مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
زبان و ادبیات فارسی
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی گروهی از عوامل مرتبط با کاهش انگیزه تحصیلی دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی می باشد. نمونه آماری تحقیق شامل 312 نفر از دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، دانشکده پردیس و دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل در سال تحصیلی 86-1385 می باشد که با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شده بودند. روش پژوهش همبستگی بوده و برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته، آزمون انگیزه تحصیلی، پرسشنامه سلامت روانی، پرسشنامه عزت نفس روزنبرگ، امیدواری، مقیاس حمایت اجتماعی، پرسشنامه استرسورهای دانشجویی استفاده شده است. نتایج مطالعه نشان داد که 56 نفر (9/17 درصد) دارای انگیزش تحصیلی بسیار پایین هستند، 249 نفر (8/79 درصد) دارای انگیزش تحصیلی متوسط هستند و فقط 7 نفر (2/2 درصد) از انگیزش تحصیلی بالایی برخوردارند. همچنین نتایج به دست آمده با استفاده از تجزیه و تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد که متغیرهای مورد مطالعه توانایی پیش بینی انگیزش تحصیلی دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی را دارد. با توجه به نتایج، متغیرهای عزت نفس (001/0p<)، بومی بودن (001/0p<)، تحصیلات پدر (001/0p<)، تحصیلات مادر (001/0p<)، استرسورهای خوابگاه و استرسورهای محیط به عنوان عوامل درون سازمانی (001/0p<)، جنسیت (05/0p<)، و امیدواری (05/0p<) به ترتیب اولویت می توانند انگیزش تحصیلی دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی را پیش بینی کنند و سهم عزت نفس در پیش بینی انگیزش تحصیلی بالاتر از سایر متغیرها است
جمیل صدقی زهاوی و زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روابط متقابل ادبی و فرهنگی میان ملل عالم؛ بخصوص ملل هم جوار از دیرباز مرسوم ومتداول بوده است. در این میان، رابطه فرهنگی، زبانی و ادبی ملت ایران وملت عراق درطول تاریخ، بیش از هر ملت دیگری بوده است وجمیل صدقی زهاوی، شاعرمعاصر عراق، متوفای 1936 میلادی جایگاه ویژه ای دارد. نگارنده بر آن است تا درباره زندگی،آثار و افکار این شاعربزرگ معاصر عراق و جهان عرب مطالبی را قلمی نماید. از زندگی و سبک شعری وجایگاه او در شعر معاصرجهان عرب سخن گفته، توان مندی های شاعر در زبان وادب فارسی و میزان آشنایی او با ادبیات فارسی تا سرحد امکان روشن نماید. در این میان، پیوندهای جمیل صدقی زهاوی با ادب فارسی وبزرگان معاصرآن همانند؛ ملک الشعرای بهار و.... نیز بررسی می گردد. هم چنین،حضورجمیل صدقی زهاوی درکنگره بزرگداشت هزاره شاهنامه فردوسی(1934) در تهران، بررسی و مختصر تحلیلی از اشعار فارسی و عربی صدقی زهاوی در این کنگره، یادکردی از ملامحمد زهاوی،والد پارسی سرای جمیل صدقی؛ از جمله مواردی هستند که در این مقاله به آن ها پرداخته می شود. گمان نگارنده این است که موضوعهایی این گونه،کمک شایانی به درک بهتر تعامل ادبی و فرهنگی ادبیات فارسی با ادبیات و فرهنگ دیگر کشورها؛ از جمله کشورهای عربی و مسلمان خواهد بود.
سرگشتگی روشنفکر در راه آب نامة محمدعلی جمال زاده و قندیل ام هاشمِ یحیی حقی بر اساس رویکرد اجتماعی ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سرگشتگی روشنفکرِ شرقی به عنوان یکی از پیامدهای تقابل سنّت و تجدّد، موضوع پژوهش حاضر است که به طور موردی رمان های راه آب نامة جمال زاده و قندیل امّ هاشم یحیی حقّیرا بررسی می کند. پس از مطالعة تاریخی ایران و مصرِ معاصر و بیان شباهت های اجتماعی این دو کشور، مضمون دو داستان تحلیل و بررسی می شود تا شباهت ها و
تفاوت های موجود در محتوا، کنش شخصیّت ها، بحران روحی و سرگشتگی آن ها و راه های برون رفت از این بحران مقایسه و تطبیق داده شود.
