فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۸۱ تا ۲٬۱۰۰ مورد از کل ۱۷٬۹۴۹ مورد.
منبع:
پویش در آموزش علوم انسانی سال ۸ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
137 - 154
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش شناسایی دلایل ایجاد احساس خستگی و کسالت در دانشجومعلمان طی آموزش های مجازی درسال تحصیلی 1400-1399 بود. این پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل مضمون انجام شد. جامعه مورد بررسی دانشجومعلمان پردیس شهیدهاشمی نژاد مشهد (1180 نفر) بودند که تعداد 25 نفر از آنها با روش هدفمند و مبتنی برملاک به عنوان مشارکت کننده انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات، مصاحبه ساختارنایافته بود. متن مصاحبه ها در سه گام تجزیه و تحلیل شد و اعتبار آنها توسط دوکدگذار دیگر بررسی شد. یافته ها منتهی به شناسایی 2 مضمون فراگیر، 5 مضمون سازمان دهنده و 14 مضمون پایه شد. نتایج پژوهش نشان داد که تقریبا همه مشارکت کننده ها احساس خستگی و کسالت را طی آموزش های مجازی در دوره کرونا، به میزان زیادی تجربه کرده اند. همچنین برای آموزش موثر دانشجومعلمان در فضای مجازی، برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان، نیازمند بازنگری جدی از نظر محتوا-حجم، زمان آموزش، شیوه تدریس و نیز ارزشیابی اساتید است.
ضعف جامعه و غیبت قومیت در نظام آموزش رسمیِ ایران قبل از انقلاب اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بسترهای متفاوت زمان-فضا اغلب الگویی از آموزش در خدمت فرد، در خدمت جامعه، یا در خدمت حکومت ظاهر می گردد. در این مقاله با مروری بر تبارِ نظام آموزش رسمی ایران در رخدادهای تاریخی و عقلانیت مسلط، نشان خواهیم داد ضعف جامعه در نظام آموزش رسمی ایران قبل از انقلاب اسلامی ممکناتِ ظهور هویت جمعی یکپارچه را مانع بوده است. یافته ها حاکی است، محتوای دروس و عقلانیتِ حاکم بر برنامه های آموزشی در راستای همسان سازی هویتی از طریق حذف سرمایه تکثرات هویتی عمل کرده است. خواهیم دید جغرافیا تخیلی خاص را تولید می کند که مولد نوعی ناسیونالیسم قوم گرا است. درس تاریخ با ارائه روایتی آرمان گرایانه و اسطوره ای از تاریخ باستان و رویکرد گزینشی از دوره ها و شخصیت های تاریخی سعی در برساختنِ هویت جمعی بر محوریت نژادی دارد. بعلاوه، متحدالشکل کردن با فرارفتن از جغرافیا و تاریخ، با سرایت کردن به تمامی ساحتِ عینی و ذهنی دانش آموز، دامنگیر زبان و فرهنگ بوده است.
اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان و مهارت های فراشناخت بر افزایش سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان طلاق
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۴)
49 - 62
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش فلسفه برای کودکان و مهارت های فراشناخت بر افزایش سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان طلاق بود. این پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان طلاق مقطع ابتدایی شهر ملک آباد در سال تحصیلی 1400-1401بودند. از میان مدارس ابتدایی این شهر، مدرسه مهدیه به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شد. از میان کودکان طلاق این مدرسه نمونه ای به تعداد 30 نفرانتخاب شدندکه به صورت تصادفی 15 نفر درگروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. سپس پرسشنامه شخصیتی کالیفرنیا "بخش سازگاری اجتماعی" )کلارک و همکاران، (1953 و پرسشنامه عملکرد تحصیلی (درتاج،1383) به عنوان پیش آزمون در مورد هر دو گروه اجرا شد. در پایان این دوره هر دو گروه پرسشنامه هاى فوق را به عنوان پس آزمون تکمیل کردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش ترکیبی فلسفه برای کودکان و آموزش مهارت های فراشناخت باعث بهبود عملکرد تحصیلی دانش آموزان طلاق می شود و سازگاری و تحمل آنهار را افزایش می دهد. بنابراین توجه به اثربخشی آموزش فلسفه به روش پژوهش مشارکتی و مهارت های فراشناخت بر سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان طلاق از اهمیت ویژه برخوردار است
