فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵٬۴۴۱ تا ۵٬۴۶۰ مورد از کل ۳۶٬۳۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر به پیش بینی شفقت به خود براساس فرسودگی زناشویی، طلاق عاطفی و درماندگی آموخته شده در بین زنان متأهل شاغل در شهرداری اصفهان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه زنان متأهل شاغل در شهرداری اصفهان بود. حجم نمونه محاسبه شده 216 نفر زنان متأهل شاغل که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه 26 سؤالی شفقت به خود ریس و همکاران (۲۰11)، پرسشنامه 21 سؤالی فرسودگی زناشویی پاینز (1966)، پرسشنامه 28 سؤالی طلاق عاطفی صفاری نیا، ادب دوست و تقی زاده (1390) و پرسشنامه 24 سؤالی درماندگی آموخته شده سورنتی، فیلیپلو، کاستا و بازای (2014) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آماری رگرسیون گام به گام و همزمان و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان داد، فرسودگی زناشویی، طلاق عاطفی و درماندگی آموخته شده توان پیش بینی شفقت به خود را دارد و درصورتی که زنان متأهل شاغل از فرسودگی زناشویی، طلاق عاطفی و درماندگی آموخته شده کمتری برخوردار باشند، می توان پیش بینی کرد که شفقت به خود آن ها نیز بیشتر شود.
بررسی رابطه مسئولیت اجتماعی و امیدواری با میانجی گری سرمایه روان شناختی در آموزگاران ابتدائی لردگان
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین رابطه مسئولیت اجتماعی و امیدواری با میانجی گری سرمایه روان شناختی در آموزگاران ابتدائی لردگان بود. روش این مطالعه مقطعی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تمامی آموزگاران ابتدائی شهرستان لردگان در سال تحصیلی 1399-1400 بود؛ که از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 200 نفر انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های امیدواری اشنایدر و همکاران (1991) سرمایه روان شناختی (لوتانز و همکاران، 2007) و مسئولیت اجتماعی (کارول، 1979) بودند. داده ها با مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مدل مسئولیت اجتماعی و امیدواری با میانجی گری سرمایه روان شناختی برازش مناسبی داشت. علاوه بر آن، مسئولیت اجتماعی بر سرمایه روان شناختی اثر معنادار مستقیم و سرمایه روان شناختی و مسئولیت اجتماعی بر امیدواری اثر معنادار مستقیم داشتند. مسئولیت اجتماعی با میانجی گری سرمایه روان شناختی بر امیدواری اثر معنادار غیرمستقیم داشت. طبق نتایج، برای افزایش امیدواری آموزگاران می توان سرمایه روان شناختی و مسئولیت اجتماعی را از طریق کارگاه های آموزشی ارتقاء بخشید.
بررسی تطبیقی میزان تأکید بر استفاده از عوامل موثر در پرورش تفکر نقاد در آموزش عالی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف کاربردی و از نوع کیفی و برای شناسایی عوامل مؤثر در پرورش تفکر نقاد در آموزش عالی صورت گرفته است. نتایج برگرفته از 58 مقاله پژوهشی در فواصل سال های2000 تا 2022 بوده است و به تأیید 11 صاحب نظر رسیده است. برای بررسی و تحلیل یافته ها در میان کشورها از روش تطبیقی- مقایسه ای بر اساس الگوی بردی در ﭼﻬﺎر ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﻮﺻیف، تفسیر، هم جواری و مقایسه استفاده شده است. یافته ها نشان داده اند که آموزش عالی کشورهای موردمطالعه کمتر به این عوامل توجه داشته اند. ایران نیز از این امر مستنثنی نیست و در 5 عامل: محیط امن، آشنایی به اصول استدلال ورزی و قضاوت مبتنی بر شواهد، اجتناب از قضاوت عجولانه و تعهد به اصول اخلاق نقادی و دانش و مهارت و همسانی باور و عملکرد و تناسب زمان برای پوشش دادن سرفصل برنامه درسی نیاز به توجه ویژه دارد.