فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۹۸۱ تا ۱۰٬۰۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
گروه های زبانی در سیر تاریخی از فارسی باستان تا فارسی دری کنونی، تحوّل و تغییراتی یافته که در این میان تغییر و تطوّرات واجی یکی از مهم ترین دگرگونی های آن به شمار می رود. در این مقال تلاش می شود که نوع تطوّر «واجی» و «معنایی» در کتاب تاریخ بیهقی به عنوان یکی از اُمّهات نثر سبک خراسانی در قرن پنجم نشان داده شود. به علت نزدیکیِ زمانی تاریخ بیهقی به فارسی میانه (پهلوی)، بسیاری از خصوصیّات آوایی زبان پهلوی را در خود، حفظ کرده و بسیاری از واژگان مانند: آشکار، پدرود، بهر و... بدون هیچ گونه تغییری وارد این کتاب شده اند. روش کار در این تحقیق به شیوه توصیفی کتابخانه ای است. تغییرات واجی در این اثر به صورت های «کاهش و تخفیف»، «افزایش»، «ابدال» و «ادغام» خود را نشان داده که بیشترین فرآیند این تغییر، «ابدال» بوده است. در تحوّل معنایی مفردات در این مقال، واژگان با چند وضعیت تحوّلی روبرو شده اند: یا متروک شده و یا علاوه بر معنای گذشته، معنای جدید نیز گرفته اند. در تحوّل معنایی، جمله ها اغلب در معنای غیر واقعی و وضعی خود بکار رفته و به صورت جملات کنایی درآمده اند.
تحلیلِ تطبیقیِ مشبّه و مشبّه به های سعدی شیرازی و شفیعی کدکنی
حوزههای تخصصی:
در این مقاله تشبیهات 50 غزل عاشقانه سعدی شیرازی و دفتر «غزل برای گُل آفتابگردان» شفیعی کدکنی، از منظر «مشبّه و مشبّه به»، «تکرار در تشبیهات» و «شیوه های نو کردن آن» مورد تطبیق و بررسی قرار گرفت. مقایسة تطبیقی تشبیهات این دو نمایندة دیروز و امروز، آشکار کننده برخورد دو نگاه و دو تجربه در عرصة تشبیهات است. ازاین رو در این مقاله با دسته بندی کردن عناصر، تطبیق و تحلیلِ تشبیهات و ارائة نمودارهایی، میزان ابتکار و تقلید گویندگان مشخص شد. از رهرو این تطبیق و بررسی دریافتیم که مشبّه در دفتر شفیعی کدکنی و مشبّه به در غزل های منتخب سعدی از تنوع و تعدّد بیشتری برخوردار است. تعدّدِ مشبّه، یعنی تعدّد فکر و اندیشه و گستردگی موضوع را منجر می شود؛ حال آن که تعدّد مشبّه به، یعنی تنوّع مضمون، اغراق و مبالغه. همچنین در این پژوهش دریافتیم که سعدی از تشبیهات: تفضیل، مضمر، مقیّد کردن و واژگان مترادف، برای رفع تکرار مشبّه های خود استفاده کرده است؛ در مقابل شفیعی کدکنی مقیّد کردن مشبّه و همراه شدن تشبیه با دیگر صنایع زیبایی ساز را برای رهایی از تکرار برگزیده است و از آنجا که خیال او تشبیهات جدیدی را ابداع نموده ، کمتر از شگردهای گریز از تکرار تشبیه قدما چون: تشبیه معکوس، تفضیل و... بهره برده است. همچنین شفیعی کدکنی برای رهایی از تکرار در مشبّه به، از لطیف کردن تشبیه سود جسته که کاری نو و بدیع محسوب می شود و شیخ اجل بدان توجهی نداشته است.
