مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
جامعه شناسی معرفت
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، رویکرد ساخت گرایی اجتماعی در حوزه فلسفه و جامعه شناسی علم معرفی و بررسی می شود. از دید فلسفی، ساخت گرایی اجتماعی با شکست فلسفه های علم استاندارد، چه اثبات گرا و چه ابطال گرا و مطرح شدن تزهایی مانند نظریه بار بودن مشاهدات، تعین ناقص نظریات و قیاس ناپذیری پارادایم ها، رقیب فلسفه های استاندارد علم است.از لحاظ تاریخی، ساخت گرایی اجتماعی، در دو جریان جامعه شناسی معرفت و جامعه شناسی علم ریشه دارد و به دنبال رسیدن به فهمی درست و کامل از علم در زمینه اجتماعی آن است. با توجه به جایگاه ساخت گرایی اجتماعی، در بررسی این رویکرد تلاش شده است از متون جامعه شناسی، در کنار متون فلسفه علم استفاده شده، انواع بر ساخت گرایی اجتماعی، ادعاها و نتایج هر کدام، به دقت بررسی گردند.در نهایت، انتقادهای مطرح شده درباره ساخت گرایی اجتماعی و پاسخ های آنان بررسی می شوند تا نقاط ضعف و قوت این جریان مشخص گردند.
زیرساخت های دینی اندیشه های اجتماعی ابن خلدون(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
اندیشه های اجتماعی ابن خلدون توجه صاحب نظران بسیاری را به خود جلب کرده است. برداشت های صورت گرفته از آرای ابن خلدون متفاوت و بعضاً متناقض است. برخی پژوهشگران، رویکرد ابن خلدون در طرح موضوعات اجتماعی و پایه گذاری علم عمران را ناشی از گسست وی از منظومه فکری اسلامی میدانند. گروهی دیگر، تأملات اجتماعی وی را برخاسته از مبانی معرفت دینی او میدانند. عده ای نیز در این میان، علل ظهور و افول تمدن اسلامی، ویژگیهای شخصیتی و گستردگی مطالعات وی را از دغدغه های تعیین کننده در رویکرد ابن خلدون به طرح موضوعات اجتماعی و تأسیس علم عمران میدانند.
هدف مقاله توصیفی تحلیلی حاضر، که با استفاده از روش تحقیق کتابخانه ای انجام گرفته، بررسی نظری دلالت های معرفت شناختی اندیشه های اجتماعی ابن خلدون است. پرسش اصلی مقاله این است که اندیشه های اجتماعی وی چه نسبتی با مبانی معرفتی دینی او دارد. یافته های نظری نشان میدهد که اندیشه های اجتماعی ابن خلدون و بنیان نهادن علم عمران، تحت تأثیر نگرش های اسلامی او بوده است.
نگاهی انتقادی بر رویکرد پدیدارشناسانه پیتر برگر درباره دین و نظم اجتماعی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
پیتر برگر در مکتب پدیدارشناسی تربیت یافته است. رویکرد او در مطالعات دین، رویکردی پدیدارشناسانه است. پیتر برگر دین را نوعی معرفت اجتماعی می داند که در زندگی اجتماعی، به ویژه زندگی روزمره در جهت معنابخشی به آن ساخته و پرداخته می شود. تحقیق حاضر با رویکرد تحلیلی و نظری تلاش می کند با استفاده از آثار در دسترس، و به روش اسنادی، ضمن اشاره ای کوتاه به زندگی نامه برگر و نیز اندیشه های موثر بر او، که نقشی اساسی در آراء و اندیشه های فلسفی، اجتماعی و دینی او داشته است، رویکرد برگر به دین را از منظری انتقادی بررسی کند.
رابطة معرفت و جامعه در اندیشة دکتر علی شریعتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
چکیده: این جستار در پی ارائة نظریات شریعتی دربارة نحوة ارتباط معرفت و جامعه است. بدین منظور، پس از مرور کلیات، شامل: مقدمه، بیان مسئله، پرسش های مسئله، پیش فرض ها، پیشینه و چارچوب نظری، بر محور پنج مؤلفة عمق تعیّن، درجة تعیّن، سطح تعیّن، عامل مسلّط در تعیّن و آماج (موضوع) تعیّن، مطالب را عرضه می کند. پایان بخش این جستار تحقیقی، نتیجه گیری و ارزیابی مطالب آورده شده است.
