هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره 30 تابستان 1404 شماره 2 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
چاپ دستی هنری است که تکنیک های مرتبط با ایده یابی و خلّاقیت از ملزوماتِ آموزش آن محسوب می شود. یکی از تکنیک های مطرح در ایده یابی، اسکمپر است که از حروف اوّل کلمات انگلیسیِ هفت واژه تشکیل شده است، که عبارت اند از: جایگزینی، ترکیب، سازگاری (انطباق)، تغییر دادن (بزرگ سازی/کوچک سازی)، استفاده در کاربرد دیگر، حذف کردن و معکوس کردن. لذا مسئله بنیادینِ این پژوهش، واکاوی امکان تحقّق کاربست تکنیک تفکّر خلّاق اسکمپر در آموزش هنر و به طور خاص در آموزش تکنیک های چاپ دستی است. از این رو، هدفِ پژوهشِ حاضر، امکان سنجیِ ارائه مدلی خلّاقانه در آموزش چاپ بر بنیان تکنیک اسکمپر است. این پژوهش، مطالعه ای موردی محسوب می گردد و از منظر هدف، از یک سو جنبه ای بنیادین دارد و از سویی دیگر، با ساحتی کاربردی می تواند راهکارهایی عملی جهت آموزش هنر به دست دهد. همچنین، تحقیق حاضر از نظر ماهیّت، کیفی و از نظر روش در حوزه تحقیقات توصیفی_تحلیلی درمی گنجد. این پژوهش با استفاده از روش جمع آوری اطّلاعات از نوع اسنادی (کتابخانه ای)، با بررسی کتب، مقالات و منابع معتبرِ مرتبط با خلّاقیت، آموزش و اسکمپر، به سنجش کاربست اسکمپر در آموزش تکنیک های چاپ دستی پرداخته است. بر این بنیان، بر اساس مصادیق عملی، فرضیه این پژوهش به این نظریه منتج شده است که تکنیک های اصلی چاپ دستی با بخش اعظمی از تکنیک های اسکمپر هم راستایی و هم پوشانی دارد و به طور گسترده ای در خصوص طیف قابل توجّهی از تکنیک های چاپ دستی قابل اجرا است.
تحلیل گفتمان انتقادی رسانه سازی دین در دیوارنگاره های دوران مشروطیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مشروطیت، آغازگر تحولی بود که تحت تأثیر رویدادهای جهانی محلی و سیاست های روسیه وانگلیس شکل گرفت. یکی از محورهای مهم شکل گیری هویت ملی نوین ایران، رسانه سازی دین بود که در دیوارنگاره های دوران مشروطیت نمایان شد. گفتمان دینی در این دیوارنگاره ها با استفاده از زبان بصری خاص، به بازتولید ساختارهای نظام مند ساخت اجتماعی واقعیت پرداخت و به ایجاد یک ژانر گفتمانی منحصربه فرد کمک کرده است. ازاین منظر مسئله این است که 1. چگونه فرآیندهای رسانه سازی با تأکید بر رسانه دیوارنگاره ها درحال تغییر ماهیت بازنمایی عمومی دین در جامعه دوران مشروطیت هستند؟ چگونه عناصردینی درگفتمان دیوارنگاره های دوران مشروطیت، ازطریق ساختار گفتمان هاوتصاویر، موجب شکل گیری هویت های فردی واجتماعی می شود؟ روش پژوهش توصیفی تحلیلی برمبنای تحلیل محتوای انتقادی از نوع پژوهش های کیفی است. ابزارگردآوری اطلاعات فیش، مشاهده و ابزار پویشگری نوین است. جامعه پژوهش مشتمل بر 20 دیوار نگاره است که به شیوه هدفمند انتخاب شده است. منطق اجرایی در این پژوهش مبتنی بر تحلیل ارتباط میان بازنمایی های بصری دیوارنگاره ها و شکل گیری هویت های اجتماعی وفردی براساس آراء سه وجهی نورمن فرکلاف است. یافته های پژوهش نشان می دهد که رسانه سازی دین دردیوارنگاره های دوران مشروطیت باتمرکزبر ساختارهای نظام مند و بازنمایی روایات دینی، نقش مهمی در انعکاس و تثبیت تعلقات اجتماعی و اعتقادی آن دوره داشته است. تحلیل دیوارنگاره ها به عنوان کنش های اجتماعی و ایدئولوژیک، نشان دهنده تعامل پیچیده میان دین، فرهنگ و سیاست دردوران مشروطیت ایران است.
