مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
تعین
حوزه های تخصصی:
مبحث «جعل» یکی از مباحث مهم فلسفه و عرفان نظری است. جعل به معنی موجود کردن معلول توسط علت است و با مفاهیم علیت، تکوین، خلق و ایجاد، هم معناست. مساله مهم در مبحث جعل آن است که آیا آنچه مجعول واقع می شود، وجود است یا ماهیت یا صیرورت ماهیت به وجود؟ در عرفان نظری و فلسفه های اصالت وجودی، به ویژه حکمت متعالیه، با توجه به اصالت وجود، جعل نیز به وجود تعلق می گیرد و ماهیت، امری اعتباری است. امام خمینی، علی رغم آنکه یکی از بزرگان عرفان نظری و از اصحاب حکمت متعالیه است، در عرفان معتقد به مجعولیت ماهیت می باشد و ساحت وجود را از هرگونه جعل و مجعولیت مبرا می داند. علاوه بر آن، ایشان ادعای مهم و به ظاهر متناقض را مبنی بر جمع بین «مجعولیت ماهیت»، «اصالت وجود و مجعولیت ماهیت» و «مجعولیت وجود و اعتباریت ماهیت» مطرح می سازند. در این مقاله سعی شده است ابعاد نظریه امام در مبحث جعل و ایرادهای وارد شده بر آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
تاملاتی در حوزه معنی یابی از متن در زبان عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سخن در حضور یا غیبت «معنی» است. عقل و منطق حکم می کند که حضور «معنی» امری عقلایی باشد و وظیفه خواننده زدودن حجاب ها و دریافت معانی و مقاصدی باشد که به کمک نشانه های لفظی مطرح شده اند. در این فرایند نکته قابل تامل آن است که انتخاب و نام گذاری این نشانه های لفظی برای مضامین و معانی و مدلولات، با توجه به ویژگی ها و عملکردی است که برای تمامی بینندگان و مخاطبان آن مدلول، قابل لمس و مشاهده است؛ از این رو زوایای پنهان در این نام گذاری نقشی ندارند. با این تحلیل، بهانه مسبوق بودن معنی به تئوری های هر عصر، رنگ می بازد و معنی، امری متعین خواهد شد. البته مراد از تعین مخالفت با قرائت ها و برداشت های گوناگون نیست، بلکه این استنتاجات تا زمانی می توانند پذیرفتنی باشند که با قوانین زبانی هم خوانی داشته باشند و قرائت های استنباط شده با یکدیگر تعارضی نداشته باشند. در این فرایند معنی یابی، دلالت های داخل زبانی و خارج زبانی تاثیرگذار هستند. از مهم ترین ابزارهای دریافت معنی که چالش های بسیاری را در محافل فکری برانگیخته است، سه محور «متن»، «مؤلف» و «خواننده» هستند که سه ضلع اصلی مثلث معنی یابی را تشکیل می دهند. تعیین سهم هرکدام از این عوامل، بستگی به نوع نگرش مخاطب و مبانی نظری او دارد که در این مقاله در صدد به چالش کشیدن این پایه های هستیم
تجلی در عرفان اسلامی
حوزه های تخصصی:
تجلی به معنای جلوه گری، ظاهر، آشکار و درخشنده شدن است. در اصطلاح درخشش نور الهی بر دل عارف و کلاً تجلی حق بر هستی است. این جلوه الهی با محو و نابودی صفات بشری همراه می باشد.
تجلی سه قسم است: تجلی ذات که نشانه اش فنای ذات و تلاشی صفات سالک در سطوات انوار ذات الهی است. آن را صقعه می گویند. تجلی صفات که نشانه اش به صفات جلال خضوع و خشوع در برابر قدرت و جبروت حق است یا به صفات جمال که نشانه اش سرور و انس در برابر لطف، رحمت و رافت حق است.
تجلی افعال که نشانه اش ندیدن افعال خلق و مشاهده فعل الهی در همه جا و هر فعل را از نسبت دادن به خود ساقط کند.
افعال آثار صفاتند و صفات مندرج تحت ذات پس شهود تجلی افعال را محاضره و شهود تجلی صفات را مکاشفه و شهود تجلی ذات را مشاهده نامند.
