فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۷۸٬۳۹۰ مورد.
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
191 - 221
حوزههای تخصصی:
«هرمنوتیک کلاسیک» تلاشی برای دستیابی به چگونگی خوانش متن با ارائه اصول و مبانی روشمند است. «شلایرماخر» از هرمنوتیست های برجسته کلاسیک به شمار می رود. نمایان ترین نقش شلایرماخر در تحول هرمنوتیک، گذار از هرمنوتیک های تخصصی و ابداع اصول و ضوابط عام تفسیری است که غالباً نشأت گرفته از گفتمان های ادبی-عصری اوست و نکات ارزنده ای را فراروی مفسران اسلامی می گذارد. ازاین رو، نوشتار حاضر با مطالعه نظریات هرمنوتیکی شلایرماخر به روش توصیفی تحلیلی در پی پاسخ به این پرسش است که مهم ترین مبانی شلایرماخر در تحلیل و خوانش متن چیست؟ و با نظر به آموزه های کلاسیسیسم و رمانتیسیسم چگونه تحلیل می شود؟ حاصل آنکه، اثرپذیری شلایرماخر از مکاتب ادبی-عصریِ خویش سبب شده است تا از القای نگرشی تک بُعدی به مقوله فهم متن پرهیز کرد و از گفتمان های مختلف ادبی، نظیر گفتمان های کلاسیستی و رمانتیستی بهره جُست. ازجمله اصول مبتنی بر تفکر کلاسیستی شلایرماخر عبارت است از: محوریت مؤلف، غایت مندی معنا، عینیت معنا، فراعصری بودن فهم، روش گرایی فهم و اهمیت قواعد زبان شناختی. اصول مبتنی بر تفکر رمانتیستی وی نیز عبارت اند از: اصالت فردیت مؤلف، اصالت سوء فهم، عدم کفایت قواعد زبان شناختی، عدم امکان پرهیز کامل از تأثیر پیش فرض ها، امکان تحقق فهم برتر از مؤلف و بشری بودن گزاره های کتاب مقدس.
هم زیستی داوری و حقوق رقابت در حقوق آمریکا و اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ شماره ۵
443 - 460
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: داوری مرزی بین آزادی قرارداد و نقش دادگاه در حفظ منافع عمومی ایجاد می کند. بر همین اساس، هدف مقاله حاضر بررسی هم زیستی داوری و حقوق رقابت در حقوق آمریکا و اروپا است.مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.یافته ها: دولت ها به طور سنتی و از زمان ایجاد حقوق رقابت رویکردی منفی نسبت به داوری دعاوی این حوزه از مقررات داشته اند. در دعاوی رقابتی، منافع عمومی و خصوصی در هم آمیخته می شود و شاید این تصور وجود داشته باشد که داور به دلیل اینکه مأموریت خود را از طرفین اختلاف می گیرد، بیشتر به منافع خصوصی توجه دارد تا منافع عمومی و منع داوری دعاوی حقوق رقابت بازتاب دهنده این نگرانی دولت ها است.نتیجه: به نظر می رسد می توان از تعارض ظاهری حقوق رقابت و داوری گذر کرد و امکان هم زیستی این دو حوزه را توجیه کرد. علاوه بر تأثیر نظریه تکثرگرایی قضایی که انحصار دولت در اعمال قواعد نظم عمومی را رد می کند، در تعامل داوری و حقوق رقابت با گسترش دعاوی خصوصی برای مطالبه خسارت ناشی از رویه های ضد رقابتی در نظام های حقوقی مختلف نیز امکان هم زیستی داوری و حقوق رقابت آشکارتر می شود.
اهدای اعضای کودکان آنانسفالی در فقه شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه اقتصادی سال ۶ ویژه نامه ۱۴۰۳ ضمیمه شماره ۵
309 - 326
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: آنانسفالی یک اختلال شدید مغزی است که به دلیل نقص در کانال عصبی پدید می آید و به دلیل عدم بسته شدن در انتهای کانال عصبی ادامه پیدا می کند. کودکان با این اختلال بدون قسمت جلوی مغز و نیمکره های مغزی می باشند و دچار سطح بالای اختلال شناختی و درکی می باشند. این کودکان معمولا نابینا، کر و دچار عدم سطح هوشیاری هستند و درد را احساس نمی کنند. هدف مقاله حاضر بررسی اهدای اعضا کودکان آنانسفالی در فقه شیعه است.
مواد و روش ها: مقاله حاضر توصیفی- تحلیلی است. مواد و داده ها نیز کیفی است و از فیش برداری در گردآوری مطالب و داده ها استفاده شده است.
ملاحظات اخلاقی: در این مقاله، اصالت متون، صداقت و امانت داری رعایت شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد در حقیقت کودکان آنانسفالی بدون مغز متولد می شوند و از همان آغاز تولد دچار زندگی نباتی خواهند شد. در فقه شیعه این کودکان تا حدود زیادی قابل مقایسه با افرادی هستند که دچار مرگ مغزی شده اند. در مقایسه بین کودکان آنانسفالی و بیماران دچار مرگ مغزی، باید بیان داشت که در حقیقت این کودکان در اساس مغز ندارند؛ اما بیماران مرگ مغزی شده مغز دارند؛ فقط مرده است. بنابراین به طریق اولی احکام مردگان مغزی بر کودکان آننسفالی بار می شود. با توجه به اینکه فقهای شیعه اجازه برداشت مردگان مغزی را داده اند. بنابراین اجازه برداشت اعضای کودکان آنانسفالی نیز وجود دارد.
