فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۱۸٬۲۳۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف و زمینه:این پژوهش، شناسایی چالش های نومعلمان آموزش ابتدایی، در تطبیق برنامه های درسی با شرایط واقعی کلاس درس است.
روش : این مطالعه، با رویکرد کیفی انجام شده و از مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شده است. شرکت کنندگان شامل بیست نومعلمِ دانش آموخته دانشگاهِ فرهنگیان با یک تا سه سال سابقه تدریس در سال تحصیلی ۱۴۰۳ بودند که به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. داده ها از طریق کدگذاری تحلیل شدند. برای اطمینان از اعتبار محتوا، سؤالات مصاحبه توسط چندین کارشناس آموزشی و استادان دانشگاهی بررسی و مورد تأیید قرار گرفت. همچنین، جهت افزایش اعتبار یافته ها، نتایج اولیه کدگذاری با برخی از نومعلمان و متخصصان تعلیم و تربیت به اشتراک گذاشته شد. به منظور تضمین پایایی، داده های کدگذاری شده، چندین بار توسط پژوهشگر و یک کدگذار مستقل، بررسی و مقایسه شدند و تحلیل ها توسط پژوهشگران دیگر نیز مورد بازبینی قرار گرفتند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد، نومعلمان در مدیریت فضای یادگیری، پاسخ گویی به نیازهای متنوع دانش آموزان، طراحی و مدیریت برنامه درسی، تعامل با همکاران، مدیران و والدین، دریافت حمایت های حرفه ای و مسائل شغلی و روانی با چالش های متعددی مواجه هستند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر آن است، نومعلمان در سال های نخست تدریس با مشکلات قابل توجهی روبه رو می شوند. درک این چالش ها و ارائه حمایت های لازم، می تواند به بهبود عملکرد حرفه ای نومعلمان کمک کرده و آنان را در سازگاری بهتر با محیط آموزشی یاری کند.
ترسیم چشم انداز تربیت صلح - محور در دوره دبستان به مدد گفت وگو (دیالوگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۶۴-۴۹
حوزههای تخصصی:
در مواجهه با مسائل خشونت بار دنیای کنونی که آرامش حیات بشری را به انقیاد کشیده، آموزش صلح به کودکان و تربیت صلح - محور امری حیاتی و ضروری است. از این منظر، «کودکی»، طلایی ترین فرصت دوران رشد برای آموزش صلح است. این پژوهش، با هدف بررسی مبانی فلسفی- تربیتی صلح آموزی به کودکان از طریق دیالوگ (گفت وگو) انجام گرفته است. به این منظور و با بهره گیری از تحلیل محتوای تأملی، تلاش شده تا انگاره هایی از تعلیم و تربیت صلح -محور با هدف کنش مندی کودکان از طریق دیالوگ بازشناسی شوند. مهم ترین یافته های این پژوهش عبارت اند از: دستیابی به صلح، نیازمند دیالوگ است. برای چنین هدفی، کودکان از ظرفیتی مناسب برای آموزش صلح برخوردارند. در واقع، آموزش و آگاهی بر اساس دیالوگ در دوره کودکی، بزرگ ترین گام در جهت ساختن دنیایی بهتر و مبتنی بر صلح و دوری از نفرت و دشمنی در میان افراد اجتماع است. از این رو، خانواده و مدرسه در حکم مهم ترین ارکان تعلیم و تربیت می توانند زمینه آموزشی مناسبی را برای برقراری صلح در کودکان فراهم کنند. همچنین گام برداشتن در جهت آموزش مهارت های نرم با هدف بازتنظیم و بازسازی نقش دیالوگ در روابط میان معلم و دانش آموزان، متربیان با یکدیگر، والدین و مربیان و برنامه درسی زمینه ساز دستیابی به صلح و تفاهم است.
