مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
داستان کوتاه
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه در دهه هشتاد قرن نوزدهم میلادی در غرب ظهور کرد و همزمان با تحولات سیاسی و اجتماعی نیمه اول قرن معاصر ایران و کشورهای عربی، وارد این سرزمین ها شد. داستان کوتاه با تلاش و ابتکار ادیبان و روشنفکران بزرگی چون مصطفی لطفی المنفلوطی در مصر و محمدعلی جمال زاده در ایران به یکی از مهم ترین انواع ادبی در این کشورها تبدیل شد و توجه خوانندگان بسیاری را به خود معطوف ساخت. این دو ادیب، نویسندگانی تأثیرگذار و پیشگام در ادبیات داستانی کشورهای خود هستند. با توجه به هم عصر بودن آن دو و زندگی در شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی تقریباً مشابه و تشابه سیر تکوین ادبیات داستانی در ایران و مصر، وجوه اشتراک بسیاری در مضامین و سبک داستان پردازی منفلوطی و جمال زاده مشاهده می شود که بررسی و تبیین آن ضروری می نماید. این پژوهش با روش تحلیلی و مقایسه ای و براساس رویکرد آمریکایی در ادبیات تطبیقی، به مقایسه شیوه نگارش، مضمون، پرداخت و عناصر داستان کوتاه این دو ادیب پرداخته و وجوه اشتراک و تفاوت آن ها را بیان کرده است. این بررسی نشان می دهد که این دو نویسنده، باوجود تفاوت در زبان، شباهت های فراوانی در مضمون و اسلوب نگارش داشته و با زبانی انتقادی به بیان مشکلات جامعه خود پرداخته اند.
مقاله های داستانی احمدرضا حوحو و میراث مقامه نویسی عرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره پنجم بهار و تالستان ۱۳۹۴ شماره ۱۰ (پیاپی ۶۸)
223-245 صفحه
حوزه های تخصصی:
ادبیات داستانی الجزایر از رویکردی تاریخی به دو دوره تقسیم می شود: پیش از استقلال این کشور و پس از آن. نویسندگان و مترجمانی چند، پیش از استقلال الجزایر با ترجمه، تقلید و سپس تصنیف گونه های نوپدید روایی که نتیجه ارتباط مستقیم الجزایر با اروپا بود، زمینه نگارش داستان نویسی جدید را در این کشور فراهم آوردند. از این میان، احمدرضا حوحو، از نخستین نویسندگانی بود که به گونه های روایی جدید توجه کرد و روایت را ابزار نقد قرار داد. او پیش از استقلال الجزایر درگذشت، اما در راه استقلال کشورش گام های مؤثری برداشت. حوحو در مقاله های داستانی فکاهی گونه خود با رویکردی انتقادی به مسایل جامعه نگریست. در این مقاله، پس از تعریف مقاله داستانی و معرفی حوحو بر اساس نقد ساختاری و روابط بینامتنی به تحلیل عناصر روایی مقاله های داستانی او در مع حمار الحکیم و مقایسه آن با ساختار مقامات پرداخته شده است. مقامه نویس، مسایل جامعه رو به انحطاط عرب را پس از سیطره مغول به تصویر می کشد و حوحو، مسایل جامعه استعمارزده ای را که آرزومند تعالی است. حوحو، از منظر داستانی در این اثر به ساختار مقامات توجه دارد، اما این مقاله های داستانی را در راه اهداف جدید جامعه اش به کار می گیرد؛ اهدافی که مخالفت هایی را برمی انگیزد
نگاهی به دلواپسی های وجودی در عزاداران بَیَل با رویکرد روان شناسی هستی گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۷ شماره ۷۸
54 - 31
حوزه های تخصصی:
در میان داستان نویسان ایرانی، غلامحسین ساعدی به عنوان نویسنده ای روان پزشک، توانسته است نمودهای اضطراب ناشی از دغدغه های وجودی را در شخصیت هایی رئالیستی و باورپذیر به تصویر بکشد. نویسنده مقاله کوشیده است نشان دهد برخلاف نظر برخی منتقدان که حضور بعضی از شخصیت ها و کنش آن ها را در آثار ساعدی، به ویژه در <em>عزاداران بَیَل</em>، نابجا و ناشی از ضعف داستان دانسته اند، با توجه به رویکرد روانکاوی هستی گرا، این شخصیت ها و کنش هایشان تبیین شدنی است. مسئله اصلی در مجموعه داستان <em>عزاداران بَیَل</em>، احساس تنهایی برآمده از اضطراب مرگ است و شخصیت های داستان ها با انکار مرگ و تجربه اضطراب ناشی از آن، هر یک مکانیسم دفاعی خاصی را برمی گزینند تا بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. ساعدی با این مکانیسم های دفاعی آشنایی داشت و توانسته است آن ها را در آثار خود به خوبی به تصویر بکشد و با جسارت این آشفتگی ها را به نمایش بگذارد تا خود خواننده به تأمل در آن بپردازد و متأثر از فضای داستان، به وضعیت خویش و دنیای پیرامونش بیندیشد.