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجانی بر انحراف جنسی،اضطراب اجتماعی و خودکنترلی کاربران سایت های پورنوگرافی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی اثربخشی تنظیم هیجانی بر انحراف جنسی، اضطراب اجتماعی و خودکنترلی کاربران سایت های پورنوگرافی پرداخت. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و ازلحاظ روش، نیمه آزمایشی بود که در آن از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. جامعه پژوهش حاضر شامل نوجوانان کاربر فعال شبکه های اجتماعی اینترنتی ساکن شهر آبادان بود که به مراکز مشاوره مراجعه نموده بودند. جهت اعتیاد به شبکه های مجازی از این جامعه نمونه ای شامل 20 نوجوان پسر در رده سنی 14 الی 18 سال، که در طول روز بیش از 3 ساعت وقت خود را در شبکه های مجازی صرف می کردند انتخاب شدند. افراد در هر دو گروه بدون سابقه آموزش های مهارت های شناختی و هیجانی منظم هستند که داوطلبانه و به طور تصادفی در گروه های کنترل و آزمایشی تقسیم و بررسی شد. ابزارهای پژوهش شامل ﻣﻘیﺎس ﭘﺎراﻓیﻠیﺎ (کﻮرت ﻓﺮویﻨﺪ، 1968)، ﻣﻘیﺎس اﺿﻄﺮاب اﺟﺘﻤﺎﻋی ﺑﺮاى ﻧﻮﺟﻮاﻧﺎنSAS-A ﻻﺟﺮﺳﺎ (١٩٩٨) و پرسشنامه خود کنترلی تانجی (2004) بود و جهت آموزش راهبردهای تنظیم هیجان از محتوای جلسات آموزشی تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس (2014) استفاده شد. یافته ها نشان داد آموزش تنظیم هیجانی در انحراف جنسی، خود کنترلی و اضطراب اجتماعی مؤثر بوده است. به این معنا که آموزش تنظیم هیجانی باعث کاهش انحراف جنسی و اضطراب اجتماعی و افزایش خود کنترلی شده است.
عوامل تدریس اثربخش از دیدگاه دانشجویان بر مبنای روش بنیاد بخشی نظریه
حوزههای تخصصی:
تدریس مهم ترین کارکرد نظام آموزش عالی است و اثربخشی آن اهمیت بسیاری دارد. پژوهش های انجام شده در زمینه تدریس اثربخش اکثراً با رویکرد کمی این موضوع را بررسی کرده اند، همچنین تعداد محدودی از پژوهش ها به بررسی دیدگاه دانشجویان به روش کیفی و با انجام مصاحبه های عمیق پرداخته اند، لذا هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل اثربخشی تدریس از دیدگاه دانشجویان و بر مبنای روش پژوهش بنیادبخشی نظریه است. جامعه آماری پژوهش، دانشجویان موفق و ناموفق ترم پنجم و بالاتر دانشگاه بیرجند هستند. علت انتخاب دانشجویان ترم پنجم و بالاتر، تجربه کافی آن ها از نحوه تدریس اساتید و قدرت تشخیص عوامل مؤثر و غیرمؤثر در تدریس اثربخش هستند. 32 نفر از دانشجویان دانشگاه بیرجند به روش نمونه گیری هدفمندِ ترکیبی انتخاب و با آنان مصاحبه شد. بر اساس یافته ها عوامل مؤثر در تدریس اثربخش در سه بخش عوامل زمینه ای (امکانات دانشگاهی، برنامه ریزی آموزش و جو هم کلاسی ها)، موجبات علّی (نقش استاد و نقش دانشجو) و پیامدها (تحول منش دانشجو) شناسایی و در قالب مدلی نظری ارائه شدند. «جذب دانشجو» مقوله ی مرکزی تدریس اثربخش شناسایی شده است. عوامل مؤثر در تدریس اثربخش به ترتیب اولویت روش های نوین تدریس، ارتباط استاد و دانشجو، تکالیف کلاسی، توان مندی علمی و جذب دانشجو هستند. سه عامل عمده ای که به تدریس غیراثربخش منجر می شوند تدریس سنتی، تعداد زیاد دانشجویان و عدم تخصص اساتید می باشند. براساس یافته ها، 30 راهکار برای تدریس اثربخش در آموزش عالی در 7 بخش شامل ویژگی های فردی، استفاده از تکنولوژی و شیوه های متنوع تدریس، نظارت و ارزشیابی، راهنمایی و ایجاد انگیزه، ارتباط استاد و دانشجو، مدیریت کلاس و برنامه ریزی آموزش، و امکانات آموزشی و رفاهی ارائه شده است.
