فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
117 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه آمیخته، بررسی نقش یادگیری مشارکتی به عنوان رویکردی آموزشی در تقویت حضور اجتماعی و افزایش رضایت کلی دانشجویان در محیط یادگیری ترکیبی بود. در این پژوهش، یادگیری مشارکتی به عنوان فرایند همکاری دانشجویان در قالب فعالیت های گروهی با هدف دستیابی به اهداف مشترک تعریف شد؛ حضور اجتماعی به معنای ادراک تعامل، ارتباط و نزدیکی در فضای آنلاین؛ و رضایت کلی به عنوان میزان رضایت دانشجویان از دوره، مدرس، و فرآیند یادگیری در نظر گرفته شد. شرکت کنندگان 24 دانشجوی تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران بودند که دروس برنامه ریزی آموزشی و یاددهی-یادگیری را در محیط یادگیری ترکیبی گذراندند و در قالب دو پروژه گروهی مشترک فعالیت کردند. آموزش ها به صورت ترکیبی، شامل جلسات حضوری و از راه دور ارائه شد. داده ها با استفاده از پرسشنامه های استاندارد و مصاحبه های کیفی آنلاین جمع آوری شد. برای تحلیل داده های کیفی، از رویکرد تحلیل محتوای کیفی استفاده شد و داده ها با کمک نرم افزار Atlas.ti تحلیل گردید. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که ادراک دانشجویان از یادگیری مشارکتی به طور معناداری می تواند رضایت کلی آنان از دوره و سطح حضور اجتماعی در محیط یادگیری ترکیبی را پیش بینی کند. به منظور تبیین عمیق تر داده های کیفی نشان داد که رسانه های ارتباطی، ساختار دوره و حمایت عاطفی به طور چشمگیری این روابط را تقویت می کنند و نقش اساسی در ادراک دانشجویان از یادگیری مشارکتی، حضور اجتماعی و رضایت آنان دارند.
مقایسه اثربخشی درمان اضطراب به روش طرحواره درمانی بر کمال گرایی، مسئولیت پذیری و عزت نفس زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: اضطراب، تشویش یا دلشوره از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و نگرانی با منشأ ناشناخته است که شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژی است. تاکنون مطالعات متعددی به بررسی نتیجه درمان های مختلف بر اضطراب پرداخته اند ولی مطالعه ای به روش طرحواره درمانی بر کمال گرایی، مسئولیت پذیری و عزت نفس زنان در درمان اضطراب انجام نشده است. هدف: ﭘﮋوﻫﺶ حاضر با هدف اثربخشی درمان اضطراب به روش طرحواره درمانی بر کمال گرایی، مسئولیت پذیری و عزت نفس زنان انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری متشکل از تمامی زنان دارای اضطراب 20 تا 30 سال مراجعه کننده به کلینیک حضور نو واقع در شهر تهران بود. از این افراد تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) گمارده شدند و پیش از اجرای مداخلات پرسشنامه های کمال گرایی (تری-شورت و همکاران، 1995)، مسئولیت پذیری (گاف، 1984) و عزت نفس (روزنبرگ، 1965) را تکمیل کردند. پس از آن، گروه آزمایش تحت آموزش طرحواره درمانی قرار گرفت. در نهایت هر دو گروه پس آزمون را دریافت کردند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیری و چندمتغیری به کمک نرم افزار SPSSV19 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: یافته ها نشان داد بین دو گروه در دو مؤلفه کمال گرایی مثبت (019/0 >p و 275/6 =F) و کمال گرایی منفی (006/0 >p و 136/9 =F) تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین نتایج حاکی از آن بود که در متغیر مسئولیت پذیری (009/0 >p و 808/7 =F) و عزت نفس (001/0 >p و 439/13 =F) بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود دارد. نتیجه گیری: استفاده از روش طرحواره درمانی در درمان اضطراب باعث کاهش کمال گرایی و ارتقای مسئولیت پذیری و عزت نفس افراد شده و ازاین رو آگاهی از این آموزش می تواند در جهت بهبود متغیرهای کمال گرایی، مسئولیت پذیری و عزت نفس افراد داری اضطراب به روانشناسان، مشاوران، دانشجویان و سایر متخصصان کمک نماید.