بررسی جلوه های ناتورالیسم در داستان های کوتاه دولت آبادی و درویشیان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مکتب ادبی ناتورالیسم از بطن رئالیسم پدید آمده که طبیعت را عنصر اثرگذار بر ساختار زندگی دانسته و هدف آن بیان واقعیت های دردناک جامعه است. سبک نویسندگی محمود دولت آبادی و علی اشرف درویشیان رئالیسم است و از نویسندگان صاحب سبک در میان داستان نویسان نسل سوم ادبیات داستانی ایران هستند. داستان های کوتاه این نویسندگان علی رغم تفاوت های سبک نویسندگی، در بُعد اندیشه شباهت هایی دارند که اندیشه های ناتورالیستی دو نویسنده در داستان های کوتاهشان یکی از این شباهت هاست، چنان که درون مایه های ناتورالیستی فراوانی در داستان های کوتاه دولت آبادی (ته شب، ادبار، مرد، از خم چمبر، گاواره بان، عقیل عقیل، آوسنه باباسبحان، باشبیرو، سایه های خسته) و درویشیان (فصل نان، از این ولایت، همراه آهنگ های بابام، آبشوران) که عموماً مربوط به فضای ایرانِ دوره پهلوی دوم هستند، دیده می شود. این نویسندگان زشتی های جامعه ایرانِ دهه چهل را آشکارا در شرایط خاصّی از اوضاع سیاسی و اجتماعی عصر پهلوی به تصویر کشیده اند. بنابر این، پژوهش پیش روی با هدف تبیین جلوه های ناتورالیستی در آثار دولت آبادی و درویشیان با رویکردی توصیفی- تحلیلی انجام شده که دستاورد آن تحلیل و تبیین جلوه هایی مشترک از ناتورالیسم مانند: فقر و بیکاری، خشونت علیه زنان، جهل و خرافه، نبود عشق و زیبایی، کارکرد زبان محاوره، توصیف دقیق و شرح جزئیات، مرگ و فرجام غم انگیز توصیف رنج ها و سختی های زندگی شکست حرمت کلمات و مفاهیم، فضاسازی تیره و آزارنده د ر داستان های کوتاه این دو نویسنده است.
بررسی مؤلفه های ناتورالیستی من یک سایه ام و چند داستان دیگر از فیروزه گل سرخی
حوزه های تخصصی:
نات ورالیسم ادب ی ب ه تشری ح اوضاع کلی شخصیت در رمان، در بستر شرایط جبری «زمان» و «مکان»، «وراثت» می پردازد. این مکتب یکی از مکاتب مهم ادبیات داستانی ایران به شمار می رود. فیروزه گل سرخی از نویسندگان دهه های متأخر است که به شی وه ناتورالیستی و عینی به روایت داستان می پردازد. برخی از آثار او به جهت بیان بی پرده زشتی ها، تأثیر محیط و لحظه، توصیف مشمئز کننده فقر، وجهه ناتورالیستی دارند. بنابراین، نگارندگان با توجه به این خصوصیات بر خود ضرورت دیدند که کتاب من یک سایه ام و چند داستان دیگر او را به شیوه تحلیلی - استنباطی مورد بررسی قرار دهند. پس از بررسی مشخص شد که مضمون سه داستان کوتاه، رؤیای بعد از ظهر نیمه تابستان، من یک سایه ام و مستأجر، مطابق با مضامین داستان های ناتورالیستی بوده و مؤلفه ها ی آن در این سه داستان حضور گسترده ای دارد. معرفی هجده مؤلفه ناتورالیستی به همراه تحلیل شاهد مثال هایی از داستان های مذکور و تشخیص مؤلفه های پربسامد از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش است. همچنین گل سرخی توانسته است که از طریق همسو کردن مؤلفه های «عنوان بی پرده مسائل جنسی» و «زشت نگاری» با فرهنگ و معیارهای جامعه اسلامی، آنها را بومی سازی کند.