علت پیدایش همه موجودات همان تجلی حق است که به دو صورت تعبیر شده است.
تجلی علمی: ظهور حق در صورت اعیان ثابته در حضرت علم (فیض اقدس) است.
تجلی شهودی وجودی: ظهور حق به احکام و آثار اعیان ثابته (فیض مقدس).
در تجلی نخست در مرتبه علم، حق به صورت اعیان و قابلیت و استعدادهای آن ظهور کرده است و در تجلی دوم به احکام و آثار اعیان مطابق استعدادها و قابلیت های آن ها تحقق بخشید و عالم را به وجود آورد. وجود عالم اثر تجلی حق است.
اگر تجلی حق بر همه اشیاء نباشد حقیقت اشیاء ظاهر نمی شود.
چون عالم از تجلی خالی ماند آناً نابود می گردد و چون تجلی خدا در عالم جریان یابد جهان باقی ماند پس کل هستی به ظهور و تجلی حق باقی است.
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
تقسیمات تجلی در قلمرو عرفان
حوزه های تخصصی:
مقصود تمام عارفان و سالکان از تحمل ریاضت ها و سختی های سلوک، رسیدن به حقیقت و قرب الهی است و تحقق این امر جز از طریق شهود و درون بینی امکان پذیر نبوده است. عرفان و تصوف به عنوان شاخه ای از دانش بشری جایگاهی مناسب برای بیان افکار و اندیشه های عارفان بوده و موجب ظهور تعاریف و اصطلاحات عرفانی فراوانی گردیده است. زمینه های فکری، مذهبی، اعتقادی، فرهنگی و عرفانی صوفیان در پیدایش این الفاظ رمزآلود موثر و تاثیرگذار بوده است. الفاظ و اصطلاحاتی را که متصوفه در کلام خود به کار برده اند، بیانگر چگونگی حالات و مقامات هـر یک از آنـان می باشد، و اگـرچـه گاه در ظاهـر گفتـه های آنها با یکدیگر متفاوت بوده و با الفاظ و عبارات گوناگونی بیان شده در واقع یک مقصود واحد را در برداشته است.
در این مقاله به بررسی اصطلاح «تجلی» و انواع آن، با توجه به مراتب دید برخی از عرفا اشاره شده است. «تجلی» از اصطلاحاتی است که عارفان با اشاره به آن، کیفیت دید و دریافت خود را از حق تعالی و ظهور او در عالم تعینات بیان کرده و کوشیده اند با درک اتصال خود به مبدا وجود، مقدمات قرب خود را به حق فراهم سازند. با توجه به این امر که سلوک امری فردی و تجربی است، اظهار دریافت ها و ادراک های عرفا در این باره به گونه های متفاوت و در عین مشابه انجام شده است.
روش شناسی نظریة معرفتی اجتماعی علّامه طباطبائی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
در این جستار ابعاد جامعة چهاربعدی (خداوند، انسان، زمین، و پیوند) مدنظر قرار گرفته است. در درجة اول، خداوند سبحان است که دارای اثرگذاری حتمی و قطعی در همة حوزه های معرفت است. دربارة اعمال اختیاری انسان، البته ارادة تکوینی الهی، از مسیر ارادة انسان می گذرد. در درجة دوم اثرگذاری، انسان قرار دارد که ارادة انسانی در این میان شاخص است. در درجة سوم، باید از موجودات غیبی همچون فرشتگان یاد کرد که مأموران خدای سبحان اند. شیطان (و اعوان و انصارش) نیز در همة اوقاتی که دربارة خدا، خود، طبیعت، و دیگران می اندیشیم می کوشند تا گونه ای انحراف در آن ایجاد کنند. در مرتبة چهارم، اثرگذاریِ عوامل طبیعی و نیز اجتماعی (مبتنی بر پیوندهای انسان) قرار دارند. همة اثرگذاری های مزبور در سایة احاطه و حضور باری تعالی صورت می گیرد و همة عوامل یادشده پرتوی از وجود حضرت حق هستند: «وَاللّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط» (بروج: ۲۰)؛ و خدا از هر سو برایشان محیط است .
