مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
داستان کوتاه
حوزه های تخصصی:
یکی از زمینه های پژوهش های ادبیّات تطبیقی، بررسی ترجمه ها از یک منبع به زبان های گوناگون است. این مقاله در زمینه تطبیق کلّی و جزئی کلیله عربی ابن مقفّع، با ترجمه های فارسی منشی و محمّد بخاری است و نگارندگان تلاش نموده اند تا دیدگاهی تحلیلی درباره منشأ و موضوع ابواب و نیز راز تفاوت ترجمه ها ارائه دهند. حکایات هندی که برای آموزش درس سیاست و مسائل جهانی بوده اند، به نسبت تفکّر و فرهنگ مترجمین جنبه اخلاقی و غیراخلاقی به خود گرفته اند. با وجود انطباق کلّی بیشتر ابواب و حکایات سه کتاب، اختلافاتی در حوزه لفظ، معنا و مفهوم مشاهده می شود. منشی به جهت بینش ایرانیش گه گاه اقوال صوفیانه را در ترجمه اش جا داده است؛ امّا سعی نکرده به متن، جنبه اخلاقی بیشتری ببخشد. ترجمه او از لحاظ سبک، به متن اصلی سانسکریت پنچه تنتره، نسبت به سایر ترجمه ها نزدیک تر است. ترجمة بخاری، اصل متن عربی را در ترجمه نقل کرده و از حذف و اضافات پرهیز داشته است. ترجمة او جدا از چند بابی که در این ترجمه وجود ندارد، در بقیه موارد از لحاظ سبک نوشتار و ساده نویسی به متن عربی ابن مقفّع نزدیک تر از سایر ترجمه هاست. او نیز به مانند منشی از آوردن الفاظ رکیک خودداری نکرده است.
جایگاه عبدالسلام کفافی در ادبیات تطبیقی(معرفی و نقد دیدگاه های وی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمّد عبدالسّلام کفافی (1340-1392 ه . ق) از مؤلّفان و پژوهشگران برجسته و پیشگام جهان عرب در حوزة ادبیّات تطبیقی به شمار می آید: کتاب ادبیّات تطبیقیِایشان (پژوهش هایی در باب نظریّه ادبیّات و شعر روایی) - که به زبان فارسی هم ترجمه شده است - از آثار برجستة ادبیّات تطبیقی دهه هفتاد در جهان عرب است. این کتاب دربرگیرندة سه بخش اساسی است که هر بخش به چند فصل تقسیم شده است: مؤلّف در بخش نخست، برخی مبانی نظری ادبیّات تطبیقی را بدون استناد به منابع نظری بیان کرده است که بیشتر بر اساس مکتب فرانسوی می باشد. بخش دوّم به بررسی رابطه ادبیّات با سایر دانش ها و هنر ها پرداخته است. این بخش که یادآور دیدگاه های رماک و ولک بر اساس چارچوب های مکتب امریکایی می باشد نیز، بدون استناد به منابع معتبر نظری تدوین شده است. بخش سوّم به بررسی تأثیر متقابل محیط زندگی و ادبیّات پرداخته که در واقع زیرمجموعه ای از ارتباط ادبیّات و دانش جامعه شناسی است. به هر حال، رویکرد تاریخی و اثبات گرایی جریان تأثیر و تأثّر و اهتمام به یافته های نوین مکتب امریکایی ادبیّات تطبیقی، به ویژه مطالعات میان رشته ای و نیز تأکید بر پژوهش های اسلامی و شرقی – از جمله ادبیّات داستانی، تعلیمی و صوفیانه - که روابط فرهنگی و ادبی مسلمانان را تقویت می کند، مشخّصة بارز دیدگاه های وی به شمار می آید.