بررسی و تحلیل ویژگی های ساختاری و شگردهای زبانیِ «داستانِ خسرو» نوشته عبدالحسین وجدانی
حوزه های تخصصی:
عبدالحسین وجدانی یکی از نویسندگان برجسته ایران، در داستان هایش ب ه تح وّلات سیاس ی، فرهنگ ی و اجتماعی انسان معاصر نظر دارد. در آثارِ وی به راحتی م ی ت وان نموده ای فراوان ی از فرهن گ، هویّت، اخلاق، مردم داری، مذهب را که مطابق با سِرِشتِ مردم ایران زمین اس ت، مش اهده کرد. داستانِ «خسرو» سومین داستان از مجموعه داستان «عموغلام» تنها مجموعه داستانی وجدانی است. این داستان از زبان اوّل شخص نقل می شود، امّا شخصیّتِ راوی در مقابل شخصیّت اصلیِ داستان یعنی خسرو، رنگ می بازد. راوی که در دوران تحصیلات ابتدایی با خسرو هم کلاس بوده، روزی او را در خیابان می بیند؛ «شیره تریاک، آن شیرِ بی باک را چون اسکلتی وحشتناک ساخته بود.» آن گاه خاطرات دورانِ جوانی او را بازگو می کند و در لَفافه داستان، درون-مایه این اثر را که طرحِ یکی از مشکلات فرهنگی-اجتماعی عصرِ ما و آثار مخرّب و زیان بارِ اعتیاد است، به میان می آورد و در پایان توصیه می کند که از همنشینِ بد باید دوری کرد. از آن جا که داستان، منعکس کننده مسائل مهمّ اجتماعی در هر دوره و زمان است، این پژوهش به روش توصیفی و تحلیل محتوا «داستانِ خسرو» نوشته عبدالحسین وجدانی را مورد تجزیه و تحلیل و نقد قرار داده و با بررس این اثر، ویژگی ها و ظرافت های زبانیِ آن و نیز شگردهایِ خاصّ نویسنده برای اَدایِ مقصودِ خود را بیان کرده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که وجدانی با استفاده از ظرفیّت های ادبی و شگردهای زبانی مانند تشبیه، کنایه، طنز، اصطلاحات عامیانه توانسته است خواننده داستان را با خود همراه و پیام نهایی (تأثیرِ همنشینِ بَد) را به او اِلقا کند.
تحلیل نگرش شخصیت های یک داستان کوتاه بر اساس نظریه کارکردهای نگرش؛ مطالعه موردی تک داستان «یک روایت معتبر درباره کشتن» اثر مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیستم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
235 - 264
حوزه های تخصصی:
داستان، به مثابه یک مدل از جامعه، رسانه ای است که قادر به بازنمایی جنبه های مختلف روانی و اجتماعی انسان ها و افزایش توانایی های اجتماعی و موجب جامعه پذیری و تغییر در ابعاد شخصیتی انسان هاست. این پژوهش، به شیوه کتابخانه ای، مبتنی بر پژوهش کیفی و تحلیل محتوا، نگرش شخصیت های داستان کوتاه «یک روایت معتبر درباره کشتن» را بر اساس مطالعات روان شناسی اجتماعی «نگرش» و «کارکرد نگرش» بررسی و نگرش افراد را در روابط فردی، بینافردی و اجتماعی نسبت به رفتار انحرافی «قتل» تحلیل کرده است. مصطفی مستور در این داستان، جنبه های مختلف نگرش - مثبت و منفی- چند طیف از مردم جامعه را نسبت به قتل به تصویر کشیده و القای نگرش و ترسیم چشم انداز ایدئولوژیک کنشگران داستان، به ویژه شخصیت اول داستان، در کانون توجه متن قرار دارد. نظریه کارکردی نگرش، با رونمایی از انگیزه های درونی انسان، علت پدیداری نگرش ها را تبیین و نقش نگرش ها را در جهت دهی به رفتارهای اجتماعی تشریح می کند. به نظر می رسد، نگرش افراد جامعه نسبت به این پدیده غیر انسانی، مبتنی بر کارکردهای ارزش خواهانه قابل ارزیابی باشد؛ اما تحلیل متن نشان می دهد، نگرش افراد حتی نسبت به این پدیده مذموم می تواند بر اساس عوامل مختلف، در جهت کارکردهای سودجویانه تغییر جهت دهد و همچنین با وجود پایداری نسبی نگرش افراد مختلف جامعه نسبت به یک پدیده؛ کیفیت تعامل و ارتباطات بینافردی انسان ها در رویارویی با رخدادها و پدیده های اجتماعی، می تواند منجر به ناهماهنگی شناختی شده و به میزان قابل توجهی در تغییرعناصر عاطفی و شناختی نگرش و نیز شکل گیری رفتارهای پیش بینی نشده موثر باشد.
