مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان
مطالعات روانشناختی نوجوان و جوان سال سوم پاییز و زمستان 1401 شماره 3 (پیاپی 6 ویزه نامه تحصیلی)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد تحصیلی نقش مهمی در موفقیت آینده دانش آموزان ایفا می کند. هدف از این تحقیق، بررسی پرخاشگری، نشخوار ذهنی، و خودکنترلی تحت تأثیر آموزش تنظیم هیجان و آموزش ذهن آگاهی در دانش آموزان دختر دارای عملکرد تحصیلی پایین در دوره اول متوسطه شهر تبریز بود. روش پژوهش: طرح تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل بود. جامعه آماری را کلیه دانش آموزان دختر دارای عملکرد تحصیلی پایین در دوره اول متوسطه شهر تبریز تشکیل می داد و از میان آن ها 75 نفر به عنوان نمونه پژوهشی انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل) جایگزین شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها عبارت بودند از: مقیاس خودکنترلی تانجی، پرسشنامه پرخاشگری باس و پری، مقیاس نشخوار ذهنی نولن هوکسما و مارو. بسته آموزش تنظیم هیجان در یک گروه آزمایشی و بسته آموزش ذهن آگاهی در گروه آزمایشی دیگر اجرا شد. گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. فرضیه های پژوهش با استفاده از تحلیل کوواریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که روش آموزش تنظیم هیجان در مقایسه با آموزش ذهن آگاهی در کاهش پرخاشگری اثربخشی بیشتری داشت. همچنین، تأثیر هر دو روش آموزش تنظیم هیجان و ذهن آگاهی بر نشخوار ذهنی و خودکنترلی تائید شد، ولی بین اثربخشی این دو روش تفاوت معناداری در دو گروه مشاهده نشد (05/0=P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد استفاده از روش های تنظیم هیجان و ذهن آگاهی می تواند در کاهش پرخاشگری و نشخوار ذهنی و افزایش خودکنترلی دانش آموزان دارای عملکرد تحصیلی پایین مؤثر باشد.
اثربخشی مشاوره تحصیلی مبتنی بر رویکرد روایتی بر تاب آوری تحصیلی و هیجان های تحصیلی دانش آموزان با افت تحصیلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان در موقعیت های تحصیلی هیجان های مختلفی را تجربه می کنند. هیجان ها همیشه در محیط های آموزشی و بالینی حضور دارند. تاب آوری تحصیلی نیز اشاره به سطوح بالای انگیزه پیشرفت و عملکرد، به رغم شرایط محدودیت دارد. براین اساس هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش شفقت مشاوره تحصیلی مبتنی بر رویکرد روایتی بر تاب آوری و هیجان های تحصیلی دانش آموزان با افت تحصیلی بود. روش پژوهش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. با استفاده از نمونه گیری هدفمند 30 نفر از بین دانش آموزان با افت تحصیلی از دبیرستان های پسرانه پایه دوم دوره دوم منطقه 12 شهر تهران، تعیین شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. دانش آموزان در مرحله پیش آزمون، پس آزمون به پرسشنامه های هیجان تحصیلی پکران و همکاران(2002) و تاب آوری تحصیلی مارتین و مارش (2009) پاسخ دادند. پروتکل مشاوره تحصیلی مبتنی بر رویکرد روایتی پاین(2004) برای گروه آزمایش به مدت 8جلسه برگزار شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش مشاوره تحصیلی مبتنی بر رویکرد روایتی بر تاب آوری تحصیلی (001/0= P و 98/19 =F) و هیجان تحصیلی(001/0= P و 001/34= F) مؤثر بود. نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج پژوهش پیشنهاد می گردد مشاوران مدارس ، از آموزش های گروهی مشاوره تحصیلی مبتنی بر رویکرد روایتی جهت کنترل هیجانات منفی وافزایش تاب آوری تحصیلی استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی آموزش گروهی کاوشگری و مفهوم آموزی در درس علوم تجربی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: موضوع انگیزش تحصیلی دانش آموزان یکی از چالش های نظام آموزشی است که نیازمند پژوهش به خصوص در دوره ابتدایی است. از طرفی برخی صاحب نظران آموزشی و تربیتی معتقدند که انتخاب روش های آموزش به دانش آموزان می تواند تا حدودی موجب افزایش انگیزش تحصیلی شود؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش گروهی کاوش گری و مفهوم آموزی در درس علوم برانگیزش تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی بود. روش پژوهش: روش تحقیق این پژوهش از نوع تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل و ازنظر هدف نیز پژوهشی کاربردی بود. طرح این پژوهش به صورت سه گروهی (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی شهرستان کیار در سال تحصیلی 1400-1399 بودند که نمونه مورد بررسی شامل 75 نفر از دانش آموزان پسر، 25 نفر در گروه آزمایش آموزش گروهی کاوش گری، 25 نفر در گروه آزمایش مفهوم آموزی و 25 نفر در گروه کنترل به شیوه نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش نیز شامل پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر (1981) بود که پایایی آن نیز با ضریب آلفای کرونباخ 89/0 شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و آمار استنباطی شامل آزمون تعقیبی بن فرونی و تحلیل کوواریانس چند متغیری در نرم افزار Spss24 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش گروهی کاوش گری و مفهوم آموزی بر انگیزش تحصیلی تأثیر معناداری دارند (05/0>P). به عبارتی دیگر، شیوه های آموزش گروهی کاوش گری و مفهوم آموزی موجب افزایش میانگین نمرات انگیزش تحصیلی شدند. همچنین تفاوتی بین روش آموزش گروهی کاوش گری و مفهوم آموزی بر انگیزش تحصیلی دانش آموزان وجود ندارد. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت معلمان می توانند در ارائه درس علوم دوره ابتدایی با توجه به ملموس بودن محتوای درس علوم تجربی، از روش آموزش گروهی کاوش گری و مفهوم آموزی استفاده کنند.
تجربیات و ادراکات معلمان در باب مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه در شهرستان تبریز
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مهم ترین دغدغه های نظام آموزشی، تربیت انسان مسئولیت پذیر است که این موضوع برای آینده و زندگی دانش آموزان بسیار مهم است. مسئولیت پذیری دانش آموزان از موضوعات قابل توجه و جدی است که در برنامه درسی همه نظام های آموزشی به اشکال مختلف وجود دارد. بر این اساس، هدف اصلی این پژوهش بازنمائی تجربیات و ادراکات معلمان در باب مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه در شهرستان تبریز بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. جامعه آماری پژوهش معلمان شهرستان تبریز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف، تعداد 18 نفر؛ نمونه ی پژوهش را تشکیل دادند. اشباع ایده ی نظری ملاک تعداد نمونه بود. برای گردآوری داده ها از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد.پس از ضبط مصاحبه ها و پیاده سازی آن ها، داده ها و اطلاعات به روش دیکلمن، تانر و الن (1989) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند. جهت صحت و استحکام داده ها و اطلاعات در پژوهش حاضر از 4 معیار مقبولیت، قابلیت اعتماد، تائید پذیری و انتقال پذیری استفاده شد. یافته ها: از تجربیات و ادراکات معلمان در باب مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر دوره اول متوسطه 7 مضمون اصلی شامل معنا و مفهوم مسئولیت پذیری، ابعاد مسئولیت پذیری، ضرورت مسئولیت پذیری، الزامات آموزش مسئولیت پذیری، برنامه درسی مسئولیت پذیری و راهبردهای ارتقای آموزش مسئولیت پذیری و 19مضمون فرعی شناسایی شدند. نتیجه گیری: تربیت انسان مسئول غایت اکثر جوامع و نظام های تربیتی است. آموزش مسئولیت پذیری چه در قالب آموزش رسمی و چه در قالب آموزش های غیررسمی باید بیش ازپیش مورد توجه مسئولین تربیتی و والدین قرار بگیرد.
ملزومات اجرای برنامه درسی مبتنی بر شایستگی در دانشجو- معلمان دانشگاه فرهنگیان در درس مطالعات اجتماعی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: برنامه درسی مبتنی بر شایستگی از رویکردهای جدید در حوزه آموزش است که می تواند زمینه رشد فراگیران را فراهم کند؛ بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی ملزومات اجرای برنامه درسی مبتنی بر شایستگی برای دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان در درس مطالعات اجتماعی بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر، کیفی از نوع پدیدارشناسی تفسیری است. جامعه آماری پژوهش معلمان شهرستان تبریز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری مبتنی بر هدف، تعداد 18 نفر؛ نمونه ی پژوهش را تشکیل دادند. اشباع ایده ی نظری ملاک تعداد نمونه بود. برای گردآوری داده ها از ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد.پس از ضبط مصاحبه ها و پیاده سازی آن ها، داده ها و اطلاعات به روش دیکلمن، تانر و الن (1989) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفته اند. جهت صحت و استحکام داده ها و اطلاعات در پژوهش حاضر از 4 معیار مقبولیت، قابلیت اعتماد، تائید پذیری و انتقال پذیری استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ملزومات اجرای برنامه درسی مبتنی بر شایستگی در درس مطالعات اجتماعی شامل: الزامات آشنایی دانشجو معلمان با نقش خود، تأکید بر مسئله محوری، توجه به نقش آگاهی علمی، تأکید بر روش های فعال تدریس، تفاوت های فردی فراگیران، توجه به ارزش ها و هنجارها، تعامل اثربخش در یادگیری، ارزشیابی، پرورش مهارت گوناگون، توجه به مسائل اجتماعی، کاوشگری، محتوای کتب و پژوهش محوری است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق برای اساتید و برنامه ریزان درسی درس مطالعات اجتماعی و همچنین اساتید و دانشجو معلمان دانشگاه فرهنگیان می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
تدوین چارچوب مفهومی گرایش به تفکر انتقادی بر اساس کارکردهای اجرایی و سبک یادگیری در آموزش عالی؛ از نظر متخصصین
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تفکر انتقادی عنوانی است که در پس اکثر پرسش هایی که درباره آموزش عالی و پیشرفت حرفه ای مطرح می شوند، کمین کرده است (مون ۱۳۹۷)؛ لذا ضرورت دارد که در دوران تحصیل پرورش یافته و فضای کسب آن در سیستم آموزشی، مورد توجهی در خور قرار گیرد.تا فارغ التحصیلان علاوه بر دانش تخصصی، توانایی بازتولید و ارتقا علم را نیز بدست آورند. هدف از انجام این مطالعه، بازکاوی دیدگاه و تجربیات صاحب نظران ایرانی درباره مولفه های تاثیر گذار در بالابردن گرایش به تفکر انتقادی در دانش جویان آموزش عالی است. روش پژوهش: پژوهش حاضر به بررسی و تدوین چارچوب مفهومی گرایش به تفکر انتقادی در دانشجویان تحصیلات تکمیلی پرداخته است. نوع تحقیق بنیادی نظری با رویکرد کیفی است. جامعه آماری پژوهش، متخصصین رشته های مختلف، که در زمینه تفکر انتقادی فعالیت دارند. انتخاب هدفمند این صاحب نظران به روش گلوله برفی، یازده نفر انتخاب و مصاحبه انجام شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته و باز پاسخ درباره مولفه های موثر بر گرایش به تفکر انتقادی استفاده شد مصاحبه ها اغلب شفاهی (به غیر از یک مورد که مکتوب پاسخ دادند) ضبط، دست نویس و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش دلفی فازی انجام شده است. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که از شاخص های اولیه بدست آمده از پیشینه تحقیق (تنظیم هیجانی ، سطح جرات ورزی، هوش اخلاقی، خرد،) ، دو شاخص هوش اخلاقی و خرد مورد تایید صاحب نظران قرار نگرفتند و از بین متغیرهای تایید شده بیشترین اولویت را متغیر تنظیم هیجانی دارا بوده است. نتیجه گیری: چهار متغیر روحیه پرسشگری، مهارتهای ارتباطی، جرات مندی و تنظیم هیجان ، از متن مصاحبه ها استخراج و به چارچوب مفهومی اضافه گردید.
