فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۸۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تا به امروز نوشته های گوناگونی پیرامون جریان تئاتر ابسورد و تحلیل نمایشنامه های بکت منتشر شده است؛ اما تاکنون به غیر از مواردی محدود، به بررسی و تحلیل مؤلفه های اجراهای تئاتری آثار بکت پرداخته نشده است. به همین علت نگارندگان در این پژوهش بر آن شده اند تا با رویکردی نشانه شناسانه بر اساس آراء اندیشمندانی چون اِلی روزیک و کر اِلام، به تحلیل اجراهای آخرین نوارِ کراپ به نویسندگی بکت و کارگردانی اتوم ایگویان و دستِ آخر به نویسندگی و کارگردانی ساموئل بکت بپردازد. به باور نگارندگان استعاره ی صحنه ای و قراردادصحنه ای، دو مؤلفه ی مهم و حیاتی که در تحلیل نشانه شناسانه ی اجرا و توسط نویسندگانی مثل الی روزیک مطرح شده اند، در بررسی و تحلیل اجرای تئاتری، و به ویژه اجراهای ابسورد بسیار کارآمد هستند. با تجزیه و تحلیل انواع این استعاره ها و قراردادهای صحنه ای، می توان چگونگی کارکرد اجزای اجرا در فرآیند تولید و خلق معنا را مورد بررسی قرار داد. در این پژوهش با روشی تحلیلی ابتدا مقدماتی از نشانه شناسی تئاتر ارائه شده است و در ادامه، انواع استعاره و قرارداد صحنه ای و همچنین سایر مؤلفه های تحلیل یک اجرای تئاتری، در دو اجرای آخرین نوار کراپ و دستِ آخر، مورد بررسی قرار گرفته اند تا از این رهگذر فهمِ چگونگیِ خوانش و فرآیند تولید معنا به دست کارگردانان و عوامل اجراییِ این اجراها میسر گردد.
مطالعه و بررسی نقوش و تناسبات درِ محراب چوبی مسجد جامع ابیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
149 - 163
حوزههای تخصصی:
محراب یا نماز گاه یکی از جلوه گاه های معماری آیینی در دین اسلام به شمار می رود، به همین دلیل همواره سعی بر این بوده تا به بهترین صورت آذین یابند. هنرمندان طی اعصار مختلف با توجه به شرایط جغرافیایی و اقلیمی هر منطقه از مواد و مصالح مختلفی برای ساخت آن ها بهره جسته اند که ازجمله کمیاب ترین نمونه ها می توان به محراب های ساخته شده از چوب اشاره کرد. در حال حاضر تنها محراب تماماً چوبی برجا مانده در ایران، محراب مسجد جامع روستای ابیانه در نزدیکی کاشان است. درواقع هدف از انجام این پژوهش، ضمن معرفی، بررسی فنون ساخت و تزئین، تحلیل محتوایی کتیبه ها، همچنین مطالعه تناسبات و ترکیب بندی درِ محراب چوبی مسجد جامع ابیانه است. بر همین مبنا سؤال های پژوهش حاضر عبارت اند از: 1. از چه فنونی در ساخت و آرایه بندی محراب چوبی مسجد جامع ابیانه استفاده شده است؟ 2. تناسبات و کتیبه های به کاررفته در محراب مسجد جامع ابیانه به ترتیب دارای چه مؤلفه های بصری و محتوایی هستند؟ ازاین رو تلاش شد با روش تحلیلی- توصیفی به آن ها پاسخ داده شود. نتایج تحقیق نشان داد علی رغم گستردگی و تنوع به کارگیری نقوش گیاهی، به نظر می رسد سازنده با استفاده از نقوش هندسی و کتیبه هایی نظیر آیت الکرسی و دیگر سوره های قرآن کریم، به شکل نمادین به یکتایی خداوند و مضامین اخروی اشاره دارد. شیوه ساخت محراب، فاق و زبانه همچنین قاب و صفحه است. مضاف بر آن، مشخص شد در ترکیب بندی کلی و جزئی محراب از تناسبات طلایی استفاده شده است. البته فرضیه داشتن چارچوب و اسکلت پنهان درون دیوار نیز در این پژوهش برای اولین بار مطرح شده است.
بررسی نگاره نبرد رستم با دیو سپید در مکاتب تیموری و صفوی با رویکرد روایت شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گستردگی روایت شناسی در حوزه ی تصویر سبب شده تا نتایج به دست آمده از مقایسه متن و تصویر به عنوان دو رویه متفاوت نشان داده شود. ماهیت بیانی و مستقل تصویر از متن شناخت و فهم تصویر را در تطبیق با متن ادبی ضروری نموده استغیره «نبرد رستم و دیو سفید» از رویدادهای شاهنامه بوده که بعدها در مکاتب مختلف نگارگری مانند مکتب تیموری و صفوی به تصویر درآمده است. سؤالی که مطرح است: چگونه می توان این نگاره را با مؤلفه های روایت شناسانه بررسی نمود؟ هدف این تحقیق شناسایی واحدهای روایی پیرنگ، شخصیت پردازی، زاویه دید، درون مایه، زمان و مکان، برجسته سازی و حذف در متن و تصویر این دو نگاره و بررسی شباهت ها و تفاوت های آن ها با یکدیگر است. روش گردآوری توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و با رویکردی روایت شناسانه انجام گرفته است. نتایج حاصل این است که: نقاشی خلق و بازنویسی مجدد متن بوده به گونه ای که این اثر خلق هنری دیگری برای نقاش است. نقاش درحالی که از شعر پیروی کرده اما سبک او نسبت به هر دوره تاریخی و زندگی زیسته اش متفاوت است. اگرچه در متن (شعر) پیوستگی بین واژه ها وجود داشته و داستان گام به گام و بدون تسلسل با توجه به زمانمندی روایت جلو رفته، اما نقاش همواره با محدودیت هایی مواجه است. بر این اساس لحظاتی از متن را به عنوان رستاخیز اثر برجسته سازی و پیام را با تصویر بیان کرده است. با توجه به بررسی های انجام شده، از میان مؤلفه های روایت شناسی مؤلفه حذف و برجسته سازی برای هنرمند از اهمیت بیشتری برخوردار است.
