مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
داستان کوتاه
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴ (پیاپی ۸۹)
۵۳-۷۷
حوزه های تخصصی:
طبق نظریه بازتاب در جامعه شناسی هنر، ادبیات در معنای گسترده اش آینه جامعه و نشان دهنده جهت گیری ها، سلیقه ها و جریان های اجتماع است و بهتر از بقیه علوم و فنون به کالبدشکافی جامعه کمک می کند. به شکل ویژه، از میان آثار ادبی، داستان کوتاه و رمان بیش از دیگر انواع ادبی به زندگی اجتماعی وابسته اند و ضمن تأثیرپذیری از تغییرات در جامعه، خود منشأ تغییر می شوند و تغییرات جوامع را نیز نشان می دهند. به این ترتیب، می توان ازطریق شناخت نوسان ها و دگرگونی های دنیای درون شخصیت های اصلی داستان ها، راهی به شناخت تحولات و تغییرات دنیای بیرون آنان پیدا کرد. هدف این پژوهش نیز بررسی تصویر شخصیت اصلی در داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری است. به این منظور، با استفاده از روش تحلیلی توصیفی، سعی شده است تا پس از استخراج خصوصیات شخصیت های اصلی داستان های کوتاه گلشیری در دو دهه 60 و 70 و نیز شناسایی وقایع و جریان های سیاسی اجتماعی مؤثر سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به بررسی و تحلیل تطبیقی مطالب پرداخته شود. نتایج حاکی از آن است که گلشیری در مجموعه داستان های خود، بخشی از روحیات و افکار روشنفکران، هنرمندان و طبقه متوسط عصر را به صورت مستقیم و غیرمستقیم عرضه کرده است و میان خصلت های روحی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شخصیت های اصلی هر مجموعه داستان با وضعیت اجتماعی _سیاسی حاکم بر آن دوره ، البته با برداشت سیاسی و اجتماعی نویسنده از تحولات این دوره ، ارتباط نزدیکی وجود دارد؛ به طوری که با تغییر وضعیت جامعه، برخی از این ویژگی ها نیز دستخوش تغییر شده است.
کارکرد نحو روایی داستان کوتاه «کرامه زوجتی» عبدالقدوس (بر اساس الگوی ساختار روایی تودورف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
112 - 126
حوزه های تخصصی:
تودورف با نظریه نحو روایتی خود که جنبه ای از جوانب سه گانه معنایی و کلامی و نحوی بود، سازوکار نو و مستقلی برای هر اثر ادبی خصوصاً در زمینه داستان تعریف نمود و آن را در دو بخش اسطوره ای و ایدئولوژیک قرارداد. این الگو می توان بسیاری از تعارضات و اندیشه های نادرست حاکم بر جوامع بشر را کشف نموده و راه حل مناسبی برای آن ها ارائه داد. این مقاله سعی دارد تا بر اساس نظریه تودورف، به بررسی ساختارهای روایتی داستان کوتاه و ایدئولوژیک ( کرامه زوجتی ) عبدالقدوس بپردازد و ضمن نشان دادن توانایی این نظریه در بررسی ساخت های عمقی داستان در کنار ساخت های سطحی آن، به این پرسش پاسخ دهد که ایدئولوژی حاکم بر این داستان چیست و از چه طریقی به مخاطب انتقال یافته است؟ پس از بررسی لایه های روساختی و معنایی مشخص شد ایدئولوژی حاکم بر داستان معطوف به قربانی شدن زنان در روابطی است که مردان خیانت می کنند که عبدالقدوس آن را با افعال، اسماء و صفات به نمایش می گذارد. و با استفاده از کنش ها و شخصیت ها، تصویری عینی به مخاطب ارائه می دهد.
