مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
شمس
حوزه های تخصصی:
بی شک تراوش های اندیشه به عواملی بستگی دارد که بتواند ذهن و زبان و سبک بیان سخنور راتحت تأثیر قرار دهد و ممیز هنجار سخن او با سخن گویندگان دیگر شود. در مثنوی مولوی نیز انگیزه های گوناگونی مایه شورانگیزی تعابیر عارفانه می شود که خود در حوزه سبک شناسی اثار مولانا قابل تأمل بسیار است . از این گونه عوامل می توان به سیمای پیامبر اکرم(ص) حضرت علی(ع)‘حسام الدین چلیی‘شمس تبریزی و ... اشاره کرد و جلوه های نور‘عشق‘خورشید‘آتش و ... را در تبیین تعابیر بلند مولانا در زمینه های گوناگن دید . این مقاله به اختصار گونه هایی از این موارد را در مثنوی نشان میدهد.
مولوی و شیخ صنعان در مکتب عشق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
شخصیت بخشی به مفاهیم انتزاعی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نام و موضوع این مقاله شخصیّت بخشی به مفاهیم انتزاعی در غزلیات شمس است . در حقیقت کثرت و فراوانی مفاهیم معنوی ای که در غزلیات مولانا جان و شعور یافته است آن قدر بود که آن را درخور کنجکاوی و بررسی ِجداگانه قرار دهد . پژوهنده در این مقاله کوشیده است پس از تعریف کوتاهی از شخصیت بخشی و استعاره ، مفاهیم و معانی شخصیت پذیرفته را در دیوان کبیر اندکی بازشناسد و از پیوند آنها با احوال روحانی و عواطف و تجربه های عرفانی شاعر سخن بگوید.آنچه از مفاهیم ِمعنوی در غزلیاتِ شمس سر می زند یا صفت و اعضایی که به آنها باز خوانده می شود به گونه ای در خدمت تبیین مفاهیم آنها مطابق ِمشرب عرفانی مولانای بلخ و روم و روشنگر نگرش صوفیانه درباره برخی از آنهاست. از این رو می توان آفرین یا نفرین ِ خداوندگار شاعر را در حقّ این معانی یا اصطلاحات دریافت و از باورهای او اندکی پرده برگرفت ؛ البته این جدای از بهره گیری ِ زیبایی شناختی و هنری از صنعت ِ شخصیت بخشی است که از معانی منظور شاعر بخش ناپذیر می نماید و بالای بلند و رقصان ِ سروده های عارفانه او را سزاوارانه می آراید .
السحر الحلال (إعادة النظر فی فکرة بایزید البسطامی من خلال قصة شمس الدین والمولوی) (سحر حلال (بازخوانی اندیشه بایزید از خلال داستان شمس و مولوی))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در صدد بررسی اندیشه بایزید بسطامی در پرتو شطحیات او و پژوهش در آراء صوفیان و عارفان وصاحبنظران مطرح در تاریخ عرفان اسلامی پیرامون موضوع مذکور است.
در نخستین برخورد آفتاب تبریز و برنای بلخ در شهر قونیه پرسشی به میان آمد که کیان ذهنی مولوی را به آشوب کشاند. این پرسش دو نیمه داشت که یک نیمه آن شطح گونه ای از بایزید بسطامی بود. در این پرسش شمس تبریزی اینگونه از مولوی پرسیده بود که: پیامبر برتر است یا بایزید؟ و اگر پیامبر برتر است که هست، از چه روی بایزید گفته است: «سبحانی ما أعظم شأنی» و پیامبر فرموده است: «ما عرفناک حقّ معرفتک.»
این پرسش دو نیمه ای از دو گزاره برخوردار است که دومین گزاره، مشروع و معروف و مقبول است؛ اما گزاره نخست شطح گونه ای است که هر ذهن با معرفتی را درگیر می کند. انعکاس سخن بایزید بعدها در متون عرفانی نگاه جانبدارانه شیوخی چون امام اسماعیل مستملی بخاری، امام محمد کلاباذی، عطار، و مولوی... را موجب شده است و نیز برخوردار از تحلیلی نیکو توسط مشایخی همچون بونعیم اصفهانی، بونصر سراج، و خواجه قشیری گشته است.
