فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۴۰۱ تا ۲٬۴۲۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۶ مورد.
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
243 - 268
حوزههای تخصصی:
بررسی آرای غزالی و ملاصدرا در مسئله وحدت شخصیِ وجود نشان می دهد که به رغم اختلاف مبانی، در دستیابی به نتایج و اهداف این بحث اتفاق نظر دارند. ملاصدرا در مواضع مختلف از آثار خود به آرای غزالی در مسئله وحدت شخصی وجود استناد کرده و دیدگاه غزالی را مؤید جمع بین روش عقلی و شرعی در این مسئله به شمار آورده است. ملاصدرا در تحلیل این مسئله، در مراحلی به آرای غزالی استناد کرده است، ازجمله: 1. کثرت ممکنات، که بر طبق آن باور به وحدت شخصی وجود به معنای انکار وجود ممکنات نیست؛ 2. وجود حقیقی خداوند و وجود مجازی ممکنات، که براساس آن وجود خداوند متعال و وجه او تنها وجود حقیقی است و ماسوای حق، وجود مجازی دارند. سؤال اصلی این است که «ملاصدرا در مسئله وحدت شخصی وجود چه استفاده هایی از آرای غزالی داشته و با استناد به آن ها به چه نتایجی دست یافته است؟» این نوشتار، از روش عقلی و استدلالی و به تناسب مسئله نیز از روش نقلی و آیات قرآن بهره جسته است. ملاصدرا براساس مبانی فلسفی خود و با استفاده از آرای غزالی در این مسئله به حل برخی مسائل فلسفی و کلامی پرداخته است، مانند: «معرفت داشتن تمامی موجودات»، «تبیین طریقه صدیقین» و «نسبت توحید الخاصی با اختیار بندگان»؛ هرچند هدف اصلی خود از این استناد ها را مطابقت عقل و شرع بر شمرده است. حاصل آنکه، گفتمان فکری غزالی و ملاصدرا قرابت های بسیار جدی دارد.
موضوع متافیزیک نزد حکیم تبریزی و تنزیه خداوند از مصادیق آن(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اغلب فیلسوفان مسلمان تحت تأثیر سنّت ارسطویی، موضوع متافیزیک را «موجود از حیث موجودیت» دانسته اند. تنها فارابی در تعریف شاذّی، «واجب الوجود» را موضوع حکمت قرار داد که مورد انتقاد جدّی ابن سینا قرار گرفت. سهروردی نیز در آثار به سبک مشّائی، گاه «وجود» را به معنای مصدری به کار برده است که بعدها در آثار ملّاصدرا انعکاس یافت ولی موضوع حکمت اشراقی سهروردی و مقسم نور و ظلمت، «شئ» است. گرچه سایر متفکّران به نحو ارتکازی، درباره موضوع مابعدالطبیعه سخن گفته-اند، امّا رجب علی تبریزی پایه گذار سومین جریان فکری در مکتب اصفهان، با رویکردی نو و ابتنا بر نظام مفهومی خاص، در این باره بحث کرده است. او با لحاظ دو شرط «عام تر بودن» و «قابلیت حمل بر موضوعات مختلف علوم»، بدین نتیجه می رسد که «شئ از حیث موجودیت» موضوع حکمت است. در مکتب نومشّائی تبریزی، مراد از «وجود»، بودن شئ در خارج و مقصود از «موجود»، شئ وجوددار است. بر این اساس، موجودات بالفعل به دو قسم کلّی واجب و ممکن تقسیم می شوند. مراد حکیم از واجب، مخلوقات ثابت و دائم الوجود هستند که عدم ناپذیر و در اصطلاح او، «ممکن خاص» نامیده می شوند و منظور از «ممکن»، اشیای متغیّر و «قابل وجود و عدم» هستند که به «ممکن عام» مصطلح شده اند. بنابراین «خداوند» حتّی مصداق واجب الوجود هم نیست و از این رو جزو مصادیق موضوع مابعدالطبیعه نخواهد بود. چنین نتیجه ای با رویکرد تنزیهی حکیم تبریزی در مباحث الهیات، هماهنگ است.