تحلیل بازنمایی زنان عصر مشروطه در ادبیات نمایشی معاصر از منظر جامعه شناسی بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۶)
35 - 48
حوزههای تخصصی:
ادبیات نمایشی همواره در ساختار روایی ، فرم و مضامین با گفتمان های اجتماعی در ارتباط بوده و معضلات جامعه مخاطبین خود را بازنمایی کرده است. در دو دهه اخیر بازخوانی تاریخی زنان عصر مشروطه مورد توجه قرار گرفته است و در قلمرو ادبیات نمایشی به تولید متون مهمی منجر شده است. پژوهش حاضر سعی دارد از دریچه جامعه شناسی هنر میل به این گونه بازخوانی را بررسی کند. در این راستا سه نمایشنامه ندبه (بهرام بیضایی)، شهادت خوانی قدمشاد مطرب در طهران (محمد رحمانیان) و شب سیزدهم (حمید امجد) از منظر آرای پی یر بوردیو تحلیل می شوند. از دیدگاه بوردیو انسان ها برای کنش دارای منطق خاصی هستند و همین منطق کنش است که انسان ها را به جهان اجتماعی پیرامون خود مرتبط می سازد. در آرای بوردیو نظریه میدان، ابعاد کنش انسان (عاملان) در جامعه را با مثلث ارتباطی هبیتاس، میدان و سرمایه می کاود. نتیجه آن که؛ قهرمانان این آثار اگرچه بازنمودی از زنان جامعه معاصر نویسندگان هستند، اما جای گیری آنان در فرادستی میدان قدرت عصر مشروطه را می توان برگرفته از ماهیت آرمانی این متون دانست.
ساختار زمانی روایت در آثار نمایشی بهرام بیضایی و اکبر رادی (مطالعه موردی نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی مقایسه ای ساختار زمان در نمایشنامه های افرا یا روز می گذرد و خانمچه و مهتابی می پردازد. ژار ژنت به منظور شناخت ساختار زمان در روایت، عناصر نظم، تداوم و بسامد را مورد تحلیل قرار می دهد تا انواع گذشته/آینده نگری، زمان پریشی و شتاب های زمانی با ضرباهنگ های متفاوت در روایت مشخص شود. همچنین نظریه پردازانی چون فلودرنیک، ریمون-کنان و چتمن به بسط آرای وی در روایت های داستانی و نمایشی پرداخته اند. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این است که بیضایی و رادی در قیاس با یکدیگر ساختار زمانی روایت را در متن نمایشی چطور به رشته تحریر درآورده اند؟ هدف نیز مطالعه قیاس مند زمان روایت در متون این دو نویسنده از منظر ساختاری با تکیه بر آرای ژرار ژنت و دیگر نظریه پردازان این حوزه است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و داده ها از طریق اسنادی با مطالعات کتابخانه ای گردآوری شده است. یافته ها مؤکد این نکته اند که گذشته نگری و تخطی زمانی به گونه ای مبرز جریان روایی نمایشنامه و ساختار زمانی آن را دستخوش تغییر ساخته اند و در کنار آن تداوم و بسامد زمانی نیز دخیل بوده اند. درنتیجه نمایشنامه ها از لحاظ ارتباط حوادث با دیگر عناصر روایی مانند شخصیت ها، مضمون، پیرنگ و غیره قالبی نزدیک به سنت نمایشی ایرانی پیدا می کنند که در افرا به لحاظ شیوه روایت داستانی چشمگیرتر است. حال آنکه در خانمچه و مهتابی شکستگی های زمانی در ساختار روایت ارتباط بیشتری با جنبه های نمایشی پیدا می کند.