نتیجه: نتیجه اینکه با توجه به قاعده اضطرار حتی در مواردی اجازه پدر و مادر در اهدای عضو کودک نیاز نمی باشد.
پولی سازی و تجاری سازی آموزش از دیدگاه فقه تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۹
21 - 35
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: از جمله مسائلی که نظام آموزشی با آن مواجه است بحث پولی شدن آموزش و پرورش است. از این موضوع دو مفهوم استنباط می شود: معنای اول پولی شدن به معنای پرداخت هزینه خدمت (آموزش) است که از این نظر صرف هزینه برای کسب علم امری رایج و منطبق بر سیره عقلا و مشروع تلقی می شود و به طور معمول خانواده ها برای تحصیل فرزندان خود پول خرج می کنند که این معنا، پولی شدن به معنای اسلامی آن است. معنای دوم، پولی شدن آموزش به عنوان یک سیاست حاکمیتی است که نتیجه آن تجاری سازی است. این معنا ریشه در بنیادهای لیبرالی دارد که به دنبال تحمیل الگوهای بازار آزاد بر نظام آموزشی است. بر اساس منطق بازار آزاد در اقتصاد لیبرال، پول معیار بهره مندی از امکانات و زندگی بهتر است و بی پولی مساوی است با عدم لیاقت برای بهره مندی از زندگی بهتر؛ تفوق این منطق بر نظام آموزشی به معنای برخورداری از تحصیلات مبتنی بر توانایی مالی خانواده ها و سلب حق تحصیل و آموزش عمومی از اقشار ضعیف تر است. این معنای پولی شدن آموزش و پرورش با عدالت آموزشی در تعارض است و موجب محرومیت دانش آموزان در خانواده های با حقوق کمتر آموزشی و تضعیف نظام آموزش همگانی می شود و در درازمدت موجب بروز شکاف طبقاتی در جامعه در سطوح اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی می شود. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر ارائه این موضوع به فقه و استنباط حکم فقهی اصل صرف هزینه برای تحصیل و نیز حکم پولی شدن آموزش به معنای لیبرالی آن است.روش: روش تحقیق در این مقاله، روش تحقیق کیفی است که با استفاده از روش مرسوم در تحقیقات اسلامی یعنی روش اجتهادی انجام شده و ابزار گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. در این روش پس از تبیین مفهومی موضوع و روشن شدن ابعاد آن، موضوع به آیات قرآن، روایات، عقل و برخی قواعد فقهی ارائه می شود و دلالت های هر یک مورد تحلیل و ارزیابی قرار می گیرد و در پایان از مجموع مفاهیم، حکم فقهی موضوع مورد پژوهش استخراج می شود. برای استنباط حکم صرف مال برای تحصیل، از اطلاق عموم ادله استفاده شده و در مجموع، حکم جواز استنباط شده است. برای به دست آوردن حکم پولی شدن آموزش و پرورش به معنای لیبرال، علاوه بر ادله فوق، به برخی از اصول قانون اساسی و ادله ولایتی و حکومتی و نیز پیامدها و آثار سیاسی و اجتماعی آن (محرومیت طبقات متوسط و ضعیف و استعدادهای ناب از آموزش عمومی رایگان، فاصله طبقاتی) مورد توجه قرار گرفت و از مجموع آنها، مرجوح بودن به دست آمد، هر چند حکم به حرمت آن نیز بعید به نظر نمی رسد.یافته ها: نتایج به دست آمده حاکی از جواز دادن پول برای تحصیل است (کسب درآمد به معنای اسلامی)؛ همچنین مغایرت تجاری سازی آموزش به معنای لیبرالی با عدالت آموزشی، کرامت انسانی و نیز تضییع حق آموزش رایگان دانش آموزان به اثبات رسید. همچنین بر اساس عناوین ثانویه و با توجه به آثار و پیامدهای منفی پولی شدن آموزش و پرورش به معنای آزادانه آن مرجوح بودن یا حتی حرمت آن اثبات شد. دولت در قبال آموزش و پرورش موظف است؛ زیرا آموزش مقدمه لازم برای حفظ نظام و تامین عدالت اجتماعی است؛ از آنجایی که ترک آموزش و آموزش لازم و کافی برای همه اقشار جامعه موجب هرج و مرج و اخلال در نظام می شود، به حرمت آن حکم می شود.نتیجه گیری: در خاتمه از مجموع مطالب مطرح شده در این مقاله می توان به موارد زیر اشاره کرد:گرفتن اجرت و مزد برای تدریس از نظر عقلی و شرعی جایز و منطبق با سیره عقلی و شرعی است. از حکم مذکور به ملازمه، جواز شرعی اعطای اجرت و مزد از سوی عامل تربیتی استنباط می شود که در مواردی این جواز به حد ضرورت می رسد آنجا که ترک تربیت فرزند، موجب گمراهی او شود.آنچه از دلالت مجموع قواعد فقهی، استفاده می شود این است که حکومت اسلامی نسبت به تعلیم و تربیت عمومی به نحو وجوب کفایی وظیفه دارد که این حکم، الزام به سروسامان دادن به نظام آموزشی، بسط مراکز آموزشی، تأمین زیرساخت ها و مراکز آموزشی، منابع انسانی و حمایت های مادی از معلمان و مانند آن را به دنبال دارد.توجه به آموزش همگانی وظیفه همه کارگزاران آموزش و پرورش است، اما با توجه به ویژگی های خاص حکومت، بر عهده حکومت اسلامی است که با توجه به توان و ظرفیت خود در این امر هزینه کند. اگر سهل انگاری یا کوتاهی دولت موجب آسیب به روند تحقق آموزش عمومی شود؛ الزام حکومت به پرداخت هزینه برای آموزش دانش آموزان مورد تاکید قرار می گیرد.4. خصوصی سازی آموزش و پرورش منجر به پولی شدن آموزش و پرورش به مفهوم لیبرال آن برخلاف عدالت آموزشی است و با توجه به پیامدهای منفی و نیز آثار سوء درازمدت آن بر سرنوشت کشور و نظام از نظر فقه تربیتی می توان به ممنوعیت آن حکم کرد.