آنچه از میان این سخنان در باب شطح بایزید قابل تأمّل است را می توان در چهار بخش طبقه بندی کرد: تنگ ظرفی بایزید، شطحیات و تندگویی های او، بایزید دانایی که تظاهر به دیوانگی کرده، و سرانجام وجود مهر خدایی در دل بایزید.
نقش روزنامه های فارسی زبان استانبول در انقلاب مشروطه ایران
حوزه های تخصصی:
در تدارک مقدمات مشروطه خواهی در ایران، امپراتوری عثمانی در زمینه سازی فکری انقلاب و در فرآیند وقوع آن به طرق مختلف اثرگذار بود. استانبول در آن دوره بستر مناسبی برای آشنایی و اقتباس اندیشه ها و آرمان های جدید محسوب می شد. منظر انتخابی پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، پاسخ به این پرسش است که روزنامه های فارسی زبان استانبول و به طور مشخص «اختر»، «شمس» و «شاهسون» چه نقشی در انقلاب مشروطه ایران داشتند؟ در این راستا مطبوعات فارسی زبان استانبول کمابیش فارغ از محدودیت های حاکم بر ایرانِ عصر قاجار، به نضج آگاهی های سیاسی و اجتماعی جدید کمک شایانی می کرد و نقش برجسته و تعیین کننده ای در آشنایی ایرانیان و بویژه روشنفکران و اندیشه-گران ایرانی با تجدد و مفاهیم بنیادینِ سیاسی و اجتماعی اروپا و علاقه مند کردن مردم به حکومت قانون در کشور ایفا نمودند.
تحلیل شخصیت شمس و ارتباط وی با مولوی از دیدگاه روانشناسی با تکیه بر نظریه شخصیت کارن هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمس و مولانا از مفاخر تاریخ و فرهنگ این مرز و بومند که به سبب واکاوی نشدن شخصیت آنان، رابطه آنان در پرده ای از ابهام باقی مانده است؛ به همین منظور، در این پژوهش از دیدگاه علم روانشناسی، مراحل شکل گیری شخصیت شمس، علت ارتباطش با مولانا، تحول روانی مولانا، علت غیبت های ناگهانی و مکرر شمس و هم چنین علت قتل شمس تحلیل شده است. نتایج تحلیل نشان می دهد که شمس زایشگر خویشتن بوده است و مولانا دست مایه مطلوبی برای ارضای تمایلات و تعارضات درون روانی وی بوده است؛ هر چند از این ارتباط، مولانا هم بی بهره نمانده، تاثیر عمیقی پذیرفته است که موجب بلوغ دوم روانی- اجتماعی وی شده است.
درآمدی بر مطالعات مولانا و شمس پژوهی در کشورهای انگلیسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جایگاه بلند و رفیع مولانا و شمس در عرصه ادب و عرفان از گذشته های دور تا امروز در ایران و برخی کشورهای جهان به ویژه سرزمین های آلمان، انگلیس، فرانسه، آمریکا و ... گسترش و پیشرفت فراوان داشته است. وجود آثار و ترجمه های فراهم آمده در کارنامه شمس پژوهی و پژوهش در آثار و افکار مولانا و تهیّه و تدوین کتابشناسی ها در این خصوص، به ویژه شهرتی که شمس در دهه های اخیر پیدا کرده، این امر را ثابت می کند.از طرفی، از آنجایی که ابعاد شخصیتی و ارزش والای اندیشه و جهان بینی مولانا و شمس بسیار گسترده و دایره اطلاعات و منابع و مآخذ درباره آنان زیاد است، از این رو بهتر آن دیدم که فقط در حوزه زبان انگلیسی -آن هم در حدّ اختصار- بدین موضوع بپردازم و مقاله کوتاهی بنویسم تا ان شاءالله در فرصت های دیگر بدین مهّم پرداخته که تا حدودی حق مطلب ادا شود.