تأثیر مضامین مذهبی بر مولفه های بصری در تصویرگری کتاب کودک و نوجوان (دهه 1350 شمسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه پنجاه شمسی، کتاب های تصویری گوناگونی با موضوعات مذهبی برای مخاطب کودک و نوجوان منتشر شد. این آثار علیرغم ارزش تاریخی و اطلاعاتی که از تحولات فرهنگی و اجتماعی این دوران ارائه می دهند، چندان مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته اند. لذا در پژوهش حاضر تلاش شد تا ویژگی های بصری این آثار مورد بررسی قرار گرفته و سپس ارتباط آن با جریان های مذهبی این دوران مشخص شود. پژوهشگران در گام نخست به طرح این پرسش پرداختند که رویکردهای بصری مسلط در این کتاب ها در دهه 50 شمسی چه بوده است؟ و سپس به دنبال پاسخگویی به این پرسش برآمدند که چرا گرایش های متفاوتی در تصویرگری کتاب های مذهبی در این دوره وجود داشته است؟ هدف پژوهش حاضر، شناخت ویژگی های بصری کتاب های تصویری در دهه 50 شمسی و یافتن نسبت آن با گرایش های مختلف مذهبی این دوران بوده است. این پژوهش از نظر هدف توسعه ای، از نظر روش تجزیه و تحلیل داده ها کیفی، از نظر گردآوری داده ها، اسنادی با مطالعه منابع کتابخانه ای و الکترونیکی و از لحاظ روش تحقیق نیز توصیفی-تحلیلی است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که دو گرایش بصری فیگوراتیو و غیرفیگوراتیو در کتاب های تصویری مذهبی در این دهه وجود داشته که متاثر از دو گونه برداشت مذهبی توسط گروه های مختلف بوده است. نخست برداشت عرفانی و معنوی از اسلام و دیگری برداشتی سیاسی-اجتماعی.
خوانش گفتمان تصوف در طرح و نقش فرش هریس از نیمه دوم سده 13 تا نیمه دوم سده 14 ه.ق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نیمه دوم قرن سیزدهم برای بیش از یک سده، در طرح و نقش گروهی از فرش های ابریشمین هریس، نقوشی از دیوان و صور عجیبه بازنمایی شده اند که گویا توسط صوفیان بافته شده اند. به دلیل نبود اطلاعات کافی، بسیاری از جنبه های تاثیر تصوف بر نقوش و معانی آن ها، ناشناخته است. پژوهش حاضر با هدف شناخت و واکاوی طرح و کارکرد این گروه از فرش های هریس، بر مبنای نسبت آن با گفتمان تصوف و جریان دیونگاری انجام شده است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی، شیوه گردآوری اطلاعات، اسنادی و مطالعات کتابخانه ای و میدانی است و ابزار گرد آوری، فیش تحقیق، تصویر و مصاحبه می باشد. با بررسی بیش از صد نمونه فرش هریس، 24 نمونه انتخاب و در راستای مساله پژوهش به میزانی که اشباع اطلاعات صورت بگیرد، با روش تحلیل محتوا، بررسی شده اند. بر اساس نتایج حاصله، نقوش و دلالت های معنایی آن ها، متاثر از فضای گفتمانی درهم آمیخته و چند ساحتی تصوف در دوره قاجار بوده و خالقان آثار روایتی آمیخته از نظام دیوشناختی خود با انگاره های کلی تصوف، به زبان تصویر ارائه کرده اند. کارکرد فرش ها نیز در راستای آن بوده است. در این فرش ها رگه هایی از انگاره تقدس بخشی به دیوان، تزویج انسان و دیو، تبدل انواع و وحدت وجود به شکل واق واق، پیوستگی دیو با مجنون و درویش و تصاویری از قلندران شیرباز بازنمایی شده اند.
