فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۶۱ تا ۲٬۹۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال چهاردهم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۴
167 - 206
حوزههای تخصصی:
دنیای مکبث دنیای وحش بومی [1] است که در آن وسوسه در انتظار کسانی است که به وسوسه گراینده اند. این نمایش نامه، تراژدیِ ترس و وحشت و کشتار و خشونت و جنایت و فراتر از همه نیستی است. همه چیز تند روی می دهد، اما سرعت در کنار کندی قرار می گیرد تا بر ساختار متضاد نمایش نامه تأکید شود. شخصیت های اصلی در طول نمایش تغییر می کنند و در مراحل مختلف از سطوح زبانی مختلف بهره می برند. دنیای آن ها ترسیم شده است؛ ایده های اخلاقی، سیاسی و مذهبی بازنموده می شود. جاه طلبی، دلیری، ترس، شر، بی دادگری، انزوا، و نومیدی به روشنی نشان داده شده است. در این پژوهش، جان مایه هایِ اصلیِ تن آورده در رستم واسپندیار بزرگ ترین داستان حماسی شاهنامه و مکبث مانند «فرّ» و «دو کالبد پادشاه»، مفهوم زمان، بسامانی در برابر نابسامانی، افول دوران قهرمانی، رویین تنی، عبث ناکی و عناصر ماوراء طبیعی به بحث کشیده شده و با هم سنجیده شده است. [1] Wilderness
معرفی قطعه منظومی از رساله موسیقی منسوب به ابوالوفاء خوارزمی و بررسی درستی انتساب و تبار آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی قطعه منظوم کوتاهی منسوب به ابوالوفاء خوارزمی و صحت سنجی این انتساب می پردازد. این شعر در توضیح تناسب اوقات شبانه روز با مقامات دوازده گانه موسیقی قدیم ایران سروده شده است و محتوای آن سابقه ای در مکتوبات قدیمی تر دارد که می توان تبار آن را شناسایی کرد. هدف مقاله معرفی، تصحیح، شرح و تحلیل این قطعه ادبی با استفاده از مواد و منابع تاریخی و نیز اسناد و نسخ خطی کتابخانه ای است. در ضمنِ بحث، محتوای شعر یادشده با دو رساله دیگر موسیقی، یکی متقدم ( کنزالتُحَف اثر حسن کاشانی) و دیگری متأخر ( رساله علم موسیقی نوشته میرصدرالدین محمد قزوینی) به صورت تطبیقی مطالعه و مقایسه می شود. نتیجه اینکه مبحث فراموسیقاییِ مذکور از مباحث دوست داشتنی نویسندگان دوره گذار موسیقی ایران (اواخر قرن هشتم هجری تا پایان عصر صفوی) بوده است که با کمترین تغییری در شماری از رسالات این دوره دیده می شود. منشأ واقعی این مطالب رساله کنزالتُحَف است؛ اما استناد آن به آرای ابوعلی سیناست؛ حال آنکه این انتساب کاملاً از حقیقت تاریخی به دور است. نویسندگان برپایه شواهد و قراین نتیجه گرفته اند که اثر مدّنظر سروده شاعر و صوفی کمترشناخته شده ای به نام خواجه ابوالوفای خوارزمی (۷۶۰‑۸۳۵ ق.) است که برپایه گزارش های تاریخی، از علم ادوار و موسیقی آگاه بوده و رساله ای درباب موسیقی داشته است که نشانی از آن در دست نیست. به احتمال قوی، همین شعر نیز از رساله موسیقی مفقود او استخراج شده است. تاکنون درستی انتساب این اثر به خواجه ابوالوفاء بررسی نشده و درباره محتوای آن هم تحقیقی صورت نگرفته است.
تقابل سازی با کلان نماد «باز» در مثنوی و غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های دوگانه از ساختار ذهن و زبان انسان سرچشمه می گیرد و سپس در نظام های نشانه ای دیگر به کار می رود؛ ازین رو در متون ادبی، تقابل ها یکی از اساسی ترین نشانه ها و الگوهای تحلیل هستند که بستر درک مفاهیم ذهنی را فراهم می کنند. در این نوشتار تقابل های خُرد مثنوی و غزلیات شمس، با انتخاب نمونه «تقابل سازی با کلان نماد باز» استخراج، تحلیل و مقایسه شده است. تقابل هایی که با کلان نماد «باز» در مثنوی ساخته شده اند، اغلب در یک رابطه طبیعی و منطقی با مضامین تقریباً مشترک قرار دارند؛ و باز در بیشتر موارد نماد روح الهی و اولیاء است و در این معانی مولانا عالم روحانی را مقابل عالم جسمانی قرار می دهد. اما در غزلیات، حیواناتِ مقابلِ باز متفاوت هستند. نیز، هنجارشکنی و رابطه غیرطبیعی در روابط تقابلی، هم از لحاظ بسامد، هم از حیث تنوع، شاخص تر است و به تبع آن، تصویرهای تقابلی طبیعی و غیرطبیعی بیشتر و متنوع تر است. هنجارگریزی ها بیشتر به رفعِ تقابل و وحدت قطب های مقابل یا جابه جایی قطب های مثبت و منفی با روش های مختلف اشاره دارد. نمونه هایی از تقابل و هنجارشکنی آن در هر دومتن با لفظ و مضمون مشابه و مشترک وجود دارد و در برخی موارد هم تقابل ها فقط در یکی از دو متن مورد مطالعه پردازش شده اند.