بررسی مفهوم نامکان از منظر «مارک اُژه» در عکاسی منظره شهری تهران در دهه 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ثبت شهر از همان ایام آغازین اختراع دوربین عکاسی مورد توجه قرار گرفته بود. از همین رو عکاسی شهری به عنوان سبکی مستقل از عکاسی خیابانی پدیدآمد و با پیشرفت حاصل شده در دوربین های جدید، امکان ثبت مردم در محیط پیرامونشان و چگونگی ارتباطشان با فضاها میسر گردید. سپس، به موازات گسترش شهرهاوشکل گیری فضاهای جدید شهری، مفهومی تحت عنوان نامکان شکل گرفت. تحقیق حاضر تلاش دارد تا پس از کسب شناخت دقیقی از مفهوم نامکان، از منظری نو به تجزیه وتحلیل مجموعه عکس های منظره شهری تهران دردهه ی80 شمسی بپردازد. دراین راستا، نظریه نامکان«مارک اُژه» به منظور مطالعه وتحلیل مجموعه تصاویر مورد نظر استفاده شد.«اُژه» شکل گیری نامکان ها را بازتابی از دنیای معاصر می داند و معتقد است اگر نتوان برای فضایی ویژگی های هویت، ارتباط و وجه تاریخی قائل شد، آن محیط به نامکان تبدیل می شود. برپایه این سه مشخصه بنیادین، تعمق در اندیشه های«اُژه»و بهره بردن از مطالعات تصویری که مسئله نامکان را برمبنای درک«اُژه» بررسی کرده بودند، عوامل سازنده سه مؤلفه یادشده مشخص شد. این پژوهش که پس از انتخاب موضوع با جستجوی کلیدواژه های مربوطه و بررسی و مطالعه مطالب مربوطه در تارنماهای مختلف خارجی و داخلی و فیش برداری از آنها و در نهایت تحلیل و مناسب نگاری متون به انجام رسیده است، تلاش دارد تا ویژگی های تمایز مکان را از نامکان مشخص کند وسپس تعیین کند که چگونه مفهوم نامکان درآثار عکاسان منظره شهری ایرانی نمایان شده است. یافته های پژوهش حاکی ازآن است که ویژگی های نامکان را دربرخی از آثارعکاسان منظره شهری ایران دردهه1380 شمسی که به عکاسی از فضاهایی چون پایانه های حمل ونقل(مترو)و حومه شهر پرداخته اند، می توان سراغ گرفت.
خوانش بینامتنی سنت های فرهنگ عامه در نگاره های هفت اورنگ ابراهیم میرزا با تأکید بر نگاره «اندرز پدر به فرزند درباره عشق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
55 - 75
حوزههای تخصصی:
فرهنگ، راه مشترک زندگی، اندیشه و کنش انسان ها در یک جامعه و فرهنگ عامه شامل آداب ورسوم و باورهایی است که در دوره های مختلف شکل گرفته و خاستگاه هنر، ادبیات، فرهنگ و در یک کلمه هویت یک ملت است؛ بنابراین دریافت، فهم و معرفی فرهنگ عامه در هر دوره و بررسی بازتاب آن در آثار به جامانده، ضروری می نماید. آنچه خوانش بینا فرهنگی نامیده می شود نیز در پی کشف این معناست که پیش متن های درون فرهنگی یا برون فرهنگی یک متن چیست و درواقع آن متن بازتاب چه وجوه فرهنگی و از این نظر، وامدار کدام پیش متن هاست. در پژوهش حاضر بازشناسی وجوه فرهنگ عامه مردم خراسان در عصر شاهزاده ابراهیم میرزای صفوی در نگاره های نسخه هفت اورنگ ابراهیم میرزا و پیش متن های تصویری احتمالی بینا فرهنگی این وجوه موردبررسی قرارگرفته است. ازآنجاکه امکان بررسی تمام نگاره ها، به دلیل حجم زیاد اطلاعات حاصل از خوانش وجود ندارد، نگاره «اندرز پدر به فرزند درباره عشق» از این نسخه انتخاب و بررسی شد. پرسش های اصلی پژوهش عبارت اند از 1. در خوانش اولیه نگاره منتخب، چه وجوهی از فرهنگ عامه و روش زندگی مردمان آن روزگار مشهود است؟ ۲. پیش متن های تصویری احتمالی بینا فرهنگی وجوه فرهنگ عامه منعکس در این نگاره چیست؟ روش تحقیق تطبیقی- تحلیلی و روش گردآوری داده ها کتابخانه ای- اسنادی است و در تجزیه وتحلیل داده ها بر مبنای نظریات نسل اول و دوم بینامتنیت، رولان بارت و مایکل ریفاتر، به تبیین پیش متن های درون فرهنگی و برون فرهنگی آثار مکتب مشهد پرداخته شده است. یافته های پژوهش نشان داد خوانش اولیه نگاره منتخب، بسیاری از وجوه فرهنگ عامه مردم خراسان در عصر ابراهیم میرزای صفوی را در قالب سنت های مادی، رفتاری و گفتاری آشکار می سازد که با بررسی پیش متن های احتمالی تصویری و کلامی هر یک در خوانش ثانویه متن می توان گفت بسیاری از آن ها درون فرهنگی و برگرفته از فرهنگ عامه مردم خراسان در این دوره است.
تحلیل بینانشانه ای عکاسی: مقدمه ای بر شاخص های درون متنی و برون متنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عکس به عنوان زیرمجموعه ای از نشانه های تصویری و زبان نوشتاری نیز به عنوان بخشی از سیستم نشانه ای، در یک نظام مشترک قرار می گیرند که وجه اشتراکشان "نشانه" بودن آن هاست. ترجمه بینانشانه ای به عنوان گردش معنا بین نظام های مختلف روشی ارتباطی بین منابع نشانه شناختی، از جمله زبان و تصویر است. مقاله پیش رو نیز با استفاده از آموزه های بینانشانه ای، عکاسی را از منظر صورت و فرم، مضمون و ارتباط فرامتنی با تاریخ و فرهنگ، مورد تحلیل و بررسی قرار داده و روابط میان نشانه های نوشتاری و تصویری درون اثر را به صورت درون متنی و فرامتنی مورد کاوش قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر، ارائه تحلیلی زبان شناسانه از دیدگاه بینانشانه ای در عکاسی، و تعمیم قواعد و ساختارهای حاکم در نشانه ی زبانی بر نشانه های تصویری، برای دست یافتن به تحلیلی جامع است. در این رویکرد جهت تحلیل بیانشانه ای عکاسی شاخصه هایی طرح می شود و در ادامه با به کارگیری این شاخصه ها یکی از عکسهای کتاب نگاهی به عکس ها اثر جان سارکوفسکی به روش توصیفی-تحلیلی، مورد مطالعه قرار می گیرد. در نهایت "روش بینانشانه ای" به عنوان یک روش بررسی قابل اتکا در زمینه ی تحلیل بین نظام های مختلف معرفی می شود که با بررسی همزمان تصویر، متون و سایر زمینه های جانبی، مخاطب را در فهم همه جانبه ی عکس ها یاری می دهد.