بازنمود تصویری گفتمان ناسیونالیسم در ایران دورۀ قاجار: مطالعه موردی تصاویر روزنامه ها به عنوان متون فرهنگی دورۀ تجددخواهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط جدیِ بین ایران با اروپا و در پی آن تجددخواهی ایرانی از دوران قاجار آغاز شد و دستاوردهای مختلفی را به همراه داشت. شکل گیری گفتمان ناسیونالیسم نوین به عنوان امر سیاسی و نیز آشنایی با صنعت چاپ و دستاوردهای تصویری آن، که هر دو ارتباط قوی با تحولات مدرن دارند، در این دوران سر برآوردند و به تَبَع همزمانی شان، بر روی یکدیگر تأثیر نهادند. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف ریشه یابی حضور دیداری گفتمان ناسیونالیسم، پاسخگوی این پرسش است که نقشِ دستاوردهای تصویری مبتنی بر صنعت چاپ در تولید دیداری ناسیونالیسم در ایران چگونه است؟ این پژوهش کیفی که به روش توصیفی-تحلیلی، گردآوری اطلاعات را از طریق اسناد کتابخانه ای جمع آوری نموده، پس از بررسی تحولات پیرامونی اندیشه ناسیونالیسم، روایت تاریخیِ شکل گیری و گفتمانی شدن آن را در ایران، مورد مطالعه قرار داده است. همچنین با توجه به این که ریشه یابی دیداری گفتمان ناسیونالیسم، وابسته به متون و نشانه های تصویری هستند که در بستر این گفتمان معنا می شوند، با رویکرد نشانه شناسی گفتمانی به تحلیل تصاویر تعدادی از روزنامه های اوایل و اواخر دوران قاجار پرداخته است، زیرا بنابر مستندات معتبر تاریخی، روزنامه بارزترین نمود ورود صنعت چاپ به ایران محسوب می شود. نتیجه چنین حاصل آورد که تغییر در اندیشه های گفتمانی ناسیونالیسم ایرانی، بازنمود دیداری آن را نیز متحول کرده، چنان که در این روزنامه ها، نگرش تصویری از ناسیونالیسم سیاسی (درباری) به ناسیونالیسم مردمی مبدل گردیده است.
ظرفیت ها و کارکردهای استفاده از زشتی ها در آثار زیباشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان آثار هنری، پاره ای از کنش های خلاقانه هنرمندان معطوف به بازنمایی برخی از پدیده ها شده است که در نگاه معمولِ بسیاری از ناظران و حتی مشاهده گران هنرمند، واجد هیچ گونه ارزش زیباشناختی نبوده اند. در مقاله حاضر، با این فرض که به کارگیری زشتی ها در این آثار کارکردها و مزایایی داشته است، بررسی شده که چرا و به چه اهدافی بعضی هنرمندان در آثارشان از پدیده های نازیبا/زشت استفاده کرده اند. به این منظور، کوشش شده داده ها درباره انواع کارکردهایی که ممکن است انعکاس زشتی ها در فرآورده های زیباشناختی ایجاد کنند، با جست وجو و مطالعه مهم ترین آرا و نظریه های زیباشناختی در منابع کتابخانه ای گردآوری و به روش توصیفی-تحلیلی، دسته بندی گردند و به نمونه هایی از چنین کارکردهایی در آثار هنری نیز اشاره شود.استقرای شواهد به این نتایج و دستاوردها منتج شده است که پدیده های زشت انگاشته شده در آثار هنری عموماً و عمدتاً بنا به سه کارکرد و قابلیت اصلی زیباشناختی، معرفت شناختی و روان شناختی و در راستای برآوردن سه دسته نیاز و مقصود اخلاقی، تبلیغاتی و تفننی به کار گرفته می شوند. در فایده و ضرورت تحقیق حاضر گفتنی است که توجه به این کارکردهای پدیده های زشت، افزون بر آنکه ممکن است در تولید آفرینش های هنری به کار بیاید، به لزوم درنظرگیری امکانات استفاده از زشتی ها در نقادی و داوری آثار نیز توجه می دهد.