چالش های سنت و مدرنیته در چند داستان کوتاه معاصر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۳
141 - 156
حوزه های تخصصی:
نقد روان شناختی دیگر سیاوشی نمانده بر مبنای نظریه کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی داستان کوتاه «گل خاص» از منصور یاقوتی و «دلتنگی» از چخوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۱۹ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۱
87 - 102
حوزه های تخصصی:
بررسی تطبیقی داستان های کوتاه جمالزاده و موپسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۱ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
117 - 134
حوزه های تخصصی:
بسیاری از صاحب نظران وادی ادبیات جمالزاده را پدر داستان نویسی معاصرایران، به ویژه داستان کوتاه می دانند. زیرا او برای نخستین بار با انتشار یکی بود یکی نبود، علاوه بر این که انقلابی در نثر فارسی به وجود آورد ، تکنیک داستان نویسی اروپایی را آگاهانه به کار گرفت. از سوی دیگر به نظر بسیاری ازمنتقدان ، گی دو موپسان از برجسته ترین نویسندگانی است که در قرن نوزدهم، به سبب نگارش داستان های کوتاه متعدد وانتشار مجموعه داستان های کوتاه بی شمار در طی ده سال، به عنوان استاد این نوع ادبی به شمار می آید. هدف اصلی این مقاله بررسی تطبیقی شیوه های داستان نویسی این دو نویسنده بلند آوازه است. بدین منظور مؤلفان با بهره گیری ازدیدگاه های صاحب نظران ساختارگرا چون ژرار ژنت ، گریماس و تودورف ، بر تکنیک های مشترکی که این دو در آرایش زمان و فضای داستان، شخصیت پردازی ، کانون روایی ، تکنیک داستان در داستان که چند صدایی روایی را درپی دارد متمرکز می شوند.وانگهی روش های مشترکی که این نویسندگان در به کار گیری زبان مردمی و طنز از آن بهره جسته اند، در تعدادی از داستان های کوتاه ، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تحلیل شخصیت و شخصیت پردازی در داستان کوتاه دیه اثر عمر سیف الدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
353 - 364
حوزه های تخصصی:
«دیه» اثر عمر سیف الدین نویسنده ترک، داستانی آموزنده و مورد توجه نسل های بعدی خود است. بدون توجه به ساختار و عناصر تشکیل دهنده ی-ک اثر نمی توان به درک نوین و عمیق تری از آن رسید. گرچه شخصیت و شخصیت پردازی بیشتر مربوط به رمان است و در داستان کوتاه، فرصت پردازش شخصیت وجود ندارد، اما شخصیت و شخصیت پردازی از جمله مواردی است که در ساختار داستان کوتاه «دیه» درخور توجه و تأمل است. این مقاله به شیوه تحلیلی- توسیفی، در ابعاد گوناگون به بررسی عنصر داستانی شخصیت و شخصیت پردازی در داستان «دیه» پرداخته است. نویسنده از شیوه ها و گونه های مختلف شخصیت های داستانی برای خلق و پرداخت شخصیت ها استفاده کرده است. طبق بررسی های صورت گرفته و قرار گرفتن اثر در حوزه داستان کوتاه، عمر سیف الدین هنگام نوشتن داستان «دیه» به کیفیت عناصر داستان و انسجام آن توجه بسیار داشته است که این امر در بخش شخصیت ها نمود بیشتری را دارد.