این پژوهش، نشان می دهد که جامعة روح الله (شخصیّت راه آب نامه) و جامعة اسماعیل (شخصیّت قندیل) شرایط مشابهی دارند که موجب پدیدآمدن این مضمون مشترک داستانی شده است. اسماعیل که نمودی از شخصیّت یحیی حقّی است؛ برای حلّ بحران، علم اروپایی را با ایمان همراه می سازد و میان فرهنگ شرق و غرب آشتی برقرار می کند، امّا روح الله، که نمودی از جمال زاده است، در سرگشتگی خود باقی می ماند و برای گریز از آن به سنّت ها پناه می برد.
بررسی میزان رشد تفکر انتقادی دانشجویان رشته ی زبان و ادبیات فارسی (مورد مطالعه: دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفکر انتقادی آمیزه ای است از دانش، نگرش و مهارت به کارگیری آن در حیطه ی عمل. پنج مؤلفه ی تفکر انتقادی عبارتند از: 1- استنباط؛ 2- شناسایی مفروضات؛ 3- استنتاج؛ 4- تعبیر و تفسیر؛ 5- ارزشیابی استدلال های منطقی. امروزه صاحب نظران علوم تربیتی بر این باورند که یکی از هدف های اساسی هر نظام آموزشی، باید آموزش تفکر انتقادی باشد. در این پژوهش با بررسی برنامه ی درسی و مؤلفه های تفکر انتقادی دانشجویان رشته ی زبان و ادبیات فارسی مشخص کرده ایم آموزش این مهم، جایگاهی در این رشته ندارد. روش پژوهش در این مقاله، نیمه تجربی است که از یک سو به مباحث نظری تفکر انتقادی و ارائه ی پیشنهادهایی برای آموزش آن در رشته ی زبان و ادبیات فارسی پرداخته ایم و از سوی دیگر دانشجویان ورودی 1388 و 1392 رشته ی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد را با پرسش نامه ی معتبر و علمی تفکر انتقادی واتسون- گلیزر به صورت میدانی مورد بررسی قرار داده ایم و به صورت آماری روشن کرده ایم که میزان تفکر انتقادی این دانشجویان در طول تحصیل، رشد معناداری پیدا نمی کند.
نقدی بر کتاب مرجع شناسی و روش تحقیق(مقاله علمی وزارت علوم)
مسأله محوری دانشجویان در بازخوانی متون کلاسیک و کشف جریان های فکری و ادبی دغدغه ای است که در گرو سطوح آموزشی درس مرجع شناسی و روش تحقیق و تغییر نگرش سنتی به پژوهش در علوم ادبی و بازشناسی مسائل بنیادین آن است. از این رو، بازنگری در نگارش کتاب های پژوهش بنیان با هدف رفع آسیب های موجود، ضرورتی انکارناپذیر است؛ زیرا تقریبا اغلب منابع یا کتاب های موجود در زمینة یاد شده، یا تقلیل گرایانه به برجسته سازی بخشی خاص و غفلت از ابعادی دیگر پرداخته اند، یا با نگرشی راهبردی نگاشته نشده اند. از این رو، این جستار انتقادی ضمن آسیب شناسی منابع موجود با تمرکز بر کتاب «مرجع شناسی و روش تحقیق» نوشتة منصور ثروت به ارائة پیشنهادهای راهبردی پرداخته است. مطابق نتایج این پژوهش، مشکلات کتاب منظور و کتاب های موجود در چند ساحت قابل تأمل است: نخست، ساحت روش شناختی و نظری که شامل ترجیح مرجع شناسی و رویکرد تاریخ ادبیاتی، تأخر روش شناسی و تفضل و تقدم مرجع شناسی، نبود نگرش ساختاری و همه جانبه به تحقیقات ادبی، دوم، ساحت غایت شناسی و کارکردی آن، در کنار نبود نگاه روزآمد به منابع، روش تحقیق و مسائل ادبی و سوم، ساحت صورت، زبان و محتوا که با تسامحات و اغلاط بسیار زبانی و محتوایی همراه است.