شخصیت و شخصیت پردازی در داستان های کوتاه مجموعه ""العواصف"" جبران خلیل جبران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عنصر شخصیت به عنوان اصلی ترین ساختمایه روایی در هر داستان، نقش به سزایی در روند پردازش پیرنگ و شکل گیری رویدادها و حرکت رو به جلو هر متن روایی دارد. کتاب «العواصف» جبران، در بردارنده داستان هایی کوتاه است که نویسنده در آن، مؤلفه شخصیت و شیوه های پردازش آن را مورد توجه ویژه ای قرار داده است. در پژوهش پیش رو، با هدف مشخص نمودن میزان توانمندی جبران در پرداخت شخصیت های داستانی و با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، ابتدا تعاریف و تقسیم بندی های شخصیت به عنوان بخش تئوری پژوهش ارائه شده است و در ادامه، داستان های این مجموعه در دو ساحت انواع شخصیت ها (ایستا، پویا، جامع و ساده) و شیوه های شخصیت پردازی (توصیف مستقیم و غیر مستقیم: کنش و اکشن، دیالوگ و مونولوگ) مورد واکاوی قرار گرفته است. نتایج جستار پیش رو حکایت از آن دارد که بیشتر شخصیت های این مجموعه از نوع ایستا و ساده اند و در شیوه های شخصیت پردازی، گفتگو و توصیف مستقیم بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است.
تحلیل گفتمان انتقادی داستان کوتاه «ناخلف» نوشته سیّدمهدی شجاعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی یکی از رویکردهای تحلیل گفتمان است که در آن با ارتقا بخشیدنِ تحلیل متن از سطح توصیف به سطح تبیین و با دخالت دادن عواملی همچون ایدئولوژی، قدرت، تاریخ و... به تفسیر متون پرداخته می شود. نورمن فرکلاف یکی از صاحب نظران برجسته در حوزه تحلیل گفتمان انتقادی است. به باور تحلیلگران گفتمان انتقادی، متون ادبی نیز مانند دیگر متون در خدمت ارتباط اند. از این رو، آن ها را نیز می توان با نگرش و روش انتقادی تحلیل کرد. در این مقاله کوشش شده است داستان کوتاه «ناخلف» از مجموعه داستان سانتاماریا، نوشته سیّدمهدی شجاعی، با توجّه به رویکرد فرکلاف در سه بخش توصیف، تبیین و تفسیر بازخوانی شود.
«Выигрышный билет» А.П. Чехова и «Мечтания, которые... или пение в бане»М.-А. Джамаль-Заде («بلیت بخت آزمایی» آنتون چخوف و «حساب هایی که ... یا آواز در گرمابه» محمدعلی جمال زاده)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله تأثیر آثار نویسنده سده نوزده روسیه، آنتون پاولویچ چخوف بر محمدعلی جمال زاده، بنیانگذار نوع ادبی داستان کوتاه در ایران بررسی می گردد. جمال زاده ضمن رواج نوع داستان کوتاه امروزی در ادبیات فارسی، با خلاقیت از تجارب نویسندگان موفق روسی در این نوع ادبی، به ویژه از چخوف بهره گرفت. داستان «حساب هایی که ... یا آواز در گرمابه» نوشته جمال زاده شباهت زیادی با داستان «بلیت بخت آزمایی» چخوف دارد. نتایج بررسی های به عمل آمده براساس متن داستان ها از تأثیر عمیق چخوف بر نویسنده ایرانی حکایت دارد و نیز گویای این مطلب است که چخوف و جمال زاده، هر دو بسیار کوتاه و ساده می نوشتند و آثارشان برای همه قابل فهم و درک است.
تحلیل شخصیت «قربانعلی» براساس هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو
حوزه های تخصصی:
شخصیت های داستانی، بازنمایی و بازسازی شده شخصیت های واقعی هستند و بنابر شخصیت پردازی نویسنده، اطلاعات داستان، مستندتر از اطلاعاتی است که افراد از خود بروز می دهند. نیازهای اشخاص داستان، ناپایداری ها را به وجود می آورند و انسان ها در شرایط خاص، بسیاری از جوانب و زوایای درون خود را برملا می سازند. داستان ها نیز بازنمای شرایط خاص زندگی انسان ها هستند؛ بنابراین، می توان براساس نظریه های روان شناسی به تحلیل شخصیت های داستانی همت گماشت و به نتایج بهتری در این خصوص دست یافت.
