فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۴٬۴۹۷ مورد.
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
43 - 55
حوزههای تخصصی:
در دهه پنجاه شمسی، کتاب های تصویری گوناگونی با موضوعات مذهبی برای مخاطب کودک و نوجوان منتشر شد. این آثار علیرغم ارزش تاریخی و اطلاعاتی که از تحولات فرهنگی و اجتماعی این دوران ارائه می دهند، چندان مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته اند. لذا در پژوهش حاضر تلاش شد تا ویژگی های بصری این آثار مورد بررسی قرار گرفته و سپس ارتباط آن با جریان های مذهبی این دوران مشخص شود. پژوهشگران در گام نخست به طرح این پرسش پرداختند که رویکردهای بصری مسلط در این کتاب ها در دهه 50 شمسی چه بوده است؟ و سپس به دنبال پاسخگویی به این پرسش برآمدند که چرا گرایش های متفاوتی در تصویرگری کتاب های مذهبی در این دوره وجود داشته است؟ هدف پژوهش حاضر، شناخت ویژگی های بصری کتاب های تصویری در دهه 50 شمسی و یافتن نسبت آن با گرایش های مختلف مذهبی این دوران بوده است. این پژوهش از نظر هدف توسعه ای، از نظر روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی، از نظر گردآوری داده ها، اسنادی با مطالعه منابع کتابخانه ای و الکترونیکی و از لحاظ روش تحقیق نیز توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که دو گرایش بصری فیگوراتیو و غیرفیگوراتیو در کتاب های تصویری مذهبی در این دهه وجود داشته که متاثر از دو گونه برداشت مذهبی توسط گروه های مختلف بوده است. نخست برداشت عرفانی و معنوی از اسلام و دیگری برداشتی سیاسی-اجتماعی.
تحلیل گفتمان انتقادی رسانه سازی دین در دیوارنگاره های دوران مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۳۰ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
23 - 42
حوزههای تخصصی:
مشروطیت، آغازگر تحولی بود که تحت تأثیر رویدادهای جهانی محلی و سیاست های روسیه وانگلیس شکل گرفت. یکی از محورهای مهم شکل گیری هویت ملی نوین ایران، رسانه سازی دین بود که در دیوارنگاره های دوران مشروطیت نمایان شد. گفتمان دینی در این دیوارنگاره ها با استفاده از زبان بصری خاص، به بازتولید ساختارهای نظام مند ساخت اجتماعی واقعیت پرداخت و به ایجاد یک ژانر گفتمانی منحصربه فرد کمک کرده است. ازاین منظر مسئله این است که 1. چگونه فرآیندهای رسانه سازی با تأکید بر رسانه دیوارنگاره ها درحال تغییر ماهیت بازنمایی عمومی دین در جامعه دوران مشروطیت هستند؟ چگونه عناصردینی درگفتمان دیوارنگاره های دوران مشروطیت، ازطریق ساختار گفتمان هاوتصاویر، موجب شکل گیری هویت های فردی واجتماعی می شود؟ روش پژوهش توصیفی تحلیلی برمبنای تحلیل محتوای انتقادی از نوع پژوهش های کیفی است. ابزارگردآوری اطلاعات فیش، مشاهده و ابزار پویشگری نوین است. جامعه پژوهش مشتمل بر 20 دیوار نگاره است که به شیوه هدفمند انتخاب شده است. منطق اجرایی در این پژوهش مبتنی بر تحلیل ارتباط میان بازنمایی های بصری دیوارنگاره ها و شکل گیری هویت های اجتماعی وفردی براساس آراء سه وجهی نورمن فرکلاف است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رسانه سازی دین دردیوارنگاره های دوران مشروطیت باتمرکزبر ساختارهای نظام مند و بازنمایی روایات دینی، نقش مهمی در انعکاس و تثبیت تعلقات اجتماعی و اعتقادی آن دوره داشته است. تحلیل دیوارنگاره ها به عنوان کنش های اجتماعی و ایدئولوژیک، نشان دهنده تعامل پیچیده میان دین، فرهنگ و سیاست دردوران مشروطیت ایران است.
ارائه مدل مفهومی از فرآیند طراحی با توجه به مؤلفه های تأثیرگذار بر طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرآیند طراحی رساندن طراح به مقصد در زمانی معین است که طراح باید این حرکت را به سوی آینده بهتر سازماندهی و هدایت کند. با گذر زمان در حوزه طراحی، مدل های مختلفی برای فرآیند طراحی ارائه شده که الهام بخش طراحان بوده است. با توجه به اهمیت طراحی و فرآیند آن، این سوال مطرح می شود که مهم ترین مؤلفه هایی که در فرآیند طراحی باید مورد توجه قرار بگیرند، کدامند؟ پژوهش حاضر با هدف دستیابی به مؤلفه های تأثیرگذار بر طراحی به منظور پی بردن به ارتباط آن ها و ارائه مدل مفهومی از فرآیند طراحی با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی با رویکرد سنتی و کدگذاری در متون پژوهشی از طریق جمع آوری اطلاعات (کتابخانه ای) صورت گرفته است. پس از شناسایی مقالات شایسته و واجد شرایط ارزیابی، به شیوه کدگذاری مهم ترین مؤلفه های مؤثر بر طراحی از متن پژوهش ها استخراج شد که شامل دوازده مؤلفه زمان، حقیقت و واقعیت، مشکل و مسئله، اهداف، پیچیدگی و سادگی، مدل های مفهومی، اصالت، عملکرد و خلاقیت است. نتایج حاصل از این پژوهش منجر به ارائه مدل مفهومی برای فرآیند طراحی شده است که به بیان ارتباط این مؤلفه ها باهم و هویدا شدن جایگاه آن ها در فرآیند طراحی می پردازد. در این مدل مفهومی از فرآیند طراحی، طراح را در مسیری از پیچیدگی به سمت سادگی براساس تجربه، در وضعیت موجود با تعیین اهدافی مشخص، با کمک خلاقیت، حفظ اصالت اثر و توجه به عملکرد هدف یا اثر به سمت کیفیت مطلوب حرکت خواهد کرد.
