مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
داستان کوتاه
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۹ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
561 - 576
حوزه های تخصصی:
مردسالاری اصطلاحی است برای نظام و ساختاری که از راه نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خود، زنان را زیر سلطه دارد. پدرسالاری نیز زیرمجموعه نظام مردسالار است که هدف اصلی آن سلطه بر زنان و به انقیاد کشاندن آنان است. از آنجا که بسیاری از منتقدان و روشن فکران عرب ریشه مشکلات و عقب ماندگی زنان را سلطه نظام مردسالاری می دانند، راه پیشرفت و رهایی آنان از عقب ماندگی را نیز در مبارزه با این نظام جست وجو می کنند. بر این اساس، هم ز مان با آغاز نهضت های بیداری در جهان عرب، جنبش های آزادی خواهانه زنان نیز شکل گرفت که مبارزه با نظام مردسالاری یکی از اهداف آن بود. محمد حسین هیکل، نویسنده، سیاست مدار، روزنامه نگار و حقوق دان مصری، از پیشگامان این عرصه در مصر بود. بخشی از آثار وی به طرح مشکلات و مسائل زنان و نقد نظام پدرسالاری در مصر اختصاص یافته است. از جمله این آثار، مجموعه داستان های کوتاه وی با عنوان قصص مصریه است که در آن بسیاری از مسائل زنان در مصر در سال های بعد از جنگ جهانی دوم به تصویر کشیده شده است. تحلیل های انجام شده در این مجموعه نشان می دهد فرهنگ مردسالاری مهم ترین گفتمانی است که هیکل آن را نقد کرده و در سه حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل بررسی است.
نفی انگاره های متافیزیک حضور در داستان کوتاه باز رو به رود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شالوده شکنی که دریدا آن را در تقابل با فلسفه افلاطونی و گفتمان های غالب غرب قرار داد؛ به نفی متافیزیک حضور، لوگوس محوری، نفی تقابل های دوگانه منتهی شد. در این دیدگاه، اگرچه دریدا از نفی کلام محوری در مقابل نوشتار، غیاب در تقابل با حضور، حقیقت در تقابل با مجاز و ... سخن می گوید، اما هدف او این نیست که نوشتار را بر گفتار، مجاز را بر حقیقت یا غیاب را بر حضور ترجیح دهد، بلکه می خواهد تکثر معنایی را در خدشه دار کردن این انگاره های متافیزیکی بازسازی کند و به معناهای تازه از متن دست یابد. داستان بازروبه رود اثر شهریار مندنی پور، انگاره های متافیزیکی بسیاری را در درون خود دارد که راوی در تلاش است این انگاره ها را در هم بشکند و با تعلیق های پیاپی معنایی، دال ها و نشانه های بی شماری ا برای معناهای متکثر حاصل کند. ما براساس روش توصیفی- تحلیلی در این مقاله برخی از این انگاره ها مانند نفی تعریف واحد حقیقت، مرگ مؤلف، نشانه شناسی پساساختارگرایی، ایدئولوژی غالب متن از طریق نفی تقابل ها و ارزش ها ... را مورد بررسی قرار داده ایم. کلیدواژه: شالوده شکنی، نفی متافیزیک حضور، داستان کوتاه، شهریار مندنی پور، باز رو به رود.