Les emprunts français dans la langue persane et leur parcours évolutif(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Cette recherche a fait un tour d’horizon sur les emprunts français dans la langue persane dont le nombre est considérable. Leur insertion dans notre langue remonte à quelque deux siècles, mais avec le temps, grâce aux progrès de tout ordre à l’échelle internationale et aux relations socio-politiques et culturelles entre les deux pays, ils ne cessaient d’y entrer. Notre ambition dans cet article est de constater leur évolution sur les trois plans phonétique, sémantique et social afin de voir s’ils ont subi des changements dans ces domaines ou non. Cette étude est basée sur la méthode d’expérimentation présentée par Guidère dont l’approche générale est hypothético-déductive, et appuyée par des points de vue des linguistes tels Blank, Lev-Ari, etc. Le corpus est collecté, tout d’abord, en nous référant à nos connaissances empiriques dans le domaine lexicologique, puis nous avons consulté des dictionnaires comme Le Petit Robert et Le Robert Méthodique pour pouvoir vérifier la fiabilité de nos collectes. Selon les résultats de la recherche, nous avons remarqué le changement phonétique pour certains emprunts, la mutation sémantique pour certains d’autres et leur emploi général et spécialisé pour des couches variées de la société. L’Académie de la Langue Persane s’efforce de trouver des équivalents pour certains d’entre eux en recourant au néologisme, mais parfois malgré la richesse de cette langue, ils y restent tels quels.
Analyse de l’écriture de la guerre dans l’œuvre d’Andrée Chedid selon la théorie des actes de langage(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Andrée Chedid, écrivaine francophone née en Égypte d’origine syro-libanaise, a créé des œuvres appartenant à divers genres littéraires, mais quasi entièrement marquée par les effets physiques et psychiques de la guerre. L’exploitation de la thématique de la guerre a été l’occasion pour Chedid d’aborder une réflexion profonde sur le sens de la vie et de la mort, pour lancer un appel universel à la paix et à la solidarité, tout en décrivant et en dénonçant la violence et la barbarie. Cette étude se propose d’analyser l’écriture de la guerre dans les textes chedidiens, selon la théorie des actes de langage, élaborée par John L. Austin, et développée par son disciple John R. Searle. Pour ce faire, l’on cherche d’abord à montrer par quels effets linguistiques et procédés narratifs Chedid écrit la guerre (acte locutoire). Ensuite, l’on se concentre sur les intentions et objectifs poursuivis par l’écrivaine (acte illocutoire). Et enfin, après avoir répondu aux questions de comment et pourquoi, l’on aborde celle de que, autrement dit, l’on s’interroge sur l’impact de ses écrits sur les lecteurs (acte perlocutoire). Les résultats de cette recherche montrent que les actes de communication entrepris par Chedid, à travers ses œuvres sur la guerre, lui permettent d’agir activement sur ses lecteurs, menant non seulement à les inspirer mais aussi et surtout à les faire prendre position contre l’intolérance et le fanatisme, causes de la plupart des conflits humains dans le monde.
In-between History and Memory: Leslie Marmon Silko’s Fictional World(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Leslie Marmon Silko, an American Indian writer, is one of the pioneers of literary renaissance in Native American literature. Her works are focused on cultural identity, the Native people’s struggle to preserve their past and culture by means of storytelling. This article focuses on Silko’s fictional world as both fiction and history. Moreover, it deals with the cultural trauma ingrained in the Indigenous people’s collective memories, which have shaped Silko’s imagined geography in her works. Regarding the theoretical axis of discussions concerning history, historiography and emplotment of history, this article uses theories of Hayden White to explore the place of historiography in narrative. Furthermore, it applies the critical arguments concerning cultural trauma proposed by Jeffrey C. Alexander. The research proves that Silko and her characters are haunted not by the desire for history, or the past itself; but rather, they are haunted by the desire for the act of historical recollection and the process of remembering and surviving. Finally, this article shows that Silko, as a historical figure with certain literary-historiographical ambitions, reconstructs her cultural heritage and cultural identity through storytelling and fictionalizes history to give voice to her silenced land, past and history, and dismantle the dominant Euro-American historiography.