تغییرات نوشتاری زبان فارسی در گفتگوی کاربران برنامه های پیام رسانی تلفن همراه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال سوم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۱
169-194
حوزه های تخصصی:
عوامل متعددی بر رفتار کاربران در فضای مجازی و به طور ویژه برنامه های کاربردی پیام رسانی تلفن همراه که زیرمجموعه ی کوچکی از این فضا هستند موثر است. هدف این پژوهش بررسی گرایش نوشتار کاربران در فضای مجازی به سمت یک زبان رمزگونه و نمایه ای است. در این راستا نگارندگان به بررسی نوع رفتار کاربران در فضای مجازی (با تآکید بر برنامه های گوشی تلفن همراه) از طریق مطالعه ی فعالیت افراد در گروه-ها، گفتگو های خصوصی، بررسی پروفایل، نمایه، نام کاربری و عناوین گروه ها پرداختند. نتایج تحلیل ها نشان داد که رفتار کاربران پس از ورود به این برنامه ها، متأثر از عواملی خواهد بود که به شکل گرفتن نوعی زبان رمزگونه و نمایه ای و در حالت اغراق شده، هیروگلیف نوین منجر شده است. در این نوع از ارتباطات، تنها نوشتار ابزار مکالمات، نوشتار است و در نتیجه ی حذف شدن بعضی از اعضای بدن در ارتباطات مانند ارتباط چشمی، از بین رفتن ارتباطات کلامی و شنیدار، از رسم الخط خاص و برچسب ها استفاده می شود. نوآوری این پژوهش تفکر در مورد تغییر رسم الخط و نوشتار زبان و ادبیات فارسی در برنامه های کاربردی تلفن همراه و بررسی عوامل شکل گیری آن بوده است.
آسیب شناسی درس آشنایی با علوم قرآنی در رشته زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم خرداد ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
81-101
یکی از درس هایی که برای فهم و شناخت هرچه بهتر علوم قرآن در رشته ادبیات فارسی درنظر گرفته شده آشنایی با علوم قرآنی است. اما این درس در اهداف، سرفصل ها، و کتاب های آموزشی اشکالاتی دارد که از اهمیت، جذابیت، و کارآیی آن کاسته و قابلیت های بسیار این درس را تحت الشعاع قرار داده است. سه منبع مهم و پرتیراژ این درس تألیف استادان رادمنش، حلبی، و رکنی است که باوجود امتیازاتی ازجمله اشتمال بر مهم ترین مباحث علوم قرآنی و اطلاعات مفید و ارزش مند در این باب، هم چنین برخی اشارات ادبی متناسب با بحث، ضعف ها و ایراداتی نیز دارند. مهم ترین معضل گنجانده نشدن جامع و روش مند مباحث ادبیِ مرتبط با سرفصل های درس در کتاب های آموزشی آشنایی با علوم قرآنی است که درکنار عواملی چون جامع و مانع نبودن درس نامه های آموزشی، پرداختن به مطالب غیر ضروری، عدم اولویت بندی مباحث علوم قرآنی براساس بازتاب آن در ادبیات و آشفتگی در تدوین مطالب کتاب های درسی باعث شده این درس به حاشیه دروس تخصصی رشته ادبیات فارسی رانده شود. در این مقاله می کوشیم، ضمن آسیب شناسی و نقد سرفصل های آموزشی و درس نامه های دانشگاهی آشنایی با علوم قرآنی، راه کارهایی برای افزایش بازدهی کیفی درس و ارتقای جایگاه آن ارائه دهیم.
زبان و ادب فارسی، بستر نواندیشی و تجدد در تاجیکستان
بیداری، نواندیشی و تجددخواهی در کشور تاجیکستان تحت تأثیر آراء احمد مخدوم دانش(1828-1897م) و کتاب نوادرالواقایع او، با جنبش معارفپروری آغاز شده، تا امروز ادوار گوناگونی را پشت سر گذاشته و رویکردهای مختلفی؛ همچون نواندیشی دینی، سکولار، مارکسیستی، ملیگرا و ... داشته است. در تمامی ادوار یاد شده زبان و ادبیات فارسی به مثابه محمل یا زمینهای برای تکوین تجددطلبی، نواندیشی و موضوعات مرتبط با آن یا ابزاری برای انتقال مفاهیم و آراء نواندیشان این سامان به کارگرفته شده و حتی در برخی مقاطع تاریخی، مقولۀ زبان، خط یا ادبیات فارسی/ تاجیکی فی نفسه به عنوان عنصری هویتبخش برای روشنفکران تاجیکستان موضوعیت یافته است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیش رو با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی، کوشیده است تا مسألۀ نقش و تأثیر زبان و ادبیات فارسی در شکلگیری و استمرار نواندیشی و تجدد یا دگرگونی و تطور آن در تاجیکستان را بررسی و تحلیل نماید. نتایج حاصل از پژوهش نشان میدهد که زبان و ادبیات فارسی در ارتباط با جریان نواندیشی و تجدد در این کشور و استمرار تاریخی آن، گاه طریقیت و گاه موضوعیت یافته است؛ به گونهای که در دوران معارفپروری بیشتر آثار روشنفکران و آرمانهای تجددخواهانۀ ایشان در ژانرها و قالبهای ادبی عرضه شدهاند. افزون بر این در ادوار بعد و در تقابل با ظهور و قدرت یافتن پانترکیسم و نادیده انگاشتن هویت و حضور تاریخی تاجیکان در فرارود یا در ماجرای تغییر خط فارسی به روسی یا سیرلیک، مقولۀ زبان مادری و ادبیات فارسی و حفظ نوامیس زبانی و مواریث ادبی، خود؛ همچون آرمانی مقدس به دغدغۀ اصلی روشنفکران تاجیک در مبارزۀ اجتماعی ایشان بدل شده است.