تبیین رابطه اخلاق و سیاست و تأثیر آن بر کارآمدی در اندیشه امام خمینی (ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
167 - 195
حوزههای تخصصی:
درهم تنیدگی اخلاق و سیاست در اندیشه متفکران مسلمان و از جمله در اندیشه امام خمینی(ره) و از آن طرف نقش بنیادین اخلاق در شکل دهی به رفتار انسان و سرمایه انسانی به عنوان مهم ترین رکن یک سازمان، موضوع رابطه اخلاق و سیاست و تأثیر آن بر کارآمدی یک نظام سیاسی را به موضوعی مهم تبدیل می کند. بر این اساس در پژوهش حاضر بعد از تبیین رابطه اخلاق و سیاست در دیدگاه امام خمینی(ره)، تأثیر این موضوع بر کارآمدی در دیدگاه های ایشان مورد تحقیق قرار گرفت. نتایج حاصل بیان گر این است که بر مبنای دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) سیستم سیاسی با نگاهی گشوده نسبت به خواسته ها و تقاضاهای جامعه، آن ها را بر مبنای یک سیاست اخلاقی مهذَّب و با نگاه به ارزش های حاکم و در جهت خیر و مصلحت عمومی به سیاست گذاری تبدیل می کند. این رویکرد هم به ثبات و پایداری نظام سیاسی می اندیشد و هم به خواسته ها و تقاضاهای جامعه. تأکید بر تهذیب نفس کارگزاران سیاسی و تأثیر بنیادین این موضوع بر اعتماد به نفس، سیستم را به سوی خودجوشی و فعالیّت درون زا سوق می دهد و این وضعیّت بار دیگر پایداری و مردم داری را بیشتر تقویّت می کند. در این فرآیند، علاوه بر تأکیدات اخلاقی، نقش قانون و نظارت های قانونی و همچنین امر به مسئولیّت پذیری و انتقادپذیری کارگزاران سیاسی و نظارت همگانی مردم بر قدرت، سازوکارهایی برای نگه داشتن سیستم در مسیر درست و جلوگیری از بروز فساد، به معنای منفعت طلبی کارگزاران سیاسی- هستند. مجموع این شرایط کارآمدی نظام سیاسی را در سه حوزه دریافت تقاضاهای جامعه، پردازش و سیاست گذاری افزایش می دهد.
بررسی انتقادی رویکرد وجودی احمد علوی از برهان اثبات واجب خواجه در شرح حظیرة الانس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجرید الاعتقاد نصیرالدین طوسی از مهم ترین متون آموزشی علم کلام است و شروح و حواشی بسیاری بر آن نگاشته شد. یکی از مهمترین شروح، شرح قوشچی و تعلیقات خفری بر این شرح است. علوی نیز سه شرح بر حاشیه خفری نگاشته است که حظیره الانس یکی از آن سه شرح است. پرسش اصلی این جستار این است: «رویکرد وجودی احمد علوی از برهان اثبات واجب خواجه در شرح حظیره الانس قرین توفیق بوده است؟» دستاوردهای این مقاله عبارتند از: یکم. علوی تلاش می کند تا برهان خواجه را برهانی لمّی و در مدار رویکرد وجودی و با نظر به وجود بداند؛ دوم. زمانی می توان از تفکیک وجود نفسی حدّ اکبر و وجود رابطی حدّ اکبر و در پی آن از عدم احتیاج اکبر در اصل وجود، و نیازمندی آن به علّت در کیفیتی از کیفیات و عرضی از اعراض حدّ اکبر سخن گفت که وجود محمولی غیر از واجب باشد. چون واجب همان طور که در مقام ذات، واجب است، در جمیع صفات و احوال، واجب است و حالت منتظره و نیازمندی ندارد؛ سوم. هرچند علوی در رساله حظیره الانس از نظر در وجود و موجود مطلق سخن می گوید و اظهار می کند که نظر به وجود، غیر از نظر در امکان است. اما آنچه در دستور کار او قرار گرفته است، موجودی است که به دو قسم واجب و ممکن، تفکیک شده است و تفکیک پذیری و انقسام، وصف امر ذهنی است، نه عینی.