آوازخوانی زن در روایات شیعی: تحلیل صدوری و فقه الحدیثی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۳)
23 - 39
حوزههای تخصصی:
از دیرباز محققان، محدثان و فقیهان برای تشخیص احادیث سره از ناسره با استفاده از مطالعات رجالی و صدوری و تحلیل متن به پالایش روایات مبادرت ورزیده و با پژوهش های فقه الحدیثی به تنقیح مراد و مقصود احادیث همت گماشته اند. با این همه تا کنون پژوهش مستقلی در روایات مرتبط با آواز خوانی زنان صورت نگرفته است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی احادیثی را که فقها مستند صدور حکم نهی یا جواز آوازخوانی زنان قرار داده اند دسته بندی کرده و آنها را از نظر صحت صدور و دلالت فقه الحدیثی مورد تحلیل قرار داده ایم تا پاسخ گوی این سؤال اصلی تحقیق باشد: روایات شیعی در باب آوازخوانی زنان از نظر صحت صدور و دلالت فقه الحدیثی چگونه است؟نتیجهٔ این تحقیق نشان می دهد اولاً در میان دو دسته روایت های دلالت کننده بر جواز و عدم جواز احادیث معتبر کم نیست و ثانیاً در میان این دو دسته تعارض مفهومی وجود ندارد و ثالثاً این احادیث بر حکم آوازخوانی صرف نظر از امور دیگر دلالتی ندارد.
بررسی جایگاه و منزلت جعفر بن ابی طالب در پرتو کلام وحی و گفتار اهل بیت (ع)
منبع:
تاریخ اهل بیت سال ۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷
109 - 127
حوزههای تخصصی:
جعفربن ابی طالب از شخصیت های مهم و برجسته تاریخ صدر اسلام است. رسول خدا (ص) و اهل بیت ایشان (ع) این اسوه وفاداری را جعفر طیار و ذوالجناحین نامیده و او را مایه مباهات خود و اسلام دانسته اند. پژوهش حاضر پاسخ گوی این پرسش است که جعفربن ابی طالب چه توانمندی های شخصی و جایگاه اجتماعی داشت که اهل بیت پیامبر (ص) در گفتار خود، وی را معیار سنجش حق و استدلال برتری خود بیان نمودند. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی- تحلیلی انجام شد علاوه بر بیان برخی از ویژگی های شخصیتی و صفات برجسته اخلاقی جعفربن ابی طالب، جایگاه ایشان بااستفاده از منابع تفسیری، روایی، تاریخی و سیره در چارچوب فضائلی که در آیات و روایات بیان شده است، بررسی شد. نتایج بررسی ها نشان داد که که جعفربن ابی طالب به دلیل مؤلفه هایی مانند ایمان صادقانه، عامل به قرآن بودن، وفاداری به پیمان الهی، ولایت پذیری، بهره مندی از شجاعت و دلاوری، نزد خداوند تقربی خاص و نزد رسول خدا (ص) و عترت آن حضرت جایگاه ویژه ای داشت و گواه بودنش در قیامت بر تبلیغ رسالت انبیا شاهد بر این تقرب است.