دلایل وجود پدیده ی کپی در طراحی گرافیک ایران از دیدگاه تحلیل لایه ای علت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه هنر/ هنرهای تجسمی دوره ۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
117 - 128
حوزههای تخصصی:
کپی آثار هنری با اهدافی چون آموزش، تکثیر و مرمت از دیرباز در هنر ایران وجود داشته است که با توجه به قصد هنرمند می توان آن را به دو دسته ی کپی موجه و کپی مردود تقسیم کرد. نظر به اینکه در چند دهه ی اخیر، پدیده ی کپی از نوع مردود و غیر اخلاقی در طراحی گرافیک ایران افزایش یافته است، شناسایی دلایل آن امری ضروری به نظر می رسد. نظریه ی«تحلیل لایه ای علت ها» که توسط سهیل عنایت الله، آینده پژوه استرالیایی بنا نهاده شد، به عنوان چارچوب نظری این مقاله انتخاب شد. این الگو برای کشف علل مسائل در چهار لایه به تحلیل آنها می پردازد که شامل لیتانی، علل اجتماعی، جهان بینی-گفتمان و اسطوره- استعاره می شود. این مقاله که از دیدگاه هدف از نوع کاربردی بوده و اطلاعات آن به شیوه ی کتابخانه ای جمع آوری شده، در پی پاسخ به این سوال اصلی است که دلایل وجود پدیده ی کپی در طراحی گرافیک ایران از دیدگاه تحلیل لایه ای علت ها چیست؟، نتایج بدست آمده به کمک روش کیفی نشان می دهد در لایه ی نخست دلایلی چون دسترسی نامحدود به تصاویر اینترنتی، ضعف خلاقیت در طراحان، نبود قوانین بازدارنده و رشد کمی مراکز طراحی غیرحرفه ای شناسایی شد. در لایه ی دوم مواردی چون نیاز مالی طراحان، پیروی از سلیقه بازار، عادی انگاری کپی، چرخه ناقص آموزش، عدم عضویت ایران در معاهده جهانی حق نشر و همچنین عدم کنشگری کافی د رمقابل این پدیده بدست آمد. در سومین لایه، گفتمان های غرب باوری و محافظه کاری و در لایه ی چهارم، ضرب المثل هایی همچون مرغ همسایه غاز است و یک شبه ره صدساله رفتن به عنوان عوامل انگیزشی بروز این پدیده شناخته شد.
خوانش نشانه شناختی تصویر پیکر شهید در منتخبی از آثار نقاشان معاصر ایران (1360-1400)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
87 - 99
حوزههای تخصصی:
در هنر معاصر بازنمایی پیکر انسان به عنوان یک مؤلّفه نمادین بیش ازپیش موردتوجه قرار گرفته و بدن در وضعیت هایی که تا پیش از آن مرسوم نبود به نمایش درآمد. در پست مدرنیته غربی نمایش بدن های زخمی و بی جان دلالت بر تروما و رنج انسان در عصر حاضر دارد؛ ولی پیکر مجروح و بی جان شهید در نقاشی معاصر ایران نشانی از درد و تباهی ندارد. از این منظر هدف پژوهش حاضر تبیین دلالت های معنایی تصویر پیکر شهید در منتخبی از آثار هنرمندان نقاش ایرانی در خلال سال های 1360-1400 است. پژوهش حاضر سعی در پاسخ به این پرسش داشته که پیکر شهید در آثار نقاشان معاصر ایران چگونه بازنمایی شده و نشانه های تصویری به کاررفته در تصویرگری شهادت بر چه مفاهیمی دلالت دارند. روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و رویکرد نظری نشانه شناسی تصویری است. شیوه گردآوری اطلاعات اسنادی و میدانی است و جامعه آماری پژوهش را آن دسته از آثار هنرمندان نقاش ایرانی تشکیل می دهند که پیکر شهید را در لحظه شهادت یا برخوردار از نشانه های شهادت به تصویر کشیده اند. آثار هنرمندان برجسته و آثار راه یافته به جشنواره ها به عنوان نمونه های منتخب در نظر گرفته شدند. مطالعه نمونه های پژوهش حاکی از آن است که تصویر شهید به مثابه قهرمان تفاوت اساسی با مشخصه های تصویری قهرمان در سنت نقاشی ایرانی دارد. در بازنمایی پیکر، شهید هنرمند با اجتناب از نمایش بدنی تنومند و آراسته توجه را از ویژگی های مادی به مشخصه های معنوی قهرمان سوق می دهد. نقاشان معاصر ایران برای تصویرسازی پیکر شهید از نمادهای مذهبی و ملی آشنا برای مخاطبین شان بهر برده اند تا با تلفیق واقعیت و خیال، تصویری خلق کنند که نشان دهنده وجه نادیدنی شهید و شهادت به عنوان مفهوم والا و مقدس و منطبق بافرهنگ ایرانی-اسلامی باشد. جراحت و نقص در پیکر شهید، دلالت بر عبور از بدن مادی و پیوستن به عالم ماورا و سعادت ابدی دارد.