Effect of Interactionist and Interventionist Dynamic Assessments on Iraqi EFL Learners’ Writing Performance(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
129 - 141
حوزههای تخصصی:
This quantitative correlational study explored the effects of different types of dynamic assessment on the writing proficiency of Iraqi female EFL learners. Fifty-four upper-intermediate female students, aged 17-25, from the Global English Institute in Baghdad, Iraq, participated in the study. The participants were selected based on their performance in the Oxford Placement Test (OPT) and were subsequently divided into three groups: interactionist experimental, interventionist experimental, and control. The study employed several instruments, including a participation consent form, the OPT, a writing pre-test and post-test, and writing practices administered during the treatment phase. The intervention covered a full semester, with each group receiving tailored instructional strategies. The interactionist group focused on the Dynamic Mediation Process, while the interventionist group employed targeted interventions based on individual needs. The results, analyzed through pre- and post-tests, demonstrated the efficacy of dynamic assessment techniques in enhancing writing skills, suggesting their potential for broader application in EFL contexts.
Developing spiritual citizenship curriculum model in the second secondary school(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۱ , ۲۰۲۵
140 - 168
حوزههای تخصصی:
In recent years, many educational systems have paid attention to spiritual citizenship education as one of the most fundamental methods of educating responsible citizens. The purpose of the current research was to provide a model of the curriculum of the spiritual citizen in the second secondary school. To serve that end, a qualitative approach and Grounded theory method were used. The participants were selected based on purposive sampling (snowball) method. Data were collected through semi-structured interviews with 21 professors and experts including 12 males and 9 females, aged between 41 and 62, hoding PhD degree with 6 - 25 years of experience, who had valuable experiences and research related to the research topic. The collected data were analyzed in the three main stages of open, axial and selective coding. Interview data analysis revealed five main categories which affect spiritual citizen model; namely, causal factors, underling factors, intervening factors, strategies, and advantages. The findings suggest that the proper implementation of spiritual citizenship education can lead to development of responsible, informed, and accountable citizens in society.
بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر شایستگی هیجانی اجتماعی و تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف از این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش ایمن سازی در برابر استرس بر شایستگی هیجانی اجتماعی و تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش عبارت بود از تمامی دانش آموزان پسر ۱۵ - ۱۳ دوره متوسطه اول با اختلال رفتاری شهر بیرجند در سال تحصیلی ۱۴۰۲ - ۱۴۰۱ . از میان جامعه آماری تعداد ۲۸ دانش آموز با اختلال رفتاری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و همگی به شیوه تصادفی در قالب 2 گروه آزمایشی ) ۱۴ نفر ( و گواه ) ۱۴ نفر ( گمارش شدند. گروه آزمایشی به مدت ۸ جلسه ی ۱ ساعته تحت آموزش ایمن سازی در برابر استرس قرار گرفت. به منظور جمع آوری داده های پژوهش، از پرسشنامه تکانشگری بارات، پرسشنامه شایستگی هیجانی-اجتماعی دانش آموزان ژو و ای ) ۲۰۱۲ ( و اختلالات رفتاری راتر )مقیاس معلم( استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج تجزیه وتحلیل یافته های پژوهش نشان داد که آموزش ایمن سازی در برابر استرس در بهبود شایستگی هیجانی اجتماعی وکاهش تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری مؤثر است ) ۰۱ / .)p>۰ نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از این پژوهش می توان گفت: از جمله رویکرد آموزشی مفید در جهت بهبود شایستگی هیجانی اجتماعی و کاهش تکانشگری دانش آموزان با اختلال رفتاری، آموزش ایمن سازی در برابر استرس است.
شناسایی و واکاوی روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری در آموزش علوم پزشکی و ارائه الگوی مناسب(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مقاله شناسایی و واکاوری روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری در آموزش علوم پزشکی و ارائه الگوی مناسب است. روش پژوهش: برای انجام روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است. در این پژوهش علاوه بر مطالعه اسنادی، از تکنیک تحلیل مضمون با نرم افزار MAXQDA12 ، برای شناسایی روش های تدریس مبتنی بر سبک های یادگیری استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی تمام خبرگان در حوزه آموزش و علوم پزشکی بودند که بعد از انجام مصاحبه 15 اشباع نظری صورت گرفت پس از تحلیل مصاحبه ها و روش های تدریس و مراحل اجرای آنها به عنوان مضامین پایه و سازمان دهنده استخراج و در آخر یکپارچه سازی مضامین انجام شد. یافته ها: یافته ها در بخش کیفی شامل 6روش تدریس و 33 مرحله اجرا برای آنها استخراج گردید. در بخش کمی برای مشخص کردن میزان تاثیر هر روش تدریس از روش معادلات ساختاری با پرسشنامه محقق ساخته در بین 387 نفر از اساتید دانشگاه علوم پزشکی شهر تهران به عنوان نمونه توزیع گردید. بخش کمی نشان داد که از بین روش های تدریس روش چندحسی با ضریب 0.947 بالاترین تاثیر و روش انفرادی با ضریب 0.865کمترین تاثیر را دارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که از بین 7 روش شناسایی شده و سبک یادگیری که سبک یادگیری سیستمی است روش چندحسی بالاترین تاثیر را در یادگیری خواهد داشت.