نقد جامعه شناختی مجموعه داستان یوزپلنگانی که با من دویده اند، اثر بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال هفدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۷۰
41-65
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بر آن است تا مجموعه داستان کوتاه یوزپلنگانی که با من دویده اند از بیژن نجدی را بر مبنای نقد جامعه شناختی ادبیات و با روش ساختگرایی تکوینی لوسین گلدمن بررسی کند. با توجه به اینکه حوزه پژوهشهای موردنظر، رمان واقعگرای اجتماعی است، مقاله در نظر دارد با روش توصیفی تحلیلی، به سراغ داستان کوتاه غیررئالیستی برود و توان آن را برای نقد جامعه شناختی بررسی کند. در این روش، ساختارهای کلی اثر ادبی با ساختارهای اجتماعی که اثر در آن تکوین یافته است، در تناظر قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که این شیوه ابزارهای لازم تفسیر و تحلیل داستان کوتاه را دارد و بیژن نجدی در کنار ساختن فضای شاعرانه داستانهایش از مسائل اجتماعی غافل نیست و صورت و محتوای اثر او تحت تأثیر ساختارهای جامعه شکل گرفته است. او به طور غیرمستقیم و از طریق ایجاد دلالتهای ضمنی به آسیبهایی چون هجوم مدرنیته به ایران پس از جنگ و ماشینی شدن جوامع در قرن حاضر پرداخته است.
سازوکارهای طنزآفرینی در داستان های کوتاه جلال آل احمد
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۱۰
173 - 202
حوزه های تخصصی:
جلال آل احمد از نویسندگان پرکار دهه ی چهل (ه .ش) در آثار خود، بارها مسائل اجتماعی، سیاسی و عقیدتی را به چالش کشیده است؛ انتقاد از مسائل جامعه نه تنها در مقالات و سایر نوشته های او، بلکه در داستان های کوتاهش نیز نمود دارد.
از پنج مجموعه ی داستان کوتاه چاپ شده از وی، چهار مجموعه، دارای داستان هایی بهره مند از عناصر طنز هستند؛ آل احمد در این مجموعه ها فلاکت و عقب ماندگی عوام، رواج باورهای خرافی، بی اعتنایی افراد نسبت به اجتماع و شهروندان، سیاست بازی و روش های نامطلوب مبارزه برای رسیدن به شهرت، از بین رفتن اصالت های فرهنگی و تعصبات دینی را در قالب داستان مورد انتقاد قرار می دهد و برای مطرح کردن این موضوعات، مانند بسیاری از آثار انتقادی دیگر از قالب طنز استفاده می کند.
آل احمد، افزون بر بهره گیری از طنز در درون مایه ی داستان هایش، از طنز کلامی (طنز در بیان راوی داستان یا شخصیت های اصلی آن) نیز استفاده می کند و برای این منظور، سازوکارهای طنزآفرینی را در خدمت داستان قرار می دهد.
واکاوی تمثیل در داستان کوتاه فارسی با تکیه بر داستان «چشم های دکمه ای من از بیژن نجدی»
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۱۳ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۹
108 - 123
حوزه های تخصصی:
داستان کوتاه مدرن شکل نوینی از داستان نویسی است که به نویسندگان زمانه ما امکان می دهد تا فارغ از قیدوبندهای ناشی از محدودیت های رئالیسم و ناتورالیسم، موضوعات مربوط به زندگی در عصر جدید را با تکنیک ها و شیوه هایی متناسب با دوره مدرن بررسی کنند. از این رو داستان کوتاه مدرن به سمت شعر گونگی و غنایی نویسی گرایش جست. از جمله مهم ترین ویژگی های ضروری و هدف از بیان این نوع داستان نویسی، روی آوردن به تمثیل است. تمثیل پیوند استواری با روایت داستانی داشته و نخستین روایت های اسطوره ای را تمثیل روایی خوانده اند. تمثیل نشان می دهد که داستان کوتاه غنایی، با امری بیرون از جهان حس و پدیده های حسّی ارتباط دارد. داستان «چشم های دکمه ای من» یکی از داستان های ماندگار بیژن نجدی است. این داستان زیبا و تأثیرگذار، از زبان یک عروسک، ماجرای حمله عراق به خرمشهر را توصیف می کند. این پژوهش با شیوه تحلیلی و توصیفی و تبیین پرسش های تحقیق به بررسی تمثیل در داستان کوتاه «چشم های دکمه ای من» پرداخته و خواننده را با تمثیل و داستان کوتاه تمثیلی آشنا می نماید.