تحلیل معنا در نگارکند صخره ای تنگ سروک دو(سطح شمال شرقی) با رویکرد آیکونولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارکند صخره ای تنگ سروک دو متعلق به قوم الیمایی است، که در شمال شهر بهبهان واقع شده است. این اثر بر سطح شمال شرقی یک صخره ی آزاد در این منطقه نقش بسته است، و طبق متن کتیبه ی آن، شاهزاده ارودوس الیمایی را لمیده بر تخت نشان می دهد. این نقش برجسته، ساده، بدون پرداخت و با جزئیات کم نقش گرفته و شامل نقش مایه هایی با محتوای نمادین است که معنا در آن ها مستتر مانده است. بنابراین، با این پرسش که معنای درونی نقش مایه های این اثر بر اساس کدام الگوهای تفکری و بصری از این قوم نشان داده شده است و هدف آن، دریافت معانی پنهانی و نمادین این اثر در لایه های مختلف از سطح تفکر، فرهنگ، سیاست، مذهب و هنر در جامعه الیمایی است. بر این اساس، یافته های این پژوهش نشان می دهد؛ که تأثیرپذیری الیماییان از تفکر، فرهنگ و هنر بین النهرین و عیلام، یونان و ایران است، که با عناصر و نقش مایه های بومی، فرهنگی و هنری این قوم آمیخته شده است و به نظر می رسد این نگارکند کارکردی سیاسی و تبلیغاتی برای حاکم در این دوره داشته است. این پژوهش کاربردی و بر اساس رویکرد آیکونولوژی و روش اروین پانوفسکی است، که با استفاده از منابع کتابخانه ای به توصیف، تحلیل و تفسیر این اثر پرداخته است.
مطالعه ویژگی های تصاویر منطقه البروج در کتاب صور الکواکب کتابخانه ملّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سابقه ی استفاده از ستارگان برای جهت یابی و تعیین زمان به دوران باستان بازمی گردد. پیشرفت علم نجوم و ثبت اطلاعات دقیق ستارگان و صورفلکی باعث انتقال و گسترش این علم شد. از مهم ترین کتاب های نوشته شده در این حوزه، کتاب صورالکواکب نوشته ی عبدالرحمن صوفی در قرن 4ه.ق است. هدف اصلی این پژوهش بررسی ویژگی های تصویری کتاب صورالکواکب محفوظ درکتابخانه ملی به شماره بازیابی 16269-5 است. 12 برج منطقه البروج به دلیل اهمیت تصویری بیشتر و شناخته شده تر بودن به عنوان نمونه مطالعاتی این پژوهش به صورت انتخابی و غیر تصادفی انتخاب شده اند. گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی و با استفاده از منابع موجود در کتابخانه، مراجعه مستقیم به کتابخانه و منابع اینترنتی جمع آوری شده اند. این پژوهش کاربردی و از نظر نوع داده کیفی است، و تجزیه و تحلیل داده ها به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که با وجود رونویسی های متعدد، همواره اصولی خاص در طراحی تصاویر ثابت باقی مانده اند و بخشی از آن ها متناسب با هنر زمانه تغییر یافته است. ویژگی اصلی تصاویر در این نسخه استفاده از طرح های خطی، رنگ های روحی، تزئینات محدود و استفاده از تناسبات طبیعی در طراحی تصاویر و دوری از اغراق های نامتعارف در پیکره ها است. صورت های حیوانی به همان اندازه ی صورت های انسانی مورد توجه واقع شده اند. همچنین در این نسخه اصول خاصِ نوشتار و تصویرگریِ کتاب های علمی دنبال شده است.
انواع مرگ در شخصیت های انیمیشن کوکو در تطابق با آرای هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله پژوهش پیش رو این است چگونه می توان با توجه به ظرافت های بحث و مفاهیم مارتین هایدگر درباره انواع مرگ به تحلیل ابعاد شخصیت های انیمیشن کوکو با تمرکز بر شخصیت میگل پرداخت. پرسش های پژوهش از این قرارند: زاویه نگرش این انیمیشن به مرگ با کدام یک از انواع مرگ و یافت حال مناسب آن در نظر هایدگر همخوانی بیشتری دارد؟ به ابعاد مرگ هایدگری چه مولفه هایی می افزاید؟ چه مباحثی درباره مرگ و چه ابعادی از شخصیت ها را در این انیمیشن آشکار می کند؟رویکرد پژوهش از آرای هایدگر در باب مرگ از کتاب هستی و زمان به هدف مطالعه انواع آن در انیمیشن کوکو برگرفته شده است. برای تکمیل مباحث در بخش تحلیل مباحث از کتاب کانت و مسئله متافیزیک، استفاده شده است. روش پژوهش پیش رو از نظر نوع نظری و کیفی است. روش گرداوری اطلاعات کتابخانه ای و اسنادی است. با روش توصیفی-تحلیلی انواع مرگ با توجه به شخصیت ها در این انیمیشن بیرون کشیده می شود. برای پاسخ به پرسش ها در پژوهش، انواع مرگ، یافت حال متناسب با آنها از نظر هایدگر معرفی شده و با توجه به شخصیت های منتخب انیمیشن به نحوی تحلیل می شود که فرم و محتوای انواع مرگ در انیمیشن کوکو در تطابق با آرای هایدگر مشخص شود.نتایج حاکی از این است که در این انیمیشن مرگ شخصیت ها (هکتور، دلاکروز و امیلدا) بیشتر جسمانی بوده است. در جهان زندگان غیر از میگل و هکتور چندان مرگ اگزیستانسیال را مطرح نمی توان کرد. به نظر می رسد جشن مردگان مکزیکی ها ترس هایدگری از مرگ را پشت سر می گذارد و نشان می دهد مرگ آگاهی با استفاده از عکس و به یادآوردنِ مردگان، برگزاری جشن سالیانه، طریق پیشنهادی انیمیشن در کاهش ترس از مرگ است.