طراحی مدل دل زدگی تحصیلی بر اساس جو روانی – اجتماعی کلاس با میانجی گری خودنظم دهی انگیزشی در بین دانش آموزان دختر پایه دهم
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: فعالیت های تحصیلی نیازمند اشتیاق و انگیزه تحصیلی است که گاهی دانش آموزان در انجام تکالیف نوعی دل زدگی از خود نشان می دهند و در واقع این موضوع در مسیر پیشرفت تحصیلی آنان دارای اهمیت زیادی است؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر، طراحی مدل دل زدگی تحصیلی بر اساس جو روانی-اجتماعی کلاس با میانجی گری خودتنظیمی انگیزشی انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بوده، جامعه آماری را دانش آموزان دختر پایه دهم دبیرستان های ناحیه ۲ اراک در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ تشکیل داد. حجم نمونه به موجب روش مدل یابی تعداد ۳۰۰ نفر تعیین گردید که به روش تصادفی خوشه ای برگزیده شدند. ابزارهای جمع آوری داده ها عبارت بودند از: پرسش نامه های دل زدگی تحصیلی پکران (200۵)، جو روانی-اجتماعی کلاس میشو (۱۹۸۵)، خود نظم دهی بوفارد (۱۹۹۵). روش تجزیه وتحلیل داده ها بهره برداری از شاخص های آمار توصیفی، معادلات ساختاری شامل تحلیل مسیر، آماره t، بوت استراپ و سوبل بوده است. دراین راستا از نرم افزار PLS استفاده گردید. یافته ها: نتایج پژوهش حاکی از آن بود که دل زدگی تحصیلی بر اساس جو روانی – اجتماعی با میانجی گری خود نظم دهی انگیزشی با میزان ضریب 681/0- در سطح (05/0>p) به صورت منفی و معنی دار برازش دارد؛ یعنی با افزایش جو روانی اجتماعی با میانجی گری خودنظم دهی انگیزشی، دل زدگی تحصیلی به میزان 681/0 کاهش پیدا می کند؛ بنابراین مدل دل زدگی تحصیلی بر اساس جو روانی – اجتماعی کلاس با میانجی گری خود نظم دهی انگیزشی برازش داشته است. این برازش تأثیری غیرمستقیم معادل ضریب 532/0- را به خود اختصاص داد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت که جو روانی- اجتماعی به صورت مستقیم و با میانجی خود نظم دهی انگیزشی با دل زدگی تحصیلی دارای رابطه معناداری است و لذا برنامه ریزان نظام آموزش می توانند به این رابطه ها توجه نمایند و معلمان را نسبت به این نتایج آگاه تر سازند.
طراحی الگوی برنامه درسی تربیت اخلاق فردی در دوره دوم متوسطه
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: این تحقیق با هدف طراحی الگوی برنامه درسی تربیت اخلاقی در جهت تحقق وظایف فردی در دوره دوم متوسطه انجام گرفت. روش پژوهش: روش پژوهش تحلیل محتوا بوده که به پیروی از مدل کیفی کریپندورف و نیز تکنیک دلفی انجام گرفت. مشارکت کنندگان در پژوهش را گروه خبرگان دانشگاهی در رشته های برنامه ریزی درسی و معارف اسلامی تشکیل داد. حجم مشارکت کنندگان تا دست یابی به کفایت داده ها ادامه داشت و ۳۰ نفر را شامل گردید. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه نیمه ساختار یافته بوده، روش تجزیه و تحلیل آن ها تحلیل محتوای نظم یافته ی کدگذاری و اعتبارسنجی دلفی بود. یافته ها: نتایج تحقیق حاکی از آن بود که مؤلفه های الگوی تربیت اخلاقی در دوره دوم متوسطه عبارت اند از: موضوع درسی، نیازهای فراگیران، ویژگی های جامعه هدف و عناصر برنامه درسی. اولویت های مؤلفه های تشکیل دهنده عبارت اند از: اعتبار و اهمیت تربیت اخلاقی، نیازهای سنی فراگیران، تفاوت های جنسیتی آن ها، آراسته شدن به صفات اخلاقی، پایش رفتار اخلاقی. در بخش عناصر برنامه درسی اولویت ها عبارت اند از: اهداف آموزشی، محتوای درسی، راهبردهای تدریس، منابع و ابزار، فعالیت های فراگیران، فضا، زمان، گروه بندی فراگیران و روش ارزشیابی. نتیجه گیری: در راستای شناسایی و اولویت های عناصر تشکیل دهنده برنامه درسی اخلاق فردی این اولویت ها به دست آمد: پس از تعیین اهداف آموزشی که به آن اشاره شد، محتوای درسی اولویت بعدی بود که در آن توجه به حیطه های یادگیری، فاکتورهای متن، تصاویر و فعالیت های یادگیری مبتنی بر مصادیق عینی و ذهنی رفتار اخلاقی دارای اولویت بوده اند. پس از آن فعالیت های یادگیرندگان قرار داشته که شامل ارتقای دانش اخلاقی، پیش بینی فعالیت های فردی و گروهی و مشارکت در فعالیت های مکمل بوده است.
الگوی ساختاری تبیین اضطراب امتحان بر اساس ویژگی های شخصیتی: ارزیابی نقش میانجی گر راهبردهای شناختی و فراشناختی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عملکرد تحصیلی دانش آموزان شاخصی است که به وسیله آن میزان یادگیری و پیشرفت آنها قضاوت می شود و عوامل فردی و محیطی متعددی در عملکرد تحصیلی اثرگذار هستند. هدف پژوهش حاضر ارائه الگوی ساختاری تبیین اضطراب امتحان براساس ویژگی های شخصیتی: ارزیابی نقش میانجی گر راهبردهای شناختی و فراشناختی بود. روش پژوهش: جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی دانش آموزان دختر دوره متوسطه دوم در شهر تهران در سال تحصیلی 1398- 1397 تشکیل دادند. روش نمونه گیری به شیوه تصادفی خوشه ای چند مرحله ای و حجم نمونه 421 نفر بود. ابزار پژوهش شامل شامل پرسشنامه پنج عاملی نئو کاستا و مکری (1989)؛ مقیاس اضطراب امتحان ساراسون و همکاران (1956) و پرسشنامه راهبردهای شناختی و فراشناختی داوسون و مک اینری (2004) بود. برای تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین عامل روان رنجورخویی شخصیت (01/0>p، 492/0=β) و اضطراب امتحان مثبت و در سطح 01/0 معنادار است. همچنین ضریب مسیر کل بین عامل گشودگی شخصیت (01/0>p، 186/0=β) و اضطراب امتحان منفی و در سطح 01/0 معنادار بود. ضریب مسیر بین راهبردهای شناختی و اضطراب امتحان (05/0>p، 196/0-=β) از یک سو و ضریب مسیر بین راهبردهای فراشناختی و اضطراب امتحان (01/0>p، 231/0-=β) از سوی دیگر منفی و به ترتیب در سطوح 05/0 و 01/0 معنادار بود. اثر غیرمستقیم صفات وظیفه شناسی (01/0>p، 126/0-=β)، گشودگی (01/0>p، 121/0-=β) و برونگرایی (01/0>p، 079/0-=β) شخصیت بر اضطراب امتحان منفی و در سطح 01/0 معنادار است. از سوی دیگر اثر غیرمستقیم روان رنجورخویی (01/0>p، 062/0=β) بر اضطراب امتحان مثبت و درسطح 01/0 معنادار بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت می شود الگوی ساختاری تبیین اضطراب امتحان براساس ویژگی های شخصیتی: ارزیابی نقش میانجی گر راهبردهای شناختی و فراشناختی قابل برازش است.