معرفت شهودی در کلام شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینش عرفانی نوعی از حکمت دینی مبتنی بر وحی است که مؤمنان به این نوع بینش، هستی حقیقی را از آن خدا می دانند و ماسوی الله را باطل می پندارند و معتقدند که آنچه هست جلوه ای است از او. صاحبان این بینش، عشق به حق و تصفیة باطن از تعلّقات جسمانی را وسیلة نیل به معرفت می بینند. آنان عقل بحثی را به سبب تقیّد آن به مقولات ذهنی از وصول به کمالی که غایت وجود انسان است، ناتوان می یابند. از نظر عرفا از جمله شمس بهترین راه شناخت حق تعالی، معرفت شهودی است. در این پژوهش تلاش می شود، جایگاه شهود و عقل در تفکر شمس نشان داده شود. برآیند پژوهش حاکی از آن است که شمس بر این باور بود که استدلال اگرچه گره گشای پاره ای از مشکلات است، اما برای طالبان کوی حقیقت کافی نیست. از دیدگاه شمس توحید حقیقی، دیدار شهودی است. برای وصول به چنین معرفتی باید در طریق سلوک قدم نهاد و مجاهدت ها ورزید. تا با زدودن دل انوار ربوبی بر قلب و قوای ادراکی سالک بتابد و ابواب مشاهدت و مکاشفت بر وی گشاده گردد.
بررسی و تحلیل نقش سنایی و آثار او در اندیشه های شمس تبریزی در مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مولانا یکی از درخشان ترین چهره هایی ست که همه ی پژوهش گران عرفان ایرانی، به اثرپذیری او از سنایی، اشاره کرده اند. با توجه به این که هیچ شخصیتی، به اندازه ی شمس تبریزی در زندگی روحی و روانی مولانا نقش نداشته، روشن شدن پیوندهای معنوی میان شمس و سنایی، به مطالعات شمس شناسی و مولاناشناسی، یاری می رساند. پرسش اصلی نویسنده در این گفتار، این است که حکیم سنایی چه اثری بر اندیشه های شمس داشته و نظر شمس در باره ی او چه بوده است؟ ما در این مقاله، در سه بخش، به رابطه ی شمس و سنایی پرداخته ایم. یکی آن جا که شمس به طور مستقیم از سنایی یاد کرده است؛ دیگر آن جا که شمس از سنایی نامی نبرده؛ اما به شعر و گفتار او استناد جسته و سوم، بررسی برخی از اختلاف نظرهای آن دو تن است به گونه ای که نه نامی از سنایی در میان است و نه سروده یا نقل قولی از او. روش تحقیق در این پژوهش مبتنی بر تحلیل محتوا و داده هایی ست که در آثار مربوط به سنایی، شمس و دیگر آثار، وجود دارد.
