فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۲۱ تا ۸۴۰ مورد از کل ۷۸٬۵۹۷ مورد.
منبع:
پژوهش های اصولی سال ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۸
9 - 42
حوزههای تخصصی:
ان الأصول بشکل عام والإعتباریات بشکل خاص بحاجه الی البحث عن المنهج المناسب للمعرفه حیث ان مسائل الأصول لیست کالعلوم العقلیه أو الحسیه تبتدئ من بدیهیات وتنتهی الی نظریات وتنتفع بمیزان ومقیاس کالمنطق والریاضی فهنا فارق جوهری بین طریقه الفقه والعلوم العقلیه وان عدّوا المنطق من مقدمات الاجتهاد. وقبل البحث عن المنهج الصحیح فیهما وانه ما هو، ینبغی البحث عما هو موجود عند القوم فهنا نبحث عن المنهج الذی سلکوه فی هذا المجال اعلام هذا الفن فیما سبق کالمحقق النائینی. وهذا البحث فی الحقیقه بحث فلسفی عن معنی العلم ومنهجه فی أصول الفقه فهو بحث عام فی شأن کون الأصول علما البته غیر انا نستعین بالفکر الأصولی والفقهی عند المحقق النائینی لتنقیح ذلک وتثبیته بقدر ما تتیح کلماته أو استلزمته آراءه بالتحلیل مهما وجد فیها منه اثر وتوفر له شاهد. ففی المقاله نبحث عن المعنی الحدیث لکلمه منهجیه المعرفه وموقعه فی فلسفه العلم وإختلافها عن منهج التحقیق اولا ونوضح الصله الواقعیه بین الإعتباریات وأصول الفقه وعله توجه الأصولیین المتاخرین نحو الحکمه الالهیه ومحاولتهم لتبیین وتحلیل المواضیع الشرعیه بالفلسفه ثانیا ثم نذکر منهجیه المعرفه فی الفقه والأصول عموما وفی مسأله الإعتبار خصوصا عند الأصولیین ثالثا کما نبحث عنها مره اخری فی فکر وکلمات المحقق النائینی رابعا وننتهی بالأخره الی البحث عن منهجیه المعرفه للإعتباریات عند المحقق النائینی خامسا وهو کالفصل الاخیر لهویه المقاله والاربعه الاولی تکون مقدمات موطئه له. ثم نذکر حصیله الأبحاث فی الاستنتاج بتلخیص.
جایگاه مهمان و تکریم او مبتنی بر آموزه های وحیانی و سیره رضوی با توجه به محدودیت های زیستی جهان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اخلاق وحیانی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۱)
125 - 148
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مهمان و مهمان شدن یکی از مباحث مهم زندگی اجتماعی انسان است و بررسی ها نشان می دهد که محدودیت های زیستی معاصر در کلان شهرها تکریم مهمان را با برخی تکلف ها و چالش ها روبرو نموده است که نسبت به گذشته تغییراتی نه چندان مطلوب داشته است و لازم است تا با بررسی جایگاه مهمان و شیوه های تکریم او در آیات قرآن و سیره رضوی تلاشی در جهت بهبود شرایط آن صورت پذیرد. به همین دلیل هدف پژوهش حاضر بررسی جایگاه مهمان و تکریم او در آموزه های وحیانی و سیره رضوی با توجه به محدودیت های زیستی جهان معاصر است.روش: پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی با توجه به آیات قرآن و سیره رضوی انجام شده است.یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان داد اصل اساسی در تکریم مهمان مهربانی با او و حفظ کرامتش و براساس آیات قرآن، آموزه های وحیانی و سیره رضوی شواهدی چون؛ «گره گشایی از مهمان و برآوردن حاجات او، تشکر مهمان و میزبان از همدیگر، عدم توقع کار از مهمان، کمک و تسهیل رفت و برگشت مهمان، استقبال از مهمان و سلام گرم و مصافحه با او، بدرقه مهمان، توجه به نیازهای مهمان و تلاش جهت رفع آن ها، رابطه متقابل در مهمانی ها و رفت وآمد، رعایت ادب و احترام در مقابل مهمان، محبت و مهربانی در مقابل مهمان و دوری از تکلف در مهمانی» نشان دهنده تکریم مهمان و راهکارهایی جهت تداوم آن در دوره معاصر هستند.