جایگاه آموزش چندفرهنگی در کتاب های درسی علوم اجتماعی دوره متوسطه اوّل و اسناد بالادستی ایران با تاکید بر رویکرد فمینیستی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: فراهم کردن شرایط مساوی برای دستیابی به فرصت های آموزشی از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی حائزاهمیت فراوانی است. در این میان برنامه درسی به عنوان مهم ترین رکن نظام آموزشی، باید مورد توجه ویژه قرار گیرد؛ لذا هدف پژوهش حاضر بررسی کتاب های درسی علوم اجتماعی دوره اوّل متوسطه و اسناد بالا دستی ایران بر اساس مولفه های آموزش چندفرهنگی با تاکید بر رویکرد فمینیستی است. روش پژوهش: رویکرد حاکم بر این پژوهش کیفی و از روش تحلیل محتوای کیفی استفاده شده است. میدان مطالعه شامل اسناد بالا دستی و کتاب های درسی دوره متوسطه اوّل بوده است. روش نمونه گیری هدفمند و نمونه مورد نظر برای اسناد بالا دستی شامل: سند تحوّل بنیادین و سند برنامه درسی ملّی و برای کتاب های درسی: کتاب های درسی علوم اجتماعی دوره متوسطه اوّل که شامل سه کتاب پایه هفتم، هشتم و نهم می باشد بوده است. ابزار گردآوری داده ها کاربرگ های تحلیل محتوا می باشد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، ازکدگذاری باز و محوری استفاده شده است. یافته ها: نتایج تحلیل مربوط به اسناد بالا دستی و کتاب های درسی نشان داد که مولفه های آموزش چندفرهنگی تا حدودی مورد توجه قرار گرفته است؛ اما مولفه های رویکرد فمینیستی هنوز مورد توجه نبوده است. نتایج تحلیل کتاب های درسی نیز نشان داد که به مولفه های آموزش چندفرهنگی بصورت پراکنده اشاره شده است و نشان چندانی از رویکرد فمینیستی دیده نمی شود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش به طور مشخص پیشنهاد می شود واقعیّت ها و ویژگی های تکثّر فرهنگی با تاکید بر رویکرد فمینیستی (توجه به زنان چندفرهنگی ایران) در تدوین و باز نگری اسناد بالادستی مورد توجه قرار گیرد به طوری که واقعیت های اجتماعی و فرهنگی جامعه در اسناد مربوطه منعکس شود. هم چنین پیشنهاد می شود در طراحی کتاب های درسی و محتوای آن ها به مولفه های آموزش چندفرهنگی با تاکید بر رویکرد فمینستی توجه ویژه ای مبذول گردد.
نقش واسطه ای سیستم خودهای انگیزشی زبان در رابطه بین صفت های شخصیتی با اضطراب زبان انگلیسی در دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی یادگیری زبان خارجی از دیدگاه های خودهای انگیزشی نه تنها به فهم بهتر انگیزه ی زبان انگلیسی دانش آموزان کمک می کند، بلکه درکی شفاف تر از تاثیر انگیزش بر میزان اضطراب زبان خواهد رساند؛ لذا هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش واسطه ای سیستم خودهای انگیزشی زبان در رابطه بین صفت های شخصیتی با اضطراب زبان انگلیسی در دانش آموزان بود. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی 525 دانش آموز دختر متوسطه اول پایه نهم 10 مدرسه دولتی شهر بابل در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. در این پژوهش برای تعداد 350 نفر به عنوان حجم نمونه به روش خوشه ای دو مرحله ای دانش آموزان انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه صفت های شخصیتی ﻫﮕﺰاﮐﻮ (2013)، پرسشنامه سیستم خودهای انگیزشی زبان تاگوچی، مجید و پاپی (2009) و پرسشنامه اضطراب کلاس زبان انگلیسی علی خلف علی (2017) استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از معادلات رگرسیونی ساختاری با نرم افزار SPSS18 و AMOS23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که صفت های شخصیتی، سیستم خودهای انگیزشی زبان بر اضطراب زبان انگلیسی در دانش آموزان اثر مستقیم دارند (05/0=P). همچنین صفت های شخصیتی بر اضطراب زبان انگلیسی با واسطه گری سیستم خودهای انگیزشی زبان در دانش آموزان اثر معنی داری دارد (05/0=P). نتیجه گیری: به طور کلی مدل پژوهش تایید شد و متغیرهای پژوهش توان پیش بینی 49 درصدی از متغیر اضطراب زبان انگلیسی را دارا بودند؛ از این رو نتایج پژوهش حاضر نشانگر اهمیت عوامل شناختی در تبیین اضطراب زبان انگلیسی است.
شناسایی و رتبه بندی ابعاد برنامه درسی خلاقیت محور با رویکرد پسانوین گرایانه (مطالعه موردی: آموزش و پرورش استان مازندران)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: تقویت خلاقیت در کلاس درس تأثیرات مثبت و ماندگار بی شماری دارد و باعث می شود یادگیرندگان در بزرگسالی متفکر، کنجکاو، منتقد و ریسک پذیر باشند؛ لذا هدف کلی پژوهش حاضر، شناسایی و رتبه بندی ابعاد برنامه درسی خلاقیت محور با رویکرد پسانوین گرایانه بود. روش پژوهش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است که با رویکرد آمیخته (کیفی و کمی) با طرح اکتشافی انجام شد. در بخش کمی از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری آن را در بخش کیفی، مدیران ارشد و خبرگان آموزش و پرورش استان مازندران به تعداد 20 نفر و در بخش کمی مدیران، معاونین و روسای گروه های ادارات آموزش و پرورش و مدیران و معاونین مدارس استان مازندران به تعداد 2653 نفر تشکیل می دادند که در بخش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند و با در نظر گرفتن قانون اشباع تعداد 10 نفر و در بخش کمی بر اساس فرمول کوکران تعداد 338 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای- طبقه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه محقق ساخته با 61 سوال استفاده شد. روایی صوری و محتوایی ابزار به تایید متخصصان رسید و پایایی ترکیبی و آلفای کرونباخ آن ها نیز بالای 7/0 محاسبه شد که مورد تایید بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد برنامه درسی خلاقیت محور با رویکرد پسانوین گرایانه دارای چهار بعد «اهداف، محتوا، روش تدریس و ارزشیابی» است که هر بعد دارای سه مولفه «دانش، نگرش و مهارت» است. نتیجه گیری: تأثیر همه ابعاد و مؤلفه ها بر برنامه درسی خلاقیت محور با رویکرد پسانوین گرایانه تأیید شد و بعد روش تدریس با بار عاملی 856/0 دارای تأثیر بیش تر و بعد اهداف با بار عاملی 761/0 دارای تأثیر کم تر است.
مقایسه اثربخشی مشاوره گروهی آدلری و رفتار درمانی دیالکتیک در سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر ناموفق کنکور
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش های مختلفی در این باره صورت گرفته است ولی پژوهش حاضر به مقایسه دو روش مشاوره گروهی آدلری و رفتاردرمانی دیالکتیک در سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر ناموفق کنکور می پردازد که در نوع خود نادر است. پژوهش حاضر با مقایسه اثربخشی مشاوره گروهی آدلری و رفتار درمانی دیالکتیک در سرزندگی تحصیلی دانش آموزان پسر ناموفق کنکور شهر زنجان به صورت عملی انجام شد. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضرکاربردی بوده و روش آن به صورت نیمه آزمایشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل 587 نفر دانش آموزدبیرستانی پسر ناموفق در کنکور سال 1399 می باشد.که تعداد 45 نفر از این دانش آموزان به صورت داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره (یک گروه گواه و دو گروه آزمایش) قرار گرفتند. در گروه اول مداخله بر اساس پروتکل مشاوره گروهی آدلری علیزاده و هاشمی (۱۳۸۷) و در گروه دوم مداخله بر اساس پروتکل رفتاردرمانی دیالکتیکی گروهی میلر و همکاران (2007) انجام گرفت و گروه سوم به عنوان گروه شاهد هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های مورد نیاز در سه بازه زمانی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری گردید. ابزارهای این پژوهش در هر سه مرحله از پرسشنامه سرزندگی تحصیلی (دهقانی زاده و چاری، 1391) با الگوگیری از مقیاس سرزندگی تحصیلی (مارتین و مارش، 2006) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر توسط نرم افزار SPSS-24 انجام گرفت. یافته ها: اثرگذاری روش رفتاردرمانی دیالکتیکی بر سرزندگی تحصیلی (52/99=F، 001/0>P) دانش آموزان بیشتر از روش مشاوره گروهی آدلری بوده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که برای ایجاد مجدد سرزندگی تحصیلی در دانش آموزانی دارای تجربه شکست تحصیلی هستند، می توان از رفتاردرمانی دیالکتیکی استفاده نمود.
مقایسه فرسودگی تحصیلی، حساسیت به اضطراب و آسیب پذیری روانی در دانش آموزان با والد مطلقه و عادی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: طلاق اثرات و عوارض بسیاری بر خانواده بر جای می گذارد که بیشترین این اثرات و عوارض متوجه کودکان این خانواده ها است؛ از میان عوارض موثر بر کودکان می توان از عوارض عاطفی، اجتماعی سخن به میان آورد و این آسیب ها و عوارض به صورت ترس، اضطراب، انتقام جویی، افسردگی، اختلال در رفتار آمادگی برای جرم و بزهکاری و حتی تن دادن به جرم و ارتکاب آن اختلال در امر تحصیل و فرسودگی مرتبط با تحصیل را نشان داد؛ لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه فرسودگی تحصیلی، حساسیت به اضطراب و آسیب پذیری روانی در دانش آموزان با والد مطلقه و عادی انجام شد. روش پژوهش: این پژوهش توصیفی از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش تمامی دانش آموزان دختر دبیرستانی 15 تا 18 سال دارای والدین مطلقه و عادی با تحصیلات دیپلم و بالاتر شهرستان قائم شهر در سال تحصیلی 1401- 1400 تشکیل دادند. براساس آمار اداره بهزیستی شهرستان قائم شهر 90 دانش آموز 15 تا 18 ساله دارای والدین مطلقه هستند. با توجه به تعداد جامعه هدف بر اساس جدول کرجسی و مورگان تعداد 73 دانش آموز دارای والد طلاق به عنوان نمونه به روش دردسترس انتخاب گردید و همین تعداد برای گروه افراد عادی با توجه به همتا سازی با گروه اصلی در نظر گرفته شدند. در این پژوهش از سه پرسشنامه شامل: پرسشنامه فرسودگی تحصیلی برسو و همکاران (1997)، پرسشنامه حساسیت اضطرابی فلوید و همکاران (2005)، پرسش نامه آسیب روانی نجاریان و داوودی (1380) استفاده شد. اطلاعات به وسیله روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیره تحلیل گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بین فرسودگی تحصیلی، حساسیت به اضطراب و آسیب پذیری روانی در دانش آموزان دارای والدین مطلقه و دانش آموزان دارای والدین عادی تفاوت معنی داری در سطح 01/0 وجود دارد. فرسودگی تحصیلی، حساسیت به اضطراب و آسیب پذیری روانی در دانش آموزان دارای والدین مطلقه بیشتر از دانش آموزان دارای والدین عادی است. نتیجه گیری: این پژوهش نشان دهنده نقش طلاق والدین در عملکرد شناختی در دانش آموزان با والد مطلقه و عادی است که می تواند پیشنهاد دهنده تلویحات کاربردی برای مشاوران و روانشناسان جهت بهبود عملکرد دانش آموزان با والد مطلقه باشد.