نقش میانجی حساسیت بین فردی در رابطه ذهنیت های طرحواره ای با حل ناسازگارانه تعارض زنان تک والد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۹۵-۱۷۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: ذهنیت های طرحواره ای به عنوان الگوهای پایداری از افکار، احساسات و رفتارها که در دوران کودکی شکل می گیرند، می توانند در شیوه های مقابله با تعارضات نقش اساسی ایفا کنند. حل ناسازگارانه تعارض، به ویژه در زنان تک والد، می تواند با این ذهنیت ها در تعامل باشد و تحت تأثیر حساسیت بین فردی قرار گیرد. حساسیت بین فردی، به عنوان توانایی درک و پاسخ دهی به احساسات دیگران، ممکن است نقش میانجی در این رابطه ایفا کند. با این حال، تحقیقات موجود کمتر به بررسی نقش حساسیت بین فردی در این زمینه پرداخته اند، و شکاف پژوهشی در تبیین این روابط وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی حساسیت بین فردی در رابطه ذهنیت های طرحواره ای و حل ناسازگارانه تعارض در زنان تک والد بود. روش: روش پژوهش توصیفی-همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی زنان 20 تا 30 ساله شهر تهران در نیمه ی دوم (شش ماه دوم) سال 1402 بودند. تعداد 359 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه حساسیت بین فردی (پارکر و بایس، 1989)، ذهنیت های طرحواره ای (یانگ و همکاران، 2003) و حل ناسازگارانه تعارض (توماس و کیلمن، 1974) بود. به منظور تحلیل داده ها از روش مدل یابی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل براساس داده های تجربی برازش مطلوب دارد و همچنین ذهنیت های طرحواره ای اثرمستقیم بر سیک حل ناسازگارانه تعارض و نیز ذهنیت های طرحواره ای اثرغیرمستقیم به واسطه حساسیت بین فردی بر سبک حل ناسازگارانه تعارض در زنان تک والد دارد (05/0 >P). همچنین حساسیت بین فردی اثرمستقیم بر سبک حل ناسازگانه تعارض زنان دارد (05/0 >P). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می تواند کاربردهای مهمی در حوزه مشاوره و مداخله های روانشناختی برای زنان تک والد داشته باشد. تقویت حساسیت بین فردی از طریق آموزش های مهارتی یا درمان های روانشناختی می تواند به بهبود شیوه های حل تعارض کمک کند و از تأثیرات منفی ذهنیت های طرحواره ای ناسازگار جلوگیری کند. این نتایج می توانند به طراحی برنامه های حمایتی برای این گروه آسیب پذیر کمک کنند و کیفیت زندگی آن ها را بهبود بخشند.
ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی مقیاس شفقت به خود اجتماعی در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف تعیین ویژگی های روانسنجی نسخه فارسی مقیاس شفقت به خود اجتماعی (SSCS) در دانشجویان انجام شد. این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی و اعتباریابی بود. از میان دانشجویان کارشناسی دانشگاه شاهد در فاصله روزهای 2 تا 23 تیرماه سال 1403 تعداد 274 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و علاوه بر (SSCS؛ رز و کوکووسکی، 2020)، فرم کوتاه مقیاس شفقت به خود (SCS-SF؛ ریس و همکاران، 2011)، مقیاس ترس از ارزیابی منفی (FNES-B؛ لیری، 1983)، مقیاس سطوح خودانتقادی (LOSC؛ تامپسون و زوروف، 2004)، و سیاهه هراس اجتماعی (SPIN؛ کانور و همکاران، 200) توسط ایشان تکمیل شد. جهت محاسبه پایایی بازآزمایی 30 نفر از افراد به فاصله سه هفته مجددا SSCS را تکمیل کردند. تحلیل عاملی تاییدی حاکی از برازش مطلوب مدل دو عاملی SSCS بود. همبستگی این مقیاس با FNES-B، SPIN، LOSC و SCS-SF، حاکی از روایی واگرا و همزمان مطلوب SSCS بود. آلفای کرونباخ برای دو عامل منفی و مثبت و نمره کل به ترتیب 76/0، 76/0 و 80/0، و پایایی بازآزمایی به ترتیب 62/0، 70/0 و 87/0 محاسبه شد. در نتیجه، نسخه فارسی SSCS، ابزاری معتبر و پایا برای ارزیابی بالینی و اهداف پژوهشی می باشد.
Impact of a Forgiveness-Based Intervention on Marital Commitment and Trust Restoration(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of a forgiveness-based intervention in enhancing marital commitment and restoring trust among married individuals experiencing relational distress. Methods: A randomized controlled trial was conducted with 30 married participants from Indonesia, randomly assigned to either an intervention group (n = 15) or a control group (n = 15). The intervention group received six structured forgiveness-based therapy sessions over six weeks, while the control group received no intervention. Standardized measures of marital commitment and trust were administered at three time points: pre-test, post-test, and five-month follow-up. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post-hoc tests, with SPSS version 27. Findings: Results from repeated measures ANOVA revealed significant time × group interaction effects for marital commitment (F(2, 54) = 17.12, p < .001, η² = .39) and trust (F(2, 54) = 19.68, p < .001, η² = .42). Bonferroni post-hoc analyses indicated that both marital commitment and trust significantly increased from pre-test to post-test (p < .001) and were maintained at the five-month follow-up (p < .001), with no significant decline between post-test and follow-up (p > .05). Conclusion: The therapeutic gains were not only immediate but also sustained over time, supporting the use of structured forgiveness interventions in marital counseling settings. These findings highlight the potential of forgiveness as a valuable tool in relationship repair and emotional healing.