تدوین الگوی توسعه ی حرفه ای معلمان چندپایه مبتنی بر نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تدوین الگوی مناسب برای توسعه ی حرفه ای معلمان چندپایه بود. این پژوهش از نوع پژوهش های کیفی بود که با استفاده از روش نظریه داده بنیاد انجام شد .مشارکت کنندگان بالقوه پژوهش کارشناسان و معلمان چند پایه بودند که 20 نفر از آنها به شیوه نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختار یافته استفاده شد. جمع آوری داده ها تا رسیدن به مرحله اشباع نظری ادامه یافت. کیفیت یا اعتبار پژوهش با روش های درگیری طولانی مدت و مشاهده مداوم، بررسی توسط اعضا و زاویه بندی روش شناختی رعایت گردید. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از کد گذاری سه مرحله ای باز، محوری و انتخابی استفاده شد. طی مراحل سه گانه تحلیل داده ها ۳۷۱ کد باز و 25 کد محوری و 6 کد انتخابی حاصل و در قالب ابعاد شش گانه مدل پارادایمی شامل شرایط علی (فعالیت ها و برنامه های توسعه حرفه ای معلمان چندپایه و کمبود منابع مالی)، پدیده محوری «توسعه حرفه ای معلمان چندپایه» (شایستگی آموزشی، شایستگی های روان شناختی، شایستگی مدیریتی، شایستگی اخلاقی و شایستگی اجتماعی)، راهبردها (سیاست گذاری و تدوین قوانین حمایتی از معلمان چندپایه، برنامه های توانمندسازی و دانش افزایی معلمان چندپایه، تدوین محتوای آموزشی مناسب و در دسترس، افزایش بودجه و ارائه خدمات رفاهی و پشتیبانی سخت افزاری و نرم افزاری از مدارس چندپایه)، شرایط زمینه ای (بعد فرهنگی، بعد اجتماعی، بعد اقتصادی، بعد تاریخی و بعد سیاسی)، شرایط محیطی مداخله گر(ضعف بنیه علمی معلمان، عدم برخورداری از حمایت سازمانی لازم، محرومیت روستا، مشکلات ناشی ازدورافتادگی مناطق محروم و عوامل ساختاری) و پیامدها (پیامدهای توسعه حرفه ای برمعلمان، پیامدهای توسعه حرفه ای معلمان بر دانش آموزان و پیامدهای توسعه حرفه ای معلمان بر جامعه) جای گرفتند. یکپارچه سازی کد ها بر مبنای روابط موجود بین آن ها حول محور توسعه حرفه ای معلمان چندپایه در فعالیت های حرفه ای، شکل دهنده مدل پارادایمی است که توسعه حرفه ای معلمان چندپایه را منعکس می کند. نتایج نشان داد توسعه حرفه ای معلمان چندپایه فرایندی پیچیده و چند وجهی بوده و نیازمند سیاست گذاری های کلان، جامع نگر و تخصصی است. اتخاذ سیاست ها و برنامه ریزی های صحیح می تواند چشم انداز روشن و امید بخشی را در جهت نیل به هدف مطلوب توسعه عدالت آموزشی در مناطق محروم در پی داشته باشد.
تحلیل سؤالات جامعه شناسی کنکور سراسری بر اساس حیطه شناختی بلوم (1392-1401)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی محتوای سوالات کنکور سراسری از نظر توجه به سطوح شناختی بلوم می باشد. روش مورد استفاده در این پژوهش تحلیل محتوا است و جامعه مورد مطالعه در این پژوهش سوالات جامعه شناسی کنکور سراسری از سال 1392 تا 1401 می باشد. ابزار این پژوهش، فرم تحلیل محتوای محقق ساخته با توجه به الگوی حیطه ی شناختی بلوم می باشد. یافته های تحقیق نشان داد که سهم سوالات در سطوح دانش، درک و فهم، کاربرد، تجریه و تحلیل، ترکیب و ارزشیابی به ترتیب 5/72 درصد، 5/22 درصد، 1 درصد، 3 درصد، 1 درصد و صفر درصد می باشد. نتیجه ی پژوهش به طور کلی نشان از پراکندگی نامتوازن سطح سؤالات از نظر طبقه بندی بلوم به نفع سطوح پایین شناختی دارد. پیشنهاد می شود در طراحی سوالات کنکور سراسری به همه ی سطوح شناختی توجه شده و به سطح دانش محدود نشود. نتایج این پژوهش می تواند در طراحی سوالات کنکور سراسری مدنظر قرار گیرد
بررسی تأثیر رسانه های اجتماعی بر مدیریت فرهنگی کارکنان با رویکرد رقابتی در دانشگاه های استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر رسانه های اجتماعی بر مدیریت فرهنگی کارکنان با رویکرد رقابتی دانشگاه های استان مازندران انجام شده است. پژوهش حاضر، از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه جمع آوری اطلاعات آمیخته اکتشافی متوالی از نوع تدوین ابزار است. جامعه آماری این تحقیق شامل تمامی استادان هیئت علمی شاغل در استان مازندران تشکیل می دهد که با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای بر حسب فرمول کوکران تعداد 300 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، بر اساس پرسشنامه محقق ساخته بوده است. به منظور روایی صوری پرسشنامه از نظرات خبرگان و صاحب نظران استفاده شده است و نیز پایایی پرسشنامه با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ سنجیده شدو عدد 90 /0 به دست آمد که بیان کننده پایایی بالا و مورد قبول است. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS23 و بسته نرم افزاری Lisrel8.8 و با روش تحلیل مسیر تحلیل شد. یافته های پژوهش نشان داد رسانه های اجتماعی بر مدیریت فرهنگی با رویکرد رقابتی تأثیر دارد. همچنین، مدل های ارائه شده از برازش مناسب برخوردار بودند.