زمینه ها و ظرفیت های زبان و ادبیات فارسی در هم گرایی منطقه ای کشورهای حوزه تمدن ایران فرهنگی مطالعه موردی: افغانستان و تاجیکستان
زبان فارسی از شاخصترین مولفه های هویت ایرانیان و خط فارسی خط مشترک و عامل پیوند و وسیله ای برای برقراری ارتباط میان آنان شمرده شده است. این زبان همچنین نقش ویژه انسجام بخشی در بسترسازی فرهنگی و تحقق هویت ملی را دارد. نقش زبان و ادبیات فارسی در جایگاه بر جسته ترین مولفه فرهنگی میان ما و کشورهای ایران فرهنگی به ویژه افغانستان و تاجیکستان اساساً ناشناخته مانده است. بررسی و شناخت زمینه ها و ظرفیت های عنصر مشترک در هویت، یعنی زبان در تحکیم مولفه های هویت، باورها، ارزش ها و نگرش های مشترک در طول زمان و نسل ها نقشی اساسی به عهده دارد. ارزش های برگرفته از مولفه های هویت ایرانی- اسلامی که هم متعلق به فرهنگ اسلامی و هم جزئی از اجزای فرهنگ ایرانی است؛ بخشی از هویت ماست که در ادبیات فارسی تجلی پیدا کرده است. در این تحقیق سعی شده است با نگاهی به بستر تاریخی هویت فرهنگی مشترک با کشورهای حوزه تمدنی ایران فرهنگی، به چگونگی و کیفیت این امر، مسائل پیرامون آن، راه کارهای هم گرایی و موانع پیش رو پرداخته شود. پرداختن به این امر در کشورهای حوزه ی ایران فرهنگی، به دلیل اشتراک ها و پیوندهای فرهنگی، ضرورتی است که باید به آن اهتمام بیشتری ورزیده شود. تأکید این تحقیق بر دو کشور افغانستان و تاجیکستان بوده است. در این مقاله سعی شده است اهمیت و وجه ضرورت چنین کاری، با نگاهی به بستر تاریخی هویت فرهنگی مشترک با کشورهای حوزه تمدنی ایران فرهنگی (به ویژه تاجیکستان و افغانستان مسائل پیرامون آن، امکان ها و موانع پیش رو پرداخته شود.
تحلیل نمایشنامه مانفرد اثر لرد بایرون بر اساس تأثیر پذیری از ادبیات پارسی و شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی تبار سده نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفته است. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهره شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته می گردد. در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ای و اسنادی و تکیه بر شیوه تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامه «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیال انگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقوله «آیین زرتشتی» و «عرفان گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
زبان و ادب فارسی، بستر نواندیشی و تجدد در تاجیکستان
بیداری، نواندیشی و تجدد خواهی در کشور تاجیکستان تحت تأثیر آراء احمد مخدوم دانش(1828-1897م) و کتاب نوادرالواقایع او، با جنبش معارف پروری آغاز شده، تا امروز ادوار گوناگونی را پشت سر گذاشته و رویکردهای مختلفی؛ همچون نواندیشی دینی، سکولار، مارکسیستی، ملی گرا و ... داشته است. در تمامی ادوار یاد شده زبان و ادبیات فارسی به مثابه محمل یا زمینه ای برای تکوین تجددطلبی، نواندیشی و موضوعات مرتبط با آن یا ابزاری برای انتقال مفاهیم و آراء نواندیشان این سامان به کارگرفته شده و حتی در برخی مقاطع تاریخی، مقوله زبان، خط یا ادبیات فارسی/ تاجیکی فی نفسه به عنوان عنصری هویت بخش برای روشنفکران تاجیکستان موضوعیت یافته است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیش رو با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، کوشیده است تا مسأله نقش و تأثیر زبان و ادبیات فارسی در شکل گیری و استمرار نواندیشی و تجدد یا دگرگونی و تطور آن در تاجیکستان را بررسی و تحلیل نماید. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که زبان و ادبیات فارسی در ارتباط با جریان نواندیشی و تجدد در این کشور و استمرار تاریخی آن، گاه طریقیت و گاه موضوعیت یافته است؛ به گونه ای که در دوران معارف پروری بیشتر آثار روشنفکران و آرمان های تجددخواهانه ایشان در ژانرها و قالب های ادبی عرضه شده اند. افزون بر این در ادوار بعد و در تقابل با ظهور و قدرت یافتن پان ترکیسم و نادیده انگاشتن هویت و حضور تاریخی تاجیکان در فرارود یا در ماجرای تغییر خط فارسی به روسی یا سیرلیک، مقوله زبان مادری و ادبیات فارسی و حفظ نوامیس زبانی و مواریث ادبی، خود؛ همچون آرمانی مقدس به دغدغه اصلی روشنفکران تاجیک در مبارزه اجتماعی ایشان بدل شده است.
