مطالب مرتبط با کلیدواژه

فلسفه علوم انسانی


۱.

کاوشی در فرانظریه های علوم اجتماعی و انسانی؛ ملزومات رفتن به سوی فرانظریه ورزی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فرانظریه فلسفه علوم اجتماعی فلسفه علوم انسانی فرانظریه اثبات گرا فرانظریه پسامدرن فرانظریه واقع گرایی انتقادی فرانظریه انتقادی فرانظریه اسلامی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۲۱ تعداد دانلود : ۱۰۷۱
نظریه ها در علوم اجتماعی و انسانی بی طرف نیستند و با مطالعه آن ها و کاوشِ مبناهای مختلف ماقبل نظری که بر آن استوار اند، می توان به فرانظریه های آن ها پی برد. فرانظریه شاکله ای مشتمل بر مؤلفه های فرانظری است که همان پیش فرض های ماقبل نظری هستند. پیش فرض های فرانظری اغلب پنهان اند و با فرانظریه ورزی و مطالعه نظریه ها که خود منجر به معرفتی درجه دوم می شود، آشکار می شوند. فرانظریه ورزان از پیش فرض های فرانظری مختلفی یاد می کنند که می توان در مجموع آن ها را این گونه نام برد: پیش فرض های فراطبیعی، جهان شناختی، منطقی، هستی شناختی، معرفت شناختی، روش شناختی، ارزش شناختی، رویه شناختی، علت شناختی، اخلاقی، و زیبایی شناختی. فرانظریه ورزان همچنین، با توجه به اختلاف میان نظریه پردازان در پیش فرض های مذکور و به طور کلی، با توجه به نحله ها و جهت گیری های فلسفی شاخص و نافذ در علوم، از چند فرانظریه اصلی نام برده اند که می توان آن ها این گونه برشمرد: فرانظریه های اثبات گرایی، پسامدرنیسم، واقع گرایی انتقادی، هرمنوتیک و فرانظریه انتقادی. هر فرانظریه، فرانظریه ورزی خاص خود را نیز دارد؛ یعنی درباره جنبه های روشی که برای ساختن و پیدا کردن فرانظریه ها استفاده می شود نیز موضع خاص خود را دارد. این مقاله فرانظریه ورزی را به مثابه راهی به سوی نظریه های دینی در علوم اجتماعی و انسانی از رهگذر یافتن فرانظریه(های) اسلامی این علوم مطرح می کند.
۲.

چگونگی بازتولید فلسفه های علوم انسانی با تکیه بر فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: فلسفه علم فلسفه اسلامی علوم انسانی فلسفه مضاف طبقه بندی علوم وجودشناسی فلسفه علوم انسانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۹۴ تعداد دانلود : ۷۶۵
امروزه اثبات اینکه بسیاری از آموزه های علوم انسانی مدرن، با آموزه های اسلامی ناسازگار است و تحول در این علوم، امری ضروری است، کار دشواری نیست. آنچه دشوار است تبیین این نکته است که چگونه می توان این تحول را، نه با نگاه خام و گذاشتن چند آیه و روایت در کنار متون جدید، بلکه با استمداد از علوم و اندیشه های اسلامی ای که حاصل قرن ها تلاش علمی اندیشمندان مسلمان بوده و در تعاملی پویا با اندیشه های معاصر، رقم زد. اگرچه این تحول بخشی نیازمند استمداد از بسیاری از دانش های سنتی مسلمانان است، اما هدف مقالهٔ حاضر، این است که فقط شیوه و میزان کمک «فلسفهٔ اسلامی موجود» به تحول آفرینی در علوم انسانی مدرن را مورد بحث قرار دهد. در طبقه بندی های سنتی علوم، به دلیل پذیرش ماهیت سلسله مراتبی دانش ها، «فلسفهٔ اولی» مادر علوم شمرده می شد، و به لحاظ معرفت شناختی، شایستگی این را دارد که پشتوانهٔ تمام علوم دیگر قرار گیرد. با انحطاط مابعدالطبیعه در دوران جدید و القای بن بست در عرصه وجودشناسی، فلسفه به مثابهٔ علم وجودشناسی رسما کنار زده شد، و تقدم فلسفه بر سایر علوم زیر سؤال رفت؛ اما در پس پرده، وجودشناسی ماتریالیستی زیربنای علوم گردید و با غلبه یافتن پیش فرض هایی همچون مادی و متباین دانستن وجود انسان ها و کنار گذاشتن مبحث علیت غایی در تحلیل واقعیات انسانی، استقلال و اصالت فلسفی بسیاری از مباحث علوم انسانی زیر سؤال رفت و فضای قراردادانگاری و تبعیت از اعتباریاتِ بی ضابطه غلبه یافت و مباحث این دسته از علوم، به یک سلسله مباحث حسی و قراردادی آمیخته با پیش داوری های ماتریالیستی در باب ماهیت انسان، فروکاسته شد. این مقاله می کوشد با تبیین الگوی مطالعه وجودشناختی در بررسی امور خاص، نشان دهد که چگونه «وجودشناسی مضاف» می تواند الگوی موجهی برای تحقیق در عرصهٔ «فلسفه های مضاف» (فلسفه روان شناسی، فلسفهٔ اقتصاد، و...) باشد؛ و نیز اینکه چگونه تحول آفرینی در علوم انسانی مدرن، نیازمند بهره مندی از چنین «فلسفه های مضاف» ی است. همچنین با نشان دادن مصادیقی از تحقق یافتن چنین وجودشناسی های مضافی در تاریخ اندیشهٔ اسلامی، و ارائه مصادیقی از ورود این گونه مباحث در نقد و اصلاح علوم انسانی جدید، امکان عملی چنین الگویی را آشکارتر سازد.
۳.