واقع نمایی اثر هنری به مثابه منشأ انتزاع خارجی داشتن با تکیه بر دیدگاه علامه مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
97 - 111
حوزههای تخصصی:
درباره نحوه محاکات اثر هنری، این سؤال اصلی مطرح است که حکایت اثر هنری از واقع چگونه است؟ جریان کلان نظریات با حصر معنای واقع نمایی در محاکات از شیء، کنش یا پدیده بیرونی، دچار برخی اشکالات است؛ ازجمله: عدم جامعیت این نظریه برای برخی هنرها (نظیر موسیقی)، عدم تفاوت محاکات هنری با محاکات معرفتی صرف و نیز عدم تفاوت هنر با فن. این نوشتار با تدقیق در معنای «واقع نمایی» و استمداد از مفهوم «معقول ثانی فلسفی» در فلسفه اسلامی به طرح واقع نمایی اثر هنری به مثابه داشتن منشأ انتزاع خارجی پرداخته است. علامه مصباح یزدی از فیلسوفانی است که به طور ویژه اثر هنری را برآمده از انتزاع ذهنی هنرمند می داند، البته انتزاعی که به نحو معقول ثانی فلسفی و با کندوکاو در روابطی رخ می دهد که منشأ انتزاع خارجی دارد. ایشان نسبیت اثر هنری را نسبیت هستی شناختی و در ارتباط با کمال مدرِک و انتزاع وی می بیند. حاصل این نوشتار که با روش توصیفی تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای به تبیین واقع نمایی و نیز ماده و صورت اثر هنری پرداخته، نشان داده که نسبیت هنر از نوع نسبیت هستی شناختی است و با واقع نمایی اثر هنری منافاتی ندارد و با آن در تلائم است.
نقد اشکالات نظریه علامه طباطبایی در حقیقت امامت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۸
۵۰-۲۹
حوزههای تخصصی:
مسئله امامت یکی از مهم ترین مسائلی است که از دیرباز در بین مسلمانان مطرح بوده است. عدم شناخت حقیقت امامت ریشه بسیاری از اختلاف نظر هاست. علامه طباطبایی با شیوه تفسیر قرآن به قرآن حقیقت امامت را «هدایت به امر الهی» معرفی می کند. برخی متأخرین به این نظریه ابتکاری علامه اشکال هایی وارد کرده اند. در مهم ترین این اشکال ها با تقریر های مختلف، دیدگاه علامه مخالف قرآن و روایات شمرده شده است. بنابراین، مسئله تحقیق نقد این دسته از شبهات با روش کتابخانه ای و تحلیل داده به شیوه تحلیلی توصیفی است. ازجمله یافته های پژوهش اثبات سازگاری دیدگاه علامه با ظاهر آیات قرآن با توجه به تفسیر آیه 124 سوره بقره به همراه آیه 73 سوره انبیاء است. روایاتی که مخالف دیدگاه علامه شمرده شده است، اشاره به شئون امامت دارد و حقیقت امام محسوب نمی شود. امر تشریعی نیز برخاسته از وجود امر تکوینی برای ائمه است. پس امام افزون بر هدایت ظاهری، دارای تصرف تکوینی و هدایت ایصالی نیز هست.
تبیین و بررسی دیدگاه پیتر سینگر درباره شأن اخلاقی حیوان(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
مطالعات اخلاق کاربردی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۷۵)
125 - 149
حوزههای تخصصی:
بررسی و تبیین «شأن اخلاقی حیوان»، یکی از مباحث مهم و چالش بر انگیز در حوزه اخلاق کاربردی است که به واسطه آثار و اثرگذاری مستقیم آن در زیست و زندگی بشری، اهمیتی ویژه دارد. در باب «شأن اخلاقی/ moral status» معیارها و ملاک های مختلف و متفاوتی ارائه شده و برخی فیلسوفان، با تأکید بر این نکته که برخورداری از قوّه عاقله، درک کلیات و آگاهی و به طور خاص، خودآگاهی، مقدمه و شرط برخورداری از «شأن اخلاقی» است، تنها برای انسانها ارزش ذاتی و «شأن اخلاقی» قائل شده اند. در تقابل با این نظریه و نوع نگاه، پیتر سینگر - فیلسوف فایده گرای معاصر- ضمن نقد و طرد نگرشِ انسان محورانه، دیدگاه های سنّتی در باب معیار شأن اخلاقی، را به چالش کشیده و با نگاهی ابداعی و انتقادی، «احساس درد و رنج» را به عنوان معیار درست و دقیق «شأن اخلاقی» معرفی کرده است. در این مقاله پس از اشاره ای گذرا به اهم دیدگاه ها در باب «شأن اخلاقی»، معیار جدید و جنجال برانگیز پیتر سینگر در باب شأن اخلاقی حیوان، طرح و تبیین شده و ضمن تحلیل پیش فرض ها و ادعاهای سینگر، رویکرد و مدعیات او در این زمینه ارزیابی و نقد شده است. پوشیده نیست که پذیرش معیار پیشنهادی پیتر سینگر و قبول «شأن اخلاقی حیوانات»، تجدید نظر در رابطه «انسان با حیوان»، پرهیز از ابزارانگاری و تلاش برای پایان بخشیدن به چرخه زجر و ظلم غیر ضروری به حیوانات را به وظیفه ای اخلاقی بدل می سازد.