The Effectiveness of ACT on Negative Affect, Emotional Processing, and Psychological Hardiness in Women Experiencing Domestic Violence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) in reducing negative affect, improving emotional processing, and enhancing psychological hardiness in women experiencing domestic violence. Methods and Materials: A randomized controlled trial was conducted with 30 participants, divided equally into intervention and control groups. The intervention group underwent eight 90-minute ACT sessions over eight weeks, while the control group received no treatment. Outcomes were assessed at pre-intervention, post-intervention, and five-month follow-up stages using validated tools for Negative Affect, Emotional Processing, and Psychological Hardiness. Data were analyzed using repeated-measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests, with SPSS-27. Findings: Significant improvements were observed in the intervention group across all variables. For Negative Affect, mean scores decreased from 3.52 (SD = 0.45) at pre-intervention to 2.89 (SD = 0.39) post-intervention and 2.45 (SD = 0.33) at follow-up (F(1,28) = 30.19, p = 0.001, η² = 0.52). Emotional Processing scores increased from 3.20 (SD = 0.40) to 3.80 (SD = 0.37) post-intervention and 4.25 (SD = 0.31) at follow-up (F(1,28) = 34.38, p = 0.001, η² = 0.55). Psychological Hardiness improved from 3.15 (SD = 0.38) to 3.95 (SD = 0.35) post-intervention and 4.10 (SD = 0.32) at follow-up (F(1,28) = 36.57, p = 0.001, η² = 0.58). The control group showed minimal changes across all measures. Conclusion: ACT was highly effective in reducing negative affect, improving emotional processing, and enhancing psychological hardiness in women experiencing domestic violence. The results suggest that ACT is a valuable therapeutic approach for this population, with sustained benefits over time.
Analyzing Mental Constructs of Communication in Iranian Couples(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study is to examine the sources that shape mental constructs in the minds of the participants and their strategies for bringing their own lives closer to that of a successful marriage. Methods: This study employs a qualitative method. Research data were collected through 30 in-depth interviews with 15 Tehranian couples. The data were coded using MAXQDA software, version 2020. The number of participants was determined upon reaching saturation. In the first stage of coding, a total of 860 codes or initial concepts were extracted from the interview transcripts. Findings: The findings of the study indicate that mental constructs of marriage are acquired, modifiable, and constructed entities that are the result of family upbringing and parental relationships, the dominant society and culture, and personal experiences after marriage. The strategies provided by participants for maintaining or achieving a successful marriage amounted to 51 suggestions and strategies, with the highest levels of agreement and recurrence around concepts such as patience, mutual respect, learning problem-solving skills, self-restraint, and communication. Conclusion: This study highlights that mental constructs of successful marriage are shaped by family, lived experiences, and societal influences, emphasizing the importance of empathy, mutual respect, and communication for marital satisfaction and stability.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر طرحواره و آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز بر سازگاری تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (خرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۷
۱۷۴-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: سازگاری تحصیلی یکی از مؤثرترین عوامل در عملکرد تحصیلی است و تعیین تأثیر مداخله های متعددی بر سازگاری تحصیلی دانشجویان موضوع پژوهش های مختلفی بوده و نتایج متفاوتی از آن گزارش شده است؛ به این صورت که در برخی موارد بهبود سازگاری تحصیلی با آموزش مبتنی بر طرحواره و در برخی دیگر آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز گزارش شده است؛ ولی مطالعه ای به بررسی مقایسه ای این دو رویکرد و نتیجه آن بر سازگاری تحصیلی نپرداخته است. هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و آموزش مبتنی بر طرحواره بر سازگاری تحصیلی دانشجویان بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه به همراه پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان دانشگاه امام جواد شهر یزد در سال 1402 بود که از میان آن ها 60 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند 20 نفر آن ها در گروه گواه و در هر گروه آزمایش 20 نفر قرار گرفتند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه سازگاری تحصیلی (بیکر و سریاک، 