تحلیل بینامتنی و بیناگفتمانی نقش برجسته ی نبرد فتح علی شاه با شیر، شهرری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقش برجسته نبرد با شیر یکی از هشت اثر صخره ای به جای مانده از دوره قاجار است. این اثر به جای نقش برجسته ساسانی، در دامنه جنوبی دژ رشکان شهرری (کوه سرسره) در سال 1246 ه.ق. در دوره فتحعلی شاه اجرا شد. در دهه پنجاه شمسی، اثر به تدریج تخریب و از میان رفت. زبان بصری این نقش برجسته با دو بخشِ تصویری و مکتوب تکمیل می شود. در این پژوهش پس از توصیفِ ویژگی های ظاهری، پیش متن های تصویری مرتبط با موضوع اثر (شکار و نبرد با شیر) از دو منظر درزمانی و هم زمانی بررسی شده است. همچنین بیش متن های تولیدشده بر اساس آثار و مستندات موجود، معرفی شده و روابط بینامتنی آن ها با اثر بررسی می شود. مطالعه توصیفی اثر، روابط بینامتنی و نقش آن ها در شکل گیری گفتمان های مؤثر در خلق و خوانش نقش برجسته کوه سرسره هدف این پژوهش است. بررسی توصیفی و مطالعه بینامتنی نقش برجسته نبرد فتحعلی شاه با شیر، نقش و رابطه بیناگفتمانی، میان گفتمان های سلطنت، مذهب و تجددگرایی در خلق و خوانش این اثر را نشان می دهد. در این فرآیند مطالعاتی از آرای «ژرار ژنت» در مطالعه بینامتنی و همچنین نظرات «نورمن فرکلاف» در مطالعه گفتمانی استفاده می شود. روش تحقیق در این پژوهش، از نظر نوع بنیادی و مبتنی بر فرآیندهای «توصیف»، «تحلیل» و «تفسیر» است.
شمایل شناسی نماد کلاغ در اثر مهمانی عصرانه آندره آ کوچ بر اساس نظریه اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
91 - 102
حوزههای تخصصی:
بانوی نقاش معاصر آمریکایی، آندره آ کوچ، که با نمادگرایی و نوعی رئالیسم جادویی شناخته شده است؛ غالبا با نقاشی های روایت گونه و داستانی به ترسیم خاطرات، مفاهیم و دغدغه های ذهنی خویش می پردازد. عنصر اصلی آثار وی زنانی هستند که با یکدیگر و همچنین با دیگر عناصر غیرانسانی در تعامل هستند. کوچ در کنار این زنان به کرات به بازنمایی طبیعت سرزمین مادری خویش چون مزارع ، دشت ها ، حیوانات و پرندگان از جمله کلاغ بنحوی نمادین در آثارش بویژه نقاشی مهمانی عصرانه پرداخته است. این پژوهش بر آن بوده است که با بهره گیری از مراتب سه گانه شمایل شناسی اروین پانوفسکی به توصیف پیشاشمایل نگارانه، تحلیل شمایل نگارانه و تفسیر شمایل شناختی نماد کلاغ ، در این اثر به این پرسش ها پاسخ دهد که معنا و مفهوم و سبقه نماد کلاغ در اثر مهمانی عصرانه آندره آ کوچ چیست؟ و زمینه های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی آن کدام است؟ این پژوهش با استفاده از اسناد مکتوب و مشاهده و اینترنتی گردآوری و با بهره گیری از روش توصیفی – تحلیلی انجام شده است. یافته های تحقیق مبین آن است که، کلاغ برخلاف سویه نه چندان مثبت در اقوام مختلف، در اثر مهمانی عصرانه آندره آ کوچ با توجه به نگاه هنرمند که وامدار فرهنگ بومیان سرزمین خویش (سرخپوستان) است، نماد خیر و مثبت و راهنمایی نویدبخش است که انسان را در جهت تغییر و دگرگونی در مسیر شخصی خویش یاری می دهد.
تبیین سازوکار تفکرطراحی در هدایت نوآوری از طریق توسعه پایگاه های دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تفکر طراحی روشی برای دست یابی به نوآوری در شرایطی با عدم قطعیت و پیچیدگی بالا معرفی می شود. همین ویژگی باعث شده این شیوه برای هدایت نوآوری توسط شرکت هایی که در بازارهای ناشناخته و متلاطم فعالیت دارند، مورد استقبال قرار گیرد. با این وجود، توسعه دانش نظری پیرامون تفکرطراحی، با استفاده شتابان آن همراه نشده و فقدانی را در پیاده سازیِ پایدار آن پدید آورده است. در این بین جایگاه تفکرطراحی در نوآوریِ مبتنی بر دانش یکی از حوزه هایی است که با وجود برخی مطالعات صورت گرفته، همچنان ناشناخته باقی مانده است. باتوجه به ضروت توسعه نوآوری دانش بنیان برای کشور، تبیین اثر مدل های نوآوری بر پرورش گونه های مختلف دانش ضرورت یافته است. این پژوهش باتکیه بر یک رویکرد اکتشافی، تلاش کرده است با تحلیل جهت گیری چهار گونه تفکرطراحی به نوآوری دانش بنیان، سازوکار اثر این روش را از طریق توسعه پایگاه های دانش تحلیلی، ترکیبی و نمادین تبیین نماید. برای این منظور پس از توسعه چارچوب نظری، رجوع به خبرگان تفکرطراحی انجام پذیرفت و به کمک مصاحبه های باز و نیمه ساختاریافته گردآوری اطلاعات انجام گردید. پس از آن یافته های تحقیق پیرامون تاثیر تفکرطراحی بر نوآوری دانش بنیان در قالب چهار گونه تفکرطراحی ارائه شد. نتایج نشان می دهند، تفکرطراحی ظرفیت تاثیر بر نوآوری دانش بنیان را از طریق گونه های متفاوت داراست.