واکاوی نسبت میان موجودیت و روایت زمانی مطالعه موردی: داستان های ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در بحث از ادبیات داستانی، موجودیت و هویت شخصیت ها در بستر روایت، زمانی است که پیکربندی می یابد؛ به این معنا که به دست آوردن شناختی معتبر از یکی مستلزم شناخت دیگری نیز هست. در این پژوهش، تلاش بر این است تا از طریق شناخت استراتژیِ نوشتاری ابوتراب خسروی برای شکل دهی به زمان رواییِ داستان ها، به فهمی کیفی از هویت و موجودیت پرسوناژ ها و کنش های آنها به طور خاص و نظم موجود در روابط اجزاء به طور عام دست یابیم. این هدف با استفاده از گزیده ای از داستان های وی که در دو مجموعه دیوان سومنات و کتاب ویران به چاپ رسیده محقق خواهد شد. روش مورد استفاده تحلیل روایت است که به روابط علی و معلولی اجزا به دور از اتفاقات تصادفی می پردازد. در بخش تحلیل، چهار تقسیم بندی از حیث ارتباط زمان و موجودیت شکل گرفته است: 1-موجودیتِ زمانمند وابسته به جهان خارج، 2-موجودیت زمانمندِ یگانه در عین استحاله در نقاب، 3- سیر تکامل عینیِ وجود، در زمانِ متوقف شده، 4-موجودیت پیش و پس از خلقت در بستر نوسانات زمانی؛ و در نهایت این مقوله استنتاج شد که موجودیت اشخاص در ارتباط مستقیم با زمانمندی آنهاست که شاکله می یابد.
بررسی عناصر داستان های کوتاه « موعدنا غداً»، « الکفاءات» و« ملک الملوک» اثر نجیب الکیلانی
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه به عنوان برشی از زندگی شخصیت اصلی داستان، اگرچه محدودیتهایی را در کاربرد عناصر داستان نویسی دارد، اما همان ساختار و شیوه در کاربرد این عناصر در داستان کوتاه نیز مشهود است. لذا شیوه چینش این عناصر و میزان حضور هرکدام از آنها در داستان قابل تحلیل است. «نجیب کیلانی» ادیب، داستان پرداز، شاعر و ناقد معروف مصری تبار، از جمله کسانی است که با داشتن روح دینی و تعهد به قضایای اخلاقی همراه با سبک واقع گرایانه در داستان کوتاه، از شهرتی جهانی برخوردار است. و همین امر ما را به بررسی عناصر داستان های کوتاه او واداشت. نظر به کثرت داستانهای کوتاه نجیب، سه داستان« موعدنا غداً» و« الکفاءات» و« ملک الملوک» که ارتباطی تنگاتنگ با واقعیت و زندگی مردم دارد و آمال و آلام مردم را به تصویر کشیده است، انتخاب شد و عوامل داستان در این سه به بوته نقد و بررسی نهاده شد. برخی نتایج این نقد و بررسی گواه این مطلب است که نجیب با اسلوبی ساده، روان و بی تکلف و با استفاده از توصیفات دقیق و با بهره گیری از عناصر داستان، بر تعالی و غنای داستانهای خود افزوده و توانسته است مفاهیم اخلاقی و اعتقادی و واقعیت زندگی مردم و جامعه عصر خویش را به تصویر بکشد.