نمونه ای از ترجمة مقلوب در علوم اجتماعی نقد کتاب معرفت به مثابة فرهنگ: جامعه شناسی معرفت جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة زیر نقد ترجمة فارسی کتابی دربارة جامعه شناسی معرفت است. نویسنده معتقد است که در ترجمة بسیاری از متون علوم اجتماعی از زبان های دیگر به فارسی، متن اصلی به نحوی تحریف شده به زبان فارسی منتقل می شود و این فرایند بسیار مهم ـ یعنی انتقال معرفت ـ با سهل انگاری انجام می گیرد. نویسنده از دو نوع ترجمة نامطلوب سخن می گوید: ترجمة مقلوب و ترجمة فجیع. در برخی ترجمه های فارسیِ متونِ علوم اجتماعی، معمولاً انتقال معرفت به نحوی فراگیر با دگرشد معرفت ملازم است. وی این نوع ترجمه را ترجمة مقلوب می نامد، اما از نظر وی گاهی اشکالات ترجمه ها از این نیز فراتر می رود و انتقال معرفت به کلی غیر ممکن می شود و متنی نامفهوم ارائه می شود که به «فاجعة اندیشه» و گهگاه دل سردی مخاطبان در مطالعه می انجامد که در این مقاله، ترجمة فجیع نامیده شده است. نویسنده بی آن که به متن اصلی این ترجمه رجوع کند، کوشیده است با ذکر نمونه هایی نشان دهد که بسیاری از جملات این متنِ ترجمه شده یکی از سه حالت زیر را دارند: بی معنایند، نامفهوم و گنگ اند، یا چندپهلو و افاده کنندة چند معنای ممکن اند. عرضة این گونه تولیدات فرهنگی مشکل دار مبیّن ابتذال فرهنگ دانشگاهی در ایران است. بنابراین، نویسنده از تحلیل محتوای کتاب صرف نظر کرده است و فقط در آغاز بحث آن هم به اجمال و اشاره و با اذعان به ناکافی بودن بدان پرداخته است. به نظر وی، این ترجمه را، در منصفانه ترین قضاوت، می توان نمونه ای از ترجمة مقلوب در علوم اجتماعی ایران دانست.
تحلیلی اجتماعی- حقوقی و معرفتی از رویة قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کار جامعه شناسی حقوق بررسی اجتماعی- حقوقی پدیدارهای حقوقی است. رویة قضایی در معنای ویژة آن، شامل اندیشه ها، قواعد و روش هایی است که دادرسان به تدریج و در جریان صدور آرای قضایی ایجاد می کنند و کارکردهای گوناگونی برحسب جایگاه خود در هر نظام حقوقی و اجتماعی دارد. در این مقاله، با هدف تحلیل نظری و جامعه شناختی «رویة قضایی»، جایگاه و اهمیت، رویة قضایی در نظام حقوقی و ارتباط آن با منابع دیگر حقوقی را بررسی کرده ایم. به کمک نظریه های جامعه شناسی معرفت، نقش خطیر رویة قضایی را در نظام حقوقی و معرفت های حقوقی نشان داده ایم و به عنوان نتیجه این تحقیق، رویة قضایی را مهم ترین و ضروری ترین عامل کارآمدی و تناسب قواعد حقوقی دانسته ایم.