طراحی الگوی نقش آفرینی مدارس به عنوان کانون تجربیات تربیتی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مهم ترین و اصلی ترین رسالت مدرسه دانش آموزانی هستند که سرمایه گذاری اصلی و اولیه باید بر روی آنان متمرکز شود. نظام آموزشی با تربیت نسلی روبه روست که باید آنها را برای زندگی اجتماعی آماده کند، بی توجهی به شرایط و اقتضائات و ضروریات زندگی اجتماعی باعث می شود یادگیرندگان مهارت های لازم را در تطبیق خود با جامعه نیاموخته باشند و دچار آسیب جدی شوند؛ لذا هدف از این پژوهش طراحی الگوی نقش آفرینی مدارس به عنوان کانون تجربیات تربیتی دانش آموزان است. روش پژوهش: روش انجام پژوهش آمیخته (کیفی-کمی) است. در بخش کیفی از روش گرندد تئوری با نرم افزار MAXQDA12 ، برای شناسایی شاخص های مربوط به نقش آفرینی مدارس به عنوان کانون تجربیات تربیتی دانش آموزان استفاده شد. جامعه آماری در این پژوهش تمام خبرگان در حوزه تربیتی و مدیران مدارس، معاون پرورشی اداره کل شهر تهران بودند که با 17 مصاحبه اشباع نظری صورت گرفت. در بخش کمی از روش توسعه ای – کاربردی استفاده شد. جامعه آماری بخش کمی شامل کلیه مدیران و کارشناسان و معاونین پرورشی مدارس دولتی و غیردولتی شش منطقه آموزش و پرورش( یک، شش، نه، سیزده، شانزده و نوزده) بود و برای حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شد. بر این اساس 356 نفر در این بخش به عنوان حجم نمونه و به صورت تصادفی طبقه ای انتخاب شد. یافته ها: نتایج بخش کیفی منجر به شناسایی 167 شاخص، 35 مولفه و 6 بُعد در دو کارکرد پنهان و آشکار مدارس شد. در مرحله کمی نیز میزان تاثیر عوامل زمینه ساز با ضریب 0.957 بر راهبردهای استراتژیک و میزان اثر راهبردهای استراتژیک بر پیامدهای حاصله 0.953 بود که بیشترین تاثیرگذاری را داشتند. نتیجه گیری: در نهایت الگوی نهایی با 167 شاخص و 35 مولفه و دو کارکرد ( پنهان و آشکار) ترسیم و برای این الگو فلسفه و اهداف، مبانی نظری، سازوکارهای اجرایی، اصول اجرا و بازخورد طراحی گردید و توسط 30 خبره ارزیابی و اعتباربخشی شد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر توانمندی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مسایل و مشکلات اساسی زندگی تحصیلی افراد و نظام آموزشی هر کشور، مسئله افت تحصیلی و پایین بودن سطح عملکرد تحصیلی دانش آموزان و دانشجویان آن کشور است. بنابراین، هدف پژوهش بررسی اثربخشی آموزش مبتنی بر توانمندی بر عملکرد تحصیلی دانشجویان بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر شبه آزمایشی با گروه آزمایش و گروه گواه و طرح پیش آزمون، پس آزمون بود. بدین منظور از جامعه آماری دانشجویان کارشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب (مجتمع ولیعصر(عج)) به صورت نمونه گیری تصادفی شناسایی 16 نفر انتخاب و به دو گروه آزمایش (8 نفر) و گواه (8 نفر) گمارش تصادفی شدند و عملکرد تحصیلی آن ها مورد سنجش قرار گرفت. این افراد در جلسه های آموزش مبتنی بر توانمندی اسمیت (2004) به صورت فردی در 10 جلسه 90 دقیقه ای شرکت کردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره با به کارگیری نرم افزار تحلیل آماری SPSS تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که عملکرد تحصیلی (001/0P< ، 018/41= F) در گروه آزمایشی به طور معناداری افزایش یافته است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که استفاده از آموزش مبتنی بر توانمندی می تواند به بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان کمک کند.
طراحی مدل مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا برای بهبود توانایی حل مسئله ریاضی دانش آموزان مقطع متوسطه مدارس مشهد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: دامنه وسیع کاربردهای اینترنت اشیاء باعث شده است تا محیط های آموزشی در تمام سطوح تحصیلی بتوانند از آن بهره مند شوند؛ از این رو، هدف از این پژوهش طراحی مدل مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا برای بهبود توانایی حل مسئله ریاضی دانش آموزان مقطع متوسطه مدارس مشهد بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است که با رویکرد آمیخته با طرح اکتشافی و از طریق تلفیق روش های کیفی و کمی انجام شد. جهت بررسی عمیق و شناخت بیشتر موضوع و شناخت عوامل مؤثر بر آن ها، علاوه بر مبانی نظری از مصاحبه برای درک بیشتر و و رویکرد گراندد تئوری استفاده شد. سپس از رویکرد کمی برای تأیید نتایج کیفی بهره برده شد. در بخش کیفی، به منظور شناسایی مولفه های مدل با 12 نفر از خبرگان جامعه علمی و متخصصان دانشگاهی صاحب نظر در حوزه مورد نظر تحقیق مصاحبه شد. یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان داد که مدل شامل 75 مقوله عمده (منتج از کدگذاری باز)، 10 مقوله هسته ای (منتج از کدگذاری محوری) و دو مقوله اصلی (منتج از کدگذاری انتخابی) می باشد. در بخش کمی، پرسشنامه ای شامل 51 گویه تنظیم شد و در اختیار 384 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه مدارس مشهد قرار داده شد. نتایج این بخش نشان داد که بین مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا و توانایی حل مسئله ریاضی رابطه معناداری وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که میزان تاثیرگذاری مولفه های متغیر مدیریت یادگیری مبتنی بر اینترنت اشیا (به ترتیب زیرساخت های فنی وسیستمی، سنجش و ارزیابی، محتوای آموزشی، پشتیبانی (فنی، مالی و قانونی) و روش آموزشی) و مولفه های متغیر توانایی حل مسئله ریاضی (به ترتیب آزمایش فرضیه ها، فرضیه سازی، جمع آوری اطلاعات، مشخص نمودن مسئله و نتیجه گیری) می باشد.
تدوین بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا (RACT) و مقایسه اثربخشی آن با درمان شناختی رفتاری (CBT) بر اهمالکاری، خودکارآمدی و شایستگی تحصیلی دانش آموزان دارای فرسودگی تحصیلی
حوزه های تخصصی:
هدف: عوامل متعددی عملکرد تحصیلی دانش آموزان را تحت تاثیر قرار می دهد. برخی از این عوامل موجب بهبود عملکرد تحصیلی و برخی دیگر باعث تضعیف عملکرد فراگیران می شود؛ لذا هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا در مقایسه با درمان شناختی رفتاری بر اهمال کاری و مسئولیت پذیری دختران نوجوان بود. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری دو ماهه بود؛ و جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دختر متوسط دوم ناحیه 5 اصفهان در سال 1400 بود که پس از غربالگری با پرسشنامه فرسودگی تحصیلی 45 دختر نوجوان به شیوه در دسترس انتخاب و در گروه آزمایشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا (15 دختر)، گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری (15 دختر) و گروه گواه (15 دختر) به صورت تصادفی جایگزین شدند. گروه آزمایشی بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا محقق ساخته و گروه آزمایشی درمان شناختی رفتاری به مدت هشت جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخله ای را دریافت نکردند؛ هر سه گروه به پرسشنامه اهمال کاری تاکمن (1991) و مسئولیت پذیری کالیفرنیا (1951) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس مختلط اندازه های مکرر تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا بر نمره اهمال کاری (09/8=F، 007/0 =P) و مسئولیت پذیری (40/9=F، 004/0 =P) و مداخله شناختی رفتاری بر نمره اهمال کاری (51/5=F، 024/0 =P) و مسئولیت پذیری (11/9=F، 005/0 =P) مؤثراست و این تأثیر در مرحله پیگیری پایدار بود. نتیجه گیری: نتایج پژوهش شواهدی را پیشنهاد می کند که مداخله بسته درمان پذیرش و تعهد واقعیت گرا محقق ساخته و درمان شناختی رفتاری برای افزایش مسئولیت پذیری و کاهش اهمال کاری در نوجوانان روش مناسبی است.
روابط ساختاری خودتنظیمی هیجانی با عملکرد درس شیمی با میانجی گری انگیزش یادگیری شیمی در دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: انگیزش یکی از مهم ترین منابع قدرتمند تکانه ای است که رفتار یادگیرندگان را در آموزشگاه تحت تأثیر قرار می دهد و قدرت و پایداری رفتار را همراستا با عواملی مانند خودتنظیمی هیجانی تعیین می کند؛ لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی روابط ساختاری خودتنظیمی هیجانی با عملکرد درس شیمی با میانجی گری انگیزش یادگیری شیمی در دانش آموزان بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی مبتنی بر معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر را تمامی 275 دانش آموزان دختر متوسطه دوم پایه یازدهم، 11 مدرسه دولتی شهر محمودآباد در سال تحصیلی 1400-1399 تشکیل دادند. در این پژوهش 275 نفر به عنوان حجم نمونه به روش تمام شمار دانش آموزان انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه انگیزش یادگیری شیمی سالتا و کلوگلیوتیس (2015)، پرسشنامه خودتنظیمی ﻫﯿﺠﺎن گراس و جان (2003) و نمره درس شیمی جهت عملکرد تحصیلی استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از معادلات رگرسیونی ساختاری با نرم افزار SPSS18 و AMOS23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که انگیزش یادگیری شیمی و خود تنظیمی هیجانی بر عملکرد درس شیمی در دانش آموزان اثر مستقیم دارند. همچنین انگیزش یادگیری شیمی بر عملکرد درس شیمی با واسطه گری خود تنظیمی هیجانی در دانش آموزان اثر معنی داری دارد. به طور کلی مدل پژوهش تایید شد و متغیرهای پژوهش توان پیش بینی 33 درصدی از متغیر عملکرد درس شیمی را دارا بودند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر نشانگر اهمیت عوامل شناختی و هیجانی در تبیین عملکرد درس شیمی است.