بررسی نمادهای رؤیاهای سه داستان کوتاه سیمین دانشور بر اساس آرای کلاریسا پینکولا استس (مرز و نقاب، از پرنده های مهاجر بپرس، ساواکی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این جستار با رویکرد روانشناسی یونگی و از منظر نظریات کلاریسا پینکولا استس به بررسی رؤیاهای سه داستان کوتاه سیمین دانشور پرداخته است. خواب و همواره مایه شگفتی انسان بوده و بشر از دورترین ایام با بهت و حیرت به تصاویر پُر رمز و راز رؤیاها نگریسته و در پی درک معنای آنها برآمده است. رؤیاها علاوه بر اینکه الهام بخش بسیاری از اختراعات علمی بوده اند، بازتاب خود را در آفریده های هنری نیز یافته اند. ادبیات به مثابه آیینه تمام نمای زندگی بشر با تمامِ طیفِ سایه روشن های آن نیز بیشترین بهره را از تصاویر رؤیاها برده و از خواب و رؤیا به عنوان یکی از مهم ترین شگردهای پیشبرد داستان و نمایش ذهنیات شخصیت ها سود جسته است. در ادبیات معاصر فارسی، سیمین دانشور از نویسندگانی است که به وفور از این شیوه استفاده کرده و انواع رؤیاها را در داستان هایش گنجانده است. از سوی دیگر، روانشناسی نوین و خصوصاً مکتب روانشناسی یونگی با تأکید فراوانش بر اهمیت رؤیاها ، پیوند محکمی با حوزه نقد آثار ادبی و خواب و رؤیاهای آنها یافته است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر آرای کلاریسا پینکولا استس، روانکاو پسایونگی، کوشیده است رمز رؤیاهای سه داستان کوتاه دانشور-«مرز و نقاب»، «از پرنده های مهاجر بپرس»، و «ساواکی»- را بگشاید و اهمیت آنها در خط کلی داستان و تحول شخصیت ها را نشان دهد. در پایان روشن می شود که این رؤیاها بخش ناگسستنی داستان هستند و سرنخ های مهمی درمورد چگونگیِ سیر حوادث داستان به دست می دهند. کلیدواژه ها: روانشناسی پسایونگی؛ کلاریسا پینکولا استس؛ خواب و رؤیا؛ سیمین دانشور؛ داستان کوتاه
نقد داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزرگ علوی یکی از بزرگ ترین داستان نویسان معاصر است که در تکامل داستان کوتاه و گستردگی آن در ادبیّات معاصر نقش بسزایی دارد. او در تمام داستان هایش با واقع گرایی انتقادی به بیان مسائل مختلف جامعه پرداخته است. یکی از داستان های کوتاه بزرگ علوی، داستان عفو عمومی است. نویسنده در این داستان، واقعیّات اجتماعی و تحوّلات جامعه آن دوران را به تصویر کشیده است. در این پژوهش تلاش شده است تا مسائل مورد نقد در این داستان با نظریه جامعه شناختی مجازات دورکیم، انطباق داده شود. تفکّر امیل دورکیم در رابطه با مجازات این است که، مجازات، کارکرد انسجام بخشی به اجتماع را دارد. از نظر او، هنگامی که جرمی اتّفاق می افتد، به ارزش ها و اخلاقیّات جامعه تعرض می شود. در نتیجه، جامعه احساس خطر کرده و عکس العمل نشان می دهد. مجازات، عکس العمل هیجانی و طبیعی جامعه نسبت به نقص ارزش های جمعی است. نگارنده در این پژوهش درصدد آن است تا به شیوه تحلیلی – توصیفی و روش کتابخانه ای به بررسی داستان کوتاه «عفو عمومی» از بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی مجازات دورکیم بپردازد. نتیجه پژوهش نشان می دهد که اگرچه مجازات ها در طول دوران، دچار دگرگونی می شوند؛ ولی اصل و پایه آن ها تغییر نخواهد کرد. از این نظر، تغییر و دگرگونی مجازات ها به نوعی، سازگاری مجازات با وجدان جمعی زمان می باشد. در واقع به تبع دگرگونی جامعه، مجازات نیز تغییر می یابد.