بررسی تطبیقی آثار کامبیز درم بخش و سید مسعود شجاعی طباطبایی در دوران کرونا با رویکرد نشانه شناسی امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
141 - 153
حوزههای تخصصی:
در جریان شیوع ویروس کرونا و دوران قرنطینه، هنرمندانی همچون کامبیز درم بخش و سید مسعود شجاعی طباطبایی، روایت های فردی خود را از این فاجعه به تصویر کشیده اند تا در آینده نزدیک و دور برای مطالعات مختلف در دسترس باشد. در فرآیند تحقیق در آثار کرونانگاری هنرمندان ایرانی آثار کامبیزدرمبخش و سیدمسعود شجاعی طباطبایی بیشترین مشابهت و تطبیق را با هم داشتند و نشانه های تصویری آثارشان، گفتمانی را در متن و ذهن مخاطب ایجاد نموده که به شکل گیری مفهومی مشترک از کرونا کمک می کند. نشانه شناسی با هرچه که نشانه تلقی می شود سر و کار دارد، واژه ها، صداها، تصاویر، ایماها، ژستها، اشارات و نظایر اینها می توانند نشانه باشند. مسئله مورد پژوهش در این مقاله، مطالعه نشانه ها، تحلیل و تطبیق معانی آثار کرونانگاری این دو هنرمند با استفاده از رویکرد نظری امبرتو اکو در کاربست هنر در جامعه آماری معین است و هدف مقاله حاضر، تحلیل فرایند شکل گیری معنا به واسطه مطالعه نشانه ها از طریق رمزگان تصویری اکو در آثار کامبیزدرمبخش و سیدمسعود شجاعی طباطبایی است و این سوال ها دنبال می شود که: 1- در آثار کرونانگاری درم بخش و شجاعی نشانه ها چگونه در تعامل با یکدیگر گفتمان ایجاد کرده اند؟ و 2- آثار کرونانگاری درم بخش و شجاعی در لایه های زیرین معنایی خود، چه مناسباتی را بازگو می نماید؟ مقاله حاضر به روش نشانه شناسی است و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است و با انطباق رمزگان دهگانه اکو با جزئیات تصویر 8 اثر کرونانگاری از درم بخش و شجاعی، نگاه گفتمانی را که این نشانه ها ارائه می دهند، بازگو می نماییم. نتایج تحقیق نشان می دهد که کرونا نگاری های دو هنرمند مذکور با زبان کاریکاتور که کوتاه ترین وسیله پیام رسانی جهان است، در بازنمایی کرونا، نگاهی اجتماعی، شمایلی و توصیفی را متأثر و مؤکد بر ریشه های فرهنگی و اجتماعی ارائه داده اند و می توان بیان نمود نشانه های لایه ای و رمزگان بصری امکان خوانش ویژه ای را برای مخاطب فراهم نموده است که با قرار دادن نشانه ها در کنار یکدیگر، معنا را در این فرایند گفتمان ایجاد کند.
تحولات اجتماعی دهه های چهل و پنجاه شمسی و شکل گیری روستاگرایی نوستالژیک در کتاب های کودک و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های چهل و پنجاه شمسی تغییرات عمیقی در ابعاد مختلف زیست اجتماعی ایرانیان رخ داد. از جمله این تغییرات می توان به رشد سریع و نامتوازن شهرنشینی اشاره کرد که پیامدهای اجتماعی مختلفی به همراه داشت. علی رغم توجه به بسترهای اجتماعی در تبیین تولیدات گوناگون فرهنگی و هنری این دوران، این موضوع در ارتباط با کتاب های کودک و نوجوان چندان مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است. لذا این پژوهش به طرح این پرسش پرداخته که چرا با وجود حرکت جامعه دهه چهل شمسی به سمت شهرنشینی و شهرگرایی، مولفه های زندگی روستایی در کتب کودک و نوجوان به فراوانی بازتاب داده شده است؟ هدف پژوهش حاضر شناسایی تاثیر تحولات اجتماعی این دوران بر کتاب های کودک و نوجوان است. نمونه های پژوهش شامل 5 6 کتاب از مجموعه کتاب های انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که در فاصله سال های 1345 تا 1357 منتشر شده است. پژوهش حاضر از نظر هدف توسعه ای، از نظر روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی، از نظر گردآوری داده ها اسنادی و مطالعات کتابخانه ای است و از لحاظ روش تحقیق نیز توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که همزمان با توسعه (نامتوازن) شهر و شهرنشینی و گسترش مدرنیزاسیون شتاب زده در ایران در دهه های چهل و پنجاه شمسی، و در واکنش به بحران های ناشی از این تغییرات، نوعی نوستالژی نسبت به سنت و به طور خاص روستا به وجود آمد که در کتب کودک و نوجوان در قالب روستاگرایی نوستالژیک و آرمانی سازی زندگی روستایی پدیدار شده است.