بررسی دیدگاه ها و مواضع جناح چپ در دو دهه اول انقلاب اسلامی بر اساس روش تاریخ گرایی دیلتای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درپی آن است که با استفاده از روش تاریخ گرایی دیلتای به تحلیل مقتضیات زمانی و مکانی تفکرات جناح چپ در دو دهه اول انقلاب بپردازد. در این روش، به عنوان یکی از نحله های جامعه شناسی معرفت، اندیشه ها متأثر از شرایط زمانی و مکانی جامعه می باشند. یافته های این تحقیق نشان می دهد که دیدگاه ها و مواضع جناح چپ در دهه 60 کاملاً متفاوت از دیدگاه ها و مواضع این جناح در دهه 70 بود. حامیان جناح چپ، تحت تأثیر شرایط محیط داخلی و بین المللی، از موضع طرفداری از اقتصاد دولتی، نفی مظاهر فرهنگ غربی و تمایلات ضد امپریالیستی در دهه اول به حمایت از اقتصاد باز، جامعه مدنی، و اصل تنش زدایی در سیاست خارجی در دهه دوم تغییر جهت دادند.
مبانی، ظرفیت ها و محدودیت های علم اقتصاد اسلامی به مثابه علم بومی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درباره ملاک اسلامیت علم اقتصاد، دو رویکرد اساسی وجود دارد. رویکرد نخست، بر آن است که اقتصاد اسلامی معرفتی است که تمام هویت دانشی خود را از منابع معتبر شناخت از نظر اسلام کسب می کند. رویکرد دوم بر آن است که اسلام به عنوان یک نظامی از ارزش ها، باورها، هنجارها، آداب، سنن و انباشت تجربه زیست مسلمانی با ساختن بوم، فرهنگ و جامعه اسلامی ، ماهیت موضوع و پژوهشگر را در قلمرو پژوهش های اقتصادی به واقعیتی مصنوع و برساخته خود تبدیل می کند؛ در نتیجه، دانشِ محصول توصیف و تبیین واقعیت های اقتصادی چنین جامعه ای، اسلامی خواهد بود. مقاله پیش رو ظرفیت ها و محدودیت های رویکرد دوم را که شهید صدر; نیز در همین چارچوب علم اقتصاد اسلامی را تحقق پذیر می داند نشان خواهد داد. مقاله پیش رو ابتدا اثر فرهنگ بر علم اقتصاد را در چارچوب نظری مکتب اقتصادی نئوکلاسیک و نهادگرایی نشان می دهد. برای رسیدن به این منظور می کوشد تا از دو دید اساسی آفرینش فاعل شناسایی یا نظریه پرداز اقتصادی و نیز موضوع شناسایی یعنی انسان و جامعه، اثر تفاوت های فرهنگی را بر کلیت دانش اقتصاد نشان دهد. یک دیدگاه بر آن است که تفاوت های فاعل و موضوع شناخت اقتصادی در قلمرو جامعه و فرهنگ اسلامی با فرهنگ و جامعه ملحوظ در دانش اقتصاد متعارف به حدی است که باید در جامعه اسلامی دانشی متفاوت پدید آید. مقاله پیش رو مبانی، دلایل و نتیجه های این رویکرد را بررسی و نقد می کند.
بررسی رابطه تفکر انتقادی و میزان و زمینه تبعیت از گروه های مرجع دینی در بین دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه های تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور روحانیت در عرصه های مختلف زندگی دینی، اجتماعی و اقتصادی جامعة ایران هم با مبانی نظری اسلامی (با تکیه بر امامت و ولایت) مشروعیت یافته و هم بر بستری از ضرورت تاریخی توجیه شده است. بررسی ها نشان می دهد که منزلت روحانیون پس از انقلاب اسلامی به خصوص در بین جوانان دچار تغییراتی شده است. با توجه به قوت گرفتن رویکردهای نقادانه در نظام آموزشی کشور و گسترش تفکر انتقادی، در این مقاله بر آنیم که با روش کمّی پیمایش به بررسی رابطة تفکر انتقادی و میزان تبعیت از روحانیت در بین دانشجویان بپردازیم. جامعة آماری این پژوهش را دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی تهران در سه دانشگاه الزهرا، دانشگاه امام صادق (ع) و دانشگاه شهیدبهشتی تشکیل می دهد. نمونة آماری نیز با استفاده از فرمول کوکران و با نمونه گیری متناسب با حجم 370 نفر انتخاب شدند. نتایج حاکی از آن است که بین تفکر انتقادی و میزان تبعیت از روحانیت رابطة معناداری وجود ندارد. اما خرده مقیاس های کنجکاوی و ذهن باز رابطه ای منفی با تبعیت از روحانیت دارد و حقیقت جویی رابطة مثبتی با تبعیت از روحانیت دارد. همچنین بر اساس نتایج کسب شده بین تفکر انتقادی و مراجعة دانشجویان به متخصصان دینی غیرروحانی رابطة مثبتی وجود دارد.
