فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: ارزشیابی توصیفی، به عنوان رویکردی کلیدی در نظام آموزش ابتدایی ایران با تأکید بر سنجش مستمر و جامع، ظرفیت قابل توجهی برای بهبود کیفیت یادگیری و افزایش مشارکت فعال دانش آموزان دارد؛ اما در عمل با چالش های فراوانی همچون کمبود منابع آموزشی و مشکلات ساختاری مواجه است. این پژوهش با هدف شناسایی، تحلیل و ارائه راهکارهای عملی برای غلبه بر چالش ها و بهره مندی از فرصت های مرتبط با اجرای ارزشیابی توصیفی انجام شد. روش ها : مطالعه حاضر از نوع مرور نظام مند بود. به این منظور، 19 مقاله پژوهشی مرتبط که در سال های 1398 تا 1402 در پایگاه های اطلاعاتی SID و Magiran منتشر شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش کدگذاری، تحلیل مضمونی و ترکیب یافته ها بر اساس مدل سندلوسکی و باروسو (2007) تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل کیفی داده ها نشان داد اگرچه ارزشیابی توصیفی پتانسیل بالایی برای بهبود کیفیت یادگیری و افزایش مشارکت و انگیزه دانش آموزان دارد؛ اما اجرای آن در مدارس ابتدایی ایران با موانع قابل توجهی همراه است. اصلی ترین چالش های شناسایی شده عبارتند از: کمبود منابع آموزشی و پشتیبانی کافی، ضعف در مهارت ها و دانش حرفه ای معلمان در زمینه اجرای این رویکرد و مشکلات ساختاری در سطح برنامه ریزی درسی و سیاست گذاری های کلان آموزشی. نتیجه گیری: اجرای موفقیت آمیز ارزشیابی توصیفی نیازمند یک رویکرد جامع و هماهنگ با مشارکت فعال تمامی ذینفعان کلیدی شامل معلمان، مدیران، والدین و سیاست گذاران آموزشی است. غلبه بر چالش های شناسایی شده و استفاده بهینه از فرصت ها می تواند نقش بسزایی در ارتقاء کیفیت فرآیند یاددهی-یادگیری و تحقق اهداف آموزشی در مقطع ابتدایی داشته باشد.
Identifying the Digital Literacy Needs of Adolescents with Intellectual Disabilities: A Focus Group Study(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This study aimed to explore the digital literacy needs, challenges, and support preferences of adolescents with intellectual disabilities to inform inclusive educational practices and policy interventions. A qualitative research design was employed using semi-structured focus group interviews with 20 adolescents aged 13–18 years diagnosed with mild to moderate intellectual disabilities in Taiwan. Participants were recruited through purposive sampling from both inclusive mainstream schools and special education centers. Data collection was conducted through four focus groups, each comprising five participants. The interviews were audio-recorded, transcribed verbatim, and analyzed thematically using NVivo 14 software. Thematic saturation guided the completion of data collection. Trustworthiness was enhanced through triangulated coding, member checking, and maintaining an audit trail. Analysis revealed four overarching themes: (1) access to digital tools and infrastructure, (2) digital skills and usage patterns, (3) social and emotional factors, and (4) support systems and educational strategies. Participants reported limited and unequal access to digital devices, inadequate school resources, and lack of individualized digital instruction. While many adolescents demonstrated basic digital engagement (e.g., opening apps, watching videos), they struggled with more complex tasks such as evaluating online content or engaging in digital communication. Emotional barriers included fear of making mistakes and social comparison with peers. Support from family members and peers emerged as critical, while participants emphasized a need for gamified, visual, and hands-on digital training tailored to their learning styles. Adolescents with intellectual disabilities experience significant barriers to digital inclusion, stemming from infrastructural, cognitive, emotional, and instructional gaps. Addressing these challenges requires context-sensitive, learner-centered interventions and greater collaboration among educators, families, and policymakers to ensure equitable access to digital literacy education.
Impact of Interactive Meta-Linguistic Feedback on Learning and Retention of Grammatical Structures in an Iraqi EFL Context(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۴, Autumn ۲۰۲۵
47 - 60
حوزههای تخصصی:
This study compared the impact of interactive meta-linguistic feedback on the learning and retention of grammatical structures among Iraqi EFL learners. The study used a quasi-experimental design with 62 intermediate-level male students separated into three groups: one receiving interactive meta-linguistic feedback, another receiving traditional meta-linguistic feedback, and a control group that received no feedback. Pre-tests, immediate post-tests, and delayed post-tests were used to assess participants' knowledge of the following grammatical structures: present perfect, present perfect continuous, future, and future perfect. The results showed that interactive meta-linguistic feedback greatly improved both grammatical structure learning and retention when compared to other types of input. This study emphasizes the significance of feedback in language acquisition and proposes that interactive approaches may be more effective in promoting grammatical accuracy among EFL learners. This study compared the impact of interactive meta-linguistic feedback on the learning and retention of grammatical structures among Iraqi EFL learners. The study used a quasi-experimental design with 62 intermediate-level male students separated into three groups: one receiving interactive meta-linguistic feedback, another receiving traditional meta-linguistic feedback, and a control group that received no feedback. Pre-tests, immediate post-tests, and delayed post-tests were used to assess participants' knowledge of the following grammatical structures: present perfect, present perfect continuous, future, and future perfect.