1984) استفاده شد. برای مداخلات آموزشی گروه های آزمایش نیز از بسته های آموزشی تیپ شناسی شخیصتی کاترین مایرز و لیندا کربی ترجمه آرسام هورداد (1400) و بسته آموزش مبتنی بر طرحواره (یانگ و همکاران، 1950) استفاده شد. اعضای گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و همچنین تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 26 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مبتنی بر طرحواره و آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز منتج به افزایش سازگاری تحصیلی میان دانشجویان می شود (05/0 >p). همچنین نتایج نشان داد که بین اثربخشی آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز و آموزش مبتنی بر طرحواره بر سازگاری تحصیلی تفاوت معنادار وجود دارد (05/0 >p) و اثرگذاری گروه آموزش مبتنی بر طرحواره بیشتر از آموزش تیپ شناسی شخصیت مایرز/بریگز است. نتیجه گیری: مهم ترین کاربرد
اثربخشی آموزش رویای شفاف بر سوگیری توجه و ولع مصرف در مصرف کنندگان مت آمفتامین در دوره پرهیز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
۳۰-۷
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر در جهت بررسی اثربخشی آموزش رویای شفاف بر سوگیری توجه و ولع مصرف در مصرف کنندگان مت آمفتامین در دوره پرهیز صورت گرفت. روش: پژوهش حاضر نیمه -آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی مصرف کنندگان مت آمفتامین در حال ترک شهرتبریز بود که در نیمه اول سال 1402 به مراکز درمانی و بازتوانی اعتیاد مراجعه کردند. تعداد 36 نفر از این جامعه آماری به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 18 نفره آزمایشی و 18 نفره کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش به تعداد 10 جلسه به مدت 3 هفته تحت مداخله آموزش رویای شفاف و گروه کنترل تحت لیست انتظار قرار گرفتند. برای جمع آوری اطلاعات در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون، از پرسش نامه های ولع مصرف و آزمایه پروب دات استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها حاکی از این بود که آموزش رویای شفاف بر کاهش سوگیری توجه و ولع مصرف در مصرف کنندگان مت آمفتامین در دوره پرهیز تاثیر معنی داری داشت. نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهد که آموزش رؤیای شفاف می تواند مداخله روان شناختی مفیدی برای بهبود پیامدهای درمان در مصرف کنندگان مت آمفتامین در حال ترک باشد.
بررسی نقش تشخیصی ذهنی سازی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، افراد سیگاری و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
۵۲-۳۱
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی نقش تشخیصی راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و توانایی ذهنی سازی در افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد، افراد سیگاری و افراد بهنجار پرداخت. روش: این پژوهش علی -مقایسه ای بود که طی آن تعداد 246 نفر شامل سه گروه 82 نفره در بازه سنی 20 تا 60 سال به روش نمونه گیری در دسترس و با رعایت ملاک های ورود و خروج برگزیده شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسش نامه های فرم کوتاه نظم جویی شناختی هیجان، و کارکرد تاملی استفاده گردید. داده ها با روش تحلیل تابع تشخیصی ارزیابی شد. یافته ها: نتایج تابع تشخیصی با دو متغیر ذهنی سازی و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان توانست 4/74 درصد افراد مصرف کننده مواد و 8/48 درصد افراد سیگاری و 5/80 درصد افراد بهنجار را به درستی تفکیک و گروه بندی نماید . به این ترتیب، 9/67 درصد از کل شرکت کنندگان درست گروه بندی شدند. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نقش چگونگی بهره گیری از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و سطح برخورداری از توانایی ذهنی سازی افراد، به عنوان متغیرهای تشخیصی، را در اختلال مصرف مواد نشان می دهد و لازم است در برنامه ریزی پیشگیری و درمان اختلال مصرف مواد به این عوامل توجه شود.
مقایسه سبک دلبستگی، کنترل خشم، تحمل ابهام با میزان تاب آوری در والدین کودکان بیش فعال و عادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف "مقایسه سبک دلبستگی، کنترل خشم، تحمل ابهام با میزان تاب آوری در والدین کودکان بیش فعال و عادی" مورد بررسی قرار گرفت. روش تحقیق: روش پژوهش از نوع کاربردی و علی-مقایسه ای بود که در آن والدین دارای کودکان بیش فعال و والدین دارای کودکان عادی در خصوص متغیرهای تحقیق مورد مقایسه قرار گرفتند. جامعه آماری: جامعه آماری پژوهش، شامل تمامی والدین کودکان بیش فعال و عادی شهر تهران در سال 1402 بودند. نتایج حاکی از آن است که کودکان مبتلا به نقص توجه/بیش فعالی از تاب آوری پایین تری نسبت به دانش آموزان عادی برخوردار هستند. تاب آوری می تواند سطوح استرس و ناتوانی را در شرایط استرس زا تعدیل کند و افزایش رضایت از زندگی را باعث شود. تاب آوری روانشناختی به فرآیند پویای انطباق و سازگاری مثبت با تجارب تلخ و ناگوار در زندگی گفته می شود. کودکان مبتلا به نقص توجه/بیش فعالی به دلیل اینکه نمی توانند زیاد تمرکز کنند از تاب آوری پایینی برخوردارند. . ابزار پژوهش: در این پژوهش از پرسشنامه های تشخیصی ADHDکانرز، پرسشنامه سبک دلبستگی بزرگسال کولینز و رید، پرسشنامه پرخاشگری اهواز، پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون و مقیاس تحمل ابهام مکلین استفاده شد.