الگوی رهبری تحول دیجیتال در آموزش دانشگاه علوم پزشکی البرز(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
رهبری تحول دیجیتال یکی از موضوعات مهمی می باشد که در سال های اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است، بنابراین هدف از انجام این پژوهش ارائه الگوی الگوی رهبری تحول دیجیتال در آموزش دانشگاه علوم پزشکی می باشد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش، کیفی از نوع نظریه داده بنیاد می باشد. جامعه مورد پژوهش شامل خبرگان دانشگاهی می باشد. گردآوری داده ها از طریق نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی با 15 نفر از خبرگان با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گردید و برای تحلیل داده ها از نرم افزار مکس کیودآ استفاده شده است. سرانجام، در مرحله کدگذاری 6 مقوله اصلی و تعداد 12 مقوله فرعی و 94 کد انتخاب گردید. برای اطمینان از روایی و پایایی ، یافته ها به تایید مصاحبه شوندگان رسید. نتایج نشان داد پیشرفت شتابان فناوری در دنیای امروز، بر همه جنبه های زندگی انسانی و سازمانی در سراسر جهان تأثیر زیادی گذاشته است. در عصر کنونی سازمان ها در یک محیط پیچیده با تغییرات پویا و اساسی حضور دارند که یکی از جنبه های اصلی این تغییرات، توسعه تصاعدی فناوری های نسل چهارم است. در این دوره از انقلاب فناوری چهارم، سازمان ها برای حفظ خود و رقابتی ماندن نیازمند تغییراتی تحت عنوان تحول دیجیتال هستند . در عصر تحول دیجیتال، صنعت آموزش نیز به شدت تحت تأثیر فناوری ها قرار گرفته است. در اثر این رشد پر سرعت در بخش های آموزش، دانشگاه ها به طور فزاینده ای دیجیتالی می شوند.
مقایسه اثربخشی روش تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم [tDCS] و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی روش tDCS و پروتکل توانبخشی شناختی کوتاه مدت بر بهبود عملکرد حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری افراد بالای 65 سال که با تشخیص آلزایمر خفیف در سال 1401 در شهر اردبیل به پزشک مغز و اعصاب به صورت سرپایی مراجعه کرده بودند که از بین این افراد،60 نفر به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. سپس روش tDCS به مدت 10 جلسه 20دقیقه ای روی یک گروه آزمایش و برنامه توانبخشی شناختی کوتاه مدت به تعداد 9 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه آزمایش دوم اعمال شد و بر روی گروه کنترل مداخله ای انجام نشد. پس آزمون با فاصله یک هفته اجرا شد و پیگیری یک ماه بعد از پس آزمون از هر سه گروه به عمل آمد. جهت جمع آوری اطلاعات از آزمون شناختی آدن بروک نسخه تجدید نظر شده استفاده شد. نتایج: نتایج نشان داد که روش tDCS تاثیر معنی داری بر حافظه پیش گستر دارد (05/0>p). در مورد متغیر حافظه پس گستر، اگر چه روش توانبخشی شناختی کوتاه مدت در پس آزمون تاثیر معنی داری نداشته است ولی در بلندمدت تأثیر معنی دار داشته است (05/0>p). در مجموع می توان گفت روش های به کار گرفته شده در بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر تأثیر معناداری داشته اند. نتیجه گیری: از این رو می توان نتیجه گرفت که از هر دو روش می توان در جهت بهبود حافظه بیماران مبتلا به آلزایمر خفیف بهره جست.
