مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش روشن کردن معانی نقد و فرانقد در نقد هنری است. در تحقیق حاضر، فعالیت های منتقدان و درنتیجه کاربردهای نقد و فرانقد را دسته بندی کرده و با تحلیل و جهت دهی مطالب درباره نقد هنری، آن ها را با مسائل محوری فرانقد انطباق داده ایم. با اتخاذ روش توصیفی تحلیلی در مباحث نظری مربوط به فلسفه و زیبایی شناسی، این تعاریف و کارکردهای برای نقد بیان شده است: ارزیابی محاسن یا معایب اثر؛ حکم صادر کردن برمبنای معیارها و ارزش ها همراه با استدلال؛ ارزیابی و قضاوت برمبنای ذوق و سلیقه شخصی؛ به کلام درآوردن نشانه های ملموس و بصری در اثر هنری یا انتقال نشانه های تصویری به نشانه های زبانی؛ کشف معنای واحد و نهایی برای اثر؛ تجزیه کردن چیزی به اجزا و عناصر آن و تحلیل کردن هریک از اجزا در خودش؛ ترکیب روابط متقابل اجزا و عناصر با هدف درک کردن ساختار کلی اثر؛ برقراری رابطه جزء و کل در اثر هنری به منظور جست وجوی معنای اثر؛ انطباق افق فهم و انتظارات خواننده با متن؛ تأکید بر ارزش دریافت، فهمیدن اثر هنری و ورود به فرایند تفسیر؛ ورود به بازی مواجهه اثر با حقیقت؛ تأکید بر عنصر حاشیه ای، پیش پاافتاده، غیرمرکزی و البته مؤثر برای بازگشایی فرایند تفسیر و دستیابی به معانی چندگانه و بعضاً متناقض. فرانقد جنبه ها و کارکردهای متفاوتی دارد که مهم ترین آن ها عبارت است از: تعیین کردن تناقض های اثر هنری؛ مشخص کردن محدودیت های نظام های هنری چون نظام بصری و پیشنهاد فراروی از آن؛ به پرسش کشیدن ارزش های صُلب و بیرون کشیدن هنجارها؛ تأملی در کنش نقد، روندها، انگیزش ها و اصول آن، بررسی روش شناسی ها و مطالعه نقصان آن ها.
نمادهای خُرد و ساختمند در غزل نو با تأکید بر نمادهای ساختمند سیمین بهبهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمین بهبهانی، حسین منزوی و محمدعلی بهمنی، سه ضلع مثلث غزل نو، به این توفیق دست یافتند تا تغییراتی اساسی در غزل معاصر ایجاد کنند. در ادبیات معاصر، سمبولیسم یا نمادگرایی از مکاتب مهمی است که به سرعت جای خود را در شعر و نثر فارسی باز کرد. در این پژوهش، نگارندگان حدود چهارصد نماد را در غزل نو از شاعران نام برده استخراج و سپس براساس دسته بندی محمود فتوحی از نماد، آن ها را در سه بخش خُردنمادها، کلان نمادها و نمادهای ساختمند تجزیه وتحلیل کردند. نگارندگان در پژوهش خود در پی چند مقوله بوده اند: بررسی آماری و بسامدی نمادها، خاستگاه های آن ها، مفاهیم آن ها، نوآوری ها، عوامل پدیدآورنده نمادها، مقایسه و تحلیل نمونه ها و داده ها. در بررسی نمادهای خُرد، با فراوانی 326 مورد، عنصر طبیعت با حدود 73 درصد، مهم ترین خاستگاه را دارد. نمادهای انسانی با حدود 14 درصد و دست ساخت های بشری با حدود 11 درصد در مراحل بعد قرار می گیرد. در غزل این دوره، کلان نمادها کاربرد اندکی دارد؛ اما نمادهای ارگانیک که فرم تازه ای را به لحاظ هنری در ادبیات معاصر شکل داده ، در غزل سیمین با فراوانی 69 مورد، بسامد چشمگیری دارد که در چرخه زیبایی شناختی غزل او، کاربست این تکنیک ادبی و هنر بلاغی را می توان بیانگر نگاه ویژه شاعر به آن و از ویژگی های مختص او و فصل ممیز غزلش از دیگران دانست. به منظور آشنایی خوانندگان با فضای فکری و مفهومی این قسم نمادها، چند نمونه از این نمادها تحلیل شده است.