بررسی تطبیقی وحدت وجود از دیدگاه جامی و شبستری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر به تطبیق وحدت وجود در اندیشه ابن عربی با آرای جامی و شبستری در این باره پرداخته است. ابن عربی، در نضج و کمال نظریه وحدت وجود بسیار تأثیرگذار بوده است. شبستری و جامی، در میان نویسندگان وشاعران ایرانی پس از سده هفتم وهشتم هجری، از جمله کسانی هستند که در انتقال اندیشه های او نقش مهمی ایفا کرده اند. هم صدا با ابن عربی، بیانگر این اندیشه شدند که در هستی، جز حق چیز دیگری وجود ندارد و هر آنچه به عنوان مظاهر کثرت مشاهده می شود، در واقع چیزی جز تجلی های گوناگون حضرت وجود، نیست. نتیجه پژوهش نشان می دهد که شبستری و جامی چون ابن عربی، حق را متجلی در جمیع اشیاء به تجلیات اسمایی می دانند و برای تبیین نظریه وحدت وجود، همچون ابن عربی، از ابزارهای بلاغی نظیر تمثیل «دریا و مظاهر آن»، «عدد»، «آینه و نور» و «تابش نور از پس آینه های رنگارنگ» بهره برده اند.
روش در علم منطق هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶
31 - 43
حوزه های تخصصی:
بحث روش در منطق مساله مهمی است که مضمون، هدف و ماهیت منطق را روشن می کند . منطق مانند دیگر علوم مبتنی بر روش است و باید مشخص شود در منطق چه روشی بکار گرفته می شود ؛ مثلا درمنطق ارسطوئی روش معهود روش قیاسی است یعنی استنتاج ِعقلی نتیجه از مقدمات قضایای حملی یا شرطی . منطق تجربی بیکن مبتنی بر روش تجربی و استقرائی بود . روش منطق استعلائی کانت با روش قیاسی و تجربی کاملا متفاوت است. روش کانت تعیین شرایط ماتقدّم شناخت است . روش استعلائی کانت همانند روش ارسطوئی مضمونی ایستا و دارد و فاقد هر گونه پویائی و حرکت است . روش هگل کاملا متفاوت با روش کانت است. روش از دیدگاه هگل به مثابه فراشدی پویا و متحرک است که در آن ساختار آلی و تکوین مقولات را می توان استنتاج کرد . روش هگل نظامی جامع است که در نهایت همه کثرات مقولات در آن تبدیل به وحدت می شود یا به تعبیر دیگر روش صوری است که همه مضمون منطق را در خود جای می دهد.
بسط حقیقت وجود در عرفان نظری و پیامدها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بدون شک نظریه وحدت شخصی حقیقت وجود را می توان از تأثیرگذارترین نظریه ها در عرصه عرفان نظری و ادبیات عرفانی و فلسفه صدرالمتألهین شیرازی برشمارد. این دیدگاه با تکیه بر شهود عرفانی، چشم انداز جهان هستی را این گونه ترسیم می نماید که تنها در جهان هستی یک واقعیت است که خود را در تعینات و صورت های گوناگون نمایان ساخته است. پذیرش و هضم چنین نگرشی از سوی عقل آدمی که از طریق تجزیه و مرزبندی میان واقعیت ها به آنها آگاهی یافته و آنها را از یکدیگر بازمی شناسد، کاری ناممکن می نماید. دیدگاه وحدت وجود در صورتی قابل فهم و مقبول می افتد که بتواند تبیینی روشن از فرآیند بسط حقیقتی واحد را ارایه نماید. این نوشتار در ابتدا به بازخوانی چنین فرآیندی پرداخته و مفاهیم کلیدی (تعین، تجلی، اعیان ثابته و ...) در آن را معرفی و در پایان پاره ای از نتایج هستی شناسانه و معرفت شناسانه آن را رصد خواهد نمود.