مؤلفه های زیباشناسانه نقاشی ژاپنی دوره آشیکاگا مبتنی بر ذن بودیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
85 - 96
حوزههای تخصصی:
در میان هنرهای ژاپن، نقاشی دوره آشیکاگا، به دلیل تأثیرپذیری از ذن بودیسم، اهمیتی مضاعف دارد که تحلیل این آثار، جنبه های متفاوتی از آن را آشکار می کند. در این پژوهش، 15 نمونه از نقاشی های دوره آشیکاگا با توجه به ذن بودیسم تحلیل شده است. هدف اصلی در این پژوهش، تبیین ارتباط میان مفاهیم فلسفی و آئینی ذن بودیسم و ویژگی های فرمی و معنایی نقاشی دوره آشیکاگا است. در این پژوهش، گردآوری اطلاعات، با روش کتابخانه ای به همراه مشاهده تصاویر و تحلیل از نوع کیفی است. همچنین نمونه گیری با شیوه گزینشی غیرتصادفی است. این پژوهش نشان می دهد که هنر ژاپنی، همچون آئین ژاپنی، متضمن مفاهیم دوگانه است. در دوره آشیکاگا، نوعی نقاشی مرکبی مبتنی بر کیفیت مکاشفه ای و متفکرانه ذن بروز کرد. هنر نقاشی این دوران را می توان مشابه هنر ذن بودیسم در فرهنگ ژاپن دانست. مهم ترین ویژگی های نقاشی دوره آشیکاگا شامل مواردی همچون دور شدن هنر از معابد، وجود مضامین و نقش مایه های کهن بومی، کاهش تدریجی سرزندگی قلم و مرکب و سهم اندک موضوعات روایی و مذهبی است. در این آثار، موضوعات منظره و طبیعت و یا حیوانات بیشترین سهم را دارند. تقریباً در تمامی موارد، زاویه دید از رو به رو است. مجموع این ویژگی ها، بیان گر تأثیر مستقیم ذن بر فرم و انتخاب مضامین نقاشی های دوره آشیکاگا است.
تحلیل بازنمایی مکان زندگی روزمره در آثار عکاسان معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مکان زندگی روزمره، ازجمله موضوعاتی است که همواره موردتوجه هنرمندان معاصر بوده است. دلیل این امر نه تنها ارزش گذاری به مکان، بلکه تلاشی بر دیالکتیکی بودن تأمل و درک انتقادی از فرهنگ و زندگی روزمره بوده است. نمایش فضای خصوصی ازجمله خانه در هنر به ویژه عکاسی، در معنابخشی به زندگی روزمره مهم تلقی گشته و به درک امر روزمره به عنوان موضوعی درخور تأمل می انجامد. این مقاله بر آن است با طرح این پرسش که هدف از بازنمایی خانه در آثار عکاسان معاصر ایرانی چه بوده است، به تحلیل بازنمایی مکان در آثارشان نائل آید. مطالعه آثار و تحلیل نشانه های صریح و ضمنی نمایش مکان زندگی روزمره در آثار این هنرمندان، گویای این امر است که بازنمایی خانه در این آثار به منظور بازنمایی امر روزمره، بازیابی خاطرات، حس نوستالژیک و نقد مدرنیته صورت گرفته و هنرمندان با طرح این پرسش ضمنی برای مخاطب که آدم های این مکان ها کجا رفته اند و چگونه می توان این مکان ها را دوباره احیا کرد، به خلق اثر پرداخته اند. این پژوهش کیفی و روش تحقیق توصیفی-تحلیلی می باشد. نقد مدرنیته، حس نوستالژیک، اهمیت به مکان زندگی روزمره و خانه، بازیابی خاطرات، ازجمله اهداف مشترک هنرمندان در بازنمایی مکان زیسته و تجربه شده در زندگی روزمره بوده است. یافته های این پژوهش و نتایج این بررسی در جداولی مجزا بر اساس الگوی هولستی در انتهای مقاله قبل از نتیجه گیری ارائه شده است. همچنین در جدولی دیگر مدل تحلیلی داده های این پژوهش رسم گردیده است. عکس ها و نقاشی های این مقاله با توجه به پرسش پژوهش و بر اساس نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند.