تحلیل و تبیین فلسفی هویت حرفه ای معلم بر اساس فلسفۀ تربیت اسلامی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل و تبیین هویت حرفه ای معلم براساس فلسفه تربیت اسلامی، با تأکید بر یافته های مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تربیت رسمی عمومی در جمهوری اسلامی ایران و نظریه عاملیت انسان (باقری، ۱۳۹۹) انجام شده است. مسئله اصلی پژوهش آن است که هویت حرفه ای معلم در منظومه فلسفه تربیت اسلامی چگونه معنا یافته و چه مؤلفه ها و سازوکارهایی در تکوین و تعالی آن نقش آفرین هستند؟ روش پژوهش، کیفی و مبتنی بر رویکرد فلسفی- تحلیلی است. در پاسخ به مسئله پژوهش، ابتدا مؤلفه های کلیدی چون هویت، عاملیت، هویت جمعی و حرفه از منظر فلسفه تربیت اسلامی تحلیل شد. یافته های پژوهش حاکی از آن است که معلم براساس فلسفه تربیت اسلامی، فردی هویت مدار و تحول گرا در بستر موقعیت با توجه به ارزش های اصیل فرهنگی جامعه است. هویت حرفه ای معلم، به عنوان یکی از اقسام هویت جمعی ناظر به عمل معلمی، امری پویا، چند مؤلفه ای و ترکیبی از عناصر معرفتی، انگیزشی، ارادی و عملی است که در بستر موقعیت و درپی تلاش آگاهانه فرد شکل می گیرد که در آن، «حرفه» عملی است پیوندخورده با مبادی شناختی، میلی (گرایشی) و ارادی. تکوین و تعالی هویت حرفه ای معلم، ضمن رعایت اصل عاملیت معلم، براساس کسب شایستگی های مورد نیاز برای درک وی از موقعیت خویش و دیگران و تلاش برای اصلاح و ارتقاء آن در طول زندگی حرفه ای براساس نظام معیار اسلامی شکل می گیرد. همچنین مؤلفه های هویت حرفه ای معلم، شامل سه دسته عمومی، عام و خاص است. مؤلفه های عمومی شامل آن دسته از صفات و توانمندی ها است که به حرفه معلمی اختصاص نداشته و شایسته است عموم افراد جامعه واجد آنها باشند، هرچند احراز این مولفه ها را می توان و باید به عنوان پیش نیاز لازم برای ورود به حرفه معلمی دانست. مؤلفه های عام، ناظر به صفات و مهارت هایی است که همه معلمان لازم است در امر تربیت دارا باشند. مؤلفه های اختصاصی هویت حرفه ای معلم نیز شامل دانش و مهارت محتوایی معلمان در رشته تخصصی خاص خویش است. از ویژگی های تعریف حاضر، تأکید بر «هویت مداری»، «موقعیت مندی» و «عاملیت» معلم در عین تعامل ناهمتراز با متربیان و نیز گرانباری هویت حرفه ای معلم از میراث فرهنگی جامعه است که او را از صرفاً انتقال دهنده محتوای علمی، به کنشگری آگاه، اخلاقی و تحول آفرین در هویت متربیان، متناسب با موقعیت مبدل می سازد.
بررسی و شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر بر کیفیت آموزش و یادگیری دانشجویان دانشکده مهندسی راه آهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۵
95 - 115
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت بهره گیری از نیروهای متخصص در صنعت ریلی، لزوم توجه به کیفیت یادگیری و عوامل مؤثر بر آن در تربیت کارکنان آینده این صنعت انکارناشدنی است. هدف پژوهش حاضر شناسایی مهم ترین عوامل مؤثر بر کیفیت یادگیری و آموزش و طرح راهکارهایی به منظور افزایش و بهبود آن در دانشجویان دانشکده مهندسی راه آهن است. جامعه آماریْ دانشجویان در حال تحصیلِ دانشکده راه آهن دانشگاه علم و صنعت ایران بودند که درنهایت 132 نفر از آنان به عنوان حجم نمونه به دست آمده از روش نمونه گیری تصادفی ساده بررسی شدند. روایی محتواییِ پرسش نامه را تعدادی از استادان و متخصصان این حوزه انجام دادند. پایاییِ گویه های پرسش نامه نیز با ضریب آلفای کرونباخ و پایایی مرکّب بررسی شد و ضریب آلفای کرونباخ برابر با 74/0 به دست آمد. برای بررسی درستیِ روابط درنظرگرفته شده در مدل پژوهش، از تحلیل عاملی تأییدی (CFA) استفاده کردیم. مهم ترین نتایج نشان داد که هر پنج عامل «آشنایی و رضایت از رشته»، «یادگیری عملی»، «امکانات و فضای آموزشی»، «کیفیت آموزش» و «عادات مطالعه» در مدل مفهومی درنظر گرفته شده دارای رابطه ای معنادار با سازه اصلی، یعنی کیفیت یادگیری و آموزش دانشجویان، بودند. درعین حال، عامل «آشنایی و رضایت از رشته» بیشترین و، در مقابل، «عامل امکانات و فضای آموزشی» کمترین سهم را در کیفیت یادگیری و آموزش دانشجویان داشتند. در پایان، راهکار های افزایش کیفیت آموزش و یادگیری دانشجویان را، به ویژه دانشجویان دانشکده راه آهن که به عنوان مطالعه موردی در تحقیق حاضر بررسی شدند، مطرح کرده ایم.