نقد و بررسی درس نامه آثار غنایی غیرمنظوم در سرفصل دکتری زبان و ادبیات فارسی، گرایش غنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حدود ده سال است که کمیته برنامه ریزی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تصمیم گرفته است رشته دکتری زبان و ادبیات فارسی را به گرایش های مختلف تقسیم کند. مبنای اولیه این تقسیم بندی، انواع ادبی ارسطویی است. بر این اساس یکی از این گرایش ها ادبیات غنایی است.در این مقاله که به روش انتقادی - مروری نوشته شده است یکی از دروس این گرایش به نام «آثار غنایی غیر منظوم» نقد و بررسی می شود. اصطلاح «غیرمنظوم» در عنوان درسنامه نارسا است. با توجه به سایر اجزای درسنامه بهتر است اصطلاح «منثور» جایگزین آن شود. همچنین اصطلاح «شناخت تحلیلی» در هدف مبهم است و بهتر است از اصطلاح «بررسی تحلیلی» استفاده شود. باتوجه به رئوس مطالب و منابع آشکار است که طراحان این درسنامه از استاد درس خواسته اند داستان های عامیانه بلند را به عنوان منابع اصلی تدریس کند. این داستان ها با توجه به اینکه سالیان متمادی به صورت شفاهی در بین مردم نقالی می شده است اجزای متنوعی دارد و از منظر ساختاری ارتباط چندانی با سرفصل گرایش ادبیات غنایی ندارد. بهتر است متون منثور موزون، متون نثر فنی و داستان های مدرن فارسی به عنوان منابع این درسنامه مد نظر قرار گیرد.
موقعیت زبان و ادبیات فارسی در ایران عصر صفویه و رابطه آن با زبان رسمی و ملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ملی سال ۱۲ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۷)
53 - 81
این مقاله ضمن توجه به کارکردهای اجتماعی زبان و تبیین وجود زبان های رسمی و ملی در دوره های پیش از مدرنیته، وضعیت زبان و ادبیات فارسی را در دوره صفویه بررسی می کند. این پویش از دو جهت دارای اهمیت است: نخست؛ ارتباط آن با تأسیس اولین دولت ملی در ایران دوره اسلامی و تحلیل نگرش آن به پدیده زبان رسمی و ملی به عنوان بخشی از هویت ملی ایرانیان و دوم؛ تنوع دیدگاه های ارائه شده در باب جایگاه زبان و ادبیات فارسی در دوره صفویه. به نظر می رسد طرح این دیدگاه ها که اغلب از انحطاط، ضعف و انزوای زبان و ادب پارسی در آن دوره سخن می گویند، بیش از آنکه بر پایه مستندات علمی باشد، بر پایه پیروی از دیدگاهی است که در دوره قاجاریه و با اغراض خاص شکل گرفته است. این مقاله با بهره گیری از منابع دست اول عصر صفوی در دو بخش ارائه شده است. نویسنده دربخش اول پس از ذکر نمونه هایی از وجود زبان رسمی و ملی در دوره های پیش از مدرنیته، وضعیت زبان فارسی در آن عصر را به عنوان زبان محاوره عمومی اکثریت مردم ایران، زبان رسمی حکومت و اسناد دولت صفویه، زبان نظام آموزشی و مدارس رسمی، زبان نگارش آثار ادبی و عمومی و خط و کتابت معمول در جامعه بررسی کرده است. در بخش دوم با تحلیل دیدگاه های مطرح درخصوص ادبیات فارسی عصر صفویه، عمده ایرادهای وارده را به حکومت و اهل نظر نزدیک به دربار قاجاریه مربوط دانسته که با اغراض خاص شکل گرفته است. بخش دیگر به ایرادهای وارده بر سبک ادبی رایج آن عصر و تعمیم برخورد موردی شاه طهماسب با شعرا به کل دوره صفویه، و نقد بخشی از جریان روشنفکری معاصر یک سده اخیر بر رویکردهای دینی حکومت صفوی مربوط می شود. بر این اساس پیشنهاد شده است با هدف بازشناسی دقیق وضعیت زبان و ادبیات فارسی در آن عصر پژوهش های علمی و به دور از سوگیری ارزشی بر پایه رجوع به اسناد و آثار دست اول آن دوره به جای پیروی از دیدگاه عمومی شکل گرفته انجام پذیرد.