مطالعه تطبیقی موجودات تخیلی در نقاشی های بناهای آیینی عصر قاجار با تمرکز بر چهار بنای کبودکلا، کبریاکلا، چمازکلا و شیاده در مازندران (بابل) و بناهای خداوردی، پیرتکیه، مفتاح و حاج قاسمی در گلستان (گرگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
5 - 23
حوزههای تخصصی:
نقاشی های موجود در بناهای آیینی که گونه ای از میراث بومی، فرهنگی و تاریخی در معماری منطقه مازندران و گلستان به شمار می آیند، در دوره قاجار تصویرگری شده اند. این نقاشی ها که از کیفیت بصری بالایی برخوردار نیستند، برخاسته از باورها و اندیشه های ناب هنرمندان و عامه مردم است که تأثیر آن را می توان بر فرهنگ و ادبیات مردمان این دیار نظاره گر بود. هدف از مقاله حاضر، مطالعه تطبیقی موجودات تخیلی در نقاشی های بناهای آیینی دوره قاجار در منطقه بابل (استان مازندران) و گرگان (استان گلستان) از حیث تنوع و خوانش فرم و محتوا است و این پرسش مطرح می گردد که موجودات تخیلی به کار رفته در نقاشی های بناهای آیینی عصرقاجار در مناطق نامبرده از حیث مضمون و ارزش های بصری، دارای چه ویژگی ها، شباهت ها و تفاوت هایی است؟ از این رو تعداد ده نمونه نقاشی از بناهای آیینی منطقه بابل و هفت نمونه نقاشی از منطقه گرگان انتخاب و مبنای تحلیل قرار گرفته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی است و گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و میدانی است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که نقوش تخیلی در بناهای آیینی دو منطقه مذکور، به دلیل مجاورت دو استان و تأثیر آنها بر یکدیگر از حیث روابط فرهنگی، در کاربرد کیفیت های بصری مانند بهره گیری از خطوط منحنی در فرم، ترکیب بندی های ساده، کاربرد فضاسازی اسرارآمیز به سبب خالی بودن پس زمینه در اکثر نقوش و ترسیم آنها به صورت دوبعدی و فاقد حجم بودنشان، با هم اشتراکاتی دارند، ولی در سقانفارهای بابل، نقوش تخیلی، نمایانگر ذوق و ذهنیت خلاقانه هنرمند می باشند که با قلم روان و طراحی آزادانه خطوط، نقوشی ساده و غیرحرفه ای ترسیم کرده است. از طرفی در منطقه گرگان این نقوش، با نگاهی واقع گرایانه تر ترسیم شده اند و توجه به تناسبات، به جنبه عینی تر بودن نقوش کمک زیادی کرده است.
سبک شناسی جداول زرین در نسخ خطی دوره تیموری و صفوی (سده نهم تا دوازدهم هجری قمری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
21 - 45
حوزههای تخصصی:
بررسی ساختار جداول در نسخه های خطی تولید شده در دوره تیموری و صفوی نشان می دهد که با تکیه بر تعداد جدول زر، سبک های مختلفی از جدول کشی قابل شناسایی هستند. بر این اساس، سبک شناسی جداول زرین در سده های مذکور، به عنوان پژوهشی که تا به امروز انجام نپذیرفته است، ضروری می نماید. همچنین کمک به دقیق تر شدن تخمین تاریخ نسخه های بی تاریخ از طریق سبک شناسی جداول از دیگر الزامات انجام تحقیق حاضر است. هدف مقاله حاضر، شناسایی سبک های مختلف جدول کشی بر اساس ساختار تشکیل دهنده آنها از سده نهم تا دوازدهم و خوانش نظام های حاکم بر ساختارهای جدول کشی است. سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1- سبک های مختلف جدول کشی در سده های نهم تا دوازدهم کدام سبک ها هستند؟ 2- چه قوانینی حاکم بر سنت جدول کشی های زرین بوده است؟ در مقاله حاضر، به روش توصیفی- تحلیلی، جداول بالغ بر 450 نسخه تمام مُجدول، بررسی و تحلیل شده اند و شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای و اسنادی صورت گرفته است. بر اساس تعداد جدول زر، سبک های پایه به این ترتیب از یکدیگر تفکیک شدند: جداول یک زر، دواله (دو زر )، مرصّع (سه زر ) و چهار زر. در مرحله دوم بر اساس نوع تحریر جدول زر و تعداد و نحوه چینش جداول رنگین اعم از لاجورد و سبز و سرخ در کنار جداول زر، سبک های جدول کشی بدین ترتیب شکل گرفتند: هشت سبک با جدول یک زر، هشت سبک با جدول دواله، سه سبک با جدول مرصع و دو سبک با جداول چهار زر. همچنین بررسی ها، قوانین حاکم بر جدول کشی را نیز عیان ساخت: 1- ترسیم جدول زرِ مادر (آخرین جدول زر) با ضخامتی بیش از دیگر جداول زر. 2- الویت ترسیم تحریر غیر قرینه (سه تایی) برای جدول زرِ مادر 3- نشاندن جدول لاجورد به عنوان آخرین جدول در ساختارهای جدول کشی. 4- تأکید بر استفاده از رنگ های متضاد و مکمل در ساختار جداول چندخطی.