اجتماع یادگیری حرفه ای حلقه میانجی ارتباط رهبری تحولی بر یادگیری حرفه ای معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده آموزش و یادگیری متاثر از بافت های فرهنگی مدارس است که اجتماع یادگیری و سبک رهبری از بافت های موثر بر توسعه و یادگیری حرفه ای می باشند. هدف پژوهش بررسی تاثیر رهبری تحولی بر یادگیری حرفه ای با میانجی گری اجتماع یادگیری حرفه ای در معلمان ابتدایی شهرستان چابهار بود. روش تحقیق همبستگی با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه تحقیق 600 نفر از معلمان ابتدایی چابهار بوده است. که نمونه پژوهش با روش تصادفی ساده مطابق با جدول مورگان 234 نفر انتخاب شده است. در ابزار پژوهش از سه پرسشنامه رهبری تحولی، یادگیری حرفه ای و اجتماعات یادگیری حرفه ای استفاده گردید. روایی و پایایی هر سه ابزار براساس تحلیلی تاییدی، پایایی ترکیبی و آلفای کرانباخ مناسب گزارش شد. تجریه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار PLS انجام شد. نتایج نشان داد، رهبری تحولی به صورت مستقیم و غیر مستیقیم از طریق اجتماعی یادگیری حرفه ای بر یادگیری حرفه ای معلمان موثر است. همچنین رهبری تحولی بر اجتماع یادگیری حرفه ای به صورت مستقیم موثر بود و اجتماع یادگیری حرفه ای به صورت مستقیم بر یادگیری حرفه ای اثر داشت. می توان گفت توسعه فردی و شغلی معلمان تحت تاثیر حمایت رهبران تحولی، مشارکت و همکاری متقابل می باشد و جامعه یادگیری و رهبری در ایجاد دانش جدید، توسعه و یادگیری حرفه-ای نقش سازنده دارند.
نقش تبیین کنندگی باورهای معرفت شناختی و خودتعیین گری تحصیلی در پیش بینی اهمال کاری تحصیلی دانشجویان با میانجی گری هیجان های تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش کنونی رابطه ی باورهای معرفت شناختی و خود تعیین گری تحصیلی با اهمال کاری تحصیلی از طریق میانجی گری هیجان های تحصیلی مورد بررسی قرار گرفت. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی می باشد. شرکت کنندگان پژوهش، 320 دانشجوی مقطع کارشناسی در رشته ها و دانشکده های مختلف دانشگاه مازندران واحد بابلسر بودند که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984)، باورهای معرفت شناختی (بایلس، 2009)، انگیزش تحصیلی (والرند و همکاران، 1989) و هیجان های تحصیلی (پکران و همکاران، 2005)، استفاده شد. تجزیه و تحلیل مدل پیشنهادی با استفاده از مدل معادلات ساختاری و با بهره گیری از نرم افزار ایموس ویرایش 26 انجام شد. روابط واسطه ای در مدل پیشنهادی با استفاده از روش بوت استراپ مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج حاکی از آن بودند که مدل پیشنهادی با داده ها از برازش خوبی برخورداربوده است، همچنین نتایج نشان داد که ابعاد باورهای معرفت شناختی و خود تعیین گری تحصیلی از طریق هیجان های تحصیلی اثرات غیرمستقیم معنی داری بر اهمال کاری تحصیلی دارند.