تحلیلی بر نقش طراحی آموزشی در توسعه حرفه ای کارورزان رشته زبان و ادبیات فارسی
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، نقش طراحی آموزشی، بر توسعه حرفه ای کارورزان رشته زبان و ادبیات فارسی است. برای رسیدن به مقصود، از رویکرد پژوهش کیفی و روش مطالعه موردی، با ابزار مصاحبه نیمه ساختاریافته و متن گزارش کارورزان استفاده شد. نمونه گیری به روش هدفمند بود. مشارکت کنندگان، هشت نفر از دانشجویان دختر ورودی سال های 91 و 92 مرکز آموزش عالی شهید باهنر دانشگاه فرهنگیان بودند. اطلاعات به دست آمده، پس از پیاده سازی، با روش «تحلیل محتوای مضمونی» تحلیل شدند. نتایج نشان داد طراحی های آموزشی از نظر محتوا، در افزایش سطح کیفی محتوایی موضوعات زبانی، ادبی و نگارش، و بالابردن میزان توانایی دانش آموزان در بازشناسی مفاهیم، مؤثر بودند؛ همچنین، از لحاظ مهارت های حرفه ای، با کاربست بهینه شیوه های آموزشی، انتخاب رسانه متناسب، نوآوری در تکالیف و انگیزه بخشی در فرآیند آموزشی مناسب با موضوعات رشته، در طراحی ها، بر افزایش کیفیت اجراهای آموزشی دانشجویان تأثیر گذاشتند؛ اما برای کسب شایستگی در محتوای آموزشی، در زمینه تلفیق محتوا و مهارت های حرفه ای، به دلیل عدم تطابق طرح ها با اجراها، دانشجویان ضعف هایی در طراحی آموزشی دارند. در مجموع، پژوهش نشان می دهد کارورزان رشته زبان و ادبیات فارسی در طراحی آموزشی باید از فرصت های بیش تری برای آمیختن محتوا و مهارت های حرفه ای بهره ببرند؛ زیرا در بخش برنامه ریزی و اجرا، نیازمند کفایت و مهارت های بالاتری برای رسیدن به شایستگی های حرفه ای هستند.
تحولات روابط ادبی ایران و مصر در دهه های اخیر
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی شکل و رویکرد روابط ادبی ایران و مصر در دوران معاصر می پردازد و برای جامع و کامل تر بودن نظرات، شرایط تاریخی، فرهنگی و سیاسی مؤثر بر روابط ادبی دو کشور را نیز مورد بررسی قرار می دهد. اهمیت موضوع در آن است که به رغم عدم وجود روابط پیوسته و مستقیم در این دوران و فرازونشیبهای فراوان در روابط، پژوهشگران و اندیشمندان ایرانی و مصری، رابطه های ادبی بین زبان و ادبیات فارسی و زبان و ادبیات عربی ایجاد نموده اند تا تعامل فرهنگی این دو ملت را حفظ و توسعه بخشند. در این جستار از روش تحلیلی توصیفی استفاده شده، نخست با اشاره به آثار ادبی فارسی و عربی دو کشور در حوزه تألیف، ترجمه، مقاله و پایان نامه، میزان و شکل اهمیت دادن به ادبیات فارسی در مصر و ادبیات عربی در ایران یافته شده و سپس نوع فعالیتها مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش حاضر بیانگر این مطلب است که به رغم تلاش های جریان غرب گرایی استعمار در کشورهای اسلامی؛ و وجود گسستهای متعدد متأثر از اختلافات سیاسی در روابط رسمی دو کشور در دهه های اخیر ( قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران) ؛ علاقه و اهتمام به ادبیات فارسی و عربی از سوی پژوهشگران دو کشور وجود داشته است و چه بسا دقت و تحقیقی که از سوی ادیبان و پژوهشگران و نویسندگان مصری بر روی ادبیات فارسی انجام شده است، نسبت به آنچه در ایران نسبت به ادبیات عربی و به صورت خاص ادب مصری انجام شده، بیشتر بوده است.
