فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۹۸۱ تا ۱۰٬۰۰۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های اصلی ادبیات فارسی تجلی اندیشه ها و کردارهای تعلیمی است که بخش گسترده ای را به خود اختصاص داده است. از رسالت های فکری شاعران در این حوزه، بازتاب تجربه های ملموس و بیان هنرمندانة موضوعاتی است که راه روشن را در مسیر پیشرفت انسانی قرار می دهد. گفتنی است ابن ایمین در میان سرایندگان دورة مغول، در دیوان خود به ویژه در قطعات دل انگیزش، افق روشنی را پیش رو دارد. اشعار سرشار از نکته های اخلاقی و حکمت و پندش بیانگر علاقه و توجه او به ادب تعلیمی است. سفارش به خردورزی، پند و اندرز، نیکی و بدی، قناعت، فقر و آزادگی، صبر و شکیبایی، طنز و انتقاد و نکوهش انسان های یاوه گو... با بزرگ منشی و مبادی فکری و اخلاقی ابن ایمین پیوستگی کامل دارد. بخشی از این اندیشه های تعلیمی برخاسته از شرایط زمانی و اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شاعر در قرن هشتم است که با غلبة دورة سیاه مغول به طور طبیعی آشکار می شود؛ بخشی نیز نتیجة دنیای آرمانی است که در قالب آرزو های شاعر برای هدایت نسل های بعدی در جامعه شکل گرفته است.
ترکیبات اضافی محل تلاقی دستور زبان با دانش بلاغت و سبک شناسی(بر پایة کلیله و دمنه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از امکانات چشمگیر زبان فارسی، در ترکیبات اضافی یعنی در رابطة مضاف و مضاف الیه تظاهر می کند. به این معنی که از ترکیب مضاف و مضاف الیه، همیشه مفهوم واحد و یکسانی به دست نمی آید، بلکه روابط مختلفی از قبیل مالکیت، اختصاص، تشبیه و... میان آنها برقرار است و این باعث شده دستور نویسان از دیدگاه های گوناگون و ملاک های متنوع تقسیم بندی هایی از اضافه و انواع آن ارائه دهند که آشفته و نامنظم است و با معیارها و حوزه های زبانی و دستوری همخوانی ندارد. در این پژوهش ابتدا به بررسی ماهیّت و ارزش انواع ترکیبات اضافی و همچنین رابطة آنها با دانش هایی نظیر بلاغت و سبک شناسی پرداخته شده و سپس این ترکیبات در شاخص ترین کتاب نثر فنی، یعنی کلیله و دمنه مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجة این پژوهش بیانگر آن است که تقسیم بندی زبان شناسان از اضافه، بر اساس ملاک ها و معیارهای معنایی و ادبی است نه صوری و ساختاری که صرفاً به دستور زبان مربوط شود. همچنین کاربرد آنها در شعر و متون ادبی بیشتر و بارزتر است تا در زبان روزمره مردم که دستور زبان به آن می پردازد.