ضرورت زشتی شناسی متون ادبی (مطالعه موردی یک غزل از حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۱ شماره ۵۷
180-147
حوزههای تخصصی:
«زشتی» مفهومی فلسفی است که در طول تاریخ، رویکردهای مختلفی به آن اتخاذ شده است. برخی آن را عدم و بعضی منفی، شر بنیادین، بی ارزش و بدشکل می پنداشتند؛ عده ای نیز آن را روی دیگر زیبایی و بخشی از هستی که قادر است وجوهی جدید از کل هستی را برملا سازد، می انگاشتند و بر نقش مثبت زشتی در برجسته کردن زیبایی تأکید می کردند. موضوع این مقاله ضرورت پرداختن به مفهوم زشتی در تحقیقات ادبی در قالب الگوی منسجم است. در این پژوهش، دلایل فقدان زشتی شناسی در تحقیقات ادب فارسی واکاوی و سپس فواید و کاربردهای زشتی شناسی توضیح داده شده و برای نمونه یک غزل حافظ بررسی شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد هرچند تاکنون حضور زیبایی شناسی در عرصه تحقیقات ادبی، غیبت زشتی شناسی را به دنبال داشته، درواقع زشتی شناسی روی دیگر سکه زیبایی شناسی است و بررسی این دو مفهوم جدا از هم نیست. در زشتی شناسی غزلیات حافظ، بسیاری از حقایق از دید شارحان و محققان پنهان مانده است؛ برای مثال کاربست زشتی شناسی در یک غزل حافظ گویای این است که غزل مورد بررسی برخلاف گفته برخی محققان، انسجام و یکپارچگی دارد. درنتیجه کاربرد نظریه زیبایی شناسی زشتی در بازنگری این اثر الزامی است.
خوانش تطبیقی سیمای زن قهرمان بر بنیاد نظریه لرد راگلن، خوانش اسطوره بنیاد دو روایت «تیامات-مردوک» و «ارنواز، شهناز-فریدون»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل اسطوره شناختی خویشکاری های قهرمانان در داستان ها، بیانگر حقایق تازه ای درباره ی نهاد بشر و علایق و آرزوهای وی است. زن قهرمان در قالب نمود اساطیری آن یکی از مهم ترین انواع شناخت اساطیری در جوامع کهن مادر تبار است که ارزش شایانی در پژوهش های تاریخی، ادبی، روانشناختی و اسطوره بنیاد دارد. در این جستار اهمیت زن و نقش ویژه او در شکل گیری روایت های اسطوره و هم چنین پیوند آن با سازه های طبیعت آغاز یعنی آب، خاک، گیاهان و درختان... نقد و بررسی می شود. هدف این پژوهش بررسی، نقد و تحلیل اسطوره گرای زن قهرمان در دو روایت اسطوره ای تیامات و مردوک وشهنواز و ارنواز و فریدون با تکیه بر نظریه راگلن می باشد. نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند تا با شیوه نقد اسطوره گرا وتفسیر تطبیقی کهن الگوی زن قهرمان در دو روایت اساطیری «تیامات – مردوک» و «شهناز -ارنواز و فریدون» بپردازند و هم چنین به پیوند مشترک این دو روایت با سازه های طبیعت اشاره نمایند. برآیندنهایی پژوهش حاضرتاکید کننده این باور است که هر دو روایت در یک خویشکاری بنیادین با آب، به عنوان اساسی ترین عنصر هستی پیوند خورده اند. در هردو روایت زن قهرمانان: تیامات در اساطیر میان رودان و شهناز و ارنواز در اساطیر ایران همان خدا بانوان آب و در حقیقت مادران ازلی هستند که آفرینش همه جانداران از آن ها صورت می پذیرد. نقش خدای نرینه در قالب فریدون و مردوک نمودی کم رنگ تر دارد. آنچه در هر دو روایت ملموس و و قابل مشاهده می باشد؛ این است که ژرف ساخت هر دو روایت رهاسازی آب و فزون ساخت فراوانی و باروری در دو سرزمین ایران و میانرودان است