بررسی تطبیقی فرآیند ارزشیابی دانش آموزان مقطع ابتدایی در مدارس ایران با چهار سیستم برجسته آموزش و پرورش در جهان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ارزشیابی یکی از ارکان اساسی و جدایی ناپذیر نظام تعلیم و تربیت در جهان می باشد و نقش مهمی در سنجش میزان کارآیی و اثربخشی فعالیت های آموزشی ایفا می کند. این فرآیند، با فراهم آوردن بازخوردهای مستمر و دقیق، امکان بهبود مستمر کیفیت آموزش و یادگیری را فراهم می سازد. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و تطبیقی، بر اساس مدل چهار مرحله ای بردی، که شامل توصیف، تفسیر، کنار هم قرار دادن و مقایسه است، به بررسی تطبیقی فرآیند ارزشیابی دانش آموزان مقطع ابتدایی در ایران و چهار نظام برجسته آموزش و پرورش جهان (ایالات متحده آمریکا، انگلستان، سوئیس و ژاپن) می پردازد. داده ها به روش اسنادی و با بهره گیری از منابع متنوعی همچون کتب، مقالات علمی، گزارش های بین المللی و اسناد دولتی گردآوری شده اند و تحلیل آنها با استفاده از روش تحلیل محتوای تجمیعی انجام شده است. نتایج این مطالعه نشان داد که نظام ارزشیابی دانش آموزان ابتدایی در ایران، مشابه چهار نظام برتر جهانی، بر مبنای روش های توصیفی و تحلیلی استوار است؛ اما اجرای این روش ها و مهارت های معلمان در این زمینه نیازمند بازنگری و بهبود مستمر است. یافته ها تأکید می کنند که هیچ روش ارزشیابی به تنهایی نمی تواند به عنوان مؤثرترین روش معرفی شود و برای همسویی خروجی های نظام آموزشی با نیازهای جامعه و پرورش نسلی کارآمد، لازم است آموزش های معلمان بر پایه رویکردهای فرآیندی تقویت شده و اهداف کاربردی در جهت ارتقای مهارت ها و نگرش های دانش آموزان تدوین گردد. این رویکردها می توانند زمینه ساز تحول در نظام ارزشیابی و ارتقای کیفیت یادگیری در دوره ابتدایی باشند و به تحقق اهداف کلان آموزش و پرورش کمک کنند.
Impacts of Differentiated Instruction and Gamification on Iranian EFL Learners’ Complexity, Accuracy, and Fluency of Speaking Skill(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۴, Autumn ۲۰۲۵
155 - 166
حوزههای تخصصی:
Speaking proficiency is a crucial skill for Iranian EFL learners, yet it remains one of the most challenging aspects of language acquisition due to traditional, teacher-centered instruction and a lack of communicative practice. This study examines the effects of Differentiated Instruction (DI) and Gamification (G) on the Complexity, Accuracy, and Fluency (CAF) of Iranian EFL learners’ speaking skills. A quasi-experimental design was employed, involving 108 B2-level learners from Safir Language Institute, Iran. Participants were divided into three groups: one receiving DI-based instruction, another engaging in Gamification-based tasks, and a control group following conventional teaching methods. The study utilized pre- and post-tests of speaking performance, evaluated through CAF metrics, alongside qualitative interviews to explore learners’ perceptions. Statistical analyses revealed significant improvements in all three dimensions of speaking in the experimental groups, with DI showing greater gains in accuracy and complexity, while G was more effective in enhancing fluency. Qualitative findings indicated that both approaches increased learner engagement, motivation, and confidence. These results suggest that DI and Gamification are effective pedagogical strategies for improving speaking proficiency and should be integrated into EFL curricula to optimize learning outcomes.