بررسی مؤلفه های اصلی مشترک ترسیم شده از شخصیت زنان سنتی و مدرن در آثار زویا پیرزاد و فرخنده آقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸۸
170 - 191
حوزه های تخصصی:
نگاهی به فرهنگ داستان نویسان ایرانی از تعداد قابل توجه نویسندگان زنی نشان دارد که از ظرف داستان و رمان برای بیان مسائل اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی هم جنسان خود بهره جسته اند. زویا پیرزاد و فرخنده آقایی از نویسندگانی هستند که با شناختی که از وضعیت زنان جامعه عصر خود دارند به نوشتن داستان هایی با محوریت زنان اقدام کرده اند. هدف پژوهش حاضر، بررسی مؤلفه های اصلی ترسیم شده از شخصیت زنان سنتی و مدرن در آثار زویا پیرزاد و فرخنده آقایی است. این دو نویسنده، شخصیت زنان سنتی را با ویژگی هایی چون خانه داری، انجام نقش های جنسیتی، انفعال در برابر نظام مردسالار و تابعیت از سنن مرسوم، ترسیم می کنند و در مقابل چهره زنان مدرن آثارشان با اموری چون اشتغال، اثبات هویت زنانه و مبارزه با مردسالاری و زیر پا نهادن سنن و عرف مرسوم توصیف شده است.
تحلیل ساختار روایی داستان های کوتاه جمال زاده و اندرسن از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مراحل شناخت ویژگی های فکری، فرهنگی و عاطفی ملل صاحب فرهنگ و ادب، تطبیق آثار ادبی آن هاست. رویکرد نشانه معناشناسی روایت از طریق برش متن ادبی به معنا دست می یابد و در این فرایند معناسازی، نظام های گفتمانی به منزله عوامل اصلی گفتمان باعث شکل گیری روایت و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیتی دیگر می شود. این پژوهش با استفاده از مدل نشانه معناشناسی گرمس به تحلیل روایی داستان های ثواب یا گناه جمال زاده و ذرت کاری اندرسن از دو نویسنده ایرانی و امریکایی و تبیین انواع نظام های گفتمانی می پردازد. سؤال اساسی این پژوهش این است که نحوه شکل گیری فرایند روایی تغییر معنا چگونه است و مهم تر نظام های گفتمانی دخیل در تولید معنا کدام اند؟ نتایج حاکی است هردو نویسنده در پیکره حاضر از انواع نظام های گفتمانی روایت در داستان خود بهره گرفته اند، اما نظام های گفتمانی کنش و شوش به منزله گفتمان های غالب در شکل گیری روایت نقش داشته اند به گونه ای که روایت با گفتمان شوشی به گفتمان کنشی روی می آورد و مجدداً به نظام گفتمان شوشی دگردیسی می یابد که جنس آن از نوع زیبایی شناختی و اسطوره ای است و ما با فرایند شکل گیری ارزش های والای معنوی مواجه می شویم و شخصیت های داستان حضور اسطوره ای خود را بر مخاطب هویدا می سازند. اما آنچه به تفاوت مضامین دو داستان منجر می شود نوع نگرش کنشگران و جهان بینی ارزشی در این دو فرهنگ است؛ به گونه ای که در داستان ثواب یا گناه ، کنشگر اصلی در قالب رمزگان مذهبی قصاص و آشتی با مرگ به جایگاه اسطوره ای ارتقا یافته است، اما در داستان ذرت کاری، کنشگران اصلی درقالب رمزگان نشانه ای بوم زیست، مرگ فرزند را در انتهای روایت با روی آوردن به طبیعت و دستیابی به مقام اسطوره پیوند زدند.