رابطه بین راهبردهای آموزشی و انضباطی بر تعلل ورزی تحصیلی با نقش میانجی باورهای معرفت شناختی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف بررسی رابطه بین راهبردهای آموزشی و انضباطی بر تعلل ورزی تحصیلی با نقش میانجی باورهای معرفت شناختی دانش آموزان دختر صورت گرفت. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و از حیث روش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل دانش آموزان دختر متوسطه دوم مدارس دولتی شهر بهشهر بود که از بر اساس جدول گرجسی و مورگان ، 320 نفر از دانش آموزان بر اساس روش طبقه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه های راهبردهای آموزشی برزآبادی فراهانی ، راهبردهای انضباطی عظیم پور ، مصرآبادی و یارمحمدزاده ، تعلل ورزی تحصیلی و باورهای معرفت شناختی توسط شومر به کار گرفته شد. داده ها با استفاده از آزمون ضریب همبستگی و روش معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها نشان داد بین مؤلفه های راهبردهای آموزشی (راهبرد محوریت دانش آموز ، راهبرد آموزش مبتنی برگروه ، راهبرد ایجاد تمرکز و انگیزه ، راهبرد تدارک محیط بهینه ، راهبرد تدریس مستقیم ، راهبرد کنترل فرایند آموزش) با باورهای معرفت شناختی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین این راهبردها با تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه رابطه منفی معنادار وجود دارد. بین مؤلفه های راهبردهای انضباطی (راهبرد مستقیم ، راهبرد پیشگیری مبتنی بر قانون گذاری ، راهبرد انسانی (غیر مستقیم) ، راهبرد واکنش سریع ، راهبرد مبتنی بر رابطه و شناخت ، راهبرد غیر کلامی ، راهبرد نمونه و مدل سازی و راهبرد ارجاع) و باورهای معرفت شناختی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد و بین این مؤلفه ها با تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه رابطه منفی معنادار وجود دارد. همچنین ، دیگر یافته های پژوهش نیز نشان داد باورهای معرفت شناختی در رابطه بین راهبردهای آموزشی و انضباطی بر تعلل ورزی تحصیلی دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه نقش میانجی معناداری دارد.
بررسی نقش سیرت نیکوی مدیران در پیش بینی تعهد سازمانی و اخلاق حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
132-141
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین منابع هر سازمانی، نیروی انسانی آن است. عوامل تشکیل دهنده این نیرو، افرادی با احساس هستند که اگر انگیزش کافی داشته باشند، استعداد و مهارت خود را در خدمت سازمان به کار می برند. داشتن اخلاق در کار و تعهد در سازمان در رسیدن به بهره وری بالای سازمانها بسیار مهم است. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین سیرت نیکوی مدیران با اخلاق حرفه ای و تعهد سازمانی در بین مدیران مدارس ابتدایی در سال 1401-1400 می باشد. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی می باشد. نمونه آماری کلیه مدیران مدارس ابتدایی شهرستان ارومیه بودند که به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش پرسشنامه اخلاق حرفه قاسم زاده (1393)، تعهد سازمانی آلن و می یر (1991) و سیرت نیکوی مدیران نصراصفهانی (1391) است. نتایج نشان داد که رابطه سیرت نیکو با اخلاق حرفه ای 648/0 و با تعهد سازمانی به مقدار 532/0 و در سطح 01/0 رابطه مثبتی دارد. اثر مستقیم سیرت نیکوی مدیران بر اخلاق حرفه ای 67/0 می باشد، که در سطح 001/0 مثبت و معنی دار است. اثر مستقیم سیرت نیکوی مدیران بر تعهد سازمانی 78/0 می باشد، که در سطح 001/0 مثبت و معنی دار است. بنابراین می توان با آزموش های ضمن خدمت، بالا بردن امنیت شغلی مدیران مدارس، توجه به نیازهای آنان، پرداخت منصفانه حقوق و مزایا می توان سیرت نیکوی مدیران را بالا برد و در نهایت به تعهد سازمانی و اخلاق کاری در سازمان افزود.
نقش خود کارآمدی مدیران در یادگیری حرفه ای و اجتماعات یادگیری معلمان شهرستان چناران: نقش میانجی رهبری آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
176 - 197
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش بررسی نقش خودکارآمدی مدیران در یادگیری حرفه ای و اجتماعات یادگیری معلمان شهرستان چناران: سهم رهبری آموزشی می باشد. جامعه آماری این پژوهش همه معلمان شهرستان چناران می باشد و روش نمونه گیری تصادفی ساده بود که طبق جدول مورگان تعداد 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه استاندارد پرسشنامه خودکارآمدی (Sherer & Adamz 1982) ، پرسشنامه یادگیری حرفه ای قاسم زاده و همکاران (1397) ، پرسشنامه یادگیری اجتماعی قاسم زاده و همکاران (1397) و پرسشنامه رهبری آموزشی(Oliver, Hip & Leak, 2010) می باشد، نتایج جاصل از این پژوهش داد که خودکارامدی مدیران با یادگیری حرفه ای و اجتماعات یادگیری حرفه ای رابطه ای ندارد اما رهبری آموزشی با یادگیری حرفه ای و اجتماعات یادگیری رابطه مثبت و معناداری دارد همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که بین یادگیری حرفه ای و اجتماعات یادگیری حرفه ای رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و رهبری آموزشی رابطه بین خودکارامدی مدیران و اجتماعات یادگیری و همچنین رابطه بین خودکارامدی و یادگیری حرفه ای را واسطه گری می کند.