کارکرد حداقلی حمل بر تقیه در اختلاف احادیث(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۵
33 - 62
حوزههای تخصصی:
بر اساس شرایط اجتماعی و سیاسی و اسباب متعدد دیگر، ائمه اطهار (علیهم السلام) به بیان نکردن حکم واقعی روی آورده و از شیوه تقیه در بیان احکام استفاده نمودند. فقها برای اشاره به این رویکرد، از تعابیری همچون «محمول علی التقیه» استفاده نموده اند.پیرامون استفاده از حمل بر تقیه و تأثیرگذاری آن بر اختلاف احادیث دو رویکرد حداکثری و حداقلی شکل گرفته است؛ رویکرد حداکثری سخن گفتن بر اساس تقیه را مهم ترین سبب اختلاف حدیث می پندارد و نقش تقیه را از دیگر اسباب پررنگ تر می داند، در مقابل رویکرد حداقلی و اندیشمندانی همچون شیخ مفید، صاحب جواهر، شیخ انصاری و در میان معاصران آیت الله سید علی سیستانی نقش به سزا و مهمی برای تقیه در رخداد اختلاف حدیث قائل نشده و این سبب را همانند دیگر اسباب اختلاف حدیث می دانند. در این پژوهش با تبیین اندیشه آیت الله سیستانی در ضمن مقدمات و شواهدی، تأثیرگذاری ویژه تقیه در اختلاف حدیث نفی شده است و با تبیین پدیده پالایش مجامع حدیثی از روایات تقیه ای، وجود روایات تقیه ای در جوامع حدیثی به صورت حداقلی تبیین شده است.
عزیمت بودن سقوط حکم اوّلی در حال تقیّه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
جستارهای فقهی و اصولی سال ۱۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۵
63 - 92
حوزههای تخصصی:
فقها سقوط حکم اوّلی در حال تقیّه را مسلّم دانسته اند، امّا آنان دراین باره اختلاف نظر دارند که سقوط آن به صورت عزیمت است؛ بدین معنا که وظیفه مکلّف، فقط تقیّه بوده و ترک تقیّه و عمل طبق حکم واقعیِ اوّلی جایز نیست یا به صورت رخصت است؛ بدین معنا که مکلّف بین عمل به تقیّه و ترک آن مخیّر است. برخی سقوط حکم اوّلی را به صورت عزیمت دانسته و قائل به حرمتِ ترکِ تقیّه و بطلانِ عملِ مخالفِ تقیّه شده اند و برخی ترک تقیّه را حرام، اما عملِ طبق حکم اوّلی را صحیح و مجزی دانسته اند. بعضی دیگر هم بعد از حکم به حرمتِ ترک تقیّه، در صحّت و بطلان، بین تقیّه در اجزای داخلی مأمورٌ به و اجزای خارجیِ آن تفصیل داده اند.پرسش اصلی این پژوهش این است که «آیا سقوط حکم اولی در حال تقیه به نحو عزیمت است یا رخصت؟» این مسئله با بحث از چگونگیِ سقوط حکم واقعیِ اوّلی در شرایط تقیّه ارتباط عمیقی دارد. توجه به جایگاه تقیّه در مذهب تشیع و روایات مربوط به آن، اهمیّت و ضرورت بررسیِ حکمِ ترک تقیّه و عمل برخلاف آن را روشن می کند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، آثارِ وضعی و تکلیفیِ ترک تقیّه و عمل برخلاف آن را بررسی نموده و در این راستا اقوال مختلف علما و ادله ایشان تبیین شده است. در نهایت پس از نقد و بررسی ادله، با تکیه بر روایات تقیّه و اهتمام ویژه شارع در جعل آن و نیز توجه به وضعیّتِ ملاکِ موجود، مصلحت و مفسده، در حکم اوّلی بعد از جعل حکم تقیّه، قول به حرمت ترک تقیّه و بطلانِ عملِ مخالفِ تقیّه و عزیمت بودن آن ثابت می شود.