بازشناسی شخصیت «حسن بن حمزة» و نقش وی در فرآیند انتقال میراث حدیثی قم به بغداد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف حسن بن حمزه مرعشی مامَطیری(د. 358ق.) محدث امامی سده چهارم هجری قمری است. درک مشایخ متعدد در طبرستان، خراسان، مکه، کوفه، ری، قم و سپس هجرت به بغداد، او را به حلقه میانی مدارس حدیثی متعدد مبدل ساخت. اثرگذاری وی در فرآیند انتقال میراث حدیثی به مدرسه بغداد به گونه ای است که نام او در شرح حال 125 راوی در فهرست اسماء مصنفی الشیعه نجاشی، الفهرست و مشیخه شیخ طوسی ذکر شد. وی علاوه بر انتقال میراث های مهم حدیثی به بغداد، استاد محدثانی همچون شیخ صدوق و شیخ مفید است. مسأله پژوهش، یافتن نقش ابنحمزه در فرآیند انتقال میراث حدیثی قم به بغداد است. پس از بازشناسی شخصیت وی، نخست با روش توصیفی تحلیلی، میراث مشایخ قمی ابن حمزه علی بن ابرهیم قمی، ابن بطه قمی، احمد بن ادریس قمی و احمد بن عبدالله برقی مورد ارزیابی قرار گرفت و سپس به مقایسه با محدثان معاصر و نقش آفرین در فرآیند انتقال میراث حدیثی قم به بغداد پرداخته شد. یافته های پژوهش، برای نخستین بار با سندپژوهی و تحلیل فهرستی طریق ابن حمزه به یافته های نوینی دست یافت که بر آن اساس، ادعای پیشتازی سایر انتقال دهندگان بر ابنحمزه در تمام ابعاد و انگاره غلط بودن طریق فهرستی وی به ابن بطه، ناصواب است.
بازنمایی شناختی «ضدارزش ها» در گفتمان قرآنی با محوریت طرحواره حجمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزه شناختی، «طرحواره حجمی» به عنوان پربسامدترین گونه طرحواره تصویری با ویژگی هایی تجربی در ساختار «حفاظت»، «محدودیت»، «مهارشدگی» و «ثبات مکانی» شناخت مفاهیم انتزاعی را با سازمان دهی مکان مند فراهم می آورد. انگاره های حجمی با مقوله سازی عینی خاستگاه فکری و مراد جدی خالق متن را بازنمایی می کنند. در گفتمان قرآنی، نگرش شناختی و استعاری بنیاد به امور معنوی و به ویژه صفات ضدارزشی بیشتر با انگاره «ظرف-بودگی»، «درون و بیرون» و «اشغال بخشی از فضا» عینیت یافته است. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی، شیوه مفهوم سازی صفات ضدارزشی در قرآن را با فرافکنی استعاری و تناظر نگاشت حوزه مبدأ و مقصد در فضای هندسی واکاوی می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که مکان مندی در این صفات به چه بسامدی از ظرافت های معنایی در چشم انداز الهی اشاره دارد؟ رهیافت های حاصل آنکه ضدارزش هایی مانند «تصاحب مال یتیم»، «شیطان گرایی»، «ترک انفاق»، «شک»، «کفر» و «نفاق» و ... در حجمی ناخوشایند همچون «غذای آتشین»، «مهلکه»، «بار سنگین» و «اسارت گاه» و «پوشش ضخیم» کالبدینه شده اند که هر یک با توجه به استلزامات منطقی ظرف بودگی، آموزه ای معرفتی همچون «گستردگی آسیب»، «کارکرد انحرافی»، «مهارشدگی»، «محدودیت» و ... را پدیدار می کند. گفتنی است، کاربست چنین طرحواره ای در ضدارزش ها به واکاوی دقیق اندازه، شکل، ابعاد حضور و کارکرد محیطی آن اشاره دارد و به این ترتیب، مفسر یا مترجم را از ارجاع به تعابیر غیرمنطقی وجایگزین بازمی دارد.
بررسی ابعاد تمثیلی کهن الگوی پیر در خردنامه اسکندری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
45 - 63
حوزههای تخصصی:
به حقیقت می توان گفت تمثیل؛ شیوه ای بلاغی است که نه تنها در ادب فارسی، بلکه در ادبیات سایر ملل نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است. درمثنوی خرد نامه اسکندری جامی، با بسامد بالایی از داستان های تمثیلی روبرو هستیم. از مهم ترین موضوعاتی که همواره مورد توجه شاعران عارف بوده است و بیشتر به گونه تمثیلی و نمادین در متون ادبی به آن اشاره شده است ؛ لزوم حضور معنوی پیر در سیر و سلوک است. یکی از مهم ترین طُرقی که قرن ها تجربه بردوش دارد، بهره مندی از رهنمون های پیرِ راه طی کرده و سلوک به ثمررسانده، است. «پیر فرزانه» یا «پیر خردمند» از برجسته-ترین کهن الگوهاست که در قاموس تصوف، در سیمای «پیر طریقت» جلوه گر می شود. تأثیر، حضور و نقش آفرینی کهن الگوی پیر فرزانه، در قالب تمثیلی و نمادین در خردنامه اسکندری مهم و پررنگ است، لذا در پژوهش حاضر؛ کهن الگوی «پیر طریقت» در منظومه خردنامه اسکندری مورد مطالعه قرارگرفته است. پژوهش پیش رو به شیوه توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام-شده است. محدوده مورد مطالعه مثنوی خردنامه اسکندری جامی؛ شامل 2315 بیت است. تحلیل صوری و محتوایی این تمثیل ها، توصیف های دقیق و رسا، نمادها و رمزگشایی آن ها و تحلیل محتوایی تمثیل ها، با پرداختن به کیفیت مطلوب رساندن پیام، دیدگاه عرفانی جامی و توجه و نگرش او به «کهن الگوی پیر» را تبیین می کند