پیش بینی رفتار اقتصادی، براساس آموزش اقتصاد در خانواده و دانشگاه، با میانجیگری سواد اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۵
117 - 135
حوزههای تخصصی:
سواد اقتصادی و درک مفاهیم آن برای دانشجویان اهمیت ویژه ای دارد زیرا تصمیمات رفتاری و مالی آنان تأثیری بسزا بر وضعیت مالی و شغلی آینده شان خواهد داشت. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه علّی آموزش اقتصاد در خانواده و دانشگاه با میانجیگری سواد اقتصادی در رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی بوده است. پژوهش، با توجه به هدف، کاربردی و، با توجه به نحوه گردآوری داده ها، از نوع پژوهش های توصیفی - همبستگی مبتنی بر مدل یابی ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان مهندسی دانشگاه سمنان (1700 نفر) در سال تحصیلی ۱۴۰2-۱۴۰3 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 220 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه های رفتار اقتصادی، سواد اقتصادی، آموزش اقتصاد در خانواده و آموزش اقتصاد در دانشگاه بود. داده ها به وسیله آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (پیرسون و تحلیل مسیر) تحلیل شدند. نتایج داده ها نشان می دهد آموزش اقتصاد در خانواده تأثیری معنادار بر سواد اقتصادی و رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی و نیز آموزش اقتصاد در دانشگاه تأثیری معنادار بر سواد و رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی دارد. همچنین تأثیر سواد اقتصادی بر رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی معنادار است. آموزش اقتصاد در خانواده با میانجیگری سواد اقتصادی نقشی غیرمستقیم، مثبت و معنادار در رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی ایفا می کند و آموزش اقتصاد در دانشگاه نیز با میانجیگری سواد اقتصادی تأثیر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی دارد. نتایج پژوهش، اهمیت آموزش اقتصاد در خانواده و دانشگاه را در ایجاد سواد اقتصادی و به تبع آن رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی نشان می دهد.
عوامل مؤثر بر پذیرش فناوری هوش مصنوعی در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت سریع هوش مصنوعی، آموزش عالی دستخوش تحولاتی اساسی شده است. این فناوری با ارائه ابزارهای نوآورانه و تسهیل شخصی سازی فرآیند یادگیری، امکان دسترسی گسترده تر به منابع آموزشی و بهبود کیفیت تدریس را فراهم کرده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی پذیرش و استفاده از فناوری هوش مصنوعی در میان اعضای هیئت علمی، بر اساس مدل یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری (UTAUT)، انجام شد. جامعه آماری شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ است که از بین آن ها ۱۱۸ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسش نامه استاندارد و متناسب سازی شده گردآوری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 تحلیل شد. یافته ها نشان دادند که عملکرد مورد انتظار، تلاش مورد انتظار و تأثیر اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری(p<0.01) بر قصد رفتاری، و همچنین بر رفتار استفاده از هوش مصنوعی از طریق قصد رفتار دارند. در مقابل، شرایط تسهیلگر و ریسک ادراک شده تأثیر معناداری بر پذیرش این فناوری نداشتند. تحلیل متغیرهای تعدیلگر نشان داد که جنسیت، رابطه بین ریسک ادراک شده و قصد استفاده را تعدیل می کند، به طوری که در میان استادان زن، ریسک ادراک شده تأثیر منفی و معناداری بر قصد استفاده دارد. این نتایج بر اهمیت بهبود زیرساخت ها، افزایش آگاهی از مزایای هوش مصنوعی، تسهیل دسترسی و کاهش نگرانی های مرتبط با این فناوری تأکید دارد و می تواند راهنمایی برای سیاست گذاران و مدیران آموزشی در تسهیل پذیرش و ارتقای کیفیت کاربری مبتنی بر این فناوری در آموزش عالی باشد.