مقایسه ی اثربخشی آموزش شفقت درمانی و واقعیت درمانی بر علائم روان تنی، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی در کارکنان حوزه ی سلامت بیمارستان های آموزشی- درمانی معین در دوره ی شیوع کووید ۱۹ در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی مقایسه ی اثربخشی آموزش شفقت درمانی و واقعیت درمانی بر علائم روان تنی، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی در کارکنان حوزه ی سلامت انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی پژوهش را تمام کارکنان زن و مرد شاغل در بیمارستان های آموزشی/ درمانی معین شهر اصفهان تشکیل داد. نمونه گیری به شیوه ی در دسترس انجام شد. بدین منظور 45 نفر از کارکنان بیمارستان های خورشید، عیسی بن مریم، امین و غرضی که داوطلب شرکت در پژوهش بودند، بر اساس معیارهای ورود به پژوهش انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه آزمایش 1، گروه آزمایش 2 و کنترل (هر گروه 15 نفر) شمارش شدند. جلسات واقعیت درمانی (گلاسر، 1998) طی 8 جلسه 60 دقیقه ای برای گروه آزمایش 1 و جلسات شفقت درمانی گیلبرت (1996)، طی 8 جلسه 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش 2 اعمال شد. در حالی که گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس شکایات روان تنی تاکاتا و ساکاتا (2004)، پرسشنامه استرس ادراک شده کوهن و همکاران (1983) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL- BREF) بود که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توسط هر 3 گروه تکمیل شد. تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که شفقت درمانی و واقعیت درمانی بر علائم روان تنی، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی کارکنان حوزه ی سلامت اثربخش بود (p<0/05). این دو درمان (شفقت درمانی و واقعیت درمانی) اثربخشی یکسانی بر علائم روان تنی، استرس ادراک شده و کیفیت زندگی کارکنان حوزه ی سلامت دارند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که شفقت درمانی و واقعیت درمانی می تواند تأثیر مهمی در افزایش کیفیت زندگی، کاهش علائم روان تنی و استرس ادراک شده کارکنان حوزه ی سلامت داشته باشد
The Effects of Model’s Skill Level on Learning a Basketball Skill in Children with Autism
حوزههای تخصصی:
One of the disabilities that has rarely been studied in the field of observational learning is autism. the purpose of this study is to investigate the effects of watching a video model with different skill levels on learning a basketball skill in adolescents with autism. The current study is descriptive and causal-comparative. The subjects of this study consisted of 60 adolescents with autism with an age range of 13 to 18 years, and they were randomly and equally divided into three groups: skilled model, novice model, and control. The motor task involved a basketball throwing, in which the accuracy score was measured as the dependent variable. The subjects performed the pre-test (including ten throws), the acquisition stage (including 5 10-throws training blocks), and the retention test (including ten throws). Subjects in the observation groups watched their respective models for five times before each training block. Analysis of variance (ANOVA) was used to analyze the throwing accuracy. The results showed that novice video group had significantly better throwing scores than skilled video model and control groups in the acquisition phase and retention test. In addition, skilled group had significantly better throwing scores than control group in the acquisition phase and retention test. The results of this study show that people with autism benefit from watching a video model to learn a basketball throwing skill. This result may indicate that these people have the necessary mechanisms to learn new skills through video observation.
بررسی اثر بخشی آموزش حل مساله با رویکرد توانمند سازی مددکاری اجتماعی برروابط مدرسه ای دختران ساکن در شبانه روزی
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مساله با رویکرد توانمندسازی مددکاری اجتماعی مدرسه ای بر روابط مدرسه ای دختران ساکن درشبانه روزی پرداخته است. پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بوده که با استفاده از ط رح پ یش آزم ون- پ س آزم ون ب ا گ روه کنترل انجام گرفته است. به این منظور 30 نفر از دختران نوجوان س اکن در ش بانه روزی ش هر نیش ابور ب ه صورت تصادفی انتخاب و به همین شیوه در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخل ه در 8 جلس ه آموزش مهارت حل مساله با رویکرد توانمندسازی مددکاری مدرسه ای ش رکت کردن د . داده ها از طریق پرسشنامه سازگاری ف ردی - اجتم اعی کالیفرنی ا جم ع آوری ش د. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری t برای گروههای مستقل استفاده گردید.نتایج نشان داد آموزش مهارت حل مساله با رویکرد توانمندسازی مددکاری اجتماعی، تأثیر معناداری بر افزایش سطح روابط مدرسه ای دختران ساکن در شبانه روزی داشته است. و هم چنین بین میانگین گروه مداخله و کنترل، در متغیر مورد بررسی روابط مدرسه ای تفاوت معنی دار وجود دارد و روشی مؤثر جهت ارتقای سطح روابط مدرسه ای دختران ساکن در شبانه روزی است.
