر از تبارشناسی مورد توجه پژوهشگران قرار دارد؛ اما علاوه بر اینکه یک رویکرد نظری کارآمد برای پژوهش های تاریخی جامعه شناختی است و نگاهی متفاوت به جامعه، تاریخ، دانش و معرفت را ترسیم می کند، رویکردی روش شناختی با دستورالعمل ها و قوانین مجزا و با ساختاری سیال و منعطف نیز هست که می تواند در پژوهش های تاریخی جامعه شناختی به طور موثری مورد استفاده قرار گرفته و بدانها پویائی ببخشد. از مهمترین نقدهای وارده بر دیرینه شناسی می توان به مغفول گذاشتن پیچیدگی های سیاسی و تاریخی؛ ناکامی دیرینه شناسی دانش به عنوان سوژه ی جانشینی برای شناخت شناسی؛ خلاء فلسفی و امتناع از جستجوی منبعی معنی دار که بر اساس آن انسان بتواند تعین تاریخی پراکنده ی خودش را از درون آن بازیابد.
تحلیل فرانظری «نظریه نمایشی اروینگ گافمن»(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
گافمن یکی از نظریه پردازان اجتماعی نیمه دوم قرن بیستم است که مدت درازی به عنوان یک شخصیت حاشیه ای در نظریه جامعه شناسی به شمار می آمد. با استفاده از ابزاری که فرانظریه در نقد و بررسی نظریات در اختیار پژوهشگر می گذارد، به سراغ نطریه نمایشی گافمن حرکت کرده ایم. گافمن در عرصه نظریه جامعه شناسی موقعیت ویژه ای دارد. از سویی وی را جامعه شناسی فاقد نظریه ای کلی، تک رو، خارج از جریان اصلی تفکر نظری و مبدع اصطلاحات خودساخته و غریب می دانند و از سوی دیگر، پیوندهای اندیشه وی با دورکیم، زیمل، مکتب کنش متقابل نمادی و اتنومتدولوژی و تلاش وی برای بنیاد نهادن جامعه شناسی زندگی روزمره، او را به نظریه پردازی با موقعیت ویژه تبدیل می کند. وی برای خلق دیدگاه نظری اش، از منابع فکری بسیاری استفاده کرد. هدف اصلی این مقاله ارائه بینشی روشن از نظریه اجتماعی گافمن (نظریه نمایشی / (Theaterical performance با نگاهی بازاندیشانه و فرانظری است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که نظریه نمایشی گافمن از انسجام نظری خوبی برخوردار است.