روش شناسی نظریة معرفتی اجتماعی علّامه طباطبائی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این جستار ابعاد جامعة چهاربعدی (خداوند، انسان، زمین، و پیوند) مدنظر قرار گرفته است. در درجة اول، خداوند سبحان است که دارای اثرگذاری حتمی و قطعی در همة حوزه های معرفت است. دربارة اعمال اختیاری انسان، البته ارادة تکوینی الهی، از مسیر ارادة انسان می گذرد. در درجة دوم اثرگذاری، انسان قرار دارد که ارادة انسانی در این میان شاخص است. در درجة سوم، باید از موجودات غیبی همچون فرشتگان یاد کرد که مأموران خدای سبحان اند. شیطان (و اعوان و انصارش) نیز در همة اوقاتی که دربارة خدا، خود، طبیعت، و دیگران می اندیشیم می کوشند تا گونه ای انحراف در آن ایجاد کنند. در مرتبة چهارم، اثرگذاریِ عوامل طبیعی و نیز اجتماعی (مبتنی بر پیوندهای انسان) قرار دارند. همة اثرگذاری های مزبور در سایة احاطه و حضور باری تعالی صورت می گیرد و همة عوامل یادشده پرتوی از وجود حضرت حق هستند: «وَاللّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط» (بروج: ۲۰)؛ و خدا از هر سو برایشان محیط است .
بررسی رابطه تفکر انتقادی و ابعاد اصلی دینداری در بین دانشجویان کارشناسی ارشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهمیت وافر دین و دینداری برای جوامع بشری، لزوم بررسی های علمی درمورد جنبه های گوناگون این پدیده و تغییرات آن را روشن می سازد. شرایط معرفتی دنیای مدرن و رشد تفکر انتقادی با حضور در دانشگاه از عواملی است که به ایجاد تغییرات در دینداری افراد می انجامد. این پژوهش رابطة تفکر انتقادی و ابعاد اصلی دینداری (بعد باور، مناسک و تجربه) دانشجویان را بررسی می کند. پژوهش حاضر با استفاده از روش کمی پیمایش و با ابراز پرسشنامه انجام گرفته است. از مجموع دانشگاه های دولتی تهران، جامعة آماری را دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه های الزهرا، امام صادق و شهید بهشتی تشکیل می دهند. تعداد نمونة تحقیق از طریق فرمول کوکران و با روش نمونه گیری متناسب با حجم 370 نفر تعیین شد. نتایج نشان می دهد بین میزان تفکر انتقادی و ابعاد دینداری (باور، مناسک و تجربه) رابطة معنادار و مثبت وجود دارد. همچنین، از بین خرده مقیاس های تفکر انتقادی، خرده مقیاس ذهن باز با هیچ یک از ابعاد رابطة معناداری ندارد. درمورد بعد باور، علاوه بر ذهن باز، کنجکاوی نیز رابطة معناداری با این بعد ندارد. از دیگر نتایج این پژوهش بالابودن میزان ابعاد باور و تجربه در بین دانشجویان و پایین بودن میزان بعد مناسک در بین آنان است. از نظر میزان تفکر انتقادی نیز 20 درصد از دانشجویان در سطح بالایی از تفکر انتقادی قرار دارند.