اثربخشی آموزش خود شفابخشی بر بهزیستی، رضایت، تصویر بدن و تحمل پریشانی زنان مبتلا به اختلال پرخوری عصبی
منبع:
روان شناسی تحلیلی شناختی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۱
33 - 49
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر آموزش خود شفابخشی برکیفیت زندگی (بهزیستی- رضایت)، تصویر بدن و تحمل پریشانی افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی انجام گرفت. روش: این پژوهش نیمه آزمایشی با گروه های آزمایش، گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان مبتلا به پرخوری عصبی مراجعه کننده به متخصصان و مراکز درمانی شهر اصفهان در سال 1398 بودند که 30 نفر به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گواه قرار داده شدند. ابزار گردآوری دادها پرسش نامه تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005)، کیفیت زندگی- فرم کوتاه ( WHOQOL-BREF ) و پرسش نامه ترس از تصویر بدنی لیتلتون و همکاران (2005) بود. گروه آزمایش 12 جلسه تحت آموزش خودشفابخشی قرار گرفتند ولی گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چند متغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش خودشفابخشی بر افزایش کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال پرخوری تاثیر معنی داری دارد (05/0= P ). بعلاوه، آموزش خودشفابخشی بر افزایش کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال پرخوری تاثیر معنی داری دارد (05/0= P ). همچنین آموزش خودشفابخشی بر افزایش تحمل پریشانی افراد مبتلا به اختلال پرخوری تاثیر معنی داری دارد(05/0= P ). نتیجه گیری: با توجه به این پژوهش می توان از آموزش خودشفابخشی برای افزایش تحمل پریشانی، افزایش کیفیت زندگی (بهزیستی- رضایت) و کاهش ترس از تصویر بدنی زنان مبتلا اختلال پرخوری عصبی استفاده کرد.
اثربخشی آموزش خودشفقتی ذهن آگاهانه بر نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش خودشفقتی ذهن آگاهانه بر نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم انجام شد. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری این تحقیق شامل مادران دارای کودک اوتیسم مراجعه کننده به مرکز توانبخشی انوار آفتاب کوثر جمیل شهر قم در سال 1400 بود. 30 نفر از مادرانی که معیارهای ورود به پژوهش را داشتند (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. جلسات آموزشی خودشفقتی ذهن آگاهانه برای گروه آزمایش به مدت 8 جلسه، به صورت هفته ای یک جلسه برگزار شد و گروه گواه در لیست انتظار برای آموزش قرار گرفتند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس اضطراب اجتماعی لایبویتز (1987، LSAS) و پرسشنامه ی نشخوار فکری نولن هوکسما و مارلو (1993، RRS) بودند. داده های جمع آوری شده با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که آموزش خودشفقتی ذهن آگاهانه بر کاهش نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم موثر است (05/0>P). همچنین اثر آموزش خودشفقتی ذهن آگاهانه بر کاهش نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم در مرحله پیگیری تداوم داشته است (05/0>P). لذا می توان نتیجه گرفت که آموزش برنامه خودشفقتی ذهن آگاهانه در کاهش نشخوار فکری و اضطراب اجتماعی مادران دارای کودک اوتیسم موثر بوده است.