معرفی روش های مبتنی بر خطابه باستان در نقد رتوریکی کتاب مقدس و بررسی چالش های به کارگیری آنها در مطالعات نامه به عبرانیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد رتوریکی در چند دهه اخیر به عنوان روشی برای ارزیابی نامه های کتاب مقدسشناخته شده است و منتقدان بسیاری از این رویکرد انتقادی برای مطالعه نامه های مسیحی بهره گرفته اند. به غیر از ساختار ارتباطی نامه ها -که طبعاً برای تحلیل رتوریکی مناسب است- علت دیگر کاربست نقد رتوریکی برای بررسی نامه ها آن است که به نظر می رسد نامه های مسیحی در شیوه نگارش تحت تأثیر قوانین خطابه باستان بوده اند. امروزه برخی از محققان باور دارند که اصول نامه نگاری در دوران باستان تحت تأثیر تعلیمات معلمان خطابه به شیوه خاصی تنظیم شده است و این امر شباهت هایی را میان خطابه ها و نامه ها در دوران باستان به وجود آورده است. این نظر اگرچه به طور کامل در محافل آکادمیک پذیرفته نیست، اما گروهی از منتقدان را بر آن داشته است تا براساس اصول خطابه باستان به نقد رتوریکی نامه های کتاب مقدساهتمام کنند. در این مقاله ضمن معرفی مهم ترین روش هایی که براساس اصول خطابه باستان در نقد رتوریکی کتاب مقدسپدید آمده است، چالش های موجود در به کارگیری این روش ها را در مطالعات نقد رتوریکی نامه به عبرانیان ارزیابی می کنیم.
ناسازگاری روش شناختی و تئوریک با موضوع، در «روایت پژوهی داستان های عامیانه ایرانی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش در حوزه داستان های عامیانه فارسی با تأسیس گرایش ادبیات عامه در دانشگاه های کشور، روندی فزاینده پیدا کرده است. در این میان، بهره گیری از نظریه های ادبی در بازخوانی و نقد و تحلیل آثار شفاهی یا مکتوب ادب عامه در ایران، از رویکردهای تازه و نوآورانه است. کتاب روایت پژوهی داستان های عامیانه ایرانینوشته مریم شریف نسب را می توان یکی از این پژوهش های نوبنیاد به شمار آورد که کوشیده با تلفیق رویکردهای روایت شناختی ساختاری به ویژه آرای نظری پراپ، چتمن، لینت ولت و ژرار ژنت با روش های سنتی نقد داستان، یعنی بررسی عناصر داستان، طرحی نو دراندازد. جستار حاضر با توجه به ضرورت نگاه منتقدانه به پژوهش های دانشگاهی تلاش کرده است به شیوه نقد محتوایی، ناسازگاری و ناهمگونی نظریه و روش مورد پسند نویسنده را با موضوع کتاب مزبور بازگو کند. از نتایج تحقیق برمی آید با وجود تلاش نویسنده برای بازخوانی قصه های عامیانه فارسی از منظر نظریه های روایت شناسی ساختارگرا و ارائه ساختار روایی جامع از حکایات عامیانه فارسی، برجستگی خطاهای محتوایی و خطای نظری و روش شناختی، دستاورد تحقیق را به چالش کشانده است.
ضرورت تصحیح مجدد کتاب معارف بهاء ولد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معارفبهاء ولد به اهتمام بدیع الزمان فروزانفر، با تمرکز بر چهار نسخة خطی برای نخستین بار در سال 1333 شمسی به صورت علمی و انتقادی تصحیح و منتشر شد. مصحح سعی کرده است اجزای سه گانة معارفرا به صورت روایتی واحد تصحیح کند؛ اما در این تصحیح از مقابلة نسخة چاپی او با دیگر نسخه های کهن و گاه اخیراً شناسایی شده نشانی نیست. این موضوع گویا به سبب نبود فرصت کافی برای شناسایی نسخه های کامل و معتبر کتاب معارفبوده است .از سوی دیگر برخی کاستی ها در مراحل نسخه شناسی، شیوة تصحیح و ویرایش متن، ابهام هایی در متن ایجاد کرده است که خوانش و فهم آن را برای خواننده دشوار می کند. در این پژوهش علاوه بر نقد و بررسی نسخه های خطی معارف، نخست، نسخه های خطی کاربردی فروزانفر به طور کامل معرفی می شود؛ سپس برخی از نواقص و کاستی های این تصحیح با استناد به نسخة کهن ایاصوفیا و نسخة نویافتة کتابخانة قونیه بیان خواهد شد.