اثربخشی واقعیت درمانی گروهی همراه با آموزه های اسلامی بر کاهش جبرگرایی و علائم افسردگی و افزایش بهزیستی روان شناختی در افراد افسرده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
سابقه و هدف: امروزه افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روان شناسی و معضل عمومی زندگی بشر محسوب می گردد و تقریباً در همه کشورها و فرهنگ ها دیده می شود. با توجه به تأکید پژوهش های جدید بر استفاده از عامل های فرهنگی - اعتقادی، در فرهنگ ایرانی - اسلامی ما می توان برای درمان اختلال افسردگی در کنار اصول علمی واقعیت درمانی از آموزه های اسلامی هم کمک گرفت. ازاین رو، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی واقعیت درمانی گروهی همراه با آموزه های اسلامی بر کاهش علائم افسردگی، اعتقادات جبرگرایی و افزایش بهزیستی روان شناختی در زنان افسرده بوده است. روش کار: این پژوهش به شیوه نیمه آزمایشی و به صورت پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری 40 روزه صورت گرفته است. جامعه آماری زنان افسرده مراجعه کننده به درمانگاه ندای آرامش روان تهران در تابستان سال 1400 بودند که از میان آنان 32 نفر به روش نمونه گیری هدفمند نمونه پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 16 نفر) جایگذاری شدند. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه افسردگی بک و همکاران، مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف و کیز و مقیاس اراده آزاد و جبرگرایی پالهاس و مارجسون استفاده شد و افراد گروه آزمایش به مدت هشت جلسه ۹۰ دقیقه ای در جلسات واقعیت درمانی گروهی همراه با آموزه های اسلامی شرکت کردند. داده های به دست آمده با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیّره تجزیه و تحلیل شد. در این پژوهش همه موارد اخلاقی رعایت شده است و مؤلفان تضاد منافعی گزارش نکرده اند. یافته ها: نتایج نشان داد واقعیت درمانی گروهی همراه با آموزه های اسلامی بر کاهش علائم افسردگی و جبرگرایی و افزایش بهزیستی روان شناختی تأثیر معناداری داشت (05/0P<). مقدار این تأثیر با توجه به مجذور نسبی اتا (اندازه اثر) در دوره پیگیری بدین صورت بود که 42% تغییرات اراده آزاد، 60% تغییرات افسردگی، 26% تغییرات پذیرش خود، 30% تغییرات ارتباط مثبت، 29% تغییرات استقلال و 28% تغییرات تسلط بر محیط در مرحله پس آزمون از تفاوت گروه های آزمون و کنترل ناشی می شد. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد که واقعیت درمانی گروهی همراه با آموزه های اسلامی می تواند برای بهبود علائم افسردگی، کاهش جبرگرایی و افزایش بهزیستی روان شناختی افراد افسرده مؤثر باشد.
اطلاق ذات در شرع و توحید اطلاقی عرفان بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در محتویات وحیانی کتاب و سنّت و شرع مبین معرفت خداوند متعال منفکّ از حقیقت توحید نیست؛ لذا هر جا سخن از معرفت خداوند متعال در میان است منظور معرفت توحیدی است. بنابراین منظور از معرفت خداوند متعال معرفت و آگاهی به وحدت و یکتایی و عدم تجزّی وهمی و عقلی و خارجی ذات حق متعال می باشد که در شرع از آن به اطلاق ذات یاد شده است. همچنین با توجه به اینکه این معرفت به خدای واقعی یعنی الله می باشد؛ دارای ویژگی ولهی است. لذا معرفت توحیدی معرفتی ولهی و به فعل خود خداوند متعال می باشد. معرفت یکتاییِ خداوند متعال درگرو دریافت معرفت اطلاق ذات به معرفی خود خداوند متعال است. در شرع، امر به سکوت در باره ذات حق متعال شده، و از تفکّر و غور و غوص در فعل خداوند متعال در معرفی خودش نهی گشته است. در این نوشتار، به چند نکته اشاره شده است: این معرفت توحیدی است، و به فعل خداوند متعال تحقّق می یابد. پیامدهای نابخردانه تفکر و سخن در ذات حق را باید دید، مغایرت معرفت خداوند متعال در محتویات وحیانی کتاب و سنت با معرفت او تبارک و تعالی در علوم بشری اهمیت دارد. سپس به نقش ارکان توحید در معرفت توحیدی و اطلاق ذات خداوند متعال یاد آوری شده تا از این طریق نتایج بی توجهی به جایگاه ارکان توحید در دلالت به اطلاق ذات و انحراف علوم بشری به توحید اطلاقی و نتایج نابخردانه آن آشکار گردد. نتیجه این گفتار آگاهی به نقش حجج الهی؟عهم؟ بعنوان ارکان توحید در معرفت توحیدی است.