یکی از این نظریه ها، نظریه روان شناس انسان گرا، «آبراهام مازلو» می باشد. هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو، عمده نظریات او را شامل می شود و می توان با استناد به این نظریه، جایگاه انسان ها را در هرم مزبور تعیین و تبیین نمود. این گفتار به بررسی شخصیت قربانعلی در داستان «درد دل ملاقربانعلی» از مجموعه «یکی بود یکی نبود» محمدعلی جمالزاده، از این منظر، پرداخته است.
بنابر بررسی انجام شده می توان قربانعلی را در مرحله اول و در جایگاه نیازهای فیزیولوژیکی مستقر کرد.
رمزگان شناسیِ «حیوان» در داستان های کوتاه شهریار مندنی پور
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با رویکردی نشانه شناختی مبتنی بر مطالعه ی رمزگان ها به تحلیل چند داستان کوتاه شهریار مندنی پور پرداخته می شود. این نوع از تحلیل در قالب تحلیل رمزگانی صورت می گیرد که بارت آن ها را در پنج دسته مطرح کرده است. از میان این پنج دسته، سه دسته رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگیِ بارت برای تحلیل حاضر در نظر گرفته شده است. در این جستار، شش داستان کوتاهِ «سایه ای از سایه های غار»، «خمیازه در آینه»، «بشکن دندان سنگی را»، «مومیا و عسل»، «شرق بنفشه» و «ناربانو» از مجموعه داستان های سایه های غار، مومیا و عسل و شرق بنفشه برای بررسی انتخاب شده است. در این داستان ها، حیوانات به مثابه رمزگان هایی مهم طرح شده اند و بسته به جایگاه متن، طیفِ گونه گونی از رمزگان های دالی، نمادین و فرهنگی را نشان می دهند. این پژوهش با روشِ توصیفی- تحلیلی انجام شده و بر آن است که به جای پرداختن به درون مایه ها و معنای کلی اثر، «معنا» را به واسطه ی ساختار نشانه های وابسته به یکدیگر و رمزگان ها به دست آورد. و این که چگونه رمزگان های مختلف در راستای بازنماییِ «تقابل و تشابه انسان و حیوان» فعّال می شوند.
دموکراسی ادبی: مفهوم مرکزی دیباچه «یکی بود یکی نبود» جمالزاده (با نقدی بر تاریخنگاری ادبیات داستانی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه داستان کوتاه «یکی بود یکی نبود» نوشته محمد علی جمالزاده را سرآغاز داستان کوتاه مدرن فارسی دانسته اند. گذشته از داستان ها و طرح های این مجموعه که از نخستین کوشش ها در عرصه داستان کوتاه نویسی فارسی به حساب می آید، «دیباچه» این کتاب در مطالعات ادبی فارسی و در نظریه انتقادی، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. جمالزاده، به عنوان پدر داستان کوتاه فارسی، در این دیباچه به دنبال نوعی قانونگذاری ادبی بوده و کوشیده است با نگاهی تطبیقی و آینده نگر مهم ترین مسائل ادبی عصر خود را به بحث بگذارد. یکی از مفاهیم مرکزی مطرح شده در این دیباچه، مفهوم بنیادی «دموکراسی ادبی» است. با بررسی ریزمفهوم ها و استعاره های مطرح شده در این دیباچه، می توان این مفهوم مرکزی را تحلیل و صورت بندی و مولفه های پشتیبان و برسازنده آن را بررسی کرد و نشان داد تا چه اندازه طرح این مفهوم مرکزی برای بررسی تاریخنگاری ادبیات معاصر فارسی ضرور است.