بررسی داستان سیاوش بر اساس نظریة «آلوده انگاری» ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان سیاوش از جمله داستان های تراژیک شاهنامه است که افزون بر قابلیت ها و ظرفیت های گوناگونی که برای نقد و بررسی دارد، برخی از پیام های اصلی حماسة ملی و اسطوره های ایرانی مانند: نبرد میان خیر و شر، ایران و انیران، مبارزه با پلیدی ها و پلشتی های روح انسانی و... در آن جریان دارد. یکی از نظریه هایی که با نگاه روانکاوانه به تحلیل آثار ادبی می پردازد و برای تحلیل این داستان مناسب به نظر می رسد، نظریة آلوده انگاری ژولیا کریستوا از منتقدان پساساختارگراست که بر اساس آن شاعر یا نویسنده، پلید ی ها و پلشتی های روح انسانی را از طریق متن برون فکنی می کند. ماجرای عشق آلودة سودابه، گذر سیاوش ازآتش برای اثبات بی گناهی و مرگ اندوهبار او در توران زمین، از نمودهای آشکار و آلوده انگارانه این داستان است که زمینه را برای استفاده از این رویکرد فراهم می سازد. از این رو، این مقاله در صدد است با توجه به وجود رانه ها و افزونه های آلوده در این داستان که در جریان عشق سودابه، در نهایت با همراهی عواملی دیگر مرگ اندوهبار او را رقم می زند، آن را تحلیل کند و به این پرسش پاسخ دهد که کاربرد این نظریه تا چه اندازه در این داستان مؤثر و کارآمد است؟ و با کاربست این نظریه، آیا به تحلیلی تازه می توان دست یافت یا خیر؟ برآیند مطالعه نشان می دهد: این بررسی با تبیین نظریة آلوده انگاری کریستوا و تحلیل داستان سیاوش از این منظر، سازگاری دارد و امکان خوانشی نوین از آن و به تبع آن قضاوتی دیگرگون از فردوسی، سراینده داستان را، برای خوانندگان فراهم می سازد.
گلچینی از دیرینه ها: مایه های ژورنالیستی قلم محمدحسین فروغی در روزنامه تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گلچینی از دیرینه ها: دو اثر کوتاه در ادبیات نامفهوم از میرزا حبیب اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل کارکردهای آیات قرآن در اشعار شاه نعمت الله ولی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الفت و تسلط کم نظیر شاه نعمت الله ولی با قرآن و معارف دینی امری مشهود است که نمود بارز آن در اشعارش به چشم می خورد. در دیوان اشعار او مضامین و آموزه های قرآنی به وفور بافت می شود و به خاطر آشنایی زباد و احاطه فراوان وی بر آیات قرآن به شیوه های مختلف ادبی (اقتباس، تضمبن، تلمیح، تشبیه، تحلیل، تمثیل و ... ) از آیات قرآن بهره برده است. این مقاله با هدف تحلیل کارکردهای آیات قرآن در شعر این چهره متمایز عرفان و تصوف، در پی پاسخ به این سوالات است: آیات قرآن چگونه در اشعار شاه نعمت الله بازتاب یافته است؟ تصاویر برگرفته از قرآن در شعر شاه نعمت الله چه کارکردهایی دارد؟ روش تحقیق توصیفی-تحلیلی است که به شیوه کتابخانه ای انجام گرفته است. جامعه آماری ، دیوان اشعار شاه نعمت الله است که پس از مطالعه و بررسی، مهم ترین اهداف و کارکردهای آیات قرآن در شعر او در چهار محور اصلی مورد بررسی قرار گرفت: 1- کارکردهای بلاغی – ادبی 2- ارائه تفاسیر بدیع، شگفت و شخصی از آیات قرآن 3- آوردن استناد و استشهاد برای تائید مطالب عرفانی 4- تیمن و تبرک.