کاربرد عناصر اساطیری در داستان های فانتزی کودکان دهه ی هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربرد عناصر اساطیری در داستان های فانتزی کودکان دهه ی هشتاد عمران صادقی* بیژن ظهیری ناو** مهدی رستمی*** چکیده اسطوره یکی از مهم ترین موضوعات بشر است که در سراسر فضای زندگی او جریان دارد. اسطوره امری پویاست و بازتاب این پویایی در تمام کارهای بشر به ویژه ادبیات جلوه گر است. ادبیات کودکان و نوجوانان نیز از این تأثیر برکنار نیست. گستره ی این بازتاب به ویژه در گونه ی فانتزی آشکارتر است. در این پژوهش در ابتدا تعریفی مختصر از اسطوره ارائه داده شده است؛ آن گاه ویژگی های بینش اسطوره ای بررسی شده و سپس درباره ی ویژگی های عناصر اسطوره ای و شیوه ی به کارگیری آن در داستان های منتخب کودکان و نوجوانان بحث شده است. جنبه های بررسی شده در این مقاله عبارتند از: ویژگی های انسان گیاهی، شخصیت های اساطیری مانند غول و پری، جادو، پیکرگردانی و آنیمیسم. بررسی این پژوهش نشان داد استفاده از عناصر اسطوره ای برای نویسنده ی داستان فانتزی یک هدف نیست؛ بلکه یک وسیله ی بسیار کارآمد است. او می تواند با این عناصر، دنیایی نو و سرشار از شگفتی را برای مخاطب خلق کند. زیرا کودک اسطوره زی است و هنوز لایه های ناخودآگاه ذهن او با جهان اسطوره ای و پیوندهای آن در ارتباط است؛ پس بیشترین لذت را از داستان خواهد برد. واژه های کلیدی: ادبیات کودکان، اسطوره، آنیمیسم، جادو، فانتزی. * استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی emransadeghi1@gmail.com (نویسنده ی مسئول) ** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی zahirinav@uma.ac.ir *** استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سلمان فارسی کازرون dr.rostami@kazerunsfu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 2/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 25/2/1400
تحلیل و مقایسه ی کارکرد پدیدارشناسی هوسرلی در نظریات و بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۵۲)
137 - 166
حوزههای تخصصی:
تحلیل و مقایسه ی کارکرد پدیدارشناسی هوسرلی در نظریات و بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی
ع ادل سواعدی *
محمدرضا صالحی مازندرانی * *
مریم رفیع * * *
چکیده
شعر حجم (حجم گرایی) یکی از جریان های شعری معاصر است که اولین تظاهرات فردی اش را در سال های 1346 و 1347 در دفتر دلتنگی های یدالله رؤیایی و نمک و حرکت ورید پرویز اسلامپور به جای گذاشت و سرانجام پس از انتشار بیانیه ی آن در زمستان 1348 جایگاه و حرکت گروهی خود را در گفتمان شعری روزگار تثبیت کرد؛ اما متن این بیانیه و نظریه ی شعری حجم پیچیدگی هایی دارد که هنوز با گذشت سال ها مباحث و مناقشاتی پیرامون آن ها شکل می گیرد. یدالله رؤیایی که چهره ی شاخص این جریان است، در طول زمان تلاش کرده است تا با آثار خود به ظرفیت های فلسفی، زبانی و زیبایی شناسانه ی آن عینیت بخشد. از میان این ظرفیت ها، پدیدارشناسی هوسرلی از برجسته ترین و اثرگذارترین وجوه معرفت شناختی بر این نوع از شعر و به ویژه اشعار یدالله رؤیایی به شمار می آید و خود شاعر نیز مدت ها پس از انتشار بیانیه ی آن بر اثرگذاری این مبنای فلسفی بر شعر حجم صحه گذاشته است. نگارندگان این پژوهش با نظر به این مبنای فلسفی درتلاش اند تا با پیش فرض وجود چنین تأثیری، به تحلیل و مقایسه ی کارکرد آن در نظریات و بوطیقای تصویر شعر یدالله رؤیایی برآیند و به بررسی دو پرسش اساسیِ چگونگی جدایی نظریه ی شعر حجم از پدیدارشناسی هوسرلی و چگونگی کارکرد آن بر بوطیقای تصویر شعر این شاعر بپردازند.
واژه های کلیدی: بوطیقای تصویر، پدیدارشناسی هوسرل، تخیل حجمی، تصویر، یدالله رؤیایی.
* استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز a-sawaedi@scu.ac.ir (نویسنده ی مسئول)
** دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز salehi_mr20@yahoo.com
*** کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه شهید چمران اهواز rafi.maryam1373@gmail.com
تاریخ دریافت مقاله: 14/7/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 12/11/1400
ادبیات تطبیقی میان رشته ای: تطبیق نظریات روانکاوی لاکان از دریچه نظریه های مطالعات ترجمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات تطبیقی میان رشته ای، از رویکردهای نوینی است که امروزه بسیار مورد اقبال محافل علمی و اندیشمندان قرار گرفته است. جستار حاضر در پی انجام نمونه ای از این دست مطالعات، با تمرکز بر رشته مطالعات ترجمه و روانکاوی است. برای تحقّق این هدف، در گام نخست، به بررسی نظریّات روانکاو فرانسوی، لاکان، پرداخته و مقایسه ای مجمل میان برخی نظرات او و فروید ارائه شد. همچنین پس از ارائه توضیحاتی پیرامون قلمروهای «واقعی»، «خیالی» و «نمادین»، میان عقاید لاکان و فروید در زمینه ی «خود»، «دیگر»، جایگاه مرکز ساختار و تأثیر آن بر کلِّ ساختار تطبیق صورت گرفت. در نهایت، رابطه میان نظریات روانکاوی لاکان از دریچه نظریه های مطالعات ترجمه به طور مبسوط تشریح شد. طبق یافته های پژوهش، همان طور که هیچ عضوی از «نظام» نمی-تواند بطور مطلق جایگزینِ «مرکز» شود، هیچ ترجمه ای نیز قابلیّت جایگزینی مطلق با متن اصلی را ندارد. پس از اشاره به برخی مفاهیم کلیدی در ترجمه و تحلیل تطبیقی نظریّات، این نتیجه حاصل گردید که حوزه های مذکور ارتباطی ظریف و در خور توجّه داشته و هرچند تاکنون مغفول نهاده شده، عرصه برای انجام مطالعات بیشتر در حوزه های نوین تطبیقی از این دست، کاملاً مهیّاست.
تحلیل نشانه- معناشناسی حکایت سلطان محمود و غلام هندوی در دفتر ششم مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه معناشناسی در متون ادبی، ازجمله علوم جدیدی است که درک و شناخت بیشتری از متن، در اختیار خواننده می گذارد. در این پژوهش با بررسی گفتمان، از زاویه های تازه ای به متن نگریسته می شود که دریچه تازه ای از معانی را به روی خواننده می گشاید. در این مقاله براساس حکایت سلطان محمود و غلام هندو از دفتر ششم مثنوی مولانا، به بررسی نشانه معناشناسی حکایت یادشده و تحلیل معنایی داستان پرداخته می شود. در این پژوهش، نشانه ها نه به صورت منفرد، بلکه در تعامل با مجموعه ای از نشانه های دیگر بررسی می شود که به معناسازی در گفتمان می انجامد. همچنین ویژگی های کنِشی یا شوِّشی گفتمان در حکایت بررسی خواهد شد. نکته مهم این است که نشانه ها در فرایندی تعاملی به معناآفرینی و خلق بُعد هنری و زیبایی کلام می انجامند. در گفتمان مولانا، نشانه ها از ویژگی های سیال و پویا برخوردارند. ه دف اص لی ای ن مقاله، تحلیل و بررسی سیالیّت و طغیان نشانه ها در این حکایت است که چگونه سبب سیالیّت و تداوم معنا در گفتمان می شود. این پژوهش به پرسش های زیر پاسخ داده است: فرایند تحول و طغیان نشانه ها در گفتمان این حکایت مبتنی بر کدام شرایط گفتمانی رخ می دهد؟ چگونه تغییر شرایط گفتمانی به تولید معناهای سیّال می انجامد؟ با توجه به عرفانی بودن مثنوی معنوی ، کدام نظام گفتمانی نمود بیشتری دارد؟ در این پژوهش به بررسی این مسئله پرداخته می شود که مولانا چگونه با برهم زدن قواعد ثابت نشانه ها، شکل تعینی گفتمان را متحول می کند و سالک را به مرحله خطرپذیری سوق می دهد؛ نیز چگونه جریان معانی را از وضعیت یکنواخت و برنامه محور به وضعیتی سیّال و پرتلاطم تبدیل می کند.
تأملی درباره ترکیب «سرعلف» در مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۹۰
63 - 74
حوزههای تخصصی:
از دیرباز بر سر ضبط صحیح «سرعلف» و معنای آن در داستان «شتر با شتربان» در باب هفتم مرزبان نامه ، اختلاف نظر وجود داشته و همچنان باب بحث درباره آن گشوده است. علامه محمد قزوینی در پانویس به یکسانی ضبط این واژه در همه نسخ اشاره کرده است اما با نهادن علامت پرسش، در صحت ضبط و معنای آن تردید کرده است. دیگر مصححان، شارحان و پژوهشگرانی که نکاتی درباره تصحیح و تحشیه این متن قلمی کرده اند، نسبت به این واژه مواضع متفاوتی داشته اند: گروهی از محققان این ضبط را پذیرفته اند و با ارائه معنا در ایضاح آن کوشیده اند؛ برخی از محققان آن را مصداق گشتگی متن دانسته اند و برخی تمام و یا قسمتی از آن را از متن حذف نموده اند و هرکدام برای پذیرفتن ضبط، حذف ترکیب و یا پیشنهاد واژه بدیل، دلایلی اقامه کرده اند. در این مقاله پس از بررسی و ارزیابی تفصیلی نسخ و شروح موجود، کوشیده ایم بر پایه داده های گویشی ضبط صحیح را مشخص کرد و معنای دقیقی از این واژه به دست دهیم. این واژه در گویش های جنوب خراسان به معنای قسمت های نازک و نورسته سر گیاهان به کار می رود و مجازاً به هرگونه علوفه و گیاه مرغوب و باکیفیت نیز اطلاق می شود.