تطبیق ساختار نگاره های یوسف و زلیخا با مفاهیم قرآنی (موردپژوهی: نگاره های قرن 9 تا 10 هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
195 - 211
حوزههای تخصصی:
سوره یوسف تنها سوره ای از قرآن کریم است که به طور کامل از ابتدا تا انتها مختص یک داستان است و در قرآن با عنوان (احسن القصص) از آن یاد شده است؛ مانند بسیاری از هنرها، نگارگران نیز در نگاره های خود از این داستان برای خلق آثار هنری استفاده کرده اند. هدف از انجام این پژوهش تطبیق محیط نگاره های یوسف و زلیخا با مفاهیم قرآنی و بررسی عناصر کالبد معماری و شخصیت های داستانی موجود در آیات 32-30 و 25-23 سوره یوسف است. سؤال های این تحقیق عبارت اند از: 1- ویژگی های کالبدی معماری و شخصیت های داستانی یوسف و زلیخا، چگونه در نگاره های قرون 10-9 انعکاس یافته اند؟ 2- تا چه حدی این نگاره ها با مفاهیم قرآنی مطرح شده در خصوص این داستان مطابقت دارد؟ روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و شیوه جمع آوری اطلاعات، اسنادی کتابخانه ای است. جامعه آماری تحقیق مشتمل بر شش نگاره داستان اتاق هفت در و هفت نگاره مرتبط با داستان دست بریدن زنان مصر است. نتیجه این پژوهش در خصوص نگاره های اتاق هفت در، نشانگر این است که بین تمامی نگاره های بررسی شده، از بعد ویژگی های کالبدی، نگاره کمال الدین بهزاد، پایبندی بیشتری به مفاهیم قرآنی دارد. از منظر ویژگی های شخصیت های داستانی نیز بجز نگاره موجود در مثنوی جامی (قرن10ق/ 16 م) که با مفاهیم قرآنی تطابق چندانی ندارد، نمود این مفاهیم در سایر نگاره ها مشهود است. در خصوص نگاره های مربوط به دست بریدن زنان، محیط کالبدی نگاره های نگاره پنج گنج (قرن 10ق/ 16 م)، تصویر مجلس زلیخا (قرن 10ق/ 16 م)، نگاره جامی (قرن 10 ق/ نیمه دوم 16م) و نگاره جامی (قرن 10ق/ 16 م) تطابق بیشتری با آیات قرآنی داشته، ولی، در بخش شخصیت های داستانی، میزان مطابقت با آیات قرآنی کمتر است. در مجموع، هر دو دسته نگاره بخش کالبدی نگاره ها از منظر توجه به مفاهیم قرآنی غنی تر از بخش شخصیت های داستانی هستند. همچنین می توان گفت هنرمندان فقط بر اساس مفاهیم قرآنی، داستان حضرت یوسف (ع) و زلیخا را به تصویر نکشیده اند و برداشت های شخصی و تفاسیر و ذوق هنری هنرمندان نیز در خلق آثار نقش مهمی داشته است.
نشان داری معنایی (انضمامی) در عکس با نگاهی به عکس های روایی دوئین مایکلز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
19 - 32
حوزههای تخصصی:
بررسی نسبتِ نشانه های زبانی و تصویری یکی از موضوعات مهم دانشِ نشانه شناسی در بیش از نیم قرن گذشته بوده است. تا جایی که برخی نشانه شناسانِ ساخت گرا را بر آن داشته تا با الگو قرار دادن نظامِ نمادینِ زبان و نقش های ارتباطی آن، به مطالعه متونی چون عکس بپردازند؛ رویکردی که به دلیل اهمیتِ مسئله بازنمایی بصری در فرهنگ معاصر به کانون پژوهش های نشانه شناختی راه یافته است. یکی از مفاهیمی که در موازنه نشانه شناختیِ زبان و تصویر تاکنون بدان پرداخته نشده، «نشان داری معنایی» است که به عنوان روشی معنی شناختی اجازه می دهد مؤلفه های معنایی یک عکس را، در «ارجاع» به واقعیت یا «انحراف» از آن به بررسی بنشینیم. جستار حاضر با فرضِ همانندیِ «نشان داری معنایی» و «دلالت ضمنی» در پژوهش های بلاغی عکس و ذکر شواهدی بر آن ، ضمن بازخوانی نشان داری معنایی در مطالعات زبان شناختیِ ادبیات، برای نخستین بار از این نظریه در مطالعه عکس های روایی دوئین مایکلز بهره برده است. طبق نتایج حاصله از این پژوهش، که به روش تحلیلی-تطبیقی و با استفاده از داده های کتابخانه ای انجام گرفته است، عکس های مایکلز، در عین استفاده از تمهیداتِ «عکاسی مستقیم»، با بهره گیری از برخی مؤلفه های معنایی و به نوعی فاصله انداختن میان مدلول و مصداقِ عکس، هم در محور جانشینی و هم در محور هم نشینی واقعیت «بی نشان» را نشان دار و دلالت های ضمنی جدید ایجاد می کنند.