ترکیب بندی در طرز نازک خیال اصفهانی و دورخیال هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ترکیب مشخّصه مهم شعر سبک هندی است و این نوشتار می کوشد روال و الگوی ترکیب سازی های ویژه دو طرز نازک خیال اصفهانی و دورخیال هندی را تشریح کند. به این منظور، ترکیبات بر اساس رابطه معنایی و قرینه صارفه لفظی و معنوی در دو گروه ترکیبات درون مرکز و برون مرکز دسته بندی شده اند. منظور از ترکیب، سازواره نسبت دادن عبارات به یکدیگر برای ساخت مفاهیم است. این مفهوم می تواند یک واژه، یک جمله واره یا یک جمله کامل باشد. نتایج پژوهش نشان می دهد؛ در محور درون مرکز که قرینه لفظی وجود دارد، ترکیبات واژگانی در طرز نازک خیال به سبک خراسانی و در دورخیال به سبک آذربایجانی نزدیک هستند. ترکیبات دومعنا و به هم ریخته در طرز نازک خیال عامل خیال انگیزی و توأم با انسجام اند؛ امّا به نظر می رسد شعرای طرز دورخیال مهارت زبانی استفاده از این ابزار هنری را نداشته اند. شاعران هر دو طرز در ترکیبات وصفی با فشرده سازی و حذف روابط، صفاتی گسترده، اغراق آمیز، متناقض گونه و متتابع می سازند؛ البته در طرز دورخیال، این صفات به جمله واره هایی انتزاعی نزدیک می شوند که گاهی انسجام لازم را ندارند و تصویری پراکنده می سازند. ترکیبات اسنادی مجازی درون مرکز در طرز نازک خیال ساده و در طرز دورخیال با آرایه های بلاغی ترکیب می شوند. در محور برون مرکز، ترکیبات اضافی در طرز دورخیال چندگانه تر و گسترده تر هستند. ترکیبات فعلی در هر دو طرز عامل مهم تصویر سازی هستند و روالی رو به پیچیدگی انتزاعی دارند. التزام های خشک و ضعف ارتباط استنتاجی کلام و شبکه پیچیده تصویری و بلاغی، در طرز دورخیال منجر به ظهور اسنادهای اسمی بی معنا و نامعمولی می شود که بر پیچیدگی شعر این طرز می افزاید.
بررسی نقش زباهنگ های آموزشی در تدریس زبان و ادبیات فارسی (مطالعه موردی :دانش اندوزی)
منبع:
آموزش پژوهی دوره هشتم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۳۲)
33 - 49
عطف به تأثیر فرهنگ در شکل گیری هویت نوجوانان، و جایگاه کلاس های زبان و ادبیات فارسی در به سازی فرهنگی پژوهش حاضر با هدف معرفی روش آموزش حواس افزوده برای برجسته سازی زباهنگ های آموزشی متون ادبی انجام شده است. زباهنگ های آموزشی به زبان فعالان حوزه آموزش که نشأت گرفته از فرهنگ غالب در جامعه است اشاره دارد. روش پژوهش حاضر کیفی و کاربردی است که با توجه به ترویج بی رویه زباهنگ مخرب علم گریزی، به تحلیل زباهنگ آموزشی دانش اندوزی در شاهنامه و پیشنهاد تکنیک هایی برای تدریس آن بر اساس روش آموزش حواس افزوده پرداخته است. مدرس با درگیر کردن حواس دانش آموزان از طریق تکنیک هایی مانند نوازه های ادبی، موسیقی، نمایش تصاویر و ویدئو، اجرای نمایش، نقالی، برگزاری مسابقات مشاعره، داستان نویسی موجب افزایش هیجانات مثبت آنان و یادگیری بهتر مطالب می شود. به نظر می رسد درگیر کردن حواس حداکثری در تدریس زباهنگ دانش اندوزی موجب شناخت درست این زباهنگ در میان نوجوانان و افزایش وزن فرهنگی آن در جامعه گردد.
زنان دربار گورکانیان هند و نقش آنان در گسترش زبان و ادب فارسی (1135- 932ه . ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان دربار گورکانیان هند (1135-932 ه . ق.) همگام با شاهان با حمایت و تشویق شعرا و سخنوران فارسی زبان، در سرنوشت زبان و ادب فارسی و تثبیت و تحکیم جایگاه آن در این سرزمین کارساز و مؤثر بوده و موجبات رواج و گسترش آن را در بین درباریان و نخبگان هند فراهم آوردند. علاوه بر این، اغلب آنان با حمایت های خویش، در خلق آثار بزرگ و ارزنده به زبان فارسی و نیز با ساخت مدارس، کتابخانه ها و تألیف و ترجمه آثار بزرگ زبان فارسی، زمینه تثبیت و فراگیری این زبان را فراهم آوردند. همچنین، بسیاری از این زنان به برکت تربیت ادبی که در سلسله گورکانیان، موروثی و رایج بود و به مدد محیط آکنده از شعر و ادب که در آن نشو و نما یافته بودند، آنچنان با زبان و ادبیات فارسی انس و الفت یافتند که ذوق سلیمشان شکوفا شد و با طبع آزمایی، آثار زیادی از نظم و نثر به این زبان از خود به یادگار گذاشتند. بررسی نقش و عملکرد زنان دربار گورکانی در توسعه و گسترش زبان و ادبیات فارسی، هدف این پژوهش است. به همین منظور، این سؤال اصلی مطرح است که زنان دربار گورکانیان چرا و چگونه در گسترش زبان و ادبیات فارسی در هند تأثیرگذار بوده اند؟ پژوهش حاضر به شیوه توصیفی–تحلیلی به این موضوع می پردازد.ضرورت انجام این پژوهش از آن روست که تاکنون پژوهش مستقلی در خصوص نقش و عملکرد زنان دربار گورکانی در توسعه و گسترش زبان و ادبیات فارسی انجام نشده است.