اسطوره «یاد و فراموشی» در «درخت گلابی»ِ «گلی ترقی»
حوزه های تخصصی:
نمونه های فراوانی از اسطوره «یاد و فراموشی» را می توان در میان اقوام، قبایل و تمدن های مختلف یافت. این بُن مایه اصیل هم چون موتیفی تکرار شونده، در پیرنگِ رمان ها و داستان های کوتاه معاصر به چشم می خورد. هدف پژوهش حاضر، معرفی و تحلیل نمونه ای از اسطوره «یاد و فراموشی» در یکی از داستان های نویسندگان معاصر ایران است. داستان «درخت گلابی»ِ«گلی ترقی»، روایتی است از فراموشی و سترونی ذهنِ راوی که به یاری ماجرای درخت گلابی و یاد روزهای روشن پیشین، فردیت خود را بازمی یابد. گلی ترقی با به کارگیری یکی از خاص ترین نمادهای «گلابی» که کمتر مورد توجه بوده، باروری و شیرینی را به قهرمان داستان بازمی گرداند؛ اما این بازگشت با به یادآوردن و مرور خاطره ها صورت می گیرد. در زمانی که راوی باید به عشق ارج می نهاد، به دنیای بیرونی و سیاست می پردازد؛ همین امر، موجب «فراموشی» هویت راوی گشته، ذهن او را بی مایه می سازد. نویسنده خاطرات باغ را مرور می کند و با یاد آوردنِ خاطرات باغ، در هیئت بازگشت به من اصیل و خویشتنِ خویش تبلور می یابد.
تحلیل گفتمان غالب در داستان های کوتاه ذنون أیوب ( مطالعه موردی مجموعه «الضحایا»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیلِ گفتمان، از اندیشه های زبان شناسان، نشانه شناسان و پژوهشگران دانشِ هرمونتیک سرچشمه می گیرد. این شیوه تحلیل، با بررسی بافتِ متن و بافتِ موقعیتی، گفتمانِ حاکم بر جامعه و تفکرِ چیره بر آن را تبیین می کند. مجموعه داستان کوتاهِ «الضحایا»، نوشته ذنون ایوب- نویسنده عراقی- بازنمودی از واقعیت ها و گرفتاری های جامعه سنتی عراق است. این داستان تصویری جهت مند از فرایندهای ایدئولوژیکی حاکم بر جامعه را ارائه می دهد. اهمیت این تصاویرِ بازنمایی ش ده از آن جهت است که فقر فرهنگی را در جامعه ترسیم می کنند. همچنین، شخصیت هایی در این داستان ها به نمایش در می آیند که بازنمودی از شخصیت های حقیقی جامعه اند و رفتاری همسو با کلیشه های نادرستِ موجود در جامعه خویش را به نمایش می گذارند. مقاله حاضر، با روش توصیفی-تحلیلی و در قالب تحلیل گفتمان، بر آن است به این پرسش پاسخ دهد که چگونه نظام یا نظام هاى گفتمانى حاکم بر جامعه، بستری برای تقویت و بازتولیدِ فقرِ فرهنگی، در جامعه سنتی عراق شده اند؟
نقدی بر شیوۀ تکامل گرایانۀ کتاب تاریخ ادبیات داستانی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
213-236
نویسندة کتاب تاریخ ادبیات داستانی ایران می کوشد به بررسی ادبیات داستانی ایران، به ویژه رمان و داستان کوتاه (تا سال 1332 ) بپردازد و با بررسی پیشینه و خاستگاه های آن ها (داستان های بلند عامیانه، سفرنامه، خاطره نویسی، حکایت ها، و ...) سیر تحول تاریخی آن ها را نشان دهد. هم چنین، نویسنده به انواع رمان (رمان تاریخی، رمان کارآگاهی، و ...) و دلایل شکل گیری برخی از آن ها نیز پرداخته است. بااین حال، این کتاب کاستی هایی نیز دارد؛ جدای از ضعف های ساختاری (پراکندگی مطالب و ...)، روش شناسی کتاب، که روشی تکاملی است، نیز سبب ایرادهایی مانند حاشیه ای ساختن ژانرهایی چون سفرنامه نویسی و خاطره نویسی، ناتوانی از بیان «چرایی» تغییرها، و ... شده است؛ ایرادهایی که دلیل اصلی آن ها بی توجهی نویسندۀ کتاب به مبانی معرفتی روش خویش بوده است. بررسی محتوایی کتاب نیز سؤالات متعددی را برای خوانندگان به وجود می آورد؛ سؤالاتی که کتاب یا پاسخی به آن ها نداده است یا در درستی پاسخ های آن جای تردید وجود دارد.