Predicting Body Image Satisfaction in Adolescents with Physical Disabilities: The Role of Frustration Tolerance and Social Competence(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
44-51
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the predictive role of frustration tolerance and social competence in body image satisfaction among adolescents with physical disabilities. This research utilized a correlational descriptive design with a sample of 350 adolescents with physical disabilities, selected based on Morgan and Krejcie’s sample size determination table. Participants completed standardized self-report measures assessing body image satisfaction (MBSRQ), frustration tolerance (FDS), and social competence (SSRS). Data analysis was conducted using Pearson correlation to explore associations between variables and linear regression to determine the predictive power of frustration tolerance and social competence on body image satisfaction. All statistical analyses were performed using SPSS-27, and assumptions of normality, linearity, and multicollinearity were confirmed before conducting the regression analysis. Descriptive statistics showed that participants had a mean body image satisfaction score of 74.56 (SD = 9.87), a frustration tolerance score of 62.34 (SD = 8.23), and a social competence score of 68.21 (SD = 7.95). Correlation analysis revealed significant positive relationships between body image satisfaction and frustration tolerance (r = 0.52, p < 0.01) and body image satisfaction and social competence (r = 0.61, p < 0.01). The regression model was statistically significant (F(2, 347) = 90.75, p < 0.01, R² = 0.46), indicating that frustration tolerance (B = 0.42, β = 0.39, t = 5.25, p < 0.01) and social competence (B = 0.56, β = 0.47, t = 7.91, p < 0.01) were both significant predictors of body image satisfaction. The findings suggest that higher frustration tolerance and greater social competence are associated with increased body image satisfaction in adolescents with physical disabilities, with social competence playing a slightly stronger role. These results highlight the importance of resilience-building and social skills interventions to enhance body image satisfaction in this population.
The Relationship Between Social Cognition and Loneliness in Gifted Underachievers: The Mediating Role of Rejection Sensitivity(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the relationship between social cognition and loneliness in gifted underachievers, with a specific focus on the mediating role of rejection sensitivity. A descriptive correlational design was employed with a sample of 399 gifted underachieving adolescents from Argentina, selected according to Morgan and Krejcie's (1970) sample size table. Standardized tools were used to assess social cognition, rejection sensitivity, and loneliness. Data analysis was conducted using SPSS-27 and AMOS-21. Pearson correlation was used to evaluate bivariate relationships between variables, and Structural Equation Modeling (SEM) was applied to test the proposed mediational model. Fit indices, including χ², RMSEA, GFI, CFI, and TLI, were reported to evaluate model adequacy. Results indicated that social cognition was significantly and negatively correlated with both rejection sensitivity (r = –.43, p < .01) and loneliness (r = –.39, p < .01). Rejection sensitivity showed a significant positive correlation with loneliness (r = .58, p < .01). SEM analysis confirmed the mediating role of rejection sensitivity in the relationship between social cognition and loneliness. The indirect path from social cognition to loneliness via rejection sensitivity was significant (β = –.28, p < .001), and the total effect of social cognition on loneliness was substantial (β = –.49, p < .001). Model fit indices indicated a good fit (χ²/df = 2.22, CFI = 0.96, RMSEA = 0.054). These findings suggest that deficits in social cognition contribute to heightened feelings of loneliness in gifted underachievers, primarily through increased sensitivity to perceived rejection. Interventions aimed at reducing rejection sensitivity may mitigate the impact of social cognitive difficulties on emotional well-being in this vulnerable group.
استخراج اصول و روش های تعلیم و تربیت مهدوی و تبیین ویژگی های آن در مراکز آموزشی و پرورشی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های کیفی در علوم تربیتی سال اول بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
63 - 90
حوزههای تخصصی:
یکی از کارآمدترین حوزه های تأثیرگذار بر نظام آموزشی و پرورشی جوامع شیعی، بهره مندی از آموزه انتظار، به عنوان یکی از آموزه های اعتقادی و اصلی بنیادین است که می تواند بر هدایت و رشد جامعه علمی تأثیرگذار باشد. هدف پژوهش حاضر استخراج اصول و روش های تربیت مهدوی و تبیین ویژگی های آن در مراکز آموزشی و پرورشی می باشد. روش پژوهش کیفی از نوع پدیدارشناسی بوده و مشارکت کنندگان پژوهش، هشت نفر از اعضای هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی استان زنجان با گرایش های تحصیلی مرتبط با علوم تربیتی بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه فردی نیمه ساختاریافته تا رسیدن به حد اشباع نظری استفاده شد. داده های بدست آمده با استفاده از روش کدگذاری موضوعی مورد تحلیل قرار گرفت و یافته ها در قالب کدهای باز، محوری و منتخب سازمان دهی شد. یافته های حاصل از تجارب استادان در دو مضمون اصلی و کلی (اصول تعلیم و تربیت مهدوی و روش های تعلیم و تربیت مهدوی) و 15مقوله فرعی (اصل توحید محوری، اصل تعقل، اصل عزت، اصل اعتدال، اصل متربى محورى، اصل محبت محورى، اصل نظارت مداری و روش تربیت تقلیدی، روش تربیت تلقینی، روش تربیت تدریجی، روش تربیت غیرمستقیم، روش تربیت الگویی، روش تربیت عملی و روش ابتلا و امتحان) شناسایی گردید. در ادامه، پژوهشگر ویژگی های هر مضمون فرعی را با به کارگیری روش ﺑﺮرﺳی ﻣﺘﻮن و آﺛﺎر ﺗﺄﻟیﻔی ﻣﻨﺎﺑﻊ اوﻟیﻪ و ﺛﺎﻧﻮیﻪ در ﺧﺼﻮص ﺗﺮﺑیﺖ و ﻣﻬﺪویﺖ استخراج و گردآوری کرد.
بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی ویژگی های روانسنجی مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی در جامعه ی ایرانی انجام گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی افراد جامعه ی ایران در سال 1403 که اطلاعات مقدماتی در زمینه ی کامپیوتر و هوش مصنوعی داشتند بود که بالای 20 سال سن داشتند و از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس 340 نفر (137مرد، 203 زن) انتخاب شدند. داده ها از طریق مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی، پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی جمع آوری شدند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی چهار عامل آگاهی ، استفاده ، ارزیابی و اخلاق را برای مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی تأیید کرد. نتایج ضرایب همبستگی پیرسون برای بررسی روایی همزمان (همگرا و واگرا) مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی نشان داد که بین خرده مقیاس های، مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پرسشنامه ی انگیزه های استفاده از هوش مصنوعی و خرده مقیاس پذیرش هوش مصنوعی در فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی مثبت معنادار و با خرده مقیاس ترس از هوش مصنوعی در فرم کوتاه مقیاس نگرش نسبت به هوش مصنوعی همبستگی منفی معنادار وجود دارد. همسانی درونی خرده مقیاس های، مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی بر حسب آلفای کرونباخ با ضرایب همبستگی 72/0 تا 82/0 مورد تأیید قرار گرفت. بنابراین براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که مقیاس دانش استفاده از هوش مصنوعی برای سنجش این سازه در نمونه ای از جامعه ی ایرانی از ویژگی های روانسنجی مناسبی برخوردار است و می تواند ابزاری مفید برای پژوهشگران در زمینه ی پژوهش های مرتبط با دانش استفاده از هوش مصنوعی باشد.
اثربخشی تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمه ای (tDCS) بر آگاهی واج شناختی کودکان مبتلا به اختلال نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: به تازگی تحریک الکتریکی مستقیم فرا جمجمه ای (tDCS) برای بهبود آگاهی واج شناختی مورد توجه پژوهش ها قرار گرفته است. این پژوهش با هدف اثر بخشی tDCS بر آگاهی واج شناختی کودکانِ نا رسا خوان انجام شد. روش: در این مطالعه، از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل با دوره پیگری یک ماهه استفاده شد. جامعه آماری را تمامی دانش آموزان نا رسا خوان (8 تا 12 ساله) مراجعه کننده به مرکز مشاوره آموزش و پرورش بهارستان (استان تهران) در آذرماه 1402 تا اردیبهشت 1403 تشکیل می دادند که از بین آنها 40 دانش آموز (27 پسر و 13 دختر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. دانش آموزان به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (تحریک فعال، 20 نفر) و کنترل (تحریک ساختگی، 20 نفر) قرار گرفتند. tDCS دو جانبه در کرتکس گیجگاهی- آهیانه ای (الکترود آند بین TP7 و P7؛ الکترود کاتد بین TP8 و P8) نصب شد. گروه آزمایش و کنترل 12 جلسه (20 دقیقه ای) به ترتیب تحریک واقعی و ساختگی را دریافت کردند. برای جمع آوری داده ها از فهرست نشانگان نا رسا خوانی، آزمون خواندن و نارساخوانی (نما)، ویراست پنجم آزمون هوش استنفورد- بینه و آگاهی واج شناختی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که tDCS منجر به بهبودی آگاهی واجی (ترکیب و تقطیع واجی، تشخیص کلمه های با واج آغازین و پایانی یکسان، نامیدن و حذف واج آغازین و پایانی، حذف واج میانی) شد (01/0>p)؛ ولی اثر بخشی معنی داری بر آگاهی درون هجایی و آگاهی هجایی نداشت (05/0<p). نتیجه گیری: بنابراین، tDCS یک مداخله امید بخش است که توانایی های آگاهی واجی را تقویت می کند و درمانگران بالینی می توانند از آن به عنوان یک مداخله مکمل استفاده کنند.