تحلیل روان شناختی شخصیت در داستان کوتاه «درخت گلابی» از گلی ترقی بر اساس نظریه اناگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۹
377 - 405
حوزه های تخصصی:
واکاوی روان شناختی شخصیت های داستانی، زمینه را برای دستیابی به دیدگاه و نگرش نویسندگان ادبیات داستانی فراهم می کند و همچنین راه را برای شناخت صحیح شخصیت های داستانی هموار می سازد. نظریه روان شناسی اناگرام، یک تیپ شناسی نوین است که خلق و خوی انسان ها را در 9 تیپِ کمال گرا، امدادگر، موفقیت طلب، فردگرا، پژوهشگر، پرسشگر، خوش گذران، ریاست طلب و صلح طلب دسته بندی می کند. هدف اصلی این تحقیق، بررسی تطبیق پذیری شخصیت اصلی داستان «درخت گلابی» از مجموعه داستان «جایی دیگر» نوشته گلی ترقی با تیپ های نُه گانه اناگرام و همچنین تجزیه و تحلیل رفتار شخصیت اصلی بر مبنای الگوی اناگرام است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که غالب مؤلفه های رفتاری شخصیت اصلی داستان «درخت گلابی» با تیپ 5 (پژوهشگر) اناگرام مطابقت دارد و در برخی موقعیت ها، رفتارهای تیپ 4 (فردگرا) اناگرام را از خود به نمایش می گذارد و با الگوی اناگرام هم خوانی دارد و بر این اساس تحلیل پذیر است.
بررسی و مقایسه شیوه های بازنماییِ جایگاه اجتماعیِ «شخصیت های زن» در داستانِ های کوتاه دهه20 با تکیه بر آثار محمود اعتمادزاده، بزرگ علوی و ابراهیم گلستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲۵
106 - 139
حوزه های تخصصی:
«ادبیات داستانی» در ایران از همان آغازِ شکل گیری، توجه خود را به «بازنمایی واقعیت های جامعه ایران» معطوف کرده است. با نگاهی گذرا به آثار داستانی دهه بیست تا پنجاه خورشیدی، مخاطب به وضوح نفوذ رئالیسم را در بطن و متن داستان ها مشاهده می کند. دلیل عمده این رویکرد در ادبیات داستانی، ساختار و شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر ایران بوده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی – تحلیلی سعی دارد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که با توجه به دیدگاه رئالیستی حاکم بر داستان کوتاه در دهه بیست، نویسندگان مرد چه تصویری از «زن» و «جایگاه اجتماعی» وی در این مقطعِ تاریخی ترسیم کرده اند؟ جامعه آماری این پژوهش داستان های کوتاه نوشته شده ابراهیم گلستان، بزرگ علوی و محمود اعتمادزاده در این دهه است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شخصیت های «زنانه» در این داستان ها اغلب به عنوان شخصیت های فرعی مطرح هستند و شیوه پردازش آن ها به گونه ای است که در ارتباط با سایر شخصیت ها معرفی می شوند. به نظر می رسد که هیچ کدام از شخصیت های «زن» در این داستان ها به شیوه مستقیم معرفی نشده اند و «کنش ها»، «افکار» و «گفتار» آن ها ابزار اصلی نویسندگان برای شناساندن این شخصیت ها به خواننده هستند. این زنان نام های گوناگون؛ اما ویژگی هایی مشترکی دارند که بر اثر ناهنجاری های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی محکوم به رنج کشیدن و در نهایت تسلیم هستند. در مجموع اگر چه این «زنان» در مواردی به صورت متفاوت بازنمایی شده اند؛ اما کلیت تصویر ارائه شده از تحت تأثیر دیدگاه واقع گرای نویسندگان داستانِ کوتاه در دهه بیست، نقاط اشتراک بسیاری با یکدیگر دارد.