کاربرد نظریه گفتمان در جامعه شناسی معرفت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در مقابلِ الگوی کلاسیک جامعه شناسی معرفت، که در آن رابطه ای علی از جامعه به معرفت وجود دارد، جامعه شناسی معرفت جدید، به فضای فرهنگ و تفسیر معنایی پرداخت و بر اساس آن، درک گفتمانی معرفت اهمیت یافت. در این مقاله، ضمن شرح تاریخچة مختصری از جامعه شناسی معرفت، زمینة نظری کاربرد نظریة گفتمان در جامعه شناسی معرفت واکاوی می شود. به عنوان نمونه ای از تلاش، برای پیوند صریح این دو حوزه برنامة تحقیقاتی راینر کلر با عنوان «رویکرد جامعه شناسی معرفت به گفتمان» معرفی و نقد می شود. نگاه کلر به جامعه شناسی معرفت، برگر و لاکمن و نظریه گفتمان میشل فوکو است. نوآوری کلر را می توان در تصریح رابطه بین نظریه گفتمان و جامعه شناسی معرفت دانست. دو انتقاد به کار کلر وارد است: اول اینکه، او توضیح نمی دهد گفتمان ها چگونه ظاهر می شوند، هژمونیک می شوند و گفتمان های هژمونیک چگونه به چالش کشیده می شوند. همچنین تمرکز راینر کلر بر تحلیل گفتمان، موجب می شود که پاسخ وی به مسئله تعین اجتماعی معرفت، در هال های از ابهام قرار گیرد.
مقایسه رویکرد جامعه شناختی و سیستمی در بیان رابطه امر عقلانی و امر اجتماعی: با تأکید بر نظریه مارتین کوش و نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه و جامعه شناسی در مسایل مشترک و با روشهای متفاوت به یکدیگر نزدیک میشوند. در این نزدیکسازی به شرط بهرهمندی از نوعی تاریخگرایی پساهگلی، جامعهشناسی قدری انتزاع و فلسفه مایههای انضمامی به دست میآورند که میتوان آن را در روششناسی جدید سیستمی و در مواجههی روشنگری از منظر جامعهشناختی و فلسفی ملاحظه کرد. در این مواجهه امر عقلانی و اجتماعی، سو ژه و ابژه، شأن هستیشناختی برابری پیدا میکنند. این نوشتار با تحلیل دادههای به دست آمده از مطالعهی آرای برخی از اندیشمندان برجستهی فلسفه و جامعهشناسی به شرح موانع معرفتی و معرفی روشنگری از منظری جامعهشناختی و نیز به تعدیل جامعهشناسیگرایی کوش میپردازد که هستومندهای عقلانی را اجتماعی و کاملاً وابسته معرفی میکند. بدین منظور دیدگاه معرفت سیستمی که بر مبنای عقلانیت محدود انسانی، غلبهی نوعی عقلانیت سیستمی و معرفت درونی واقعیتهای اجتماعی را نوید میدهد میتواند مفید باشد. این دیدگاه پرسپکتیو عمودی دیدگاههای اومانیستی و عقلانیت خودبنیاد روشنگری را کنار میگذارد و با تقسیم یکسان عاملیت میان انسان و جامعه امر عقلانی و اجتماعی را همبسته معرفی میکند.