بازخوانی تحلیلی نگرش سیستمی به هستی و نقش آن در پاسخ به شبهات شرور با تکیه بر مبانی علامه طباطبایی(ره)
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
59 - 79
حوزههای تخصصی:
مسئله شر چالش های بسیاری را برای احسن بودن نظام هستی، اثبات وجود خدا و تبیین برخی از صفات او به وجود آورده است. پاسخ های مختلفی از قبیل عدمی و نسبی بودن شرور، غالب بودن خیرات بر شرور ارائه شده که هر یک به نوبه خود توانایی توجیه وجود برخی از شرور را دارد. نگرش سیستمی به هستی نیز می تواند نقشی مکمل برای دیگر پاسخ های داده شده به مسئله ایفا کند. برخی از فلاسفه همچون ملاصدرا، محمدباقر میرداماد، محقق طوسی و غیره بر این باورند که با نگرش سیستمی یا کل نگر به عالم، دیگرهیچ پدیده ای شر به نظر نمی رسد، اما هیچ یک از آنها به تبیین این نگرش و چگونگی پاسخ گویی آن به مسئله شرور نپرداخته اند. در این نوشتار کوشیده ایم با روش توصیفی_تحلیلی و بازخوانی نگرش سیستمی به هستی، نقش آن در پاسخ به شبهات شرور را با بیان چند نمونه با تکیه بر اساس مبانی علامه طباطبایی بررسی کنیم. در پایان این نتیجه بدست آمد که با توجه به تعریف سیستم و اثبات وجود عناصر مختلف آن در عالم هستی با روش عقلی و جمع آوری شواهد قرآنی و روایی، همه موجودات عالم با یکدیگر به صورت هماهنگ برای دستیابی به هدفی خاص در تعامل هستند، به گونه ای که نبود یکی از موجودات یا تغییر یکی از آنها به تغییر کل عالم منجر می شود. بدین ترتیب موجوداتی که به ظاهر شر به شمار می آیند، وقتی در سیستم قرار می گیرند دیگر شر نبوده و جایگاه خاص خود در نظام عالم را خواهند داشت. این ادعا با بیان چند نمونه بررسی شده است.
جستاری در وجوه افتراق عقل و عشق از دیدگاه حکیم ملاهادی سبزواری
منبع:
آموزه های حکمت اسلامی دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
103 - 128
حوزههای تخصصی:
تاکید قرآن کریم و روایات بر عقل و نپرداختن به واژه «عشق» با وجود کاربرد زیاد آن میان اقشار مختلف، مؤلف را به بررسی وجوه افتراق عقل و عشق واداشت. این پژوهش با استفاده از منابع کتابخانه ای و روش توصیفی–تحلیلی، به واکاوی نظریات حکیم سبزواری می پردازد. وی با اینکه فیلسوف نامداری است؛ اما در بیان عقل و عشق از جاده انصاف خارج نشده است. عاقلانه نوشته و عاشقانه سروده است. طریق عقل را هموار و طریق عشق را دشوار دانسته و بر این باور است که عقل، اهل تمییز و عشق، اهل توحید است. عقل، مُلک فنون و عشق مُلک جنون است؛ ازاین جهت، عشق را عاشق کش و جان پرور، یغماگر و خون خوار و آذرِ آتشین خو، و عقل را هستی طلب، ناصح، آزرم، نرم خو و رنجور می داند. گاهی عشق را جامع اوصاف متضاد دانسته است. هرچند رتبه عشق را برتر می داند؛ ولی از بیان عظمت عقل منور غافل نبوده است. مراد از عقلی که به اوصاف نکوهشی متصف کرده است، عقل مشوب است؛ از این رو، بر خلاف عده ای که عقل را سامری و عشق را موسوی دانسته اند، عشق را خضر و عقل منور را موسی می داند. هرچند مراد آن ها نیز باید عقل مشوب، جزئی و مشوش به اوهام و خیال باشد. طبق یافته های پژوهش، عقل و عشق با هم افتراقاتی دارند که این تحقیق به تبیین تفاوت ماهوی، وصفی و رتبی آن ها پرداخته است.
تبیین الگوی شناخت امام معصوم (علیه السلام) به امام معصوم (علیه اسلام) بر اساس نظریه تفسیر انسان به انسان آیت اللّه جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱۳
129 - 155
حوزههای تخصصی:
معرفت امام معصوم (علیه السلام) از مهم ترین و اساسی ترین باورهای شیعه است. اندیشمندان شیعه راه های گوناگونی را برای شناخت به امام معصوم (علیه السلام) ذکر کرده اند. یکی از راه هایی که کمتر بدان توجه شده است و شواهد روایی گوناگونی بر آن نیز وجود دارد، نظریه شناخت امام معصوم (علیه السلام) به خودِ امام معصوم (علیه السلام) است. در این پژوهش تلاش شده است تا با استفاده از نظریه تفسیر انسان به انسان، این روش از شناخت امام معصوم تبیین شود. از این رو، ضمن توضیح نظریه تفسیر انسان به انسان آیت اللّه جوادی آملی، به بررسی مدل پیشنهادی شناخت امام معصوم (علیه السلام) به خود او و تبیین مبانی نظری و شواهد روایی آن از خلال تحلیل آثار آیت اللّه جوادی آملی پرداخته خواهد شد. بر اساس نتایج این تحقیق، با توجه به ویژگی های ائمه معصومین (علیهم السلام) از قبیل کامل ترین تجلی الهی بودن، قابل قیاس نبودن احدی با ایشان و معیار حق بودن ایشان، امکان هر گونه شناخت کاملی به واسطه غیر از معصوم، منتفی، بلکه محال است. همچنین می توان گفت نظریه شناخت امام معصوم به خودش، به نوعی مکمل نظریه تفسیر انسان به انسان است.