بررسی تطبیقی تمثیل در اشعار محمود درویش و سید حسن حسینی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش شعر این دو شاعر در مبحث ادبیات اعتراض مورد تجزیه و تحلیل و شباهت ها و تفاوت های مفهومی و کلامی آنان مورد بررسی تطبیقی قرار می گیرد. موضوعاتی که به صورت تمثیلی در شعر سید حسن حسینی شامل مسائل اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی می شود. از قبیل فراموشی آرمان های انقلاب، کم رنگ شدن ارزش های انسانی و معنوی و اعتراض به خود از نمونه های موضوعات نمادین اعتراضی وی هستند. شیوه بیان اعتراض در اشعار حسینی بیشتر طنز، سوگ سروده، مدح و حسرت است. موضوعات تمثیلی مورد اعتراض در اشعار محمود درویش، اعتراض به دشمن غاصب، فراموشی گذشته و سکوت و سکون مردم جهان و خود اعراب نسبت به مسئله فلسطین است. در آثار محمود درویش همه اعتراض ها حول محور وطن شکل می گیرد. شیوه بیان وی در سروده های نمادین اعتراضی اش، تهدید، پرسش، سوگ سروده و حسرت است. حسینی و درویش هر دو شاعر اجتماع خود و دردهای مشترک ملی هستند، اگر چه درویش به دلیل وابستگی نژادی به اعراب، اجتماع بزرگ تری را در سروده هایش مدنظر دارد.
تجلی آیین «قصه برداشتن» در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات در هر شکل و قالبی که باشد، بستری برای مفاهیم و سنت هایی است که روزگاری باور و اعتقاد مردمانی بوده است. یکی از مواردی که در ادبیات مورد توجه قرار گرفته است و به شیوه های مختلف بازتاب یافته، آیین دادخواهی است که نشان دهندة اهمیت آن در فرهنگ ایرانی است. «قصه برداشتن» یکی از مصادیق دادخواهی است که در متون ادبی بازتاب گسترده ای یافته است. علاوه بر توجه به جنبه های تاریخی، سیاسی و اجتماعی، می توان این آیین رااز منظر ادبی نیز بررسی کرد. «قصه برداشتن» مانند سایر سنت های ادبی و کنایات، قرن های متمادی پس از کهنه شدن، از رهگذر اشعار شاعران به حیات ادبی خود ادامه داده است. شاعران و نویسندگان از این آیین استفاده های سیاسی، تربیتی و ادبی مختلفی کرده اند. روزگاری برای نقد حاکمان و تشویق رعایا، گاهی برای اصلاح جامعه و گاهی نیز به عنوان مواد خام، خمیرمایة مضمون سازی های شاعرانه قرار گرفته است. در این مقاله، پس از بررسی ریشه های تاریخی «قصه برداشتن»، به چگونگی بازتاب آن در کلام شاعران اشاره شده است.