آینده پژوهی انتقادی مدارس ایران با توجه به نسل نوجوان و جوان در افق 1420
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: آینده پژوهی انتقادی یکی از رویکردهای آینده پژوهی است که در واقع از آینده پرسش می کند که با تحلیل و آزاد سازی و عمق بخشی آینده، به درک ما از آن کمک می کند. پژوهش حاضر باهدف بررسی آینده مدارس ایران با رویکرد انتقادی، وضعیت حال حاضر مدارس را با پرسش هایی از آینده مدارس به چالش می کشد تا دیگر مثل امروز که با روش های گذشته نسل آینده نوجوان و جوان را تربیت می کنیم! پیش نرویم. شاید آینده پژوهی انتقادی به ما مسیر آینده را روشن و شفاف نشان ندهد اما با ترسیم آینده های نامطلوب و محتمل ما را نسبت دفع خطرهای احتمالی هشیار می سازد تا بتوانیم در برنامه های بلند مدت از مضامین محوری آن استفاده کنیم. روش پژوهش: مطالعه حاضر از نوع کیفی"تحلیل مضمون" است. به کمک مطالعات کتابخانه ای و مشخص شدن حوزه های مرتبط با آینده مدارس به روش" به گزینی" مصاحبه های نیمه ساختارمند با وزرای سابق آموزش و پرورش، جامعه شناسان و روشنفکران تاثیرگذار جامعه، مدیران و معلمان مدارس علاقه مند به آینده مدارس و آینده پژوهان علاقه مند به آموزش انجام شد. محقق فرآیند تحلیل مضمون را با پیاده سازی داده ها و درگیری با آغاز کرد، سپس اقدام به مقوله بندی و کدسازی کرده است. در ادامه کار نیز به جستجو برای یافتن مضمون ها و نمایش دیداری مضمون ها پرداخته است. در مراحل بعدی نیز مرور مضمون ها به قصد پالایش، مفهوم سازی مضمون ها و نهایتاً تحلیل، تفسیر و نتیجه گیری انجام شده است. یافته ها: 8 عامل کلیدی با عناوینِ سلطه ایدئولوژی، دغدغه آموزش و پرورش برای حاکمیت، مدیریت اداری آموزش و پرورش، بی اعتمادی خانواده ها به مدرسه، توسعه نیافتگی معلمان، پایان مدارس، بی عدالتی آموزشی و غلبه فضای مجازی، شناسایی شده و به تحلیل تک تک عوامل پرداخته است. نتیجه گیری: ارتباط بین مضمون ها بسیار به هم پیوسته و در هم تنیده است. بعضی از این مضامین نقش تاثیرگذاری بیشتری دارند و بعضی از آن ها نیز بیشتر تاثیر پذیر هستند که این وابستگی نشان از پیچیدگی تغییر دارد.
مقایسه تاثیر توانبخشی شناختی-تعادلی با روش تلفیقی اورتون-دیویس به صورت آموزش از راه دور بر عملکرد کلی خواندن و درک کلمات و درک متن کودکان نارساخوان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: خواندن مهمترین مهارت اکتسابی و اساسی ترین ابزار یادگیری دانش آموزان بوده و کسب این مهارت از اهداف اصلی آموزش و پرورش ابتدایی هر کشور می باشد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر توانبخشی شناختی-تعادلی با روش تلفیقی اورتون-دیویس به صورت آموزش از راه دور بر عملکرد کلی خواندن و درک کلمات و درک متن کودکان نارساخوان بود. روش پژوهش: روش پژوهش در این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی و از طرح های پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه را تمام دانش آموزان دختر و پسر دبستانی نارساخوان که در مراکز اختلالات یادگیری شهر تهران در سال 1400-1399 بود. برای اندازه گیری متغیر وابسته مورد مطالعه از آزمون خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1384) استفاده شد. در این پژوهش دو مداخله آموزشی روش تلفیقی اورتون-دیویس که از روش های چند حسی بوده و شامل تکالیف مبتنی بر بازی های جهت دار بوده و توسط عچرشاوی (1399)، برای ارتقای مهارت خواندن و کاهش نارساخوانی طراحی و تدوین شده است و از توانبخشی شناختی-تعادلی" باران" که در قالب یک بسته آموزشی و شامل تکالیفی با محوریت تقویت کارکردهای اجرایی و توجه نجاتی (1396) استفاده قرار گرفته اند. یافته ها: نتایج نشان داد توانبخشی شناختی-تعادلی با روش تلفیقی اورتون-دیویس به صورت آموزش از راه دور بر عملکرد کلی خواندن (001/0>P) و درک کلمات (001/0>P) و درک متن (001/0>P) کودکان نارساخوان موثر بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت هر دو آموزش توانبخشی شناختی-تعادلی و روش تلفیقی اورتون-دیویس به صورت آموزش از راه دور بر عملکرد کلی خواندن و درک کلمات و درک متن کودکان نارساخوان تاثیر دارد و می توان از آن در جهت کاهش مشکلات کودکان نارساخوان استفاده کرد.
طراحی و اعتباریابی عناصر چهارگانه الگوی برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر در دوره متوسطه دوم
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از این کارکردهای نهاد آموزش وپرورش، تلاش در جهت رشد و شکوفایی قابلیت ها و استعدادهای هنری و زیبایی شناختی دانش آموزان است؛ لذا هدف از پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی عناصر الگوی برنامه درسی مبتنی بر مولفه های زیبایی شناسی و هنر بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر کیفی – کمی بوده، جامعه آماری در بخش کیفی شامل خبرگان و متخصصان حوزه برنامه درسی مبتنی بر زیبایی شناسی و هنر و اسناد مکتوب مرتبط با موضوع شامل مقالات و پژوهش های علمی، کتب مرتبط تالیفی و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و در بخش کمی، متخصصان برنامه ریزی درسی، مؤلفان کتب درسی، متخصصان و برنامه ریزان وزارت آموزش و پرورش و متخصصان هنر در تابستان 1401 بتعداد نامحدود بوده، در بخش کیفی با روش نمونه گیری گلوله برفی برای خبرگان و نمونه گیری هدفمند برای اسناد، 15 خبره و 35 سند (متن) مناسب با اهداف و سوالات تحقیق، تعیین شد و در بخش کمی، برای سنجش مدل، پرسشنامه محقق ساخته 96 گویه ای با روش نمونه گیری طبقه ای در دسترس در بین 250 نفر از نمونه ها توزیع گردید. برای تعیین روایی و پایایی در مرحله کیفی از بررسی های لازم شامل مقبولیت (بازنگری خبرگان) و قابلیت تائید(بازبینی مجدد خبرگان) استفاده شده، در مرحله کمی، روایی پرسشنامه ها به سه روش صوری، محتوایی و سازه تأیید شد. پایایی هم به سه روش تعیین ضریب بارهای عاملی گویه ها، آلفای کرونباخ مولفه ها (بین 718/0 تا 931/0) و پایایی ترکیبی (بین 774/0 تا 951/0 ) برآورد و تأیید شد. داده های کیفی با تکنیک تحلیل محتوا با کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار One Note و داده های کمی با تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری و آزمون های تحلیل عاملی اکتشافی و تائیدی، فریدمن و همبستگی اسپیرمن در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل گردید. یافته ها: نتایج بخش کیفی حاکی از آن بوده که در عنصر «هدف»، 162 کد نهایی در قالب 5 زیرمقوله: اهداف اکتسابی، اهداف شناختی و فراشناختی، اهداف مبتنی بر یادگیرنده، اهداف زیباشناختی و اهداف اخلاقی، در 2 مقوله: مهارتی و فردی، در عنصر «محتوا»، 141 کد نهایی در قالب 8 زیرمقوله: محیط یادگیری، محتوای مبتنی بر یادگیرنده، محتوای مبتنی بر اجتماع و فرهنگ، محتوای مبتنی بر هنر و زیبایی شناسی، فرم ادبی، فرم نمایشی، فرم تجسمی و فرم ترسیمی / بصری، در 3 مقوله: هنری- فرهنگی، محیطی و فرم محتوا جای گرفتند. در عنصر «روش های تدریس»، 129 کد نهایی در قالب 7 زیرمقوله: زیباشناختی محور، طبیعت محور، رسانه محور، پروژه و کارگاه محور، قابلیت معلم در تدریس، خلاقیت محور و تیم و مشارکت محور، در 3 مقوله: هنری، فنی - انسانی و نوآورانه و در عنصر «ارزشیابی»، 53 کد نهایی در قالب 4 زیرمقوله: ارزشیابی کیفی، ارزشیابی مبتنی بر نتایج، ارزشیابی زیباشناختی و ارزشیابی اخلاقی، در 2 مقوله: علمی و هنری - اخلاقی جای گرفتند. نتیجه گیری: نتایج بخش کمی نشان داد که تمامی ابعاد و مولفه های مدل پژوهش، مورد تائید واقع شدند.
طراحی الگوی برنامه درسی کارآفرینانه مقطع متوسطه دوم آموزش و پرورش ایران
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مدارس تلاش می کنند از ماهیت صرف آموزش محض خارج شوند و با توجه به مهارت های مورد در زندگی و شغل وارد شوند. در این راستا کارآفرینی یکی از موضوعات مهم در عصر حاضر محسوب می شود که مدارس تلاش می کنند کارآفرینی را ترویج دهند. بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر طراحی الگوی برنامه درسی کارآفرینانه مقطع متوسطه دوم ایران بود. روش پژوهش: این پژوهش در زمره پژوهش های کیفی است که با استفاده از روش فراترکیب انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر در واقع تمام منابع چاپی و انتشار یافته از مقالات و کتاب های موجود در حوزه کارآفرینی بودند که در 15 سال اخیر چاپ شدند. داده ها توسط خبرگان مورد ارزیابی قرار گرفت و درنهایت حجم نمونه نیز همان جامعه آماری (منابع انتشار یافته) بود. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی برنامه درسی کارآفرینانه مقطع متوسطه دوم آموزش وپرورش ایران در قالب 9 عنصر (هدف، گروه بندی، محتوا، مواد، منابع و ابزار یادگیری، فعالیت های یادگیری، روش های یاددهی-یادگیری، ارزشیابی و ابزارهای آن مکان و فضا و زمان) و 10 مضمون اصلی شامل(برنامه درسی کارآفرینانه، شناسایی و تحریک استعدادها و مهارت های کارآفرینانه، آموزش اخلاق کارآفرینی، ایجاد شایستگی های لازم در زمینه دانش، نگرش و مهارت، تفکر سیستمی و مسئله محور، پروژه های مشارکتی، به کارگیری ابزار و روش های ارزشیابی متنوع، خود ارزشیابی و بازخورد دوره ای، انعطاف پذیری مکانی برنامه درسی و زمان بندی فعالیت ها) وجود دارد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان گفت برنامه درسی کارآفرینی دارای شاخص ها و ابعاد متعددی است که برنامه ریزان نظام آموزش باید با توجه به اولویت بندی آن ها بر اساس سند تحول بنیادین به ترویج کارآفرینی در مدارس کمک نمایند.