درنگی بر مفهوم علوم انسانی آلمانی (Geiteswissenschaft)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۹۰۲ تعداد دانلود : ۴۳۳
پرسش از چیستی علوم انسانی در ایران معاصر پرسشی زنده و پویاست. اینکه علوم انسانی به چه کار می آید؟ یا اینکه آیا علوم انسانی اصلاً باید به کاری بیاید؟ اینکه علوم انسانی با دین چه نسبتی دارد؟ و پرسش های بسیار دیگری اکنون میان صاحب نظران این حوزه در ایران ساری و جاری است. اما پرسش از چیستی علوم انسانی که از ابتدا یکی از پرسش های فلسفه علوم انسانی بوده است، خاستگاهی در آلمان قرن نوزدهم دارد. به همین دلیل، پرسش از چیستی علوم انسانی بی درنگ در خاستگاه این پرسش، ناتمام خواهد بود. در این مقاله تلاش خواهد شد تا در واژه Geisteswissenschaften، که معادل آلمانی علوم انسانی است، تدقیق بیشتری شود. در ابتدا نشان خواهیم داد که ریشه این کلمه چیست و چه طنینی در زبان آلمانی دارد؟ پس از آن به این موضوع خواهیم پرداخت که این واژه در آلمانی چه مباحثی را پیش کشید؟ و متفکرانی مانند دیلتای و گادامر در این خصوص چه گفتند؟ پس از آن به ترجمه Geisteswissenschaften در انگلیسی و پیامدهای آن خواهیم پرداخت و در آخر تلاش می کنیم تا با مداقه در Humanitiesو Human Sciences  در انگلیسی، ربط و نسبت آن را با Geisteswissenschaftenنشان دهیم.
۴.

مساهمت گادامر در فلسفه علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: گادامر هرمنوتیک فلسفه علوم انسانی زیبائی شناسی امتزاج افق ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۰ تعداد دانلود : ۵۷۵
ماهیت فهم که دغدغه اصلی"گادامر" بود، لاجرم وی را به سوی توجه فهم ویژه علومانسانی کرد. او هرچند در قول بهابتنای علومانسانی بر فهم همدلانه پدیدار ها به جای تبیین علی آن ها (که معمول علومطبیعی است) پیرو "دیلتای" بود، اما برآن بود که دیلتای هنوز مسحور اسطوره روش است. درحالی که خود، روش را به پرسش میکشید و حقیقت را الزاماً در چارچوب روش جستجو نمی کرد. همین امر سبب گردید که مدعای دیلتائی: «هرمنوتیک بهمثابه شالوده علوم انسانی» در عین حفظ اعتبار کلی خود نزد گادامر، معنا و مدلولی یکسره متفاوت پیدا کند. زیبائی شناسی آن چیزی است که گادامر بهویژه با ارائه تأویلی نو از نقد سوم کانت (نقد حکم زیبائی شناسانه)، زیبائی شناسی را اصل راهنمای علوم انسانی قلمداد می کند.
۵.