کارکرد هنرهای تجسمی در بستر عکاسی جهت تقویت تفکر انتقادی دانش آموزان متوسطه با تأکید بر رویکرد آموزشیSTEAM(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل و بررسی کارکرد هنرهای تجسمی، در بستر عکاسی، در تقویت مهارت های تفکر انتقادی دانش آموزان مقطع متوسطه با تأکید بر علوم و فناوری در چارچوب STEAM می پردازد. هدف اصلی این پژوهش، تحلیل آثار عکاسی دانش آموزان به عنوان بازتاب دهنده فرآیندهای تفکر انتقادی و بررسی چگونگی استفاده از ابزارهای فناورانه و اصول علمی در ایجاد این آثار بود. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان مقطع متوسطه استان مازندران بوده و نمونه پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند از میان دانش آموزانی که در فعالیت های هنری و عکاسی مشارکت داشته اند، انتخاب شده است. عناصر و کیفیات بصری مانند رنگ، نور، ترکیب بندی و زاویه دید، همراه با تأثیر فناوری (نرم افزارهای ویرایش عکس) و علوم (اصول نور و رنگ) در آثار هنری دانش آموزان تحلیل شد. یافته ها نشان داد که مضامینی مانند تضادهای ارزشی، آشفتگی محیطی، امید و مقاومت در برابر موانع، بیشترین تأثیر را در بازتاب تفکر انتقادی دارند. نتایج پژوهش نشان داد که بهره گیری از رویکرد آموزشی STEAM، در هنرهای تجسمی، بستر مناسبی برای طراحی فعالیت های آموزشی هدفمند و تقویت تفکر انتقادی ایجاد می کند. برای نمونه، ابزارهای هوش مصنوعی به دانش آموزان کمک می کنند تا تصاویر خود را به طرز عمیقی به سمت ایجاد معنا و مفهوم بهبود بخشند و مفاهیم انتقادی را با دقت بیشتری بازتاب دهند. از این رو، پیشنهاد می شود فعالیت های آموزشی با تأکید بر علوم و فناوری طراحی شوند، ابزارهای هوش مصنوعی به صورت هدفمند به کار گرفته شوند، و نمایشگاه های تعاملی برای تبادل نظر و تحلیل آثار برگزار گردد.
تأثیر الگوی مدیریّت آموزش در تغییر نگرش و پیشرفت تحصیلی دانشجو معلّمان رشته آموزش ابتدایی: مطالعه آمیخته با رویکرد مثلث سازی داده ها
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش، باهدف بررسی تأثیرِ الگویِ مدیریّتِ آموزشی بر تغییر نگرش و پیشرفت تحصیلی دانشجو معلّمان رشته آموزش ابتدایی، انجام شد.روش : این تحقیق، از نوع شبه تجربی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل، به منظور بررسی تغییرات نگرش و پیشرفت تحصیلی دانشجومعلّمان طرّاحی گردید. داده های کمّی از طریق پرسش نامه های نگرش و پیشرفت تحصیلی، جمع آوری شد و برای تحلیل آن ها از آزمون T زوجی استفاده شد. داده های کیفی، از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با دانشجومعلّمان و استادان آموزش ابتدایی به دست آمد. جامعه آماری شامل دانشجومعلّمان کارشناسی آموزشِ ابتداییِ دانشگاهِ فرهنگیانِ کرمان(پردیس شهید باهنر) بودند که از میان شش کلاس فعّال در نیمسال اول 1403_1402 یک کلاس به طور هدفمند انتخاب و الگوی مدیریّت آموزشی، به طور آزمایشی پیاده سازی شد. یافته ها: نتایج نشان داد که الگوی مدیریّت آموزشی، موجب تغییر نگرش مثبت و بهبود پیشرفت تحصیلی دانشجومعلّمان، در رشته آموزش ابتدایی شده است. دانشجومعلّمان گروه آزمایش، تغییرات معناداری در نگرش و عملکرد تحصیلی خود نسبت به گروه کنترل، نشان دادند. تحلیل های کیفی نیز حاکی از افزایش انگیزه و رضایت آنان از فرایند تدریس و استفاده از روش های فعّال آموزشی بود. نتیجه گیری: این پژوهش، تأثیر مثبت و معنادار الگوی مدیریّت آموزشی بر نگرش و پیشرفت تحصیلی دانشجومعلّمان را تأیید کرده و پیشنهاد هایی برای بهبود پیاده سازی آن، در محیط های آموزشی ارائه می دهد.
سازگاری تحصیلی و مهارت های اجتماعی: اهمیت آموزش مشارکت گروهی در آموزش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویکردی نو بر آموزش کودکان سال ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
37 - 49
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف اصلی پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش به شیوه مشارکت گروهی بر سازگاری تحصیلی و رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر متوسطه اول ناحیه یک شهر ارومیه در سال تحصیلی 1402-1401 بود. روش : این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و با توجه به ماهیت موضوع و اهداف پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر متوسطه اول ناحیه یک شهر ارومیه در سال تحصیلی 1402-1401بودند (3800 نفر). از میان این دانش آموزان، با روش نمونه گیری در دسترس، نمونه ای به تعداد 30 نفر انتخاب (15نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) شدند و جایگزینی مشارکت کنندگان در گروه های آزمایش و گواه به صورت جایگزینی تصادفی صورت پذیرفته است. آموزش مشارکت گروهی بر اساس بسته آموزشی (محمدی و همکاران، 1394) هفته ای دو جلسه و به مدت یک ماه برای گروه آزمایشی انجام شد. ﺑﺮای ﺳﻨﺠﺶ سازگاری تحصیلی دانش آموزان از پرسشنامه سازگاری تحصیلی بیکر و سریاک (1984) و برای سنجش رشد مهارت های اجتماعی دانش اموزان از پرسشنامه رشد اجتماعی آلیس وایتز من (1990) استفاده شده است. روایی محتوایی، صوری و ملاکی این پرسش نامه ها توسط اساتید گروه علوم تربیتی بررسی و تأیید شده است و پایایی آن ها به ترتیب 78/0 و 73/0 به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS28 و از طریق آزمون تحلیل کواریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش به شیوه مشارکت گروهی بر سازگاری تحصیلی و رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان دختر متوسطه اول ناحیه یک شهر ارومیه موثر بوده است. نتیجه گیری: استفاده معلمان از روش های تدریس فعال از جمله آموزش مشارکتی باعث می شود تا سازگاری تحصیلی و رشد مهارت های اجتماعی دانش آموزان افزایش پیدا کند.