نسبت جامعه شناسی معرفت مانهایم و پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
185 - 214
حوزه های تخصصی:
جامعه شناسی معرفت که با شلر و مانهایم در اوایل قرن بیستم مطرح شد، ریشه در تحولات علوم اجتماعی قرن نوزدهم و شکل گیری جریان های مخالف کارکردگرایی و رفتارگرایی داشت. در حوزه ی فلسفه نیز هوسرل در میانه ی جریان اثبات گرایی رئالیستی و ایده آلیسم، با این بحث که معنای پدیدار از هستی جدا نیست، پدیدارشناسی را به مثابه بدیلی برای هستی شناسی و معرفت شناسی مطرح کرد و راه سومی برای شناخت جهان باز کرد. راهی که با گذر از دوگانگی ذهن و عین به منشاء شناخت و شکل گیری دانش در زیست جهان رسید و سنت فلسفی را پایه گذاری کرد که جامعه شناسی معرفت در سطح جامعه شناسانه می تواند به بهترین وجه آن را نمایندگی کند. اما از آن جا که این بخش از کار هوسرل چنانکه باید و شاید مورد توجه قرار نگرفته است و بسیاری پدیدارشناسی را تقدم سوژه بر ابژه در شناخت جهان می دانند آن را در مسیری کاملا متفاوت از جامعه شناسی معرفت پیدا می کنند. حال آنکه آثار مانهایم از حضور این جریان فکری و تداوم آن حکایت می کند. این مقاله با تفسیر و مقایسه ی آثار هوسرل و مانهایم، در تلاش است تا پیوندهای میان پدیدارشناسی و جامعه شناسی معرفت را بررسی کند. رویکرد هوسرل نسبت به مساله ی ذات و فرارفتن از دوگانگی سوژه و ابژه با مفهوم التفات و همچنین طرح مفهوم زیست جهان و بیناسوژگی و در نهایت تعریف واقعیت به مثابه امری اجتماعی و اعتباری سه محوری است که این مقاله حول آن شکل می گیرد. اهمیت این مقاله در شناسایی این پیوندها و بررسی این صورت ها در حوزه ی مطالعات بینارشته ای و در شکستن مرزهای سنتی دانش و توجه به فلسفه در حوزه های انضمامی تر و برقراری پیوند میان این حوزه ها تعریف می شود.
ابعاد «تعین اجتماعی معرفت» از منظر نظریه های جامعه شناسی معرفت و نهج البلاغه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، با هدف بررسی ابعاد تعین اجتماعی معرفت در تحلیل ها و نظریات جامعه شناسانه و نهج البلاغه و به روش مقایسه ای، تحلیل محتوای کیفی، تفسیری و اسنادی تدوین یافته است. در این دو رویکرد، یعنی نظریه های جامعه شناسی معرفت و نهج البلاغه، به مطالعه تفاوت بین تعین اجتماعی معرفت، بر محور مؤلفه های پنج گانه عمق تعین، درجه تعین، سطح تعین، آماج تعین، و عامل مسلط پرداخته است. نتایج این پژوهش حاکی از این است که بسیاری از نظریه های جامعه شناسی معرفت، راه کاملاً متفاوتی از نهج البلاغه را در بسیاری از محورهای پنج گانه درپیش گرفته اند.
بررسی تحلیلی منابع، علوم و روش های دخیل در روش شناسی میان رشته ای «دانش جریان شناسی» و واکاوی جایگاه آن ها(مقاله پژوهشی حوزه)
«چندوجهی بودن» مسائل و موضوعات، مستلزم «چند بعدی شدن» رویکردها و زوایای مطالعه و تحقیق از لحاظ معرفت شناسی و روش شناسی است؛ ازاین رو شناخت پدیده های پیچیده، جز در پرتو رهیافت های تلفیقی و میان رشته ای ممکن نیست. «جریان اجتماعی» نیز، یکی از پدیده های اجتماعی است که هویتی چندوجهی دارد. چراکه مطابق تعریف برگزیده، جریان پدیده اجتماعیِ پویا و سیال با هویتی شبکه ای (=سیستمی) غیررسمی، متشکل از مجموعه اصول و فروض معرفتی (=نظام مشترک معنایی) است که جمعیتی نظام یافته(=مدیریت شده) براساس آن عمل می کنند و اثر می گذارند. بنابراین، برای شناخت آن به صورت علمی و ارتقای جریان شناسی، از محصولی ژورنالیستی به دانش، نیازمند تنقیح روش شناسی آن هستیم. مطالعات میان رشته ای، بینش های رشته ها و روش های تخصصی را در راستای فهم پدیده ای پیچیده به صورت منظم و روش مند به خدمت می گیرد. از جمله مراحل مهم فرایند این مطالعات انتخاب دانش ها و روش های بالقوه مرتبط با موضوع است تا محقق با بررسی آن ها به کفایت نظری در موضوع دست یابد. درصورتی که روش ها و دانش های دخیل در شناخت ابعاد موضوع پیچیده به خوبی احصا و بررسی نشوند، نتیجه مطالعه نیز به همان نسبت ناقص و ناکارآمد خواهد بود. در این مقاله تلاش شده است با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، منابع، علوم و روش هایی که در فرایند مطالعه میان رشته ای جریان شناسی به آن ها نیاز داریم احصا و بررسی شود و با نشان دادن جایگاه هر کدام در فرایند تحقیق قدمی در مسیر تنقیح روش شناسی جریان شناسی برداشته شود. مطابق این بررسی، جریان شناسی به علوم و منابع معرفتی نیازمند است که می توان آن ها را در سه بسته، «بسته الگویی»، «بسته محتوایی» و «بسته روشی»، تقسیم بندی کرد.