اجراگری و بازتاب گفتمانی آن در روایت «مرد» اثر محمود دولت آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسائل و کنش های اجتماعی در آثار محمود دولت آبادی جایگاه بسیار پررنگی دارند. «مرد» داستان کوتاهی است که از جمله آثار رئالیستی او به شمار می آید و دارای توصیفاتی دقیق از فضا، شخصیت ها و عناصر متعدد داستان است. در این پژوهش پرسش اصلی این است که چگونه در این داستان زبان مسئله هویت شکل نگرفته را بازتاب گفتمانی می دهد؟ چگونه زبان می تواند نظام روابط زنانه و مردانه را از طریق اجراگری به چالش بکشد؟ و اینکه کارکرد فرهنگی هویت در این روایت چیست؟ هدف از نگارش این مقاله تحلیل گفتمانی و بررسی اجراگری در شکل گیری و فهم پذیری هویت شخصیت اصلی و قهرمان این داستان به نام «ذولقدر» است. قهرمانی که دوره کودکی خود را پشت سر گذاشته و اکنون که در آستانه ورود به نوجوانی است، زندگی او دچار فراز و نشیبی ناگهانی می شود. او در غیاب پدر تلاش می کند که نقش پدر خانواده را بر عهده بگیرد و با بازتاب هویتی تقلیدی، مسئولیتی را که والدینش از تقبل آن سر باز زده اند، به تنهایی به دوش بکشد. ذولقدر با تقلید از گفتمان، رفتارها و اجراگری های پدرش به منزله یک الگوی فرهنگی، هویت جنسیتی جدید خود را بازتولید می کند.
روّاد القصه القصیره فی إیران وسوریه؛ دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
إن العقد الثالث من القرن العشرین فی إیران، والرابع فی سوریه کانا بدایتین حقیقیتین لظهور القصه القصیره فی البلدین. فاتفق رواد الفکر التجدیدی فی الأدب المعاصر علی ضروره الاستفاده من هذا الجنس الأدبی الجدید لإقامه الثوره الأدبیه آنذاک. وما جعل القصه القصیره وسیله للتطرق إلی مشکلات المجتمع ونقدها، إنمّا هو دور مبدعیها فی البلدین الذین استخدموا تقنیات حدیثه تؤدی دوراً أساسیاً فی عرض أشکال تناهز نظیرتها الغربیه إلى جانب تفاعلها الفعّاله لما یجری فی صمیم المجتمع وطبقاته. البحث الحالی عباره عن محاوله لرصد نقاط التشابه والاختلاف بین روّاد القصه القصیره فی کل من سوریه وإیران فی العقود الأولی من نشأتها على ضوء المنهج الأمریکی الذی یرکز على وحده الأفکار البشریه بغض النظر عن وجود صلات تاریخیه (على ضوء المدرسه الفرنسیه)، أو بنی تحتیه مشترکه (على أساس المدرسه السلافیه)، بل یرکز علی الأفکار المشترکه، والأنماط المتشابهه. فینطلق البحث بِمَن بدأ هذا الجنس الأدبی فی کلا البلدین إلى من یمکن تعبیره قمه هذه الحرکه فی کل من سوریه و إیران، إلى جانب من یمثل فیهما الأصوات النسائیه. ومن خلال البحث، یمکننا القول أن القصه القصیره فی إیران حظت باهتمام مبکر ووعی أکثر فی بدایاتها، کما تمکنت من الوصول المبکر إلى قمتها مقارنه بنظیرتها السوریه؛ إلا أن الأصوات النسائیه تبرز تعددیه لافته للانتباه فی سوریه مقارنه بإیران.