جدل ژنریک شعر و تاریخ در رساله ایراد از میرزا فتحعلی آخوندزاده (نظرات آخوندزاده در نقد پوئزی و تاریخ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رضا قلی خان هدایت، ملقب به لله باشی، ادیب، شاعر و تذکره نویس سده سیزدهم در دوران حکومت محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار بود. گذشته از کتاب های ریاض العارفین ، مجمع الفصحا و اصول الفصول ، سه مجلد کتاب روضه الصفای ناصری او در تاریخ قاجار مشهور است. این کتاب درواقع ملحقات روضه الصفا خوانده می شود که به دنبال کتاب روضه الصفا ی خواندمیر نگاشته شد. رساله ایراد، نوشته میرزا فتحعلی آخوندزاده، گفت و گویی انتقادی است میان رضاقلی خان هدایت و آخوند زاده درباره متن تاریخی روضه الصفای ناصری و بعضی مسائل تاریخ نگارانه آن. عمده انتقادهای آخوندزاده به هدایت متوجه رویکرد و روشِ تاریخ نگاری اوست. در این گفت و گوی جدلی، به سبب شاعر بودن رضاقلی خان هدایت و استفاده از شعرهای خود در روضه الصفای ناصری ، از نوع ادبی پوئزی (شعر) سخن به میان می آید. تنش جدلی شکل گرفته میان آخوندزاده و هدایت در رساله ایراد ، از حیث در بر گرفتن بعضی گزاره های بنیادین، از مهم ترین تنش های جدلی در تاریخ نقد ادبی و نقد تاریخ نگاری در ایران است. از طرف دیگر رساله ایراد ارتباط شگفت انگیزی با دیگر آثار آخوندزاده دارد که بنا به ضرورت به آن ها پرداخته ایم. مقاله حاضر ضمن تحلیل چگونگی رویارویی ژنریک شعر و تاریخ در ساحتی نظری و عملیِ، نشان داده امکانات درونی این جدل ژنریک تا چه اندازه در شناخت بنیادهای نقد ادبی و نقد تاریخ نگاری فارسی راهگشا و سودمند است.
نقد روش شناختی تاریخ نگار تصویرگرا یا شاعر فرمالیست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در هر پژوهش علمی، روش پژوهش در کسب نتایج دقیق و درستی آن پژوهش اصلی ترین نقش را دارد. به همین دلیل پژوهشگران علوم مختلف می کوشند تا تحقیقات خود را در چارچوب روش های تعریف شده در دانش خود انجام دهند. تاریخ نگار تصویرگرا یا شاعر فرمالیست کتابی است که مؤلف آن قصد داشته تا در آن، با به کارگیری سه روش نقد تاریخی، نقد جامعه شناختی و نقد فرمالیستی به بررسی اشعار محمدرضا شفیعی کدکنی بپردازد. در مقاله پیشِ رو، به قصد سنجش دقت رویکردهای این کتاب، ابتدا به بررسی نام آن که نشان دهنده نگاه مؤلف به اثر مورد پژوهش است، پرداخته شده و سپس کیفیت بهره گیری مؤلف از رویکردها با استفاده از کتب نظریه و روش تحقیق بررسی شده است. طبق نتایج پژوهش، نویسنده کتاب مورد بحث در به کارگیری هر سه رویکرد اصلی اثر به خطا رفته و از روش هایی که به عنوان رویکرد پژوهش برگزیده، شناخت کامل و درستی نداشته است؛ بنابراین کتاب مذکور از هرگونه روش که به نتایج دقیق و علمی بینجامد، بی بهره است. از دیگر ایرادهای وارد بر کتاب که در این پژوهش به آن پرداخته شده، موضع ستایش گرانه ناقد و وجود منابع دکوراتیو در آن است.