بررسی نقش داستان کوتاه در فرآیند آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۷شماره ۶
85 - 102
حوزه های تخصصی:
برای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان در هر مقطعی و متناسب با هر مطلبی، دستگاه و روش آموزشی خاصی ایجاب میکند. این دستگاه آموزشی با نگاه به نیاز زبان آموز شکل میگیرد. یک روش برای ایجاد انگیزه، کاربرد متون ادبی در کلاس درس برای زبان آموزان است؛ زیرا نثر ادبی، نثر خلاقانهای در سویههای ساختاری و روایی است. در این بین داستان کوتاه با تکیه بر جنبه ارتباطی زبان، موقعیتهایی را میآفریند که هدفی فرهنگی و جامعه شناختی را در کنار آموزش واژگانی و دستوری دنبال میکند. داستان کوتاه ابزار بسیار مناسبی است که جریان فراگیری را بهصورت عمیق در زبانآموز ایجاد میکند. بهرهگیری از این شیوه ارتباطی، سبب میشود که مدرس بتواند به مباحثی فراتر از انتقال آموزههای اطلاعاتی زبان (ساختها و اشکال دستوری) بپردازد. در این مقاله با بهرهگیری از روش توصیفی- تحلیلی پس از بررسی کلی روشهای آموزش زبان به غیرفارسی زبانان به بیان اهمیت بهرهگیری از داستان کوتاه میپردازیم. نتایج این پژوهش نشان میدهد که در فرآیند آموزش زبان به غیرفارسی زبانان، با بهرهگیری از ساختار داستان کوتاه در فرآیندی جذاب بدون پیچشهای شعری و صورخیال دیگر متون ادبی، میتوان عناصر فرهنگی، جامعهشناختی و واژگانی را به زبانآموزان منتقل ساخت.
شخصیت پردازی در داستان کوتاه «گرگ» از هوشنگ گلشیری
منبع:
پژوهش های ادبی و بلاغی سال اول زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱
11 - 20
حوزه های تخصصی:
مفهوم شخصیت در آثار ادبی، مانند سایر پدیده های دنیای هنر، در گذر زمان و با عبور از پیچ و خم های زندگی بشر، همواره دست خوش تغییر و تحول بوده است، آن چنان که به اقتضای شرایط اجتماعی و پیشرفت علمی و معنوی بشر، مفهوم آن در آثار ادبی از حالت ابتدایی خود، رفته رفته به سطحی پیچیده تر و پیشرفته تر ارتقا یافته است. با شروع جریان «رمان نو» که تمایل نویسندگان به سمت مسائل ذهنی و روانی قهرمانان داستان ها معطوف شد، عنصر شخصیت و چگونگی پردازش آن، بیش از پیش مورد توجه نویسندگان قرار گرفت. در ایران نیز در پی آشنایی داستان نویسان با آثار منتشر شده نویسندگان غربی، گرایش ها به سوی جریان نگارش رمان های روان شناسانه افزایش یافت. یکی از نویسندگانی که در این زمینه گام نهاد، «هوشنگ گلشیری» است که به امکانات تازه ای در داستان نویسی پی برد و تغییری اساسی در مشی ادبی خود داد. و در ردیف نویسندگان داستان نو قرار گرفت که داستان هایش بیشتر بر مکاشفه ی شخصیت دور می زند. این مقاله، به شیوه ی توصیف و تحلیل شخصیت به بررسی این عنصر روساختی در داستان کوتاه «گرگ» از هوشنگ گلشیری خواهد پرداخت
بررسی وجوه اشتراک و افتراق حکایت های کوتاه پریشان با داستان های مینی مالیستی
حوزه های تخصصی:
در دهه ۱۹۶۰ میلادی جنبش مینی مالیسم در بیشتر هنرها از موسیقی گرفته تا هنرهای تجسمی و ادبیات رخنه کرد و شکل ویژه خود را یافت و در ادبیات داستانی به شکل داستان کوتاه درآمد. از مهم ترین ویژگی های این نوع داستان کوتاه می توان به ایجاز و اختصار، پیرنگ ساده، زمان و مکان محدود و استفاده از عنصر گفت و گو اشاره کرد. هرچند این نوع ادبی به عنوان پدیده ای نوظهور در غرب شناخته می شود، اما با مراجعه به متون کلاسیک فارسی و سایر آثاری که قبل از رواج این نوع ادبی نوشته شده اند، بویژه در حکایت های تعلیمی و عرفانی فارسی، می توان نمونه های داستان کوتاهی را یافت که بسیاری از ویژگی های داستان های مینی مالیستی را داراست. پریشان قاآنی یکی از کتاب هایی است که با وجود اینکه مدت ها قبل از شکل گیری مینی مالیسم نوشته شده است، به دلیل اشتمال بر ویژگی هایی چون ساده گویی، گرایش به ایجاز و اختصار، واقع گرایی، محدودیّت زمان و مکان و شخصیت ها، قابل مقایسه با داستان های مینی مالیستی است و در عین حال در پاره ای موارد تفاوت های اساسی هم با آن دارد. لذا در این پژوهش به دنبال بررسی وجوه تشابه و تمایز حکایت های کوتاه پریشان با داستان های مینی مال هستیم تا نشان دهیم که صرفاً از روی مشابهت های ظاهری، نمی توان به تطابق کامل چنین حکایت هایی با داستان های مینی مال حکم داد .
ردپایی از اگزیستانسیالیسم ادبی در داستان «انتری که لوطیش مرده بود» اثر صادق چوبک
حوزه های تخصصی:
اگرچه عمدتا داستان های چوبک مهر ناتورالیستی بر پیشانی دارد و اغلب، داستان های او را ناتورالیستی می دانند ولی تاثیرپذیری برخی از آثار او از دیگر مکاتب ادبی هم قابل تامل و شایسته بررسی است. داستان کوتاه «انتری که لوطیش مرده بود» به زعم ما اثری کاملا اگزیستانسیالیستی است که مطابق با آراء وجودگرایان نوشته شده است و چوبک در آن کوشیده است دیدگاه خود را در مورد وانهادگی، بی هدفی، پوچی و بیچارگی انسان در این جهان، در قالب انتری بی صاحب و تنها به نمایش گذارد. از این رو هدف این پژوهش بررسی عناصر وجودگرایی در این داستان منتخب است؛ برای این منظور ابتدا اصول اعتقادی مکتب اگزیستانسیالیسم را با تکیه بر آراء بزرگان این مکتب شرح داده ایم و سپس نمونه هایی برای آن اصول از داستان نام برده آورده و آن را شرح داده ایم. نتیجه حاصل آمده از این پژوهش مطابقت این داستان را با اصول اعتقادی وجودگرایان تایید می کند.
شخصیت شناسى در واکنش به عوامل استرس زا در شش داستان مجید قیصری (بر اساس تحلیل نمادهای فرهنگی هنری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
381 - 398
حوزه های تخصصی:
نویسندگان معاصر با تکیه بر احساس درونی و بیرونی خود به بررسی مسائل و موضوعات مهم پرداخته، یافته های خود را در قالب آثار هنری ارائه می دهند. آثار داستانی در نوع خود می توانند بیانگر بسیاری از تحولات شخصی و آداب و رسوم و باورهای فرهنگی باشند. بنابراین مطالعه دقیق آثار ادبی و به خصوص داستانی که در مقاطع مختلف تاریخی خلق شده است می توان نقش مهمی در رفتارشناسی و مردم شناسی افراد جامعه داشته باشد. مجید قیصری یکی از نویسندگان معاصر در حوزه داستان کوتاه است که بررسی آثار او می تواند نکات