ردّ پای رئالیسم جادویی در دو داستان کوتاه دفاع مقدّس «ماه زده» و «عود عاس سبز» نوشته مجید قیصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ، به سبب هیجانات و حوادث پیش بینی ناپذیر، ذاتاً پدیده ای پرشور و بحث برانگیز است. جاذبه هایی که در بیان ابعاد معنوی و رویدادهای ماورائی جنگ وجود دارد، پای بسیاری از نویسندگان را به این عرصه گشوده است. با این حال، پیوند مسأله جنگ با مبانی اعتقادی مردم ایران، ورود به این ساحت را اندکی دشوار نموده و بهره گیری از شیوه های روایی ویژه ای را ضروری می نماید. در میان سبک های ادبی، رئالیسم جادویی به سبب درهم آمیزی خیال و واقعیت، می تواند به عنوان راهکار مناسبی برای خروج از این مسئله مطرح گردد.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بیان اجمالی ویژگی های آثار رئالیسم جادویی، با تحلیل و بررسی دو داستان کوتاه ماه زده و عود عاس سبز، ردپای این مکتب را در آثار داستانی دفاع مقدّس دنبال کنیم تا روشن گردد که این شیوه تا چه اندازه می تواند در خلق آثاری از این دست کارآمد باشد.
ضرورت این مسئله ناشی از آن است که عدم بهره گیری از شگرد های مختلف داستان نویسی، می تواند آثار حوزه دفاع مقدّس را به ورطه تکرار کشانده و آنها را از رقابت با جریان های موازی ادبیات داستانی باز دارد.
تحلیل روایی- عرفانی داستان دلاویزتر از سبز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منتقدان و پژوهشگران ادبی در تحلیل عرفانی آثار ادبی معاصر بیشتر به بررسی اشعار فارسی پرداخته اند؛ در حالی که نثر داستانی به ویژه داستان کوتاه، در دهه های اخیر در بازتاب دادن باورها، رفتارها، و آموزه های عرفانی نقش بسزایی داشته است؛ داستان کوتاه دلاویزتر از سبز نوشته علی مؤذنی ازجمله این داستان ها است. هدف ما در این مقاله این است که این داستان را با روش توصیفی تحلیل کنیم و با بررسی آن در سه سطح درون مایه، کاربرد تصاویر ادبی، و نحوة روایت نشان دهیم که چگونه مفاهیم عرفان کلاسیک در آن بازسازی شده اند. در این داستان، مضامین عرفانی مانند سیروسلوک، معرفت نفس، امتحان الهی، صلح و دوستی، ولایت، وحدت شهود، و جمعیت خاطر با مفاهیم دینی پیوند خورده اند و مفاهیم و درون مایه های عرفان کلاسیک در فرمی جدید در آن بازتاب یافته اند؛ همچنین هماهنگی نحوة به کارگیری تصاویر ادبی و شیوة روایت با درون مایة عرفانی آن سبب انسجام ساختاری داستان شده است.
جهان بینی اسطوره ای؛ اسطوره زدایی و اسطوره زایی در داستان های بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نگاه اول، جهان اسطوره، جهان علم و جهان سیاست هستی های موازی هستند، که با تغییر ذائقه زیباشناختی بشر و نیاز های او اولویت و اعتبارشان متغیر می شود، اما به دلیل جهانشمول بودن تجربه های اسطوره ای و نقش ارتباطی و رسانگی آن در اتصال انسان به تمامیت کیهان شناختی، جهان اسطوره، هماره مطلوب گم شده بشر و رابط او با جهان راز آلود و امر مقدس بوده و هست. افراط تفکر مدرن در اسطوره زدایی، بشر را به بازگشت به اسطورهای کهن چه در قالب بازتولید و باز خوانی بینش و کاراکتر اسطوره ای و چه در قالب خلق و آفرینش اسطورهای جدید کشاند. جستار حاضر با توجه به سریان و جریان اسطوره در ادبیات معاصر به کند و کاو و باز نگری جهان بینی اسطوره ای در داستان های بیژن نجدی و تبیین سازوکار های اسطوره زایی و اسطوره زدایی در آنها می پردازد. بازخوانی و بازآفرینی اسطوره ها در داستان های نجدی چندلایه و درهم تنیده است و تکرار صرف اسطوره های باستان نیست. او زایش اسطوره ها را در بستر های تقابلی، در تقابل با اسطوره های جهان مدرن (اسطوره علم و سیاست) معنادار می سازد و با اسطوره زدایی از دوره مدرنیته، و با تکیه بر مانایی، جاودانگی و تأثیرگذاری اسطوره های کهن، کاراکترهای داستانش را از حصار جهان کرانمند می–گذراند و به جهان بی کران پیوند می زند.