ضرورت زشتی شناسی متون ادبی (مطالعه موردی یک غزل از حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«زشتی» مفهومی فلسفی است که در طول تاریخ، رویکردهای مختلفی به آن اتخاذ شده است. برخی آن را عدم و بعضی منفی، شر بنیادین، بی ارزش و بدشکل می پنداشتند؛ عده ای نیز آن را روی دیگر زیبایی و بخشی از هستی که قادر است وجوهی جدید از کل هستی را برملا سازد، می انگاشتند و بر نقش مثبت زشتی در برجسته کردن زیبایی تأکید می کردند. موضوع این مقاله ضرورت پرداختن به مفهوم زشتی در تحقیقات ادبی در قالب الگوی منسجم است. در این پژوهش، دلایل فقدان زشتی شناسی در تحقیقات ادب فارسی واکاوی و سپس فواید و کاربردهای زشتی شناسی توضیح داده شده و برای نمونه یک غزل حافظ بررسی شده است. نتیجه تحقیق نشان می دهد هرچند تاکنون حضور زیبایی شناسی در عرصه تحقیقات ادبی، غیبت زشتی شناسی را به دنبال داشته، درواقع زشتی شناسی روی دیگر سکه زیبایی شناسی است و بررسی این دو مفهوم جدا از هم نیست. در زشتی شناسی غزلیات حافظ، بسیاری از حقایق از دید شارحان و محققان پنهان مانده است؛ برای مثال کاربست زشتی شناسی در یک غزل حافظ گویای این است که غزل مورد بررسی برخلاف گفته برخی محققان، انسجام و یکپارچگی دارد. درنتیجه کاربرد نظریه زیبایی شناسی زشتی در بازنگری این اثر الزامی است.
تحلیل جریان شناسانه مقاله های علمی مرتبط با نقد کهن الگویی در ژانر حماسه (از دهه بیست تا پایان دهه نود شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نقد کهن الگویی از رویکردهایی است که در چند دهه اخیر در نگارش مقالات علمی گسترش چشمگیری یافته است. این نقد در مطالعات ادبی کاربرد بسیار دارد و به نوعی با ادبیات درهم تنیده است. در این مقاله که برگرفته از طرحی پژوهشی است، با نگاهی جریان شناسانه به نقد کهن الگویی در ایران به شکل جریانی مطرح در نقد ادبی به بازشناسی و تحلیل آن در مقالات دانشگاهی مرتبط با ژانر حماسی پرداخته و گفتمان حاکم بر این نقد، مؤلفه های تکرارشونده و سیر تطور این مؤلفه ها در مقالات تحلیل شده است. جامعه آماری شامل پیشینه ای از مقالات و کتاب هایی درحوزه شاهنامه پژوهی است که از ابتدای قرن به تحریر درآمده و نیز مقالات علمی پژوهشی ای که از دهه هفتاد به بعد، با رویکرد نقد کهن الگویی، متون مربوط به ژانر حماسه را واکاوی کرده اند. در این پژوهش، افراد شاخص و اثرگذار در معرفی رویکرد نقد کهن الگویی، گفتمان های حاکم بر آن و سیر تطور تاریخی و موضوعی رویکرد مذکور در ژانر حماسه با روش توصیفی تحلیلی بررسی شده است. از حدود دهه چهل شمسی، مطالعات میان رشته ای با رویکرد نقد کهن الگویی مورد توجه قرار گرفت. در دهه شصت و هفتاد، غالب نویسندگان، به ویژه نویسندگانی که امروز در این عرصه شناخته شده اند، راهی تازه در مطالعات نقد کهن الگویی گشودند. از مشخصات بارز مقالات این دوره، غلبه تحلیل های محتوایی، خوانش های تطبیقی و کشف معناست. در دهه هشتاد و نود، حجم انبوهی از مقالات دانشگاهی تولید شد که گرچه در ساختار نظام مندتر است، آسیب های فراوانی نیز در نگارش و تحلیل های آن ها وجود دارد که به تفصیل در متن مقاله به آن پرداخته شده است.