تأملی در تصویر های دانش بنیاد شعر انوری (مطالعه ی موردی: بررسی سه دانش نجوم، موسیقی و طب در 51 قصیده ی انوری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر کلامی است مخیّل؛ یعنی آفرینش نگاره هایی که برساخته ی انگاره های شاعرانه اند، بوسیله ی واژگان بر گستره ی دو محور هم نشینی و جانشینی زبان و دست بردن هنرور در سطح کلام و بیان پدیدار می شود. از قرن ششم، توأمان با تغییر در سیاق سخن سرایی و حضور اصطلاحات دانش های گوناگون در صورخیال شعر، برخی شاعران، اساس تصویرآفرینی شعر خود را برعناصر علوم نهادند. انوری در زمره ی شاعرانی ا ست که شالوده ی تصویرهای شعرش را بر اصطلاحات دانش های مختلف نهاده. این جستار که به شیوه ی کتابخانه ای نوشته شده، ضمن بررسی اصطلاحات سه دانش نجوم، موسیقی و طب در دیوان انوری می کوشد تا به این پرسش ها پاسخ دهد: 1 بسامد اصطلاحات هر یک از دانش ها به ترتیب کدام است؟ 2 میان اصطلاحات علمی و دیگر واژه های بیت در محور همنشینی و از لحاظ بلاغی چه ارتباطی وجود دارد؟ 3 انوری با چه شگردهایی، اصطلاحات مربوط به هریک از سه دانش مزبور را در تصویرهایش بازتابانده است؟ نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که بیشتر تصویرسازی های انوری با بهره گیری از عناصر علم هیئت بوده است و سپس اصطلاحات دانش موسیقی و در آخر اصطلاحات طبی. با تجزیه ی تصویرهای دانش بنیانِ شعر انوری، ارتباط معناداری در محور هم نشینی و شبکه ی درهم تنیده ای از تلفیق واژه ها و اصطلاحات سه دانش نجوم، موسیقی و طب با شگردهای بیانی و بدیعی مشاهده می شود.
Le concept de l’amour dans la littérature persane classique: entre sensualité physique et spiritualité mystique(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Pour des raisons d’ordres moral et culturel, l’art iranien, dans toutes ses manifestations, théâtrale ou romanesque, dans la poésie ou dans la peinture, s’est fait, tout au long de son histoire, un monde imaginaire particulier où l’amour sensuel trouverait rarement lieu d’expression, et cela à travers l’ambigüité et la suggestion. Cet amour fait en effet diluer, si ce n’est étouffer, sa force à travers le texte et met ainsi son lecteur en face d’une double interprétation. Ce dernier se met en pendule entre le ciel et la terre. Aussi, peut-on parler d’une «expression obliquede l’amour charnel» à l’œuvre dans, par exemple, la littérature persane classique, laquelle donne une place primordiale à ce concept d’amour ainsi qu’à la description de l’être aimé dans un langage camouflé qui ne manque en rien à stimuler la sensualité du lecteur. Cette littérature est pour ainsi dire pleine de sensations charnelles qui, vu leurs manifestations indirectes, ont donné l’objet à de différentes interprétations chez les critiques. Les uns ont voulu voir comme platonique l’amour exprimé dans la poésie persane classique tandis que d’autres l’ont considéré comme parfaitement physique. Notre objectif, dans cet article, est d’examiner par une étude thématique et dans une approche socio-historique, les modalités de la présence du concept de l’amour dans la poésie classique iranienne, et cela en nous appuyant sur deux poètes phares de cette littérature, Hâfez et Saadî, tout en essayant de mettre en évidence les facteurs, historique, morale ou culturel qui caractérisent ce concept, et qui font que l’amour s’exprime d’une manière équivoque
جاودانگی و نامیرایی در اسطوره های شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اغلب شاعران و نویسندگان برجسته برای جاودانه کردن آثارشان از انواع اسطوره ها بهره می گیرند و با همانند کردن قهرمانان خود به قهرمانان اسطوره ای، نه تنها پیوند و پلی ما بین زمان حال و گذشته ایجاد می کنند بلکه قهرمانان خود را جاودانه می گردانند. در میان شاعران معاصر شاملو به سبب داشتن روحیه مبارزه جویی بیشتر به اسطوره روی آورده است و بسامد بالای کاربرد انواع اسطوره های ملّی و میهنی و حتّی جهانی، او را به شاعر اسطوره سازِ جهانی معروف کرده است. او در اسطوره هایش نه تنها از شخصیّت های قهرمانی بلکه از اسطوره های حیوانی، گیاهی، عناصر طبیعی و آیینی برای بیان آرمان هایش بهره جسته است. هر چند جاودانگی از صفات همه اسطوره ها است امّا ویژگی بارز اسطوره های شاملو حیات مجدّد و تولّد دوباره آنها است. در تفکّر اسطوره ای او مرگ جسمانی قهرمان، حیات ابدی و جاودانی به همراه دارد تا آن حد که شاملو کلام و اشعارش را بعد از مرگ جسمانی خود، تولّد دوباره اسطوره شاملو و شاملوها می داند. بنابراین، مقصود شاملو از به کار بردن اسطوره، جاودانگی و حیات بخشی به قهرمانان خود است. در این مقاله به تحلیل نمونه هایی از اسطوره های شاملو پرداخته می شود که شاعر با آوردن آن ها انگیزه رویش و تولّد دوباره را اراده کرده است تا آن حد که حیاتشان را در مرگشان می داند.