تحلیل داستان در نظریه جهان های متن: مطالعه موردیِ وداع اثر جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به تحلیل داستان «وداع»، اثر جلال آل احمد، با رویکرد شعرشناسی شناختی می پردازد. این تحلیل برمبنای نظریه جهان های متن (ورث، 1999) صورت می پذیرد. جهان های متن بازنمودهایی ذهنی اند که از جهان گفتمان پدید می آیند. چیدمان اصلی جهان متن به وسیله عناصرِ جهان ساز ایجاد می شود و موضوع گفتمان، به وسیله گزاره های نقشی و پیش برنده شکل می گیرد. وقتی مرزهای جهان ِ متن به وجود آمد، لایه های مفهومی دیگری قابل شناسایی است که جهان های فرعی نام دارند و بر سه نوع اند: جهان فرعیِ اشاره ای، جهان فرعیِ نگرشی و جهان فرعیِ معرفت شناختی. تحلیل داستان «وداع» براساسِ این نظریه نشان داد که هرچند بسط جهان های فرعیِ اشاره ای و نگرشی در داستان «وداع» بسیار محدود بود، ولی جهان های فرعیِ معرفت شناختی که لایه های معنایی عمیق تر ی را نشان می دهند، در این داستان به طورِ گسترده ای قابل شناسایی اند. این نتیجه نشان دهنده آن بود که داستان «وداع» متضمن لایه های عمیق معناست که به وسیله نشانه های مشخصِ متنی قابل دستیابی اند.
سیر ادبیات داستانی در ایلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی که در معنای امروزی آن بیشتر ناظر به داستان کوتاه، داستان بلند و رمان است، در ایلام پیشینة اندکی دارد و شروع آن به داستان های کوتاه و پراکندة کلانتر محمدی باز می گردد. پس از وی، خداداد ابراهیمی با نگارش داستان های کوتاه به طور جدی وارد این حوزه شد و در سال 1378 «عاطفه در غبار» را به عنوان اولین کتاب چاپ شده در حوزه ادبیات داستانی ایلام، منتشر کرد. پس از آن، آثار دیگری در این حوزه، در قالب داستان کوتاه و رمان به زبان های فارسی و کردی انتشار یافت. این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی، انجام شده و به دسته بندی آثار مکتوب ادبیات داستانی ایلام، بر اساس ترتیب و توالی زمان انتشار (دهه چاپ) آنها پرداخته و با تحلیلی هرچند مختصر از درونمایه آثار، نقاط ضعف و قوت آنها را بازگو کرده است. نتایج پژوهش، بیانگر آن است که دهه هشتاد از جهت کمی، بیشترین آثار چاپ شده را داشته است. گفتنی است ادبیات داستانی ایلام از لحاظ کیفی تا رسیدن به جایگاه مطلوب خود، راهی دراز در پیش دارد و از لحاظ درونمایه، تنوع چندانی در کار نویسندگان ایلامی مشاهده نمی شود؛ چنان که فضای جنگ بر سایر موضوعات، سایه انداخته است. می توان گفت نشر آثار داستانی به زبان مادری (کردی) نیز مورد بی مهری نویسندگان ایلامی بوده است. از مشکلات پیش روی ادبیات داستانی در ایلام، می توان به کم کوشی در بازنویسی داستان های شفاهی، هزینه های سرسام آور چاپ و توزیع نامناسب آثار چاپ شده اشاره کرد.