منبع شناسی مؤلفه های آموزشی فناوری واقعیت مجازی بر فعالیت ها و خدمات موزه ها: مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به دنبال مطالعه درخصوص منبع شناسی مولفه های آموزشی فناوری واقعیت مجازی در موزه هاست. روش پژوهش ازنظر نوع، کمی وکیفی و تحلیلی توصیفی؛ ازنظر هدف، کاربردی و ازلحاظ روش اجرا، مرور نظام مند می باشد. برای تحلیل منابع و پاسخگویی به سؤالات پژوهش، از روش کدگذاری داده بنیاد اشتراوس و کوربین استفاده شده است. روش پژوهش فوق، تحلیل محتوای کیفی است، که هدف آن جمع آوری مقالات چاپ شده، سازمان دهی و تفسیر داده های کیفی مرتبط با پژوهش هایی است که درزمینه استفاده از واقعیت مجازی در موزه ها انجام شده اند. در این پژوهش جستجوی هدفمند در بین مقالات منتشرشده به زبان لاتین بین سالهای 2014 تا 2024میلادی است که با بهره گیری از پایگاه های اطلاعاتی مختلفی انجام شد؛ درابتدا تعداد 9183 مقاله مستخرج و بعد از بررسی مقالات براساس ویژگی های انتخابی، تعداد 33 مقاله استخراج و تحلیل شده است.در این مرور نظام مند، بر اساس تحلیل محتوای مقالات مرتبط و فرآیند کدگذاری و دسته بندی آنها، هفت بُعد اصلی از تأثیرات آموزشی فناوری واقعیت مجازی بر فعالیت ها و خدمات موزه ها شناسایی شد. این ابعاد عبارتند از: تعامل مخاطب با موزه، فرهنگ موزه داری، آموزش و یادگیری، جنبه زیبایی شناختی موزه، تجربه بازدید از موزه، غوطه وری حسی و بازاریابی موزه. نتایج نشان می دهد که بیشترین تأثیر فناوری واقعیت مجازی به ترتیب در افزایش تجربه تعاملی، غوطه وری حسی، و ارتقای تجربه آموزشی مخاطبان موزه مشاهده شده است. این پژوهش آشکار می سازد که به کارگیری واقعیت مجازی در موزه ها می تواند محیطی غوطه ور و تجربیات تعاملی پیشرفت ه ای برای بازدیدکنندگان موزه فراهم آورد. افزون بر این، این فناوری نقش قابل توجهی در تقویت جنبه های مختلف آموزشی، همچون ارتقای تجربه آموزشی و توسعه برنامه های کاربردی و آموزشی، ایفا کرده و می تواند بر تمایل افراد برای بازدید از موزه های واقعی تأثیر بگذارد.
امکان ناپذیری حضور جنبش و زمانمندی در جهانِ نگارگری ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر بر این فرضیه استوار است که نگارگری ایرانی نمایش دهنده جهانی ایستا، بدون زمان و بدون مکان است. بنابراین پرسش این است که در چه شیوه معرفت شناختی این امکان فراهم شده تا هنرمند دنیایی این چنین را به تصویر کشد و چرا نمایش جنبش، زمانمندی و مکانمندی در این هندسه معرفتی امکان ناپذیر است؟ این مطالعه به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام پذیرفته و داده های آن از منابع کتابخانه ای و الکترونیکی گردآوری گردیده است. با نظریه «فلسفه صورت های سمبلیک» ارنست کاسیرر توضیح داده شد که آثار نگارگری را می توان به مثابه نوعی شناخت اسطوره ای از جهان مورد خوانش قرار داد. نتایج این مطالعه نشان می دهد در جهان نگارگری شکلی از آگاهی اسطوره ای حاکم است که در آن رابطه میان جزء و کل در یک پیوستگی نمادین، غیرقابل تجزیه و همیشگی به سر می برد. زمان اسطوره ای با مفهوم خطیْ از زمان تاریخی متفاوت است. زمان اسطوره ای همچون فضای اسطوره ای سرشتی ایستا و ناگسستنی دارد، این زمان، نوعی ازلیت دائمی و لحظه ای از «بودن« بدون تغییر و بی همتاست. با چنین دریافتی از مقوله زمان است که نگارگر یک «بودن» منحصربه فرد را از موقعیت جدا می کند و در آن لحظه ناب متوقف می ماند. زیرا او فاقد نگرشی است که بتواند با آن، از این لحظه «بودنِ» ایده ئال فراتر رود. بنابراین در درون این فضای معرفتی هنرمند قادر به ثبت یا بازنمایی تنش، حرکت و «شدن» پدیده ها نیست. نه از آن حیث که در بازنمایی آن ناتوان باشد. زیرا در اینجا بازنمایی به معنای تکنیکال آن مطرح نیست. بلکه بازنمایی جنبش به معنای معرفت شناختی آن ناممکن است.