ارائه الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در روش تدریس نوین آموزگاران به عنوان راهنما، ناظر و سازمان دهنده باید شناخت کافی از نظریه های یادگیری و الگوهای تدریس داشته باشند؛ زیرا مکان های آموزشی محلی برای هدایت، نظارت و یادگیری به شمار می روند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی انجام شده است. روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ اهداف کاربردی و از نظر نظر دادها، آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) و از نظر ماهیت در بعد کیفی، داده بنیاد از نوع خود ظهور و در بعد کمی، پیمایشی مقطعی است. جامعه آماری بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و خبرگان رشته علوم تربیتی وروان شناسی می باشد، و در بخش کمی کلیه مدیران ومربیان مراکز پیش دبستانی شهر تهران با تحصیلات کارشناسی ارشد به بالا در رشته علوم تربیتی به تعداد 300 نفر هستند، تشکیل می دهد. روش نمونه گیری در بخش کیفی آگاهانه هدفمند از نوع گلوله برفی بوده و تعداد 15 نفر خبره انتخاب شدند که به اشباع نظری رسیدیم، در بخش کمی حجم نمونه بر اساس فرمول تعیین حجم مورگان تعداد 169 نفر انتخاب شدند. در پژوهش حاضر پس از کدگذاری باز و محوری ابزار سنجش حاصل شده، در قالب یک فرم تنظیم و برای خبرگان جهت کدگذاری انتخابی ارسال و مورد اعتبار سنجی قرار گرفت و بر این اساس پرسشنامه محقق ساخته طراحی و میان نمونه آماری بصورت تصادفی انتخاب شده توزیع گردید. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد یافته ها: از نتایج تحلیل داده ها 3 بعد ساختار، آموزش و مهارت در 26 مؤلفه 142 شاخص برای الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی نهایی شد و نتایج تحلیل عاملی هر سه بعد ساختار، آموزش و مهارت را تائید کرد (05/0=P). نتیجه گیری: پس از تحلیل نتایج و تایید عاملی آن، تأیید و اولویت بندی نهایی توسط خبرگان، ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های سازنده الگو ترسیم و مجدداً الگوی یادشده توسط خبرگان اعتباریابی شد.
ارزشیابی الگوی برنامه درسی «درس مدیریت انرژی های تجدیدپذیر» از دیدگاه معلمان و متخصصان ذیربط
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در روش تدریس نوین آموزگاران به عنوان راهنما، ناظر و سازمان دهنده باید شناخت کافی از نظریه های یادگیری و الگوهای تدریس داشته باشند؛ زیرا مکان های آموزشی محلی برای هدایت، نظارت و یادگیری به شمار می روند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی انجام شده است. روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ اهداف کاربردی و از نظر نظر دادها، آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) و از نظر ماهیت در بعد کیفی، داده بنیاد از نوع خود ظهور و در بعد کمی، پیمایشی مقطعی است. جامعه آماری بخش کیفی شامل اساتید دانشگاه و خبرگان رشته علوم تربیتی وروان شناسی می باشد، و در بخش کمی کلیه مدیران ومربیان مراکز پیش دبستانی شهر تهران با تحصیلات کارشناسی ارشد به بالا در رشته علوم تربیتی به تعداد 300 نفر هستند، تشکیل می دهد. روش نمونه گیری در بخش کیفی آگاهانه هدفمند از نوع گلوله برفی بوده و تعداد 15 نفر خبره انتخاب شدند که به اشباع نظری رسیدیم، در بخش کمی حجم نمونه بر اساس فرمول تعیین حجم مورگان تعداد 169 نفر انتخاب شدند. در پژوهش حاضر پس از کدگذاری باز و محوری ابزار سنجش حاصل شده، در قالب یک فرم تنظیم و برای خبرگان جهت کدگذاری انتخابی ارسال و مورد اعتبار سنجی قرار گرفت و بر این اساس پرسشنامه محقق ساخته طراحی و میان نمونه آماری بصورت تصادفی انتخاب شده توزیع گردید. سپس داده های جمع آوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: از نتایج تحلیل داده ها 3 بعد ساختار، آموزش و مهارت در 26 مؤلفه 142 شاخص برای الگوی برنامه درسی پژوهش محور دوره پیش دبستانی نهایی شد و نتایج تحلیل عاملی هر سه بعد ساختار، آموزش و مهارت را تائید کرد (05/0=P). نتیجه گیری: پس از تحلیل نتایج و تایید عاملی آن، تأیید و اولویت بندی نهایی توسط خبرگان، ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های سازنده الگو ترسیم و مجدداً الگوی یادشده توسط خبرگان اعتباریابی شد.
طراحی مدل ارزیابی کارآمدی الگوهای رهبری آموزشی و تحصیلی در بین مدیران مدارس
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: به منظور بهبود مدیریت و تسهیل امر نظارت و راهنمایی بر فعالیت های آموزشی و پرورشی، باید افرادی توانمند به عنوان رهبر آموزشی با اهداف ارتقای کیفی امور آموزشی و تربیتی، مهارت های حرفه ای معلمان، افزایش سطح علمی فراگیران و جلوگیری از افت تحصیلی با ارائه خدمات مشاورهای و راهنمایی به کار گرفته شوند؛ بنابراین، هدف پژوهش حاضر طراحی مدل ارزیابی کارآمدی الگوهای رهبری آموزشی در بین مدیران مدارس ابتدایی شهرستان مسجدسلیمان بود. روش پژوهش: این پژوهش بر مبنای رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی است، مشارکت کنندگان شامل افراد خبره و به عبارتی صاحب نظران کلیدی در زمینه رهبری آموزشی است که به صورت هدفمند از خبرگان مربوط به موضوع، مورد مصاحبه های نیمه ساختاریافته قرار گرفتند و داده ها با 15 نفر به اشباع نظری رسید. متون مصاحبه ها با استفاده از نرم افزار Maxqda تحلیل و تمام داده ها کدگذاری شدند. روایی داده ها با بازبینی مجدد فرایند کدگذاری و همچنین چند خبره آشنا با کدگذاری انجام شد. همچنین برای پایایی نیز از ضریب توافق بین کدگذاران استفاده شد که حاصل 3 مصاحبه 82/0 حاصل شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز از روش کدگذاری و از نرم افزار MAXQDA استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از این است که بر اساس یافته ها و کدگذاری های مربوط به 15 مصاحبه تعداد 286 مقوله فرعی احصاء گردید که نهایتاً مقوله های فرعی یادشده نیز در 7 مقوله اصلی: ارتباط بین اولیا و همکاران با اداره، استفاده از فن آوری اطلاعات و ارتباطات، انعکاس مشکلات آموزشی موجود و تلاش برای رفع آن ها، توجه به نظریه ساختن گرایی در رهبری برنامه درسی، الگوبرداری از تدریس موفق معلمان، کسب تجربه و رشد و بالندگی و تغییر و اجرای برنامه های درسی به عنوان مؤلفه های مؤثر بر کارآمدی الگوهای رهبری آموزشی طبقه بندی شدند. نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت الگوی کارآمدی الگوهای رهبری آموزشی و تحصیلی در بین مدیران مدارس دوره ابتدایی دارای مؤلفه ها و شاخص های متعددی است که برنامه ریزان نظام آموزش وپرورش به خصوص منابع انسانی باید به این مؤلفه ها و شاخص های شناسایی شده توجه نمایند.
شناسایی و اولویت بندی مؤلفه های مدارس تاب آور با تاکید بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مدارس با انجام اقداماتی می توانند مهارتهای مقابله ای مبتنی و ابزارهای مدیریت زندگی را برای کمک به معلمان و دانش آموزان جهت مدیریت استرس روزانه و اثربخشی مثبت بر عملکرد تحصیلی و سلامت دانش آموزان به ارمغان می آورد. براین اساس پژوهش حاضر با هدف شناسایی و و اولویت بندی مؤلفه های مدارس تاب آور بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر ترکیبی(کیفی- کمی) بود که ابتدا با روش کیفی- تحلیل داده بنیاد و سپس در بخش کمی از روش تحلیل سلسله مراتب استفاده شد؛ از نظر هدف نیز کاربردی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل اعضای هیات علمی، متخصصان و مدیران مدارس استان کردستان بودند. جهت انتخاب نمونه، از 16 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای اعتبار یافته ها از روش صوری و برای پایایی از روش ضریب توافق بین کدگذران استفاده شد که مقدار 90/0 شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مؤلفه های مدارس تاب آور شامل 5 مؤلفه محوری و 21 زیر مؤلفه است. بر این اساس شرایط علی شامل 4 مضمون (فراگیری مهارت های زندگی، برقراری ارتباط، ارتقا منزلت اجتماعی و رشد توانمندی های دانش آموزان)؛ شرایط زمینه ای شامل(امکانات، فرایند یاددهی- یادگیری و رهبری)؛ شرایط مداخله گر شامل (حقوق و مزایا، توجه به نیازهای دانش آموزان)؛ راهبردها شامل(فعالیت های فوق برنامه، آموزش، حمایت از معلمان، توسعه مشارکت، تناسب حجم محتوای کتب درسی، شاداب سازی) و پیامدها شامل(خودآگاهی، سلامت روانی و ارتقای بهداشت عمومی) است. مؤلفه های، معیار فراگیری مهارت های زندگی، تدارک فعالیت های فوق برنامه، امکانات، حقوق و مزایا و خودآگاهی در اولویت بالایی نسبت به سایر معیارها قرار داشتند. نتیجه گیری: بنابراین می توان گفت که توجه به معیارهای یادشده در مدارس می تواند در تبدیل شدن مدارس به محیطی در راستای تقویت تاب آوری همه جانبه معلمان و دانش آموزان و در نتیجه رشد حرفه ای و تحصیلی آنان گردد.