از حکمت عملی تا ادراکات اعتباری علامه طباطبایی ره و بنیادگذاری فلسفی علوم انسانی - اسلامی

تعداد بازدید : ۵۵۷ تعداد دانلود : ۴۶۸
در این مقاله درصدد هستیم تا ضمن نگاهی به خاستگاه بحث از علوم انسانی اسلامی و بومی در غرب و جهان اسلام، بر کارنامه تلاش های صورت گرفته در ایران معاصر (با تأکید بر سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) مروری داشته باشیم. با توجه به اینکه معضل اصلی در وضع کنونی را تنقیح نکردن مبانی نظری بحث تحول در علوم انسانی از افق سنت فکری اسلامی تشخیص داده ایم، در بخش دوم با مطالعه ای تطبیقی ضمن بازخوانی طرح فکری مؤسس علوم انسانی مدرن غربی (ویلهلم دیلتای آلمانی)، به تأمل در باب امکانات و محدودیت های سنت فکری اسلامی با تأکید بر بحث حکمت عملی و سیر تاریخی آن تا علامه طباطبایی ره و نظریه ادراکات اعتباری ایشان می پردازیم. در گام نهایی تفاوت های پارادایمیک این دو طرح بیان خواهد شد؛ تفاوت هایی که تأمل در باب آن، راه برون رفت از وضع کنونی علوم انسانی در ایران معاصر را هموارتر خواهد کرد.
۶.

نقد کتاب واقعیت و روش تبیین کنش انسانی در چهارچوب فلسفه اسلامی نظریه ای بنیادین در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۸۲ تعداد دانلود : ۲۶۸
این مقاله به بررسی و نقد شکلی و محتوائی کتاب واقعیت و روش تبیین کنش انسانی در چهار چوب فلسفه اسلامی، نظریه ای بنیادین در علوم انسانی می پردازد. توجه به تولید علوم انسانی اسلامی به خصوص بعد از انقلاب اسلامی به عنوان یک ضرورت برای مدیریت انقلاب و رسیدن به تمدن جدید اسلامی مطرح شده است. یکی از راه های تدوین علوم انسانی اسلامی بر اساس فلسفه اسلامی است. کتاب حاضر تلاش دارد تا فلسفه علوم انسانی اسلامی را بر اساس حکمت صدرائی تدوین کند. در این مسیر نویسنده، کوشیده اند تا بر اساس حکمت متعالیه، نوعی از فلسفه علوم انسانی اسلامی را ارائه دهند. کتاب از لحاظ شکلی در وضعیت مطلوبی قرار دارد. هر چند متن کتاب نیاز به تنقیح دارد اما دست آوردهائی حاصل شده است. اصل نیاز به علوم انسانی اسلامی، تشکیکی یا ذومراتب بودن وجود فرد، جامعه و علوم انسانی، اصالت فرد و جامعه با توجه به نگاه صدرائی، و تدریجی بودن تکامل آنان، از دست آوردهای این بررسی است. در عین حال این تحقیق نقاط تاریک و روشنی در به کارگیری حکمت متعالیه در بررسی فرد، جامعه و علوم انسانی به دست می دهد که بسیار ارزشمند است.
۷.

حکمت متعالیه معرفت شناسی سیاسی

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۵۱ تعداد دانلود : ۸۹
معرفت شناسی سیاسی در پی معرفی شیوه های کسب معرفت درباره پدیده های سیاسی است. این مقاله می کوشد با استفاده از آموزه های حکیمان متعالیه راه های شناخت این نوع از پدیده ها را بررسی کند. منظور از پدیده های سیاسی در این جا مفاهیم، سازه ها و کنش هایی هستند که در آن سازه ها روی می دهند. مدعای نویسنده آن است که پدیده های سیاسی برساخت هایی می باشند که از مفاهیم عینی و حقیقی الگو برداری شده اند. در حکمت متعالیه معرفت تنها زمانی حاصل می شود که واقعیت معلوم در نزد نفس حاضر شود. از این رو نحوه حضور پدیده های سیاسی نزد نفس از دغدغه های این مقاله است. برای این منظور از روش تحلیل فلسفی مطابق با معیارهای حکمت متعالیه استفاده می شود. از نتایج این مقاله آن است که در صورت اثبات مدعای مقاله نظریه عمومی معرفت در حکمت متعالیه به اثبات می رسد که بر اساس آن راه کسب معرفت در مفاهیم بشری اعم از مفاهیم عینی و برساختی یکسان است. از دستاوردهای مهم این مقاله برای فلسفه علوم انسانی آن است که امکان طراحی بنیان های فلسفی علوم انسانی بر اساس آموزه های حکمت متعالیه فراهم می آید.
۸.