مبانی تعیّن فرهنگی اجتماعیِ اعتباریات در المیزان(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مسئله اصلی این پژوهش، «تعیّن فرهنگی اجتماعی معرفت اعتباری»، از منظر مرحوم علامه طباطبائی در المیزان است. سؤالات پژوهش عباتند از: خاستگاه معرفت های اعتباری چیست؟ عوامل اجتماعی فرهنگی به چه میزان در تعیین آنها مؤثرند؟ این معارف در چه سطحی شکل می گیرند؟ عامل مسلط در آنها چیست و بالاخره، هدف و محور اصلی تغییرات در معرفت های اعتباری چه چیزی است؟ برخی از نتایج این پژوهش در پاسخ به این پرسش هاست که مرحوم علامه طباطبائی، خاستگاه اصلی معرفت های اعتباری را فطرت و طبیعت انسان می داند. تأثیر عوامل اجتماعی فرهنگی را یک تأثیر اضطراری معرفی می کند. سطوح مختلف فردی، گروهی، حزبی و مانند آن، برای این معارف در نظر می گیرد. با وجود تأثیر عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی بر آنها، عامل اصلی تعیین کننده بر آنها را فطرت و طبیعت می داند. بالاخره، اصلی ترین هدف تغییرات در معرفت های اعتباری را اعتباریات پسینی قلمداد می کند. در این جستار، از روش های توصیفی تحلیلی، تحلیل محتوا و روش اسنادی استفاده برده ایم.
تحلیل مفهومی، گزارهای و سیستمی دیدگاه صریح فارابی در مسئله تشخص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
367 - 385
حوزه های تخصصی:
دیدگاه فارابی در مسئله تشخص دو گونه است: اول، دیدگاه انتسابی است. از دید ملاصدرا، فارابی معتقد است تشخص به نحوه وجود شیء می باشد. دوم، دیدگاه صریح فارابی در کتاب تعلیقات است. وی در این کتاب معتقد است عامل تشخص، زمان و وضع می باشند. ابهام در این دیدگاه در مفهوم واژه ها، گزاره و چگونگی ارجاع دیدگاه وی به دالّ مرکزی اندیشه وی نمود یافته است. این مقاله رصد می کند که مفهوم تشخص به صورت واضح و متمایز از دید فارابی چیست؟ ساختار منطقی و زبانی گزاره منعکس کننده دیدگاه فارابی چگونه است؟ و گزاره منعکس کننده دیدگاه فارابی در تشخص چه رابطه ای با دال مرکزی اندیشه فارابی، در شبکه معنایی اش دارد. تحلیل مفهومی از تشخص نشان داده است که تشخص نزد فارابی مفهومی نسبی است، تحلیل گزاره ای نشان داده است که دیدگاه فارابی در تشخص ذی وضع با سکوت و با ابهام ساختاری مواجه است، و تحلیل سیستمی در این تحقیق نشان داده است که مسئله تشخص در فارابی متأخر به عنوان یک مسئله مطرح شده است و تشخص از طریق وجود با دال مرکزی اندیشه وی پیوند دارد. اما این بدان معنا نیست که دیدگاه فارابی در تشخص بتواند به عنوان پشتیبان استناد دیدگاه اصالت وجود به فارابی باشد.
بررسی صحت وجود نِسَب علمیه نزد ابن عربی با تکیه بر روایات معصومین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله اسمای الهی و چگونگی ارتباط آن با ذات ربوبی از مسائل پیچیده ای است که همیشه ذهن اندیشمندان متألّه را به خود مشغول ساخته است. پیچیدگی این مسئله هنگامی مضاعف می گردد که با مسئله علم الهی به ذات خویش و پرسش هایی که در این حیطه مطرح است، آمیخته شود. پرسش هایی از این قبیل: اینکه آیا خداوند قبل از خلقت به خود علم داشته است؟ آیا علم خدا به خویش، مستلزم وجود نسبت و اضافه ای بوده است؟ تفاوت مبنای ظهور و خلق در اسماء الهی چیست؟ عرفای مسلمان همچون ابن عربی در پاسخ به این پرسش ها، نظریه نِسَب علمیه را مطرح کرده اند که به موجب آن، بین ذات الهی و اسماء، نسبت و اضافه ای دو طرفه ایجاد می شود. امّا در نگاه شیعی، هر کلامی که به غیر معصوم نرسد، خالی از لغزش نخواهد بود و کلام معصومین: یگانه مصداق کلام عاری از عیب است. بنابراین در این پژوهش، ابتدا دیدگاه نسب علمیه تبیین شده و پس از آن، در پرتو احادیث مورد واکاوی قرار گرفته است. در این پژوهش تطبیقی براساس تعارضاتی که روشن می شود، ابطال نظریه نسب علمیه اثبات می گردد. از مهمترین این تعارضات، تنافی نسب علمیه با بساطت و وحدت ذات الهی است.