مأخذیابی و تحلیل تصرفات مولانا و شمس در ادبیات عاشقانه عصر اموی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
115-140
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر، به بررسی نحوه بازتاب ادبیات عاشقانه عرب عصر اموی در آثار مولانا (مثنوی، مکتوبات، فیه ما فیه، مجالس سبعه، غزلیات شمس) و مقالات شمس تبریزی، مأخذیابی داستان ها و ابیات، و بررسی برخی از تصرفات هنری مولانا و شمس در اشعار و روایات اصلی پرداخته می شود. پرسش های این پژوهش این است که در آثار مولانا و شمس، چه نمودهایی (اعم از داستان و سروده) از ادبیات عاشقانه عصر اموی وجود دارد و این نمودها در این متون چه تغییراتی یافته اند. همچنین آیا این تغییرات، ناشی از تصرفات شخص مولانا و شمس اند یا برخاسته از منابعی هستند که از آن ها بهره جسته اند؟ چنانکه خواهیم دید، آثار شمس و مولانا دربردارنده ابیات شاعرانی از عصر اموی و نیز داستان هایی درباره زندگی آن هاست. تصرفات مولانا از گونه تغییراتی در شخصیت ها، قهرمان، زمان تاریخی داستان، نام سراینده و متن اشعار است. برخی از این تصرفات، ناشی از خلاقیت های فردی مولاناست و منشأ برخی نیز منابع پیش از مولاناست. تصرفات مولانا در متن اشعار نیز برخی آگاهانه و در برخی موارد ناآگاهانه و ناشی از نقل از حافظه است. در پژوهش حاضر، برخی از ابیات قیس بن مُلَوح عامری، عمر بن ابی ربیعه، عروه بن حزام، اَحوَص انصاری، ابن مَیاده، معاویه بن ابی سفیان (از دوره اموی)، حلاج، متنبی، ابوفراس حمدانی و انوری (از سده های بعد) در آثار مولانا و شمس مأخذیابی شده و پیشینه برخی از روایات، در متونی نظیر الأغانی، دیوان مجنون به روایت ابی بکر والبی، مصیبت نامه عطار، هزار حکایت صوفیان، فتوحات ابن عربی، رساله عینیه غزالی، تمهیدات و نامه های عین القضات نشان داده شده است.
ویژگی ها و صفات سالکان در نگاه شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی تابستان ۱۳۹۷ شماره ۷۶
290-267
حوزه های تخصصی:
یکی از وجوه مهم تمایز عارفان از اهل شریعت، اهتمام آنان در طی طریق و سلوک است. در زمینه ویژگی ها و صفاتی که سالکان طریقت باید داشته باشند، عارفان بسیار سخن گفته اند و یا در آثار مکتوب خود، در فصل هایی معین به آن پرداخته اند. شمس تبریزی، عارف نامدار قرن هفتم نیز در این موضوع، سخنان مفصلی بیان کرده است. مشکل مهم در دستیابی به نقطه نظرهای شمس در این زمینه، مانند همه مسایل مطرح در مقالات ، پراکندگی آرای او درباره یک موضوع در بخش های مختلف کتاب است. در این مقاله، برای دستیابی به نظرات این عارف درباره ویژگی ها و صفات لازم سالکان، مجموعه ای از دیدگاه های شمس در باب این موضوع، از کل کتاب مقالات استخراج و ارایه گردیده است.
تحلیل و بررسی ویژگی های اخلاقی شمس به استناد مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
147-174
حوزه های تخصصی:
اخلاق شاخه ای از فلسفه عملی است. این مقاله با تکیه بر منابع کتابخانه ای و به روش فیش برداری، با رویکرد توصیفی تحلیلی، شخصیت شمس را با تکیه بر چند صفت غیراخلاقی بارز از جمله کبر، طمع، بی مایگی در سخنوری، تندخویی و تندگویی و بی ادبی به استناد مقالات شمس بررسی کرده است. دلیل انتخاب این صفات ازآن رو بود که با توجه به صحبت های خود شمس در مقالات، این صفات جزء صفاتی بود که شمس از سوی مردم عوام به آن ها متصف بود و این موضوع شمس را آزرده خاطر می کرد. لذا این مقاله با تشریح هریک از این صفات غیراخلاقی و آوردن نمونه هایی از سخنان شمس و آوردن دلایل کافی از خود مقالات، ضمن رد چنین رذایل اخلاقی از وی، اخلاق مداری وی را به اثبات رسانده و معلوم نموده که همه این ویژگی ها اتهامی بیش نبوده است. شمس معلم اخلاق ماهری بوده که عدول او از دایره ادب، دلیل موجهی داشته است. وی فردی به غایت متواضع، بی طمع، بی نفاق، مهربان و سخنور بوده که دنیا با همه زرق وبرقش، نمی توانست دل صادق او را بلرزاند. پژوهش حاضر فضایل اخلاقی مقابل آن رذایل را در وجود شمس اثبات کرده و نشان داده که وی از نظر اخلاقی، فرد معتدلی بوده و از این لحاظ مثل اکثر عرفا و حکما بر اخلاق ارسطویی تکیه زده است.