تحلیل کارکرد «تمثیل داستانی» در پیرنگ داستان کوتاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل، یکی از فنون بلاغی است که کارکردهای معنایی آن مورد توجه بسیاری از ادیبان قرار گرفته است. از میان انواع تمثیل، نوع داستانی آن که ساختاری روایی دارد، کاربردی وسیع در متون ادبی کلاسیک و معاصر فارسی داشته است. داستان معاصر نیز همانند شعر در موارد بسیاری از کارکردهای معنایی تمثیل بهره برده است. بررسی تمثیلهای داستانی به کار رفته در داستان های کوتاه مدرن نشان میدهد که برخی از نویسندگان، این آرایه را در کارکردی متفاوت از نوع معنایی آن به کار برده و در بخش ساختاری داستان نیز از آن بهره گرفته-اند. به هدف بررسی این کارکرد، پژوهش حاضر با مبنا قرار دادن آرای «برایان ریچاردسون» درباره تأثیر ساختاری ابزار بلاغی در داستان مدرن، به تحلیل سه داستان کوتاه فارسی («مهدی»، «دوزیستان» و «قصه و غصه») پرداخته و نشان داده است که تمثیل داستانی می تواند علاوه بر کارکرد محتوایی، در ساختار پیرنگ داستان کوتاه مدرن نیز مؤثر واقع شود.
کارکرد توصیف در چند داستان کوتاه معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همواره در آثار ادبی، توصیف و روایت به شکلی غیرقابل تمایز در هم تنیده اند. همسو با پژوهش های روایت شناسانه در دهه های اخیر، نظریه های متعددی نیز به ارائه ی الگوهایی از کارکردهای مختلف توصیف در آثار متفاوت پرداخته و به هر یک از انواع ادبی، شکل خاصی از توصیف را نسبت داده اند. در این میان، توصیف در آثار رئالیستی و ناتورالیستی از جایگاه ویژه ای برخوردار و نقش آن در پرداخت رویدادها و شخصیت ها انکارناپذیر است. جستار پیش رو، با هدف تعمیم نظریه های مربوط به توصیف بر چندین داستان رئالیستی و ناتورالیستیِ معاصر فارسی، سعی دارد پس از مطالعه تاریخچه و جایگاه توصیف در رمان، نقش آن را در تعیین چارچوب مکانی-زمانی، رسالت آموزشی و به طور کلی زیبایی شناختیِ چند داستان کوتاه ایرانی تبیین نماید. در این راستا، داستان-هایی از جمال زاده، هدایت، علوی، آل احمد و چوبک را برگزیدیم و کارکردهای گوناگون توصیف را در آن بررسی کردیم: نتایج این تحقیق نشان می دهد که در آثار نویسندگان مذکور، توصیف نه تنها عنصری خنثی و توقفگاه در روند روایت نبوده بلکه از طریق شگردهای استتار آن در روایت، امکان پیشبرد داستان نیز فراهم شده است. علاوه بر تبیین رفتار و کنش شخصیت ها، توصیف در داستان-های مورد مطالعه گاه به آماده سازیِ چارچوب مکانی-زمانیِ داستان می انجامد و گاهی نیز به شکل مجموعه ای از بینش های لغت نامه ای درمی آید و کارکردی آموزشی می یابد.
بیژن نجدی و بدعت در زبان داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«بیژن نجدی» نویسنده ای بدعت گذار است که با انتشار سه مجموعه داستان کوتاه، سبکی انحصاری و متفاوت را به ظهور رسانده است. او در روایتِِ داستان از نثری ویژه و شاعرانه بهره برده که دارای تازگی و وجه نامتعارف است. نجدی میان بیان شعری و عناصر داستانی به گونه ای خاص، تلفیق به وجود آورده که ضمن داشتن مشخصه های روایی، واجد ظرفیت های شعری نیز هست. این امر، نقشی تعیین کننده در تکوین کلیت کار «نجدی» ایفا کرده و عناصر داستان های او را ساختار و نظامی ویژه بخشیده است. نجدی نویسنده ای نوجو و تجربه گراست که به «داستان نو» و بهره گیری از شگردهای جدید و نیز زبان نامتعارف در روایت تمایل بسیار دارد. در این مقاله، رفتارِ هنجارگریز و ساختارشکنانه ی نجدی با زبان و تأثیر این زبان بر تکوینِ چند عنصر داستانی در کار او تأمل شده است. در این راستا عناصری چون «توصیف»، «صحنه »، «درونمایه»، «مضمون»، «نقل» و «زمینه» در چند داستانِ نجدی بررسی و تحلیل گردیده و نقش شگردهای شعری و تمهیدات زبانی چون «برجسته سازی»، «آشنایی زدایی» و بازی های زبانی در شکل گیری این عناصر بیان شده است.