ارزیابی اثربخشی دوره های ضمن خدمت در بهبود عملکرد نیروی انسانی: مطالعه موردی یک بانک دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۱
57 - 69
حوزههای تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر ارزیابی اثربخشی دوره های ضمن خدمت در یک بانک دولتی است. این پژوهش در زمره مطالعات توصیفی از نوع پیمایشی قرار می گیرد و ازنظر هدف کاربردی هست. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان بانک هست که در دوره های آموزشی بانک شرکت داشته اند. با استفاده از نمونه گیری در دسترس، ۵۹۶ نفر به پرسشنامه پاسخ دادند و داده های گردآوری شده مطابق با مدل ROI و با استفاده از آزمون میانگین یک جامعه تحلیل شد. نتایج نشان می دهد که شرکت کنندگان از دوره های آموزشی رضایت نسبی دارند و برخی از آن ها محتوای دوره ها و ارائه آن ها را جذاب و مرتبط با نقش های شغلی خود می دانند و برخی دیگر اظهار کرده اند که از این دوره ها رضایت کافی ندارند. بخش دیگری از نتایج نشان می دهد که میزان یادگیری شرکت کنندگان بعد از برگزاری دوره های آموزشی به صورت معناداری تغییر نکرده است و مشارکت در دوره های آموزشی باعث تغییر قابل توجهی در میزان یادگیری شرکت کنندگان نشده است. علاوه بر این، نتایج نشان داد که علیرغم انتقاد شرکت کنندگان از دوره ها و رضایت نسبی آن ها، آن ها فکر می کردند که این دوره ها به رفع برخی از مشکلات کاری آن ها کمک کرده و گردش کار در بانک تا حدودی تسهیل شده است. به عبارت دیگر، نتایج حاکی از آن است که این دوره ها تا حدی بر فرآیندهای کاری سازمان تأثیر گذاشته است.
چالش های درس عربی از منظر معلمان مقطع متوسطه (مطالعه موردی: شهرستان سبزوار)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر واکاوی تجارب زیسته معلمان از چالش های درس عربی مقطع متوسطه است. این پژوهش جزء پژوهش های کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی هوسرل است. شرکت کنندگان در این پژوهش معلمان متوسطه شاغل سبزوار در سال تحصیلی 1402-1401 هستند و ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته است. برای انتخاب آزمودنی ها از رویکرد هدفمند ملاکی و معیار اشباع نظری استفاده شده است و نهایتاً پانزده مدیر در گروه مشارکت کنندگان قرارگرفتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون صورت گرفته است. پس از استخراج و دسته بندی موضوعی، ابعاد شامل چرخش درس عربی به آموزش دینی، عدم خلاقیت و صلاحیت معلمان، خوانش تک ساحتی قواعد محوری، چالش های برنامه درسی عربی، کاستی ابزارهای دیداری- شنیداری، عدم سنخیت ارزشیابی با اهداف کتاب و عدم به روز رسانی و انتقال تجربیات است. اعتبار داده ها با استفاده از تکنیک های تأییدپذیری از طریق خودبازبینی پژوهش گران و اعتمادپذیری با هدایت دقیق جریان جمع آوری اطلاعات و هم سوسازی پژوهش های مرتبط تعیین می شود. با توجه به نتایج حاصله، ضرورت پذیرش ضرورت بازطراحی و بازبینی درس عربی به منظور حذف نقاظ ضعف و مشکلات مربوط به آن؛ امری انکارناپذیر است ومعلمان بایستی با تقویت انگیزه های یادگیری در دانش آموزان و با استفاده از روش های فعال تدریس دانش آموزان را به هدف غایی یعنی درک و فهم متون و مکالمه نزدیک تر نمایند.