بررسی پیشایندها و پیامدهای دوره های برخط آزاد انبوه(موک) بر توسعل حرفه ای دانشجو معلّمان آموزش ابتدایی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش، به بررسی تأثیر دوره های برخط آزاد انبوه(موک ها) بر توسعه حرفه ای دانشجومعلّمان در برنامه آموزش ابتداییِ دانشگاه ِفرهنگیان می پردازد. موک ها به عنوان ابزاری نوین در یادگیری، ظرفیّت قابل توجّهی برای ارتقای مهارت ها و دانش معلّمان آینده دارند. روش ها: این پژوهش، از نوع کاربردی و با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شده است. داده ها، از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 16 نفر از متخصّصان و استادان آموزش عالی جمع آوری و نمونه گیری به صورت هدفمند و با کمک تکنیک گلوله برفی انجام گرفت و فرایند جمع آوری داده ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. یافته ها: یافته ها نشان داد، پیشایندهای مؤثّر بر موفقیّت دوره های موک شامل عوامل محیطی، سیستم های یادگیری، مدیریّت محتوا، استانداردسازی و تعامل هستند. همچنین، چهار پیامد اصلی برای بهبود آموزش شناسایی شد: افزایش ارتباطات بین المللی، برنامه ریزی مؤثّر درسی، تقویّت زیرساخت های اجتماعی_فرهنگی و توسعه برنامه ریزی استراتژیک. نتیجه گیری: دوره های موک، نقش حیاتی در توسعه حرفه ای دانشجومعلّمان دارند و می توانند، فرصتی برای بهبود روش های تدریس، تبادل دانش و آگاهی فرهنگی فراهم آورند. با رعایت استانداردهای مناسب در محتوا، تعامل و پشتیبانی، این دوره ها می توانند، به طور مؤثّر کیفیّت آموزش دانشجومعلّمان را ارتقا دهند.
Identifying the Cognitive and Emotional Components of Self-Advocacy in Exceptional Learners(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۱ (۲۰۲۵) : Serial Number ۹
19-26
حوزههای تخصصی:
This study aims to identify the cognitive and emotional components of self-advocacy in exceptional learners and examine the external factors that influence their ability to advocate for themselves in educational settings. A qualitative research design was employed, utilizing semi-structured interviews with 29 exceptional learners recruited through online platforms. Theoretical saturation was reached, ensuring comprehensive data collection. NVivo software was used to conduct thematic analysis, identifying key cognitive and emotional factors related to self-advocacy. Participants shared their experiences regarding metacognitive awareness, decision-making, emotional regulation, and external support systems, providing rich qualitative data for analysis. The results indicated that self-advocacy among exceptional learners is shaped by cognitive competencies, including metacognition, decision-making, and information-seeking behaviors, as well as emotional factors such as self-efficacy, resilience, and emotional regulation. Participants who demonstrated strong metacognitive strategies and confidence were more effective self-advocates, whereas those facing anxiety or low self-efficacy struggled to assert their needs. External factors, such as educator support, family involvement, and institutional policies, played a critical role in shaping advocacy experiences. Online networks and digital advocacy resources were identified as valuable tools for enhancing self-advocacy skills. However, institutional barriers, including bureaucratic challenges and lack of awareness among educators, posed significant obstacles for learners. The study highlights the complexity of self-advocacy in exceptional learners, emphasizing the interplay between cognitive awareness, emotional resilience, and external support structures. Enhancing self-advocacy skills requires targeted interventions, including advocacy training, institutional support, and digital resource accessibility.