نماد شناسی داستان های کوتاه ادبیّات پایداری لبنان با تکیه بر کتاب «عَناقیدُ العَطَش» اثر علی حجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از تجلّیگاه های ادبیّات مقاومت، داستان نویسی است، خواه داستان کوتاه باشد یا رمان. از میان کشورهای اسلامی، لبنان همواره مورد هجوم دشمن صهیونیستی بوده؛ به همین خاطر نویسندگان زیادی به بیان رشادت ها و پایداری مردم لبنان در برابر دشمنان خود پرداخته اند. کتاب «عناقید العطش» اثر علی حجازی با 12 داستان کوتاه، به عنوان یک مجموعه داستانی به بیان پایداری و استقامت مردم لبنان پرداخته است. بررسی این کتاب از آنجا حائز اهمّیّت می باشد که نویسنده بر اثر شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر جامعه خود در داستان های واقعی خود از زبان رمز به موضوع پایداری و استقامت در برابر دشمن اشاره نموده است. آنچه نگارندگان در این مقاله برآنند تا به آن پاسخ دهند این است که: 1- مهمترین نمادهای بکار رفته در داستان های کتاب «عناقید العطش» چیست؟ 2- نویسنده به چه دلیل از نمادهای مشخّصی برای دشمن صهیونیستی استفاده کرده است؟ در پایان می توان چنین نتیجه گرفت که نویسنده کتاب، متناسب با هر یک از خصلت ها و خوی مستکبرانه دشمنان خود از نمادهای مشخّصی اعم از جان دار و بی جان مانند: مار، کفتار، شیطان، مترسک و ... استفاده نموده است. همچنین نویسنده به منظور بیان جلوه های مقاومت و پایداری مردم لبنان و عشق و دلبستگی آنان به وطن خویش، از نمادهای مشخّصی در این زمینه بهره برده است. پژوهش حاضر برآن است تا با روشی توصیفی – تحلیلی به بیان و رمز گشایی نمادهای مقاومت در کتاب «عَناقیدُ العَطَش» بپردازد و در خلال آن به مهمترین جلوه های ادبیّات پایداری در داستان نویسی این مجموعه داستانی اشاره نماید.
بررسی «ازخودبیگانگی زن» در جامعه پدرسالار داستان های کوتاه «زویا پیر زاد» و «هیفاء بیطار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد جامعه شناختی، یکی از روش های نقد ادبی، است که در تحلیل متون ادبی معاصر کاربرد دارد؛ بر این اساس، رمان و داستان، حوزه های مناسبی برای انجام مطالعات جامعه شناختی به شمار می رود. در دوران معاصر، نویسندگان بزرگی از بانوان به نگارش رمان و داستان اقدام نموده اند و با پرداختن به موضوعات اجتماعی، سعی داشته اند مشکلات و مسائل زنان جامعة خود را مطرح کنند. بی شک یکی از مهم ترین موتیف های ادبیّات زنانِ نویسنده، پرداختن به مسئلة هویت زنان و بیگانگی آنان در جامعه و به ویژه جامعة پدرسالاری است. در این نوشتار، سعی شده است موضوع ازخودبیگانگی زن در جامعة پدرسالاری با رویکردی جامعه شناختی و به روش توصیفی - تحلیلی، در چند داستان کوتاه از دو نویسندة معاصر ایرانی و سوری (زویا پیر زاد و هیفاء بیطار) بررسی و تحلیل شود. نتایج حاصله از بررسی داستان های این دو نویسنده (آن ها)، حاکی از آن است که در جامعة پدرسالاری، علاوه بر عقاید غلط حاکم و نوع نگرش جامعه نسبت به زن، شیوه های رفتاری زنان و عدم آگاهی از حقوق و جایگاه انسانی خود در جامعه، از دلایل اصلی سلطة مرد بر زندگی زن و از بین بردن حقوق مادّی و معنوی وی و سرانجام ازخودبیگانگی او محسوب می گردد. ازخودبیگانگی، بر کیفیّت زندگی زن تأثیر می گذارد و باعث می شود که زن، معناداری و احساس رضایتمندی و شادکامی را در زندگی کمتر تجربه کند. این دو نویسنده، سعی داشته اند شرایط زندگی زنان جامعة خود را نشان دهند و نوعی آگاهی و بیداری در زنان ایجاد نمایند.