تحلیل عواطف در داستان های محمود دولت آبادی (رمان جای خالی سلوچ و داستان های کوتاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۲
197 - 216
حوزه های تخصصی:
آدمی با ابراز عواطف به جهان خود روح می بخشد. «ابراز عاطفه» یکی از شیوه های ارتقاء کیفیّت زندگی و برقراری ارتباط های مؤثر انسانی است. در ادبیات داستانی معاصر، آثار محمود دولت آبادی به لحاظ واقع گرایانه بودن، متونی مناسب برای بررسی عواطف انسان ها و تعامل های عاطفی آنان است. نویسنده در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی به «بررسی کمی و کیفی عواطف شخصیّت ها» در داستان های دولت آبادی (رمان جای خالی سلوچ و نه داستان کوتاه) پرداخته است. مهم ترین هدف؛ یافتن پاسخ این پرسش هاست: «چه عواطفی» «چرا»، «چگونه» و با «چه پیامدهایی» در اشخاص داستان های منظور بروز می یابند؟ نتایج نشان می دهد: در داستان های برگزیده، عواطف منفی خاصه «خشم و ترس» غالباً به علل: مشکلات اقتصادی، قهر طبیعت، فقر فرهنگی، جامعه ارباب-رعیتی، و... به شیوه های مختلف مانند: آشوب و نزاع های جمعی، خشونت های کلامی و غیرکلامی (آزارهای جسمی و روحی) بروز یافته، بر عواطف مثبت چیره می گردند. عواطف مثبت همچون: «شادی و عشق» نسبتا اندک و اغلب در رفتارهای غیر کلامی اشخاص داستان و گاه در برخی سنت های محلّی و ملّی- غالباً به صورت «غیرمستقیم»- نمایان می شوند. آثارعواطف که گاه خود، عامل پیدایی یا دگرگونی عواطف دیگرند، در حیطه های زیستی-فرهنگی-اجتماعی اشخاص داستان به اشکال مختلف ظهور می یابند
تاثیر عامل جغرافیای اقلیم گرای شهری و طبیعی بر داستان کوتاه نویسندگان خوزستان (با تاکید بر داستان های بهرام حیدری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۱۴ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۴۴
۳۸۴-۳۶۹
حوزه های تخصصی:
اقلیم جنوب ایران با تنوع فرهنگی و طبیعت خاصی که دارد، منبع الهام فوق العاده ای برای فضاسازی در داستان است. وجود نخلستان، شط و دریا، نفت و صنعت، و حتی گرما که از زمینه های بومی جنوب است، نویسندگان این خطه را بر آن داشته است که در آثار خود از این نعمات خدادادی بهره ببرند و با این شیوه نوعی تشخص سبکی به آثار خویش بدهند. در واقع خوزستان به عنوان مهم ترین قطب ادبیات اقلیمی ایران، بعد از انقلاب و جنگ و به دلیل مهاجرت نویسندگانش ضربات بسیاری متحمل شد. همچنین با توجه به شتاب تحولات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و به تبع آن تحولات فرهنگی در دهه های اخیر، ضرورت بررسی این تحولات، به خصوص در ادبیات، بیش از پیش حس می شود. هدف ما از پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل داستان های کوتاه بهرام حیدری یکی از نویسندگان اقلیم گرای خوزستان و بررسی نقش جغرافیا و محیط زندگی شهری در آثار اوست.