The Relationship Between Multicultural Education and Academic Engagement in University Students
حوزههای تخصصی:
Objective: Interaction with classmates is a vital element that contributes to completing tasks and acquiring social skills in education. On the other hand, education, learning, and development are closely and reciprocally linked with culture in every society. Given Iran’s multicultural and multiethnic context, multicultural education can help reduce discrimination and enhance students' engagement and in-group interaction. This study aimed to investigate the relationship between multicultural education and academic engagement among students at Hakim Sabzevari University. Methods: The research method was descriptive-correlational. The statistical population included 8,199 students at Hakim Sabzevari University. Using random sampling and Morgan’s table, 390 students were selected as the sample. The Multicultural Education Questionnaire and the Academic Engagement Scale (AES) were administered. Data were analyzed using correlation methods and SPSS version 27 at a significance level of 0.05. Results: Findings indicated a significant relationship between multicultural education and academic engagement (p = 0.05). Conclusion: The results suggested that applying cooperative and participatory teaching methods and emphasizing social justice in multicultural education leads students to be more inclined toward group work, ultimately fostering educational and cultural development.
The Effectiveness of Emotion-Focused Therapy on Parenting Self-Efficacy and Distress Tolerance in Mothers with Insecure Attachment Styles(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to investigate the effectiveness of emotion-focused therapy on parenting self-efficacy and distress tolerance in mothers with insecure attachment styles. Methods: The research method employed was a quasi-experimental pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this study consisted of all mothers with an insecure attachment style during the 2024-2025 academic year in Ardabil. For this purpose, 30 mothers with an insecure attachment style were selected based on the study's entry criteria using purposive sampling. They were randomly assigned to two experimental groups (15 people) and one control group (15 people). Following a pre-test using the Parenting Self-Efficacy Scale by Dumka et al. (1996) and the Distress Tolerance Scale by Simons and Gaher (2005), the experimental group participated in 8 sessions (2 sessions per week) of 60-minute emotion-focused therapy as developed by Greenberg and Goldman (2019), while the control group maintained their normal routine. The data were analyzed using the multivariate analysis of covariance method in SPSS version 26 software. Results: The findings showed that there was a significant difference between the mean parenting self-efficacy (P≤0.001, F=13.98, η p 2 =0.350) and distress tolerance (P<0.001, F=55.00, η p 2 =0.679) of the experimental and control groups in the post-test. Thus, after implementing emotion-focused therapy, the mean scores of mothers with insecure attachment style in the experimental group increased significantly compared to the control group. Conclusion: As a result, emotion-focused therapy can help mothers with insecure attachment styles enhance their parenting self-efficacy and capacity to tolerate distress. This therapy enables mothers to evaluate and adjust their attachment style, ultimately fostering a secure attachment style.
تدوین و اعتباریابی الگوی مدیریت استرس مرتبط با تحصیل فرزندان، مبتنی بر تجارب والدین دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
95 - 121
حوزههای تخصصی:
والدین در طول زندگی خود با استرس ها و تنش های بسیاری مواجه می شوند که یکی از آن ها استرس های مربوط به تحصیل فرزندان است. تغییر جوامع و شدت گرفتن فشار برای موفقیت در تحصیل، اهمیت توانمندسازی والدین برای مدیریت استرس های مربوط به تحصیل فرزندان خود را دوچندان می کند. لذا پژوهش حاضر با هدف تدوین و اعتباریابی الگوی مدیریت استرس مرتبط با تحصیل فرزندان، مبتنی بر تجارب والدین انجام شده است. این پژوهش با رویکرد کیفی، از نوع نظریه مبنایی انجام شده است. بدین منظور والدین (پدر یا مادر) دانش آموزان در حال تحصیل در مقطع متوسطه دوم، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از میان مناطق 22 گانه شهر تهران در سال ۱۴۰۲ انتخاب شدند. سه منطقه ۱، ۹ و۲۲ تهران انتخاب، و سپس با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته، و بر مبنای اصل اشباع نظری، با ۱۸ والد مصاحبه شد. پس از انجام کدگذاری ها، الگوی پارادایمی مستخرج از یافته ها ترسیم شد. یافته های حاصل از این پژوهش توانست عوامل علی، زمینه ای، مداخله گر، راهبردها و پیامدهای حاصل از راهبردها را در قالب الگوی پارادایمی ارائه کند. سپس با استفاده از شاخص روایی محتوایی، الگوی حاصله، اعتباریابی شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که مؤلفه های استرس زای مرتبط با تحصیل فرزندان در قالب سه دسته مؤلفه های متمرکز بر فرزند، والدین، و عوامل بیرونی مقوله بندی شدند. راهبردهای مؤثر در مدیریت استرس نیز در قالب پنج مقوله راهبردهای شناختی، راهبردهای درون خانوادگی، راهبردهای رفتاری، راهبردهای مدیریت نقش والدی، راهبردهای مرتبط با منابع بیرونی مفهوم بندی شدند.