اثربخشی برنامه همدلی بر اشتیاق تحصیلی و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر قلدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کودکان استثنایی سال ۲۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۹۵)
۱۴۲-۱۳۰
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از پدیده های شایع در میان دانش آموزان سراسر جهان قلدری است. در واقع، قلدری پیش زمینه بروز خشونت مدرسه ای محسوب می شود و خشونت مدرسه ای مشکل اجتماعی عمده ای است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه همدلی بر اشتیاق تحصیلی و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر قلدر بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی دارای پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دختر دوره متوسطه اول شهرستان اهر در سال تحصیلی 1401 بود. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای از بین پنج مدرسه براساس مقیاس قلدری تعداد 60 نفر از دانش آموزانی که نمره بالایی در مقیاس قلدری کسب نمودند شناسایی شده و از بین آنان 30 نفر افراد داوطلب برای شرکت در پژوهش انتخاب گردید و در دو گروه آزمایش و کنترل به صورت تصادفی گمارده شدند. مقیاس های این پژوهش شامل قلدری ایلی نویز، اشتیاق تحصیلی فردریکز، بلومنفیلد، پاریس و احساس تنهایی راسل و پیلوا و کورتونا بود. با استفاده از برنامه آموزشی مهارت همدلی گروه آزمایش طی هشت جلسه تحت آموزش قرار گرفت. یافته ها: نتایج پژوهش بیانگر این است که می توان از برنامه همدلی برای کاهش خشونت در دانش آموزان قلدر و کمک به دانش آموزان قربانی قلدری استفاده نمود. همچنین استفاده از این برنامه بهبود اشتیاق تحصیلی دانش آموزان را به دنبال دارد. نتیجه گیری: باتوجه به اثربخشی برنامه همدلی در بر اشتیاق تحصیلی و احساس تنهایی در دانش آموزان دختر قلدری آموزش این برنامه به این گروه از افراد و سایر رفتارهای پرخاشگرانه پیشنهاد می شود.
تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یادگیری مغز محور یک الگوی جدید و هیجان انگیز است که در دو دهه اخیر به دلیل چالش های موجود در فرآیند آموزش و یادگیری در کلاس درس، توجه بسیاری از محققین را به خود جلب کرده است. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی انجام گردید. روش کار: این مطالعه با روش، نیمه آزمایشی با مراحل پیش آزمون و پس آزمون و گروه های آزمایش و کنترل انجام شد. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی مدارس دولتی شهر بابلسر در سال تحصیلی 1403-1402 که به روش تصادفی ساده، تعداد 40 نفر در دو گروه آزمایش (15نفر) و گروه کنترل (15نفر) گمارش شدند. ابزار اندازه گیری، راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بوفارد و همکاران (1995)،خودکارآمدی تحصیلی جینک و مورگان(1999) و درگیری تحصیلی زرنگ (۱۳۹۱) بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های توصیفی مانند میانگین، انحراف معیار و آزمون تحلیل کواریانس چند متغیره استفاده شد. یافته: یافته ها نشان داد که تمام آزمون های چند متغیره حاکی از معنی داری واریانس عامل تعامل گروه و عامل مکرر است، مقدار اثر پیلایی برابر با 74/0 است که (F2,37=52.62 P<.01) با توجه به اندازه اثر 74/0 مشخص شد که جلسات یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی بر راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان در درس ریاضی تاثیر دارد. نتیجه گیری: یادگیری مغز محور در محیط یادگیری تلفیقی یکی از شیوه ها و روش های مؤثر در افزایش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی،خودکارآمدی تحصیلی و درگیری تحصیلی دانش آموزان ابتدایی در درس ریاضی است.