سیمای زن در مجموعه داستان های کوتاه راضیه تجار
منبع:
زن و فرهنگ سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۱
87-109
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، سیمای زن در مجموعه داستان های کوتاه راضیه تجار است. در این پژوهش، جایگاه اجتماعی و نقش زن ایرانی در داستان نویسی معاصر فارسی و شناخت دقیق تصویری که یک نویسنده زن از زنان ارایه می دهد، به روش توصیفی- تحلیلی بررسی شده است. تجزیه و تحلیل اطلاعات و داده ها بر اساس تحلیل کیفی و مبتنی بر توصیف و تحلیل محتوای داده هاست. در بررسی های انجام شده، مشخص شد راضیه تجار از جمله نویسندگانی است که در دو دهه اخیر در حوزه داستان نویسی، جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. قهرمان بیشتر داستان های وی، زنان هستند و مسایل مربوط به این زنان، موضوع اصلی داستان های وی است. در این مقاله، طبق بررسی سیمای زن و بررسی گفتار و رفتار شخصیت های زن در هشت مجموعه داستان کوتاه این نویسنده، نشان داده شد که زنان در کانون توجه قرار دارند و در سیطره نظام مردسالاری اسیرند و هیچ گونه هویت و استقلال شخصیتی ندارند و پیوسته در معرض تهدیدند و به هیچ تکیه گاهی اعتماد ندارند.
شخصیت پردازی در مجموعه داستان «کاش کسی جایی منتظرم باشد» اثر آناگاوالدا نویسنده معاصر فرانسوی
منبع:
شفای دل سال اول بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱
61 - 77
حوزه های تخصصی:
آناگاوالدا، نویسنده معاصر فرانسوی است که در داستان های کوتاهش برداشت ها و تجربیات روزمره خود را با جزئیات فراوان بیان کرده است. ویژگی بارز آثار او همذات پنداری خواننده با شخصیت های داستان هاست. تصویری که او از انسان مدرن در داستان هایش ارائه می دهد منجر به خلق شخصیت هایی شده است که در واکنش به شرایط اجتماعی حاکم بر عصر مدرن، به زندگی اجتماعی عینیت می دهند. شخصیت هایی که در قالب گفتار، رفتار، نام، چهره ظاهری و ... به خواننده معرفی می شوند. او در داستان هایش، سعی در بیان برشی از زندگی دارد که گاهی مورد بی توجهی و غفلت قرار گرفته است و با روایتی که از زندگی افراد خلق می کند نحوه ادراک خواننده را دگرگون می سازد. او خود را ملزم به آوردن تم ام عناص ر داستان نمی داند و از روش های نوینی در پردازش شخصیت ها استفاده می کند. مانند بیان احساسات زودگذر، استفاده از صحنه پردازی های نمایشنامه ای، بیان بخشی از زندگی روزمره و عواطف شخصیت ها، پایان بندی باز و آزاد داستان ها و درگیر کردن خواننده در نتیجه گیری. این پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی به بررسی شیوه و تکنیک خلق شخصیت در اولین مجموعه داستان آناگاوالدا می پردازد و در پی پاسخ به این سؤال است که او چه ش گردها و روش هایی را در شخصیت پردازی داستان های خود به کارگرفته است؟ حاصل تحقیق نشان می دهد که شخصیت پردازی در این مجموعه بیشتر به صورت غیرمستقیم صورت گرفته و از حالت سطحی و ابتدایی خود به سطحی پیچیده تر ارتقاء یافته است.
پژوهشی برکارکرد عنصر زبان درشخصیت پردازیی با تکیه برداستان های کوتاه صادق هدایت
حوزه های تخصصی:
یکی از معیارهای سنجش ارزش و دوام ادبیات داستانی، تناسب میان«کارکرد عنصر زبان» با کاربران آن، یعنی«شخصیت های داستانی» است. زبان با گزاره های برون زبانی و اجتماعی از جمله: جایگاه اجتماعی، سن، جنسیت، تحصیلات، محیط، شغل و سلسله مراتب قدرت کاربران رابطه ی تنگاتنگی دارد.آثار هدایت بخش جدایی ناپذیر از تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران است. نگاه اجمالی به مجموعه ی داستان های کوتاه وی نشان می دهد، آثار او با توجه به عنوان مقاله ی حاضر دارای ظرفیت تأمل و بررسی بیش تر است. این مقاله، به اجمال با تکیه بر گزاره های برون زبانی و اجتماعی به واکاوی در شبکه ی ارتباطی میان کارکرد عنصر زبان با شخصیت پردازی در داستان های کوتاه صادق هدایت می پردازد.پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از روش تحلیل محتوا به شیوه ی کتابخانه ای بررسی شده است. به باو ر این پژوهش هدایت ضمن توجه و آگاهی از گزاره های برون زبانی مؤثر در شخصیت پردازی، در به کارگیری درست و بجا از آن ها نیز موفق بوده است.