تحلیل ساختار روایت در نگاره استقبال امرای تیمور از مهد اعلی خانزاده بر اساس الگوی کنشی گریماس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
77 - 89
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی علمی نسبتاً نوبنیاد است که به درک مناسبات، ساختارها و دستور زبان حاکم بر روایت می پردازد و ریشه آن در ساختارگرایی است. ساختارگرایان در روایت شناسی به دنبال بررسی نظم و کشف تناسبات درونی در روایت، روابط و پیوندهای موجود بر عناصر سازنده داستان و توضیح نظام حاکم بر گفتمان روایی هستند. روایت شناسی را پراپ آغاز کرد و پس ازآن گریماس که از پایه گذاران معناشناسی-ساختارگراست، با مطالعه معنا و ساختارهای مرتبط با آن، الگوی کنشی خود را که بر پایه چگونگی استفاده از مفاهیم زبان شناسی که در تحلیل متون استفاده می شود، ارائه داد تا توجه را از نشانه به سوی معنا تغییر دهد. گریماس معتقد است از سطح بیرونی باید عبور کرد و به لایه های عمیق در متن وارد شد تا هم ساختارهای سطحی معنادار و هم ساختارهایی که در عمق متن پنهان شده اند را بتوان یافت. در این تحقیق نگاره ای از نسخه ظفرنامه تیموری (935 ه.ق) بر اساس الگوی کنشی گریماس تحلیل شد. هدف از این پژوهش مطالعه چگونگی همخوانی بصری و کنشی نگاره ها با الگوی گریماس است. سؤالات اصلی تحقیق عبارت اند از: 1. تحلیل ساختار روایت با توجه به عناصر کنشگر تصویری در نگاره مورداشاره چگونه است؟ 2. تبدیل توالی زمانی به توالی مکانی در تصویر با توجه به روایت به چه صورت است؟ 3. آیا نگارگری را می توان همانند متن به شیوه ساختارگرایی بررسی کرد و با الگوی گریماس مطابقت داد؟ روش تحقیق، با استفاده از الگوی گریماس و جمع آوری داده ها بر اساس مطالعه منابع مکتوب و اسنادی تحلیل انجام شده است. نتیجه پژوهش نشان داد الگوی گریماس قابلیت انطباق با نگارگری را دارد و هر نگاره با ساختار روبنایی و زیربنایی در ساختار تحلیل می تواند به عنوان متن مستقل عمل کند، همچنین مطالعه ساختار زنجیره های دلالتی برای یافتن معنای نگاره و تبدیل توالی زمانی به توالی مکانی در تصویر و تأثیر آن بر شکل گیری نظام کلی در ساختار روایت بصری ملاحظه شد.
اکفراسیس به مثابه رویکردی کیفی در تحلیل متن تصویری، نمونه مطالعه شده: قالیچه تصویری بهرام گور و هفت گنبد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
61 - 72
حوزههای تخصصی:
از جمله رویکردهایی که با اتکا به آن می توان رابطه میان متن و تصویر را تحلیل و بررسی کرد؛ رویکرد کیفی اکفراسیس است. مقاله حاضر با اتکا به رویکردی دومرحله ای به این پرسش پاسخ می دهد که: متن تصویری (در اینجا قالیچه تصویری بهرام گور و هفت گنبد) تا چه میزان به متن مکتوب (هفت پیکر نظامی) وفادار بوده و درنهایت متن تصویری، متنی نقل قولی و تکراری است یا تلمیحی و خلاقانه؟ به منظور قضاوت در خصوص وفاداری متن تصویری به متن مکتوب و درک تکراری یا تلمیحی بودن آن، هر دو متن در مرحله اول با اتکا بر رویکرد اکفراسیس و در مرحله دوم با بهره گیری از دو مؤلفه زیرگروه بینامتنیت یعنی تلمیح و نقل قول، تحلیل شدند. تحلیل نقش مایه های قالیچه تصویری ذیل چهار مؤلفه رویکرد اکفراسیس (1. توصیف افراد 2. مکان ها 3. زمان و 4. رویداد ها) و به کارگیری روش توصیفی - تحلیلی نشان داد: باوجوداینکه متن تصویری (میزبان) در برخی عناصر به متن مکتوب (مهمان) وفادار بوده و ارتباط اکفراستیک بین این عناصر وجود دارد؛ اما این عناصر اکفراستیک به شکلی آگاهانه در برخی جزئیات با متن مکتوب تفاوت دارند و از متن تصویری حذف یا به آن اضافه شده اند. درنتیجه متن تصویری، متن مکتوب را بازآفرینی کرده و متنی خلاقانه و تلمیحی است.
تحلیل قالیچه لیلی و مجنون با تکیه بر نظریه بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
81 - 97
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، کشف و تبیین مناسبات و روابط بینامتنی و برگرفتگی از عناصر و نشانه های پیش متن درمتن انتخابی است که در فرآیند مطالعه یک قالیچه تصویری با موضوع لیلی و مجنون براساس بیش متنیت ژنتی با متون درون رشته ای (قالیچه های پیش متن و بیش متن) و میان رشته ای (سه نگاره)، مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت. بدین روی، پرسش اصلی پژوهش این است که: برگرفتگی از متون درون رشته ای و میان رشته ای چگونه قابل تبیین است و این که نشانه های کلامی و تصویری موجود درآن، برچه چیزی دلالت دارد؟ مهم ترین یافته های این پژوهش چنین است: طراحان قالیچه های لیلی ومجنون از منابع پیشین هم چون پیش-متن های ادبی و تصویری درطراحی این آثار هم برمبنای همان گونگی(تقلید) و تراگونگی(تغییر)، و مهم تر خلق نشانه ها(نقوش) و صحنه های روایی پیرامونی و حاشیه ای برمبنای خلاقیت و نوآوری فردی، بهره برده اند. قالیچه مورد مطالعه در برگرفتگی از پیش-متن های درون رشته ای توأمان دارای تقلید و انواع تغییرات شکلی و فرمی و هم چنین تغییرات (گونه افزایشی) است.هم چنین در ارتباط با پیش متن های میان رشته ای(نگاره ها)، نیز نقاش ضمن وفاداری به منابع ادبی پیشین، سعی درایجاد خلاقیت و آفرینش فضایی مثالی و آرمانی از داستان لیلی ومجنون است. این پژوهش ازنوع کیفی و توسعه ای و روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است. شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای و جستجو درپایگاه های معتبر اینترنتی است.