تحلیل «عنوان گذاریِ» داستان های فارسی ( 1332- 1357 ه.ش) با رویکرد جامعه شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۱۱
135 - 162
حوزه های تخصصی:
آثار ادبی گاه بازتابنده مسائل اجتماعی جامعه عصر نویسنده هستند که بر پایه جامعه شناسی ادبیات قابل دریافت هستند. جامعه شناسی ادبیات، اثر ادبی را پدیده ای اجتماعی می داند. زیرا بازتاب واقعیت های اجتماعی یا بیان نمادین آن ها را در خود دارد. موضوع این پژوهش مروری بر «عنوان گذاریِ» داستان های فارسی از (1332 تا 1357 ه.ش) با رویکرد جامعه شناسانه است. در این پژوهش دو دوره تاریخی مورد بررسی قرارگرفته است. نویسندگان دوره اول در سال های(1332 تا 1342ه.ش)، متأثر از شرایط خاص سال های پس از کودتا، بدبینی، ناامیدی، غم و سکونی عمیق را به فضای داستانی این سال ها واردکرده اند. نویسندگان در این دوران از کاربرد نمادین عناصر طبیعت 12.5%، مفاهیم انتراعی 16% و طنز 10% از عناوین داستان ها برای نشان دادن شرایط سیاسی و اجتماعی بهره برده اند. در دوره دوم، داستان های کوتاه و بلندی در سال های (1342 تا 1357 ه.ش) نوشته شده اندکه بیشتر عنوان های آن ها از نظر جامعه شناختی متناسب با محتوا و مضمون داستان به ورود مدرنیته و پیامدهای آن می پردازد. نویسندگان در دوره دوم کوشیده اند تا ناسازگاری مدرنیته با جامعه سنتی بی-زیرساخت مدرن و بحران هویتی که دستاورد آن بوده را در قالب داستان ارائه دهند. ترسیم رنج های اجتماعی و جهل و چالش های فرهنگی و دعوت به اصلاح آن ها، روحیه مبارزه طلبی را در خوانندگان ایجادمی کند. پیوند میان عنوان های داستانی که با کاربرد واژگان اقلیمی8.3%، واژگان در پیوند با دنیای مدرن 7% و واژگان بیگانه 1.6% انتخاب شده اند با نگرش انتقادی به مدرنیته آشکار است. در نتیجه از مجموع 1200 عنوان داستان بررسی شده، 56% عناوین داستانی به نوعی به شرایط اجتماعی و سیاسی خلق اثر اشاره دارند.
بررسی تشرف درداستان های کوتاه گلی ترقی
حوزه های تخصصی:
نویسندگان به واسطه ویژگی های شخصیتی، تجارب و پیشینه کاری خود، در هر دوره تاریخی سبک خاص خود را ایجاد می کنند. در این پژوهش، مجموعه داستان های کوتاه گلی ترقی با به کارگیری کهن الگوی نظریه «سفر قهرمان» جوزف کمبل بررسی شده است. پژوهش پیشرو مطالعهای نظری است که به شیوه پژوهش کتابخانهای انجام شده است. محدوده و جامعه مورد مطالعه، مجموعه داستان های کوتاه گلی ترقی؛ شامل «من چه گوارا هستم»، «خاطره های پراکنده»، «جایی دیگر»، «دو دنیا» و «فرصت دوباره»، است. تقریباً در تمام داستان ها، نویسنده، شخصیتها را به گونه ای طراحی کرده است که به دنبال ایجاد تغییری هستند و می خواهند موقعیت خود را از آنچه نامطلوب آنهاست به مرحله مطلوب برسانند. آنها باید برای ایجاد این تغییر در خود، دیگری یا محیط پیرامونشان، تصمیمی اتخاذ کنند. شخصیت های داستانی با استفاده از ابزارهایی؛ چون سفر، یادآوری خاطرات، اجبار دیگران و موارد دیگر به نوعی از تشرف می رسند و تصمیم می گیرند امید دوباره خود را بازیابند. تصمیم ها گاه ممکن است، مانند خودکشی با ذهنیت مخاطب همخوانی نداشته باشد، اما همه در راستای خواست شخصیت داستانی و به زعم او برای رسیدن به وضعیت بهتر و تغییر شرایط است. این «تشرف» را میتوان ویژگی سبکی داستان های کوتاه گلی ترقی دانست.