تصویر دانشجویان در داستان های کوتاه قبل از انقلاب اسلامی (از دهه بیست تا پنجاه شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دانشجویان به عنوان یکی از اقشار نوظهور در جامعه ایران تلقی می شوند که از نخستین سال های تأسیس دانشگاه به منزله نمادی از تجدد و طبقه متوسط شناخته شده اند. آنان به دلیل توسعه نامتوازن صورت گرفته در دوران پهلوی هم با سنت در تعارض بوده اند و هم با تجدد. هدف از پژوهش کتاب خانه ای حاضر بررسی نوع نگاه نویسندگان به منش و کنش دانشجویان در داستان های کوتاه دهه های بیست تا پنجاه شمسی است. با مطالعه این داستان ها با سه دسته از دانشجویان مواجه می شویم: مبارزان آرمان خواه، فردگرایان مأیوس و امیدواران واقع بین. هر نویسنده ای با توجه به خاستگاه فکری اش شخصیت دانشجویان را به شکلی توصیف می کند. برای مثال از آنجا که صادقی و ساعدی تحت تأثیر گرایش های نهیلیستی قرار دارند، دانشجویان داستان های آنان نیز از ایجاد هر گونه تغییر فردی و اجتماعی اظهار ناامیدی می کنند. این دسته از دانشجویان رؤیاهای خود را از دست داده و مأیوس و منزوی شده و نهایتاَ دچار رخوت و عطلت گشته اند. انحرافات اخلاقی، اعتیاد و تمایل به خودکشی نیز برخی از رفتارهای شایع این طیف از دانشجویان است ولی از سوی دیگر دانشجویانِ به تصویر کشیده شده در داستان های بزرگ علوی و نادر ابراهیمی آرمان خواه و پرتحرک اند و مبارزات تشکیلاتی- سیاسی را علیه رژیم سامان می دهند. سیمین دانشور و گلی ترقی در میانه این دو جریان ایستاده اند و دانشجویان داستان های آن دو، تلاش می ورزند که از انفعال خارج شده و به رشد و پویایی دست یابند.
بررسی پیرنگ «سه قطره خون» از منظر مدرنیسم و سورریالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان داستان های هدایت «سه قطره خون» از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است. به عقیده بسیاری از منتقدان ادبی، سبک داستان پردازی هدایت در این داستان، نمونه تمام عیار سبک داستان نویسی خاص اوست. این داستان با درون مایه رازآلود و سمبلیک خود و ساختار پاره پاره و نامنسجم و روایت های گسیخته از وقایع نامرتبط، به خوبی نمایانگر نگرش خاص نویسنده به جهان پیرامون و همچنین جهان بینی ذهنی اوست. درواقع هدایت در این داستان با استفاده از عناصر سورریالیستی و مدرنیستی، پیرنگی نامتعارف و بدیع خلق کرده است که به وسیله آن نگرش ابهام آلود و شک گرایانه خود به رویدادهای جهان هستی را به تصویر می کشد. همین عوامل سبب شده اند که معنای مرکزی متن در لایه مشهود و بیرونی تا حدی غامض و پیچیده شود. به همین دلیل نگارنده در این مقاله سعی کرده است تا از طریق مطالعه دقیق داستان و با تکیه بر نظریات، کتاب ها و مقالات متعددی که در این باره وجود داشته، عناصر پیرنگ ساز داستان را بر مبنای نظریات مدرنیست ها و سورریالیست ها کشف و تحلیل کند. بر پایه همین نگرش، نگارنده درنهایت به این نتیجه رسیده است که اساس این پیرنگ نو و بدیع و نامتعارف بر پایه شک و ابهام و تکرار و تداعی نهاده شده است.