روش شناسی برگردان تصویرهای استعاری صحنه های قیامت در قرآن بر اساس الگوی نیومارک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنای تصویرهای استعاری در مباحث معنی شناسی و ترجمه از جایگاه مهمی برخوردار است و این مهم در ترجمة متون مقدسی همچون قرآن کریم نمایان تر می شود؛ بنابراین در مطالعات نوین ترجمه، از جمله الگوهای ترجمه تصویرهای استعاری، نظریه پیترنیومارک است که بر ترجمه پذیری استعاره تاکید دارد. نیومارک هفت راهبرد را برای ترجمة استعاره معرفی می کند که با تکیه بر آنها می توان تصویرهای استعاری را به زبان مقصد منتقل نمود. جستار حاضر در پرتو نظریه پیترنیومارک و با روش توصیفی- تحلیلی از نوع انتقادی، به نقد و بررسی شیوه های برگردان تصویرهای استعاری صحنه های قیامت در قرآن پرداخته و ضمن تبیین شیوه های انتقال تعابیر استعاری، عملکرد پنج ترجمه فارسی از دو جزء پایانی قرآن را مورد سنجش قرار داده است. بدین منظور پنجاه و شش تصویر استعاری از مناظر قیامت با دویست و هشتاد برابر نهاد آن، بررسی شد. برآیند پژوهش نشان می دهد که از هفت شیوه مطرح شده در نظریه نیومارک، الهی قمشه ای از پنج روش، رضایی اصفهانی و فولادوند از چهار روش و آیتی و معزی از سه روش، بهره برده اند. رویکرد مترجمان، بیشتر بر ترجمه تحت اللفظی استوار است و این مسئله حاکی از این است که مترجمان، بیش از انتقال صریح معنا، سعی در باز تولید استعاره در زبان مقصد داشته اند و از میان روش های یادشده، آیتی، معزی و فولادوند از روش تحت اللفظی، الهی قمشه ای از روش معنایی و رضایی از روش ترجمه تحت اللفظی با افزوده های تفسیری، بیشترین بهره را برده اند.
توظیف أسطورة العنقاء (قُقنوس) فی قصیدتی «قُقنوس» لنیما یوشیج و«عصرالجلید وبعد الجلید» لخلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ أسطورة طائر العنقاء أو ققنوس من أهمّ الأساطیر الّتی استخدمها الشّعراء المعاصرین فی أشعارهم. ومن أولئک الشّعراء؛ نیما یوشیج رائد الشّعر الحر فی الأدب الفارسی الحدیث، وخلیل حاوی. ونحن نحاول فی هذا المقال أن نجیب على هذا السّؤال: هل الشّاعران نجحا فی توظیف هذه الأسطورة فی قصیدة ققنوس وعصر الجلید وبعد الجلید؟ وبعد دراسة الأسطورة فی القصیدتین المذکورتین سنرى أنّ الشّاعرین وظفا هذه الأسطورة لکی یصوّرا أجواء بیئتهما الاجتماعیّة. کما استخدما کیفیّة مماته وحیاته من جدید تعبیرا لأملهما وأهدافهما السّامیة. وقد تناولت فکرتهما العناصر الموجودة فی الأسطورة بأحسن صورة. أمّا المنهج الّذی انتهجه هذا البحث هو المنهج المقارن الّذی یرکّز علی وجوه الشّبه والخلاف فی استخدام أسطورة العنقاء (ققنوس).
ملامح الثورة والمقاومة فی شعر أبوالقاسم لاهوتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعتبر أبوالقاسم لاهوتی شاعرا رائدا فی الأدب الفارسی وشعره کروایة تاریخیة تروی لقارئها ما جرت لإیران فی عصره. فهو شاعر عظیم یعرف مسؤولیة الشاعر فی المجتمع، وأهمیة الشعر وتأثیره فی قلوب الناس جاهدا إلی استنهاضهم أمام الاستبداد، ویصبّ أفکاره التحرریة والإصلاحیة فی قوالب شعریة عذبة، ویدعو الناس إلى المقاومة أمام الظلم والفساد. تهدف هذه الدراسة من خلال إیراد نماذج من أشعار لاهوتی، إلی التعریف بشاعر کبیر له فی تاریخ الأدب الحدیث فی إیران صفحات حَرِیة بالبحث والدراسة. تناول هذا المقال مضامین الثورة والمقاومة فی شعر لاهوتی وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی، وقد توصل إلی أن أبرز هذه المفاهیم فی شعره هو: الحریة، الذود عن الوطن، نقد الجهاز الحکومی، ذم الإستعمار، نقد الجهل والغفلة فی الشعب واستلهام الأمجاد، مبینا أنه شاعر ملتزم یبعث الحماس فی مشاهد القتال والنضال فی البلد متعاضداً مع المحاربین لتحقیق الحریة والمساواة ومن جانب آخر، أکد علی أن نزعات لاهوتی الحزبیة وخضوعه للحزب الشیوعی، وکذلک الروح العسکریة المستولیة علیه وحضوره فی ساحات القتال، هما مجریان قد أدّیا إلى تحویل شعره إلی شعر رسالی ثوروی للدعوة إلى الثورة.