A Study of the Ethical Principles of Political Leadership Presented in 'Nahj al-Balagha': Analyzing Ethical Norms and Their Application in Governance and Leadership(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
pure life, Volume ۱۱, Issue ۳۹, Summer ۲۰۲۴
39 - 54
حوزههای تخصصی:
SUBJECT & OBJECTIVES: This article explores the ethics of political leaders in “Nahj al-Balagha,” a collection of sayings, letters, and sermons attributed to Imam Ali ibn Abi Talib , the first imam of the Shiites and the fourth caliph in Sunni Islam, as well as a prominent leader of the historical period of Islam. Over the centuries, “Nahj al-Balagha” has become an integral source of Muslim literature, and its content is actively studied for ethical and political lessons. This research aims to analyze the ethical principles and norms embedded in “Nahj al-Balagha,” with a focus on the role of political leaders.METHOD & FINDING: The research is conducted through qualitative analysis of the texts in “Nahj al-Balagha” using methods such as thematic analysis, content analysis, and comparative analysis. The texts are systematically examined to identify explicit and implicit ethical principles, as well as examples and scenarios related to political ethics. Contextual data is utilized for a more comprehensive understanding of the philosophy and ethics embedded in “Nahj al-Balagha.”CONCLUSION: It is expected that the results of this research will contribute to a deeper understanding of the ethical values that political leaders should adhere to according to “Nahj al-Balagha.” The study encompasses several key aspects, such as justice, honesty, compassion, conscience, governance, and leadership. The ethical expectations of leaders are presented in three contexts: subordinates, the general population, and their adversaries. By analyzing the texts of “Nahj al-Balagha” related to political matters and leadership, this work seeks to determine which ethical principles are deemed important for political leaders and how these principles may influence their behavior and decision-making.
بررسی اجرای اصل عدم با شک در حالات مختلف کلمات به کار رفته در منابع فقهی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال ۳۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۹)
170 - 195
حوزههای تخصصی:
اگر نسبت به کیفیت (از قبیل مدّ، قصر، تشدید و تخفیف) کلمه ای شک داشته باشیم، با جریان اصل عدم می توانیم این کیفیت مخصوص را نفی کنیم. این اصل در عبارات تعدادی از فقها جاری شده، و نداشتن این کیفیتِ کلمه را نتیجه گرفته اند و در نگاه ابتدایی می توان ادعا کرد که جریان این اصل از مصادیق اصل عدم، مسلّم نزد فقها است، ولی علما این مبحث را مورد بحث و بررسی قرار نداده اند. ازآنجا که این بحث در فرآیند استنباط از اهمیت فراوانی برخوردار است، پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخ به این سؤال است که آیا جریان این اصل، حجت است یا خیر. ظاهر کلمات برخی علما مسلّم انگاشتن جریان آن است و ظاهر برخی دیگر انکار. با توجه به اینکه کیفیات کلمه با همدیگر متفاوت هستند و از یک قبیل نیستند، پس از مشخص ساختن مراد از جریان این اصل و بررسی هریک از احتمالات مطرح، این نتیجه به دست آمده که جریان اصالت عدم برای نفی کیفیات کلمه، از حجیت برخوردار نیست و نمی توان آن را در فرآیند استنباط قرار داد.
علّت ها و چالش های پیکار تأویلی امیرمؤمنان(ع) با تأکید بر زمینه سازی نبردهای امام زمان (عج) در روزگار ظهور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجاهت شرعی نبرد تأویلی امیرمؤمنان% در شرایط خاص بعد از حیات نبی مکرم$ در منابع فریقین با روایات مختلف در حد تواتر اجمالی اثبات می شود؛ در یکی از این روایات، پیامبر$ خطاب به جناب عمار که نقش تعیین کننده ای در جریان کارزار تأویلی دارد، شاهد پیوند پیکار تأویلی امیرمؤمنان% با مسأله ی مهدویت در آخرالزمان هستیم. جنگ های امیرالمؤمنین% نه تنها کانون ارزیابی مسائل و احکام حرب بوده است بلکه در روزگار ظهور سرلوحه ی رهبری امام عصر% قرار خواهد گرفت؛ این که نبردهای امام زمان% هم در مقابل جریان های فکری کژ اندیش در تأویل قرآن است ما را به این سمت متمایل می سازد که چالش های نبرد تأویلی در هر دو زمان مشترک است؛ به طوری که تشخیص حقیقیت برای افراد دشوار است چرا که طرفین نزاع اقدام خود را به آیات قرآن مستند می کنند؛ بنابراین راه برون رفت از این شرایط «معرفت الإمام» است که در پی آن نبرد تأویلی به ثمر برسد و شاهد احیای سنت پیامبر$ و اسلام اصیل باشیم.