نگاهی تازه به کاربرد تک واژ «که» در بندهای ساده از منظر دستور نقش گرای نظام مند
حوزههای تخصصی:
تکواژ «که» که در ساخت زبان فارسی انعطاف و تنوع معنایی و نحوی بسیاری دارد تاکنون ظاهراً در هیچ نوشته یا اثر پژوهشی از منظر یک نظریه جامع زبان شناسی بررسی نشده است. پژوهش حاضر کوشیده است، از میان نقش های چندگانه آن، کاربرد این تکواژ را در بندهای ساده زبان فارسی از دیدگاه دستور زبان شناسی نقش گرا بررسی کند. در این جستار، تکواژ از دیدگاه نقشی که در ساختار بند به مثابه پیام (فرانقش متنی) و نقشی که به مثابه تعامل و تبادل (فرانقش بینافردی) ایفا می کند، در نمونه بافت های زبانی با روش توصیفی تحلیلی موردبررسی قرارگرفته است. نویافته ها حاکی است که این تکواژ در واحد زبانی بند، نقش آغازگرنما را بر عهده دارد و آغازگر را از نظر معنایی فشرده سازی و آماده انتقال و پیشبرد جریان پیام می کند. همچنین از منظر فرانقش بینافردی، نگرش گوینده را نسبت به خود و مخاطب و نوع مناسباتی که بین آن ها شکل می گیرد، برجسته نمایی می کند. یافته های پژوهش می تواند توجه پژوهشگران را به کاربست بیشتر رویکردهای نوین دستوری، از جمله دستور نقش گرای نظام مند هلیدی، به ظرفیت های بکر و شگرف زبان فارسی جلب کند.
میرزا احمد ملال دزکی پیشگام نگاه عرفانی در ادبیات عاشورایی
منبع:
مطالعات ادبیات شیعی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳
73 - 94
حوزههای تخصصی:
میرزا احمد ملال دزکی شاعر قرن دوازدهم وسیزدهم هجری که سخنوری تواناو در عین حال ناشناخته در حوزه ی ادبیات آیینی بویژه عاشورایی است که دیوان اشعارش سرشار از سوگسروده ها و مراثی های جانسوز و زیبایی است که عمق ارادت و دلباختگی اش را به آستان ملکوتی حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین (ع) به خوبی به نمایش می گذارد شاید بزرگترین ویژگی شعری میرزا احمد ملال را باید در اشعار عاشورایی و سوگسروده های ماندگار او جستجو کرد . حدود هفتاد درصد از دیوان اشعار ملال را مراثی و غمناله هایش تشکیل می دهند و یکی از ویژگی های مرثیه های مرحوم ملال ، داشتن نگاه عرفانی و استفاده از ظرفیت مطالب و رویکردهای عرفانی برای اندیشه های عاشورایی و حوادث جانسوز روز دهم و نهضت خونین حسینی است . دربند نخستین یکی از ترکیب بندهای پر سوز وگداز میرزا ملال نگاهی نو را به مخاطب اشعار عاشورایی عرضه می کند . نگاهی که پیشگامی اورا در ارائه نگاه عرفانی وعاشقانه اندیش به عاشورا را تایید می کند و نشان می دهد که او پیش از صفی علی شاه اصفهانی و میرزا نوراله عمان سامانی به این رویکرد توجه داشته است .