تأملی بر جلوه های فرّه باوری در تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم بارز اساطیری که در ایران پس از اسلام نیز در میان عموم مردم و آثار مکتوب به حیات خویش ادامه داد، فرّه باوری است. بررسی جلوه های این اندیشه که در روندِ دگردیسی خود از دوران باستان به بعد، تغییراتی گوناگون در کیفیّت و کارکرد یافته است، یکی از زمینه های جذاب و سودمند پژوهشی است که ارزش های تاریخی، جامعه شناختی، روانشناختی و حتی بلاغی بسیار دارد. بر اساس همین اهمیت، این مقاله بر آن است مهم ترین نمودهای خودآگاه یا ناخودآگاه اعتقاد به فرّه را در یکی از برجسته ترین آثار منثور ادب فارسی که هم ماهیتی تاریخی و هم صورتی ادبی دارد، بررسی کند. این اثر، تاریخ بیهقی است. هدف از این پژوهش، توصیف و تحلیل جزئیات فرّه اندیشی در معنا و صورت اثر مذکور است تا بدین ترتیب، سهم غالباً نیمه پنهان این اعتقاد باستانی در تشریح رویدادها و نیز برداشت از ماجراها و شخصیت ها آشکار گردد و تطوّر کارکرد آن تا دوره غزنویان شناخته شود. یافته ها نشان می دهند، فرّه باوری در این تاریخ، معمولاً در جریان رویدادهای کلان مربوط به شاهان و بعضی خصوصیات و رفتارهای آنان جلوه می کند. نمود آیین هایی چون جشن مهرگان نیز سهمی قابل توجه در این بروز دارد. رویکرد جبرگرایانه تاریخ بیهقی در مواضعی چون به قدرت رسیدن شاهان، حامل نمودهایی قابل تأمل از فرّه اندیشی است. جلوه های متعدد این تفکر در محتوا و فرم این اثر، انحراف کارکرد فرّه را از یک باور اساطیری به یک ابزار سیاسی- درباری، به خوبی بازتاب می دهند و تفاوت بعضی جزئیات آن را با صورت اصیل و باستانیش آشکار می کنند.
L’analyse des changements de la position du pouvoir dans ‘’Les Bonnes’’ de Genet à partir de la théorie des champs de Pierre Bourdieu et de la dialectique de Maître et Esclave de Hegel(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La distance et la différence entre les milieux sociaux sont les thèmes principaux de plusieurs œuvres depuis longtemps. Les hommes se trouvent dans les situations culturelles et économiques, en se battant pour arriver à une position sociale satisfaisante. Les œuvres de Jean Genet montrent ces conflits d’une façon évidente et violente, un reflet de sa vie dure et pleine de ces combats culturels et politiques contre la distinction d’origine et de race. Cette étude essaie de donner une analyse sur la pièce Les Bonnes de Jean Genet en faisant la synthèse de deux approches sociocritique et philosophique. Pierre Bourdieu, sociologue contemporain, dans son œuvre littéraire intitulée Les règles de l’art. Genèse et structure du champ littéraire, présente des notions comme « le champ littéraire » et « l’habitus » dans le domaine de la sociocritique qui est sur des changements des positions sociales et la prise de position dans la société. En intégrant ces définitions avec le concept philosophique de Hegel, « La dialectique de maître et esclave », présenté et allégé dans le livre intitulé l’introduction à la lecture de Hegel de Kojève, on se focalise sur la distance et la différence qui existent entre les milieux dans la société et les positions sociales.