خوانش های تفسیری واحد در بستر گفتمان های متعدد: مطالعه موردی عبارت «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که اخیرا مورد بحث و تبادل نظر قرآن پژوهان قرار گرفته است، توجه به گفتمان ها و نقش آن ها به عنوان یکی از عوامل غیر معرفتی (ناخودآگاه) موثر بر فهم و تفسیر برخی از آیات قرآن کریم است. در منظومه فکری این دسته از محققان، عمدتا نگرشی یک وجهی و تک بعدی به گفتمان ها صورت می گیرد؛ به این معنا که غالبا در مواضعی از گفتمان ها به عنوان عاملی اثرگذار در این حوزه یاد می شود که آیات قرآن کریم در طول تاریخ با تفاوت ها یا تحولات معنایی مواجه باشند. در این میان آن چه کم تر بدان پرداخته شده، توجه به نقش گفتمان ها در مواضعی است که میان آراء تفسیری در طول تاریخ، مشابهت و یا وحدت خوانشی مشاهده می شود. به منظور روشن شدن این موضوع، در پژوهش حاضر تلاش بر آنست به بررسی یکی از خوانش های واحد عبارت قرآنی «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» به عنوان نمونه پرداخته شده و نقش گفتمان ها در ظهور یا ترویج آن خوانش واحد در بازه های زمانی متفاوت مورد بررسی قرار گیرد. یافته های پژوهش حاکی از آنند که ظهور و ترویج خوانش واحدی که مطابق آن مقصود از دفع کنندگان در عبارت شریفه، سلاطین، پادشاهان و یا هیئت حاکم بر جامعه دانسته شده است، در بازه های زمانی مختلف، متاثر از گفتمان های متفاوتی بوده است؛ چنان که در قرن اول و دوم، گفتمان حکومت سالاری امویان، در قرن سوم و چهارم، گفتمان سنت گرایی، در قرن دوازدهم و سیزدهم، گفتمان صوفی گرایی و در قرن چهاردهم و پانزدهم گفتمان آنارشیسم یا هرج و مرج گرایی در شکل گیری و ترویج این خوانش واحد نقش بسزایی داشته است.
نکته هایی از معارف حسینی
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال ۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۴
133 - 134
حوزههای تخصصی:
Knowing One’s Own Consciousness: The Epistemic Ontology of Consciousness and Its Implication for the Explanatory Gap Argument(s)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۹)
171 - 193
حوزههای تخصصی:
It is usually, and without much disagreement, regarded that ‘knowing one’s own consciousness’ is strikingly and fundamentally different from ‘knowing other things’. The peculiar way in which conscious subjects introspectively know their own consciousness in their immediate awareness is of immense importance with regard to the understanding of consciousness insofar as it has a direct bearing upon consciousness’ fundamental existence. However, when it comes to the understanding of consciousness, the role of consciousness’ introspective knowledge is rather downplayed or not given much importance with regard to its ontology. With this in the background, the whole purpose of this paper is, first, to make the rather obvious point that the very existence of consciousness in its most fundamental form is constituted by this introspective knowledge of it or its epistemic dimension, whereby its ontology gets its epistemological or epistemic nature. Second, it aims to strengthen the explanatory gap argument by appealing to our enhanced understanding of consciousness in terms of its epistemic ontology.