بررسی نقش میانجی گرایش به انتقام در رابطه بین مهارگری تلاشگر و رفتارهای ضداجتماعی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: رفتارهای ضداجتماعی به اعمالی اطلاق می شود که مغایر با هنجارها و قوانین اجتماعی هستند و شامل خشونت، پرخاشگری و تخریب اموال می شوند. این رفتارها در نوجوانان می تواند منجر به مشکلات تحصیلی، اجتماعی و قانونی شود و بر روابط بین فردی آن ها با خانواده و همسالان تأثیر منفی بگذارد؛ بنابراین، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای گرایش به انتقام در رابطه بین مهارگری تلاشگر با رفتارهای ضداجتماعی در نوجوانان شهر شیراز بود.
روش: جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر شیراز در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه پژوهش شامل 567 دانش آموز مقطع متوسطه دوم شهر شیراز بود که به روش تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های مهارگری تلاشگر (الیس و رتبارت، 2001)، گرایش به انتقام (فلورس-کاماچو و همکاران، 2022) و رفتارهای ضداجتماعی (بارت و دونلان، 2009) بود که در میان افراد نمونه توزیع گردید. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از تحلیل مسیر و با کمک نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 انجام گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد، الگوی پیشنهادی از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. نتایج نشان داد اثر مستقیم مهارگری تلاشگر به گرایش به انتقام (000/0=p، 51/0-=β)، مهارگری تلاشگر به رفتارهای ضداجتماعی (000/0=p، 11/0=β) و گرایش به انتقام به رفتارهای ضداجتماعی (000/0=p، 13/0=β) معنی دار است. دیگر یافته های پژوهش نشان داد گرایش به انتقام در رابطه بین مهارگری تلاشگر و رفتارهای ضداجتماعی (000/0=p ، 40/0-=β) در سطح 01/0 نقش واسطه ای دارد.
نتیجه گیری: بنابراین تقویت مهارگری تلاشگر منجر به کاهش گرایش به انتقام و رفتارهای ضداجتماعی می شود.
مدل کسب هویت جوانان استان آذربایجان غربی: نقش شیوه های تربیتی والدین و مزاج فرزندان با میانجی گری سبک های دلبستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۸
155 - 170
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بحران هویت در دوره نوجوانی اتفاق می افتد، اما هویت یابی در دوران نوجوانی و جوانی محقق می شود. بنابراین، هدف پژوهش بررسی مدل کسب هویت جوانان بر اساس نقش شیوه های تربیتی والدین و مزاج فرزندان با میانجی گری سبک های دلبستگی بود.
روش: این پژوهش توصیفی- همبستگی بود. جامعه پژوهش دانشجویان دانشگاه های آزاد اسلامی و دولتی استان آذربایجان غربی در سال تحصیلی 1402-1401 بودند که از میان آنها 400 دانشجو با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. داده ها با پرسشنامه های تجدیدنظرشده سبک هویت (بنیون و آدامز، 1986)، شیوه های تربیتی والدین (زینالی و همکاران، 1390)، مزاج فرزندان (الیس و راثبارت، 2001) و سبک های دلبستگی (ون آدنهوون و همکاران، 2003) گردآوری و با روش مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند.