ارائه الگوی نظام ارزشی دبیرستان های دخترانه دوره دوم متوسطه شهر تهران
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نظام های ارزشی نقش موثری در بهبود نظام های آموزشی از جمله نظام آموزش وپرورش دارند. بنابراین، هدف این مطالعه بررسی و ارائه الگوی نظام ارزشی دبیرستان های دخترانه دوره دوم متوسطه بود. روش پژوهش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش مدیران و کارکنان دبیرستان های دخترانه شهر تهران در سال تحصیلی 400-1399 به تعداد 2934 نفر بودند که بر اساس فرمول کوکران حجم نمونه 196 نفر برآورد که این تعداد با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه محقق ساخته نظام ارزشی دبیرستان ها (57 گویه ای) بود که روایی محتوایی پرسشنامه با نظر خبرگان تایید و پایایی کل آن با روش آلفای کرونباخ 94/0 محاسبه شد. داده ها پس از گردآوری با ابزارهای فوق با روش تحلیل عاملی اکتشافی در نرم افزارهای SPSS و Smart PLS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که نظام ارزشی دبیرستان های دخترانه دوره دوم متوسطه دارای 7 مولفه خوداتکایی، جهان گرایی و خیرخواهی، موفقیت، مدیریت، قدرت، امنیت و همنوایی و سنت و انگیزش بود که بار عاملی همه آنها بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده همه آنها بالاتر از 60/0 و پایایی همه آنها با روش آلفای کرونباخ بالاتر از 70/0 به دست آمد. همچنین، نظام ارزشی دبیرستان های دخترانه بر هر هفت مولفه خوداتکایی، جهان گرایی و خیرخواهی، موفقیت، مدیریت، قدرت، امنیت و همنوایی و سنت و انگیزش تاثیر مستقیم و معنادار داشت (05/0P<). نتیجه گیری: نتایج حاکی از نقش موثر نظام ارزشی دبیرستان های دخترانه دوره دوم متوسطه بر هر هفت مولفه خوداتکایی، جهان گرایی و خیرخواهی، موفقیت، مدیریت، قدرت، امنیت و همنوایی و سنت و انگیزش بود. این نتایج برای متخصصان و برنامه ریزان نظام آموزش وپرورش تلویحات کاربردی بسیاری دارد و آنان بر اساس نتایج این مطالعه می توانند گام موثری در جهت بهبود نظام ارزشی دبیرستان ها بردارند.
نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزیابی نظام آموزش کارکنان سازمان آموزش و پرورش خوزستان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: آموزش و پرورش سازمانی بزرگ است که با نیروهای انسانی متعدی سروکار دارد که برای پویایی خود نیازمند به ارزیابی کارکنان خود است. بنابراین، پژوهش حاضر باهدف نیازسنجی، طراحی، اجرا و ارزیابی در نظام آموزش کارکنان آموزش وپرورش خوزستان انجام شده است. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری در پژوهش حاضر شامل کلیه کارکنان آموزش وپرورش خوزستان در سال 1401 به تعداد 16671 بودند. حجم نمونه با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و فرمول کوکران، 384 نفر تعیین گردید. به منظور سنجش متغیرهای مورداستفاده در پژوهش از پرسش نامه محقق ساخته استفاده گردید. روایی محتوایی پرسش نامه مورد تأیید متخصصان قرارگرفته است. پایایی پرسشنامه با توجه محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد تأیید قرار گرفت. برای تجزیه وتحلیل از روش های آماری توصیفی و آمار استنباطی(مدل معادلات ساختاری) استفاده شد. در بخش کمی پژوهش، تحلیل عاملی تأییدی و مدل ساختاری از طریق نرم افزارSmart PLS 3 انجام گرفت. یافته ها: میانگین نمره اجرا و ارزشیابی، بیشتر از سطح متوسط و نیازسنجی و طراحی به ترتیب برابر 76/2 و 85/2 کمتر از سطح متوسط می باشد که به لحاظ آماری معنادار می باشد. نتایج نیز نشان داد که میانگین نمره ی آسیب های نظام کنونی آموزش کارکنان آموزش وپرورش خوزستان (اهداف، نیازهای آموزشی، فرایند یاددهی- یادگیری، صلاحیت اساتید، انگیزه و علاقه، برنامه ریزی، امکانات و تجهیزات، ارزیابی) بیشتر از سطح متوسط می باشد که به لحاظ آماری معنادار می باشد. نتیجه گیری: نتایج نیز نشان داد که میانگین نمره ی راهکارهای آسیب ها و عارضه های نظام کنونی آموزش کارکنان آموزش وپرورش خوزستان(توجه به نیازسنجی، برنامه ریزی و طرح ریزی، مدرسین صلاحیت دار و توانمند، امکانات و تجهیزات، انگیزه به معلمان، بازخورد دوره) بیشتر از سطح متوسط بود که به لحاظ آماری معنادار است..
تحلیل محتوای هوش معنوی در کتاب فارسی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مهمترین برنامه درسی در کشور ما، برنامه درسی فارسی است که از کلاس اول تا پایان متوسطه به صورت مستقیم جزء موضوعات درسی همه دانش آموزان است. هدف از تحقیق حاضر بررسی وتحلیل محتوای کتاب فارسی پایه چهارم ابتدایی با رویکرد مکاشفه هوش معنوی و فراهم آوردن اطلاعات و ارائه پیشنهادهایی به برنامه ریزان به منظور بهبود واصلاح این کتاب بوده است. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی و به طور مشخص مبتنی بر تحلیل محتوا کیفی است. جامعه آماری این تحقیق عبارت بوده است ازکتاب فارسی چهارم ابتدایی می باشد . برای بررسی داده ها و اطلاعات از روشهای آمار توصیفی و محاسبه ضریب انتروپی بر اساس فرمول شانون استفاده شد. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد نشان داد که بیشترین وزن مربوط به حس معنا بخشیدن به زندگی ، احترام ومهربانی ، ارزش افرینی ، مثبت اندیشی وتعالی محوری بوده است. نتیجه گیری: مولفه های اثرگذار در تقویت هوش ممعنوی شامل معنا بخشیدن به زندگی وادراک تعالی افرینی وارزش افرینی وتقویت مثبت اندیشی بدست آمده است. بنابراین، هوش معنوی باید یکی از کارکردهایی باشد که کارشناسان برنامه ریزی درسی آموزش وپرورش در کتاب های درسی باید توسعه دهند.زمینه و هدف: یکی از مهمترین برنامه درسی در کشور ما، برنامه درسی فارسی است که از کلاس اول تا پایان متوسطه به صورت مستقیم جزء موضوعات درسی همه دانش آموزان است. هدف از تحقیق حاضر بررسی وتحلیل محتوای کتاب فارسی پایه چهارم ابتدایی با رویکرد مکاشفه هوش معنوی و فراهم آوردن اطلاعات و ارائه پیشنهادهایی به برنامه ریزان به منظور بهبود واصلاح این کتاب بوده است. روش پژوهش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی و به طور مشخص مبتنی بر تحلیل محتوا کیفی است. جامعه آماری این تحقیق عبارت بوده است ازکتاب فارسی چهارم ابتدایی می باشد . برای بررسی داده ها و اطلاعات از روشهای آمار توصیفی و محاسبه ضریب انتروپی بر اساس فرمول شانون استفاده شد. یافته ها: نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد نشان داد که بیشترین وزن مربوط به حس معنا بخشیدن به زندگی ، احترام ومهربانی ، ارزش افرینی ، مثبت اندیشی وتعالی محوری بوده است. نتیجه گیری: مولفه های اثرگذار در تقویت هوش ممعنوی شامل معنا بخشیدن به زندگی وادراک تعالی افرینی وارزش افرینی وتقویت مثبت اندیشی بدست آمده است. بنابراین، هوش معنوی باید یکی از کارکردهایی باشد که کارشناسان برنامه ریزی درسی آموزش وپرورش در کتاب های درسی باید توسعه دهند.
تعیین رابطه میان اهداف پیشرفت با اضطراب دانشجویان در درس آمار با توجه به نقش واسطه ای درگیری تحصیلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در پژوهش حاضر رابطه میان اهداف پیشرفت با اضطراب دانشجویان در درس آمار با توجه به نقش واسطه ای درگیری مورد بررسی قرار گرفت. پژوهش حاضر از نوع طرح های رابطه ای و به عبارت دقیق تر طرح همبستگی از نوع الگویابی معادلات ساختاری است روش: از بین دانشجویان سال اول، دوم، سوم و چهارم، به صورت تصادفی دانشجویان سال دوم و چهارم انتخاب شدند که تعداد 324 نفر دانشجو پرسشنامه های پژوهش حاضر را تکمیل کردند. در نهایت بعد از حذف پرسشنامه های ناقص، تعداد 312 پرسشنامه تحلیل شد. در تحقیق حاضر به منظور گردآوری داده ها، از مقیاس اهداف پیشرفت میدلتن و میگلی (1997)، مقیاس درگیری تحصیلی پینتریچ و دی گروت (1994) و مقیاس اضطراب آمار کرویس و همکاران (1985) به عنوان ابزار پژوهش استفاده گردید. در پژوهش حاضر برای ثبت داده ها و تحلیل اولیه از نرم افزار SPSS19، و جهت تحلیل داده ها از نرم افزار AMOS استفاده گردید و برای تمام فرضیه ها سطح معنی داری 05/0 >p در نظر گرفته شد. یافته ها: مدل برازش شده پیش بینی اضطراب آمار را نشان می دهد. اعداد روی مسیرها پارامترهای استاندارد شده اند. تمامی مسیرها در سطح 001/0 معنادار هستند. از بین متغیرهای برونزا (اهداف تبحری، اهداف عملکردی و اهداف اجتنابی)، متغیر اهداف تبحری بیشترین اثر مستقیم بر اضطراب آمار دارد. نتیجه گیری: یافته های این تحقیق حاکی از آن بود که اهداف پیشرفت اثر مستقیم معنی داری بر اضطراب آمار دارد، که اثر اهداف تبحری و اهداف عملکردی بر اضطراب آمار، منفی و اثر اهداف اجتنابی بر اضطراب آمار، مثبت بود
ارائه مدل صلاحیت حرفه ای اساتید دانشگاه آزاد اسلامی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در دنیای در حال تحول امروز، صلاحیت های موردنیاز حرفه ها با شتاب زیادی در حال تغییر است، کارکنان سازمان ها باید از مهارت ها و صلاحیت های حرفه ای ویژه ای برای اجرای شغل و حرفه شان برخوردار باشند؛ بنابراین هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه الگوی صلاحیت حرفه ای اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی در سال تحصیلی 1398-1399 بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر کمی از نوع توصیفی- همبستگی و از نظر هدف کاربردی بود. جامعه آماری شامل خبرگان دانشگاهی دانشگاه آزاد اسلامی در شهر تهران بودند که بر اساس روش نمونه گیری تصادفی و با احتساب جدول مورگان تعداد 385 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته بود که بر اساس مقیاس لیکرت دارای 5 بخش بود. برای اعتبار یافته ها از روش روایی صوری و پایایی نیز با آزمون آلفای کرونباخ استفاده شد که بعد دانش، توانایی و مهارت به ترتیب 719/0، 961/0 و 875/0 به دست آمد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی از مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS23 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که ابعاد و مؤلفه اصلی مدل دارای برازش مناسبی بود و در کل حاکی از آن است تمامی شاخص ها در حد بسیار مطلوب گزارش شده اند و رابطه خطی بین متغیرها وجود دارد. همچنین متغیر های پیش بین 60 درصد واریانس متغیرهای وابسته را تبیین نموده اند(05/0≥P). نتیجه گیری: لذا می توان از اطلاعات ارائه شده در این پژوهش برای ارزیابی صلاحیت مدرسان تازه استخدام شده در مراحل مختلف تدریس و فعالیت آن ها استفاده کرد و متناسب با آن برنامه صلاحیت حرفه ای را دنبال کرد.