قصد ترساندن و پیدایش ترس در جرم محاربه و فقدان وحدت رویه قانون گذار نسبت به شروط یادشده(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های فقهی تا اجتهاد سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۶
75 - 100
حوزههای تخصصی:
این جستار درصدد تحقیق پیرامون دو شرط قصد ترساندن و پیدایش ترس در جرم محاربه است. همسو با شهرت میان متأخران، قصد ترساندن ثابت است. واژه محاربه -به معنای جنگیدن- در ادله، بیانگر قصد ترساندن است. بر این اساس اگر کسی به قصد بازی، تمرین یا امتحان سلاح بکشد، محارب نیست. اگرچه در روایت کناسی، شرطیت قصد ترساندن در محاربه نیامده است، ولی از آنجا که مورد روایت، حمل سلاح در شب توسط اهل ریبه است، و قصد ترساندن هم اعم از قصد شخصی و نوعی بوده، قصد ترساندن نوعی در حمل سلاح در شب وجود دارد. نسبت به شرط پیدایش ترس، افزون بر اینکه عرفاً در جنگ، ترس فعلی یا شأنی وجود دارد، برخی از قراین، مانند مرسله عیاشی، انتفای حکم محاربه در فرض امنیت، و احتیاط در دماء، مؤید شرطیت تحقق ترس در جرم محاربه است. مخالفت با مشهور در شرط دوم ثابت نیست؛ زیرا مشهور، تحقق فعلی ترس را شرط ندانسته اند. فرضیه نوشتار پیش رو، کفایت تحقق فعلی یا شأنی ترس است. قانون گذار در تعریف محاربه، دو شرط مذکور را لازم دانسته است، اما در عین حال مواردی را ذیل عنوان محاربه مطرح نموده است که در آن دو عنصر قصد ترساندن و پیدایش ترس به چشم نمی خورد که لازم است در این موارد نسبت به شرط قصد ترساندن و تحقق ترس اصلاح شود.
آینده پژوهی روابط ایران و عربستان تا 2028(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه امروز ایران و عربستان رابطه قدرت و امنیت است، نه دوستی و همسایگی. روند نزولی ۱۵ سال اخیر، ایران را از قدرتی منطقه ای و رقیبی مورد احترام، به کشوری عادی و ابزار بازدارندگی عربستان تبدیل خواهد نمود. درحقیقت ایران بازی قدرت را به آقای فعلی خاورمیانه (عربستان) باخته است. ایران درجهت بهبود شرایط خویش از فلسطین به نفع عربستان عبور کرده است، اما ازسوی دیگر، شرایط فعلی عربستان نیز پایدار نخواهد ماند. با توجه به نظریه تقارب که ریمون آرون و گالبریت نظریه پردازان مشهور آن هستند، قدرت های بزرگ به رغم تفاوت های صوری ایدئولوژیک، درمورد مسائل مربوط به امنیت ملی و حفظ منافع، رفتاری مشابه یکدیگر دارند. پس هدف پژوهش این است که ایران و عربستان باید آگاه به این موضوع باشند که در دنیایی که قدرت های بزرگ درنهایت به نفع یکدیگر از کشورهای ضعیف عبور می کنند، توامان قدرتمند بودن و همکاری این دو، تنها گزینه آینده ای روشن برای این دو کشور و به تبع آن منطقه خاورمیانه است. سوال پژوهش نیز در این راستا قرار دارد که در نظم جدید جهانی چه واکنشی لازم است تا این دو کشور ضمن بازگشت به شرایط مطلوب گذشته از فرصت های نظم جدید دور نمانند؟ که در این زمینه آینده نگاری را برگزیده ایم که در ذیل آن از روش امتداد حال به آینده و تحلیل ماتریسی استفاده شده است و درنهایت دو کشور هم زمان قدرتمند را تجویز خود در این پژوهش یافتیم.
تحلیل و تطبیق تاریخی از مسئله خیر و شر در حکمت ایرانی، اشراقی و صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت دقیق و تحلیل صحیح افکار و آرای حکمای اسلامی، وابسته به شناسایی و زمینه ها و عوامل پیدایش اندیشه ها و اثرپذیری آنان از خردورزی پیشینیان است. انسان شناسی یکی از مواریث حِکمی ایران باستان است که بن مایه های آن در آرای حکیان مسلمان و فلسفه آنان (فلسفه مشاء، فلسفه اشراق و حکمت صدرایی) مشاهده می شود؛ ازاین رو، تحلیل فلسفی خیر و شر در حوزه انسان شناسی ، ناظر به معنای خیر و شر در حکمت ایران باستان است که اهمیت بسزایی داشته است. در این نوشتار برای تأیید و صدق این گفتار، مبانی فلسفی برگرفته از خیر و شر در حکمت ایرانی با حکمت اسلامی بررسی تحلیلی تطبیقی شده است. روی آوردی که حاصل آن، گواه از وجود نقاط مشترک فلسفی در تطبیق تاریخی مبانی حکمی ایرانی ، اشراقی و صدرایی دارد؛ اشتراکاتی چون، اشتراک مفهوم خیر و شر (نور و ظلمت)، وجود اختیار انسان و مختاربودن وی در پیداش خیر و شر و اینکه فرشتگان مصادیق خیر و شیاطین مصادیق شر هستند، به تمامی گواه بر سیر تاریخی اندیشه خیر و شر به لحاظ وجودشناسی و معرفت شناسی از حکمت ایرانی تا صدرایی است.