اصول تشخیص و مداخله زودهنگݡام شنوایی و مشاوره با کودکان و نوجوانان با آسیب شنوایی و والدین آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رشد و تحول انسان شامل ابعاد جسمی، شناختی، روانی و اجتماعی می شود. تفاوت عمده ای بین ابعاد مختلف رشد و تحول کودکان با آسیب شنوایی با کودکان با شنوایی طبیعی وجود ندارد و همان آموزش ها و خدماتی که به کودکان شنوا و والدین آنها داده می شود با اندکی تغییر برای کودکان با آسیب شنوایی و والدین آنها نیز مناسب است. این پژوهش با هدف بررسی اصول تشخیص و مداخله زودهنگام شنوایی و مشاوره با کودکان و نوجوانان با آسیب شنوایی و والدین آنها انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مروری بود. برای جمع آوری اطلاعات از مقاله ها، پایان نامه ها و کتاب های موجود در پایگاه های علمی معتبر در فاصله زمانی 1989 تا 2023 استفاده شد. نتیجه گیری: کودکان و نوجوانان با آسیب شنوایی و والدین آنها به حمایت و مشاوره تخصصی تری نیاز دارند و باید از گروه حمایتی یا گروه توان بخشی کمک بگیرند. مشاوره با کودکان با آسیب شنوایی و والدین آنها به دو نوع مشاوره اطلاعاتی و مشاوره حمایتی تقسیم می شود. به طورکلی، تمام تصمیم هایی که برای هر کودک با آسیب شنوایی گرفته می شود باید براساس تصمیم والدین درباره آنچه برای فرزند خود می خواهند، استوار باشد. یک روان شناس یا مشاور می تواند در حوزه های به اشتراک گذاری اطلاعات، شناسایی وا کنش های هیجانی، تسهیل شکل گیری دلبستگی ایمن و تأثیر مثبت بر نظام خانوادگی به والدین کودکان با آسیب شنوایی کمک کند. بنابراین، مشاوره با کودکان با آسیب شنوایی و والدین آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
بررسی رابطه بین روش تدریس، انگیزش و یادگیری دانشجویان (مقایسه ای بین دانشجویان مهندسی و غیرمهندسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۹
91 - 109
حوزههای تخصصی:
یادگیری و انگیزش دانشجویان همواره از موضوعات مهم در آموزش عالی بوده اند و عوامل مؤثر بر آنها به شیوه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته اند. تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر روش تدریس بر انگیزش و یادگیری دانشجویان انجام شده است. تحقیق به صورت پیمایشی و در بین دانشجویان دانشگاه زنجان انجام شد. داده ها با استفاده از پرسش نامه به صورت حضوری و برخط جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS 22 و Smart PLS 3 استفاده شد. یافته ها نشان داد در کل، رابطه معناداری بین متغیرها وجود دارد ولی این همبستگی در دانشکده های علوم و کشاورزی معنادار نبود. همچنین روش تدریس تأثیر معناداری بر انگیزش و یادگیری دانشجویان داشت. به علاوه، انگیزش نقش میانجی را در رابطه بین روش تدریس و یادگیری دانشجویان ایفا می کرد. نتایج آزمون میانگین نشان داد که تفاوت معناداری در متغیرهای پژوهش در بین دانشجویان دختر و پسر وجود ندارد. به علاوه، مدل تحقیق در بین دانشجویان دانشکده های مهندسی با دانشکده های علوم انسانی و علوم، تنها در یک مسیر (تأثیر روش تدریس بر انگیزش) تفاوت معناداری داشت
بررسی رابطه ابرازگری هیجانی و اجتناب تجربی با میانجی گری کفایت اجتماعی در دانش آموزان با اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال اضطراب فرا گیر کاهش سلامت روان و کیفیت زندگی را برای افراد در پی دارد. لذا هدف پژوهش
حاضر بررسی رابطه ابرازگری هیجانی با اجتناب تجربی با نقش میانجی گری کفایت اجتماعی در دانش آموزان با اختلال
اضطراب فرا گیر در شهر مشهد بود.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و نحوه گردآوری داد هها همبستگی از نوع توصیفی بود. جامعه آماری پژوهش
عبارت بود از کلیه دان شآموزان دوره اول و دوم مقطع متوسطه شهر مشهد که در سال 1401 - 1402 مشغول به تحصیل بودند.
دویست و ده نفر از دان شآموزان دارای نشان ههای اضطراب فرا گیر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری
داد هها از پرسشنامه اضطراب فرا گیر اسپیتزر و همکاران ) 2006 (، پرسشنامه ابرارزگری هیجانی کینگ و امونز ) 1993 (، پذیرش و
عمل نسخه دوم بوند و همکاران ) 2011 ( و کفایت اجتماعی فلنر و همکاران ) 1990 ( استفاده شد. داده ها با استفاده از مدل سازی
معادلات ساختاری ) SEM ( به وسیله نرم افزار 24 SPSS و 8.8 Lisrel مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: براساس نتایج به دست آمده، اثر مستقیم متغیرهای هیجان مثبت، صمیمیت و کفایت اجتماعی بر اجتناب
تجربی منفی و معنا دار و اثر مستقیم متغیر ابراز هیجان منفی بر اجتناب تجربی مثبت معنادار می باشد ) 01 / P>0 (. هیجان
مثبت، صمیمیت و ابراز هیجان منفی علاوه بر اثر مستقیم، به طور غیرمستقیم و از طریق کفایت اجتماعی نیز بر اجتناب تجربی
تأثیر می گذارند. ) 01 / .)P>0
نتیجه گیری: بنابراین می توان بیان داشت مدل مدنظر دارای برازش بود به عبارتی کفایت اجتماعی نقش میانجی در رابطه
ابرازگری هیجانی با اجتناب تجربی در افراد با اضطراب فرا گیر دارد.