مهمی را در واکاوی شخصیت افراد و رفتارشناسی آن ها از یک سو و از سوی دیگر در شناخت عمیق فرهنگ مسلط یبر جامه زیسته فرد داشته باشد. پژوهش حاضر به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای انجام شده است. بررسی شخصیت های داستان های کوتاه مجید قیصری براساس شخصیت شناسی و بررسی واکنش های هیجانی آنان در شش داستان کوتاه (گوساله سرگردان، عود عاد سبز، مأمور، کسر باطل، بلور، سفرنامه عیلامی) انجام گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شخصیت های داستان کوتاه مجید قیصری در مواجهه با وقایع طبیعی و غیر طبیعی پیرامون خود، سعی می کنند که با کمک شیوه ی هیجان مدار در شرایط استرس زا تاب بیاورند. این راه کارها از طریق تلاش برای حذف یا کاهش منبع استرس یا منحرف نمودن توجه فرد از موقعیت استرس زا عمل می کنند. عناصری که شخصیت های این داستان ها با آن مواجه هستند جنبه اسطوره ای داشته پشتوانه فرهنگی دارد و نشان از این است که افراد برای فرار از ترس و استرس به دنبال مأمن و پناهگاهی مطمئن هستند تا در سایه آن به آرامش برسند از این رو به اسطوره هایی روی می آورند که انسان های اولیه به آن تمثل می جستند و آن ها را نمادهای قدرتمند می داستند که با عوالم معنوی ارتباط دارند. اهداف پژوهش: 1.بررسی شخصیت ها در داستان های کوتاه مجید قیصری براساس نظریه شخصیت شناسی و واکنش های هیجانی. 2.بررسی نمادهای فرهنگی و هنری در داستانهای کوتاه مجید قیصری. سؤالات پژوهش: 1.ابعاد شخصیتی و عوامل استرس زا در داستان های کوتاه مجید قیصری تحت تأثیر چه مؤلفه هایی است؟ 2.نمادهای فرهنگی و هنری چه انعکاسی در داستان های کوتاه مجید قیصری دارند؟
گذر از یأس به امید در داستان های کوتاه غسان کنفانی (با تکیه بر گزینش های هدفمند در ارائه دو تصویر از اردوگاه)
منبع:
مطالعات داستانی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
123 - 140
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی اجتماعی به عنوان رویکردی نوین در بررسی متون مختلف نوشتاری و دیداری، زبان را جامع رمزگان و حاصل تعامل کارگزاران اجتماعی در کُنش متقابل محسوب می کند که با گزینش هایی هدفمند، معنا را به مخاطب القا می کند در این مجال سعی شده است، با خوانش دو تصویر متفاوت از اردوگاه در دو داستان «الصغیر یذهب الی المخیم» و «البنادق فی المخیم»، به روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مطالعات نشانه شناختی اجتماعی هلیدی، به این سوال پاسخ داده شود که گزینش های زبانی در داستان های مذکور، چگونه در کشف لایه های زیرین معنا و گفتمان شناسی تصاویر ارائه شده از اردوگاه عمل می کند؟ بر این اساس، جمله واره های این دو داستان در حوزه اندیشگانی، بینافردی و موقعیتی واکاوی شد. مهمترین نتیجه حاصل از کاربست این رویکرد در بررسی داستان های مذکور، تلاش کنفانی برای بازنمود روند عبور از تیرگی یأس به روشنای امید است که واقعیت تاریخی زندگی در اردوگاه های فلسطینی نشین را با گزینش های زبانی جهت دار، رمزگزاری و به نمایش می گذارد.