دو [یا چند]لایگی در رمان های تمثیلی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۹
151-178
حوزههای تخصصی:
چکیده در ادبیات داستانی معاصر رمان هایی هست که زمینه واقعگرایانه دارند؛ اما برخی از عناصر آن ها غیرواقعی است. این رمان ها ضمن شباهت هایی به حکایات تمثیلی، با قصه های تمثیلی در ادبیات کهن فارسی تفاوت های زیادی دارند. ویژگی های ساختاری و موقعیتی متمایزکننده رمان های مذکور آن ها را از دیگر گونه های رمان جدا می کند؛ ازجمله دو[یا چند]لایگی معنایی، شناوری میان واقعیت و غیرواقعیت، تناسب با موقعیت های سیاسی و تاریخی و مانند آن. این ویژگی ها آن قدر هست که بتوان آن ها را در شمار یک زیرگونه ادبی رمان فارسی جای داد. مسأله این پژوهش بررسی عنصر مشترک «دولایگی» است. براین اساس از کاربرد شناسی بهره گرفته شده که به دلیل ویژگی های متناسب با فهم این رمان ها کارآمده بوده است. بنابراین ضمن تحلیل رمان های مذکور با توجه به چهار مولفه زمان، مکان، فرستنده و گیرنده، تأثیر رخدادهای تاریخی-سیاسی در آفرینش این آثار بازگو شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد عنصر مشترک «دولایگی» در رمان های تمثیلی معاصر فارسی که در عین حال ویژگی متمایزکننده آن ها از دیگر گونه های رمان است، ما را بر آن می دارد تا این رمان ها را ذیل یک زیرگونه ادبی قرار دهیم. نیز این گونه از رمان پدیده ای است نوظهور و همسو با نیازها و ضرورت های زندگی معاصر که با رخدادهای سیاسی ارتباط مستقیم دارند.
تحلیل شخصیت و شخصیت پردازی در داستان کوتاه دیه اثر عمر سیف الدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۲ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
353 - 364
حوزههای تخصصی:
«دیه» اثر عمر سیف الدین نویسنده ترک، داستانی آموزنده و مورد توجه نسل های بعدی خود است. بدون توجه به ساختار و عناصر تشکیل دهنده ی-ک اثر نمی توان به درک نوین و عمیق تری از آن رسید. گرچه شخصیت و شخصیت پردازی بیشتر مربوط به رمان است و در داستان کوتاه، فرصت پردازش شخصیت وجود ندارد، اما شخصیت و شخصیت پردازی از جمله مواردی است که در ساختار داستان کوتاه «دیه» درخور توجه و تأمل است. این مقاله به شیوه تحلیلی- توسیفی، در ابعاد گوناگون به بررسی عنصر داستانی شخصیت و شخصیت پردازی در داستان «دیه» پرداخته است. نویسنده از شیوه ها و گونه های مختلف شخصیت های داستانی برای خلق و پرداخت شخصیت ها استفاده کرده است. طبق بررسی های صورت گرفته و قرار گرفتن اثر در حوزه داستان کوتاه، عمر سیف الدین هنگام نوشتن داستان «دیه» به کیفیت عناصر داستان و انسجام آن توجه بسیار داشته است که این امر در بخش شخصیت ها نمود بیشتری را دارد.