بررسی ارتباط واژگانی شمس با واژگان آفتاب و خورشید در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش ارتباط سه واژه آفتاب، خورشید و شمس بر مبنای واژه گزینی در بن مایه های عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. کاربرد واژه ها در غزلیات به دو صورت بررسی می شود: مواردی برای تصویر سازی و مواردی برای توصیف شمس تبریزی. مولوی در تصویر سازی همانند دیگر شاعران از واژه آفتاب استفاده کرده است، اما در توصیف شمس تبریزی با آگاهی به پیشینه اساطیری و دینی واژه خورشید، ابتدا با بینش عرفانی، آن را با واژه شمس آمیخته و با تأویل هرمنوتیکی، واژه شمس را از حدّ نشانه به کلمه رسانده و توانسته با دو واژه خورشید و آفتاب، همسان و به عنوان یک بن مایه یا اصطلاح عرفانی ثبت نماید. با همسانی شمس با خورشید تمام ویژگی های اساطیری و عرفانی واژه خورشید در شمس ظاهر شده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی به این نتیجه رسیده است، همان گونه که خورشید پرستی در اسطوره دیده می شود مولوی نیز به شمس پرستی پرداخته و شمس را به عنوان خدای اساطیر نگریسته و با فنا در شمس به جست وجوی خویشتن خویش در فرآیند فردیّت رسیده است؛ این مقوله با روان شناسی یونگ قابل تفسیر می باشد، در این تفسیر شمس بهانه ای برای رسیدن مولانا به خداوند است.
مقایسه هرمان هسه و شمس تبریزی با تکیه بر کنولپ و مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
145 - 175
حوزه های تخصصی:
هرمان هسه (۱۸۷۷-۱۹۶۲م.)، نویسنده و عارف آلمانی، از کودکی با تعالیم الهیات مسیحی آشنا شد و در جوانی به مکاتب عرفانی شرق گرایش یافت. وقایع زندگی هسه و مطالعات عرفانی وی، سبک خاصی را برای او پدید آورد که در داستان کنولپ قابل مشاهده است. این داستان مدرن به توصیف شخصیت عارف مسلک کنولپ می پردازد. از سوی دیگر، شمس تبریزی (۵۸۲-۶۴۵ ق.) عارف ایرانی است که حکایت هایش در مقالات شمس روایت شده است. میان انگاره عرفانی شخصیت کنولپ در داستان هسه و شمس تبریزی در مقالات ، شباهت هایی وجود دارد که محل بررسی و تحلیل است. در این مقاله به روش توصیفی-مقایسه ای، پس از معرفی مختصر هسه، به تشریح جایگاه عرفان در اندیشه و آثار او می پردازیم. سپس اثر کنولپ را به لحاظ فرم و محتوا بررسی، و ویژگی های عرفانی این شخصیت را در ادوار مختلف زندگی بیان می کنیم. در ادامه به توضیح مختصری از زندگانی شمس می پردازیم تا ویژگی های عرفانی او را گزارش کنیم. پایان بخش این مقاله نیز مقایسه دو اثر کنولپ و مقالات شمس و بیان مشابهت های دو شخصیت کنولپ و شمس تبریزی است. از جمله این شباهت ها می توان به روایت های داستانی هر دو اثر اشاره کرد که در خدمت توصیف ویژگی های شخصیتی کنولپ و شمس، نظیر تنهایی معنوی و شوخ طبعی، قرار دارد. با این حال تفاوت اصلی در آن است که داستان کنولپ یک اثر ادبی است، اما مقالات، متنی شهودی به شمار می آید.