تحلیل انتقادی حجیت مذاق شریعت در استنباط احکام شرعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۳۸
39 - 60
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر به هدف نقد حجیت مذاق شریعت در استنباط حکم شرعی، به روش توصیفی تحلیلی و رویکردی انتقادی و گردآوری اطلاعات و داده ها به شیوه کتابخانه ای نگاشته شده است.مذاق شریعت واسطه میان ادله اجتهادی و فقاهتی است. بدین معنا که هرگاه دست فقیه از دلیل عام یا خاص در فرع فقهی تهی گشت قبل از مراجعه به ادله فقاهتی با استکشاف مذاق شریعت از ادله مختلف، در فروعات مختلف و استناد به آن به عنوان یک اماره ظنی، حکم فرع مزبور را کشف می کند. یافته های تحقیق حاکی از آن است که برای اثبات حجیت مذاق شریعت به عنوان منبع استنباط حکم، دلائلی ازجمله «سیره عقلا»، «اطمینان»، «حق الطاعه»، «ملاک حجیت خبر واحد»، «استشمام از روایات» و «استناد به استقرا» ذکر شده است. بررسی ها نشان می دهد تمامی دلایل مذکور قابل نقد و ردّند و حجیت مذاق شریعت به عنوان منبع و مصدر استباط حکم شرعی مناقشه پذیر است و درنتیجه حکم به عدم حجیت آن داده می شود.
هستی شناسی «ادراک» و نقش آن در حل چالش ها و مسائل مرتبط با «تجربیات نزدیک به مرگ»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۹۰
63 - 83
حوزههای تخصصی:
هدف این نوشتار آن است که با تبیین هستی شناسانه مقوله «ادراک» ضمن اثبات تجرد ادراک به نقش این مقوله در تبیین مسائل و چالش های مرتبط با «تجربیات نزدیک به مرگ» بپردازد. تجرد ادراک در فضای فلسفه اسلامی به واسطه اموری نظیر «عدم انقسام پذیری»، «عدم زمان مندی» و «عدم مکان مندی» ادراک قابل تبیین و اثبات است. با اثبات «تجرد ادراک»، می توان تبیینی معقول از «تجربیات نزدیک به مرگ» و هسته مشترک این تجربیات ارائه داد و به حل چالش ها و مسائل مرتبط به «تجربیات نزدیک به مرگ» مانند «چالش زمان و مکان»، «چالش تجربیات نامتعارف»، «چالش واقع نمایی» و «چالش رابطه نفس با بدن» پرداخت. با ارائه تبیینی معقول از تجربیات نزدیک به مرگ و حل چالش ها و مسائل مرتبط با آن می توان «تجربیات نزدیک به مرگ» را به عنوان شاهد و مؤیدی معتبر بر وجود «بُعد و ساحت غیر مادی وجود انسان» دانست؛ هر چند که نباید از این نکته غافل ماند که اعتبار این تجربیات نسبت به «مرگ واقعی» و «مرگ بدون بازگشت» به سبب اموری مانند «شخصی بودن تجربه» و «وابستگی تجربیات به عالم خیال متصل شخص» به شدت محل مناقشه است.
معناشناسی توکل با تکیه بر خانواده احادیث توکل با هدف تبیین موضوع حکم فقهی- اخلاقی- تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم حدیث سال ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۲)
54 - 71
حوزههای تخصصی:
آثار نوشتاری معاصر و پیشین درباره معنای توکل رویکردهای متفاوتی دارند که گاهی ذوق عرفانی و مشرب علمی نیز جهت خاصی به معنای ارائه شده از توکل داده و حتی گاهی از آن صرف نظر شده است؛ ولی معناشناسیِ توکل مبتنی بر نگاه به مجموعه آیات و روایات و منطبق با ضوابط استنباطیِ فقهی، در این آثار دیده نمی شود. این پژوهش با روش تحقیق کیفی متن محور در شاخه توصیفی-تحلیلی به تحلیل آیات و روایات برپایه روش تحلیل استنباط فقهی به شناخت توکل و مراتبش پرداخت. مطابق یافته ها توکل بر دوپایه ایمان و یقین استوار است؛ با تحقق آنها احساس نیاز به واگذاری امور به خدا در انسان پیدا می شود؛ سپس با واگذاری امور به خداوند متعال توکل تحقق می یابد. همچنین دریافتیم که توکل بر غیر خدا نهی شده است و متوکل علیه تنها بر خداوند متعال تعین دارد. همچنین مطابق یافته ها توکل سه مرتبه دارد: اول: توکل در ترک کسب و کار و توکل بر غیرخدا؛ دوم: توکل در مقام ترس و اضطراب؛ سوم: توکل در مقام اطمینان.