مطالعه ترامتنی فرهاد در مجسمه های مسی پرویز تناولی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
49 - 62
حوزههای تخصصی:
فرهاد در خمسه نظامی، سنگ تراش عصر خسروپرویز ساسانی است؛ از نظر تناولى او نخستین پیکرتراش تاریخ ایران است. در مجسمه های تناولی، فرهادکوهکن با شخصیتی متفاوت از متن کلامی در قالب مکتب سقاخانه پا به عرصه آثار هنری نهاد. هدف از این پژوهش: کشف وجوه افتراق و اشتراک شخصیت فرهاد در خمسه نظامی و واکاوی معانی در لایه های پنهان فرهاد در مجسمه های مسی تناولی است. این پژوهش با رویکرد ترامتنیت ژرار ژنت و به روش توصیفی-تحلیلی با رویکردی تطبیقی به شناسایی فرهاد در پیش متن و تفسیر فرهاد در بیش متن پرداخته است. این پژوهش با گردآوری داده ها به شیوه اسنادی و مطالعات کتابخانه ای با روش تطبیق و تحلیل بینانشانه ای و با رویکرد ترامتنیت ژنت صورت گرفته است. سؤالات پژوهش شامل: الف: فرهاد در خمسه نظامی به عنوان پیش متن و فرهاد در آثار تناولی به عنوان بیش متن چگونه قابل تفسیر بوده و چه نقاط اشتراک و افتراقی میان آن ها وجود دارد؟ ب: تناولی در آثار خود تا چه حد به شخصیت فرهاد در پیش متن وفادار بوده و افزوده های هنرمند در بیش متن با چه معانی و مفاهیمی توأم گشته است؟ از نتایج پژوهش اینکه در بینامتنیت، ارجاع لفظی و صریح وجود دارد. در رابطه پیرامتنیت با عناوین انتخاب شده، دریافت مخاطبین از متن تصویری جهت دهی شده و در بیش متنیت هنرمند در خلق شخصیت فرهاد به تراگونگی در گونه تراوستیسمان پرداخته است.
مسائل پیچیده طراحی: ارائه مدل مفهومی به منظور شناسایی مؤلفه های مسائل خبیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسائل طراحی طیف گسترده ای از مسائل بشری را در برمی گیرند. طراحان وظیفه دارند که این مسائل را بر اساس توانایی های خود و نیازها و تمایلات ذی نفعان به شکل مطلوبی برطرف کنند. با پیشرفت و پیچیدگی جوامع بشری، مسائل پیش روی طراحان نیز همواره پیچیده تر شده تا جایی که نوع خاصی از این مسائل با نام مسائل خبیث در برابر روش ها و راهبردهای معمول برای حل مسئله مقاومت کرده و رویکردهای جدیدی را در رابطه با نحوه مواجهه با این مسائل طلب می کنند. طراحان به شکل روزافزونی درگیر مسائلی می شوند که تاکنون در حوزه فعالیت شان قرار نمی گرفته است و بنابراین باید خود را آماده رویارویی با زمینه های مختلف کنند که به دلیل درهم تنیدگی با متغیرهای اجتماعی، پیچیده تر و آشفته تر از مسائل فنی حوزه طراحی اند. هدف این پژوهش شناسایی مؤلفه های مسائل خبیث در ارتباط با ذی نفعان و زمینه وقوع آن هاست. این پژوهش به لحاظ هدف کاربردی بوده و در راستای شناسایی ویژگی های مسائل خبیث در فرایند حل مسئله و تبیین نحوه تأثیر آن ها بر این مسائل انجام شده است. در این راستا اطلاعات به روش اسنادی و مطالعات کتابخانه ای جمع آوری شد و به شیوه کیفی مورد تحلیل قرار گرفت. نتیجه این پژوهش که شامل سه گروه ویژگی برای مسائل خبیث در فرایند حل مسئله و نحوه ارتباط آن ها با یکدیگر است، در قالب یک مدل مفهومی ارائه گردید. این مدل مفهومی می تواند به منظور مطالعه مسائل خبیث و بررسی شاخصه های آن ها مورداستفاده پژوهشگران و فعالان حوزه طراحی قرار بگیرد.
نشانه شناسی لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم مبتنی بر آراء رولان بارت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
69 - 85
حوزههای تخصصی:
آثار محمّد سیاه قلم به دلیل تمرکز در نمایش انواع لباس ها قابل بررسی است. نظام پوشاک به عنوان یکی از عناصر نشانه ای توسط رولان بارت مطرح شد. اهداف این پژوهش، نشانه شناسی لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم و رمزگشایی دلالت های آن هاست. دو سؤال این پژوهش شاملِ ۱. با توجّه به آراء رولان بارت، لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم بر چه وجوه نشانه شناسی استوار است؟ ۲. وجوه افتراق و اشتراک لباس ها در نگاره های محمّد سیاه قلم با توجّه به جایگاه اجتماعی اقشار مختلف موجود در نگاره ها کدام است؟ این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از ابزار فیش، منابع کتابخانه ای و اسنادی به گردآوری مطالب پرداخته است. جامه ی آماری نگاره های سیاه قلم با محوریت ترسیم لباس هاست که نُه نگاره از میان منابع معتبر به صورت غیرتصادفی انتخاب شده و تا رسیدن به اشباع نظری به آن ها پرداخته شده است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات به صورت کیفی بوده و از طریق توصیف و تحلیل نگاره ها از منظر مورد نظر -در عنوان پژوهش- در نگاره های سیاه قلم، مورد تجزیه و تحلیل و بررسی قرار گرفته است. نتایج نشان می دهد؛ دقت نظر سیاه قلم در استفاده از پوشش به مثابه ی نشانه ی بصری، جهت معرفی شخصیت های نگاره هاست. در آثار سیاه قلم نمادها در اندازه و بلندی لباس، میزان پوشیدگی و هم چنین در سطحی دیگر، در استفاده از الحاقات وابسته به لباس قابل پیگیری و طبقه بندی است. رولان بارت اشاره دارد که نوع و میزان پای بندی به این نمادها، در تلقی مخاطب از سطح اجتماعی افراد قابل دریافت است که در شخصیت های خلق شده توسط سیاه قلم، لباس و نوع نمایش آن در پیکره ها، مخاطب را در تفکیک شخصیتیِ هرکدام از طیف های اجتماعی تصویرشده به وسیله ی وی هدایت می کند.