ملامح الثورة والمقاومة فی شعر أبوالقاسم لاهوتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتبر أبوالقاسم لاهوتی شاعرا رائدا فی الأدب الفارسی وشعره کروایة تاریخیة تروی لقارئها ما جرت لإیران فی عصره. فهو شاعر عظیم یعرف مسؤولیة الشاعر فی المجتمع، وأهمیة الشعر وتأثیره فی قلوب الناس جاهدا إلی استنهاضهم أمام الاستبداد، ویصبّ أفکاره التحرریة والإصلاحیة فی قوالب شعریة عذبة، ویدعو الناس إلى المقاومة أمام الظلم والفساد. تهدف هذه الدراسة من خلال إیراد نماذج من أشعار لاهوتی، إلی التعریف بشاعر کبیر له فی تاریخ الأدب الحدیث فی إیران صفحات حَرِیة بالبحث والدراسة. تناول هذا المقال مضامین الثورة والمقاومة فی شعر لاهوتی وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی، وقد توصل إلی أن أبرز هذه المفاهیم فی شعره هو: الحریة، الذود عن الوطن، نقد الجهاز الحکومی، ذم الإستعمار، نقد الجهل والغفلة فی الشعب واستلهام الأمجاد، مبینا أنه شاعر ملتزم یبعث الحماس فی مشاهد القتال والنضال فی البلد متعاضداً مع المحاربین لتحقیق الحریة والمساواة ومن جانب آخر، أکد علی أن نزعات لاهوتی الحزبیة وخضوعه للحزب الشیوعی، وکذلک الروح العسکریة المستولیة علیه وحضوره فی ساحات القتال، هما مجریان قد أدّیا إلى تحویل شعره إلی شعر رسالی ثوروی للدعوة إلى الثورة.
بررسی و تحلیل نقش سنایی و آثار او در اندیشه های شمس تبریزی در مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مولانا یکی از درخشان ترین چهره هایی ست که همه ی پژوهش گران عرفان ایرانی، به اثرپذیری او از سنایی، اشاره کرده اند. با توجه به این که هیچ شخصیتی، به اندازه ی شمس تبریزی در زندگی روحی و روانی مولانا نقش نداشته، روشن شدن پیوندهای معنوی میان شمس و سنایی، به مطالعات شمس شناسی و مولاناشناسی، یاری می رساند. پرسش اصلی نویسنده در این گفتار، این است که حکیم سنایی چه اثری بر اندیشه های شمس داشته و نظر شمس در باره ی او چه بوده است؟ ما در این مقاله، در سه بخش، به رابطه ی شمس و سنایی پرداخته ایم. یکی آن جا که شمس به طور مستقیم از سنایی یاد کرده است؛ دیگر آن جا که شمس از سنایی نامی نبرده؛ اما به شعر و گفتار او استناد جسته و سوم، بررسی برخی از اختلاف نظرهای آن دو تن است به گونه ای که نه نامی از سنایی در میان است و نه سروده یا نقل قولی از او. روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر تحلیل محتوا و داده هایی ست که در آثار مربوط به سنایی، شمس و دیگر آثار، وجود دارد.
ریخت شناسی شخصیت های حکایت علاءالدّین ابوشامات از هزار و یک شب بر مبنای الگوی «شاخص» و «وضعیت»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بررسی های ریخت شناسی بخش درخور توجهی از پژوهش های ادبیات داستانی را در معنای عام، به خود اختصاص داده است. عنصر شخصیت یکی از مهم ترین عناصر در بررسی حکایت ها و داستان هاست که در ریخت شناسی، بیشتر بر کنش یا خویش کاری شخصیت ها متمرکز شده است؛ بررسی ویژگی های شخصیت ها، در پژوهش های مربوط به شخصیت پردازی بررسی می شود. در این جستار، ریخت شناسی شخصیت های حکایت علاءالدّین ابوشامات از هزار و یک شببر اساس الگویی ابداعی به نام «الگوی شاخص و وضعیت» بررسی می شود. این پژوهش ازنظر موضوع و روش با پژوهش های ریخت شناسی موجود، اندکی متفاوت است. گمان نگارنده بر آن است که شخصیت ها نیز مانند خودِ داستان ها و حکایت ها می توانند ریخت شناسی شوند. به همین سبب تلاش می شود برپایة چند شاخص و تعدادی وضعیت وضعیت ها در هر شاخص ازنظر تعداد و مفهوم متفاوت هستند یکی از حکایت های هزار و یک شببا بهره گیری از یک نظام شناسه گذاری ساده و کارآمد ریخت شناسی شود. بدیهی است نتایج این روش که در قالب رسالة دکتری پژوهشگر در حجمی گسترده تر و فراگیرتر، نمونة همة شخصیت های هزار و یک شب،تهیه و تنظیم شده است، کارآمدی آن را معرفی خواهد کرد. با توجه به روش استقرایی تام این الگو در بررسی شخصیت های هر حکایت و بهره گیری از نظام شناسه گذاری دقیق در شناخت آنها و تجزیه و تحلیل داده های رقمی، می توان گفت برپایة این طرح، شکل ها و ویژگی های مشترک و معیّن در شخصیت های این اثر و نیز آثار مشابه شناخته می شود. شخصیت ها، باتوجه به وضعیت هایی که برای هر شاخص تعریف شده است، در شاخص های متعددی مانند نام، بوم، نوع، جنس، سن، طبقه، کُنش، باور، خُلق، فرجام، با یکدیگر ارتباط معناداری دارند و هم چنین از شکل ها و ویژگی های محدود و مشخصی پیروی می کنند؛ ""الگوی شاخص و وضعیت"" می کوشد آنها را کشف کند.