پیشینه و انواع خودزندگی نامه نوشت در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله درصدد است به معرفی و بررسی نمونه هایی از «خودزندگی نامه نوشت» در ایران باستان بپردازد و با بررسی و تحلیل آن ها ضمن کمک به پیشینه این نوع ادبی در ایران، به ویژگی های خاص فرهنگی این نوع در ایران باستان اشاره نماید. برای دستیابی به این هدف از روش توصیفی- تطبیقی استفاده شده است؛ نخست آثار موردی توصیف شده اند و پس از مقایسه به بررسی شباهت ها و تفاوت ها جهت دستیابی به یک متد کلی برای این نوع پرداخته شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که این نوع، ریشه در ایران باستان دارد و در تقسیم بندی انواع آن باید بیشتر به موقعیت و علایق اتوبیوگراف ها توجه شود تا زبان و ساختار متن. همان گونه که در ایران باستان نیروهای سیاسی و دینی سبب ایجاد دو نوع متفاوت شده اند؛ نخست، نوع سیاسی که در کتیبه ها مشاهده می شود و از لحاظ محتوایی شاه درصدد است سه عنصر نژاد، فره و هنر خود را در آن ها تشریح کند و از لحاظ ساختاری شامل بخش های مقدمه، متن و مؤخره هستند که در متن بسیار شبیه هم اما در مؤخره متفاوت اند؛ دوم، نوع دینی آن بیشتر شامل ابعاد روحانی و اقدامات دینی اتوبیوگراف است و شاهد این ادعا روایتی است که از عروج مانی و کرتیر به آسمان در اتوبیوگرافی ها موجود است.
ساخت تنزیهی تشبیهی شناخت خداوند در دیباچة شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنزیه و تشبیه، یکی از مباحثی است که پیوسته متکلّمان به آن توجّه داشته اند. تنزیه، منزّه دانستن خداوند از هر گونه صفت انسانی و تشبیه، نسبت دادن ویژگی های مردمان به آفریدگار است. فردوسی در مقام تنزیه، به تعبیر نگارنده، یزدان را «خداوندِ نام» می گوید که تنها نامی از آن در میان است و در مرتبة تشبیه، او را «خداوندِ جای» می نامد؛ یعنی همان مقام شکل گیری آفرینش که مظاهر اسماء و صفات خدا در هستی گام می نهد و به این سان آفریدگار، توصیف پذیر می شود. آن چنان که از برخی متون پهلوی زردشتی، متن های مانوی و تفکّر شیعیان اسماعیلی نیز برمی آید، یزدان پیش از آفرینش، تنها نام است؛ اما پس از آفرینش دارنده جای می شود که شناسایی او را ممکن می کند. فردوسی همچنین در مصراع: «ز نام و نشان و گمان ب رت ر است» به راه تنزیه می رود؛ ولی در مصراع پس از آن: «نگارندة بر شده گوهر است» با تشبیه، یزدان را نگارگر یا نقّاش می خواند و به این گونه، تنزیه و تشبیه را همراه می کند که این دیدگاه از اندیشه های شیعی و باورهای باستانی او برخاسته است.