تحلیل و تفسیر داستان دزآشوب بزرگ علوی بر اساس نظریه جامعه شناسی محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بزرگ علوی یکی از بزرگترین داستان نویسانی است که در تکامل داستان کوتاه و گسترش آن در ادبیات معاصر نقش بسزایی دارد. او در داستان هایش با واقع گرایی انتقادی به بیان مسائل مختلف جامعه می پردازد و همین داستا ن ها ما را با جامعه ای که علوی در آن می زیسته، آشنا می کند. یکی از داستان های او دزآشوب نام دارد. در این پژوهش تلاش بر این است تا به روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای جامعه شناسی محتوا این داستان مورد بررسی قرار گیرد. این جستار نشان می دهد که گرچه با تحول جامعه، دختران روستایی با رفتن به شهر قادر به ادامه درس خواندن هستند اما تفاوت بین امکانات جامعه شهری و روستایی و فرهنگ متفاوت این دو جامعه باعث می شود که بسیاری از دختران در فرهنگ جامعه شهری حل شوند و دیگر به روستای خود باز نگردند.
بررسی شخصیت پردازی در داستان های یوسف ادریس و جبران خلیل جبران
شخصیت به عنوان اصلی ترین ساختمان روایی در هر داستان نقش به سزایی در روند پردازش پیرنگ و شکل گیری رویدادها و حرکت رو به جلو هر متن روایی دارد و ممکن است در داستان یک شخصیت و یا بیشتر نقش آفرینی کنند و شخصیتی که نقش کلیدی در پیشبرد حوادث دارد شخصیت اصلیست در این پژوهش سعی شده است که با بررسی شخصیت پردازی در داستان های کوتاه یوسف ادریس و جبران خلیل جبران دو نویسنده ادبیات معاصر عرب نحوه بکارگیری این عنصر داستانی را مورد بررسی قرار دهیم که استفاده از شخصیت های واقعی و متوسط جامعه از نقاط اشتراک شخصیت های داستانی ایشان به شمار می آید.
تحلیل و بررسی طنز موقعیّت در مجموعه داستان کوتاه «آبشوران» از درویشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۸۶
5 - 28
حوزه های تخصصی:
طنز موقعیّت با واژگون کردن حقیقت موقعیّت ها و چیدن موقعیّت های متناقض در کنار هم ایجاد می شود و صحنه ای را می آفریند که تصوّر آن خنده دار است. در میان داستان نویسان معاصر، علی اشرف درویشیان در آثار خود از ساخت موقعیّت های طنزآمیز برای بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی سود جسته است. از این رو، در پژوهش حاضر تلاش می شود تا انواع موقعیّت های طنزآمیز در یکی از مجموعه داستان های کوتاه درویشیان، با عنوان مجموعه داستان آبشوران که دربرگیرنده یازده داستان کوتاه است، بررسی شود. در جستار پیش رو، با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی و آماری، در پی پاسخ به این سه پرسش هستیم: اوّل آنکه بر اساس نظریّه طنز موقعیّت، درویشیان با چه ابزاری موقعیّت های طنزآمیز را در داستان های کوتاه خود ایجاد کرده است؟ دیگر آنکه کدام مؤلّفه طنز موقعیّت را می توان به عنوان شاخص سبکی درویشیان در این مجموعه داستان کوتاه در نظر گرفت؟ همچنین، نویسنده با بهره گیری از موقعیت های طنز در پی دستیابی به چه اهدافی بوده است؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که درویشیان به کمک چهار شگرد «شخصیّت پردازی، پیرنگ، رفتار، صحنه» و چند خُردشگرد، موقعیّت های طنزآمیز را در داستان هایش آفریده و مقصودِ او از ایجاد طنز موقعیّت، بیان مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادیِ (معیشتی) مردم روستای آبشوران به طور خاص و مردم ایران به طور عام بوده است. همچنین، عامل اصلی ایجاد موقعیّت های طنزآمیز، مؤلّفه «رفتار» به ویژه در کاربست خردشگردهایی همچون «تکرار یک کنش، غافلگیری، ناسازگاری رفتار با موقعیّت و حرکات مضحک» است. بنابراین، می توان آن را به عنوان شاخص اصلیِ سبک نویسندگی درویشیان به شمار آورد.