تعلیقه ای بر نظریه روش شناسی بنیادین؛ تبیین استاد پارسانیا از فرایند تکوین نظریه های علمی
حوزه های تخصصی:
روش شناسی بنیادین، نظریه ای است که از سوی استاد پارسانیا مطرح شده و به تبیین فرایند تکوین نظریه های علمی می پردازد. نسبت این نظریه با مؤلفه های پنج گانه، عمق، درجه، سطح، آماج و عامل مسلط در تعیّن اجتماعی معرفت و نیز نسبت مبانی معرفتی با مبادی غیر معرفتی در این نظریه، مسئله اصلی این پژوهش است که با روش تحلیل اسنادی مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از این است که روش شناسی بنیادین، همه انواع معرفت را تحت تأثیر جامعه نمی داند و به معرفت های فرافرهنگی نیز معتقد است. این نظریه، برای عوامل معرفتی، نقش علّی در محتوای معرفت قائل است اما برای عوامل غیر معرفتی، در فرهنگ های سکولار و دنیوی، نقش علّی و در فرهنگ های وحیانی و عقلانی، نقش اعدادی معتقد است. نسبت میان علم و جامعه نیز این نظریه، به ظرفیت های راهبردی برخی علوم در تغییر شرایط اجتماعی، به نفع رشد و شکوفایی علوم قائل است. به عنوان نمونه علم فقه، در سه عرصه سیاسی، قضایی و اقتصادی، منابع نادر اجتماعی، قدرت، ثروت و منزلت را حتی در شرایطی که عوامل غیر معرفتی مناسبی برای رشد علم وجود ندارد، به ارمغان می آورد و زمینه رشد و یا حداقل حفظ علم را به عهده می گیرد.
مولفه های متعارض معرفتی در اندیشه ماکس شلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماکس شلر در مقام بنیان گذار جامعه شناسی معرفت، ضمن بررسی نسبت میان شناخت انسان با زمینه های اجتماعی در کنار امور واقعی و انضمامی، عناصر ایده آل و ارزش ها را نیز در تحلیل خود مورد توجه قرار داده است. در این میان یکی از اهداف مهم وی در تلفیق مباحث جامعه شناختی با مضامین فلسفی، نیل به شناختی جامع، از انسان بوده است. شلر به رغم اذعان به تأثیر عوامل اجتماعی، اصلِ اندیشه را مقوله مستقلی می داند که نمی توان تمامی آن را به عوامل بیرونی فروکاست؛ همین نکته وجه امتیاز مهم شلر به شمار می آید، چرا که وی برخلاف بسیاری از دیدگاه های متأخر، تکوین معرفت را تنها به تأثیر شرایط تاریخی و اجتماعی منوط نکرده و در کنار آن، ویژگی های انسانی را نیز مورد توجه قرار می دهد. از نظر وی در نگاهی جامع به انسان، افزون بر عقل، باید وجوه عاطفی، احساسی و نیز ارزشی او را نیز مورد توجه قرار داد. در این نوشتار با تحلیل رویکرد پدیدارشناسانه شلر از جمله در قلمرو اخلاق، تلاش می گردد نشان داده شود که چگونه شلر با تلفیق حوزه های مختلف، از دوگانه سازی های معمول فراتر رفته و جامعه شناسی معرفت را بسط داده است. یافته های حاصل از این روند حاکی از آن است که کلیّت پروژه ی فکری شلر، تلاش برای تلفیق و همراهی حوزه ه ایی از معرفت بشری است که در بدو امر متعارض به نظر می رسند و قابل جمع به شمار نمی آیند؛ اما شلر با نگاهی جامع و فراگیر به انسان و جامعه، بدان ها توجه نموده و بر آن است که از فروکاستن آنها به بخشی خاص اجتناب ورزد.