بررسی آستانه های داستان در داستان های کوتاه بزرگ علوی (با توجه به نظریه رابرت فونک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای داستان کوتاه، دربرگیرنده شخصیت ها و حوادثی است که در آن آفریده می شوند و هدف نهایی هر نویسنده این است که خواننده را متمایل سازد تا وارد این دنیای خلاقانه شود. مدخلی که راه خواننده را برای ورود و جلب شدن به این جهان خیالی باز می کند، آستانه داستان است. بزرگ علوی، از جمله داستان نویسانی است که در تکامل داستان کوتاه و اشاعه بینش واقع گرایی انتقادی نقش بسزا داشته است و از این نظر، سعی داشته به ویژه در داستان های آغازینش با توجه به فنون داستان نویسی مدرن، از جمله پرداخت هنرمندانه مطلع داستان ها و پیش کشیدن عناصری همچون راز و ابهام، گفت وگو، کشمکش و صحنه هایی دلالت گر، توجه و رغبت خواننده را برانگیزد. نگارنده در پژوهش حاضر، پس از واکاوی موجز نظریه های ارائه شده در حوزه آستانه داستان، با تکیه بر نظریه رابرت فونک و افزودن قیدی بر آن، به دنبال آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، پس از تعیین آغاز و پایان آستانه داستان های کوتاه بزرگ علوی و سازوکارهای شروع آنها، به بررسی جملات آغازین داستان ها بپردازد و در موارد لازم به نقاط قوت و ضعف آنها نیز اشاره کند. نتایج حاکی از آن است که بزرگ علوی در داستان هایش، توجه ویژه ای به شروع ترکیبی و شروع با صحنه پردازی داشته و بیشتر مهارت داستان نویسی خود را در بخش صحنه پردازی های آغازین نمایان کرده است. همچنین، او در میان شگردهای چگونگی پایان دهی به آستانه، به شرح و تفصیل ماجرا که زیرمجموعه متمرکزکننده روایی «وضوح نمایی» است، بیشترین توجه را داشته که البته در این شیوه، به سبب گسیختگی میان آستانه و میانه داستان، چندان صناعت مند عمل نکرده است.
بررسی و تحلیل تطبیقی عنصر توصیف و کارکردهای آن در داستان های کوتاه منیرو روانی پور و غاده سمان (بررسی موردی: طاووس های زرد و مترسک پرنده ای دیگر)
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال پنجم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
221 - 245
حوزه های تخصصی:
اگرچه نزد عامه مردم و حتی برخی از خوانندگان نیمه حرفه ای، عنصر توصیف در یک متن روایی به منزله نقطه ایست و استراحت گاه داستان به شمار می آید؛ اما حقیقت این است که این باور برگرفته از نگاه سنتی به شیوه پرداخت این عنصر در بسیاری از داستان های کلاسیک است که به جای توصیفات و تصویرسازی های خلاقانه، به توضیح و تفسیر مو به موی یک پدیده، یک موقعیت و یا شخصیت های داستانی می پرداخت، در حالی که مقاطع توصیفی در آثار برخی از نویسندگان خوش ذوق ونوجوی معاصر کارکردی متنوع یافته و در این راستا آن ها رخدادهای داستانی را به گونه ای با توصیف دَر هم تنیده اند که امکان تفکیک آن دو از هم میّسر نیست. پژوهش حاضر در تلاش است که ضمن تحلیل و تبیین این کارکردها، به بررسی و تحلیل چگونگی به کارگیری آن ها در دو داستان کوتاه منتخب از منیرو روانی پور و غاده سمان پرداخته و نتایج حاصله حکایت از آن دارد که اگرچه توصیفات غاده سمان به کارکرد خلاقانه آن در سطوح مختلف صناعت، تکنیک و هنر نزدیک تر است، اما روی هم رفته هر دو نویسنده توانسته اند با استمداد از کارکردهای مختلف عنصر توصیف ضمن گسترش این داستان ها در هر دو محور افقی و عمودی، اصل و محور داستانشان را بر بهره گیری هوشمندانه از این عنصر قرار دهند؛ به گونه ای که خواننده فقط با تأمل و اندیشه در این مقاطع می تواند زوایای پنهان داستان و درون مایه آن را کشف و درک نماید و این در حالی است که بسیاری از مقاطع توصیفی را می توان بدون هیچ خللی در سیر روایی داستان های کلاسیک و سنتی نادیده گرفت و حتی آن ها را از ساختار فیزیکی داستان حذف کرد.