برهم کنش سه وجهیِ «عنوان» در طرح روی جلد سه کتاب تصویری کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
49 - 60
حوزههای تخصصی:
در کتاب های کودک کارکرد عنوان به اسم گذاری محدود نمی شود. اسم گذاری، کارکرد زبان شناختی عنوان به شمار می آید. عنوان می تواند فضای نسبیِ محتوای کتاب را پیش از خواندن بازنمایی کند. عناوین پیش از اینکه خوانده شوند، دیده می شوند. از همین رو، عناوین می توانند با استفاده از شگردهای تایپوگرافیک کارکرد زیبایی شناختی خود را نیز به منصه ظهور برسانند. افزون بر این، برهم کنشِ عنوان کتاب و تصویر روی جلد نیز عامل مهمی در مفهوم سازی طرح روی جلد است. پژوهش حاضر در پی پاسخ گویی به چگونگی برهم کنش مثلثِ «عنوان» (بعد زبان شناختیِ عنوان)، «تایپوگرافی» (بعد زیبایی شناختی عنوان) و «تصویر روی جلد» در ساختار مفهومیِ طرح روی جلد است. این پژوهش به لحاظ گردآوریِ داده، کتابخانه ای و به لحاظ روش، توصیفی-تحلیلی است. جامعه هدف، کتاب های تصویری گروه سنی «الف» و «ب» است؛ نمونه مورد مطالعه به سه کتاب سؤال بزرگ (ارلبروش، 1388)، شیره دانایی (پیومینی، 1396) و کارآگاه آفتابی (بهاری سعدی، 1396) محدود شده است. علت انتخاب کتب مذکور، سبک های متفاوت در شیوه عنوان دهی و تایپوگرافی کلماتی است که در عنوان کتاب به کار رفته است. پژوهش های پیشین بین عنوان و تصویر روی جلد دنبال رابطه ای تک وجهی بوده اند؛ پژوهش حاضر برای عنوان هویتی دوبعدی قائل است؛ از همین رو، برهم کنشِ عنوان با تصویر را در قالب رابطه ای سه وجهی واکاوی می کند.
مطالعه تطبیقی نقوش اسب در نگارگری ایران (دوره ایلخانی) و هنر چین (دوره سونگ و یوآن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
171 - 193
حوزههای تخصصی:
مصورسازی کتاب ها در عصر ایلخانان تحت تأثیر دوره های سونگ و یوآن چین قرار داشت؛ چراکه حکم رانان هنردوست ایلخانی از جمله غازان خان (1304-1295م / 703-694 ق) و الجایتو (1316-1304م / 716-703 ق) و درباریان هنرمندپروری هم چون خواجه رشیدالدین، به تسهیل رواج سبک های هنری چین پرداختند. پژوهش حاضر باتوجه به سیر تحول هنر نقاشی ایران در دوره ایلخانان و رشد هنر نگارگری آن در چند دهه ی آخر بر اثر نفوذ هنر چینی، به بررسی نقوش اسب در آثار نگارگری این دو دوره پرداخته است. اهداف این تحقیق، دستیابی به سیر تحول نقوش اسب در دو تمدن ایران (دوره ی ایلخانی) و چین (دوره سونگ و یوآن) و نیز شناخت شباهت ها، تفاوت ها و بازنمایی های نقوش اسب در دوره های مدنظر است. سؤالات شامل: نقوش اسب در دو تمدن ایران (دوره ایلخانی) و چین (دوره ی سونگ و یوآن) چه سیر تحولی را سپری کرده است؟ شباهت ها، تفاوت ها و بازنمایی های نقوش اسب در ایران (دوره ایلخانی) و چین (دوره سونگ و یوآن) چگونه است؟ روش تحقیق این پژوهش توصیفی- تحلیلی و تاریخی و به شیوه ی کتابخانه ای و اسنادی است که با رعایت تطبیق نزدیکی حالت های اسب از نگاره های دوره های مدنظر انتخاب شد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد نقوش اسب در هنر ایران و چین از دیرباز موردتوجه بوده و نیز در هنرهای تصویری این دو تمدن در اشکال مختلف هنری قابل مشاهده است. نقاشی چینی با تفاوت و تنوع در اجرا و بیان، نسبت به نگارگری ایرانی وجود داشته و درصورت بررسی دقیق شباهت ها متوجه می شویم که هنرمند ایرانی تنها به گرفتن برخی عناصر محدود از نقاشی چین بسنده نموده است. لذا هرگز نمی توان این گونه بیان نمود که تأثیر یکطرفه هنر چین بر ایران اتفاق افتاده است؛ هنرمند ایرانی با نبوغ ذاتی خود بخش هایی از هنر چینی را جذب و با سبک های ایرانی تلفیق نمود.