درآمدی بر آئین منقبت خوانی در کابل
منبع:
طالعات ادبیات شیعی سال ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
71 - 98
حوزههای تخصصی:
منقبتخوانی، از آیین های مذهبی شیعیان در افغانستان است که از دیرباز تاکنون در اعیاد مذهبی و روزهایی خاص از هفته، و روز نوروز با هدف حفظ شعائر دینی و مذهبی و ترویج معارف اهل بیت (ع)، زنده نگه داشتن ارزشها و آموزه های اعتقادی شیعه برگزار می شود. پیشینه این آئین در افغانستان به سده ها پیش و دوره ی تیموریان هرات می رسد. اما شکل امروزی آن متأثر از دوره صفویه و افشاریه است که در راستای سیاست این دو سلسله حکومتی گروه هایی از قزلباشان همراه با کارگزاران حکومتی به کابل و قندهار و برخی مناطق مرکزی افغانستان وارد و مستقر شدند. امروزه هم قزلباشان پیشکسوت و سرآمد اجرای این آئین شیعی در مناطق مختلف افغانستان از جمله کابل هستند. به تأسی از آنان دیگر گروه های شیعیان، از جمله هزاره ها هم اهتمام بسیار به برپایی آن دارند. در این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی چگونگی برپایی مراسم منقبت خوانی مورد بررسی قرار می گیرد. شیوه گردآوری دادهها، کتابخانهای و مصاحبه با افراد مطلع است. هدف این نوشتار معرفی مجالس منقبت خوانی، میان شیعیان کابل است. در ضمن آن مناقب خوانی در شعر فارسی، پیشینه ی منقبت خوانی در افغانستان بررسی و چگونگی برپایی یک مجلس منقبت خوانی توصیف شده است. دستاورد مهم این نوشتار رسیدن به این نکته است که منقبت خوانی علاوه بر ترویج آموزه های شیعی ستون فقرات پرورش و تربیت ادبیات درجه یک اوزان عروضی و قدمایی و نیز عامل ماندگاری و رشد ادبیات فارسی در افغانستان با وجود سیاستهای ضد زبان فارسی حاکمیت سیاسی در افغانستان معاصر بوده است.
منشأ قرآنی استعاره مفهومی آفرینش در زُبده الحقایق نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آفرینش، مقوله مهمی در جهان بینی های گوناگون ازجمله دیدگاه های مرتبط با عرفان و تصوف است. این اهمیت، موجب به کارگیری انواع هنر و آرایش زبانی، در تبیین و تفهیم آفرینش در آثار عرفانی و تعلیمی شده است. سرچشمه بسیاری از تصاویر به کار رفته در آثار صوفیه را می توان در قرآن جست وجو کرد. نسفی از مفسران قرآن است. وی با توسل به آیات قرآن، موضوعات عرفانی، بخصوص آفرینش جهان و انسان را در نوشته هایش، به شکلی روشن و ملموس بیان می کند. در این مقاله، استعاره های آفرینش در زُبده الحقایق نسفی در چارچوب نظریه ی استعاره مفهومی، با روش تحلیلی- توصیفی بررسی شده است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که بسیاری از استعاره های مفهومی آفرینش، در این اثر، ریشه در آیات قرآنی دارند و نسفی با شیوه خاص خود در تأویل و تفسیر آیات، از آن ها بهره جسته و برای توضیح آفرینش تعبیرات مختلفی به کار گرفته است. این استعاره ها در قالب مفاهیمی چون نور، روح، سفر، گیاه، درخت، مرکّب بازتاب یافته و همگی مفهوم حرکت را در خود دارند و با هدف تشریح آفرینش به عنوان یک حرکت هدفدار به کار رفته اند که در ذیل کلان استعاره «آفرینش، سفر است» می گنجند.
تأملی در زیرساخت های تشبیهی سه گانه انواع «مَثَل»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱شماره ۲۱
175 - 197
حوزههای تخصصی:
بحث مربوط به پدیده ای به نام «مَثَل»، بحثی قدیمی و گسترده است و مرور منابع بلاغی و فرهنگ های امثال نشان می دهد که بلاغت نویسان و نیز فرهنگ نویسان که به جمع و تدوین مَثَل ها اهتمام داشته اند، مباحث عدیده ای در خصوص ماهیت و ساخت مَثَل دارند، اما چون در بلاغت کلاسیک اسلامی، زبان ادبی حوزه ای خاص و مجزا از زبان عامیانه انگاشته شده و با اصطلاحاتی همچون «بلاغت»، «فصاحت» و... از زبان عامیانه تفکیک گردیده، تلاش بلاغت نویسان اسلامی و همچنین بلاغت نویسان معاصر در تعریف مَثَل، به سمت و سویی سوق یافته که پدیده مَثَل چیزی متعلق به حوزه زبان عام دانسته شده و وجود شروطی همچون «سائر بودن» و «معنای ضمنی» را در مَثَل دانستن یک عبارت لازم دانسته اند. نویسندگان این پژوهش ابتدا با مرور تعاریف گذشتگان و معاصرین از اصطلاح مَثَل، انواع آن را با در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی، به سه دسته مَثَل «تشبیهی»، «کنایی» و «استعاری» تقسیم کرده و دسته چهارمی هم با عنوان «حکمت»، تشخیص داده که زیرساخت تشبیهی ندارد و به این نتیجه رسیده که از لحاظ در نظر گرفتن زیرساخت تشبیهی انواع مَثَل ها، چیزی به نام مَثَل که زیرساختی غیر از زیرساخت تشبیه و کنایه و استعاره داشته باشد، فقط ذیل حکمت قرار دارد و شامل سه نوع سابق نمی شود. بررسی دو فرهنگ مجمع الامثال میدانی و امثال و حکم دهخدا نشان می دهد بخش اعظم مدخل های فرهنگ های امثال را عبارت هایی با زیرساخت تشبیه کنایه تشکیل می دهند و داستان هایی هم که حول برخی از این مدخل ها پدید آمده، در اکثر موارد حول مدخل هایی با زیرساخت تشبیه استعاره است.