بررسی نقش سبک های فرزندپروری در پیش بینی سلامت روان دانش آموزان با میانجی گری هوش معنوی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش سبک های فرزند پروری در پیش بینی سلامت روان دانش آموزان با میانجی گری هوش معنوی به تعداد 200 نقر از دانش آموزان مشغول به تحصیل در نیم سال 400-1399 در دوره دوم دبیرستان در آموزش و پرورش شهرستان دهلران به صورت نمونه های غیر تصادفی با روش توصیفی و با شیوه همبستگی و ضریب رگرسیون انجام شد. برای بررسی فرزند پروری از پرسشنامه 30 ماده ای بامریند (1990)، هوش معنوی از پرسشنامه 24ماده ای عبدالله زاده و عرب عامری (1387) و سلامت روان از پرسشنامه 28 ماده ای گلدبرگ (1972) استفاده شد. بررسی نقش سبک های فرزند پروری در پیش بینی هوش معنوی و سلامت روان دانش آموزان نشان داد: رابطه مثبت و معنی داری بین سبک مقتدرانه با هوش معنوی وجود دارد. رابطه مثبت و معنی داری بین سبک مقتدرانه با سلامت روان وجود دارد. رابطه معکوس بین سبک آزاد گذار با هوش معنوی وجود دارد. رابطه مثبت و معنی داری بین سبک آزاد گذار با سلامت روان وجود دارد. رابطه معکوس بین سبک مستبد با هوش معنوی وجود دارد. رابطه معکوس بین سبک مستبد با سلامت روان وجود دارد. با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که سبک های فرزند پروری و هوش معنوی در پیش بینی سلامت روان فرزندان آن ها نقش دارد.
طراحی الگوی برنامه درسی کارآفرینانه مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ایران
منبع:
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال سوم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۶ ویزه نامه تحصیلی)
۳۲۱-۳۰۴
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مدارس تلاش می کنند از ماهیت صرف آموزش محض خارج شوند و با توجه به مهارت های مورد در زندگی و شغل وارد شوند. در این راستا کارآفرینی یکی از موضوعات مهم در عصر حاضر محسوب می شود که مدارس تلاش می کنند کارآفرینی را ترویج دهند. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی کارآفرینانه مقطع متوسطه دوم ایران بود. روش پژوهش: این پژوهش در زمره پژوهش های کیفی است که با استفاده از روش فراترکیب انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر در واقع تمام منابع چاپی و انتشار یافته از مقالات و کتاب های موجود در حوزه کارآفرینی بودند که در 15 سال اخیر چاپ شدند. داده ها توسط خبرگان مورد ارزیابی قرار گرفت و درنهایت حجم نمونه نیز همان جامعه آماری (منابع انتشار یافته) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی برنامه درسی کارآفرینانه مقطع متوسطه دوم آموزش وپرورش ایران در قالب 9 عنصر (هدف، گروه بندی، محتوا، مواد، منابع و ابزار یادگیری، فعالیت های یادگیری، روش های یاددهی-یادگیری، ارزشیابی و ابزارهای آن مکان و فضا و زمان) و 10 مضمون اصلی شامل(برنامه درسی کارآفرینانه، شناسایی و تحریک استعدادها و مهارت های کارآفرینانه، آموزش اخلاق کارآفرینی، ایجاد شایستگی های لازم در زمینه دانش، نگرش و مهارت، تفکر سیستمی و مسئله محور، پروژه های مشارکتی، به کارگیری ابزار و روش های ارزشیابی متنوع، خود ارزشیابی و بازخورد دوره ای، انعطاف پذیری مکانی برنامه درسی و زمان بندی فعالیت ها) وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان گفت برنامه درسی کارآفرینی دارای شاخص ها و ابعاد متعددی است که برنامه ریزان نظام آموزش باید با توجه به اولویت بندی آن ها بر اساس سند تحول بنیادین به ترویج کارآفرینی در مدارس کمک نمایند.
تبیین هیجان های تحصیلی براساس حمایت تحصیلی و جهت گیری هدف پیشرفت: نقش واسطه گری خودتنظیمی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اساسی پژوهش حاضر، تبیین هیجان های تحصیلی براساس حمایت تحصیلی و جهت گیری هدف پیشرفت با نقش واسطه گری خودتنظیمی تحصیلی بود. روش پژوهش همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. ﺟﺎمعه آﻣﺎری ﺷﺎﻣﻞ کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره اول متوسطه شهر سنندج در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ بودند که از میان آنها تعداد 390 نفر، با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند و به ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه هیجان های تحصیلی، پرسشنامه حمایت تحصیلی، پرسشنامه جهت گیری هدف پیشرفت و پرسشنامه خودتنظیمی تحصیلی پاسخ دادند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری ازطریق نرم افزار Spss-21 و Amos-21 انجام شد. نتایج تحلیل نشان داد که مدل با داده های پژوهش برازش مناسبی دارد. باتوجه به یافته ها، مسیرهای مستقیم حمایت تحصیلی، جهت گیری تسلطی و عملکردی به هیجان های مثبت و منفی تحصیلی معنادار (01/0>P) بود. همچنین، مسیرهای غیرمستقیم حمایت تحصیلی، جهت گیری تسلطی و جهت گیری عملکردی ازطریق خودتنظیمی تحصیلی به هیجان های مثبت و منفی تحصیلی در دانش آموزان معنا دار (01/0>P) بود. براساس این نتایج، خودتنظیمی تحصیلی می تواند در رابطه بین حمایت تحصیلی و جهت گیری هدف پیشرفت با هیجان های تحصیلی مثبت و منفی در دانش آموزان نقش میانجی داشته باشد.