بررسی آموزه نجات در الاهیات اوریگن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
229 - 241
حوزههای تخصصی:
مبحث نجات در مسیحیت از جمله آموزه های اساسی است که هم کتاب مقدس و هم سنت رسولان و هم آثار برجای مانده از آباء کلیسا به آن پرداخته اند. اصل بنیادین در آموزه نجات در میان آباءِ یونانی زبان به طور عام و اوریگن اسکندرانی به طور خاص، شخص مسیح است. از نظر اوریگن نقشه نجات توسط پدر آسمانی طرح ریزی شده و توسط یگانه پسرش به اجرا درآمده است. مومن مسیحی با توبه و تعمید، در مسیر رشدِ معنوی قرار گرفته و با تأمل در کتابِ مقدس که همان حقیقت لوگوس یا پسر است و استقامت در کسب علم روحانی با کمک روح القدس به فیضِ نجات نائل می شود. آخرین مرتبه روحانی در مسیر نجات یکی شدن و فنایِ در لوگوس بوده که جانِ جهان است. یکی شدن با لوگوس و زندگی به شیوه مسیح و کسب فضائل اخلاقی همان خداگونگی است که در اندیشه اوریگن عبارت اُخرایِ نجات است. اوریگن دامنه رحمت و محبتِ پدر آسمانی را چنان وسیع و همه گیر می بیند که به موجب آن تمامی مخلوقات در غایتِ امر طعم رستگاری را خواهند چشید. شاید بتوان مهمترین نظریه اوریگن در بابِ نجات را نظریه شمول گرایی برشمرد که به موجب آن حتی گنهکاران و بالاتر از آن شیاطین نیز در نهایت به نجات خواهند رسید. نظریه ای که به کام کلیسا خوش نیامد و یکی از دلایل تکفیر اوریگن شد.
هرمنوتیک فلسفی گادامر، بستری راهبردی برای تحقق الهیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات تطبیقی به مثابه رویکردی جدید در الهیات در تلاش است مواجهه سازنده با سایر ادیان و الهیات ها داشته باشد و فهمی عمیق از خلال مقایسه و تطبیق با سایر ادیان به دست آورد. راهبرد رسیدن به این فهم در الهیات تطبیقی نیازمند بستر و رویکردی مناسب برای تحقق اهداف این الهیات است. در این مقاله سعی بر آن است با تکیه بر مبانی هرمنوتیک فلسفی گادامر راهبردهای هرمنوتیکی الهیات تطبیقی بررسی و کاربست آن در این الهیات بررسی شود. نتیجه ای که از این تحلیل برمی آید حاکی از قرابت های هرمنوتیک فلسفی گادامر با الهیات تطبیقی است، همچون پایان ناپذیری جریان فهم، امتزاج افق ها، بازی فهم، خویشتن فهمی از طریق فهم دیگری، پذیرش پیش داوری به عنوان جزء جدایی ناپذیر جریان فهم، و در نهایت غنی سازی الهیات با فهمی که از طریق مطالعه الهیات «دیگری» به دست آمده است. با توجه به این نتیجه، می توان پدیدار فهم در الهیات تطبیقی را مبتنی بر هرمنوتیک گادامر تبیین کرد و بسط و توسعه در الهیات تطبیقی و دست آوردهای این الهیات را با اتکا بر ابزارهای هرمنوتیک گادامر شاهد بود. الهیات تطبیقی، در کنار پذیرش معانی اصیل و سنتیِ آموزه ها و شعائر دینی، بر درکی پویا از سنت های دینی و انعطاف پذیری هرمنوتیکی نسبت به آموزه های دینی بنا شده است.
Is Knowledge a Justified Belief?(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
175 - 192
حوزههای تخصصی:
Epistemologists have widely accepted that truth, justification, and belief are necessary conditions for knowledge. This article challenges the necessity of the two components, “belief” and “justification”, in the definition of knowledge. It argues that belief is distinct from knowledge; belief is an act of will, whereas knowledge is acquired automatically. One may possess knowledge without being actively willing to believe it, and conversely, one may will to believe something without actually knowing it. Additionally, justification should be seen as a method of validating knowledge, not a fundamental part of its definition. Therefore, knowledge without justification remains knowledge, even though its truth cannot be proven. Building on this perspective, the proposed definition of knowledge shifts to “awareness or recognition of facts.” According to this definition, the Gettier problem and the lottery paradox find alternative solutions.