بررسی تأثیر توانمند سازی و افزایش آگاهی معلمان، والدین و دانش آموزان بر فرایند هدایت تحصیلی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هدایت تحصیلی یک مسئله کاملاً علمی و مطابق با علوم روز است و به همین علت باید تحولاتی در آن صورت بپذیرد، درحالی که مشاهده می شود این شیوه نامه تحولاتی مطابق علم روز پیدا نکرده است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر توانمندسازی و افزایش آگاهی معلمان، والدین و دانش آموزان بر فرایند هدایت تحصیلی پایه نهم برای ورود به هنرستان بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر کمی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه معلمان و کارشناسان حوزه مشاوره تحصیلی با 2105 نفر بودند که با توجه به پراکندگی و گستردگی جامعه آماری از روش نمونه گیری غیر احتمالی در دسترس استفاده و 325 نفر بر اساس جدول نمونه گیری کرجس و مورگان به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته بود. روایی پرسشنامه با استفاده از تحلیل عاملی تأیید موردبررسی قرار گرفته و تأیید شد. پایایی پرسشنامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی مورد تأیید قرار گرفت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل عاملی تأییدی با نرم افزار Smart PLS 3 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد توانمندسازی و دانش مداری معلمان با ضریب تعیین 56/0، افزایش آگاهی و حس مسئولیت پذیری والدین با 54/0 و توانمندسازی و افزایش آگاهی دانش آموزان با ضریب تعیین 51/0 به ترتیب بیشترین تأثیر را بر هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم برای ورود به هنرستان دارند (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت که افزایش سطح دانش و آگاهی والدین و دانش آموزان می تواند در هدایت تحصیلی مؤثر باشد لذا برنامه ریزان آموزشی و تحصیلی می توانند بیشتر بر توانمندسازی و سطح آگاهی آنان تمرکز کنند.
اعتباریابی اثربخشی یادگیری در سیستم آموزش مجازی دانشگاه های بجنورد
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: در نتیجه تغییر و تحولات تکنولوژی پدیده آموزش نیز از حالت سنتی خود خارج شده و به شکل آموزش از راه دور یا آموزش الکترونیکی نمایان شده است. هدف از پژوهش حاضر اعتباریابی اثربخشی یادگیری در سیستم آموزش مجازی دانشگاه های بجنورد می باشد. روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ رویکرد پژوهشی از روش آمیخته از نوع اکتشافی بود. جامعه آماری در بخش کیفی، اعضاء هیات علمی و مدرسین دانشگاه ها در رشته تعلیم و تربیت از دانشگاههای استان های خراسان(شمالی، جنوبی و رضوی) به تعداد 18 نفرمی باشند که به شیوه هدفمند و در دسترس انتخاب شدند.جامعه آماری در بخش کمی مطالعه عبارت بود از کلیه اعضاء هیات علمی، مدرسین حق التدریس، خبرگان آموزش مجازی و دانشجویان دکتری دانشگاه های استان خراسان شمالی، جنوبی و رضوی. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران تعداد 347 نمونه محاسبه گردید. یافته ها: بر اساس تجزیه و تحلیل داده های کیفی حاصل از مصاحبه های اکتشافی و کدگذاری و تحلیل محتوای متن مصاحبه ها و در عین حال مطابقت آن ها با مبانی نظری، طبق نظر مشارکت کنندگان مقوله ها و عوامل اصلی (ابعاد) و فرعی (مؤلفه ها) تأثیرگذار در افزایش اثربخشی آموزش های مجازی را می توان در 5 مقوله یا بعداصلی و 40 عامل فرعی طبقه بندی نمود. ابعاد اصلی مؤثر عبارتند از عوامل مدیریتی، اداری و سازمانی دانشگاه، عوامل برنامه درسی و طراحی آموزشی، عوامل مربوط یه صلاحیت های استاد و فراگیر، عامل تجهیزات تکنولوژی و زیرساختی فناوری اطلاعات و عوامل فرهنگی فضای مجازی. در نهایت هر یک از مؤلفه های شناسایی شده از طریق پرسشنامه مورد بررسی قرار گرفت که نتایج نشان داد مدل از برازش مناسب برخوردار است. نتیجه گیری: بنابراین اکیداً پیشنهاد می گردد جهت دستیابی دانشجویان به بسترهای مجازی و همچنین اینترنت پرسرعت و تجهیزات با کیفیت و بروز نمودن تجهیزات، اقدامات و تمهیدات لازم توسط مدیران دانشگاه آزاد انجام پذیرد.
مقایسه اثربخشی آموزش فراشناخت ولز با آموزش ذهن آگاهی کابات زین بر اهمالکاری تحصیلی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اضطراب ریاضی یک مشکل گسترده برای همه ی سنین در سراسر جهان است؛ در ارزیابی های بین المللی و بر اساس مطالعات برنامه ریزی بین المللی دانش آموزان، اکثر نوجوانان نگرانی و تنش در کلاس های ریاضی و هنگام انجام اعمال ریاضی را گزارش داده اند؛ لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فراشناخت ولز با آموزش ذهن آگاهی کابات زین بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی انجام شد. روش پژوهش: در این پژوهش از روش تحقیق نیمه تجربی از نوع طرح پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شد؛ جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه دبیرستان های منطقه ی 6 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 می باشد که از بین آن ها 45 نفر که ملاک های ورود به پژوهش را داشتند به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل به صورت تصادفی و مساوی قرار گرفتند. گروه آزمایش اول تحت آموزش فراشناخت ولز در 8 جلسه ی 60 دقیقه ای و گروه آزمایش دوم تحت آموزش ذهن آگاهی در 8 جلسه 120 دقیقه ای قرار گرفتند و گروه کنترل در این مدت، بدون هیچ مداخله ای در انتظار ماندند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سنجش اضطراب ریاضی پلیک و پارکر (1982) و مقیاس سنجش اهمال کاری تحصیلی سولمن و راث بلوم (1984) می باشد. تحلیل داده های این پژوهش در دو بخش توصیفی (شاخصهای مرکزی و پراکندگی، چولگی و کشیدگی) و استنباطی (تحلیل کوواریانس چندمتغیره-مانکوا) با استفاده از نرمافزار SPSS-23 صورت گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو آموزش فراشناخت ولز و آموزش ذهن آگاهی کابات زین بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی اثربخش است. همچنین نتایج حاکی از آن بود که این دو درمان بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان دارای اضطراب ریاضی، اثربخش هستند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که میزان اثربخشی درمان ذهن آگاهی کابات زین بر اهمال کاری تحصیلی و زیرمقیاس های آن، بیشتر از اثربخشی درمان فراشناخت ولز می باشد.
ارائه مدل مسئولیت پذیری فردی و حرفه ای دانشجویان
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مهارت های مهم زندگی مسئولیت پذیری در ابعاد مختلف شخصی و کاری است که در نظام آموزش به خصوص آموزش عالی برای توسعه و شکوفایی علمی و توسعه جامعه اجتناب ناپذیر است. بنابراین هدف پژوهش حاضر ارائه مدل مسئولیت پذیری فردی و حرفه ای دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر ترکیبی (کیفی-کمی) و از نظر هدف کاربردی بود. در بخش کیفی جامعه آماری شامل خبرگان آموزش عالی و متخصصین مرتبط با موضوع در دانشکده های دانشگاه علوم و تحقیقات تهران بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش محقق بعد از انجام 23 مصاحبه با نمونه های مورد نظر به اشباع نظری رسید. همچنین در بخش کمی نیز جامعه پژوهش شامل دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده های ذی ربط دانشگاه علوم و تحقیقات تهران بود که ارسال تحصیلی 96-97 مشغول به تحصیل بودند و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی تعداد 387 نفر بر اساس فرمول کوکران به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه و در بخش کمی پرسشنامه محقق ساخته بود که اعتبار آن با روایی صوری و پایایی با آزمون آلفای کرونباخ 88/0 حاصل شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها نیز در بخش کیفی از روش کدگذاری و در بخش کمی از معادلات ساختاری در نرم افزار لیزرل استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که مسئولیت پذیری فردی شامل چهار مقوله (هویت ملی، خودآگاهی، آینده نگری، خود توسعه ای) و مسئولیت پذیری حرفه ای شامل 5 زیر مقوله (دانش حرفه ای، فرهنگ نقد و انتقادپذیری، وجدان کاری، اخلاق حرفه ای، یادگیری مادام العمر) بود. همچنین نتایج معادلات ساختاری نشان داد که بخش ساختاری نیز مدل روابط بین متغیرهای پژوهش مدل اندازه گیری متغیرها با برازش مناسب تائید شد (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج می توان نتیجه گرفت که مسئولیت پذیری فردی و حرفه ای دانشجویان دارای مولفه های متعددی است که برنامه ریزان نظام آموزش عالی می توانند در جهت ارتقای آن و بهبود فرهنگ مسئولیت پذیری بدان توجه کنند.