تبریز از منظر مولانا جلال الدین محمد بلخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شهرها نشانه فرهنگ و مدنیت شهروندان آن ها هستند و در پیدایش سازه های صنعتی و فرهنگی نقش بسزایی دارند. بزرگان را می پرورند و مورد تکریم بزرگان قرار می گیرند. مولانا جلال الدین در آثار خود؛ کلیات شمس و مثنوی معنوی از شهرها و سازه های شهری نام می برد اما هیچکدام به اندازه مکّه مکرّمه به دلیل وجود کعبه معظّمه و شهر تبریز به جهت شمس تبریزی در ذهن و زبان او اثر نگذاشته است. مولانا به جهت شیفتگی و عشق سوزان به شمس، از زمانی که جذب او شده است، تخلصش از خاموشی به روشنی شمس می گراید. از این هنگام است که تبریز در درون او برتر از کعبه و برتر از عالم ناسوت و لاهوت می شود، گویی او می بیند که عرشیان به خاک تبریز سجود می برند انگار او شنیده که تبریز بلی گوی اَلَستُ بِرَبِکُم حق تعالی بوده است. این شهر زیبای سده هفتم که پایتخت غازان خان تیموری بود را برتر از بهشت می انگارد و کعبه اسلام نه بلکه کعبه هر دو جهان می شمارد و شمس را رکن یمانی آن می نامد. در خاک تبریز عجایب ها می بیند و از مسافران آن شهر می خواهد که به عنوان تحفه مقداری خاک تبریز برای او بیاورند تا سرانجام در خاک تبریز مدفون شود. در این گفتار نویسندگان کوشیده اند به روش توصیفی – تحلیلی به تحلیل جلوه های تبریز در شعر مولانا بپردازند و دلیل برتری تبریز را در ذهن و زبان مولانا جویا گردند.
کیمیای شمس (نوسان روایت در باره شمس در داستان کیمیا خاتون)
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۲ زمستان ۱۳۸۹ شماره ۶
115 - 139
حوزه های تخصصی:
رمان کیمیا خاتون، نوشته خانم سعیده قدس از جمله رمان هایی است که درباره زندگی شمس نوشته شده و در مدت کوتاهی- پنج سال یعنی از 1383 که چاپ اول آن پخش شده تا 1388ش. - بیست چاپ از آن در جامعه کتاب خوان کشور پخش گردیده و این از یک سو موجب خوشحالی است و از سوی دیگر باعث نگرانی؛ نگرانی از اینکه مبادا خواندن آن باعث بیزاری خوانندگان از شمس- و طبیعتا مولانا که مرید او بود و آن همه غزل برای او سرود-و عرفان ناب و میراث عظیم عارفان نامدار ایرانی چون مثنوی و غزلیات شمس بشود و در حقیقت این کتاب به منزله چوب حراجی باشد بر ادب فارسی، عرفان و عارفان ایرانی چونان که پیشتر همه چیزهای خوب و مقدس و قابل احترام این کشور را با چوب حراج به ثمن بخس و دراهم معدود فروختیم بی آنکه به جایش حتی خزف و کندله ای[1] گرفته باشیم، آن هم در دوره ای که فرنگیان و غربیان چنان اقبالی به عرفان ایرانی عموما و مکتب مولانا خصوصا کرده اند که چند سال پی درپی اشعار او از پرفروش ترین کتاب ها در آمریکا بود و در کمتر از یک دهه نزدیک به یک صد میلیون نسخه از اشعار او را خریداری کرده اند!
به نظر می رسد خانم سعیده قدس در داستان پردازی خود درباره شمس و کیمیا خواسته است رفتار شمس را مبتنی بر انگیزه های روانی وسرکوب غرایز معرفی کند. ما در این مقاله به دو مطلب دست یافته ایم:
1- نویسنده این رمان واقعاً داستان زندگی شمس را از زاویه مکاتب روان شناسی امروزین غرب روایت کرده است .
2- روان کاوی، معیار درستی برای بررسی شخصیّت های عرفانی نیست زیرا با وارد شدن در حوزه روان کاوی بسیاری مسائل مطرح شده در عرفان نادیده گرفته می شود و با نادیده گرفته شدن آنها بسیاری از ابعاد شخصیّت های عرفانی، رنگ می بازد و قابل دریافت نیست. بدین منظور ما به بررسی نوسان روایت ها در داستان کیمیا خاتون و مقایسه آنها با منابع روایی تاریخی مانند مناقب العارفین و رساله سپهسالار می پردازیم و در نهایت علل این تفاوت ها را مورد بررسی قرار می دهیم.