بستر نوافلاطونی فلسفۀ اشراقی سهروردی: فلسفه به مثابۀ تصوف
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
147 - 172
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تحلیل مضامین نور و عشق در آثار سهروردی نشان داده شده است که عشق در سه ساختار: عشق و نور، عشق و اشراق، و عشق (مهر) و قهر زیرساخت اصلی کتاب حکمه الاشراق را تشکیل می دهد. همچنین در فلسفه سهروردی نظریه «فیض» (صدور) نوافلاطونیان تحت عنوان نظریه «اشراق» به مجرایی از نور برای جریان یافتن عشق الهی تبدیل شده است. بدین ترتیب در نظام حکمت اشراق اصطلاح فیض در فلسفه با اصطلاح عشق (محبت) در تصوف (عرفان) پیوند یافته است و اصطلاحات فلسفی سهروردی محملی برای بیان نظریات عرفانی وی به شمار می آیند. بر این اساس می توان ارتباط میان عوالم سافل و عالی در نظام سهروردی را تحت عنوان الگوی «نردبان شوق» ترسیم نمود که بازتابی از یک الگوی کهن تر فلوطینی است. در این الگو همه چیز بر اساس فرایند صدور (اشراق) از خداوند پدید می آید و بر مبنای فرایند عشق، آرزومند رجعت به سوی او است. همچنین از طریق این اسطوره، خدا و انسان و نور وظلمت با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. چنانکه این اسطوره فلسفی، با اسطوره بی اعتنایی تقریباً حلاج گونه سهروردی به زندگی نیز مطابقت دارد.
بررسی مقایسه ای عقل گرایی ابومنصور ماتریدی وابن تیمیه در باب توحید و بازتاب های کلامی آن
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
106 - 91
حوزههای تخصصی:
از دیرباز رویکردهای مختلفی همچون عقل گرایی و نقل گرایی به مباحث معرفتی در بین مذاهب مختلف کلامی طرح شده و ماتریدیان در مقابل سلفیان دارای رویکرد عقلانی به آموزه های توحیدی هستند و این تفاوت رویکرد منجر به بروز چندین بازتاب مهم کلامی شده است. ازآنجاکه تفاوت دو دیدگاه ناشی از تفاوت نگاه رهبران دو مکتب است، این تحقیق با روش توصیفی و تحلیلی، به بررسی میزان عقل گرایی ابن تیمیه و ابومنصور ماتریدی به عنوان موثرترین افراد در تشکیل ساختار اعتقادی دو مکتب و همچنین به بازتاب های کلامی دو دیدگاه در باب توحید می پردازد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که ابن تیمیه و پیروان او در مورد توحید، عقل گرایی کمتری نسبت به ابومنصور ماتریدی و ماتریدیان دارند. این تفاوت در عقل گرایی، منجر به بروز پیامدهای قابل توجهی نظیر ارائه تقسیمات متفاوت از توحید،تفاوت در نگرش دو مذهب به صفات و افعال الهی ،داشتن رویکردهای گوناگون در ارائه براهین عقلی،تفاوت نگاه به مسئله حسن و قبح شده است.
چگونگی اطلاق اصل آسان باوری بر تجربه دینی، با تکیه بر نقش اصل سادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد سوئینبرن، با تأسی از سی. دی. براد، اصل آسان باوری را بر تجربه دینی قابل اطلاق می داند. او ادعا می کند که طبق این اصل، تجربه دینی تجربه ای واقعی است، و در نتیجه می تواند به مثابه قرینه ای برای فرضیه خداباوری تلقی گردد و احتمال وجود خداوند را افزایش دهد. من در این مقاله استدلال خواهم کرد، بر خلاف ادعای ریچارد سوئینبرن، اصل آسان باوری نمی تواند بر تجربه دینی قابل اطلاق باشد. بدین منظور، ابتدا به تبیین دیدگاه سوئینبرن درباره اصل آسان باوری خواهیم پرداخت، سپس به بررسی نقد مطرح شده از جانب ویلیام رو خواهم پرداخت، که ادعا می کند به دلیل عدم تمایز میان تجربه دینی اصیل و موهوم، اصل آسان باوری بر تجربه دینی قابل اطلاق نیست. در ادامه به پاسخ های ارائه شده به رو خواهم پرداخت که ادعا می کنند تجربه دینی، همانند تجربه حسی، قابل ارزیابی است و در نتیجه اصل آسان باوری بر تجربه دینی قابل اطلاق است. در آخر نشان خواهم داد اطلاق این اصل بر تجربه دینی با مشکل جدی تری روبرو است، و با ارجاع به ابتنای اصل سادگی بر اصل آسان باوری استدلال خواهم کرد که به دلیل پیچیدگی متعلَق تجربه دینی (خداوند به مثابه امری نامتناهی)، اصل آسان باوری نمی تواند بر تجربه دینی اطلاق شود. از این رو برای حفظ ارزش معرفت شناسانه تجربه دینی، باید به توجیه دیگری توسل جست.