فقر مبانی نظری در گرایش های زبان و ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۸
۲۳۸-۲۰۵
حوزه های تخصصی:
گرایش های مصوب رشته زبان و ادبیات فارسی در کنار برخی فایده ها، اشکالاتی بنیادین نیز دارند. مهم ترین اشکالشان فقر مبانی نظری در تعریف این گرایش هاست. همین فقدانِ بنیان های نظریِ مشخص و روشمند، موجب دخالت برخی مبانی و پیش فرض های ناآگاهانه در هدف گذاری این گرایش ها و تعریف برنامه های درسی آن ها شده است. در مقاله حاضر با مرور برخی از این گرایش ها به بحث درباره این مبانی غیرروشمند و مشکلات و آسیب های آن ها پرداخته ایم. مهم ترین این موارد عبارت اند از: فهم متعارف از ادبیات و مفاهیم وابسته، تغییر ماهیت برخی دروس و گرایش ها در اثر سلطه ادبیات عامیانه، تقلیل گرایی در نگاه به متون و موضوعات به سبب تأکید سطحی بر بومی سازی، و تکیه بر رویکرد تک رشته ای. این موارد پیوندی نزدیک با یکدیگر دارند؛ یعنی وجود یکی از آن ها (به ویژه تکیه بر فهم متعارف از ادبیات) در یک گرایش، کم و بیش دیگر اشکالات را نیز در آن گرایش ایجاد کرده است. این مبانی غیرروشمند، بیش از همه بر ضعف نگاه پژوهشی در ادبیات دانشگاهی اثرگذارند و به فاصله گرفتن از نگاه انتقادی و مسئله محور در این گرایش ها دامن زده اند. در این مقاله بر برخی دیگر از معیارها همچون توجه به رویکرد میان رشته ای برای گسترش روشمند و پژوهش محور رشته ادبیات نیز تأکید شده است.
تاملی بر آموزش «دستور زبان فارسی» و رویکرد دانشجومعلمان رشته آموزش زبان و ادبیات فارسی در تدریس آن
حوزه های تخصصی:
از موضوعات مهم در یادگیری زبان و ادبیات فارسی، آموزش دستور زبان است. هدف از این پژوهش، تحلیلی بر آموزش دستور زبان فارسی در دوره کارورزی و چگونگی تدریس آن از سوی دانشجومعلمان رشته آموزش زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فرهنگیان است. برای تحقق این هدف، این پژوهش تاثیر اجرای طرح ها و اجراهای آموزشی با موضوع دستور را از منظر توسعه حرفه ای کارورزان رشته، مورد تامل قرار می دهد. لذا، از شیوه پژوهش کیفی به صورت مطالعه موردی، با استفاده از متن گزارش کارورزان و ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته بهره برده شد. نمونه گیری، هدفمند بود؛ هشت نفر از دانشجویان دختر ورودی سال های 91و92 مرکز آموزش عالی شهید باهنر دانشگاه فرهنگیان تهران مشارکت داشتند. داده ها با روش «تحلیل محتوای مضمونی» مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج اولیه نشان داد که موضوع دستور زبان در اولویت نخست طراحی های آموزشی دانشجویان قرار نداشت؛ اما این اجراهای آموزشی فرصت های یادگیری دستور را برای فراگیران ایجاد کرد. چالش های کارورزان در تدریس مباحث دستور زبان: پایین بودن دانش مرتبط، عدم قابلیت، ناتوانی در به خدمت گرفتن مهارت های حرفه ای مناسب در تدریس دستور، عدم تطابق طراحی ها و اجراهای آموزشی با محتوای مباحث دستور بود. کارورزان، برای آموزش موضوعات دستور زبان، باید از فرصت های موجود در کارورزی بهره بیش تری ببرند.