سنجش تاریخی و مطالعه فنی و هنری صندوق چوبی امامزاده محروق نیشابور و دَرِ مقبره قطب الدین حیدر زاوه ای تربت حیدریه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
165 - 179
حوزههای تخصصی:
دوره ایلخانی را می توان از درخشان ترین ادوار تاریخ اسلامی ایران در ظهور بانیان، حامیان و کارگزاران عرصه معماری و تزیینات وابسته بدان دانست. ازجمله باید از دَرها و صندوق های چوبی نام برد که هنرمندان سده هشتم، کتیبه های زیبایی را به خط رقاع و کوفی در جوار گره های هندسی همراه با نقوش گیاهی، منبت کرده اند. هدف مقاله سنجش تاریخی و بررسی ویژگی های فنی و هنری صندوق امامزاده محروق نیشابور و دَرِ مقبره قطب الدین حیدر زاوه ای در تربت حیدریه است. ازاین رو به دنبال پاسخ به این سؤال است که صندوق امام زاده محروق و دَرِ مقبره شیخ زاوه ای متعلق به کدام دوره تاریخی بوده و دارای چه ویژگی های هنری است؟ روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و تاریخی بوده و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای و به ویژه میدانی است. شیوه جمع آوری اطلاعات به صورت تحقیقات میدانی، فیش برداری، مطالعات کتابخانه ای بوده و تصاویر آثار، توسط نگارندگان عکاسی و نقوش آثار با استفاده از نرم افزار طراحی کورل، ترسیم شده است. نتایج نشان می دهد منبت کاری عصر ایلخانی، غالباً با روسازی تخت و یا محدب، انجام شده است. تزیین قابل تأمل و اندیشه این دو اثر ازنظر فن و اذکار کنده کاری شده روی آن ها نشان از ارادت و احترام به جایگاه امام زاده محروق و قطب الدین حیدر زاوه ای و درویشان داشته و از سویی اعتقادات هنرمندان و بانیان را نشان می دهد. این اذکار و آیات بر وحدانیت، نیکی، عدالت، مهربانی و بخشش خداوند تأکیددارند. با توجه به نقشمایه ها، کتیبه ها و نیز پرداختن به جزئیات تاریخی، هنری و فنی آثار مورداشاره و تطبیق آن با تزیینات معماری اماکن و آثار شاخص دوره ایلخانی، چون بنای سلطانیه، شاهنامه ابوسعیدی و قرآن های شاخص، دوره تاریخی دو اثر موردمطالعه، دوره ایلخانی تشخیص داده شد.
ارائه مدل جامع کاربردپذیری: یک مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
7 - 22
حوزههای تخصصی:
کاربردپذیری یکی از مفاهیم اصلی حوزه ی طراحی تعاملی و طراحی کاربرمحور و معیاری برای ارزیابی میزان مقبولیت سامانه ها و محصولات توسط کاربران است. تا کنون مدل ها و تعاریف مختلفی برای این مفهوم ارائه شده است؛ اما مدل جامعی با پوشش اکثر عوامل تأثیر گذار بر فرایند تعامل بین کاربر و محصول، ارائه نشده است. لذا هدف پژوهش حاضر، نگرشی جامع به مفهوم کاربردپذیری و ارائه یک مدل جامع در این خصوص است. این پژوهش بنیادی به شیوه فراترکیب و با این سوال اصلی آغاز شد که چگونه می توان مدل های کاربردپذیری را در قالب یک مدل جامع ادغام نمود و چه مشخصاتی خواهد داشت؟ بدین منظور مدل های کاربردپذیری از ادبیات پژوهش استخراج شده و اغلب عوامل موثر بر فرایند تعامل، شناسایی شدند. سپس با سنتز مولفه های مرتبط، مولفه های محوری مدل کاربردپذیری تعیین گردید. در نتیجه، یک مدل جامع ارائه شد که ارتباط مولفه های کاربردپذیری را با کاربر، محصول و مراحل فرایند تعامل معرفی می کند. در این مدل، کاربردپذیری یک ویژگی منحصر به سامانه ها و محصولات نیست، بلکه یک ویژگی از فرایند تعامل بین کاربر با سامانه یا محصول، در یک زمینه مشخص تعریف می شود. این مدل می تواند برای طراحی سامانه ها و محصولات تعاملی مختلف و یا به منظور ارزیابی کاربردپذیری آنها مورد استفاده قرار گیرد.
باززایش والایی در چیدمان های نوری اولافور الیاسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
111 - 122
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو با هدف شناسایی والایی معاصر در چیدمان های نوری اولافور الیاسون بر آن است تا پتانسیل های متفاوت نور در آثار هنرمند را شناسایی کند. روش پژوهش حاضر، از نوع کیفی و از منظر هدف، کاربردی است که با شیوه توصیفی، تحلیلی با روش گردآوری اسنادی تدوین شده است. اولافور الیاسون در آثار چیدمانی بزرگش با بهره گیری از عناصری چون نور، آب و دمای هوا فضاهای غوطه وری را ایجاد می کند که مخاطبینش را شگفت زده می کند و در آن ها تجربه حسی و عاطفی بازدیدکننده تعیین کننده می شود. هنر مبتنی بر نور الیاسون، تماشاگران را مسئول می سازد و آن ها را ترغیب می کند تا وارد یک وضعیت هوشیاری بالا شوند. استفاده های هنری از نور هویت مادی آثار الیاسون را دگرگون می کند و شخصیتی پر انرژی به آن می بخشد که بیننده می تواند ارتباطی ژرف و معنا دار را تجربه نماید. نتایج پژوهش نشان داد، چیدمان های نوری الیاسون می توانند نمایانگر والایی معاصر باشد؛ الیاسون با ساختارشکنی سنت رمانتیک، درک بیننده از امر والا را تشدید می کند به نحوی که در آن می تواند خودش را در این ادراک قوی مشاهده کند و دوباره با قدرت والایی موجود در پدیده های طبیعی به شکل واسطه ای ارتباط برقرار کنند.