یافته ها: نتایج نشان داد که شیوه های تربیتی ناکارآمد و مزاج فرزندان بر دلبستگی ناایمن، شیوه های تربیتی کارآمد و مزاج فرزندان بر دلبستگی ایمن و دلبستگی های ایمن و ناایمن بر کسب هویت اثر معنی دار مستقیم داشت (05/0P<)، اما شیوه های تربیتی کارآمد بر دلبستگی ناایمن، شیوه های تربیتی ناکارآمد بر دلبستگی ایمن و شیوه های تربیتی کارآمد و ناکارآمد و مزاج فرزندان بر کسب هویت اثر معنی داری نداشت (05/0P>). همچنین، شیوه های تربیتی کارآمد و مزاج فرزندان با میانجی گری دلبستگی ایمن بر کسب هویت و شیوه های تربیتی ناکارآمد با میانجی گری دلبستگی ناایمن بر کسب هویت اثر معنی دار غیرمستقیم داشت (05/0P<)، اما شیوه های تربیتی ناکارآمد با میانجی گری دلبستگی ایمن بر کسب هویت و شیوه های تربیتی کارآمد و مزاج فرزندان با میانجی گری دلبستگی ناایمن بر کسب هویت اثر معنی داری نداشت (05/0P>).
نتیجه گیری: بر اساس این نتایج، توجه نقش به شیوه های تربیتی والدین، مزاج فرزندان و سبک های دلبستگی در شکل گیری کسب هویت ضروری است.
نقش مولفه های سازمان یافتگی شخصیت و روابط موضوعی در پیش بینی سوگیری تفسیری دانشجویان افسرده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
12 - 24
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی نقش مولفه های سازمان یافتگی شخصیت و روابط موضوعی در پیش یینی سوگیری تفسیری دانشجویان افسرده بود. روش پژوهش توصیفی – تحلیلی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش حاضر دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد ارومیه در سال تحصیلی 1399-1398 بودند. حجم نمونه 200 نفر از سه دانشکده فنی، علوم پایه و علوم انسانی (76 پسر و 124 دختر) براساس معیارهای ورود به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به سیاهه تجدیدنظر شده افسردگی بک و همکاران (1996)، سازمان یافتگی شخصیت لنزنوگر و همکاران (2001)، روابط موضوعی بل و همکاران (1986)، آزمون سناریوهای مبهم برای افسردگی برنا و همکاران (2011) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره گام به گام تحلیل شد. نتایج نشان داد که بین مولفه های سازمان یافتگی شخصیت و روابط موضوعی با سوگیری تفسیری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (0/01>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره به روش گام به گام در گام نهایی نیز آشکار کرد که 55/5 درصد واریانس سوگیری تفسیری به وسیله مولفه های آزمون گری، بی کفایتی، بیگانگی، دلبستگی ناایمن تبیین می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سازمان یافتگی شخصیت (مولفه آزمون گری) و روابط موضوعی (بی کفایتی، بیگانگی و دلبستگی ناایمن) نقش مهمی در پیش بینی سوگیری تفسیری دانشجویان افسرده دارند.
مقایسه اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت و درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر کاهش احساس تنهایی هیجانی افراد مبتلا به آسم دارای طرحواره محرومیت هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
184 - 194
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روان درمانی پویشی کوتاه مدت و درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر کاهش احساس تنهایی هیجانی افراد مبتلا به آسم دارای محرومیت هیجانی بود که در راستای دو تحقیق پیشین پژوهشگر بر روی بیماران آسمیک صورت گرفت. روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع طرح گسترش یافته پیش آزمون – پس آزمون چندگروهی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتلا به آسم دارای طرحواره محرومیت هیجانی است. نمونه شامل 45 نفر از افراد مبتلا به بیماری آسم دارای محرومیت هیجانی است که به صورت هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی ساده در 3 گروه روان درمانی پویشی کوتاه مدت، گروه درمان مبتنی بر ذهنی سازی و گروه کنترل گمارده شدند. جهت گردآوری اطلاعات از پرسشنامه طرحواره محرومیت هیجانی (یانگ، 1991) و احساس تنهایی (راسل و همکاران،1980) استفاده شد. داده ها با روش تحلیل کوواریانس تک متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. روان درمانی پویشی کوتاه مدت و درمان مبتنی بر ذهنی سازی بر احساس تنهایی هیجانی افراد مبتلا به آسم تأثیر معناداری داشت (0/77=F=70/315, η 2 ). همچنین تأثیر درمان مبتنی بر ذهنی سازی نسبت به روان درمانی پویشی کوتاه مدت در کاهش احساس تنهایی هیجانی افراد مبتلا به آسم بیشتر بود (0/05>p). می توان از روان درمانی پویشی کوتاه مدت و درمان مبتنی بر ذهنی سازی در کاهش احساس تنهایی هیجانی افراد مبتلا به آسم دارای طرحواره محرومیت هیجانی بهره برد.