اثر بخشی بسته های آموزشی کاهش قلدری سایبری ویژه دانش آموزان و والدین بر عزت نفس و رضایت از زندگی دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
157-174
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر عبارت است از اثربخشی بسته های آموزشی کاهش قلدری سایبری (ویژه دانش آموزان و والدین) بر عزت نفس و رضایت از زندگی در دانش آموزان دبیرستانی بود. روش کار به صورت شبه آزمایشی از نوع(پیش آزمون-پس آزمون) با گروه کنترل و مرحله پیگیری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان دبیرستانی(دوره دوم) قلدر سایبری(مرتکبین) در شهرستان گچساران در سال تحصیلی 99-1398 بودند. در روش نمونه گیری پژوهش حاضر، ابتدا پرسش نامه قلدری سایبری به دانش آموزان دختر و پسر دبیرستانی داده شد. سپس بعد از تجزیه و تحلیل نتایج، دانش آموزان قلدر سایبری(مرتکبین) شناسایی شدند، 15 نفر به عنوان گروه آزمایش و 15 نفر به صورت کنترل گمارده شدند. هر دو گروه پرسشنامه های عزت نفس کوپر اسمیت(1968) و رضایت از زندگی(هیوبنر،2001) را به عنوان پیش آزمون و سپس بعد از اجرای بسته های آموزشی، به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. بسته های آموزشی پس از اعتبار یابی بیرونی(اجرایی) در قالب مطالعه مقدماتی بر روی یک گروه نمونه 4 نفری برای مرتکبین قلدری سایبری به مدت 10 جلسه و والدین مرتکبین قلدری سایبری 4 جلسه اجرا و موارد نقص و ابهامات بررسی و برطرف گردید. سپس اجرای اصلی انجام گرفت و داده های پژوهش در دو سطح توصیفی و استنباطی تحلیل شد. جهت بررسی فرضیات از روش تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها نشان داد که تفاوت بین پیش آزمون با پس آزمون در نمرات همه متغیرهای پژوهش معنادار شده است(001/0>p). بنابراین بسته های آموزشی کاهش قلدری سایبری می تواند برای بهبود متغیرهای وابسته پژوهش استفاده شود.
تأثیر آموزش سواد هیجانی بر درگیری تحصیلی و نظریه ذهن دختران 9 تا 12 سال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش سواد هیجانی بر درگیری تحصیلی و نظریه ذهن دختران 9-12 سال انجام شد. روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل دانش آموزان دختر 9 تا 12 سال شهر اصفهان در سال تحصیلی 1400-1401 بودند که از بین آن ها 24 نفر از به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل (12 نفر) و آزمایش (12 نفر) گمارش شدند. گروه آزمایش هشت جلسه آموزش سواد هیجانی به مدت 60 دقیقه دریافت کرد و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ی درگیری تحصیلی زرنگ (2012) و آزمون نظریه ی ذهن استیرنمن (1999) استفاده شد. یافته های حاصل از آزمون یومان ویتنی در نرم افزار spss نشان داد آموزش سواد هیجانی موجب ارتقاء سطح نظریه ی ذهن و درگیری تحصیلی دانش آموزان می شود. لذا می توان از آموزش سواد هیجانی در مدارس و مراکز مشاوره در جهت افزایش نظریه ی ذهن و درگیری تحصیلی دانش آموزان بهره برد.
مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر بهزیستی مسیر شغلی با نظریه سازه گرایی مسیر شغلی بر بهزیستی و انطباق-پذیری شغلی کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی مشاوره مبتنی بر بهزیستی مسیر شغلی با نظریه سازه گرایی مسیر شغلی بر بهزیستی و انطباق پذیری شغلی کارکنان انجام شد. روش مطالعه از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری را کلیه کارکنان دانشگاه شهید بهشتی تهران تشکیل دادند. نمونه گیری به صورت داوطلبانه و از میان کارکنان داوطلب برای مشاوره مسیر شغلی انجام شد و سپس افراد انتخاب شده به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (گروه مشاوره مبتنی بر بهزیستی مسیر شغلی و گروه سازه گرا) و یک گروه گواه جایگزین شدند (هر گروه 15 نفر). داده ها با استفاده از پرسشنامه بهزیستی مسیر شغلی (محقق ساخته) و انطباق پذیری شغلی (ساویکاس و پورفلی، 2012) به دست آمد و جهت بررسی داده های پژوهش از شاخص های آمار توصیفی (گرایش مرکزی و پراکندگی) و از روش های آمار استنباطی شامل آزمون تحلیل واریانس چند متغیره با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها نشان داد که مشاوره مبتنی بر بهزیستی مسیر شغلی بر بهزیستی شغلی کارکنان موثر بوده است اما نظریه سازه گرایی مسیر شغلی تاثیر معناداری بر بهزیستی شغلی کارکنان نداشته است امّا هر دو مداخله مشاوره مبتنی بر بهزیستی مسیر شغلی و نظریه سازه گرایی مسیر شغلی بر انطباق پذیری مسیر شغلی کارکنان تاثیرگذار بودند. می توان نتیجه گرفت که مشاوره مبتنی بر بهزیستی مسیر شغلی بر انطباق پذیری و بهزیستی مسیر شغلی و نظریه سازه گرایی بر انطباق پذیری مسیر شغلی تاثیرگذار بوده و می توان از این دو رویکرد جهت ارتقای سلامت و بهزیستی و نیز انطباق پذیری هر چه بهتر کارکنان استفاده کرد.
چالش های ارتباطی ناشی از همه گیری کووید-19 با احساس تنهایی و هیجان های منفی با میانجی گری ویژگی بخشش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناختی دوره هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
99 - 111
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی رابطه علّی چالش های ارتباطی ناشی از کووید-19 با احساس تنهایی و هیجان های منفی با نقش میانجی گری بخشش انجام شد که پژوهشی توصیفی- همبستگی مبتنی بر مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل شهروندان شهر تهران بود که قرنطینه خانگی را تجربه کردند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران برابر با ۳۸۴ نفر بود که به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شد. پرسشنامه ها به صورت داوطلبانه و به شیوه نظرسنجی اینترنتی تکمیل شد. پرسشنامه احساس تنهایی راسل و همکاران، مقیاس عاطفه منفی واتسون و همکاران، مقیاس بخشش هالند و همکاران و پرسشنامه چالش های ارتباطی محقق ساخته به منظور گردآوری داده ها استفاده شد. پایایی این ابزارها بر اساس آلفای کرونباخ محاسبه شد. یافته ها نشان داد که میانجی گری بخشش در رابطه چالش های ارتباطی و عواطف منفی و احساس تنهایی معنادار بود، ولی نقش میانجی ویژگی بخشش در برقراری ارتباطات اجتماعی توانست این پیامدهای منفی را تعدیل نماید. پیشنهاد می شود که در آموزش و پرورش و در خانواده ها بر پرورش ویژگی های شخصیتی تأکید شود تا بدین وسیله زمینه تعدیل پیامدهای منفی چالش های ارتباطی ناشی از انواع بحران در جهان پرتلاطم امروز فراهم گردد.