پیش بینی پدیده وانمودگرایی در دانشجویان بر اساس سبک های دلبستگی، عزت نفس و شفقت به خود در دوران همه گیری کووید-19(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: همه گیری کووید-19 برای گروه های مختلف از جمله دانشجویان چالش های زیادی مانند وانمودگرایی را ایجاد کرد. پدیده وانمودگرایی یک تجربه فردی است که در آن فرد دچار شک و تردید به خود و توانایی های خود می شود که تبعات زیادی به خصوص برای دانشجویان دارد؛ بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی پدیده وانمودگرایی بر اساس سبک های دلبستگی، عزت نفس و شفقت به خود در همه گیری کووید- 19 انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش توصیفی (همبستگی) بود. جامعه ی آماری شامل تمامی دانشجویان دختر و پسر دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 1400-1401 بود. تعداد 400 دانشجو با روش نمونه گیری در دسترس مطالعه شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس پدیده وانمودگرایی کلانس (1985)، پرسش نامه سبک های دلبستگی هازن و شیور (1987)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965) و فرم کوتاه مقیاس شفقت به خود ریس و همکاران (2011) بود. در تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد بین وانمودگرایی و سبک های دلبستگی ایمن (11/۰-, p<0/01)، اضطرابی ( 43/۰ , p<0/01) و اجتنابی (24/۰, p<0/01 )، شفقت به خود (60/۰-, p<0/01 ) و عزت نفس (57/۰-, p<0/01 ) همبستگی معناداری وجود دارد. همچنین شفقت به خود، دلبستگی اضطرابی و عزت نفس به ترتیب بیشترین سهم را در پیش بینی وانمودگرایی داشتند. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر مبنی بر نقش سبک دلبستگی، شفقت به خود و عزت نفس در وانمودگرایی دارای تلویحات کاربردی برای مراکز مشاوره ی تحصیلی و سازمان های مدیریت بحران هستند. نتایج این طرح می تواند پاسخگوی برخی نیازهای آموزشی- بهداشتی در حوزه پیشگیری از مسائل روانشناختی دانشجویان از جمله وانمودگرایی در شرایط بحرانی همچون همه گیری کووید- 19 باشد.
الگوی فقهی-تربیتی صلاحیت حرفه ای معلمی: واکاوی مؤلفه های آداب معلمی در متون اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تعلیم و تربیت دوره ۴۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۶۱
۲۸-۷
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو با هدف متن پژوهی نظام مند و بر اساس روش فراترکیب (متاسنتز) با نرم افزار تحلیل کیفی MAXQDA انجام شده است تا بتواند به بازخوانی و ارائه الگویی جامع از صلاحیت حرفه ای معلمیِ پدیدار در میراث ارزشمند متون تربیتی-فقهی اسلام بپردازد. داده های پژوهش دربرگیرنده 30 کتاب برگزیده حدیثی و تربیتی از صدر کتابت متون اسلامی (255ق) تا دوره معاصر (1228ق) و متشکل از آیات، روایات و نظر اندیشمندان است. بر اساس ستانده پژوهش، 494 کد از روایات، 1954 کد از نظر اندیشمندان و در مجموع 2448 کد از جملگی متون و بر پایه تحلیل یافته ها، ساخت نهایی الگو در چهار ساحت، 15 حوزه محوری و 91 شاخص صلاحیت با نام «الگوی فقهی-تربیتی صلاحیت حرفه ای معلمی (المفید)» به دست آمده است. ساحتهای چهارگانه الگوی المفید عبارت اند از: آداب معلمی در شبکه دانشی (آداب المعلم فی علمه)»، آداب معلمی در حوزه آموزش (آداب المعلم فی تعلیمه)، آداب معلمی در باب آموزندگان (آداب المعلم مع متعلمه) و آداب معلمی در باب توسعه فردی (آداب المعلم فی نفسه). گفتنی است که این الگو، ناظر بر الگوی تربیت معلم در نظام ارزشی اسلام، درآمدی بر مسیر صلاحیت پژوهی کیفی در میان منابع دین مبین اسلام و همچنین الگویی اصیل برای عملیاتی شدن در امر تربیت معلم آگاه (عالِم) و کارگزار (عامل) است.
بررسی توانایی های مورد اندازه گیری در آزمون سراسری گروه آزمایشی علوم تجربی در سال 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۸
5 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف: آزمون سراسری (کنکور) با هدف انتخاب دانش آموزان برای ورود به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی طراحی شده است. این مطالعه در پی آن است تا ساختار مفهومی و توانایی های نهفته مورد سنجش در این آزمون را که در انتخابی دقیق و عادلانه نقش بسزایی دارند، شناسایی و تحلیل کند. روش: این پژوهش به روش توصیفی–همبستگی انجام شد. نمونه ای تصادفی شامل ۴۸٬۴۳۶ نفر از داوطلبان گروه علوم تجربی کنکور سال ۱۴۰۰ انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل مؤلفه های اصلی (PCA)، تحلیل خوشه ای (Cluster Analysis)، مقیاس بندی چندبعدی (MDS) و مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد که ساختار آزمون از سه توانایی عمده تشکیل شده است: دروس عمومی، دروس تخصصی، و زبان انگلیسی به عنوان یک توانایی مستقل. مدل معادلات ساختاری نیز نشان داد که توانایی های عمومی، زیربنای توسعه سایر ابعاد هستند و روابط میان آن ها از نظر آماری معنادارند. زبان انگلیسی نیز به عنوان حیطه ای مستقل شناسایی شد. نتیجه گیری: ساختار شناسایی شده، الگویی منسجم از توانایی های اندازه گیری شده در آزمون ارائه می دهد که می تواند در طراحی سؤالات، تفسیر نتایج، و برنامه ریزی آموزشی به کار رود. تأیید مدل مفهومی پژوهش، پشتوانه ای نظری و تجربی برای درک بهتر سازوکار آزمون فراهم می کند.علاوه بر این نتایج پژوهش به بهینه سازی فرآیند گزینش کمک کرده و می تواند در جهت هم راستاسازی روش های ارزیابی با اهداف آموزشی و نیازهای متغیر جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