بررسی هستی شناختی ارزش اخلاقی از منظر علامه مصباح یزدی و جان دیویی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۲)
103 - 122
حوزههای تخصصی:
واقع گرایی و غیرواقع گرایی و به طور کلی هستی شناسی ارزش اخلاقی همواره یکی از مهم ترین چالش های پیشِ روی فیلسوفان اخلاق بوده است. هدف هستی شناسی ارزش اخلاقی، پاسخ به این پرسش کلیدی است که آیا ارزش اخلاقی، واقعیتی مستقل از انسان یا قرارداد دارد یا تنها حاکی از سلیقه آدمی و برآمده از قرارداد است؟ در این مقاله، ضمن مقایسه و بررسی نگاه و رویکرد علامه مصباح یزدی و جان دیویی با روش توصیفی۔تحلیلی دریافتیم که «ارزش اخلاقی» از منظر هر دو متفکر از نوع بالقیاس الی الغیر (رابطهٔ علّی و معلولی میان فعل اختیاری انسان و کمال مطلوب) عینی و واقعی است؛ نه وابسته به سلیقه و خواست فرد و جامعه. علامه مصباح یزدی، واقع گرای اخلاقی است و جان دیویی غیر واقع گرا و به تبع آن به لحاظ فرااخلاقی و معرفت شناختی، نسبی گراست و البته، ریشهٔ این اختلاف به مبانی معرفت شناختی در تعریف صدق، اطلاق و نسبیت ارزش های اخلاقی و ملاک کلی ارزش اخلاقی(مصلحت عمومی و واقعی از منظر مصباح یزدی و رشد برآمده از مکتب داروینی، از منظر جان دیویی) بازمی گردد.
تبیین سکوت دانش آموز از منظر رویکرد اسلامی عمل و دلالت های آن در تعامل تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
81 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف: باوجوداینکه سکوت در تربیت اسلامی از منزلت ویژه ای برخوردار است، در نظام های تربیتی توجهی درخور به نقش تربیتی آن نمی شود. هدف این نوشتار معرفی سکوت به عنوان عملی انسانی و توجه به نقش آن در تعامل تربیتی است.روش: برای دستیابی به این هدف نخست از روش تحلیل مفهومی برای تعیین چارچوب مفهومی عمل سکوت و در گام بعدی از روش استنتاجی برای دستیابی به دلالت های تربیتی در تعامل معلم و شاگرد استفاده شده است.یافته ها: تبیین ماهیت عمل سکوت، بر اساس دیدگاه عاملیت انسان است. این دیدگاه برخاسته از نگاه انسان شناختی رویکرد اسلامی عمل است. براین اساس سکوت می تواند با دارابودن مبانی شناختی، گرایشی و ارادی در مقام عمل آدمی به شمار آمده و باتوجه به مبانی خویش، دارای انواع مختلفی باشد از جمله: سکوت معطوف به ندانستن، ناشی از تحمیل، محافظ، به نشانه احترام، به نشانه اعتراض و سکوت ناظر به تفکر. همچنین باتوجه به مفهوم عمل سکوت می توان دلالت هایی تربیتی را برشمرد که عبارت اند از: لزوم به رسمیت شناسی عمل سکوت دانش آموز و لزوم مواجهه متناسب معلم با نوع سکوت دانش آموز با رعایت اصول تربیتی متناظر چون جهت دهی به سکوت معطوف به ندانستن، بسترسازی برای سکوت تفکر، امن سازی محیط برای سکوت محافظ، شکستن سکوت اعتراض و دعوت به گفتگو، اجتناب از سکوت تحمیلی، تقویت سکوت ناظر بر احترام.
Re-examining the Perception of Blessings in Islamic Culture and Its Impact on Mental Peace and Well-being(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Quran and Religious Enlightenment, Volume ۵, Issue ۱, ُ۲۰۲۴
155 - 172
حوزههای تخصصی:
The sense of success or failure is contingent on an individual's attitude toward themselves and their circumstances. One of the primary reasons for feelings of failure is comparing oneself to others without considering distinguishing factors. Happiness is a subjective concept and is primarily achieved through focusing on one's own possessions. In the Quranic culture, God advises humans to perceive the blessings and divine favors bestowed upon them. Undoubtedly, recognizing successes and opportunities fosters a sense of achievement. Accordingly, this research, employing a descriptive-analytical approach and content analysis, seeks to identify the relationship between recognizing blessings and mental well-being. The findings indicate that appreciating blessings and reinforcing this perception facilitates the attainment of serenity, which is a key component of mental health. Factors such as contemplation and reasoning, lack of sadness, self-esteem, an elevated lifestyle, realistic perspectives, absence of pride, and being devoted to remembrance are impacts of recognizing blessings on mental well-being.