تعین فرهنگی اجتماعی معرفت در قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
موضوع این مقاله درحقیقت، «تعین فرهنگی اجتماعی معرفت از منظر قرآن» است. محتوای اصلی این عبارت پرسش از تأثر و تشخصی است که معرفت های مختلف از عوامل فرهنگی اجتماعی می پذیرد و در آیات قرآن بدان اشاره شده است. به کمک برخی روش ها، ازجمله روش های تحلیل محتوای کیفی و تفسیری، از دلالت ها و التزامات آیات قرآن در زمینه معرفت شناسی و جامعه شناسی در راستای ساخت یک چهارچوب معرفتی اجتماعی بهره گرفته شده است. بر این اساس، عوامل اثرگذار بر معرفت متعدد و به ترتیب اولویت طولی عبارت است از: خداوند، انسان، عوامل غیبی، طبیعت و اجتماع. اثرگذاری خداوند متعال بر معرفت حتمی است. اراده تکوینی الهی درخصوص اعمال اختیاری، از مسیر اراده انسان می گذرد؛ بنابراین، مسئولیتش نیز با انسان است. در درجه دوم، انسان و فطرت انسانی قرار دارد و اراده انسانی در این میان شاخص است. در درجه سوم، باید از اثرگذاری موجودات غیبی، نظیر فرشتگان و شیطان یاد کرد؛ فرشتگان در راستای هدایت (معرفت صادق) و شیطان، در راستای ضلالت (معرفت کاذب) انسان می کوشند. در درجه چهارم اثرگذاری، عوامل طبیعی و فرهنگی اجتماعی قرار دارند؛ محیط طبیعی تأثیر بسزایی در وضع روانی مردم دارد. همچنین، عوامل «اجتماعی» اثرگذار بر معرفت را می توان بر محور کنش های انسانی و ساختارهای اجتماعی تنظیم کرد؛ زبان، گفتار و دیگر کنش های انسانی ازجمله عوامل اجتماعی است که تعامل غیرقابل انکاری با شناخت ها و روحیات وی دارد؛ به علاوه، ضرورت زندگی اجتماعیْ انسان ها را کنار هم قرار می دهد و هویت های جدیدی ( فرهنگی اجتماعی) به وجود می آورد. شاید اولین قدم عملی برای ایجاد چنین هویت هایی خانواده باشد. غیر از خانواده، در سطح متوسط، از پیوندهای مبتنی بر دوستی و هم نشینی می توان سخن به میان آورد. همچنین، از پیوندهای در سطح کلان، دو عامل ثروت و قدرت بسیار اهمیت دارند. این هویت های جمعی در ایجاد معرفت های جمعی نقش بسزایی دارند. تأثیر این عوامل به شکل علیت ناقص است، حتمی نیست و در چهارچوب اختیار و فطرت انسان شکل می گیرد. البته همه این اثرگذاری ها در پرتو احاطه و حضور باری تعالی است: « وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیط» (بروج: ۲۰): «و خدا از هر سو برایشان محیط است ».