شخصیت حضرت مریم (س) از منظر قرآن کریم و عهد جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۸)
7 - 20
حوزههای تخصصی:
حضرت مریم(س) به سبب جایگاه مادری حضرت عیسی(ع) از جایگاه ویژه و ممتازی در اسلام و مسیحیت برخوردار است، اما با بررسی آیات قرآن کریم روشن می شود که این بانوی گرامی از منظر قرآن کریم، جدا از ویژگی مادر بودن برای حضرت عیسی(ع)، خود دارای صفات برجسته انسانی و طهارت ویژه بوده است، اما در عهد جدید شخص ایشان مقام چندان بلندی ندارد و گاهی در حد و اندازه شأن یک انسان معمولی نیز با وی مواجهه صورت نگرفته است. پس از چند قرن، به مرور در سنت کلیسایی توجه ویژه ای به او معطوف شده است و تا حد پرستش او پیش رفته اند؛ گویا در جهان مسیحیت پس از یک مواجهه تفریط گونه با این شخصیت مُطَهَّره در سده اول، به سوی یک تلقی افراطی از شخصیت و جایگاه او تا رساندن وی به مقام شایسته پرستش در سده های بعدی گام برداشته اند. در این پژوهش برآنیم که به صورت مقایسه ای، با روش تحلیل محتوا، شخصیت و جایگاه حضرت مریم(س) را در قرآن کریم و عهد جدید و الهیات مسیحی بررسی کنیم و نشان دهیم که توصیف حقیقی از این بانوی گرامی، در قرآن کریم صورت گرفته است. در ضمن، نقدگونه ای نیز به باورهای سنت کلیسایی درباره شخصیت و مقام حضرت مریم(س)، ارائه خواهیم کرد.
بررسی مصداق "ربائب"درتفاسیر فریقین و تطبیق آن با گزارشهای تاریخی فرزندان حضرت خدیجه(سلام الله علیها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی دوره ۱۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۷
20 - 39
حوزههای تخصصی:
"ربائبتنها در آیه 23 سوره نساء آمده که به معنای دایه و دختران همسر از شوهر اول است. برخی از مفسران فریقین ذیل آیه، به مصداق آن، به ویژه ربائب پیامبر(ص) اشاره کرده اند.در گزارش های تاریخی مشهور است که حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر(ص) همسر مرد دیگری بوده و دخترانی به نامهای زینب، رقیه وام کلثوم داشته است که در این صورت اینها ربائب پیامبر(ص) می شوند.در این مقاله،بامقایسه تفاسیرفریقین ذیل این آیه و تطبیق آن با گزارش های تاریخی مشخص می گردد؛ مفسران در بیان مصادیق ربائب، هیچ اشاره ای به فرزندان حضرت خدیجه(س) نکرده اند.در صورتی که با وجود قرائنی از جمله بیان شاهد مثال در بعضی از تفاسیر مشخص می گردد که موضع مفسران سهو یا فراموشی نبوده است. بنابراین،ثمره ازدواج پیامبر(ص) باحضرت خدیجه(س) تنها یک دختر و آن هم حضرت فاطمه(س) است. حضرت خدیجه(س) قبل از پیامبر(ص) ازدواج نکرده و فرزندی نداشتند.زینب، رقیه وام کلثوم که درتاریخ آمده؛دختران خواهر حضرت خدیجه(س) بودند که تنها در دامن پیامبر(ص) بزرگ شدند و به این خاطر به آنها ربائب می گفتند.
ریشه یابی رویگردانی اندیشمندان اهل سنت نسبت به تصحیحات البانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
265 - 296
حوزههای تخصصی:
محمد ناصرالدین البانی از محدثین پرآوازه و پرکار مکتب سلفی است. بیشتر تألیفات او در حوزه حدیث پژوهی است و براساس دیدگاه خود احادیث را تصحیح نموده است؛ اما بسیاری از پژوهشگران اهل سنت از تصحیحات او رویگردان اند که علت این رویگردانی ریشه یابی نشده است. ازاین رو پرسش تحقیق آن است که به چه علت اندیشمندان اهل سنت از تصحیحات البانی رویگردان اند؟ این تحقیق که به صورت توصیفی تحلیلی و با هدف ریشه یابی رویگردانی اندیشمندان اهل سنت از تصحیحات البانی انجام شده است، چنین نتیجه می دهد که البانی درباره قواعد تصحیح، با سایر محدثین دیدگاه تقریباً مشترکی دارد؛ اما روش او در نحوه تطبیق قواعد هنگام تصحیح احادیث، مورد انتقاد جدی علماست و وی متهم به تحریف دیدگاه محدثین، تدلیس، تناقض در تصحیح، تصحیح حدیث ضعیف و... است.