نقد کتاب Immanuel Kant (ایمانوئل کانت)(مقاله علمی وزارت علوم)
کتاب ایمانوئل کانت نوشته لوسین گلدمن از مهمترین آثار کانت پژوهی سده بیستم است. در این نوشته ضمن بیان وجوه اهمیت و جنبه های بدیع این اثر، مضمون ساری و تکرارشونده آن آشکار میشود که مساله انسان و جامعه انسانی و نسبت آن دو با جهان است. مهمترین مساله فلسفه جدید و به طریق اولی فلسفه کانت به منزله نمونه اعلای تفکر دوره روشنگری نیز همین مساله است و به شرح و بسط زوایای همین مساله در نوشته پیش رو پرداخته شده است. مساله نامبرده در همه محتوای کتاب جاری و ساری است و این نوشته نیز همراه با آشکار ساختن این مضمون در کتاب، جایگاه اندیشه کانت در فلسفه جدید را نیزاز همین زاویه بررسیده است. این نوشته ضمن آشکارکردن نقطه کانونی مطرح در کتاب، نسبت میان انسان و اجتماع و جهان را به منزله نقطه تکرارشونده اندیشه فلسفی عملی کانت آشکار میکند. از تلاقی این نقطه تکرارشونده با نقاطی دیگر تفاوت ها و تمایزهای فلسفه های بعدی در سده های نوزدهم و آغاز سده بیستم رویش یافته و رشد کرده اند که در بخش نتیجه به آن اشاره شده است._x000D_
“Immanuel Kant” written by Lucien Goldman is one of the most important books published during the 20th century. I explicate its various important aspects concentrating on its reproducing theme which is humanity, society, and their relationship with the universe within Kant’s philosophical thought. The relation of humans, society, and the universe is the most productive problem of modern philosophy; according to Goldman’s book, for Kant it is the most productive problem too. Goldman delineates how the relation of human, bourgeois society and the universe is the most focal point in Kant's philosophy, which has been pervaded throughout the chapters of the book, and I clarify it as well as Kant’s own account of the foregoing problem. Consequently, I recapitulate how most of the following philosophies are differentiated from this problem in addition to the next particular problems during the 19th and early 20th centuries.
تأملی بر نظریه دموکراسی فرهنگی کارل مانهایم در کتاب دموکراتیک شدن فرهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال ۲۲ فروردین ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۱)
427-446
کارل مانهایم جامعه شناس مجاری-آلمانی و از چهره های اصلی جامعه شناسی معرفت است که کوشیده در فصل کوتاهی و بر پایه روش های قیاسی و شهودی با ادبیاتی نسبتاً انتزاعی پاسخی برای نابسامانی های سیاسی حاصل از گسترش دموکراسی در آلمان دهه سی قرن بیستم و مقارن با قدرت گیری حزب ناسیونال سوسیالیسم بیابد. او دموکراسی را تنها پدیده ای سیاسی در نظر نمی گیرد، بلکه مقدمه آن را گسترش فرهنگ دموکراتیک دانسته و هم چنین نوعی به هم ریختگی اجتماعی ناشی از جابجایی طبقات و ارزش های مدنی جایگزین ارزش های سنتی اشرافیت بورژوازی را پیامد آن دانسته است. مانهایم در این اثر کوشیده است تا فرآیند دگرگونی را به زبانی جامعه شناختی اما انتزاعی شرح و تفصیل دهد. به طور کلی می توان گفت مانهایم با تمرکز بر بحث فرهنگ کوشیده است نشان دهد که چه عواملی مانع تحقق دموکراسی در جوامع در حال گذار هستند و در نهایت راهکارهایی را در این زمینه ارائه نموده است.