تمثیل طوطی هندوستان از ابوالفتوح رازی تا خواجوی کرمانی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۸ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۳۰
101 - 112
حوزه های تخصصی:
ادبیات تمثیلی، هنری است از مقوله ی زبان مجازی (بیان) در خدمت اصلاح رفتارهای فردی؛ لذا از آغاز، مورد توجه اهل ادب و هنر بوده است. در ادبیات فارسی چه در نثر و چه در نظم به آثاری برجسته بر می خوریم که تمثیل را ابزاری برای روشنگری و مستندسازی برخی مطالب که فهم آن ها به توضیح نیاز داشته، قرار داده اند. یکی از این تمثیل ها، داستان طوطی هندوستان است. این تمثیل که در سده ی ششم هجری، میان اهل فضل شناخته شده بود، به خود رنگ و بوی عرفانی و گاه فلسفی گرفت. شیخ عطار و حضرت مولانا، دیدگاهی مشابه درباره ی آن ارائه کرده اند؛ ولی خواجوی کرمانی در این مورد، نظریه ی تازه ای آورده که این مقاله می کوشد با نگاهی به ساختار درونی تمثیل، به کاوش دیدگاه های مختلف درباره ی تمثیل طوطی هند بپردازد.
نقش تعیّن اجتماعی در تفسیر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اسلام و مطالعات اجتماعی سال نهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۵)
108 - 137
حوزه های تخصصی:
نگاهی هرچند گذرا به کتب مختلف تفسیری، گویای این واقعیت انکارناپذیر است که هر یک از آنها با گرایش، روش و دیدگاه خاصی تدوین یافته اند و این امر سبب فاصله و اختلاف معنادار میان این تفاسیر گردیده است؛ به گونه ای که در برخی موارد تفسیرهای صورت گرفته از یک آیه، در مقابل هم قرار داشته و با همدیگر متناقض می باشند. پرسش اصلی این است که چه عاملی باعث چنین اختلاف تفسیری گردیده است؟ این تحقیق، مبتنی بر یکی از پارادایم های مطرح شده در بحث «تعیین اجتماعی معرفت» و نیز بهره گیری از نظریه اعتباریات، همچنین استفاده از روش تحلیلی-توصیفی؛ سعی در اثبات این فرضیه دارد که اختلاف و تفاوت دیدگاه ها در تفسیر، متأثر از تعیّن های اجتماعی است. به عبارت دیگر، برداشت های تفسیری متأثر از شرایط، زمینه ها و واقعیت های اجتماعی جامعه مفسِّر است. از این رو ضمن پرداختن به مباحث نظری، موضوعاتی نیز گواه بر تأثیرپذیری تفسیر از تعین اجتماعی بیان شده است.
بررسی و نقد گزارش تصریحی ملاصدرا از دیدگاه فارابی در مسألۀ تشخص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این که چه چیز شخص را آن می کند که هست، سؤالی است که ریشه در گذشته دور دارد و اندیشمندان بزرگی برای یافتن هویت و واقعیت اشیاء آن را کاویده اند. ملاصدرای شیرازی یکی از اینان است. وی مبتکر یا مدافع سرسخت نظریه اصالت وجود در مقابل اصالت ماهیت است و معتقد است تشخص شی به نحوه وجود آن است. وی به دو گونه، نظریه تشخص خود را به فارابی نسبت داده است: اول به صورت نقل رأی از فارابی و دوم به صورت گزارش تصریحی. ملاصدرا در هشت کتابِ اسفار ، شرح هدایه اثیریه ، رسائل تسعه و حاشیه بر الهیات شفاء ، مبدأ و معاد ، رساله تشخص ، رساله اللمیه ، رساله اتصاف الماهیه بالوجود این انتساب را تأکید کرده است، اما با وجود این، سندی برای این انتساب نقل نمی کند. این نوشتار با بررسی اَسناد، اِستناد تصریحی ملاصدرا را بر دایره محک قرار داده است و با به میان آوردن سه شاهد شامل بررسی بعض دیگر از استنادات صدرا، بررسی این حکم در آرای صریح فارابی و نیز بررسی این نظریه بر پایه قاعده شناخت سلف در پرتو خلف، انتساب این دیدگاه را به معلم ثانی مورد تردید قرار می دهد و نشان می دهد که ملاصدرا تا پیش از خود در این قول منفرد است. این نوشتار به توصیف اکتفا نمی کند و در پرتو یک قانون کلی، تبیین ارائه می دهد که چرا چنین استناد نامعتبری واقع شده است.