بررسی و تحلیل «نام دهی» در اشعار سیداشرف الدین گیلانی (بر اساس الگوی بازنمایی کارگزاران اجتماعی ون لیوون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«نام دهی» ساختاری گفتمان مدار است که ریشه در ایدئولوژی سخنور داشته، جهت گیری وی را نسبت به کارگزاران اجتماعی مختلف نشان می دهد و گاه به القای افکار او کمک می کند. جستار حاضر بر آن است تا براساس الگوی بازنمایی کارگزاران اجتماعیِ ون لیوون (1996) به بررسی و تحلیل این ساختار در شعر سیداشرف الدین گیلانی بپردازد و به این پرسش ها پاسخ دهد: 1- کدام کارگزاران اجتماعی در سروده های او به کمک مؤلفه گفتمان مدار «نام دهی» بازنمایی شده اند؟؛ 2- او در اِعمال این ساختار گفتمان مدار بر کارگزاران اجتماعی تحت تأثیر چه عواملی بوده است؟؛ 3- «نام دهی» در سروده های وی منجر به القای چه عواطف و اندیشه هایی شده است؟ دستاورد پژوهش بیانگر آن است که او با استفاده از انواع نام دهیِ مستقیم و غیرمستقیم به بازنمایی کارگزاران اجتماعیِ معاصر و کارگزاران اجتماعیِ تاریخی (دینی و ملی) پرداخته است. بعضی از عواملی که در اِعمال این ساختار گفتمان مدار بر کارگزاران فوق، تأثیر داشته عبارت است از: مخاطبان اصلی سیداشرف، که عامه مردم بوده اند، جهان بینی دینی او و شرایط اجتماعی آن روزگار، که لزوم یادآوری گذشته با شکوه ایران را ایجاب می کرد. انواع نام دهی در شعر نسیم شمال برای بیدار کردن عواطف دینی و ملی مردم، بیان نگرش و جهت گیری سخنور نسبت به کارگزاران موردبحث، آگاه کردن مردم از عظمت گذشته کشور، تعظیم و بزرگداشت کارگزاران و موارد دیگر به کار رفته است.
نگاهی تطبیقی بر ادبیات مقاومت و پایداری در شعر قیصر امین پور و کمال ناصر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲۱
158 - 184
حوزههای تخصصی:
بن مایه های ادبیات ملّت ها، بهترین شاخص برای آشنایی با نگرش و عقاید هر ملّتی است. از تقسیمات آثار ادبی ادبیات مقاومت و پایداری است که هیجان آور و پر شور در خدمت بشریت است و از لحاظ محتوایی نیز، در ادبیات اثرپذیر است. قیصر امین پور و کمال ناصر، از شاعران صاحب سبک و پرکار ایران و فلسطین هستند که مقاومت و پایداری اسلامی و مشکلات و دردهای مردم را با در نظر گرفتن اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و تکیه بر اصول و مبانی دینی، به شیوه خود در اشعارشان مطرح نموده اند و مفاهیمی چون: وطن پرستی، ایثار، عشق به انسان و میهن، مقاومت و پایداری را به عنوان مهم ترین شاخصه های ادبیات مقاومت به مخاطبان القاء کرده اند. انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و اشغال فلسطین، در دهه های گذشته در محافل بین المللی مطرح بوده اند که شرح فرهنگ مبارزه دو کشور با معرفی عناصر اصلی مقاومت و پایداری، علاوه بر روشنگری و احیاء تفکّر ظلم ستیزی و عدالت خواهی، گامی مؤثر به سوی پیشبرد مناسبات دو کشور است. این پژوهش، ضمن بررسی آثار و سبک دو شاعر بزرگ معاصر به روش تحلیلی-توصیفی، برخی از شاخصه های مقاومت و پایداری را بررسی می کند. در شعر امین پور، ویژگی هایی چون: عاطفه صادقانه، زبان امروزی، گوناگونی موضوعات، پرداختن به مفاهیم با ارزش و اندیشه های نو موج می زند. شعر کمال، دربردارنده احساسات، درد و رنج های شخصی و مسائل اجتماعی و سیاسی زندگی وی و روایت رویدادهایی است که با چشم خویش دیده است. او در شعرش به دفاع از انسان های دردمند و آواره ای می پردازد که قربانی زورگویی ها و سیاست های اشغالگران و سرسپردگی حاکمان عرب گشته اند.