طراحی و اعتبارسنجی الگوی مدیریت آموزش مجازی در مراکز دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
106 - 122
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی و ارزیابی مدلی برای مدیریت آموزش مجازی انجام شده است. روش پژوهش از لحاظ هدف، از نوع کاربردی می باشد و از نظرخانواده تحقیق، آمیخته اکتشافی می باشد. در قسمت کیفی با استفاده از روش پژوهش داده بنیاد، بر اساس مصاحبه از متخصصان حوزه مدیریت آموزشی و آموزش مجازی، داده ها گردآوری شده و گویه ها تعیین شد. سپس کدگذاری و مورد تحلیل قرار گرفتند. جامعه آماری در بخش کیفی، اساتید و متخصصان حوزه مدیریت آموزشی و آموزش مجازی دانشگاه تهران و دانشگاه محقق اردبیلی بودند. در مرحله کمی از پرسشنامه گردآوری شده بر اساس فاز کیفی استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کمی شامل 172 دانشجویان سطح تحصیلات تکمیلی دانشگاه محقق اردبیلی هستند. داده ها از دانشجویان گردآوری شده و در قالب مدل ساختاری مورد تحلیل قرار گرفت و اعتبارسنجی مدل طراحی شده در قسمت کمی انجام شد. در مرحله کمی تجزیه و تحلیل بر اساس نرم افزارهای SPSS و لیزرل انجام شد و شاخص های برازش بررسی شد. نتایج بیانگر این بود که متغیرهای عوامل علی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، عوامل راهبردی و گویه های تعیین شده می توانند پیش بین های معناداری برای مدیریت آموزش مجازی باشند. همچنین خروجی مدل به دست آمده از نرم افزار لیزرل بیانگر این بود که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. بر طبق نتایج مطالعه، عوامل علی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، عوامل راهبردی بر طبق گویه های مؤثر آنها، اثر مستقیم و معناداری بر مدیریت آموزش مجازی دارند و می توان آنها را به عنوان عوامل اثرگذار برای طراحی مدل مدیریت آموزش مجازی مطرح کرد.
شناسایی و اعتباریابی مولفه های مدیریت استعداد در دانشگاه علوم پزشکی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه : مدیریت استعداد، مدیریت استراتژیک جریان استعداد در یک سازمان است. هدف و مقصود آن تضمین عرضه مطلوبی از استعدادها به منظور انطباق افراد مناسب با مشاغل مناسب در زمان مناسب بر مبنای اهداف استراتژیک سازمان است. روش ها : نوع پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش تحقیق، آمیخته (کیفی۔ کمی) می باشد. در مرحله کیفی با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختار یافته در بین17نفر از صاحبنظران دانشگاه علوم پزشکی اهواز به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به معیار اشباع داده ها، مولفه های مدیریت استعداد شناسایی و به روش تحلیل محتوا تحلیل شد. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای متناسب با حجم استفاده شد. حجم نمونه 240 نفر با استفاده از فرمول کو کران برآورد شد. یافته ها: از طریق بکارگیری پرسشنامه محقق ساخته و با استفاده از رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری ، بعد از آنکه روایی محتوایی پرسشنامه با استفاده از نظر کارشناسان تأیید قرار گرفت. و پایایی پرسشنامه بر اساس ضریب آلفای کرونباخ 84./. بدست آمد. ۱۰۷ کد از داده های تحقیق کیفی استخراج شد که در 5 طبقه اصلی دسته بندی گردید. یافته های بخش کمی نیز سازه فرایند مدیریت استعداد را که شامل پنج بعد ، شناسایی و تعیین نیازهای استعدادی، جذب ، توسعه توانایی های بالقوه ، بکارگیری استراتژیک ، حفظ و نگهداری استعدادها، » می باشد. را تایید کرد. نتیجه گیری : با توجه به داده های حاصل از تحقیق کیفی و کمی مولفه هایی برای فرایند مدیریت استعداد در دانشگاه علوم پزشکی اهواز ، مشخص گردید. بنابراین فرایند مدیریت استعداد دارای پنج بعد است که این ابعاد مربوط به دانشگاه علوم پزشکی می باشد. با رسیدگی به این ابعاد می توان گامی مهم و بهتر برای مدیریت استعداد در دانشگاه علوم پزشکی برداشت.