مولانا و معنی انگیزی او در دیوان کبیر به مضراب موسیقی
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۶ زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
199 - 216
حوزه های تخصصی:
در شعر فارسی هیچ شاعری در شرح و تعبیر مضامین حکمی و عرفانی به اندازه مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی (604 - 672 ه . ق) از اوزان و ظرفیت های گوناگون موسیقی بهره برنگرفته است و هیچ سخنوری به اندازه مولانا پای موسیقی را در مضامین گوناگون شعر در میان نکشیده و در تبیین مباحث عرفانی و حکمی چنگ در چنگِ موسیقی نداشته است و در حدّ مولانا از اصطلاحات موسیقایی و نام موسیقیدانان و نیز نام سازها اعم از بادی و ضربی در بیان حقایق عرفانی مایه برنگرفته و در استفاده از افاعیل عروضی و اوزان دوری و اوزان مختلف در یک غزل و جادوی مجاورت حروف و کلمات و انگیزش معانی مختلف در اصطلاحات عرفانی بهره نیافته است، حتّی در عرفان عاشقانه، هیچ شاعری در بیان آداب عبادات و سیر و سلوک که از تعلیمات متداول صوفیه است به اندازه جلال الدین دست در گردن عروس دل ربای موسیقی نداشته و در استفاده از کتب و رسایل عرفا و معارف مأثوره از بزرگان این سلسله مانند او منشأ هدایت طالبان طریقت و شریعت و حقیقت نبوده است.
تقویم شمسی در تفسیر فریقین(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
مشهور میان دانشمندان اسلامی این است که نظام تقویمی مورد تأیید قرآن، نظام قمری است. حتی برخی از علما بر این باورند که نه تنها تقویم شمسی مدنظر قران نیست، بلکه مشروعیت هم ندارد چون بنای اسلام بر اساس آیه کریمه «إِنَّ عِدَّهَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ (توبه: 36)»، بر تقویم قمری است و هرگونه تقویم دیگری مطرود است. در این مقاله بر آنیم تا اعلام کنیم گاه شمار شمسی نیز دست کم در کنار تقویم قمری از اعتبار خود برخوردار است. زیرا گرچه از منظر قرآن فلسفه منازل قمر، ابزار محاسبه، سنین و تاریخ نگاری است. لیکن با تعابیری مثل جریان شمس و قمر، مدار شمس و قمر، پدیدارشان فصول، تغییرات صیف و شتا، اختلاف شب و روز، ولوج روز و شب، مشارق و مغارب که در ارتباط با خورشید و ماه به عنوان دو آیت الهی است، مشعر به اعتبار، تقویم شمسی است. در این مقاله سعی بر آن است تا آیات مربوط با حرکت شمس و قمر به عنوان دو عامل زمان ساز، با روش نقلی (روش تحقیق)، نگاه قرآن از رهگذر تفاسیر فریقین (منابع تحقیق) به پژوهش بپردازیم تا موضع قرآن نسبت به تقویم شمسی تبیین شود. (هدف تحقیق). با بررسی های صورت گرفته ما را به این نتیجه رهنمون می سازد که قرآن با تعبیر منازل قمر و عده الشهور، دلالت بر چرخه دوازده ماهه قمری و مبنای اعمال دینی است. اما در کنار این حقیقت، واقعیت دیگری به نام تقویم شمسی نیز موردتوجه خود دارد و هیچ گاه درصدد بی اعتباری داده های تقویمی شمسی نیست. (یافته تحقیق). تقویمی که برای امور اجرایی، سیاسی واداری کشور و نیز امور معاشی و معادی انسان ها کارایی دارد.