بیژن نجدی و بدعت در زبان داستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«بیژن نجدی» نویسنده ای بدعت گذار است که با انتشار سه مجموعه داستان کوتاه، سبکی انحصاری و متفاوت را به ظهور رسانده است. او در روایتِِ داستان از نثری ویژه و شاعرانه بهره برده که دارای تازگی و وجه نامتعارف است. نجدی میان بیان شعری و عناصر داستانی به گونه ای خاص، تلفیق به وجود آورده که ضمن داشتن مشخصه های روایی، واجد ظرفیت های شعری نیز هست. این امر، نقشی تعیین کننده در تکوین کلیت کار «نجدی» ایفا کرده و عناصر داستان های او را ساختار و نظامی ویژه بخشیده است. نجدی نویسنده ای نوجو و تجربه گراست که به «داستان نو» و بهره گیری از شگردهای جدید و نیز زبان نامتعارف در روایت تمایل بسیار دارد. در این مقاله، رفتارِ هنجارگریز و ساختارشکنانه ی نجدی با زبان و تأثیر این زبان بر تکوینِ چند عنصر داستانی در کار او تأمل شده است. در این راستا عناصری چون «توصیف»، «صحنه »، «درونمایه»، «مضمون»، «نقل» و «زمینه» در چند داستانِ نجدی بررسی و تحلیل گردیده و نقش شگردهای شعری و تمهیدات زبانی چون «برجسته سازی»، «آشنایی زدایی» و بازی های زبانی در شکل گیری این عناصر بیان شده است.
چشم اندازهای حکمی «آفرینش عالم» در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معم و مفهوم پیچیده خلقت در جی جی زندگی و تفکر و تخیل بشر قبل مشهده ست. هنر و دبیت، بستری منسب بری بزتب و به نمود درمدن چنین مسیله شگفتی ست. حکیم بولقسم فردوسی، شعری ست که در دوره وج شکوفیی تمدن سلمی و شکل گیری مکتب کلمی شعری و معتزله و شیعه چشم به جهن گشود و کخ نظم خود ر ب خرد و ندیشیدن دربره خد، نسن و هستی پی فکند. مقله حضر ب ورسی صول و چرچوب حکمی و فلسفی مهمی (همچون: غز خلقت، حدوث ی قدم جهن هستی، مده ولیه فرینش و مرتب فرینش) که دربره فرینش علم در عصر فردوسی وجود دشته ست، بخش «گفتر ندر فرینش علم» شهنمه ر تحلیل می کند ت روشن شود ی تفکرت ریج عصر فردوسی در بین و دربره فرینش علم بزتب دشته ست ی نه. مشهده خوهد شد که تفکرت حکمی و فلسفی یرنین بستن و فیلسوفن سلمی چنن ب یکدیگر همنشین شده ند که نمی تون فردوسی ر در قلمرو گفتمن ی ندیشه ی خص محصور کرد؛ بلکه و نمینده تفکرت حکیمنه «سلم یرنی» در روزگر خویش ست.
نقد و تحلیل سبک شناسی کشف الحقایق عزیز نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این جستار کوشش می شود ویژگی های سبکی کشف الحقایق – به عنوان یکی از برجسته ترین آثار نثر عرفانی- بررسی و با غور در سطوح زبانی، نحوی و زیبایی شناسی، سیمای روشنی از این کتاب ارائه شود. شکی نیست که واکاوی هر اثر، جهت شناخت دقیق آن، راهگشای درک زمانه تألیف آن اثر و دست یابی به شاخصه های فکری مؤلّف است. گمان می رود در سطح زبانیِ کشف الحقایق خصلت های آوایی، واژگانی و نحوی، مشخص و سادگی باشد. در سطح ادبی این مقاله به صناعات ، و آرایه های ادبی نثر نسفی خواهد پرداخت تا به شگردهای بلاغی و ابهام های رنگارنگ اگر در آن باشد راه جوید. کشف الحقایق متعلّق به دوره حاکمیّت مطلق نثر فنّی است؛ امّا محتوایِ عرفانی آن و گزینشِ زبانِ ساده برای این نثر، آن را از تألیفات هم عصرش ممتاز کرده است. اگرچه سادگی و سهولت زبان، جهت انتقال بهتر و آسان ترِ مفاهیم به مخاطبِ عام، از ویژگی نثرهای تعلیمیِ عرفانی و جزء لاینفک آن است؛ در این اثر، نه ویژگی زبانی و ادبی، نه تناقضات و شطحیّات، بلکه غنای مفاهیم و وفور اصطلاحات فلسفی باید سبب دشواری متن شده باشد. و به طور کلی چهارچوب نثر آن مبتنی بر سادگی و نزدیک به نثر سامانی، مرسل، است. امّا درک فحوای کلام نسفی به دلیل بهره از مفاهیم انتزاعی با دشواری روبه رو است.