تجلی فلسفۀ صدرایی در تعلیقات امام خمینی(ره) بر مقدمۀ قیصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فصل چهارم مقدمه قیصری بر فصوص الحکم ابن عربی، در باب تبیین جواهر و اعراض بر اساس طریقه عرفاست و بیشتر بدنبال تبیین نفس رحمانی است. اما در این بین، بحثی مفصل نیز در بیان نفس رحمانیِ عرفا به زبان فلسفی دارد. امام خمینی(ره) در تعلیقه یی، با استفاده از حکمت متعالیه به نقد بیان قیصری پرداخته است. قیصری در خاتمه این فصل نکاتی را در باب معنای تعین و انواع آن نیز بیان کرده که امام(ره) در تعلیقه یی دیگر، تبیینی دقیق از انواع تعین به زبان عرفانی ارائه داده است. این معنای تعین و انواع آن بقلم قیصری، تقریباً بطور کامل در فصل سوم از مرحله چهارم امور عامه اسفار اربعه انعکاس یافته که نشان از تأثیرپذیری بسیار فلسفه صدرایی از سنت عرفانی ابن عربی بطور عام، و مقدمه قیصری بطور خاص، دارد. از منظر قیصری، اعراض باید فصول جواهر باشند، اما از نظر صدرالمتألهین و بتبع او، امام خمینی(ره)، فصل جوهر، جوهر است نه عرض. قیصری معتقد است گاهی تعین، عین ذات است و گاهی نیز امری زائد بر ذات، اما امام بر این باور است که اساساً تعین به ذات حق تعالی تعلق نمیگیرد زیرا تعین از آثار تجلیات اسمائی است؛ اما آنچه دارای احدیت جمع تعینات است، اسم اعظم و انسان کامل است. هدف اصلی مقاله حاضر تبیین، تحلیل و گاه نقد دقیق مقاصد متن قیصری و تعلیقات امام خمینی(ره) بر آن است. امام(ره) در یک تعلیقه با استفاده از ذخایر فلسفه صدرایی به نقد قیصری پرداخته و در تعلیقه یی دیگر، در واقع بر مبنای بخشی از اسفار اربعه، مواضع خود را تبیین نموده است.
بررسی اشکالات حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
83 - 112
حوزه های تخصصی:
اهل معرفت ذات الهی را بدون در نظر گرفتن تجلیات یا تعینات، فوق تنزیه و تشبیه می دانند. از نظر ایشان، «ذات بی تعین» برتر از هر حکم و توصیفی است و همهٔ توصیف های ذات ناظر به «ذات به حسب تعینات» اند. این ادعا در نگاه اول، دست کم سه اشکال عمده دارد: 1) خودمتناقض است، 2) مستلزم همهٔ اشکالات نظریهٔ کلامی تعطیل است، 3) برخلاف نصوص دینی و حتی بسیاری از متون عرفانی است که در آنها به ظاهر ذات بما هی ذات توصیف شده اند. در نوشتار حاضر، با روشن تحلیلی توصیفی، این سه اشکال را ارزیابی کرده و نشان داده ایم که هر سه از عدم توجه به قیود حکم ناپذیری ذاتِ عاری از تعینات برخاسته اند. منظور عارفان از حکم ناپذیر ذاتِ بی تعین، نه این است که خداوند مطلقاً ناشناختنی و توصیف ناپذیر است تا ادعای ایشان خودمتناقض یا مستلزم تعطیل باشد و نه به معنای سلب صفات کمالی از ذات الهی است که با توصیفات شرعی و عرفانی منافات داشته باشد. عرفا مانند سایر اندیشمندان برجستهٔ مسلمان، شناخت اجمالیِ حضوری و حصولی ذات الهی را و همچنین توصیف ذات حق را به اندازهٔ شناختی که از او برای مخلوق ممکن است، قبول دارند. سخن عارفان این است که همهٔ شناخت ها و تمام توصیف های ما محدود و متعین و ناقص و از راه تعینات و به اندازهٔ تعینات هستند و در حد ذات بی تعین او نیستند، به طوری که حتی تعبیر «ذات بی تعین» نیز یک نوع توصیف متعین از اوست نه یک شناخت اجمالی از ذات بی تعین او.