بررسی و مقایسه نظرگاه خاص مولانا و شمس تبریزی درباره انبیاء الهی و بزرگان دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اشاره به قصه انبیا، یکی از موضوعاتی است که در اکثر متون ادب فارسی؛ به ویژه در ادبیات عرفانی به آن اشاره شده است. مولانا و شمس تبریزی دو عارف بزرگ ادب فارسی اند که بر روی اندیشه و افکار یکدیگر، تأثیرگذار بودند و با ترویج افکار و اندیشه های خود، سبب رونق و غنای ادب عرفانی شدند. پژوهشگران، پژوهش های متعددی در زمینه تشابهات و نکات اشتراک این دو عارف پرداخته اند، اما در خصوص جایگاه و مقام انبیاء در اندیشه این دو، پژوهشی مستقل صورت نگرفته است. در این جستار نگارندگان، تلاش نموده اند به شیوه توصیفی- تحلیلی و با روش کتابخانه ای، به بیان تضادها و تفاوت های نظرگاه خاص مولانا و شمس تبریزی درباره انبیاء و بزرگان دین بپردازند. با بررسی آثار مولانا و شمس می توان نتیجه گرفت که مولانا در سراسر مثنوی و همچنین در فیه مافیه به زندگی و داستان پیامبران پرداخته است تا از طریق داستان، علاوه بر جذب مخاطب و ایجاد رضایت و خرسندی به اندرز و نصیحت او بپردازد و دشواری های راه سلوک را برای کسانی که بی واسطه توان درک و فهم این مراحل و مراتب را ندارند در قالب داستان، آسان و قابل فهم گرداند. شمس تبریزی بر اساس آرا و اندیشه های خاص خود به داستان پیامبران در گفتارش پرداخته است؛ اما چون هدف او آموزش و نصیحت نمی باشد، مانند مولانا به داستان پردازی و گاهی اوقات به نتیجه گیری هم چندان توجهی ندارد و در داستان پیامبران، بسیاری از اوقات به یک یا حداکثر دو رویداد در زندگی پیامبری توجه کرده است.
تحلیل مولفه های «شخصیت مفهومی» در شمسِ مولانا و زرتشتِ نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های بین رشته ای ادبی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۹
362 - 396
حوزه های تخصصی:
نقش شارحان و مفسرین در تفهیم، ساختارمندی، تاویل، دسته بندی و در نهایت، پویایی و کاربردی نمودن داده-های فکری فلاسفه، جایگاهی ثانوی و گاهی همطراز با خود اندیشمندان را داراست؛ در این میان، ژیل دولوز، فیلسوف و متفکر فرانسوی با بازخوانی و تحلیل نظام اندیشگانی نیچه ودیگران، موفق به خلق و زایش نظریه های نوینی در حوزه ی تفکر شده است. او نظریه ی شخصیت مفهومی را از تطبیق نظام روایی افلاطون، دکارت، نیچه و چند نویسنده ی دیگر ابداع کرد و معتقد بود که شخصیتی چون زرتشت، بواسطه ی برخورداری از مولفه ها و مشخصه هایی، شخصیت مفهومی برساخته ی نیچه است. از سویی، می توان در تحلیل داده ها و مشخصه هایی که دولوز در تبیین شخصیت مفهومی بیان می دارد، شمسِ مولانا را نیز دارای این ظرفیت و قابلیت دانست و در نگاهی تطبیقی، این دو را در یک خویشاوندی مشترک تحلیل کرد. لذا این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی، و با بهره گیری از بن مایه ی نظری دولوز، به تحلیل این دو شخصیت در چهارچوب نظریه ی شخصیت مفهومی پرداخته است و در نهایت به این نتیجه خواهد رسید که هم شمسِ مولانا و هم زرتشتِ نیچه از یک آبشخور فکری و در چهاچوب شخصیت مفهومی خلق شده اند و هر دو برخاسته از اصل بدلیت، نقاب و امر فراتاریخی بوده و دارای مشخصه های تاثری، نسبتی و پویایی در این ساخت فلسفی و روایی هستند.