حیات و مراتب آن در سوره نحل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های قرآنی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
157 - 180
حوزههای تخصصی:
سوره نحل سوره ای است که از حیث بیان تنوع صورت ها و تبیین مراتب هستی و حیات و طبیعت، در سراسر قرآن کریم منحصربه فرد است. سخنان این سوره در باب پیدایش، مراتب و ماهیت حیات، «خلق و امر الهی»، «جرَیان و سرَیان» آن، گونه ها، کیفیت، حقّانیت و حقیقت مداری حیات، کلیّات و جزئیات مربوط به انواع آن، در آب و هوا و زمین، از آبزیان دریایی گرفته تا انواع چهارپایان و اشاره به انواع منافع خوراکی، نوشاکی و پوشاکی و ترابری آن ها و نیز پرندگان و زنبور عسل و موجودات دیگر، درخور توجه است. روشن است که هدف این سوره از چنین تبیین هایی، تذکار انسان و برانگیختن عزم او برای شناخت این مراتب تمام ناشدنی حیات و طی طریق رشد و معرفت الهی و تبعیت از اوامر «عدل و احسان و ایتاء ذی القربی و خویشتن داری از فحشا و منکر و بغی» و رسیدن به «حیات طیبه» روحی و معنوی ای است که در سیره شخصیت های بزرگِ این سوره، از خلیل(ع) تا خاتم(ص) متجلی شده است. این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا و استناد به منابع کتابخانه ای، برداشت های نوینی را از این منظومه بزرگ و گویای قرآنی ارائه داده است.
واکاوی سبک زندگی بانوی تراز انقلاب اسلامی؛ مطالعه موردی همسران شهدای مدافع حرم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی از دیدگاه اسلام سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
121 - 149
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، واکاوی و تحلیل سبک زندگی گروهی از زنان که در جامعه ایرانی، جایگاهی ارزشمند و متعالی در اذهان عمومی دارند، باهدف دستیابی به مؤلفه ها و ویژگی های فردی و اجتماعی زنان تراز انقلاب اسلامی، انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع تحلیل محتوا با رویکرد استقرائی بود. نمونه گیری به شیوه هدفمند، از نوع گلوله برفی بود. در این راستا، با 24 نفر از همسران شهدای مدافع حرم مصاحبه عمیق نیمه ساختارمند صورت گرفت. کدگذاری در سه سطح شناسایی مفاهیم و مقولات فرعی و اصلی انجام شد. یافته ها نشان داد در سبک زندگی زنان تراز انقلاب اسلامی، مقولاتی نظیر عفت در پوشش و روابط اجتماعی، ازدواج مؤمنانه و آسان، توکل و اعتقاد عملی به آخرت و بی توجهی به دنیای مادی، علاقه مندی به فرهنگ شهادت و شهیدانه زیستن، رابطه عاشقانه و صادقانه با همسر، اشتیاق به ایفای نقش فرهنگی و اجتماعی و سازگاری و صبوری احصا شد؛ سپس مقولات یادشده در قالب دو مقوله اصلی «تقید اعتقادی» و «تساهل اجتماعی و اقتصادی» دسته بندی شد؛ در واقع، سبک زندگی همسران شهدای مدافع حرم، این دو ویژگی مهم را داشتند: آنجا که به حوزه فردی و دینی این بانوان مرتبط بوده، همواره با سخت گیری و حساسیت بالای اعتقادی همراه بوده و آنجا که مربوط به ابعاد اجتماعی زندگی انسان، تعامل با دنیای پیرامون و بهره مندی از مادیات دنیوی بوده، با آسان گیری، سازگاری بالا و نداشتن تعلق خاطر از سوی همسران شهدای مدافع حرم همراه بوده است که همین امر موجب تمایز سبک زندگی این قشر از جامعه بانوان ایران از سایر زنان شده است. امید است با فرهنگ سازی سبک زندگی بانوان تراز بتوان گامی در راستای توسعه و اعتلای سبک زندگی بانوان ایرانی داشت.