طراحی و ارزیابی مدل های راهبردی برای موفقیت انتقال دانش آموزان ابتدایی به مقطع متوسطه
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف:پژوهش حاضر، با هدف طراحی و ارزیابی مدل راهبردی جهت انتقال دانش آموزان به دوره متوسطه انجام گرفته استروش : روش پژوهش، کیفی و از نوع نظریه داده بنیاد و جامعه آماری شامل متخصصان تعلیم و تربیت، روانشناسان و مشاوران مدارس بودند که از میان آن ها 16 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدندیافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد، عواملی مانند: تغییر در روابط دوستی، تغییرات جسمانی بلوغ و تغییرات محیط آموزشی، به عنوان عوامل اصلی در ایجاد چالش های انتقال به دوره متوسطه نقش دارند. به علاوه، عواملی مانند: ویژگی های شخصیتی دانش آموزان و مسائل درون خانواده، به عنوان عوامل مداخله ای و ویژگی های مدرسه و موقعیت اجتماعی_اقتصادی خانواده، به عنوان بستر این تغییر، شناسایی شدند. متخصصان بر پشتیبانی خانواده، حمایت عاطفی مدرسه، حمایت آموزشی معلمان و حمایت سازمانی مدرسه، به عنوان راهبردهای حل مسائل این دوره، تأکید داشتند. آن ها معتقد بودند که اجرای این راهبردها پیامد اجتماعی، آموزشی و عاطفی را به دنبال دارد.نتیجه گیری: یافته های این پژوهش، به خانواده ها، مدیران مدارس، معلمان و مشاوران مدارس توصیه می کند که با شناخت کامل از عوامل ایجاد چالش در این دوره، حمایت های عاطفی، آموزشی و سازمانی را در جهت آمادگی و سازگاری دانش آموزان برای انتقال به دوره متوسطه ارائه دهند.
Space and Identity in Cormac McCarthy's Blood Meridian: A Deleuze and Guattarian Reading(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۳, Summer۲۰۲۵
215 - 225
حوزههای تخصصی:
Space and Identity in Cormac McCarthy's Blood Meridian: A Deleuze and Guattarian Reading Abstract This study explores the intricate relationship between space and identity in Cormac McCarthy's Blood Meridian, utilizing the geocritical concepts of Gilles Deleuze and Félix Guattari. By examining his novel, the study investigates how the interaction of smooth and striated spaces shapes and reshapes characters' identities. Through the lens of Deleuze and Guattari, the research highlights the fluidity and dynamism of spaces, focusing on the continuous interplay without rigid distinctions between space and place. As the integration of Deleuze and Guattari’s concepts of the war machine, nomad, and rhizome is essential to understanding the influence of space on characters' identity, this study begins with examining these key concepts. The rhizome concept parallels the non-linear, interconnected narrative structures in McCarthy's work in which the nomadic existence of characters underscores their search for meaning and survival in a world of constant flux. Through detailed analysis, this study aims to uncover the ways in which McCarthy's characters grapple with their identities amidst perpetual change, offering a nuanced understanding of the interplay between space and identity in contemporary literature. Keywords: Cormac McCarthy, Blood Meridian, Deleuze and Guattari's Geocriticism, Space, Identity
The role of critical pedagogy in developing self-regulated IELTS candidates: A mixed methods study(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۲ , ۲۰۲۵
106 - 136
حوزههای تخصصی:
This study explored the impact of critical pedagogy training for IELTS teachers on their students’ self-regulated learning. It also examined the relationship between students’ self-regulation and their IELTS performance, as well as how teachers implemented critical pedagogy principles in their classrooms. A mixed-methods research design was used, combining quantitative and qualitative approaches. 30 IELTS teachers and 150 learners from a language school in Tehran were recruited based on non-random convenience sampling technique. Teachers received training in critical pedagogy, after which learners completed a self-regulation questionnaire both before and after the intervention. Language proficiency was assessed using two official IELTS mock tests. Classroom observations and semi-structured interviews with teachers provided qualitative insights into instructional practices. Results showed that learners whose teachers received the training had significantly higher self-regulation scores post-intervention compared to a control group. A positive correlation was found between self-regulation and IELTS performance. Observations and interviews revealed that trained teachers used more dialogic, student-centered methods that promoted autonomy and reflective learning. The findings suggest that critical pedagogy training can effectively enhance both learner autonomy and exam preparedness. These results have implications for improving teacher education and classroom practices in high-stakes language testing environments.