بررسی نمایشنامه «مرگ یزدگرد» بر اساس دیدگاه لوکاچ در باب «درام تاریخی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۹۷)
9 - 25
حوزههای تخصصی:
اقتباس از تاریخ از تجربیات پرتکرار در ادبیات نمایشی ایران و جهان است. بررسی نمونه های موفق از این تجربیات بر اساس چارچوبی مشخص، می تواند راهگشای دیگر نویسندگان در ورود به این مسیر باشد. محدود شدن بررسی این گونه آثار به میزان انطباق با تاریخ و غفلت از نقد ادبی، موجب خارج شدن بسیاری از جنبه های آن ها از دایره بررسی می شود. به این ترتیب سؤال اساسی که با آن مواجه می شویم، این است که یک پدیده تاریخی چطور دراماتیزه می شود و یک درام تاریخی باید واجد چه ویژگی هایی باشد؟ هدف این پژوهش این است که این امر با بررسی یک درام تاریخی شاخص ایرانی بر اساس یک چارچوب نظری، تبیین شود. منتقد برجسته مارکسیست، گئورک لوکاچ، در کتاب رمان تاریخی به بحث درباره ویژگی های درام تاریخی می پردازد که از خلال مباحث او، می توان مؤلفه هایی برای این گونه استخراج کرد. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی کوشش شده است که یکی از معروف ترین نمایشنامه های تاریخی ایرانی یعنی مرگ یزدگرد نوشته بهرام بیضایی بر اساس دیدگاه لوکاچ درباره «درام تاریخی» و پنج مؤلفه مطروحه توسط وی شامل «فاکت های سنخ نمای زندگی»، «قهرمان جهان تاریخی»، «عمومی بودن»، «انسانی شدن تاریخ»، «اکنونی ساختن تاریخ» مورد بررسی قرار گیرد. یافته های این تحقیق نشان می دهد که از میان پنج مؤلفه مدنظر لوکاچ، چهار مؤلفه یعنی «فاکت های سنخ نمای زندگی»، «عمومی بودن»، «انسانی شدن تاریخ» و «اکنونی ساختن تاریخ» در درام بیضایی یافت می شود. در این میان با توجه به دیدگاه بیضایی به تاریخ، «اکنونی ساختن تاریخ» در آثار او اهمیتی مضاعف پیدا می کند. اساساً بیضایی به سراغ تاریخ می رود تا نکته ای را به جامعه معاصر خود گوشزد کند. اما بارزترین تفاوت اثر او با مؤلفه های لوکاچ، در چگونگی ظهور «قهرمان جهان تاریخی» بروز پیدا می کند زیرا لوکاچ افراد نزدیک به هسته قدرت را مناسب قبول نقش قهرمان جهان تاریخی می داند به این دلیل که بیشتر در معرض نیروهای مختلف هستند. اما بیضایی قهرمانانش را از میان مردم عادی یا افراد رده پایین حکومتی انتخاب می کند. این امر از سر تصادف و اتفاق نیست بلکه به بینش بیضایی نسبت به تاریخ برمی گردد. از نقدهای بیضایی به تاریخ نگاری مرسوم، نادیده انگاری مردم عادی است.
بازنگری نگرش «انحطاط» هنر قاجار با تأکید بر سفالگری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
213 - 235
حوزههای تخصصی:
مطالعه پژوهش های صورت گرفته در زمینه سفال قاجار طی دهه های گذشته، بیانگر وجود نوعی اندیشه یکسونگرانه و غالباً منفی نسبت به این هنر در عرصه مطالعات هنر اسلامی است که آن را آغاز دوره «انحطاط» در تاریخ سفال ایران تلقی می کند. هدف این پژوهش، ارزیابی و سنجش درستی و نادرستی اندیشه مذکور است. سوال تحقیق حاضر این است که آیا این نگرش، ریشه در واقعیات تاریخی دارد یا حاصل برداشت هایی نادرست از تاریخ و هنر قاجار است؟ در پژوهش کیفی حاضر، از روش تحقیق تاریخی- تحلیلی استفاده شده و گردآوری داده ها با مراجعه به اسناد کتابخانه ای و میدانی و تحلیل داده ها به روش استقرایی انجام پذیرفته است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که برخلاف آن چه که اغلب اذعان گردیده، سفال قاجار به لحاظ کمّی و کیفی نه تنها راه به «انحطاط» نبرده بلکه جایگاه ویژه و مجزایی را در گستره سفال ایران به خود اختصاص داده است. در دوره قاجار، برنامه های حمایتی جهت گسترش و رونق صنعت سفال از سوی دولت و نخبگان سیاسی به طرز قابل ملاحظه ای افزایش می یابد که این مسئله منجر به ترقی کاشی سازی و انجام اقداماتی در زمینه چینی سازی می گردد. در این دوره، تولید ظروف خمیرسنگ به دلیل واردات چینی تا حدودی دچار نقصان می گردد، اگرچه ساخت آن برای بازار جدید مشتریان نوظهور طبقه متوسط استمرار می یابد. از سوی دیگر، می توان دید که با تغییر پایگاه اجتماعی هنر در این دوره علاوه بر گسترش دامنه حامیان و سفارش دهندگان سفال، به دلیل افزایش برنامه های ساخت وساز و مرمت ابنیه، سفارش کاشی در اولویت قرار می گیرد. علاوه بر این، تحت تأثیر پدیده جمع آوری آثار هنر اسلامی و رونق بازار تقاضای هنر ایرانی، هنر قاجار نیز مورد توجه موزه ها و مجموعه داران اروپایی قرار می گیرد که این مسئله، حجم زیادی از سفارشات را برای سفال قاجار و حتی محصولات تقلیدی با کیفیت مشابه آثار گذشته در پی دارد.