مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
اختبار
حوزه های تخصصی:
انجام فعالیت های تربیتی الزاماً باید از یک پیوستگی و جهت گیری معینی برخوردار باشد تا بتواند رسالت عظیم تربیت و ربوبیسازی را به درستی انجام دهد. ازاین رو، یکی از اساسیترین مسأله ها شناخت راهبردها و جهت گیریهای دین اسلام در تربیت انسان است. بر این اساس، با بررسی قرآن کریم چهار راهبرد تعظیم، تکریم، تبیین، و تبشیر و تحذیر را به دست آوردیم که تعیین کنندة جهت گیری فعالیت ها و اقدامات تربیتی هستند. ما در این مقاله این اهداف راهبردی را با عناوین خاص مورد توجه و بررسی قرار داده ایم که عبارت اند از: 1. اختبار 2. اعتبار 3. التزام 4. اعتدال.
سپس به شرح و تبیین هرکدام پرداخته و به این نتیجه رسیده ایم که سِیر تربیت انسان از دیدگاه قرآن، با رعایت ترتیب این چهار گام صورت خواهد پذیرفت.
نقد و بررسی؛ لزوم اختبار اوصاف مبیع از دیدگاه فقها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضرورت آگاهی دو طرف معامله از متعلق قصد آن ها؛ یعنی کمیت و کیفیت مبیع به منظور جلوگیری از غرری بودن و بطلان، از شرایط معامله است. با وجود اتفاق نظر فقها بر بطلان و عدم ترتب اثر بیع غرری، در مورد لزوم یا عدم لزوم اختبار کالای فاسدنشدنی، دیدگاه های متفاوتی ارائه شده است. برخی از فقها قائل به لزوم اختبار و برخی، معتقد به اصالة الصحه و یا انجام معامله بر حسب توصیف و عدم لزوم اختبار شده اند. در پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی است، ضمن تبیین مفهوم غرر و بررسی روایات وارده در خصوص صحت یا بطلان معامله و بررسی ادلّه موافقان و مخالفان با لزوم اختبار مبیع و نیز موارد کاربرد اصالة الصحه چنین به دست آمده که با توجه به شرط مضبوط بودن مبیع در معامله، هر گاه اختبار اوصاف مبیع امکان پذیر باشد، شرط اختبار لازم است و نمی توان بر اصالة الصحه اعتماد نمود.
ضرورت رجوع به حجج الهی: برای دستیابی به حقایق روشن و گریز از اختلاف و نارسایی های اندیشه بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علوم بشری علم و حکمت را به دو طبقه حکمت نظری و عملی تقسیم نموده اند، معرفت به خداوند متعال را در طبقه حکمت نظری و شرعیات و تکالیف را جزء حکمت عملی دانسته اند. فلاسفه تبیین حکمت نظری را بدون رجوع به انبیاء: به خود اختصاص داده و شأن انبیاء: را به حکمت عملی و تبیین تکالیفی از شرعیات محدود دانسته اند. از نظر نصوص وحیانی انبیاء و حجج الهی: تمام این شؤون را بر عهده دارند. شأن بسیار مهم آنان اثاره عقول و تعلیم علم الهی به بشر است و فقهاء و محدّثین را تربیت می کنند تا بشر را در مسیر معرفت خداوند متعال تربیت و هدایت کنند. بشر واجد نور عقل و علم است ولی برای دریافت علوم فطری درونی و خدادادی خود و حتی در مستقلات عقلیه خود به تذکرات و بیانات و هدایت انبیاء و حجج الهی: نیازمند است، چنانکه جهت ترقی و تعالی و رفع اختلاف به پیامبران نیاز دارد. همین دیدگاه حقیقت و نحوه رجوع به نبی و جانشینان بحق آنان: است که جایگاه علوم الهی و وحیانی را از علوم بشری تفکیک و راه ها را جدا می گرداند. در این گفتار، نیاز به نبی و جانشینان بحق او: و رجوع به ایشان برای چهار منظور بحث شده است، به ساختاری که با ساختار کلامی مباحث نبوت عامه تفاوت دارد. توفیق الهی درتوانایی دریافت وجدانی و تحمّل حقایق قرآنی و حدیثی که ضمن رعایت تقوا و پیروی عملی دقیق از فقه اکبر و اصغر تحت عنوان ایمان و یقین در انسان حاصل می گردد، با اقتدار علمی و توانایی تبیین کلامی و گفتاری روایات اعتقادی به روش آکادمیک علمی معمول تفاوت دارد. ضمن این گفتار، تفاوت دو نظام علوم بشری و علوم الهی آشکار و به بعضی از تبعات حاصل از نتایج علوم بشری در مقایسه با حقایق علوم الهی اشاره می شود.
اطلاق ذات در شرع و توحید اطلاقی عرفان بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در محتویات وحیانی کتاب و سنّت و شرع مبین معرفت خداوند متعال منفکّ از حقیقت توحید نیست؛ لذا هر جا سخن از معرفت خداوند متعال در میان است منظور معرفت توحیدی است. بنابراین منظور از معرفت خداوند متعال معرفت و آگاهی به وحدت و یکتایی و عدم تجزّی وهمی و عقلی و خارجی ذات حق متعال می باشد که در شرع از آن به اطلاق ذات یاد شده است. همچنین با توجه به اینکه این معرفت به خدای واقعی یعنی الله می باشد؛ دارای ویژگی ولهی است. لذا معرفت توحیدی معرفتی ولهی و به فعل خود خداوند متعال می باشد. معرفت یکتاییِ خداوند متعال درگرو دریافت معرفت اطلاق ذات به معرفی خود خداوند متعال است. در شرع، امر به سکوت در باره ذات حق متعال شده، و از تفکّر و غور و غوص در فعل خداوند متعال در معرفی خودش نهی گشته است. در این نوشتار، به چند نکته اشاره شده است: این معرفت توحیدی است، و به فعل خداوند متعال تحقّق می یابد. پیامدهای نابخردانه تفکر و سخن در ذات حق را باید دید، مغایرت معرفت خداوند متعال در محتویات وحیانی کتاب و سنت با معرفت او تبارک و تعالی در علوم بشری اهمیت دارد. سپس به نقش ارکان توحید در معرفت توحیدی و اطلاق ذات خداوند متعال یاد آوری شده تا از این طریق نتایج بی توجهی به جایگاه ارکان توحید در دلالت به اطلاق ذات و انحراف علوم بشری به توحید اطلاقی و نتایج نابخردانه آن آشکار گردد. نتیجه این گفتار آگاهی به نقش حجج الهی؟عهم؟ بعنوان ارکان توحید در معرفت توحیدی است.