المرأة العاملة في روايات خولة حمدي (رواية أحلام الشباب... يوميّات فتاة مسلمة، أن تبقى، ياسمين العودة أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
59 - 74
حوزههای تخصصی:
إنّ المرأه کیان کلّ أمّه وکلّ حضاره ولها قدسیّه مثل الرجل من حیث المکانه والصوره، وإنّها منبت البشریّه ومنشئه أجیالها وللمرأه دور مهم تؤدّیه فی المجتمع، خصوصا إذا تعلّقت قضیّتها بالروایه. فهی بمثابه أیقونه، لا یمکن الاستغناء عنها لاسیّما فی الروایه العربیّه، لأنّ الکاتب یعالج المرأه ظاهریّاً وباطنیّا؛ یصفها من الخارج ویحلّل نوازع شخصیتها من الداخل. للمرأه حضور بارز وحیویّ ومهم فی الروایه العربیّه، وهی محور من المحاور، التی استخدمها الکتّاب والکاتبات فی رسم صورتها للتعبیر عن مختلف أفکارهم وتصوّراتهم، کما أنها تمثل منطلقاً فکریّاً للبوح عن مختلف همومهم وأفکارهم ومعتقداتهم وواقعهم الاجتماعی والاقتصادی، وکذلک القضایا الإنسانیّه المختلفه. لذا کانت قضیّه المرأه من أهمّ القضایا، التی شغلت بال الکاتبه الروائیّه التونسیّه، خوله حمدی، وإنّ الکاتبه قد حاولت ألّا تتجاهلها أیّا کانت الظروف والأجواء المحیطه بأحداث الروایه. فقرّر البحث أن یسلّط الضوء على دراسه الجوانب المختلفه لحیاه المرأه العامله، وظروف عیشها فی روایات خوله حمدی، التی تمّ اختیارها میداناً للبحث. الهدف من هذا البحث هو استجلاء رؤیه الکاتبه حمدی فیما یخصّ المرأه العامله بحالاتها المتعدّده فی روایاتها وعرض صوره واضحه عن مستوى براعه الکاتبه فی ذلک، عبر وصف الشخصیات، وتحلیل الأحداث المتخیّله، والتعریف عن الوضع الذی تمرّ به المرأه العربیّه العامله فی المجتمع العربیّ وغیره، وفق المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ. وقد توصّلنا، عبر هذه الدراسه، إلى أنّ المرأه الأدیبه ألا وهی الکاتبه الروائیّه حمدی تمکّنت من تحقیق ذاتیّتها الإبداعیّه المؤثّره فی الفکر والأدب التونسیَّینِ. فجاءت المرأه العامله فی روایاتها امرأه واثقه بذاتها وعارفه بحقها وبمکانتها، کما تجلّت لنا معاناتها فی الجمع بین مهامها الأسریّه والمهنیّه، وتبیَّن لنا اهتمامها الکبیر بنشاطها المهنی وتفانیها فی عملها، وبهذا تمّ الکشف عن عوالم المرأه العامله فی روایات خوله حمدی.
وظائف القرية في شعر محمّد عفيفي مطر، دراسة سرديّة في مجموعاته الشعرية الکاملة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
38 - 58
حوزههای تخصصی:
تحتلّ القریه مکانهً شاهقهً فی حرکه الخطاب السردیّ المعاصر ویزهر استدعاؤها السردیّ فی رحاب مضامین القصائد وبؤره صورها المغریه. تمسک القریه بشحنات مفهوماتیه مختلفه تتطوّر وظائفها فی شتّی المواقف علی أساس نوع تعامل الشاعر ومدی علاقاته مع مواضیع ترتبط بالمکان ارتباطاً واقعیاً أو حلمیاً. بین ألوان الأمکنه المفتوحه، اخترنا القریه فی شعر محمّد عفیفی مطر لما تخفیه من قُوّه إیحائیه لمعرفه طیات حیاته وخاصّه ما یعود إلی ذکریاته السعیده والمصاعب الّتی تخطر بباله طوال تجاربه الشعریه المختلفه ویدعوه إلی مزید من التجاوب والانفعال. تمتاز القریه فی شعره بتقابلها مع المدینه وما تضمّه من مواقف ثنائیه جدیده تساعد الشاعر علی تحقیق أسلوب التقاطب المکانیّ فیها؛ لأنّ الشاعر ما زال یسعی أن یقدّم إدراکاً أوسع وأشمل لمعانیها التقلیدیه العابره الّتی تسجّلت فی ذهن القارئ وینظر إلیها بنظره ذات بصمات انزیاحیه جدیده. ینظر الشاعر إلی القریه بوصفها مکاناً فیه آلیات وملامح سردیه مرفقه بدلالات ومعانٍ درامیه ثریه ویولی أهمیه قصوی لمشاهد قریه مسقط رأسه وحاجات أبنائها أو جوده توظیفها فی نطاق الصور الفنّیه. الوظائف السردیه الّتی تتمیز بها القریه فی شعره جعلت القارئ یلتقی بمجموعه من الأحداث الواقعیه أو غیر المتناسقه مع الواقع الملموس وتدعوه إلی المزید من التعاطف والمشارکه فی مسار السرد. تبتغی هذه الدراسه باتّباعها النهج الوصفیّ - التحلیلیّ أن تتناول سردیه القریه فی شعر محمّد عفیفی مطر وتدلّ حصیلتها علی أنّ الشاعر یعمل فی وصف القریه دور سارد عالم یحضر فی مسیره أحداثها حضوراً فاعلاً ویقدّمها فی ثلاث محاور أساسیه یمکن تتبّعها فی نوستالجیا القریه الّتی تخصّ طفوله الشاعر وماضیه، ثمّ التعبیر عن یوتوبیا القریه الّتی تعمد إلی صور متفائله من طبیعتها الفاتنه ومظاهرها الثریه البکره والنقیه، وفی النهایه صوره مأساویه قاتمه تتعلّق عادهً بنوع حیاتها الطبیعیه والاجتماعیه وقحوله أرضها وعَوَز أبنائها وجوعهم.