بنیاد حماسه عرفانی و مصداق های آن در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اساس هر نوع حماسه ای بر ستیز ناسازها استوار است و در ادبیات ایران، انواع حماسه را در نگاهی کلی، بسته به این که پیکار دو ناساز، بیرونی باشد یا درونی می توان به دو نوع حماسه بیرونی و درونی تقسیم کرد. مثنوی مولوی، حاوی قصه های پیاپی و متنوع است اما هر یک از این حکایت ها با وجود تنوع ظاهری، اندیشه واحدی را دنبال می کند و عموما گزارشگر احوال روح پرشهامتی است که در بازگشت به ملکوت ، راه های پر خون و خطری را باید از سر بگذارند. از این دیدگاه، مثنوی مولوی، حماسه ای روحانی شمرده می شود که هسته آن، گذر دشوار روح از هفت خوان سلوک و بازگشت به موطن اصلی خویش است. واکاوی های انجام شده در شش دفتر مثنوی نشان می دهد که به دلیل سرشت حماسی عرفان مولوی ، برخی از عناصر و زمینه های اصلی حماسه، در سراسر این کتاب حضوری پررنگ دارد. این که حماسه عرفانی در مثنوی برچه بنیادی استوار است و چه عناصر و زمینه هایی از حماسه در این کتاب استعمال گردیده و دلایل حضور این عناصر در مثنوی چیست ، از جمله پرسش هایی است که در این مقاله، به روش تحلیلی بدان ها پاسخ داده خواهد شد.
تقابل؛ ویژگی سبکی خاقانی شروانی
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال اول تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
11 - 47
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم نقد نو- که ریشه در تفکّرات باستانی و اساطیری بشر دارد- تقابل های دوگانه است که اساس تفکّر فلسفی- علمی مغرب زمین را تشکیل می دهد. این اصطلاح از مفاهیم بنیادین ساختارگرایان و در رأس آن ها فردینان دو سوسور است. طرح مسأله ی تقابل و نشان دادن روابط متقابل در متون، علاوه برمعرّفی ساختار، می تواند متضمن فوایدی چون درک معانی متون، بر اساس همین تقابل ها وقرینه سازی ها باشد. برهمین اساس، قصاید خاقانی، بررسی شده و این دریافت حاصل گردیده است که تقابل، یکی از ویژگی های سبکی خاقانی و از مهمترین ابزارهای مضمون سازی اوست. نگارندگان، با مطالعه ی 400 بیت و بررسی تقابل های موجود، دریافته اند که در این 400 نمونه، 185 بیت دارای تقابل اند و با دسته بندی آن ها به نتایج زیر رسیده اند: انواع تقابل ها درشعرخاقانی؛ تقابل های لفظی یا واژگانی 89 مورد، تقابل های تلمیحی 34 مورد، تقابل های مفهومی30 مورد، تقابل های دستوری12 مورد، تقابل های عددی11 مورد و تقابل های حروفی 6 مورد 1. توجّه به این نکته می تواند در گشودن گره های ناگشوده و در یافتن دشواری های سخن سراینده ی شروانی، سودمند واقع شود. دراین مقاله ، ابتدا نظری اجمالی به ساختگرایی و ساختگرایان به ویژه فردینان دو سوسور شده و سپس تقابل های موجود در شعر خاقانی مورد بررسی و تحلیل قرارگرفته است.