آسیب شناسی شروح مثنوی از حیث بی توجهی به سنت عرفانی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جایگاه و اهمیت مثنوی در بیان موضوعات عرفانی و اقبال مخاطبان به آن موجب شد شرح نویسی بر این منظومه ی مهم آغاز شود و اندک اندک به عنوان جریانی ادبی- عرفانی در زمانها و مناطق گوناگون رواج یابد. شروح مثنوی هر یک با رویکرد و ساختاری متفاوت برای شرح سروده های مولانا نگاشته شده اند. گرچه این شروح فواید ادبی و عرفانی ای دارند اما کاستیهای مهمی نیز در آنها به چشم می خورد. از جمله مهمترین این کاستیها بی توجهی شارحان به مشرب عرفانی مولاناست. مهمترین نکته در باب مشرب عرفانی مولانا آن است که وی از مشایخ سنت اول عرفانی به شمار می رود و بنابراین دیدگاههای وی با ابن عربی که از عرفای سنت دوم است بکلی تفاوت دارد. بر این اساس به کارگیری مبانی و موضوعات سنت دوم برای تبیین آراء و نظریات مولانا مقرون به صواب نمی نماید. این مقاله با روشی تازه شروح مثنوی را بررسی و تحلیل کرده و کوشیده است یافته هایی تازه در این باب به دست دهد. بر این اساس مهمترین شروح مثنوی از آغاز تا امروز از حیث توجه به مشرب عرفانی مولانا بررسی شده اند و آشکار گشته است که تقریبا همه ی شروح مرتکب این اشتباه شده اند و مشرب عرفانی مولانا را به سنت دوم عرفانی انتساب داده اند. البته این شروح در میزان و شیوه ی به کار بستن مبانی و موضوعات سنت دوم در شرح مثنوی مختلفند.
زمانمندی روایت در مثنوی تمثیلی جلال و جمال نزل آبادی بر اساس نظریه ژرار ژنت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زمان در روایت یکی از مباحث مهم و مؤلفه های اساسی در آفرینش داستان است که در دهه های اخیر مورد توجه روایت شناسان مختلف قرار گرفته است. با بررسی زمان می توان به اهمیّت یک رویداد در نظر نویسنده برای دستیابی به هدفش پی برده، از این میان، نقش ژرار ژنت، ساختارگرای فرانسوی، در تکوین نظریه ی زمان روایی به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های پیشبرد روایت داستانی، بسیار قابل توجه است. ژنت نظریه ی زمان در روایت خود را در سه محور نظم، تداوم و بسامد مطرح می کند. مثنوی تمثیلی جلال و جمال نزل آبادی، شاعر ناشناخته ی قرن نهم، از محور زمان به خوبی استفاده کرده است و از تحلیل زمانی این داستان تمثیلی این نتیجه به دست می آید که نویسنده، گاهی توالی خطی زمان را برهم می زند تا متن را دچار آشفتگی زمانی کند و با یک فلاش بک به عقب بر می گردد و گاهی گوشه چشمی به آینده می اندازد و دوباره به متن اصلی برمی گردد. نویسنده به طور کل روند شتاب مثبت و بسامد مفرد را برای ایجاد ایحاز در متن به کار برده است.