نقش میانجیگر دلبستگی به خدا در رابطه پریشانی روان شناختی و سلامت روان شناختی با بخشش(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
93 - 112
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجیگر دلبستگی به خدا در رابطه پریشانی روان شناختی و سلامت روان شناختی با بخشش انجام شد. جامعه آماری را بزرگسالان شهر تهران تشکیل دادند. نمونه شامل ۴۰۷ نفر (339 خانم و 68 آقا) در دامنه سنی ۱۸ ۵۷ سال بود که به صورت در دسترس انتخاب شدند. آزمودنی ها پرسش نامه اطلاعات دموگرافیک، پرسش نامه دلبستگی به خدا (AGS)، مقیاس سلامت روانی (MHI-28)، پرسش نامه اضطراب، افسردگی، استرس (Dass-14) و مقیاس بخشش هارتلند (HFS) را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از تحلیل مدل سازی معادلات ساختاری و آزمون سوبل استفاده شد. یافته ها نشان داد که بخشش بر روی سلامت روانی و دلبستگی به خدا و همچنین دلبستگی به خدا بر سلامت روانی اثر مثبت و معنی داری دارند؛ همچنین همبستگی معکوس و معنی دار بین سلامت روانی و افسردگی، اضطراب و استرس نیز دیده شد. بررسی اثر میانجی دلبستگی به خدا بر رابطه بخشش و سلامت روانی نشان داد که دلبستگی به خدا می تواند اثر میانجی معنی داری داشته باشد. شاخص های ارزیابی مدل نیز نشان داد که مدل ساختاری برازش لازم برای هدف تعیین میانجیگری و پیش بینی را داراست و می توان با تقویت دلبستگی به خداوند، رابطه بین بهزیستی روان شناختی و بخشش را تحکیم کرد.
تاثیر بدرفتاری روانشناختی و تمایزیافتگی خود بر اضطراب اجتماعی با نقش واسطه ای انعطاف پذیری روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بدرفتاری روانشناختی و تمایزیافتگی خود و اضطراب اجتماعی با نقش واسطه ای انعطاف پذیری روانشناختی انجام شد. روش شناسی: این یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل تمامی افراد بزرگسال زن و مرد با میانگین سنی ۱۸-۴۰ سال مراجعه کننده به کلینیک درمانی مهر البرز و کلینیک دانشگاه تهران واقع در استان تهران بین سال های ۱۴۰۰-۱۴۰۱ بودند. حجم نمونه با استفاده از جدول جرسی و مورگان تعداد ۱۴۸ نفر برآورد و نمونه ها به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به معیار های ورود به مطالعه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از ۴ پرسشنامه استاندارد شامل: پرسشنامه مقیاس بدرفتاری روانشناختی (AMI24)، مقیاس تمایزیافتگی خود (DSI)، مقیاس انعطاف پذیری روانشناختی (CFI)، مقیاس اضطراب اجتماعی (LSAS) جمع آوری شدند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (معادلات ساختاری) انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-26 و نرم افزار Smart PLS-3.3 انجام شد. یافته ها: در این مطالعه ۱۴۸ نفر (۱۱۷ مرد، ۳۱ زن) مورد مطالعه قرار گرفتند که از این میان ۱/۷۹٪ آن ها مرد بودند. همچنین از نظر سطح تحصیلات ۷/۲۷٪ افراد دارای سطح تحصیلات زیر دیپلم، ۵۲٪ دیپلم و ۳/۲۰٪ آن ها دارای سطح تحصیلات کاردانی بودند. بر اساس نتایج مقدار R2 برای اضطراب اجتماعی (۶۶۹/۰) و انعطاف پذیری روانشناختی (۳۱۸/۰) بسیار بالا بود. اثر غیرمستقیم تمایزیافتگی خود روی اضطراب اجتماعی از طریق انعطاف پذیری روانشناختی (۳۷۱/۲t=، ۲۱۴/۰=ضریب بتا) معنی دار است. همچنین بدرفتاری روانشناختی بر انعطاف پذیری روانشناختی (۹۶/۱t>، ۸۰۳/۵=ضریب بتا) اثر مثبت و معنی داری دارد. بدرفتاری روانشناختی با ضریب بتا استاندارد ۸۰۳/۵ دارای تاثیر معنی دار مثبت بر انعطاف پذیری روانشناختی است (۹۶/۱<t). همچنین انعطاف پذیری روانشناختی با ضریب بتا استاندارد ۸۲۵/۵ تاثیر معنی دار مثبت بر اضطراب اجتماعی دارد (۹۶/۱<t). مقدار t غیرمستقیم حاصل از آزمون سوبل برای سنجش معناداری میانجی ۱۱۱/۴ بود. بحث و نتیجه گیری: تمایزیافتگی می تواند بر بدرفتاری روانشناختی و انعطاف پذیری روانشناختی تاثیر مثبت داشته باشد. همچنین انعطاف پذیری روانشناختی می تواند رابطه تمایزیافتگی و بدرفتاری روانشناختی را میانجی گری نماید.