تقارن تاریخی ایده رویکرد و پارادایم در چیستی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۹۴ تعداد دانلود : ۱۴۹
در قرن اخیر دو کتاب «اقتصادنا» از شهیدصدر و «ساختار انقلاب های علمی» از کوهن، وارد فضای علمی شدند که یکی مستقیماً فلسفه علمی است و دیگری در پایه مباحث اقتصادی، رویکردی فلسفه علمی دارد. در جامعه جهانی، کتاب کوهن یکی از کتاب های فلسفه علمی رسمی محسوب شد، و از نظریات او برای تحلیل جریان های علمی استفاده شد، تا جایی که واژه پارادایم بهعنوان واژه ای همه گیر بر سر زبان ها افتاد؛ اما کتاب اقتصادنا با وجود ارائه دیدگاه ها و تحلیل های فراوان فلسفه علمی چنین موقعیتی پیدا نکرد. شناسایی دیدگاه های فلسفه علمیِ پنهانمانده برای جوامع علمی که باوجود غنای معرفتی و اجتماعی، کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند، می تواند سطح آگاهی جامعه علمی و نظریات بدیل در حوزههای مختلف دانش را افزایش دهد. در اینراستا، مقاله حاضر نشان می دهد که چگونه مؤلفه های یک فلسفه علم تمامعیار رئالیستی در اقتصادنا حضور دارد؛ مؤلفههایی که موجب می شود دیدگاه موجود در اقتصادنا در عین دارا بودن بسیاری از نقاط قوت نظریه پارادایم های کوهن، گرفتار مسئله نسبیت گرایی نشود. همچنین این دیدگاه می تواند موجبات این را فراهم سازد که قیاس ناپذیری پارادایمی که در دیدگاه کوهن وجود دارد مانعی برای گفتگوی میان اندیشه ها، نباشد. این امر از طریق مقایسه نظریات علم شناختی شهیدصدر در اقتصادنا و کوهن در ساختار انقلاب های علمی به انجام میرسد.
۹.

مناسبات هرمنوتیک تجدد و فلسفه علوم انسانی در آرای رضا داوری اردکانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: داوری اردکانی هرمنوتیک تجدد غرب شناسی فلسفه علوم انسانی ایران معاصر چیستی علوم انسانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱ تعداد دانلود : ۱۸
رضا داوری اردکانی (1312-) در طول بیش از پنج دهه حضور فعال در فلسفه و علوم انسانی معاصر ایران کوشیده است تا به فهم و تحلیل و آسیب شناسی تجربه ایران معاصر در مواجهه با تجدد (مدرنیته) و فلسفه و علوم انسانی همبسته با آن بپردازد. خوانش دکتر داوری از مناسبات تجدد، فلسفه و علوم انسانی، همگرایی زیادی با جریان های فلسفه قاره ای و پُست پوزیتیویستی (post−positivistic) در فلسفه علوم انسانی دارد. این نوشتار بر آن است تا با اتخاذ رویکرد هرمنوتیکی (با تأکید بر هرمنوتیک دیلتای) و با تحلیل متون منتشرشده از دکتر داوری به صورت بندی مناسبات فلسفه و تجدد و علوم انسانی در آرای وی بپردازد. داوری در آثار مختلف خود، «تجدد» را بسط تام و تمام تاریخِ غربی می داند. تاریخ غربی، همان تاریخ متافیزیک است که از زمانه افلاطون تاکنون دو هزار و پانصد سال بر اندیشه غربی سیطره دارد. نهال تجدد در قرن پانزدهم و شانزدهم دراین زمین رشد یافت و فلسفه از زمان فرانسیس بیکن تا دوره معاصر بیان «هرمنوتیک تجدد» بوده است . این مقاله با اتکا به سنت هرمنوتیکی در فلسفه علوم انسانی قاره ای (با تأکید بر دیلتای) درصدد نشان دادن این معناست که میان فهم دکتر داوری از تجدد با طرح بنیادهای علوم انسانی، نوعی ارتباط وثیق تاریخی – مفهومی وجود دارد. تجدد «تجربه زیسته» جهان تاریخی− اجتماعی انسان مدرن اروپایی است که در فلسفه و علوم انسانی مدرن از رنسانس به بعد صورت بندی مفهومی خود را یافته است. بیان مؤلفه های علم شناختی فلسفی دکتر داوری متناسب با تجربه زیسته ایران معاصر که از آن به «وضع تجددمآبی» شده گام دیگر این مقاله است. وضع تجددمآبی که علوم انسانی متناسب با خود را صورت بندی می کند، ریشه در تجربه زیسته مدرنیزاسیون ایران معاصر (و به تعبیر داوری، تجدد وارونه) دارد. بازخوانی تجربه تجدد و علم همبسته با آن در ایران معاصر با تأکید بر مفهوم خرد توسعه در بستر تجربه ایران پساانقلابی و مناسبات دین و علوم انسانی در سطوح معرفتی، نهادی و گفتمانی در تجربه فکریِ داوریِ  متأخّر نشان می دهد که مواجهه فلسفی با علوم انسانی در ایران معاصر چه دشواری هایی پیش رو دارد.