چگونگی بهره برداری آیین بودا از ظرفیت رنج در تبیین انسان شناسی و استلزامات آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت ادیان سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
83 - 98
حوزههای تخصصی:
مواجهه ی ادیان با مقوله ی رنج دارای جوانب مختلفی است که از منظرهای گوناگون به آن پرداخته شده است. در این پژوهش به شیوه ی توصیفی تحلیلی به بررسی چگونگی استفاده ی آیین بودا از ظرفیت رنج در تبیین و تشریح جوانب انسان شناسانه می پردازد. در این مقاله رویکردهای مختلف آیین بودا در بهره برداری از ظرفیت رنج برای تبیین و توصیف دامنه های گسترده ای از ویژگی های انسانی مطرح می شود. همچنین در ادامه به استلزامات انسان شناختی اشاره می گردد و بیان می شود که نسبت رنج با طبیعت انسان چگونه است و وجود رنج چه نسبتی با اختیار انسان دارد. یافته های پژوهش نشان می دهد که بهره برداری آیین بودا از ظرفیت رنج، به مثابه ی یک ابزار مؤثر در تبیین انسان شناسی است و این آیین اعتقاد دارد که رنج نه تنها جزء حتمی زندگی، بلکه فرصتی برای تحول است. در این راستا، آیین بودا رنج را به دو دسته ی طبیعی و غیرطبیعی، و اختیاری و غیراختیاری تفکیک می کند و نتیجه ی تحمل رنج را رسیدن به نیروانه می داند.
مبانی فلسفه استعلایی کانت و حکمت متعالیه با تاکید بر قانون علیت
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
26 - 9
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائلی که از ابتدا ذهن بشر را به خود مشغول کرده بیان نسبت بین پدیده هاست. هرکدام از فلاسفه نیز به فرا خور دیدگاه ها و نظریات مختلف خود درباره ی آن به بحث و گفتگو پرداخته اند که معمولا این مباحث ذیل سر فصل علیت گرد آوری شده اند. در این مقاله نویسنده سعی کرده است با بهره گیری از روش کتابخانه ای بعد از بیان مبانی مقدماتی کلی به بررسی تطبیقی دیدگاه دو تن از فیلسوفان بزرگ جهان یعنی امانوئل کانت و صدر الدین شیرازی بپردازد . در نهایت نگارنده به این نتیجه رسیده است که کانت با توجه به دیدگاه شناختی و ساختار فکری خود از علیت به عنوان یکی از مقولات فاهمه و ذهنی سخن به میان آورده و ملاصدرا با توجه به دیدگاه رئالیستی که زمینه فکری خود قرار داده است علیت را به عنوان رابطه حقیقی میان مراتب طولی وجود مطرح کرده است.
تبیین و ارزیابی اصول فکری و عقائد بنیادی نقل گرایان شیعی
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
134 - 107
حوزههای تخصصی:
از جمله مهمترین جریانات شیعی مدعی اصلاح در زمان معاصر، گروهی هستند که تنها تاکید بر نقل گرائی دارند و در این بین نیز تنها منبع معتبر برای آن ها قرآن کریم است. اعتقادات و اصول فکری این جریان نواندیش، بسیار شبیه به جریان سلفی گری رایج میان اهل سنت است. حیدرعلی قلمداران، شریعت سنگلجی، محمد جواد غروی و میرزا یوسف شعار برخی از مهمترین افراد این جریان فکری هستند. در نظر این جریان، برخی از عقاید و اعمال مذهبی رایج میان شیعیان مانند شفاعت، توسل و زیارت از نظر قرآن غیر قابل توجیه است و اگر کسی قرآن را معیار قرار دهد به بطلان این امور حکم خواهد کرد. اگرچه این مدعیات باطل در میان سلفیان اهل سنت و وهابیان، نوظهور نیست و بیان و رد شده است ولی طرح آن از سوی شیعیان و واکاوی ریشه این عقاید در شیعه و پاسخ به آن، مسئله ای است که در این مقاله با روش کتابخانه ای و با رویکرد تحلیلی به آن پرداخته می شود. با مراجعه به قرآن کریم مشخص می شود که اشکال اساسی این تفکر، عدم توجه به آیاتی است که در آن ها دستور رجوع به اولی الامر داده شده و ولی مومنین را امامان معرفی کرده است و در واقع این جریان تنها در ظاهر ادعای معیار بودن قرآن را دارد. همچنین برای جانشینی امامان شیعه و تبعیت از دستورات آنان برخی روایات متواتر مانند حدیث غدیر وجود دارد و ادله عقلی نیز تبعیت از دستورات امامان را اثبات می کند.