اثربخشی آموزش خودشفابخشی (کدهای شفابخش) بر بهزیستی هیجانی، سرسختی روانشناختی و بهبود بیماران مبتلا به دیابت نوع دو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی سلامت سال یازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۴۲)
101 - 116
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دیابت شایع ترین بیماری ناشی از اختلالات متابولیسمی با عوارض مخرب است. هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش خود شفابخشی (کدهای شفابخش) بر بهزیستی هیجانی، سرسختی روانشناختی و بهبود بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود . روش: این پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی دو گروهی (آزمایشی و گواه) سه مرحله ای (پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری) بوده و جامعه آماری آن شامل زنان مبتلا به دیابت مراجعه کننده به مرکز بهداشت اصفهان بود.30 نفر داوطلب مبتنی بر ملاک های ورود و خروج، به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. تمام شرکت کنندگان پرسشنامه های بهزیستی هیجانی از کییز و ماگیارمو (2003) و پرسشنامه سرسختی روانشناختی کیامرثی (1377) را در سه مرحله به عنوان پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل کردند. همچنین قند خون آنان توسط پزشک متخصص در سه مرحله اندازه گیری و ثبت شد. سپس مداخله آموزش خودشفابخشی به مدت 14 جلسه 60 دقیقه ای بر روی گروه آزمایشی اجرا و گروه کنترل در انتظار مداخله آموزشی قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ استفاده شد. یافته ها: آموزش خود شفابخشی توانست بهزیستی روانشناختی، بهزیستی هیجانی و سرسختی روانشناختی گروه شرکت کننده در آموزش خودشفابخشی را به طور معناداری افزایش دهد (01/0>p). ولی بر بهبود بهزیستی اجتماعی و روند بیماری دیابت تاثیرمعناداری دیده نشد . نتیجه گیری: می توان روش خود شفابخشی را به عنوان یکی از رویکردهای جدید روانشناسی مثبت نگر جهت افزایش بهزیستی هیجانی و سرسختی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو به کار برد.
اثر روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه بر سازمان شخصیت و سبک های دفاعی افراد مبتلا به شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژوهش حاضر با هدف تعیین اثر بخشی روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه (معطوف به انتقال) بر سازمان شخصیت و سبک های دفاعی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی انجام شد. روش پژوهش از نوع طرح تک آزمودنی A-B-A بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که به بخش سرپایی بیمارستان روانپزشکی زارع و کلینیک خانه معنا ساری در بازه زمانی اردیبهشت الی خرداد 99 مراجعه کردند، که با تایید روانپزشک 32 نفر بودند، از میان آنها 7 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه 4 نفر و گروه گواه 3 نفر به روش تصادفی قرار داده شد و داده ها در طی یک سال، با استفاده از پرسشنامه سازمان شخصیت کرنبرگ IPO (کرنبرگ، 2002) و سبک های دفاعی DSQ-40 (اندورز و همکاران، 1993) گرداوری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل نمودار، تغییر پایا و درصد بهبودی، استفاده شد. یافته ها نشان داد که روان درمانی تحلیلی مبتنی بر روابط ابژه (معطوف به انتقال) می تواند نتایج مطلوبی بر روان سازمان شخصیت و سبک های دفاعی افراد مبتلا به شخصیت مرزی بگذارد. موفقیت آمیز بودن درمان بیماران مرزی بسیار پیچیده تر از آن است که متون پژوهشی نشان می دهند و همچنین فرجام درمان به صورت موفقیت در مقابل شکست نیست، بلکه شماری از حوزه های عملکردی را شامل می شود. همچنین برای تعمیم نتایج به پژوهش های بیشتر نیازمندیم.
اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر تمایزیافتگی و تنظیم هیجان زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی زوج درمانی هیجان مدار بر تمایزیافتگی و تنظیم هیجان زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی انجام شد. روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون -پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره ی شهر گرگان در 9 ماهه ی اول سال 1399 بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش، زوج درمانی هیجان مدار را در 12 جلسه ی 90 دقیقه ای دوبار در هفته دریافت کرد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسش نامه های تمایزیافتگی خود (DSI) اسکورون و فرید لندر (1998) و تنظیم شناختی هیجان (CERQ) گارنفسکی و همکاران (2002) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) و آزمون تعقیبی بنفرونی با استفاده از نرم افزار 16-SPSS در سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار بر تمایزیافتگی (48/28=F ، 001/0>P) و تنظیم هیجان (39/21=F، 001/0>P) تأثیر معناداری دارد. با توجه به نتایج می توان بیان نمود که زوج درمانی هیجان مدار می تواند به عنوان یک مداخله ی مؤثر به منظور بهبود تمایزیافتگی و تنظیم هیجان در زنان آسیب دیده از بی وفایی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.