طراحی مدل عوامل اجتماعی و فرهنگی موثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان از دیدگاه مدیران و معلمان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹)
87 - 104
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پیشرفت تحصیلی به دلیل آنچه آینده دانش آموزان در مسیر انتخاب درست شغل، موفقیت در مسیر زندگی و همچنین خدمات مناسب به یک کشور تلقی می شود بسیار ضروری است. بنابراین این پژوهش با هدف طراحی یک مدل عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان انجام شده است.
روش شناسی پژوهش: شرکت کنندگان، 129 نفر از مدیران سازمان آموزش و پرورش و معلمان شاغل و بازنشسته در سطح استان فارس بودند که در قالب یک روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای انتخاب شدند. روش تحقیق مورداستفاده شیوه آمیخته کیفی (رویکرد فراترکیب) و کمی (توصیفی- همبستگی) بود. پس از تدوین مقوله های اثرگذار، 4 عامل آموزش- یادگیری، شرایط اقتصادی-اجتماعی، عوامل فردی و اهداف عملکردی، شاخص های روان شناختی به عنوان شاخص های مؤثر مدل عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تعیین شدند. روایی در هر دو شیوه کیفی و کمی، به صورت قابل قبولی مورد تائید قرار گرفت و پایایی در رویکرد فراترکیب بر مبنای شاخص های لینکلن و گوبا (1985) و در مطالعه مقدماتی بخش کمی نیز، با استفاده از ضرایب آلفای کرونباخ تائید شدند. جهت تحلیل یافته های این مطالعه در بخش کیفی از اسنادکاوی (با تأکید بر مطالعات داخلی و خارجی مرتبط) و در بخش کمی نیز از آمار توصیفی (شاخص های جمعیت شناختی با استفاده از نرم افزار SPSS) و آمار استنباطی (حاصل از معیارهای مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزار Smart PLS) استفاده شد.
یافته ها: نتایج در نهایت نشان داد، آموزش-یادگیری، شرایط اقتصادی-اجتماعی و شاخص های روان شناختی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان تأثیر معنادار دارد. اما اثرات عوامل فردی و اهداف عملکردی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان استان فارس مورد تائید قرار نگرفت.
نتیجه گیری: به نظر می رسد آموزش و یادگیری در کنار توجه به اقتصاد در آموزش و همچنین تقویت برخی از مهم ترین ویژگی های روان شناختی می تواند نقشی حیاتی در تدوین و شکل گیری یک مدل جامعه اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر پیشرفت دانش آموزان در سطح استان فارس ایفا نماید.
بررسی شادکامی دانش آموزان دوره اول ابتدایی در بستر سبک مدیریت کلاس
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف گفتمان سازی در باب سنجش عواطف و احساسات دانش آموزان ابتدایی و بررسی رابطه سبک های مدیریت معلم با میزان شادکامی ان ها انجام شد. جامعه آماری، کلیه کلاس های دوره اول مقطع ابتدایی نواحی سه، چهار و شش مشهد و حجم نمونه، 28 کلاس که دانشجویان کارورز در آن جضور داشتند، به روش در دسترس انتخاب شدند، بود. به منظور سنجش سبک مدیریت کلاس، پرسشنامه محقق ساخته، برمبنای پرسشنامه ولفگانگ و گلیکمن که توسط یزدی و همکاران به زبان فارسی برگردانده شده است و جهت سنجش میزان شادکامی، پرسشنامه شادکامی آکسفورد که توسط ارگیل تهیه شده است، مبنای کار قرار گرفت. روایی محتوایی، هر پرسشنامه به صورت جداگانه توسط 3 متخصص مورد تایید قرارگرفت. همچنین پایایی هر پرسشنامه با استفاده از آلفای کرونباخ برای سبک مدیریت کلاس 86/ 0 و برای شادکامی 82 /0 محاسبه و تایید شد. در نتایج حاصل بین سبک مدیریتی کلاس درس و جنسیت، همچنین بین سبک مدیریتی کلاس درس و سابقه کار معلم رابطه معناداری مشاهده نشد، اما بین سبک مدیریت کلاس درس و شادکامی دانش آموزان همبستگی معکوس و معنادار وجود دارد. همچنین سبک مدیریت مداخله گرایانه معلمان در کلاس درس، کاهش شادکامی دانش آموزان را نشان می دهد. نوآوری این پژوهش در انتخاب سن دانش آموزان و نحوه پاسخگویی به پرسشنامه ها، از شیوه خوداظهاری به شیوه دیگراظهاری بود. در نهایت به متولیان اسناد بالادستی، صاحب نظران و تعلیم و تربیت، پژوهشگران آتی و معلمین پژوهشگر توصیه های جدی برای ارتقا شادکامی و خلق فرصت های جدید ارائه گردید.