بررسی ترجمه قرآن بر اساس راهبرد بومی سازی و بیگانه سازی
حوزههای تخصصی:
شکی نیست یکی از دلایل ترجمه قرآن کریم، نیازهای بشر به خصوص فارسی زبان به آگاهی از کلام خداوند بود. رشیدالدین میبدی در اثر ارزشمند «کشف الأسرار و عدهالأبرار» به این فن دست یافته و برای نخستین بار قرآن را در سه بخش، ترجمه، تفسیر و تأویل کرده است. بیشتر پژوهش های درباره این اثر به بررسی بخش سوم پرداخته اند؛ بنابراین پژوهش حاضر به بررسی بخش نخست این تفسیر خواهد پرداخت و ارزیابی کیفیت ترجمه آن که همواره اهمیت ویژه ای داشته، بررسی و تحلیل خواهد شد. گفتنی است باتوجه به وجود نگرش های گوناگون نسبت به ترجمه و تفاوت برداشت ها از مفهوم کیفیت، تفاوت در راهبردهای ارزیابی، امری اجتناب ناپذیر است. یکی از این راهبردها، بومی سازی و بیگانه سازی است که از راهبردهای کلان ترجمه و هدف از آن برجسته سازی متن مقصد یا متن مبدأ می باشد. در پژوهش حاضر کوشیدیم این ترجمه بر پایه کشف نمادهای راهبرد بومی سازی یا بیگانه سازی در ترجمه مزبور با روش توصیفی و تحلیلی استوار گردد. برآیند پژوهش نشان می دهد در میان نمادهای بومی سازی، بسط، گسترش، تصریح، هنجارگرایی و ترادف و در میان نمادهای بیگانه سازی، هنجارگریزی، رعایت نکردن اصل یکنواختی، وام گیری، معادل یابی ناهمگون اتصال ساختاری متن و ترجمه ناقص، بیشترین کاربرد را دارند. با کشف این نمادها روشن می شود نوعی تعادل میان آنها حکمفرماست و سمت و سوی ترجمه نیز به هیچ یک از راهبردها گرایش داده نشده است.
کارکردشناسی نظریه عامل در علم نحو
حوزههای تخصصی:
نحو در قالب سنتی اش همواره روابط میان کلمه ها را در نظامی از عوامل و معمول ها به تصویر کشیده است. این نظام که با عنوان نظریه عامل از آن یاد می شود، در سده اخیر بارها هدف مناقشه بوده و به شدت به آن هجمه شده است. آثار دامنه دار این هجمه نه تنها در نظام آموزشی مقاطع راهنمایی، دبیرستان و دانشگاه، بلکه در میان حوزویان نیز به چشم می خورد. وجه مشترک انتقادها به نظریه عامل، این تصور است که پرداختن به نظام عامل و معمولی در آموزش نحو و تحلیل های نحوی، اگر مُخل آموزش و فهم تعابیر عربی نباشد، دست کم بی فایده است. مقاله پیش رو به دنبال عرضه کارکردهای نظریه عامل در تدریس نحو و درک دقیق تر تعابیر قرآنی است و ترسیم این کارکردها را اساسی ترین دفاع از نظریه مذکور می داند و در این راستا با استفاده از روش کتابخانه ای اسنادی به گردآوری داده هایی پرداخته است که نشان می دهد دست کم برخی از نحویان متقدم به کارکردهای نظریه عامل در علم نحو نظر داشته اند و بر اساس آن به سازماندهی آموزش إعراب (ترکیب و تحلیل نحوی جملات) و ساماندهی آموزش قواعد نحوی پرداخته اند. افزون بر این، مقاله حاضر با ارجاع به نمونه هایی از آیات قرآن، کارکرد معناشناختی نظریه عامل را در درک دقیق تر تعابیر عربی بازنمایی کرده است.