القراءه السیمیائیه لروایه (الشَّمسُ فی یومٍ غائِمٍ) لحنا مینا بناء على نمط ریفاتر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد اکتشاف العلاقات التناصیه والعملیات اللغویه التی تحکم مساحه النص دائماً أحد أکثر الموضوعات إثاره للاهتمام بالنسبه لعلماء اللغه. فی السبعینیات، قدم مایکل ریفاتر (1978)، وهو عالم لغوی وسیمیائی فرنسی أمریکی، نظریته فی القراءه السیمیائیه مع وجهه نظر مفادها أن النص الأدبی عباره عن بنیه معقده ویمکن فحصها من زوایا مختلفه. إنّ القراءه السیمیائیه عند ریفاتر هی نظریه فی القراءه النصیه تقوم على أن النص الأدبی هو فعل تواصلی یحدث بین المؤلف والقارئ. باستخدام العلامات یغرس المؤلف معنى فی النص ویفهم القارئ معنى النص من خلال تفسیر هذه العلامات. یرى ریفاتر بأنّ النص الأدبی له بنیه متعدده الطبقات. المستوى الأول من النص هو المستوى الظاهر أو المستوى الصفری الذی یفهمه القارئ فی المقام الأول. المستوى الثانی للنص هو مستوى فک التشفیر أو المستوى الأول، حیث یفهم القارئ المعنى الأعمق للنص من خلال فهم العلامات والعلاقات بینها. المستوى الثالث للنص هو مستوى الإنتاج أو المستوى الثانی، حیث ینتج القارئ معنى جدیدا لنفسه من خلال التفاعل مع النص. تتکون هذه النظریه من المخالفات، عملیه التراکم، الأنظمه الوصفیه، الهیبوغرام والمصفوفه. أجری هذا البحث بأسلوب وصفی-تحلیلی بهدف قراءه سیمیائیه لروایه «الشمس فی یوم غائم» للکاتب السوری الشهیر حنا مینا. تشیر نتیجه هذا البحث إلى أن مصفوفه النص عباره عن شبکه من العلاقات الدلالیه بین مختلف الأشکال الناقصیه التی تشکل البنیه الدلالیه للنص. نتیجه الترکیز على البنیه اللغویه فی هذا العمل هی المصفوفه التی تم تحدیدها فی نص الروایه وهی «إسقاط النظام البرجوازی». هذه المصفوفه عباره عن شبکه من العلاقات الدلالیه بین الهیبوغرامات الثلاثه «الطبقه البرجوازیه» و«الیقظه الاجتماعیه» و«الانتفاضه العامّه». فی هذه المصفوفه، یتم تقدیم الطبقه البرجوازیه باعتبارها السبب الرئیسی لعدم المساواه والتمییز فی المجتمع. تتمتع هذه الطبقه بالثروه والسلطه وتستخدم هذا المنصب لاستغلال الطبقات الدنیا فی المجتمع. نتیجه هذا الاستغلال هی الصحوه الاجتماعیه لدى الشعب، مما یجعل الناس یسعون إلى تغییر النظام القائم. یمکن أن یؤدی هذا التغییر إلى إنهاء النظام الرأسمالی وإنشاء مجتمع أکثر عداله. نظر لاعتماد هذا النقد السیمیائی على التفسیر الشخصی للقارئ، یمکن القول بأنّ هذه النظریه ذاتیه إلى حد کبیر.
دراسة الدیمومة في قصة مریم في القرآن الكریم بناءً على نظریة جیرار جنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الزمن من العناصر الهامّه والمحوریه فی البناء السردی للروایه، وفی إطاره تدور کافه الأعمال السردیه. الزمن هو الرابط الحقیقی للأحداث، والشخصیات، والأمکنه. وهو من الرکائز الأساسیه التی تستند العملیه السردیه إلیها. قدّم جیرار جنیت، أعظمُ منظِّری الزمن فی السرد، أکثر الأبحاث شمولاً حول هذا الموضوع. هو درس مسار القصه من التقویم الزمنی إلى زمن السرد فی ثلاثه مکونات: "الترتیب والمده والتواتر". یستهدف هذا البحث دراسه الدیمومه فی القرآن الکریم، متخذاً من قصه مریم (س) نموذجاً للتطبیق. من خلال الدیمومه یمکننا ضبط إیقاع السرد من خلال ظاهرتین أساسیتین وهما: تسریع السرد وإبطاء السرد. تسریع السرد یعتمد على تقنیه الخلاصه والحذف، وإبطاء السرد یعتمد على تقنیه الوقفه الوصفیه والمشهد الحواری. والبحث یستند إلى المنهج الوصفی التحلیلی لیرصد حرکه الزمن السردی فی قصه مریم (س)، بغیه الوقوف على توظیف تقنیه الحذف والتلخیص والوقفه والمشهد فیها. وقد توصّل البحث إلى نتائج، أهمها أنّ تقنیه المشهد الحواری شغلت حیزا واسعا فی قصه مریم (س)، ولعبت دوراً بارزاً فی الکشف عن الأبعاد النفسیه لمریم (س). وکان لتقنیه الخلاصه والحذف دور بارز فی هذه القصه، وأدّت هاتان التقنیتان إلى إیجاز الألفاظ مع عمق الدلاله وبالتالی تحقیق بلاغه الإیجاز السردی فی القصه. وتقنیه الوقفه قلیل الحضور جداً فی هذه القصه.