استفاده از استعاره های شناختی در تدریس و تاثیر آن بر درک دانش آموزان: یک مطالعه ی مروری نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۸
37 - 53
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر استفاده از استعاره های شناختی در فرایند تدریس و نقش آن در ارتقای درک مفاهیم آموزشی توسط دانش آموزان، با روش مرور نظام مند و رویکرد روایتی بر مبنای چارچوب سیلوا انجام شده است. روش: این مطالعه به روش مرور نظام مند و روایتی انجام شد. داده ها با جستجوی هدفمند در پایگاه های Google Scholar، ScienceDirect و نورمگز، بر اساس کلیدواژه های مرتبط با استعاره های شناختی در آموزش، گردآوری شد. جامعه آماری شامل مقالات منتشرشده بین سال های 2000 تا ۲۰۲۳ بود. پس از غربالگری چندمرحله ای شامل حذف مقالات نامرتبط و تکراری، ۲۲ مقاله منتخب بر اساس معیارهای ورود و هم راستایی با اهداف پژوهش انتخاب شدند. تحلیل محتوای کیفی بر اساس رویکرد موضوعی انجام شد تا مضامین اصلی استخراج و مقالات در شش محور موضوعی طبقه بندی شوند: نقش استعاره های شناختی در یادگیری، تأثیر زمینه های فرهنگی، طراحی هدفمند استعاره ها، ارتباط با سواد دیجیتال، کاربرد در مفاهیم محاسباتی، و تقویت تفکر خلاق. یافته: نتایج تحلیل ها نشان داد که استفاده هدفمند، خلاقانه و متناسب با محتوای درسی از استعاره های شناختی می تواند تأثیر قابل توجهی در تسهیل فهم مفاهیم پیچیده، افزایش انگیزش یادگیری و تعمیق مشارکت شناختی دانش آموزان داشته باشد. نتیجه گیری: بر این اساس، طراحی آموزشی مبتنی بر استعاره و توانمندسازی معلمان در بهره گیری از آن، گامی مؤثر در بهبود کیفیت تدریس و یادگیری به شمار می رود.
مسئولیت اجتماعی نظام دانشگاهی، مفهوم مفقوده سیاست ها و برنامه های آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: نظام دانشگاهی زمانی در جامعه موثر خواهند شد که در قبال مسائل اجتماعی احساس مسئولیت نمایند. در این راستا پژوهش حاضر با طراحی مدلی بر اساس شاخص ها و ابعاد مسئولیت اجتماعی نظام دانشگاهی، وضعیت موجود و مطلوب آن را در سیاست ها و برنامه های دانشگاهی مورد بررسی قرار داده است. روش شناسی: روش پژوهش آمیخته اکتشافی است. در بخش کیفی، شاخص ها و مؤلفه های مدل شناسایی و در بخش کمی، داده ها از 259 نفر اعضای هیات علمی با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای توسط پرسشنامه جمع آوری شدند. روایی ابزار با تحلیل عاملی تاییدی و پایایی آن از طریق آلفای کرانباخ و پایایی ترکیبی تأیید گردید. داده ها در بخش کیفی با تحلیل محتوای کیفی و در بخش کمی با تحلیل عاملی تاییدی مرحله دوم، آزمون تی زوجی و ویلکاکسون تحلیل شد. یافته ها: یافته های حاصل از تحلیل های کیفی و کمی منجر به شناسایی 50 شاخص و 7 مؤلفه از قبیل مسئولیت اخلاقی، زیست محیطی، بشردوستانه، اقتصادی، شناختی، قانونی و آموزشی وپژوهشی در قالب یک مدل با برازش مناسب گردید. ارزیابی انجام شده نشان داد که بین وضعیت موجود و مطلوب آن فاصله زیادی وجود دارد. نتیجه گیری و پیشنهادها: نتایج حاکی از وضعیت نامطلوب دانشگاه های موردمطالعه درباره ایفای نقش مسئولیت اجتماعی است. پیشنهاد می شود ابعاد مسئولیت اجتماعی در سیاستگذاری و برنامه ریزی نظام های دانشگاهی مورد توجه قرار گیرد. نوآوری و اصالت: مفهوم مسئولیت اجتماعی نظام دانشگاهی چندان مورد توجه پژوهش ها، سیاست ها و برنامه های آموزشی نیست و سابقا چنین مطالعه ای در منطقه هدف صورت نگرفته است. لذا پژوهش درباره آن بعنوان پارادایم نوظهور برای جهت گیری پژوهش های آتی مفید است.
تحلیل ضرورت ها و راهبردهای اجرای نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای: رویکردی بر اساس سنتزپژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۷
261 - 260
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به نیاز روزافزون بازار کار به نیروهای ماهر، تقویت نظام های یادگیری مهارت محور در آموزش فنی و حرفه ای ضروری به نظر می رسد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تحلیل ضرورت ها و راهبردهای اجرایی نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای شهر تهران انجام شده است.