پیکربندی روایت، کانونی سازی و نشانه-معنا شناسی داستان کوتاه «ماه نیمروز»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه ماه نیمروز از مجموعه داستانی با همین نام نوشته شهریار مندنی پور است. در این مقاله به تبیین و تحلیل پیکربندی روایت، کانونی سازی و نشانه-معناشناسی این داستان پرداخته ایم تا نشان دهیم طرح داستان چگونه شکل گرفته است و این طرح به دنبال بیان چه معنایی است. با استفاده از رویکرد کانونی سازی ژنت به بحث درباره کانونی گر و کانونی شده پرداخته ایم و نقش تصاویر به عنوانِ کانونی گر یا کانونی شده را نشان داده ایم. و با رویکرد نشانه-معناشناسی گرمس نظام های معنایی شکل گرفته در داستان را تحلیل کرده ایم. نتیجه تحقیق نشان می دهد این داستان در خواب پیرمردی در حال احتضار شکل می گیرد درحالی که سه شخصیت عجیب در خواب او به عنوانِ کانونی گر به تماشا و تفسیر تابلوهایی از مرگ می پردازند. با تفسیر آن ها تابلوها از تصویر به کلام تغییر شکل می دهند و گفتمان بوشی داستان به وجودمی آید . ابژه های تصاویر کنشی می شوند و شکل جدیدی از هستی برای آن ها خلق می شود. آن ها سخن می گویند، احساسات و رنج خود را بیان می کنند و گفتمان شوشی داستان شکل می گیرد. به کنش درآمدن تابلوها و استفاده از این طرح روایی، برای بیان ناگفته هایی است که در تصویر نمی توان دید. تصاویر فقط می توانند زمان حال واقعه را نشان دهند ولی با کنشی شدن آن ها، گوشه هایی از گذشته و آینده نیز بیان می شود.
تبیین زیبایی شناسی زندگی روزمره در مجموعه داستان کوتاه عاشقیت در پاورقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال ۳۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۱ (پیاپی ۹۶)
155 - 181
حوزه های تخصصی:
زیبایی شناسی در مکاتب گوناگون فلسفی از افلاطون تا امروز، به ویژه در حوزه ی هنر، طرح شده و پدیده ای تاریخی است که دست کم به لحاظ فلسفی سخت مدیون کانت است. کانت زیبایی را مقوله ای مستقل تلقی کرد که لذت ناشی از آن مقید به خود آن مقوله است. یوریکو سایتو، نظریه پرداز زیبایی شناسی زندگی روزمره، معتقد است که زیبایی شناسی زندگی روزمره ضعف زیبایی شناسی فلسفی مبتنی بر هنر را برطرف می کند؛ به این ترتیب، نگرش ها و قضاوت های زیبایی شناختی می توانند کیفیت زندگی، اخلاق اجتماعی و فرهنگی را به واقعی ترین شکل تعیین کنند و وسیله ضروری برای بیان ارزیابی کیفیت زندگی روزمره افراد باشند و به انسان قدرتی دهند تا ازطریق تعامل با مصنوعات، محیط اطراف و تعاملات انسانی از تجارب زیبایی شناختی لذت ببرد. ازآنجاکه روایت های داستانی شامل گزاره ها و ظرفیت هایی هستند که از بُعد زیبایی شناسی زندگی روزمره درخور ارزیابی اند و بیشتر آنها در جهان واقع نیز صدق می کنند، محققان در این پژوهش برآن شدند تا زیبایی شناسی زندگیِ روزمره را برپایه دیدگاه سایتو در سه داستان کوتاه از مجموعه داستان کوتاه عاشقیت در پاورقی نوشته مهسا محب علی به روش اسنادی و کیفی با بهره مندی از منابع کتابخانه ای تحلیل و تبیین کنند تا به این پرسش پاسخ دهند که مؤلفه های زیبایی شناسی زندگی روزمره در این آثار چیست. دستاورد این پژوهش در این سه داستان کوتاه نشان می دهد که زندگی روزمره افراد و نقش اشیاء، مکان و... در این آثار به مثابه نماد، در قالب هنجارگریزی و آشنایی زدایی در تعاملات انسانی و... ترسیم شده اند. علی رغم هنجارگریزی و آشنایی زدایی در تعاملات انسانی، متن داستان ها بستر تجربه ای است که درنهایت به این آگاهی و حکم منجر می شود که ذوق، امر زیبا و امر والا یا برعکس نازیبا در این داستان ها به طور واقعی شکل یافته اند.