روش شناسی: این پژوهش از نوع آمیخته (کیفی و کمی) بوده، در بخش کیفی از روش سنتزپژوهی هفت مرحله ای کوپر (2015) استفاده شد و داده ها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی از نوع کدگذاری باز و محوری، تحلیل و سپس دو الگوی هسته ای و جامع برای نظام یادگیری مهارت محور ارائه گردید. در بخش کمی نیز از تحلیل نظرات متخصصان بهره گرفته شد. جامعه آماری شامل مقالات مرتبط در پایگاه های داخلی ایران، پایگاه داده وب آو ساینس، و گوگل اسکالر در بازه زمانی 2000 تا 2025 و نمونه گیری مقالات به شیوه مبتنی بر معیار بوده است. در جستجوی اولیه، 307 مقاله مرتبط انگلیسی شناسایی شد که پس از بررسی و حذف مقالات نامرتبط، تعداد 73 مقاله انتخاب شد. همچنین، 8 مقاله فارسی مرتبط نیز مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که برای اجرای موفقیت آمیز نظام یادگیری مهارت محور، توجه به سیاست گذاری و حمایت پایدار، طراحی برنامه های درسی مبتنی بر نیاز بازار کار، توسعه مهارت های کارآفرینی، و تقویت نقش ذی نفعان مختلف از جمله صنعت و نهادهای آموزشی ضروری است.
نتیجه گیری و پیشنهادها: مدل ارائه شده بر اساس تحلیل و ترکیب مطالعات منتخب، راهکاری جامع برای بهبود نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای ارائه می دهد. بر این اساس، پیشنهاد می شود سیاست گذاران آموزشی با بهره گیری از این مدل، راهکارهای اجرایی مناسب را برای هم راستایی آموزش های فنی و حرفه ای با نیازهای واقعی بازار کار طراحی و پیاده سازی کنند.
نوآوری و اصالت: در این مطالعه الگویی نوین برای بهبود نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای ارائه گردیده و بر انطباق آموزش با نیازهای بازار کار تأکید شده است.
بررسی تجارب زیسته معلمان از فرصت ها و چالش های درس پژوهی (مورد مطالعه: معلمان دوره ی ابتدایی شهرستان دورود)
منبع:
آموزش پژوهی دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
15 - 31
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف بازنمایی تجارب زیسته معلمان ابتدایی از فرصت ها و چالش های اجرای طرح درس پژوهی در شهرستان دورود انجام گرفت. با توجه به ماهیت پژوهش ازلحاظ هدف از نوع پژوهش های توسعه ای و به لحاظ گردآوری داده ها در زمره پژوهش های کیفی از نوع پدیدارشناسی قرار می گیرد. شرکت کنندگان معلمان دوره ی ابتدایی شهرستان دورود بوده که در سال تحصیلی 1401-1402 مشغول به خدمت بودند و جهت دستیابی به دیدگاه این افراد از روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور استفاده شد. تجربه شرکت در طرح و لااقل کسب افتخار و مقام در سطح شهرستان به عنوان ملاک انتخاب نمونه در نظر گرفته شد. حجم نمونه با مبنا قرار دادن اشباع نظری در اطلاعات جمع آوری شده از مصاحبه ها 16 نفر تعیین شد. نتایج نشان داد که پرورش خلاقیت، تقویت روحیه ی پژوهشی، مشوق ها و انگیزاننده های درونی، رشد اخلاق حرفه ای، ارتقاء سلامت سازمانی مدرسه، توسعه حرفه ای، پیشرفت دانش آموزان و شکل گیری و تقویت روحیه کارگروهی به عنوان فرصت ها و ناکارآمدی بسترهای تشویقی و حمایتی، کمبود امکانات و منابع مالی، فقدان بسترهای اجرایی، فقدان انگیزش درونی، اخلاق غیرحرفه ای، بیگانگی پژوهشی، فقدان فرهنگ و مهارت کارگروهی، اجرای نادرست و تصنعی طرح و ناکارآمدی بسترهای آموزشی به عنوان چالش های اجرای طرح درس پژوهی شناسایی شدند.
Narrative of Authentic Love and Alienation in Wang Anyi’s The Destination
حوزههای تخصصی:
This essay undertakes a critical investigation of Wang Anyi’s short story, The Destination , employing Erich Fromm’s humanist psychoanalysis to elucidate the complex interplay between societal transformation, the erosion of authentic love, and the resulting existential anxieties within the context of contemporary Chinese modernity. The analysis focuses on the protagonist, Chen Xin, and his return to a radically transformed Shanghai, a disorienting architectural and bureaucratic maze that disrupts historical continuity. This spatial disorientation, the essay argues, mirrors Chen Xin’s strained familial ties, which exemplify Fromm’s notion of alienated pseudo-love, wherein genuine emotional intimacy is replaced by commodified social exchanges operating under the pressures of a state-capitalist regime. Fromm’s contrast between a way of life focused on owning and controlling things, versus one that emphasizes being present, growing as a person, and forming meaningful relationships, reveals a subjectivity caught between the pressure of inherited ideologies and the basic human need for love, care, and real emotional connection in a globalized and increasingly commodified society.